جهت مشاهده مطالب کارشناسان و کاربران در این موضوع کلیک کنید







موضوع: جوانان از دیدگاه امام علی(ع)<پژوهش)
-
۱۳۸۷/۰۵/۳۱, ۱۸:۵۲ #1
- تاریخ عضویت
اسفند ۱۳۸۵
- نوشته
- 5,435
- مورد تشکر
- 4,566 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
-
27
جوانان از دیدگاه امام علی(ع)<پژوهش)
آیا حضرت امیر(ع) از تیپ جوان هم به عنوان کارگزار نظام در بدنه حکومت اسلامی بکارگیرى داشت؟ چرا؟
آنچه مسلم است، حضرت امیر(ع) از تیپ جوان به عنوان کارگزار نظام، در بدنه حکومت اسلامى بکارگیرى داشت.
آنچه جاى دقت دارد و «چرایی» بحث را تشکیل میدهد، این است که چرا حضرت امیر(ع) از تیپ جوان به عنوان کارگزار نظام، در بدنه حکومت اسلامى که یک امر بسیار مهمّ است بکار میگرفت؟!
گرچه تا به حال به این پرسش، پاسخ گفته نشد ولى از روح تاریخ اسلام و روح نهج البلاغه میتوان نکاتى را استنباط کرد که پاسخ نسبتا مناسبى باشد براى این پرسش.
1ـ خلاقیّت و نوآورى در جوانان بیشتر است:
امام علی(ع) قلب و استعداد جوانان را تشبیه میکند به زمین ناکِشتهاى که هر چه در آن افکنند بپذیرد. زمین ناکشته (ارض خالیه)، بر خلاف زمین کِشته ـ که خاک آن پیر گشته است ـ از خلاقیّت ویژهاى برخوردار است. همیشه ثمرش بیشتر از زمینهاى کِشته است. زمینهاى کِشته نیاز به «آیش» دارند و توانایى ندارند هر نوع بذر را بپذیرند.
ولى زمین ناکِشته گاهى چندین برابر، بیشتر از زمینهاى کِشته و آیش خورده ثمر میدهد. محصولش چشم نواز و چشمگیر است و از ویژگیها و کیفیت خاصى برخوردار است. کشاورز در کاشت و داشت زمین ناکشتهاى که زیر کشت میبرد چندان مشکلى ندارد زیرا خود زمین در درون خود داراى آمادگى است که نیاز به کمک و کود از خارج ندارد...
همچنین است سرزمین وجودى یک جوان، آن هم جوانى که میخواهد در بدنه حکومت اسلامى، بکارگیرى شود. بدنه حکومت نیاز به کادرى دارد که سرشار از استعداد و آمادگى باشند و از خودشان خلاقیّت نشان بدهند و خستگى ناپذیر باشند.
وقتى زمین ناکشته براى زیر کشت بردن در اختیار زارع قرار دارد چرا زارع زمین کِشته و آیش خورده خسته را زیر کشت ببرد که نتواند از آن، ثمر عالى و فراوان بدست آورد؟
دست به دست من بده
پا به پای من بیا
نگو امروز مال ما
بگو فردا رو میخوام
به لطف الهی فردا از آن ماست....
-
۱۳۸۷/۰۵/۳۱, ۱۸:۵۳ #2
- تاریخ عضویت
اسفند ۱۳۸۵
- نوشته
- 5,435
- مورد تشکر
- 4,566 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
-
27
اینجاست که امام علی(ع) میفرمایند:
«انّما قَلْبُ الْحَدَثِ کالأرضِ الخالیَةِ مَا اُلقِیَ فیهَا مِنْ شیءٍ قَبِلَتْهُ. فَبادَرْتُکَ بِالأدَبِ قَبْل اَنْ یَقْسو قَلْبُکَ وَ یَشتَغِلَ لُبُّکَ...؛ دل جوان همچون زمین ناکِشته است؛ هرچه در آن افکنند بپذیرد، پس به ادب آموختنت پرداختم، پیش از آنکه دلت سخت شود و خردت هوایى دیگر گیرد، تا با رأى قاطع روى به کار آری...»1
والدین، مسؤولین فرهنگى و امورتربیتى، دلسوختهگان و در کلّ حکومت اسلامى، باید جوان و توانمندیهاى جوانان را جدّى بگیرند. کوتاهى در این زمینه، دو خسارت بزرگ و جبران ناپذیر را بدنبال خواهد داشت:
1ـ دشمن دورِ این سرزمین مبارک، «سنگ چین» و سپس تصرف مینماید.
