جهت مشاهده مطالب کارشناسان و کاربران در این موضوع کلیک کنید







موضوع: بازشناسي مباني فکري انجمن حجتيه - بخش دوم
-
۱۳۸۷/۰۵/۳۰, ۱۱:۳۴ #1
- تاریخ عضویت
خرداد ۱۳۸۷
- نوشته
- 3,425
- مورد تشکر
- 1,987 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
بازشناسي مباني فکري انجمن حجتيه - بخش دوم
دیدگاه انجمن حجتیه نسبت به ولایت فقیه
همانگونه که در بحث قبل طرح گردید انجمن در مبانی اولیه و بویژه قبل از وقوع انقلاب اسلامی ایران هرگز معتقد به تشکیل حکومت اسلامی نبوده است لیکن موضع آن پس از انقلاب کمی نرم تر گشته گرچه حقیقت آن بواسطه روحیه نفاق با انقلاب چندان روشن نیست. انجمن مدعی آنست که به ولایت فقیه معتقد می باشد و در این راستا استناداتی را نیز آورده است لیکن با بررسی های صورت گرفته ولایت فقیه انجمن از جهات مختلف با آنچه که حضرت امام خمینی (ره) تبیین می نمایند متفاوت است.
ولایت فقیه مورد تایید انجمن در حقیقت همان ولایت عامه مراجع است. یعنی اعلم ترین فقها در عین اینکه همه مراجع ولایت دارند ایشان هم ولایت دارد. به عبارت دیگر مشروعیت رهبری فقط از کانال بقیه مراجع است. در نگاه آنان تزاحم بین نظر مراجع و رهبری به بحث تقلید و تکلیف بر می گردد. رهبری و پیروی از آن فقط در محدوده تبعیت از مراجع و تقلید از آنها محدود شده است. در حالی که در ولایت فقیه تبیین شده توسط حضرت امام خمینی(ره) ولایت فقیه ناقض ولایت مراجع می باشد و در موارد اختلافی نظر ولی فقیه اولی بر نظر مراجع می باشد.
در دیدگاه انجمن مرجع برای غسل، نماز، و وضو و... است نه برای جهاد و امر به معروف و حکومت و... و رهبری برای اینهاست لذاست که تعارضی هم با هم ندارند (ریشه این نگاه در نگاه جدایی دین از سیاست است)(28) حال آنکه در دیدگاه حضرت امام خمینی(ره) اصولا از شرایط مرجع داشتن بینش سیاسی و اجتماعی است و اصولا مرجع برای همه اینهاست و رای ولی فقیه در این حوزه ها ناقض رای مراجع است.
ولایت فقیه مورد تاکید انجمن بیشتر از آنکه ولی و حاکم جامعه اسلامی باشد ناظر بر اجرای احکام دینی است. یعنی بایستی در قبال حکومت ببیند کجا خطاست، جلوی آن را بگیرد. این دیدگاه متاثر از نظر مرجع انجمن، آیت ا... خوئی است که ولی فقیه را مذکِر می داند. در این دیدگاه دیگر چندان سخن از اختیارات ولی فقیه به میان نمی آید. این دیدگاه نیز با معنی ولایت در اندیشه حضرت امام خمینی(ره) متفاوت است.
انجمن هر گاه سخن از ولایت فقیه به میان آورده بسرعت آن را به ولایت عامه مراجع سوق داده است. به عنوان مثال انجمن در اوایل انقلاب در بیانیه به اعتقاد خود به ولایت فقیه تاکید کرد و مخاطبین رجوع به جزوه بسوی نور می دهد اما با رجوع به جزوه فوق و تحلیل آن مشخص می گردد که منظور از ولایت فقیه مورد تاکید انجمن همان ولایت عامه مراجع می باشد.
در این جزوه چنین طرح می شود که:
تفویض اختیار آن است که رهبر معصوم بخشی از اختیارات خویش را واگذار می کند و اداره قسمتی از کستره فعالیت خویش را به دیگران می سپارد...(29)
اما بلافاصله گفته می شود که:
و در این هنگام امام (علیه السلام ) رهبری مردم را به فقهای خود نگهدار و با ایمان سپرده زمام امور شیعه را در غیبت خویش بدست با کفایت ایشان دادند.(30)(31)
انجمن حجتیه چندان به دامنه اختیارات ولی فقیه اشاره ای ندارد. حتی در متن بالا آن را بخشی از اختیارات امام زمان(ارواحنا فداه ) می شمارد که با نظر امام خمینی (ره) مغایر است. امام خمینی در کتاب ولایت فقیه می فرمایند: " ولایت فقیه همان اختیارات رسول اکرم(صلوات ا... علیه) را دارد." شهید بهشتی در نقد اینگونه نگاه به ولایت فقیه می فرماید:
حتی می نشینیم مسائل زمامداری و حکومت را می خواهیم با فرمولهای مربوط به مرجعیت معمولی حل کنیم و این محال است.محال چون فرمولهای مرجعیت کافی نیست...(32)
این گونه نگاه انجمن به ولایت فقیه را می توان در پیشنهادهای ایشان برای قانون اساسی نیز یافت. در این پیشنهادها فقهای شورای نگهبان را مراجع تعیین می کنند و فرماندهی کل قوا با رئیس جمهور است و رهبری عملا یک دکور و شئ زینتی است.
بخش فوق را با نظر امام خمینی (ره) پیرامون ولی فقیه پایان می دهیم: اگر فرد لایقی که دارای این دو خصلت (علم به قانون و عدالت) باشد به پا خواست و تشکیل حکومت داد، همان ولایتی را که حضرت رسول اکرم (ص) در امر اداره جامعه داشت دارا می باشد؛ و بر همه مردم لازم است که از او اطاعت کنند.
این توهم که اختیارات حکومتی رسول اکرم (ص) بیشتر از حضرت امیر (ع) بود، یا اختیارات حکومتی حضرت امیر(ع) بیش از فقیه است باطل و غلط است. البته فضائل حضرت رسول اکرم (ص) بیش از همه عالم است؛ و بعد از ایشان فضائل حضرت امیر (ع) از همه بیشتر است؛ لکن زیادی فضائل معنوی اختیارات حکومتی را افزایش نمی دهد. همان اختیارات و ولایتی که حضرت رسول و دیگر ائمه ، صلوات ا... علیهم در تدارک و بسیج سپاه داشتند ، تعیین ولات و استانداران، گرفتن مالیات و صرف آن در مصالح مسلمانان داشتند، خداوند همان اختیارات را برای حکومت فعلی قرار داده است؛ منتها شخص معینی نیست روی عنوان " عالم عادل" است.
وقتی می گوییم ولایتی را که رسول اکرم (ص) و ائمه (صلوات ا... علیهم) داشتند ، بعد از غیبت، فقیه عادل دارد؛ برای هیچ کس این توهم نباید پیدا شود که مقام فقها همان مقام ائمه (علیهم السلام) و رسول اکرم(صلوات ا... علیه) است. زیرا اینجا صحبت از مقام نیست، بلکه صحبت از وظیفه است. ولایت یعنی حکومت و اداره کشور و اجرای قوانین شرع مقدس، یک وظیفه سنگین و مهم است؛ نه اینکه برای کسی شان و مقام غیر عادی بوجود بیاورد و او را از حد انسان عادی بالاتر ببرد. به عبارت دیگر، "ولایت" مورد بحث، یعنی حکومت و اجرا و اداره، بر خلاف تصوری که خیلی از افراد دارند، امتیاز نیست بلکه وظیفه ای خطیر است...
... مثلا یکی از اموری که فقیه متصدی ولایت آن است اجرای "حدود" است. آیا در اجرای حدود بین رسول اکرم(ص) و امام و فقیه امتیازی است؟ یا چون رتبه فقیه پائین تر است باید کمتر بزند؟...(33)
انجمن حجتیه و اقتصاد
از آنجا که انجمن حجتیه قبل از انقلاب تشکیلات گسترده ای داشته و برای اداره آن نیازمند مخارج سنگینی بوده لذا در تامین منابع مالی خود هیچ حد و مرزی را نمی شناخته اند. بنابر ادعای آقای عماد الدین باقی در کتاب در شناخت حزب قاعدین زمان در راس انجمن بعضا جمعی از سرمایه داران و تجار بزرگ بوده اند و منظور ایشان آن دسته از سرمایه داران و تجاری است که خارج از چهارچوب اسلامی و دینی به جمع آوری ثروت مشغولند. طبیعی است که در چنین تشکیلاتی اهداف نیز در خدمت خواست سرمایه داران قرار میگیرد. از سوی دیگر انجمن در تامین منابع مالی خود متمسک به سرمایه داران وابسته به دربار از جمله خیامی(سهامدار شرکت ایران ناسیونال ) و... گردیده است و در چنین فضایی انتظار مبارزه و مخالفت با شاه غیرطبیعی به نظر می رسد. مسئله مهمتر اینکه در جامعه ای که کوخ نشینان بسیاری وجود داشت انجمنی ها به بهانه ی اینکه در این مکانها مجالس امام زمان (ارواحنا فداه) تشکیل می شود و یا اینکه خداوند حس زیبایی دوستی و راحتی را در نهاد و فطرت انسان گذارده است در ساختمانهای و بزرگ و تجملاتی می زیسته اند. معنی این حرکت در حقیقت منحصر کردن حضرت ولی عصر(ارواحنا فداه) به قشر مرفه می باشد. به عبارت دیگر فاصله میان محرومین کوخ نشین ومجالس امام زمان(ارواحنا فداه) اجازه حضور به آنها را نمی دهد.(34)
نکته جالب رغبت سرمایه داران و بازاریان به این امر بود. چرا که گمان می شد با پرداخت وجوهات شرعی تکلیف از دوشمان برداشته می شود و آرامش اخروی تامین می گردد.(35)
اقتصاد مورد نظر انجمن از جهات متعدد مورد نقد است لیکن بواسطه تخصصی بودن بحث نمی توان وارد آن شد. اما برخی شواهد من جمله مقابله با برخی اقدامات پس انقلاب که نفع آن به عموم مردم می رسیده و یا برچسب زدن به برخی از علما که اقدام به تبیین مواضع اقتصادی اسلام می نموده اند نشان از اختلافات میان دیدگاههای اقتصادی آنان می باشد.(36)
دین عوامانه
از جمله ایرادات تئوریک به انجمن ترویج نگاه عوامانه نسبت به دین است. یعنی دنبال دادن تحلیلی عوامانه از دین بوده و سعی می کردند برای سوالات از برخی مسائل دینی توجیهات عوامانه بیاورند. به عبارت دیگر می کوشیدند میان تقاضا و خواسته ها و تمایلات خودشان با مسائل دین جمع کنند و به دین داری که مورد قبولشان است برسند.
نمود این عمل در درست کردن توجیهات عوامانه برای برخی فتاوا من جمله دو برابر بودن ارث مرد و یا فلسفه درست کردن برای برخی اعمال من جمله حج بوده است. حتی گفته می شود که برخی بازاریان تفسیر قرآن و یا فلسفه احکام می گفته اند. البته بدیهی است تفسیر قرآن و احادیث کار متخصصان و دین شناسان است و همانگونه که جلوی انجام این کار از سوی روشنفکران گرفته شده و خواهد شد،(37) هر قشر دیگری نیز که متخصص در این امر نیست نیز چنین است. البته این به معنی انحصاری کردن دین نمی باشد صحبت از وجود یک حقیقت حاکم بر قرآن و روایات است که تحلیلی هر کسی به معنای صحت آن نیست.