2ـ و به دنبال آن فرار مغزها را در بر خواهد داشت که «کمر حکومت» را میشکند.
حقیقتا این دو نکته از روح کلام حضرت امیر(ع) بدست میآید و هشدار بزرگى است برای مسؤولین فرهنگى و حکومت اسلامی. تا در حفظ این سرمایه ملّى ـ معنوى کشور کوشا باشند.
2ـ اولویت نسل جوان و آینده حکومت:
مربى نیک اندیش، باید جاده صاف کن خوبى براى جوان ها باشد و بعد از راهنمائیها و راهگشائیهاى لازم از نیّت پاک و نهاد بیآک (بیآسیب) جوانها بهرهبردارى نمایدو بهرهمند گردد.
حضرت امیر(ع) میفرمایند:
جوان! من علی(ع) حاضرم تمام گذشته تاریخ و آینده دور را جلو رویت حاضر و ترسیم سازم و هر چیز زبده آن را جدا سازم و نیکویى آن را برایت جستجو کنم، آن را که شناخته نبود از دسترس تو به دور اندازم... تا تو بتوانى از بهار زندگانى و عنفوان جوانى و نیّت پاک و نهاد بیآک خود درست بهره ببرى و سپس در خدمت خلق خدا باشی.
«ایْ بُنَیَّ اِنّى و اِنْ لَمْ اکُنْ عُمّرتُ عُمُرَ مَنْ کانَ قَلْبى فَقَدْ نَظَرْتُ فى اعمالِهمْ، و فکّرْتُ فى اخبارِهِمْ، و سِرتُ فى آثارِهِمْ حتّی عُدْتُ کاحَدِهم...؛ پسرکم! هرچند من به اندازه همه آنان
امام علی(ع):
«مَنِاتَّخَذَ اَخا مِنْ غَیْرِ اخْتبارٍ اَلجأهُ الاضْطِرارُ الى مُرافَقَةِ الاَشْرار».
(غرر الحکم، ص295)
کسى که ناسنجیده با دیگران پیمان دوستى میبندد، بناچار به دوستى اشرار تن در میدهد.
که پیش از من بودهاند نزیستهام، اما در کارهاشان نگریستهام و در سرگذشتهاشان اندیشیده، و در آنچه از آنان مانده، رفته و دیدهام گویى چنان است که با نخستین تا پسینشان به سر بردهام. پس آنچه ـ دیدم ـ روشن را از تار و سودمند را از زیانبار باز شناختم... و بر ادب آموختنت همّت گماشتم.»2
پس هشیارانه باید سرزمین وجود جوان را تصرف کرد و دور آن سنگ چین نمود سپس بر آن زمین ناکِشته، بذر نیک و نیکاندیشى پاشید و به دنبال آن از عنفوان جوانى، بهار زندگانى (نَفْس صافیه)، نیّت پاک و نهاد بیآک وى در بدنه حکومت اسلامى استفاده کرد و به دنبال آن، حکومت را از خطرات و خیانتها بیمه ساخت.
خلاصه روزى باید در بدنه حکومت نوسازى صورت بگیرد و چه بهتر که نیک اندیشان، نیک اندیشانى از میان نسل نو تربیت بکنند و آنها را در بدنه حکومت، بکار گمارند.
از این رو میبینیم حضرت امیر(ع) حکومت مصر را طى یک عهدنامه نسبتا طولانى واگذار میکند به محمد بن ابیبکر در حالى که وى کاملاً در سنین جوانى بسر میبرد.3 و یا اینکه در جنگ تبوک، پیامبر(ص) دستور دادند تا همه مهاجر و انصار تحت فرماندهی «اسامة بن زید» که بیش از 17 (هفده) سال نداشت راهى این منطقه (منطقه موته) شوند.4
3 ـ براساس معیار شایسته سالاری:
هیچ دلیلى وجود ندارد که یک جوان، به صرف جوان بودن، نتواند در پُستهاى کلیدى یک کشور بکار گرفته شود.
این منطق کور و کهنه دوران جاهلیت بود که از بکارگیرى تیپ جوان در بدنه حکومت اسلامى اعراض میکردند و یکى از مشکلات آنها با خود حضرت امیر(ع) همین بود که حضرت امیر جوان است و کم تجربه؛ و شایستگى ندارد در مسؤولیتهاى کلیدى حکومت اسلامى بکار گرفته شود.
دست به دست من بده
پا به پای من بیا
نگو امروز مال ما
بگو فردا رو میخوام
به لطف الهی فردا از آن ماست....