یکی دیگر از نشانه های این امر استناد بیش از حد انجمن به خواب و جایگزینی ادله عقلی با نقل خواب است. نوشته های انجمن سرتاسر پر از نقل خواب و کرامات می باشد. معمول بوده که انجمن برای اثبات حقانیات و صحت اعمال خود مستند به خواب می شده است. البته بدیهی است که ما معتقد به کرامات و خواب هستیم اما سخن در جایگزینی آن به جای ادله عقلی است. حذف ادله عقلی و جایگزینی آن با خواب قدرت تفکر و تعقل را گرفته و در نهایت انسانهایی را به بار می آورد که ایمان منهای معرفت دارند.
منابع
1. جاذبه و دافعه - شهید مطهری
2. قیام و انقلاب مهدی – شهید مطهری
3. ده گفتار – شهید مطهری
4. حسین عقل سرخ – حسن رحیم پور ازغدی
5. صحیفه نور – مجموعه بیانات امام خمینی (ره) ولایت فقیه - امام خمینی(ره)
6. منشور روحانیت - حضرت امام خمینی (ره)
7. در شناخت حزب قاعدین زمان - عماد الدین باقی
8. روزنامه کیهان 6/2/82 مصاحبه با عباس سلیمی نمین
9. شصت سال فراز و نشیب – سلسله مقالات سایت خبری بازتاب - فتاح غلامی
10. جریانها و سازمانهای مذهبی- سیاسی ایران - رسول جعفریان
11. ماهنامه سوره – دوره جدید شماره 3 – مصاحبه با سید عباس نبوی
پی نوشت
1. حسین (ع) ، عقل سرخ – حسن رحیم پور ازغدی
2. منشور روحانیت – پیام حضرت امام خمینی (ره) به روحانیون 3/12/67
3. متن کامل اساسنامه انجمن به شرح زیر است :
مقدمه: به منظور فعالیتهای علمی و آموزشی و خدمات مفید اجتماعی، با الهام از تعالیم عالیه اسلام و مذهب شیعه جعفری برای پرورش استعداد و تربیت انسانهای لایق و کاردان و مقید به تقوی و ایمان و اصلاح جهات مادی و معنوی جامعه، مؤسسهای به نام (انجمن خیریه حجتیه مهدویه) به قصد صد در صد غیرانتفاعی به شرح زیر تأسیس میشود.
فصل یکم: اسم، موضوع، هدف، مرکز و مدت و دارایی
ماده اول: اسم مؤسسه (انجمن خیریه حجتیه مهدویه ) است که این اساسنامه به اختصار انجمن نامیده میشود.
ماده دوم: موضوع و هدف: منظور از تشکیل انجمن، اجرای اموری است که ذیلا شرح داده میشود:
تبلیغ دین اسلام و مذهب جعفری و دفاع علمی از آن با رعایت مقتضیات زمان به روشهای مختلف زیر:
1ـ تشکیل کنفرانسها و سمینارهای علمی و دینی در نقاط مختلف کشور با رعایت مقررات عمومی
2ـ چاپ و پخش جزوات و نشریههای علمی و دینی با رعایت قوانین مطبوعاتی کشور
3ـ تأسیس کلاسهای تعلیم و تدریس اخلاقی و معارف اسلامی با رعایت مقررات عمومی
4ـ ایجاد کتابخانه و قرائتخانه و اماکن ورزشی با رعایت قوانین مربوطه
5ـ انجام امور خیریه عمومی و مساعدت فرهنگی مؤسسات اسلامی و اخذ تماس با مجامع مشابه بینالمللی با نظر مقامات ذیصلاحیت
6ـ تدارک جلسات آموزشی به منظور تربیت افراد برای مناظرات و مباحثات علمی، ادبی و مذهبی در محافل اسلامی با رعایت مقررات
7ـ تأسیس هر نوع مؤسسه فرهنگی نظیر دبستان، دبیرستان، مدارس عالیه و پرورشگاه با رعایت قوانین
8ـ ایجاد هر نوع مراکز درمانی نظیر بیمارستان و درمانگاه با رعایت مقررات وزارت بهداری
9ـ تبصره
تبصره 1ـ موضوع و هدف انجمن، ثابت و تا زمان ظهور حضرت بقیهالله امام زمان «ارواحنا فداه» لایتغیر خواهد بود اما برنامههای آن با توجه به شرایط زمان و نیاز جامعه، میتواند بر اساس حفظ هدف ملی و رعایت مقررات این اساسنامه تغییر و یا تعمیم شود.
تبصره 2ـ انجمن به هیچوجه در امور سیاسی مداخله نخواهد داشت و نیز مسؤولیت هرنوع دخالتی را که در زمینههای سیاسی از طرف افراد منتسب به انجمن صورت گیرد، بر عهده نخواهد داشت.
ماده 3ـ مراکز انجمن در تهران است و صندوق پستی شماره… برای مکاتبات آن در اختیار میباشد. در صورت اقتضا هیأت مؤسس میتواند با نظر مقامات ذیصلاحیت، نماینده گروه یا شعب انجمن را در تهران یا دیگر نقاط، اعم از داخل یا خارج کشور دایر نماید و افراد نیکوکار را به نمایندگی انجمن برای اجرای اهداف اساسنامه به خدمت دعوت کند.
4. استفتاء اول در سال 1390 ه.ق انجام شده و نظر دوم حضرت امام خمینی (ره) مربوط به دوران تبعید ایشان در نجف می باشد که در پاسخ به نامه یکی از علماء بیان فرموده اند.
5. سلسله مقالات سایت خبری بازتاب – فتاح غلامی
6. در شناخت حزب قاعدین زمان- همان ص 81
به نقل از سخنان حجت الاسلام طبسی تولیت آستان قدس رضوی.
7. در شناخت حزب قاعدین زمان – همان بخش اسناد ص 332
8. متن کامل این سخنرانی در انتهای کتاب در شناخت حزب قاعدین عماد الدین باقی منتشر شده است. البته حدس قریب به یقین این سخنرانی پس از انقلاب ایراد شده است که اگر این ادعا درست باشد کارنامه انجمن بسیار تاریک خواهد بود.
9. در شناخت حزب قاعدین زمان –همان ص 58 و59
به نقل از مصاحبه حجت الاسلام خوئینی ها با روزنامه کیهان 17/4/1361
10. مصاحبه عباس سلیمی نمین با روزنامه کیهان 6/2/82
11. سلسله مقالات سایت خبری بازتاب
مصاحبه با روزنامه اطلاعات 6/11/60
12. صحیفه نور جلد 18 ص 36 و 37
13. در شناخت حزب قاعدین زمان – همان ص 131
آخرین سفیر الهی و حکومت جهانی او – انتشارات هیئت اهل بیت قزوین
14. همان ص 139
15. قیام و انقلاب مهدی – شهید مطهری ص 61 تا 68 (متن حاضر در مقاله خلاصه نوشته فوق است.)
16. پیام حضرت امام خمینی(ره) درسالروز کشتار خونین مکه مکرمه و قبول قطعنامه
17. شناخت حزب قاعدین زمان – همان ص 33
روزنامه جمهوری اسلامی 29/3/62
18. در شناخت حزب قاعدین زمان – همان ص 79
وظیفه مردم در غیبت امام زمان (عجل ا... تعالی فرجه) – حاج میرزا محمد تقی اصفهانی - ص62
19. ولایت فقیه – حضرت امام خمینی(ره) ص 147
20. صحیفه نور – جلد 15 ص 53
21. ده گفتار – شهید مطهری - اصل اجتهاد در اسلام ص 115-110
22. ولایت فقیه – حضرت امام خمینی (ره) - ص 71و72
23. ولایت فقیه – حضرت امام خمینی(ره) – ص 22
24. سخنرانی شیخ محمود حلبی – پاورقی 8
25. ولایت فقیه – حضرت امام خمینی (ره) - ص 37
26. همان ص38
27. همان ص 50
28. در شناخت حزب قاعدین زمان همان ص109
به نقل از سخنرانی شهید هاشمی نژاد نشریه خراسان 20/8/1360( نقل به مضمون)
29. در شناخت حزب قاعدین زمان همان ص 111
به نقل از جزوه بسوی نور متعلق به انجمن
30. همان
31. مثالهای دیگری را می توان در کتاب در شناحت حزب قاعدین یافت. از جمله مهمترین مثالها بیانیه پایان فعالیتهای انجمن است که باز هم ولایت فقیه را به تبعیت از مراجع محدود می نماید.
32. در شناخت حزب قاعدین زمان همان ص 113
به نقل از عروه الوثقی ش85 ص39
33. ولایت فقیه – حضرت امام خمینی (ره) ص 51و52
34. در شناخت حزب قاعدین زمان – همان 259-265
35. ماهنامه سوره دوره جدید شماره 3 ص 31-34 مصاحبه با سید عباس نبوی
36. در شناخت حزب قاعدین زمان – همان 259-265
37. در شناخت حزب قاعدین زمان – همان 259-265
حکومت اسلامى یا "ولایت فقیه"
این کتاب به زبان فارسی و حاصل درسهاى حضرت امام خمینى راجع به ولایت فقیه است که در کتاب البیع ایشان هم به گونهاى مختصرتر آمده است. تالیف این در اواخر دوره شاهنشاهی انجام گرفته است . این همان کتابى است که زمینه فکرى تشکیل حکومت اسلامى را در ایران آماده ساخت و دستگاه جبار شاهنشاهى نسبت به آن خیلى حساسیت نشان مىداد.
-
۱۳۸۷/۰۵/۳۰, ۱۱:۴۱ #2
- تاریخ عضویت
خرداد ۱۳۸۷
- نوشته
- 3,425
- مورد تشکر
- 1,987 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
انجمن خیریه حجتیه مهدویه
خطر دوم بهائیت بود که تنها و تنها، این متدینین بودند که از پس از شهریور بیست متوجه نفوذ آن در دستگاه اداری پهلوی شده و به مبارزه با آن پرداختند. طبعاً از نگاه متدینین خطر بهائیان نه تنها کمتر از حزب توده نبود، بلکه پس از سرکوبی حزب توده در سالهای 32-36 خطر بهائیت جدیتر هم شده بود. (1)پیش از این بحثی دربارهی مبارزه بهائیگری در دههی بیست تا اواسط دههی سی داشتیم و اشاره کردیم که از لحاظ دینی، دو خطر عمده برای دین در این مقطع وجود داشت: نخست حزب توده که مرام مارکسیسم را میان جوانان نشر میداد و متدینین، ملیها و رژیم پهلوی همه با آن درگیر بودند.
پیش از این به نقش علما و مراجع تقلید طی دههی بیست و نیمهی نخست دههی سی در مبارزه با بهائیان اشاره کردیم. از اواسط دههی سی، یک تشکل مذهبی ویژه به هدف مبارزه با بهائیت تهران و سپس سایر شهرها پدید آمد. رهبری این تشکل از سال 1332 ش در اختیار یک روحانی قرار گرفت که به جز سوابق حوزوی، در نهضت ملی شدن نفت نیز فعال بود. این تشکل که انجمن حجتیه نامیده میشد نه فقط در حوزهی مبارزهی با بهائیت، بلکه در محدودهای وسیعتر و طی بیش از دو دهه، در تعمیق بسیاری از آموزش دینی، ولو با برداشتی خاص، در سطح جامعهی ایران مؤثر بود.