-
۱۳۸۷/۰۵/۳۱, ۱۸:۵۳ #3
- تاریخ عضویت
اسفند ۱۳۸۵
- نوشته
- 5,435
- مورد تشکر
- 4,566 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
-
27
چندین حدیث زیبا، در همین نوشتار بیان گشت که حضرت امیر(ع) در این زمینه قایل به شایسته سالارى هستند. با توجه به این دیدگاه، امام(ع) جوانان توانمند، متخصص و متعهد را در بدنه حکومت اسلامى بکارگیرى میکردند و از استعدادهاى سرشار جوانان به نفع مملکت استفاده مینمودند.
حضرت امیر(ع) جایى که کار به کار دان سپرده نشد بسیار مینالد؛ میفرمایند:
«مردى که پشتوارهاى از نادانى فراهم ساخته، و خود را میان مردم نادان در انداخته. شتابان در تاریکى فتنه تازان، کور در بستن پیمان سازش ـ میان مردمان ـ . آدمی نمایان او را دانا نامیدهاند و او نه چنان است، چیزى را بسیار فراهم آورده که اندکش بهتر از بسیار آن است. تا آنگاه که از آب بد مزه سیر شود، و دانش بیهوده اندوزد ـ و دلیر شود ـ پس میان مردم به داورى نشیند و خود را عهدهدار گشودنِ مشکل دیگرى بیند.»5
در جاى دیگر حضرت میفرمایند:
«فیا للّهِ و للشُّورى، مَتى اعْتَرضَ الرَّیبُ فیَّ مَعَ الاوّلِ مِنْهُم...؛ خدا را چه شورایی! من از نخستین چه کم داشتم، که مرا در پایه او نپنداشتند؛ و در وصف اینان داشتند؛ ناچار با آنان انباز، و در گفتگوشان دمساز گشتم. امّا یکى از کینه راهى گزید و دیگرى داماد خود را بهتر دید، و این دوخت و آن بُرید، تا سوّمین به مقصود رسید و همچون چارپا بتاخت، و خود را در کشتزار مسلمانان انداخت.»6
به هر تقدیر، امام علی(ع) در جاى جاى نهج البلاغه در زمینه شایسته سالارى و واگذارى کار به کاردان مطالب بلندى دارند و فرمودند که در این مختصر به همین مقدار اکتفا میکنیم.
در یک جمع بندى میتوان گفت؛ کار باید به کاردان واگذار گردد و در حکومت امام علی(ع) جوانانى بودند که شایسته و کاردان بودند و در بدنه حکومت اسلامى هم بکار گرفته میشدند.
دست به دست من بده
پا به پای من بیا
نگو امروز مال ما
بگو فردا رو میخوام
به لطف الهی فردا از آن ماست....
-
۱۳۸۷/۰۵/۳۱, ۱۸:۵۳ #4
- تاریخ عضویت
اسفند ۱۳۸۵
- نوشته
- 5,435
- مورد تشکر
- 4,566 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
-
27
4ـ تعهد و عشق به اسلام:
از روح تاریخ اسلام بدست میآید که درصدر اسلام، جوانان گرایش بیشترى در روى آوردن به اسلام داشتند و به دنبال آن از خود عشق و علاقه خاصى نشان میدادند.
حضرت امیر(ع) میفرمایند:
«سپاس خداى را، که راه اسلام را گشود و در آمدن به آبشخورهاى آن را بر تشنگان آن، آسان فرمود؛ و ارکان آن را استوار ساخت تا کس با آن چیرگى نتواند، و نستیزد... راه روشن آن تصدیق آوردن است و نشانههاى آن کار نیک کردن.»7
در جاى دیگر میفرمایند:
«گله خود را با خدا میکنم از مردمى که عمر خود را به نادانى به سر میبرند، و با گمراهى رخت از این جهان به در میبرند. کالایى خوارتر نزد آنان از کتاب خدا نیست.»8
شاید به راحتى بتوان استنباط کرد که غالب جمعیت کلانسال در حکومت امام علی(ع) یا روحیات ابوسفیانى داشتند و یا نفاق پنهان و تعصّب و تقدّس کور جاهلى که بسیار خطرناک و خطرساز بودند. از این رو، حضرت از میان جمعیت کلانسال، مواجه بود با چهار گروه که عبارتند از :
1ـ ابوسفیان. 2ـ منافقان پنهان. 3ـ سالخوردگان متعهد ولى بیتخصص. 4ـ گروه بسیار اندک هم، متعهد و هم متخصص و کاردان بودند.