انجمن خیریهی حجتیه مهدویه به سال 1332 با تلاش حاج شیخ محمود حلبی (2) فعالیت خود را آغاز کرد. وی تا این زمان، در مشهد، به عنوان یک روحانی سیاسی فعال شناخته میشد، اما به دلیل سرخوردگی از مسائل سیاسی مشهد، این شهر را رها کرده به تهران آمد و به مدت یازده سال، حتی برای زیارت به مشهد برنگشت، در مشهد، بخشی از فعالیتهای وی مبارزه با بهائیت بود و زمانی که به تهران آمد، این جریان را به عنوان استراتژی اصلی خود انتخاب کرده، از سیاست دور شد. وی با همکاری جمع زیادی از متدینین – تحت عنوان هیئت مدیره، امور انجمن را اداره میکردند – تا آغاز پیروزی انقلاب اسلامی، به فعالیت فرهنگی بر ضد این فرقه اشتغال داشت و از هر جهت تلاش میکرد تا افزون بر جمعآوری اطلاعات، به تربیت نیرو برای مقابله با بهائیان و تبلیغات آنان بپردازد. انجمن طی بیست و پنج سال، ضمن مبارزه با بهائیت، توانست جمع زیادی از نیروی جوانان را به خود جذب کرده و آنان را با مسائل اعتقادی آشنا کند.
انجمن در هر شهری، دفتری داشت که تحت عنوان بیت (بیت امام زمان) شناخته میشد. این بیت، مسؤولی داشت و زیر نظر وی سه گروه تدریس، تحقیق و ارشاد فعالیت میکردند. گروه نخست به آموزش نیروها در سه مرحلهی ابتدایی، متوسط و عالی میپرداختند. گروه دوم در پی یافتن افرادی از مسلمانان بودند که تحت تأثیر بهاییها، به این آیین گرویده بودند و گروه سوم، کار ارشاد این افراد را با شیوههای خاص خود دنبال میکرد. سخنرانیهای عمومی نیز در محافلی که بیشتر منازل بود، برگزار شده و از سخنرانان معروف استفاده میشد. به طور معمول، در سالروز تولد امام زمان (ع) نیز جشنهای بزرگی نیز برگزار میشد. بیشتر افرادی که از بهائیت برمیگشتند، توبهنامه و تبرا نامهای مینوشتند که متن بسیاری از آنها در یک مجموعه، در کتابخانهی آستان قدس نگهداری میشود. نیروهای تربیت شده در انجمن در سطوح مختلف، پس از انقلاب به سه دسته تقسیم شدند. برخی مانند آقای پرورش، دکتر صادقی استاد دانشکدهی الهیات مشهد، عبدالکریمی استاد دانشگاه مشهد، مهندس مصحف و بسیاری دیگر به انقلاب پیوستند. از میان اینان، جوانانی نیز بودند که دست کم چند سالی انجمن را تجربه کرده و به صف انقلابیون پیوسته بودند. برخی مانند آقای طیب که مسؤولیت برگزاری مراسم سخنرانیها را در تهران بر عهده داشت، نه تنها به انقلابیون پیوست، بلکه به نوعی در برابر انجمن هم قرار گرفتند. دستهی دوم در برابر انقلاب بیتفاوت ماندند و دستهی سوم به انتقاد از آن پرداخته به صف مخالفان – از نوع دیندار – پیوستند. انجمن چند ماه پیش از انقلاب، یعنی در شهریور 57 مواضع خود را در ارتباط با سیاست تغییر داده، شروع به همراهی با انقلاب کرد. پس از انقلاب، اعتراضاتی بر ضد انجمن آغاز شد و در محافل مختلف، فعالیت علیه فعالان آن بالا گرفت. امامخمینی که روزگاری آقای حلبی را تأیید میکرد، در سالهای پیش از انقلاب به تدریج نسبت به حرکت انجمن بدبین شده و حمایت خود را قطع کرد. آقای گرامی که اخبار داخلی ایران را برای نجف مینوشته است، نامهای در اینباره به امام نوشته که پاسخ امام این بوده است: «از وقتی که مطلع شدم، دیگر تأییدی نکردهام.» (3)
همزمان در سال 1362 کتابی با عنوان در شناخت حزب قاعدین از عمادالدین باقی انتشار یافت (4) که ضربهی سختی بر انجمن وارد کرد. این کتاب پیش از آن به صورت بخش بخش در روزنامهی اطلاعات به چاپ رسید. زمانی که کتاب در تیراژی بالغ بر هشتاد و هشت هزار نسخه به چاپ رسید، ضربهای سهمگین بر انجمن وارد آمد. پس از اشارهی غیرمستقیم رهبر انقلاب به انجمن، که بدون تصریح به اسم صورت گرفته و از آنان خواسته شده بود که اعوجاجات خود را کنار بگذارند، انجمن در سال 1362 رسماً تعطیلی خود را اعلام کرد. انجمن از سوی برخی از نیروهای مبارز ملی مذهبی مانند طاهر احمدزاده نیز مورد انتقاد قرار گرفته است. (5)
بدون تردید انجمن، سهم بزرگی در آموزشهای دینی برای نسل جدید داشته و برای مبارزه با بهائیت – بر فرض اینکه اصولاً این سیاست فرهنگی درست بوده باشد یا نه – چارهای جز عدم مداخله در سیاست نداشته است. این تربیت فکری، تنها در برابر بهائیت نبود، بلکه جوانان با شرکت در جلسات تدریس و آموزش، طوری آماده میشدند که در برابر اندیشههای الحادی دیگر از جمله مارکسیسم نیز میتوانستند بایستند. البته باید خاطر نشان کرد که عدم مداخله در سیاست، لزوماً به معنای اعتقاد به جدایی دین از سیاست نبود. با این حال، رژیم به ملاحظهی عدم دخالت انجمن در سیاست مانعی بر سر راه وی ایجاد نمیکرد. نکتهی مورد توجه مبارزین، این بود که اولاً ریشهی نشر بهائیت خود رژیم پهلوی است و ثانیاً این که مبارزه با بهائیت، نوعی انحراف از مسیر مبارزه بر ضد رژیم پهلوی است.(6)
طبعاً در این سالها مبارزه با بهائیت منحصر به انجمن حجتیه نبود. در اطلاعیههایی که گاه از سوی مراجع انتشار مییافت، با نفوذ اقتصادی بهائیان مبارزه میشد.(7)
پاورقی
1- حاج سراج انصاری به تفصیل به مقایسهی خطر حزب توده و بهائیان پرداخته و در فضای حذف تودهایها در سال 33 نوشته است که خطر بهائیان به مراتب بیشتر از تودهایهاست. بنگرید: برگهایی از تاریخ حوزهی علمیه قم، ص 91-92
2- مرحوم حجهالاسلام والمسلمین شیخ محمود حلبی در سیزدهم جمادی الاولی 1318 ق / 1280 ش در مشهد به دنیا آمد. وی آموزشهای ادبی و عربی را در همان مشهد آغاز کرده و نزد اساتید بنام آن شهر، مانند میرزا عبدالجواد ادیب نیشابوری معروف به ادیب اول (م 1344 ق) به تحصیل مشغول گردید. دروس سطح را نزد حاج شیخ محمد نهاوندی و حاج میرزا احمد کفایی گذراند و در کنار آن، متون فلسفی را نزد حکیم آقابزرگ فرا گرفت و خارج اصول و فقه را نزد حاج میرزا محمد کفایی و مرحوم آیهالله حاج آقاحسین قمی تحصیل کرد. وی در مسائل اخلاقی و عرفانی متأثر از مرحوم حاج شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی بود که در مشهد مقیم شده بود. مرحوم حلبی که در دورهی نخست افزون بر فقه و اصول، به فلسفه نیز علاقهی وافری داشت، به تدریج به مکتب معارف مشهد که از سوی میرزامهدی غروی اصفهانی بنیاد گذاشته شده بود، گروید و به رغم دانشی که تا آن زمان کسب کرده بود، نزد وی به شاگردی پرداخته، از فلسفه دست کشید، وی افزون بر حضور در درس خارج اصول او، در درس معارف الهیه نیز برای چهار سال شرکت کرد و تقریرات درس استاد را نوشت. بعدها خود به تحصیل درس معارف الهیه پرداخت که آثاری از آن نیز بر جای مانده است.
کار عمدهی ایشان پس از شهریور بیست، کارهای تبلیغی در قالب منبر بود و در این کار، مهارت و شهرت خاصی به دست آورد. از آن جمله، ایراد چندین سخنرانی در رادیوی مشهد در اواخر سال 1328 ش است که پس از آن به صورت یک کتاب مستقل به چاپ رسید. (مشهد، انجمن تبلیغات اسلامی، 1329 ش.) وی – همانگونه که در جای دیگر با تفصیل بیشتری آوردیم – در سالهای نهضت ملی شدن صنعت نفت نیز فعالیت تبلیغی – سیاسی داشت؛ اما پس از آن از فعالیت سیاسی رویگردان شده و دو سالی پس از آن که به تهران آمد، به همان کار خطابه مشغول گردید. این زمان، فعالیت بهائیان در سراسر ایران گسترش زیادی یافته بود و مرحوم حلبی که متأثر از مرحوم آیهالله شیخ احمد شاهرودی و آثار وی در رد بابیان بود، با ایجاد تشکیلات منظمی که بعدها به انجمن حجتیه شهرت یافت، مبارزهای پر دامنه را بر ضد آنان آغاز کرد که در متن به آن اشاره شده است. مرحوم حلبی در روز جمعه هفدهم رمضان سال 1418 / 26 دی 1376 درگذشت و در کنار مزار شیخ صدوق به خاک سپرده شد. (دربارهی او بنگرید: طلایهدار آفتاب، (بیجا، بینا، بیتا 1378؟)؛ مجالس شبهای جمعه، (حاجآقا تقی طباطبائی، قم، نشر محلاتی، 1418) ج 5، صص 342-348)
3- در شناخت حزب قاعدین، ص 291
4- قم، نشر دانش اسلامی – وابسته به دفتر تبلیغات اسلامی – 1362 ش.
5- بنگرید: مجلهی چشمانداز، ش 2، سال 1، مهر و آبان 1378، و پاسخی که در شمارهی پنجم سال اول (خرداد و تیر 1379) به آن مقاله داده شده و نقدی که خود لطفالله میثمی بر پاسخ داده شده در همان شماره نوشته است.
6- برای نمونه، فضلالله نبیل که در سال 1339 ش رئیس دفتر فرح بود، خود از چهرههای شاخص بهاییان ایران بوده و زمانی پیگیر موضوع به رسمیت شناختن اقلیت بهایی را در کمیسیونهای تابعهی سازمان ملل متحد مطرح نموده بود. در اینباره و نگرانی آیتالله بروجردی بنگرید: قیام 15 خرداد به روایت اسناد، ج 1، ص 243.
7- نمونهی آن اطلاعیه آیتالله شریعتمداری بود که در شوال 1392 (آذر 51) در اینباره صادر کرده، نوشت: «خرید و فروش و تبلیغ و آشامیدن پپسی و ... که مربوط به فرقهی ضاله و مضله بهایی است و سهمی از منافع آن در راه تخریب اسلام و تقویت کفر مصرف میشود، حایز نیست. مسلمانان باید غیرت و حمیت اسلامی داشته باشند و جبههی کفر را تقویت ننمایند.