از این روى، حضرت باید این خلأ بزرگ را با بکارگیرى تیپ جوان، جبران میکرد و آنها را با توجه به لیاقتها و توانمندیها، در بدنه حکومت به کار میگمارد.
واقعا اگر اکثر آنها مشکلدار و مشکل ساز بودند و از طرف دیگر در بدنه حکومت نیاز به متخصص متعهد باشد که بتوان گزینش درست از میان جوانان کارآمد و متخصص و متعهد، این خلأ را پر کرد، چرا چنین نکرد؟!
امام علی(ع):
«قارِنْ أَهْلَ الْخَیْرِ تَکُنْ مِنْهُمْ وَ بایِنْ أَهْلَ الشَّرِ تَبِنْ عَنْهُمْ».
(نهج البلاغه، نامه 31)
همنشین نیکان شو، تا از آنان شوى و از بدکاران دورى کن تا از آنان نباشی.
مگر خود علی(ع) طى 23 سال حکومت پیامبر(ص)، با آن همه ایثار و رشادت جوان نبود؟
مگر بر خود حضرت امیر(ع) خورده نمیگرفتند؟!
دست به دست من بده
پا به پای من بیا
نگو امروز مال ما
بگو فردا رو میخوام
به لطف الهی فردا از آن ماست....
-
۱۳۸۷/۰۵/۳۱, ۱۸:۵۴ #5
- تاریخ عضویت
اسفند ۱۳۸۵
- نوشته
- 5,435
- مورد تشکر
- 4,566 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
-
27
جوانان و کارگزاران نظام
در اینجا سؤالى مطرح خواهد گشت و به دنبال آن به پاسخ آن خواهیم پرداخت. سؤال این است:
جوانان در میان کارگزاران نظام حضرت امیر(ع) چه جایگاهى داشتند؟
علی(ع) میفرمایند:
«الجاهِلُ صَغیرٌ و اِنْ کانَ شَیْخا، والعالِمُ کبیرٌ و اِنْ کانَ حَدَثا؛ نادان کوچک است هرچند سالخورده و پیر باشد، دانا بزرگ است، هرچند کوچک و خردسال باشد.»9
از این گفتار گرانسنگ امیرالمؤمنین(ع) میتوان استنباط کرد که ملاک و محور در تمام امور، بویژه در گزینش نیروهایى که پیکره و هسته مرکزى حکومت اسلامى را تشکیل میدهند، «تعهد، تخصص و شایسته سالاری» است. ملاک و محور اصلى در گزینشها، دانش توأم با دیندارى و شایستگى است و این معیار کلى، هیچ ارتباطى با سنّ و سال اشخاص ندارد.
با یک دقت عمیق میتوان چنین استنباط و تصوّر کرد که:
1ـ ممکن است فردى متخصص باشد ولى دیندار نباشد.
2ـ ممکن است کسى متعهد و دیندار باشد ولى متخصص نباشد.
3ـ ممکن است فردى متعهد باشد، متخصص هم باشد امّا شایستگى لازم براى یک امر مهمّ را نداشته باشد. مثلاً فردى که تخصصاش ادبیات زبان فارسى است به او نمیتوان امر قضاوت را واگذار کرد.
4ـ ممکن است فردى هم متعهد باشد، هم متخصص و هم شایستگى لازم براى یک امر مهمّ را داشته باشد، مثلاً فردى که متعهد و متخصص است، تخصصاش هم در حقوق باشد، در این صورت، هم میتوان وى را به عنوان قضاوت بکار گرفت و هم او را به عنوان نماینده مردم در مجلس قانونگذارى انتخاب نمود و هم به عنوان وکیل به معناى خاص.
آنچه از «روح اسلام و روح روایات» به دست میآید، قسم چهارم از اقسام چهارگانه فوق است که بطور خلاصه از آن به «شایسته سالاری» نام میبریم. این ملاک و مبنا، سنّ و سال، رنگ پوست، چپ و راست و خویشاوندى نمیشناسد. جوان متعهد است، تخصصاش در نیروهاى مسلّح بسیار بالا است، در این صورت، وى شایسته است به عنوان فرمانده لشکر، در نیروهاى زمینى منصوب گردد.
دست به دست من بده
پا به پای من بیا
نگو امروز مال ما
بگو فردا رو میخوام
به لطف الهی فردا از آن ماست....
-
۱۳۸۷/۰۵/۳۱, ۱۸:۵۴ #6
- تاریخ عضویت
اسفند ۱۳۸۵
- نوشته
- 5,435
- مورد تشکر
- 4,566 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
-
27
از این رو علی(ع) فرمودند:
«رُبَّ صَغیرٍ اَحزَمُ مِنْ کَبیرٍ؛ بسا خردسالى از بزرگ دور اندیشتر است.»