-
۱۳۸۷/۰۵/۳۰, ۱۱:۴۶ #3
- تاریخ عضویت
خرداد ۱۳۸۷
- نوشته
- 3,425
- مورد تشکر
- 1,987 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
گذشته و حال «انجمن حجتيه»
اين انجمن كه مبارزه سطحي با فرقه ضاله بهائيت را درپيش از انقلاب وجهه همت خود ساخته بود، به جهت تخطئه مبارزه عليه رژيم ستم شاهي و خصوصاً پس از آشكار شدن همكاري اعضاي آن با دستگاه اطلاعاتي طاغوت، تدريجاً از چشم مسلمانان و متدينين حقيقي و انقلابي افتاد، و پس از انقلاب نيز همسويي هاي خواسته يا ناخواسته عوامل آن با خواست هاي نامشروع استكبار جهاني براي هدم دستاوردهاي انقلاب و حكومت ديني، در نهايت اين انجمن را به رودررويي ناگفته و ناآشكار با امام و انقلاب كشاند، بطوري كه متعاقب يك سخنراني حضرت امام(ره) كه متضمن افشاي خط انحرافي انجمن در مسائل سياسي و اجتماعي و نيز تبيين كج فهمي عوامل آن در شناخت معارف حقه شيعه و مسئله «انتظار» بود، رئيس اين انجمن به ناچار ختم فعاليت هاي آن را اعلام كرد و از آن پس انجمن حجتيه رسماً و ظاهراً تعطيل شد.«انجمن حجتيه» براي فعالان سياسي و مذهبي جامعه ما در دهه هاي اخير نامي آشناست اما نسل جوان ما كمتر با اين نام و اهداف عوامل آن آشنايي دارد.
تعطيلي ظاهري فعاليت هاي انجمن حجتيه در سال61، موجب شد كه نام اين تشكيلات تا مدت زيادي از ادبيات سياسي جامعه ما حذف شود، اما براي آگاهان مسائل سياسي مسلم بود كه تلاش هاي سازمان يافته اين گروه در جهت اهداف آشكار و پنهان آن همچنان ادامه دارد.
زمستان سال گذشته انتشار خبر فعاليت هاي تفرقه افكنانه انجمن حجتيه در مناطق سني نشين كشور، بحث درباره ماهيت اين تشكيلات را بار ديگر نقل محافل سياسي جامعه ما كرد و نام «انجمن حجتيه» را دوباره برسر زبان ها انداخت.
نظر به اهميت شناخت ماهيت انحرافي اين سازمان و درك ابعاد خطرناك فعاليت هاي عوامل آن در درون و بيرون حاكميت، بر آن شديم تا بررسي وجوه پنهان و آشكار ديدگاه ها و عملكرد انجمن حجتيه را با يكي از صاحب نظران اين عرصه به بحث و گفت وگو بگذاريم.
عباس سليمي نمين مديرمسئول پيشين نشريات كيهان هوايي و تهران تايمز انتخاب ما براي گفت وگو پيرامون ماهيت اين تشكيلات بود كه اواخر سال گذشته به سراغش رفتيم و برخي پرسش ها راجع به انجمن حجتيه را با وي درميان گذاشتيم. آنچه مي خوانيد ماحصل نشست ما با اين روزنامه نگار و تحليل گر باسابقه مسائل سياسي و اجتماعي است كه تا حدود زيادي چهره واقعي انجمن حجتيه را به نسل جوان مي شناساند.
طي ماه هاي گذشته به بهانه هاي مختلف بحث انجمن حجتيه در محافل سياسي و فرهنگي مطرح شده و شواهد، حكايت از بازسازي مجدد اين انجمن و پيوندهاي جديد فكري و سياسي آن با برخي جريان هاي خاص دارد. با توجه به اينكه از سال 63 و تعطيلي ظاهري انجمن حجتيه، شاهد حضور اعضاي رسمي آن در صحنه سياسي و فرهنگي كشور نبوده ايم، احتمالا بسياري از مردم به ويژه نسل جوان با اين انجمن، سوابق، نگرش ها و فعاليت هاي آن آشنا نيستند. به همين دليل از شما مي خواهيم به عنوان مقدمه، تاريخچه شكل گيري انجمن حجتيه را بيان كنيد.
-سليمي نمين: راجع به تاريخچه انجمن حجتيه و نحوه شكل گيري آن تا بحال حرفهاي زيادي زده شده و در كتابها هم موجود است. به طور كلي بنيانگذار انجمن حجتيه آقاي شيخ محمود ذاكرزاده تولايي معروف به حلبي به شمار مي آيد كه بعد از كودتاي 28 مرداد، انجمن را تاسيس كرد. اما به نظرم تجزيه و تحليل لايه هاي مختلف انجمن حجتيه موضوعي است كه در شناخت ماهيت آن موثرتر است.
من لايه هاي تشكيل دهنده انجمن را به سه بخش تقسيم مي كنم. لايه اول عناصر وابسته به رژيم ستمشاهي كه خود به دو گروه تقسيم مي شوند. گروهي كه دچار كج فهمي بودند و چون كار انجمن را يك كار مقدس مي دانستند براي تداوم فعاليت آن هر كاري ولو همكاري با ساواك را مشروع مي دانستند. از نظر آنان همكاري با رژيم، انجمن را از تعرض مصون نگه مي داشت و لذا اگر عنصري حتي در درون انجمن عليه رژيم شاه فعاليت مي كرد او را به ساواك معرفي مي كردند به اين نيت كه انجمن ادامه حيات بدهد. اينها وابستگان بي جيره و مواجب بودند كه از روي كج فهمي وابستگي پيدا كردند. گروه ديگر اما واقعا آگاهانه وابسته به رژيم بودند و اصولا انجمن را به عنوان پوششي براي اهداف كلان رژيم انتخاب كرده بودند. در اين راستا حتي بعضي از افسران عاليرتبه رژيم شاه به انجمن گرايش پيدا كرده بودند.
درواقع مهره هاي رژيم بودند؟
-سليمي نمين: بله، برخي از اينها به صورت هدايت شده به انجمن نزديك شده و در آن نفوذ كرده بودند و در مواردي خط دهي هم مي كردند. اما لايه دوم انجمن عناصر عافيت طلب بودند. يك عده از عناصر روحاني يا بازاري كه هم مي خواستند فعال باشند و در مسائل اجتماعي حضور داشته باشند و آخرتشان تامين باشد و هم در دنيا دچار مشكل و سختي نشوند. اين طيف حضور در مسائل اجتماعي را تا آنجايي قبول داشت كه خطري متوجه اش نباشد و لذا اينها انجمن حجتيه را به عنوان محمل خوبي كه هم وجهه مذهبي داشت و هم خطري از جانب رژيم متوجه آن نبود، انتخاب كردند.
اما لايه سومي هم در اعضاي انجمن حجتيه يافت مي شدند كه نه وابسته بودند و نه عافيت طلب. اين عناصر واقعا زحمت مي كشيدند و به زعم خودشان در انجمن حجتيه در حال جهاد و مبارزه بودند. منتها اين دسته هم كج فهمي خاص خود را داشتند و هدف اصلي را اشتباهي انتخاب كرده بودند.
اين لايه سوم عمدتا نيروهاي سطوح پايين انجمن را تشكيل مي دادند. عمدتاً هم جوانان دلسوزي بودند كه فكر مي كردند در آن عصر- يعني دوران پهلوي- مشكل اصلي جامعه مبارزه با بهائيت است. اين گروه واقعا گمان مي كردند كه به وظيفه الهي خود عمل مي كنند. حتي عمدتا با رژيم شاه هم بد بودند و فكر مي كردند از طريق فعاليتهاي انجمن حجتيه به رژيم ضربه مي زنند. استدلالشان هم اين بود كه رژيم شاه در كنف حمايت بهايي هاست و ضربه به بهائيت در حقيقت ضربه به رژيم شاه است. البته اين استدلال فريبنده اي بود كه احتمالا به اين جوانان القا شده بود.
آنگونه كه از بررسي مواضع اعضاي انجمن حجتيه برمي آيد، اين انجمن صرفاً يك تشكل ضد بهائيت نيست. بلكه يك جريان فكري، سياسي با تمام وجوه و مؤلفه هاست و همين مؤلفه هاست كه آن را از ساير جريان ها و گروه ها متمايز مي كند. لطفاً در رابطه با مؤلفه هاي اساسي جريان حجتيه و چارچوب هاي فكري بنيانگذاران آن توضيح بفرماييد.
-سليمي نمين: همانطوري كه عرض كردم، انجمن را به عنوان يك كل واحد نمي شود درنظر گرفت. لايه هاي مختلفي در آن وجود دارد كه عمده آنها را برشمردم. اما به هرحال در رابطه با تفكر سياسي، عمده ترين محوري كه در انجمن حجتيه مطرح مي شد اين بود كه در زمان غيبت امام عصر (عج) ورود دين به عرصه سياست غلط است. اين تئوري در رأس مجموعه مطرح مي گرديد و در بدنه به آن دامن زده مي شد.
چنين طرز تفكري هم مورد پسند استبداد بود و هم استعمار. البته اين تفكر در بخش هاي ديگري از جهان اسلام نيز سابقه داشت و اگر بررسي كنيم مي بينيم كه اين تلقي كج فهمانه از دين در برخي مناطق دنياي اسلام و از سوي عده اي به ظاهر متدين مطرح شده و در همه موارد اين تلقي مورد حمايت استعمارگران و مستبدين است.
فكر مي كنيد چه عواملي موجب مي شد تا عناصر اصلي انجمن حجتيه برداشت غلطي را مطرح و عناصر مياني و پاييني آن را بپذيرند؟
-سليمي نمين: بزرگترين عامل اين بود كه عناصر انجمن حجتيه در دشمن شناسي دچار مشكل جدي بوده و هستند. هم خودشان در شناخت دشمن مشكل داشتند و هم مي خواستند جامعه را در دشمن شناسي مشكل دار كنند. آنها پيش از انقلاب اسلامي براساس يك كج فهمي و يا تعمداً مي خواستند اولويت هاي جامعه در بحث دشمن شناسي را جابجا كنند و مبارزه با بهائيت را نسبت به مبارزه با استبداد و استعمار در اولويت قرار دهند. مي گفتند بهائيت ساخته دست استعمار است و اگر با آن مبارزه كنيم در حقيقت با استعمار مبارزه كرده ايم.
يعني معلول را به جاي علت مي نشاندند؟
-سليمي نمين: دقيقا اينطور بود. در مورد استبداد هم استدلالشان همين بود. يعني مي گفتند اگر با بهائيت مبارزه كنيم در حقيقت به رژيم شاه لطمه زده ايم. البته اين بحث را عناصر غيروابسته ولي كج فهم مطرح مي كردند. اين مسئله دقيقاً جابجايي اولويت ها بود و باعث مي شد تا بخشي از پتانسيل جامعه و توان مبارزاتي كشور در مسيري انحرافي قرار بگيرد.
ما در جوامع اسلامي از اين دشمن شناسي هاي وارونه زياد داريم. سقوط امپراتوري عثماني هم در همين راستا اتفاق افتاد. عثماني ها حقيقتاً مشكلات جدي داشتند و حكومتشان به فسادهاي زيادي آلوده بود، اما در اواخر قرن نوزدهم دشمن اصلي مسلمانان استعمار غربي بود. با اين وجود عده اي در داخل دچار اشتباه در دشمن شناسي شدند و به جاي مقابله با استعمارگران به مقابله با دولت عثماني پرداختند، نتيجه اين شد كه دولت عثماني كه بزرگترين قدرت اسلامي بود سقوط كرد و در مقابل بسياري از مناطق مسلمانان به اشغال استعمارگران اروپايي درآمد.
جريان اخوان المسلمين در مصر هم در مقطعي همين دشمن شناسي اشتباه را داشت و به جاي آنكه متوجه دشمن بزرگتر يعني استعمار باشد، تمام توان خود را متوجه خطر ماركسيسم كرده بود و سلطه غربي ها با آن تهديدها و خطرات را نمي ديد.
عليرغم همه مسائلي كه پيرامون انجمن حجتيه مطرح مي شود، اين جريان به هرحال خود را يك تشكل مذهبي قلمداد مي كرد و حتي كج فهمي هايش را هم تحت عنوان دين توجيه مي نمود. آيا غير از مذهبيون سطح پائين، عناصري از بزرگان حوزه هاي علميه هم از انجمن حجتيه حمايت مي كردند؟
-سليمي نمين: در اوايل فعاليت انجمن با توجه به اين توجيهات فريبنده برخي از علما و مراجع آنها را تاييد مي كردند ولي بعدها اين حمايت كم و يا قطع شد. اين حمايتها هم عمدتاً ناشي از عدم شناخت ماهيت انجمن بود.
آيا رهبران انجمن حجتيه با امام (ره) هم رابطه اي داشتند؟
-سليمي نمين: اصولاً انجمن حجتيه شيوه مبارزاتي امام خميني (ره) را به صراحت و با جسارت تخطئه مي كردند و بعضي وقتها كارشان به اهانت هم مي رسيد.
به چه دليلي چنين موضعي عليه امام (ره) مي گرفتند؟
-سليمي نمين: اين مخالفت ها و موضع گيري ها عمدتاً ناشي از همان جوهره فكري شان بود. يعني در زمان غيبت امام عصر (عج) ورود به عرصه سياست را غلط و موجب لطمه به دين مي دانستند و معتقد بودند كه فقط معصوم (ع) مي تواند وارد اين عرصه شود. بنابراين آنها به طور مبنايي با شيوه مبارزاتي امام (ره) مشكل داشتند. علاوه بر اختلافات مبنايي، در سطوح پائين تر و در شيوه ها هم با خط امام (ره) مشكل داشتند. بعضي از عناصر انجمن كه ژست مخالفت با رژيم را هم مي گرفتند مدعي بودند كه شيوه مبارزاتي حضرت امام (ره) موجب مي شود كه همين كارهاي مذهبي صوري هم با مشكل مواجه شود. اينها مي گفتند كه ما با مبارزه با بهائيت در حال مبارزه با استعمار و استبداد هستيم(!) اما امام (ره) با اين مبارزه علني رژيم را حساس مي كند و موجب مي شود كه همين كارها را هم نتوانيم انجام دهيم. از نگاه آنها، شيوه امام (ره) انحراف مبارزاتي بود! اين را در محافل خصوصي شان مطرح مي كردند.
اين استدلال از سوي كدام لايه انجمن حجتيه بيشتر مطرح مي شد؟
-سليمي نمين: اين بحث را عمدتا لايه سوم يعني عناصر كج فهمي كه به رژيم وابسته نبودند و فكر مي كردند كه در حال مبارزه هم هستند مطرح مي كردند. البته اصل بحث را لايه هاي بالاتر يعني وابسته ها و عافيت طلب ها مطرح مي كردند و به لايه هاي پائين تر تسري مي دادند. مي گفتند كه مبارزه سياسي امام خميني (ره) موجب گرفتار شدن و شكنجه شدن و دستگيري مبارزان مي شود و نهايتاً كل مبارزه را متوقف مي كند. آنها مبارزه مستمر را همان شيوه خودشان مي دانستند كه مستمر و عميق است! به همين دليل در برابر تفكر امام (ره) به يك تقابل جدي مي رسيدند.
اگر اين جريان ادعاي مبارزه مستمر و عميق با رژيم شاه را داشت، همكاري با ساواك و لو دادن نيروهاي انقلابي را چطور توجيه مي كرد؟ در برخي منابع اسنادي چاپ شده كه به خوبي همكاري اعضاي اصلي انجمن با ساواك را عيان مي كند؟
-سليمي نمين: بله، متاسفانه بعد از انقلاب بخشي از عناصر انجمن حجتيه توانستند در برخي دستگاه ها نفوذ كنند و از همين طريق قسمت اعظمي از اسناد همكاري اعضاي اين انجمن با ساواك به سرقت رفت. البته غير از انجمن حجتيه برخي گروهك ها نظير منافقين و توده اي ها هم چنين كارهايي انجام دادند و اسناد را دزديدند. اما عليرغم اين مسائل، اسناد زيادي به ويژه درشهرستانها از همكاري اين گروهها با ساواك به دست آمد. در رابطه با انجمن حجتيه، اين اسناد حكايت از همكاري گسترده رده هاي مياني انجمن با ساواك مي كند.
اسنادي از ارتباط افراد رده اول انجمن با ساواك هم وجود دارد؟
-سليمي نمين: بله، البته خيلي دور از انتظار هم نيست. چون شيوه مبارزاتي امام (ره) را انحرافي تلقي مي كردند، خودشان را موظف مي دانستند كه باب اين شيوه انحرافي(!) را بببندند. همكاري با ساواك و لو دادن عناصر مبارز يكي از راه هاي اصلي بستن اين باب بود.
در سالهايي كه نهضت اسلامي به اوج خود نزديك شد و تقريباً تمامي گروه هاي سياسي رهبري حضرت امام (ره) را پذيرفتند، رهبران انجمن لايه هاي پائيني خود را در بحث مقابله با شيوه مبارزاتي امام (ره) چگونه توجيه مي كردند؟
-سليمي نمين: از نخستين سالهاي دهه 50 بين لايه هاي بالايي و مياني انجمن با لايه هاي پائيني كه عمدتاً غيروابسته، متدين و مخالف رژيم اما دچار كج فهمي بودند. اختلافات زيادي ايجاد شد. تفكر حضرت امام (ره) و گسترش آن در سطح جامعه موجب ريزش شديد لايه هاي پائيني انجمن حجتيه شد. همين ريزشها باعث شد تا تبليغات انجمن عليه تفكرات امام (ره) بيشتر شود.
تاثيري هم داشت؟
-سليمي نمين: تاثير چنداني نداشت. گسترش امواج انقلاب آنقدر سريع و شديد بود كه اين تبليغات ديگر اثري نداشت. تبليغات انجمن حجتيه عليه مشي امام (ره) شايد در سالهاي دهه 40 تاثيرات اندكي را به دنبال داشت ولي در دهه 50 كه مردم آگاهي هاي بيشتري در مورد فساد رژيم شاه و جنايات آمريكايي ها در ايران پيدا كردند و نتايج اين مفاسد را به طور ملموس در مسائلي مثل جشنهاي 2500 ساله يا تغيير تقويم هجري به شاهنشاهي مشاهده نمودند، اعتقاد به ضرورت سرنگوني رژيم شاه و خلع يد از استعمار تقريباً در تمامي ايران فراگير شده بود و لذا آن دشمن شناسي مشكل دار انجمن حجتيه ديگر كسي را جذب نمي كرد.
در ابتداي دهه چهل زماني كه امام (ره) عليه رژيم شاه مبارزه را شروع كرد، استدلال هايي چون شاه شيعه است و پهلوي مسلمان است از جانب گروه هايي چون انجمن حجتيه مطرح مي شد و شايد در عده اي براي مبارزه ترديد ايجاد مي كرد، اما در دهه 50 شناخت عمومي نسبت به مفاسد رژيم پهلوي بسيار بالا رفته بود و زماني كه مردم مسلمان ايران صحنه هاي زننده جشن هنر شيراز و آن نمايشها و تئاترهاي مستهجن را مي ديدند و يا زن بارگي شاه را مشاهده مي كردند، ديگر سخن از شيعه بودن شاه هيچ چنگي به دل نمي زد.
همين عوامل موجب مي شد تا نه تنها انجمن حجتيه نتواند به تبليغات سابق خود عليه خط مشي امام (ره) ادامه دهد، بلكه شاهد آن باشد كه بسياري از عناصر سطوح پائين خودش از بدنه جدا و به نهضت امام خميني (ره) مي پيوندند. اينجا بود كه گردانندگان انجمن يك عناد و خصومت جدي با انقلاب و تفكرات امام (ره) پيدا كردند. آقاي حلبي در جلسات خصوصي و حتي رسمي عليه امام (ره) موضع گيري مي كرد و آقاي افتخار كه نفر دوم انجمن تلقي مي شد هم مرتباً روي منبر به سم پراكني عليه امام (ره) و ياران ايشان مشغول بود و اين خصومت را تا بعد از انقلاب ادامه دادند.
با توجه به اينكه پايگاه اصلي انجمن حجتيه در مشهد بود، يارگيري آنها و يا تقابل آنها با خط امام (ره) - كه در سراسر كشور گسترده بود- به چه نحوي صورت مي گرفت؟
-سليمي نمين: البته هم آقاي حلبي و هم آقاي افتخار مشهدي هستند و فعاليت انجمن در مشهد هم زياد بود، اما بعدها تهران به پايگاه اصلي انجمن تبديل شد و مشهد پايگاه دوم به شمار مي رفت. اما در مشهد به ويژه سالهاي منتهي به پيروزي انقلاب با جلسات روشنگري كه روحانيت خط امام (ره) به ويژه مقام معظم رهبري داشتند، ريزش نيروي زيادي دامنگير انجمن شد. به همين خاطر نگراني هاي زيادي در رأس انجمن به وجود آمد. به گونه اي كه خود آقاي حلبي مدام به مشهد مي رفت و در جلسات خصوصي و رسمي عليه روحانيت خط امام(ره) موضع گيري مي كرد و اهانت هاي سخيفي را مطرح مي كرد. با اين وجود نتوانست از ريزش نيروها جلوگيري كند و در زمان پيروزي انقلاب انجمن حجتيه با يك بحران عظيم مواجه گرديد.
بعد از پيروزي انقلاب اسلامي مواجهه نيروهاي انقلابي با انجمن حجتيه به چه صورت پيش رفت؟
-سليمي نمين: در مورد برخوردهاي پس از انقلاب با عناصر انجمن حجتيه نيز بايد تفكيكي انجام دهيم. همانطور كه عرض كردم اكثر عناصر لايه سوم و پائيني انجمن حجتيه افراد متعهد، متدين و حتي مخالف رژيم بودند كه توسط لايه هاي بالايي با توجيهات ديني اغفال شده بودند. بسياري از اين عناصر از سالها قبل از پيروزي انقلاب بتدريج از انجمن جدا شده و به جريان مبارزه و نهضت امام خميني (ره) پيوستند. طبعاً اين عده به خوبي قابل جذب در جريان انقلاب بودند اما متاسفانه صرف داشتن سابقه فعاليت در انجمن حجتيه موجب شد تا در اوايل انقلاب با بسياري از اين عناصر برخوردهاي تند و افراطي صورت بگيرد. به نظر من با اين قشر مي بايست يك برخورد جذبي صورت مي گرفت.
آيا اين لايه بندي كه شما مي فرماييد تا اين اندازه شفاف بود كه عناصر آگاه از عناصر اغفال شده و ناآگاه تفكيك شوند؟
-سليمي نمين: بله، تا حدود زيادي شفاف بود. براي كساني كه با تشكيلات انجمن آشنايي داشتند، تميز بين عناصر اصلي و رده هاي پائيني چندان مشكل نبود. متاسفانه بعد از انقلاب ما شاهد دو برخورد افراطي و تفريطي با انجمن بوديم. يك تفكر كه تمامي اعضاي انجمن را به يك چوب مي راند و هيچ تفكيكي ميان اعضاي آن قائل نبود و براساس همين تفكر غلط، بسياري از عناصر لايه سوم انجمن كه به سادگي مي توانستند با انقلاب همراه شوند، طرد شدند. تفكر ديگر كه نگاهي خوشبينانه و تفريطي به انجمن داشت، صرف مذهبي بودن اين جريان را براي جذب در بدنه انقلاب كافي مي دانست و متاسفانه با اين سهل انگاري، عناصري از لايه هاي مياني انجمن كه بسيار خطرناك بودند توانستند در برخي پستها و مناصب حساس نفوذ كنند و زيركانه همان مشي سابق خود را كه در تقابل با ديدگاه هاي حضرت امام (ره) بود، ادامه دهند. به نظر من هر دوي اين روشها در برخورد با انجمن حجتيه اشتباه بود.
با توجه به اينكه فعاليت هاي انجمن حجتيه بعد از پيروزي انقلاب اسلامي متوقف نشد، گردانندگان اين انجمن بعد از انقلاب چه شيوه اي را در پيش گرفتند؟
-سليمي نمين: بعد از پيروزي انقلاب، ما با دو مسئله جدي مواجه بوديم. يكي غرب و يكي شرق. يعني هم بلوك امپرياليستي غرب براي ما تهديد تلقي مي شد و هم بلوك كمونيستي شرق. با اين وجود انقلاب اسلامي تقابل اصلي اش با استعمار و خصوصاً آمريكا بود. يعني انقلاب اسلامي علاوه بر سرنگوني رژيم استبدادي شاه، سلطه آمريكا را هم از سر ايران كوتاه كرد. به همين دليل خصومت و دشمني آمريكا با ايران شدت بيشتري داشت و لذا مقابله با آمريكا اولويت نخست انقلاب بود. اما مي بينيم بعد از پيروزي انقلاب، انجمن حجتيه مبارزه با بهائيت را كنار گذاشت و پرچم مبارزه با ماركسيسم را بلند كرد. گروه هاي مطالعاتي انجمن كه سابق بر اين بحثهاي ضد بهائيت را دنبال مي كردند، مركز ثقل مباحث خود را نقد ماركسيسم قرار دادند.
قطعا در صورت ظاهر نبايد هيچ انتقادي بر مبارزه ضدماركسيستي انجمن حجتيه وارد باشد، اما وقتي عميق مي شويم و به صورت همه جانبه شرايط انقلاب و تهديدهاي فراروي آن را مورد بررسي قرار مي دهيم، مي بينيم كه مطرح كردن و بزرگ كردن خطر ماركسيسم در برابر امپرياليسم آمريكا، باز هم از يك دشمن شناسي ناقص حكايت مي كند.
يعني دقيقا مثل داستان مبارزه با بهائيت كه انجمن حجتيه قبل از انقلاب آن را به عنوان اولويت اصلي مطرح مي كرد و آن را در مقابل ضرورت مبارزه با استبداد و استعمار كه امام (ره) بر آن تاكيد داشت، قرار مي داد.
-سليمي نمين: بله، منتها من فكر مي كنم حتي اگر پيش از پيروزي انقلاب، انجمن حجتيه ناآگاهانه و غيرعامدانه مبارزه با بهائيت را بر مبارزه با رژيم شاه اولويت مي داد، بعد از پيروزي انقلاب، بحث مبارزه با ماركسيسم و اولويت دادن آن بر مبارزه با آمريكا يك اقدام كاملا آگاهانه و برنامه ريزي شده بود.
به چه دليل؟
-سليمي نمين: ببينيد، بعد از پيروزي انقلاب، انجمن حجتيه به يكباره مبارزه با بهائيت را كنار مي گذارد و گزينه ديگري به نام ماركسيسم را به عنوان هدف مبارزه انتخاب مي كند. همين تغيير ناگهاني هدف مبارزه، مشكوك است. در حالي كه از همان سالهاي پيش از پيروزي انقلاب كاملا آشكار بود كه در دنياي دوقطبي آن روزگار، تقابل اصلي انقلاب ايران با دولت استعماري آمريكاست و تقابل با بلوك شرق در اولويت بعدي است. بنابراين بزرگ نمايي خطر ماركسيسم يك تلاش آشكار و هدفمند براي تغيير اولويت هاي جامعه و انقلاب محسوب مي شد. كمااينكه همگام با انجمن حجتيه گرايش هاي غربگرا همچون نهضت آزادي براي آنكه خط ضد آمريكايي انقلاب را كمرنگ كنند، در برابر واژه «شيطان بزرگ» كه حضرت امام (ره) در مورد آمريكا به كار مي گرفتند، اصطلاح «شيطان اكبر» را براي شوروي اختراع كردند تا بدينوسيله خطر شوروي را از آمريكا پررنگتر نشان دهند در حالي كه در دنياي واقع اينگونه نبود و شوروي حداقل در كوتاه مدت خطر چنداني براي نظام اسلامي ايجاد نمي كرد. جريان غربگرا در سالهاي اوليه پيروزي انقلاب به انحاء مختلف سعي مي كرد مسئولين را نسبت به تحركات شوروي سابق در داخل ايران حساس كند. اتفاقا بعضي وقتها خبرهاي درستي هم مي دادند، اما باطن قضيه اين نبود كه خيلي دلشان به حال انقلاب سوخته باشد، بلكه مي خواستند تهديد آمريكا را كمرنگ جلوه دهند و يك رقيب براي آمريكا بتراشند. بعضي از اعضاي انجمن حجتيه هم اين كار را مي كردند. اينها مثلا سفرهايي به پاكستان داشتند و در آنجا از نيروهاي اطلاعاتي غربي اخباري در مورد فعاليت كا.گ.ب و جاسوسهاي شوروي در ايران كسب مي كردند و در اختيار مسئولين قرار مي دادند. اين اطلاعات غلط هم نبود، مسئولين هم بعضاً از اين اطلاعات استفاده مي كردند، اما حقيقت اين بود كه وابستگان به انجمن حجتيه اهداف ديگري را دنبال مي كردند و قصد داشتند تا در دشمن شناسي مردم و مسئولين انحراف ايجاد كنند و خطر ماركسيستها را از همه دشمنان بزرگتر جلوه دهند.
البته همان ماركسيستها هم بعداً سر از دامن آمريكا درآوردند.
-سليمي نمين: بحث بعدي من هم دقيقا همين موضوع است. ببينيد، بعد از پيروزي انقلاب هر پرچمي كه عليه انقلاب بلند مي شود رنگ سرخ دارد. گروهكهاي معاند اكثراً ماسك ماركسيستي بر صورت داشتند. مردم مسلمان هم تبليغات ملحدانه اين گروه هاي به ظاهر ماركسيستي را يك خطر عيني و ملموس مي ديدند، در چنين شرايطي گروه هاي غربگرا و انجمن حجتيه هم با نشان دادن اين مصداقها، اينگونه تبليغ مي كردند كه خطر سرخ از هر خطري براي انقلاب بيشتر و بزرگتر است. اين را مي گفتند تا از حساسيت مردم و نظام نسبت به خطر آمريكا كم كنند و مسير بازگشت دوباره آمريكا را هموار كنند. اما امام (ره) به خوبي اين هدف را شناخت و با آن درايت بي نظير بحث «ماركسيسم آمريكايي» را مطرح كرد. آن موقع براي خود ما درك و هضم اصطلاح ماركسيسم آمريكايي سخت بود و به آساني نمي توانستيم درك كنيم كه اين گروه هاي چريكي پرچم سرخ به دست، سر در آخور آمريكا دارند، اما بعدها كه تاريخ را مطالعه كرديم، ديديم كه در خيلي از جاها، خود آمريكايي ها و انگليسي ها لولويي به نام گروه هاي ماركسيست ايجاد مي كنند تا مردم از ترس اين لولو به آنها پناه ببرند.
در همين تاريخ معاصر ايران ما شواهد زيادي در اين رابطه داريم. براساس اسناد و شواهد بسيار، در جريان مسائل ملي شدن نفت و حوادث بعد از آن، انگليسي ها مخفيانه حزب توده را تقويت مي كردند و به ويژه وجه ملحدانه ماركسيسم را برجسته مي كردند تا مردم براي فرار از گروهي كه مقدسات آنها را تهديد مي كند، چتر حمايتي نظام وابسته به غرب را بپذيرند.
به هرحال آن درايت و تيزبيني امام و بكارگيري اصطلاح «ماركسيسم آمريكايي» براي افشاي چهره واقعي گروه هاي چپ، تلاش گروه هايي مثل نهضت آزادي و انجمن حجتيه را براي انحراف در دشمن شناسي مردم خنثي كرد و بعدها با پناه بردن گروه هاي ماركسيستي و خلقي به دامان آمريكا و اروپا به درستي سخن امام راحل (ره) به اثبات رسيد و مشخص شد گروه هايي كه با سلاح روسي و با پرچم سرخ و علامت داس و چكش به مبارزه با انقلاب اسلامي برخاسته بودند، آبشخور فكري و مالي شان كجاست؟
شما گفتيد كه برخي از عناصر مياني انجمن حجتيه با استفاده از آن ديدگاه تفريطي كه در بخشي از نيروهاي انقلاب نسبت به انجمن وجود داشت توانستند در برخي مناصب نفوذ كنند، اين عده با توجه به ديدگاه هاي سابق خود مبني بر اينكه هر پرچمي قبل از ظهور حجت (عج) باطل است، چطور بعد از انقلاب عملا وارد سياست و بلكه حكومت شدند. براي اين مسئله چه توجيه شرعي داشتند؟
-سليمي نمين: همانطور كه عرض كردم اين عناصر نفوذي عمدتاً از لايه فرصت طلب انجمن بودند. آدمهاي فرصت طلب و عافيت طلب معمولا زود توجيه پيدا مي كنند. همانطور كه هدف اصلي انجمن بعد از انقلاب از مبارزه با بهائيت به مبارزه با ماركسيسم تغيير پيدا كرد، اين عناصر هم تز جدايي دين از سياست را بعد از انقلاب به آساني كنار گذاشتند و دخالت در سياست و بلكه حضور در متن حكومت را حلال كردند!
آيا مسئولين نظام نسبت به اين قضيه عكس العملي نداشتند؟
-سليمي نمين: حضرت امام (ره) تذكرات دقيقي را در اين رابطه داشتند كه متاسفانه از زاويه همان دو نگاه افراط و تفريطي مورد غفلت قرار گرفت. از يك طرف فردي مثل آقاي طيب كه واقعاً از انجمن بريده بود و به تفكرات امام(ره) اعتقاد داشت از طرف جريان افراط گرا مورد فشار شديد قرار گرفت و مجبور شد خدمت امام(ره) برود؛ از طرف ديگر برخي از كساني كه هنوز داراي ارتباط تشكيلاتي با انجمن حجتيه بودند توانستند در نهادهاي حساسي مثل وزارت امورخارجه نفوذ كنند، و حتي تا حد سفارت پيش بروند.
متأسفانه ديدگاه امام(ره) و تذكرات ايشان در مورد انجمن حجتيه توسط اين دو جريان افراط و تفريط نقض شد و بويژه از ناحيه جريان تفريط دچار خسارت هايي شديم.
به نظر شما چطور مي شد عناصر نفوذي انجمن حجتيه را از عناصر بريده و صادق آن جدا كرد؟
-سليمي نمين: ببينيد، بعد از پيروزي انقلاب، هسته مركزي انجمن حجتيه كارش را ادامه داد و مواضع منفي هم نسبت به نظام داشت. يعني اينها كه پيش از انقلاب حتي همكاري با ساواك را هم مشروع مي دانستند و شيعه بودن ظاهري شاه را يك افتخار مي دانستند، بعد از انقلاب مسائل فرهنگي و اقتصادي نظام را به شدت مورد انتقاد قرار مي دادند. اما بعضي از عناصر مياني در بدنه نظام نفوذ كردند در حالي كه همچنان ارتباط خود را با انجمن حجتيه حفظ كرده بودند. خب اين قابل تأمل بود. بايد يك مقداري ترديد مي شد در اينكه يك فردي هم امام(ره) را قبول داشته باشد هم آقاي حلبي را. آقاي حلبي به امام(ره) اهانت مي كرد و تفكري را تبليغ مي كرد كه تقابل جدي با خط امام(ره) داشت، حال چطور يك فرد مي توانست هم به امام(ره) عشق بورزد و هم مريد آقاي حلبي باشد. اين خط فاصل خوبي براي شناخت اين عناصر بود.
بعد از موضع گيري صريح حضرت امام(ره) در سال 62 عليه انجمن حجتيه، اين انجمن با صدور بيانيه اي فعاليت هاي خود را متوقف كرد. آيا عناصر نفوذي انجمن بعد از اين مرحله ارتباطات تشكيلاتي خود را قطع كردند يا پوشش ديگري براي فعاليت خود انتخاب كردند؟
-سليمي نمين: انجمن حجتيه به هيچ عنوان تعطيل نشد. تضعيف شد ولي تعطيل نشد. آنها ظاهراً بعد از سخنراني معروف امام(ره) اعلام كردند كه فعاليتشان را متوقف كردند اما عملا محافل و ارتباطات خودشان را حفظ كردند. عناصري از آنها هم كه در نظام نفوذ كرده بودند همچنان به فعاليت هاي خود براي تضعيف انقلاب ادامه دادند. عرض كردم كه يكي از نهادهاي مورد توجه انجمن حجتيه وزارت خارجه بود. به هرحال سفير شدن در يك كشور خارجي، امكان سياسي بسيار بالايي تلقي مي شود كه برخي از عناصر اين جريان به چنين مقاماتي دست پيدا كردند. يا در حوزه هاي اقتصادي فردي مثل آقاي... رئيس دخانيات شد اين فرد مسئول شاخه اصفهان و درحقيقت نفر چهارم انجمن حجتيه بود. بعداً فساد سياسي و اقتصادي و ارتباطات اين فرد با بيگانگان و ضرباتش به نظام آشكار شد.
به هرحال اينها ارتباط تشكيلاتي واهداف سازماني اشان را دنبال مي كردند و هرگز فعاليت خود را تعطيل نكردند.
به نظر مي رسد كه برخي از شخصيتها و مسئولان نظام عليرغم همه ضرباتي كه ازجانب انجمن حجتيه متوجه انقلاب شده، هنوز هم نگاه خوشبينانه اي به اين انجمن دارند، فكر مي كنيد اين مسئله از چه چيزي ناشي مي شود؟
-سليمي نمين: يك بخش اين قضيه به اين برمي گردد كه يك جريان به صورت افراطي با انجمن حجتيه بويژه لايه سوم آن برخورد كرد. متأسفانه برخي از جريانات سياسي برچسب انجمن حجتيه را به چماقي براي از صحنه بدر كردن رقباي سياسي خود تبديل كردند و سوابق چندماهه حضور يك فرد از جناح مقابل خود را در انجمن حجتيه بعنوان نقطه ضعفي بزرگ در بوق مي كردند و درحقيقت آن را به يك عامل حذف و طرد در رقابتهاي سياسي تبديل نمودند. اين استفاده ابزاري و اتهام زني هاي بي مورد و جناحي موجب شده تا عده اي فكر كنند كه خط انجمن حجتيه بزرگنمايي مي شود و اصلاً مطرح كردن اين خطر عاملي براي حذف رقيبان در عرصه سياسي است و لذا عليرغم واقعي بودن خطر انديشه هاي انجمن حجتيه براي انقلاب و نظام، آنهانسبت به قضيه بي تفاوت هستند. دليل ديگر اين است كه همه علما و بزرگان و مسئولين هشياري امام(ره) را ندارند. مثلاً فلان شخصيت بزرگ و محترم روحاني... نمي توانند حساسيت امام(ره) را نسبت به قضيه انجمن حجتيه به خوبي درك كنند چون آن بينش عميق و جريان شناسي دقيق امام(ره) را ندارند و نمي توانند تحليل كنند كه اين مباني فكري غلط و كج فهمي هاي انجمن حجتيه بود كه مورد مخالفت حضرت امام(ره) قرار داشت.
فكر نمي كنيد كساني كه به انجمن حجتيه نگاه خوش بينانه دارند، به نوعي تحت تأثير القائات اين جريان قرار گرفته اند و عناصر انجمن با ظاهرسازي مثلاً اينطور القا مي كنند كه آنها صرفاً كارهاي مذهبي و اعتقادي انجام مي دهند و دشمني ها با آنها بي مورد و ناشي از سوءتفاهمهاست؟
-سليمي نمين: چنين القائاتي متوجه امام (ره) و ياران ايشان هم بود. اما عرض كردم كه امام(ره) با آن بينش و درك بالا هرگز تحت تأثير اين القائات قرار نمي گرفت و غايت خط فكري انجمن حجتيه را در تقابل با نظام و انقلاب مي ديد.
آقاي سليمي! طي سالهاي اخير برخي از عناصري كه روزگاري با شديدترين الفاظ انجمن حجتيه را مورد حمله قرار مي دادند و حتي در مجلس سوم قانون منع انتصاب اعضاي انجمن حجتيه به مناصب عالي نظام را تصويب كردند، اكنون پس از سالها به مواضعي در عرصه سياست رسيده اند كه با جانمايه تئوري انجمن حجتيه يعني جدايي دين از سياست هيچ تفاوتي ندارد. فكر مي كنيد چه دلايلي موجب شده تا اين افراد چنين سرانجامي پيدا كنند و به اين اشتراك ديدگاه عجيب با دشمن فرضي ديروز خود برسند؟
-سليمي نمين: به نظر من در باطن اين گونه افراد هيچ صداقتي براي مخالفت با انجمن حجتيه وجود نداشته است. اين افراد در زمان حيات حضرت امام(ره) با مواضع ايشان برخورد سياسي كارانه داشتند و ادعاي آنها مبني بر پيروي از خط امام(ره) در حقيقت مانوري براي كسب قدرت بود. اين جريان در باطن خود پايبندي چنداني به بنيانهاي انقلاب نداشت و اتفاقاً در برخوردهاي صوري خود با انجمن حجتيه سراغ آدمهايي مي رفت كه واقعاً از انجمن بريده بودند. درحاليكه در مجلس سوم آن لايحه را آوردند ولي در همان مجلس با سفرايي كه مسئله دار بودند و با انجمن مرتبط بودند هيچ برخورد حساب شده اي بعمل نياوردند. اينها همه قابل مطالعه و تحقيق است.
طي ماههاي اخير اخبار متعددي از سازماندهي مجدد انجمن حجتيه و پيوندهاي جديد آن با برخي محافل و جريانهاي سياسي و مطبوعات مختلف منتشر شده است. اين اخبار را چگونه تحليل مي كنيد؟
-سليمي نمين: من هم خبرها را شنيده ام. البته سيستم اطلاعاتي ما كه فعاليتهاي انجمن حجتيه را بعنوان يك نگراني مطرح مي كند بايد سير مسئله را به صورت اطلاعاتي تدوين كند. اما به هرحال اين تحركات و پيوندها قابل پيش بيني هم بود. فردي مثل دكتر سروش از قبل از انقلاب با انجمن حجتيه پيوند داشته و در خارج از كشور عمده حساسيتش روي ماركسيسم بود. خيلي ها سروش را در خارج از كشور بعنوان كسي كه عنصر غيرمبارزي است تخطئه مي كردند، اما همين ها بعد از مدتها با او پيوند برقرار كرده اند و در قضيه جدايي دين از سياست با هم به اشتراك رسيده اند.
گروههايي مثل نهضت آزادي هم كه به لحاظ سياسي اشتراكات زيادي با انجمن حجتيه دارند و برخي از عناصر تندرو و به ظاهر ضد حجتيه اي سابق هم به اين حلقه هاي پيوند پيوسته اند.
در موقعيت كنوني انجمن حجتيه در فعاليت هاي خود چه اهدافي را دنبال مي كند؟
-سليمي نمين: به نظر من يكي از مصاديق مهمي كه امروزه از آن مي توان بعنوان تهديدآفريني انجمن حجتيه براي نظام و انقلاب ياد كرد، تفرقه افكني بين شيعه و سني است. اين يكي از مسائلي است كه عناصر انجمن حجتيه به شدت روي آن كار مي كنند.
يكي از ميراث هاي بزرگ امام خميني(ره) وحدت شيعه و سني براي مقابله با دشمنان اسلام است. امام (ره) با ايده وحدت خدمت بزرگي به مسلمانان كرد اما در حال حاضر انجمن حجتيه در صدد است تا با طرح مسائل اختلاف برانگيز ميان شيعه و سني، زحمات امام (ره) را از بين ببرد.
الان مصاديق روشني در اين زمينه وجود دارد؟
-سليمي نمين: بله، در خيلي از شهرستان ها اعضاي انجمن حجتيه در همين راستا فعاليت مي كنند و به اختلاف شيعه و سني دامن مي زنند. آنها در ميان اهل تشيع دشمن اصلي را مسلمانان سني قلمداد مي كنند و گروههاي مشابهي در ميان اهل تسنن هم دشمنان اصلي را شيعيان معرفي مي كنند. اين هم دقيقا در راستاي همان دشمن شناسي انحرافي و در حقيقت دشمن تراشي غير واقعي است.يعني قبل از انقلاب كه دشمن اصلي استبداد و استعمار بود، آنها بهائيت را مطرح مي كردند. بعد از انقلاب كه تهديد امپرياليسم مطرح بود، آنها خطر ماركسيسم را بزرگنمايي مي كردند. الان هم كه تجاوز و استعمار نوين كشورهاي اسلامي را تهديد مي كند، آنها شيعه و سني را دشمن يكديگر معرفي مي كنند.
آيا نظام در اين رابطه حساسيتي از خود نشان نمي دهد؟
-سليمي نمين: من اطلاع زيادي ندارم بايد اين را از دستگاه هاي مسئول پرسيد، اما به هر حال قضيه مهم است.
الان ساختار و تشكيلات انجمن حجتيه به چه نحو اداره مي شود؟ آيا اطلاع خاصي در اين زمينه داريد؟
-سليمي نمين: قطعا سازماندهي دارد. اعضاي انجمن جلسات و ارتباطاتشان با هم حفظ شده است.
بعد از فوت آقاي حلبي چه كسي جانشين او شده است؟
-سليمي نمين: فردي به نام افتخار است كه در تهران فعاليت مي كند.
از شركت شما در اين مصاحبه سپاسگزاريم.
-
۱۳۸۷/۱۰/۳۰, ۲۱:۰۴ #4
- تاریخ عضویت
شهريور ۱۳۸۷
- نوشته
- 813
- مورد تشکر
- 2,274 پست
- حضور
- 1 روز 37 دقیقه
- دریافت
- 165
- آپلود
- 14
- گالری
-
6
انجمن حجتيه
به نام خدا
سلام
در اين تاپيك قصد دارم در مورد انجمن حجتيه بحث كنيم . بزرگواران اگر سوالي دارند بپرسند ، از كارشناسان پاسخگو هم تقاضا دارم در اين مورد كمكم كنند .
انجمن حجتيه چيست ؟
این انجمن با نام " انجمن خیریه حجتیه مهدویه " پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ با رهبری محمد ذاکر تولایی ( معروف به حلبی ) با هدف مقابله با بهائیت تأسیس شد . لیکن در مبارزه با بهائیت ، هیچ گاه اساس بهائیت ( صهیونیسم ) را مد نظر قرار نداده ، بلکه در محیط اختناق رژیم شاهنشاهی درکمال آزادی ، جلسات منظمی را در ییلاق ها و باغ های بزرگ با صرف هزینه های سنگین برگزار می کردند . از افتخارات این انجمن در قبل از انقلاب عدم شرکت اعضایش در قضایای ۱۵ خرداد بود .
منبع : http://www.aftab.ir
ویرایش توسط یا مهدی (عج) : ۱۳۸۷/۱۰/۳۰ در ساعت ۲۱:۴۷
-
-
۱۳۸۷/۱۰/۳۰, ۲۱:۳۷ #5
- تاریخ عضویت
شهريور ۱۳۸۷
- نوشته
- 813
- مورد تشکر
- 2,274 پست
- حضور
- 1 روز 37 دقیقه
- دریافت
- 165
- آپلود
- 14
- گالری
-
6
تاریخچه
الف) قبل ازانقلاب :
این جریان با پوشش آماده نمودن شرایط برای ظهور حضرت حجت ( عج ) معتقد به اشاعه فساد بوده و به این دلیل که برقراری حکومت اسلامی مانع ظهور امام زمان ( عج ) می باشد ، از هیچ مخالفتی با نظام اسلامی دریغ نکرد .
ب) پس از انقلاب :
در ابتدای انقلاب با سوء استفاده از فضای باز به وجود آمده و با پوشش دفاع از اسلام فقاهتي به جنگ با ولایت فقیه برخاستند . پس از سخنرانی امام راحل در سال ۱۳۶۲عده ای از اعضاء این جریان متوجه انحرافات خود شده و از انجمن جدا شدند .
حضرت امام خميني (قدس سره) درخصوص انجمن حجتيه فرمودند :
يک دسته ديگر هم که تزشان اين است که بگذاريد معصيت زياد بشود تا حضرت صاحب بيايد حضرت صاحب مگر براي چي مي آيد ...اين اعوجاجات را برداريد، اين دسته بندي ها را براي خاطر خدا اگر مسلميد برداريد و براي خاطر کشورتان اگر ملي هستيد ، اين دسته بندي ها را برداريد ، دراين موجي که الان ملت را به پيش مي برد دراين موج خودتان را وارد کنيد و بر خلاف اين موج حرکت نکنيد که دست و پايتان خواهد شکست .
مواضع انجمن حجتيه
1- مخالفت با تشکيل حکومت اسلامي :
از مواضع انجمن ، مي توان به مخالفت با تشکيل حکومت اسلامي خصوصاً بعد از انقلاب اشاره نمود .
حضرت امام خميني ( قدس سره ) درباب حکومت مي فرمايند :
لازم است که فقها اجتماعاً يا انفراداً براي اجراي حدود وثغور نظام، حکومت شرعي تشکيل دهند . اين امر اگر براي کسي امکان داشته باشد واجب عيني است و گرنه واجب کفائي است .
بنابراين لازمه زمامداري ، عصمت نيست بلکه شرط عدالت لازم است .
انجمن معتقد است که استرداد حق مظلوم را بايد به ظهور امام زمان (عج) واگذار نمود . لذا طبيعي است که بر اساس اين عقيده امر تشکيل حکومت به خودي خود منتفي مي گردد و برپايي حکومت به منظور استرداد حق بي مورد شناخته مي شود .
2- مهدويت وانتظار :
رهبر ومؤسس انجمن حجتيه درجلسه درس و سخنراني خود چنين گفته است :
الان هم مي گويي حکومت ا سلامي خوب است ، شما آن مصداق حاکم اسلامي را نشان بدهيد ، آني که معصوم از خطا باشد را نشان بدهيد، آني که هوي و هوس و حب رياست و شهرت و غضب و تمايلات نفسي به هيچ وجه در او اثرنکند ، نشان بدهيد ، او بيايد توي ميدان جلو بيافتد، ملت مي افتد به خاک پايش ، تمام مردم قربان خاک پايش ميشوند .
بدين ترتيب اعضاي انجمن براي توجيه رخوت و سازش کاري وتنبلي خود، قيام براي تشکيل حکومت شرعي را نفي مي نمايند . نگرش انجمن در باب انتظار مبتني است برنگرش عامه بايد امام زمان بيايد اشکالات را برطرف کند و تا آن حضرت نيايد هيچ کاري انجام نمي گيرد .
3- جدايي ديانت از سياست :
دراساسنامه اي که مبناي خط مشي انجمن مي باشد آماده است که، انجمن به هيچ وجه درامور سياسي مداخله نخواهد داشت و مسئوليت هر نوع دخالت درمسائل سياسي از طرف افراد منتسب به انجمن، برعهده خود آنان خواهد بود .
حضرت امام خميني مي فرمايند ديروز مقدس نماهاي بي شعور ميگفتند دين از سياست جداست و مبارزه با شاه حرام است ، امروز ميگويند مسؤولين نظام کمونيست شدهاند تا ديروز مشروب فروشي و فساد و فحشا و فسق و حکومت ظالمان براي ظهور امام زمان مفيد و راه گشا ميدانستند . امروز از اين که در گوشهاي خلاف شرعي که هرگز خواست مسؤولين نيست رخ ميدهد ، فرياد وا اسفاها سر ميدهند . ديروز حجتيهاي ها مبارزه را حرام کرده بودند و در بحبوحه مبارزات تمام تلاش خود را نمودند تا اعتصاب چراغاني نيمه شعبان را به نفع شاه بشکنند ، امروز انقلابيتر از انقلابيون شدهاند . ولايتيهاي ديروز که در سکوت و امروز خود را باني و وارث ولايت نموده و حسرت ولايت دوران شاه را ميخورند تحجر خود آبروي اسلام و مسلمين را ريختهاند و در عمل پشت پيامبر و اهل بيت عصمت و طهارت را شکستهاند و عنوان ولايت برايشان جز تکسّب و تعيّش نبوده است .
http://www.aftab.ir
ویرایش توسط یا مهدی (عج) : ۱۳۸۷/۱۰/۳۰ در ساعت ۲۱:۴۲
-
تشکرها 3
-
۱۳۸۷/۱۱/۰۱, ۰۶:۳۶ #6
- تاریخ عضویت
شهريور ۱۳۸۷
- نوشته
- 813
- مورد تشکر
- 2,274 پست
- حضور
- 1 روز 37 دقیقه
- دریافت
- 165
- آپلود
- 14
- گالری
-
6
به نام خدا
در حال حاضر فعاليت انجمن حجتيه در سطح كشور در چه حدي است ؟
-
تشکر
-
۱۳۸۷/۱۱/۰۶, ۱۸:۴۷ #7
به نام خداي حكيمانجمن حجتیه یکی از گروه های متحجر اسلام و شیعه هستش که نیروهای آن اکثرا ظاهر بین – غیر منطقی و دارای تعصب های شدید هستند (دقیقا مثل جریان وهابیت)البته همین ابتاد بگم انجمن حجتیه و جریان وهابیت با این که 180 درجه افکارشون با هم فرق داره اما دقیقا بصورت موازی فعالیت میکنند یکی بین شیعه و دیگری بین اهل سنت نفوذ کرده و با افکار و اعمال خود هر دو را تحت تاثیر قرار داد انداما انجمن حجتیه :انجمن حجتیه در سال 1335 توسط شیخ محمود حلبی راه اندازی شد که فعالیت اولیه و اصلی آن در آن سالها مبارزه با بهائیت در ایران و در کل کشور های اسلامی بود.البته بنیانگذار اون (شیخ محمود حلبی) روابط و رفت و آمد هایی با دربار شاه داشت البته بماند که سلطنت ایران در آن زمان طرفدار سر سخت بهائیت بود (حالا چه سری بود که با دشمن بهائیت هم رفت و آمد داشت بماند)یکی از اصلی ترین افکار این گروه که خیلی روش مانور میدن و حتی هنوز هم عده ای در کشور دانسته یا ندانسته دارن برای اون تبلیغ میکنند این بود که برای اینکه امام زمان بیاد باید دنیا پر از ظلم و فساد بشه پس برای نزدیک شدن ظهور امام زمان(عج) باید کمک کرد و ظلم و فساد را در جهان کسترش داد.البته چند تفکر دیگر هم داشتند که خیلی روش مانور می دادندبطور مثال : جدایی دین از سیاست ( که تو این سال های اخیر خیلی بگوش میرسه)یا .... مبارزه با بهائیت و اینکه هیچ دین دیگری بدرد نمیخوره و به تمامی ادیان توهین آشکار می کردند (در واقع ادیان دیگر را با اسلام و بخصوص شیعه بد می کردند)شرح و حال فعالیت هاشون هم زیاده برای اینکه وقتتون گرفته نشود زیاد توضیح نمیدماما شرح حال فلعی انجمن حجتیه هم جالبه :در سال های اخیر انجمن حجتیه ولایت فقیه رو زیر سوال برد و گفت تا امام زمان (عج) نیاد هیچ کس نباید ولایت مسلمین رو به عهده بگیرهو برای جذب جوانان در قالب جلسات مذهبی آنها را وارد جمع کرده و عقاید خود را توضیح می دادندالبته یکی از شرط های ورود ازدواج بود یا دائم یا موقتدر جلساتشون هم حتی میگفتند که جمهوری اسلامی خوبه (پس باید بره و یک حکومت تو مایه های لیبرال و ... بیاد تا فساد زیاد بشه و امام زمان زودتر بیاد)در دو سه سال اخیر فعالیتشون خیلی بیشتر شد و جلساتشون رو هم برای جذب بیشتر مخاطب تو مناطق خوش آب و هوای کشور برگزار می کردند مثل شمال یا لواسانات و ... در ویلاهای مجللی که متعلق به گروه کله گنده های انجمن بود.البته کلیه جلسات محرمانه برگزار میشه چون بطور علنی به عنوان نظر خوانی برای اینکه بچه هایی که تو جلسات هستند بگند چطوری میشه کاری کرد که امام زمان بیاد راه کارهایی برای حذف جمهوری اسلامی را خود رهبران انجمن القا می کنند.
-
تشکرها 2
-
۱۳۸۷/۱۱/۲۷, ۰۵:۱۸ #8
قصد دفاع از گروه یا کسی را ندارم، اما قطعا چند تناقض در میان است:
1- اگر انجمن حجتیه بر این باور بوده که ظلم و جور را بیشتر کنیم تا ظهور تحقق یابد، پس چه ظلمی بالاتر از دیانت بهایی و باز گذاشتن دست ایادی امری (اسمی که بهائیان به مبلغانشان می دهند- ایادی امرالله-) [ نستجیر بالله] می توانسته صورت بگیرد در حالی که اگر از انصاف و عدل عدول نکنیم اینان در مواقع ضروری که افکار متوجه حرکات صهیونیزم و بهائیت نبود، متوجه این فرقه بودند و تا حد زیادی تلاش های ایشان را خنثی و عده ای از تحت تبلیغ ها را بازگرداندند.
2- اگر فرصتی نصیب دوستان شد در خدمت آقای قرائتی بودید، از ایشان راجع به انجمن سوال کنید.
3- هرچند که این مورد بسیار سخت نصیب می شود، اما چنانچه موقعیتی بود و در خدمت آقای خامنه ای بودید از ایشان سوال کنید در باب انجمنی ها. (در جمعی از دوستان خدمت ایشان بودیم و همین سوال را پرسیدیم، جواب ایشان لطیف و ظریف و خالی از این وجوه بغض آلود بود.)
-
تشکر
اطلاعات موضوع
کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
اشتراک گذاری