در جاى دیگر فرمودند:
«اُنظُرْ فى حال کُتّابکَ فَوَلِّ على اُمورِکَ خَیرَهُمْ، واخْصُصْ رَسائلِکَ التى تُدْخِلُ فیها مَکائدَکَ و اَسرارَکَ باَجْمَعِهِمْ لِوُجودِ صالحِ الاَخلاق؛ درباره کاتبان خود بنگر، و بهترینشان را بر سر کار بیاور، و نامه هایى را که در آن تدبیرها و رازهایت نهان است، از میان جمع کاتبان به کسى مخصوص دار که صالحتر از دیگران است... .»10
همچنین در جاى دیگر فرمود:
«فانَّ الرّجالَ یَتَعرّضُونَ لِفَراساتِ الوُلاةِ بِتَصَنُّعِهِمْ وَ حُسنِ خِدْمَتِهِمْ وَ لَیْسَ وَراءَ ذلکَ مِنَ النّصیحةِ والامانَةِ شَیءٌ...؛ مردمان براى جلب نظر والیان به آراستن ظاهر میپردازند، و خوش خدمتى را پیشه میسازند. امّا در پس آن، نه خیرخواهى است و نه از امانت نشان. لیکن آنان را بیازماى به خدمتى که براى والیان نیکوکار پیش از تو عهدهدار بودهاند، و بر آن کس اعتماد کن که میان همگان اثرى نیکو نهاده، و به امانت از همه شناختهتر است.»11
با توجه به این اصل اساسى، یعنى «شایسته سالاری» در منابع و مبانى دینى، میتوان گفت:
از نیروى جوان، در صدر اسلام به نحو شایسته استفاده میشد. اولین کسى که به پیامبر اسلام(ص)، اسلام و ایمان آورد، جوانى بود به نام على بزرگ(ع).
و اوّلین کسى که به عنوان جانشین حضرت محمّد(ص)، منصوب گردید، جوانى بود به نام على بزرگ(ع). کسى که:
عشق بازى که هم آغوش خطر خُفت در خوابگه پیغمبر(ص)12
جوانى بود به نام على بزرگ(ع).
پیامبر(ص)، علی(ع) را که چهرهاى بسیار جوان داشت براى امر قضاوت به یمن فرستاد.13
کسى که قالع باب خیبر است، جوانى بنام على بزرگ(ع)... .
آیا تا به حال فکر کردهاید که تمام عظمتهاى بزرگ زندگى فاطمه زهرا(س)، در دوران نوجوانى و جوانى بوقوع پیوست و مدّت عمر حضرت زهرا(س) از هیجده سال تجاوز نکرد؟!
«آئین مقدّس اسلام در چهارده قرن قبل، ضمن برنامههاى جامع و سعادتبخش خود توجّه مخصوصى به نسل جوان معطوف داشته و جوانان را از نظر مادّى و معنوى، تربیتى و روانى، اخلاقى و اجتماعى، دنیوى و اخروى و خلاصه از کلیه جهات، تحت مراقبت کامل قرار داده است.»14
دست به دست من بده
پا به پای من بیا
نگو امروز مال ما
بگو فردا رو میخوام
به لطف الهی فردا از آن ماست....
-
۱۳۸۷/۰۵/۳۱, ۱۸:۵۵ #7
- تاریخ عضویت
اسفند ۱۳۸۵
- نوشته
- 5,435
- مورد تشکر
- 4,566 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
-
27
در دعوت پیامبر(ص)، آن کسانى که بیشتر از همه استقبال میکردند، جوانان بودند. در مدّت سه سال دعوت پنهانى پیامبر(ص)، در حدود بیست و پنج نفر، به پیامبر ایمان آوردند. آن هم با سختیها و مرارتهایى که تحمل
امام علی(ع):
«اَحْبِبْ حَبیبَکَ هَوْنا ما عَسى أَنْ یَکونَ بغیْضَکَ یَوْما ما وَ اَبْغِضْ بَغیضَکَ هَوْنا ما عَسى أَن یَکوُنَ
حَبیبَکَ یَوْما ما». (تحف العقول، ص210)
در دوست داشتن میانه رو باش، چه بسا دوست روزى دشمن گردد و در دشمن نیز میانه رو باش،
شاید روزى دشمن، دوست تو گردد.
میکردند. امّا اکثر آنها، آنطور که به تاریخ استناد میشود جوانان بودند. بعد از آن هم، در جنگها و کارهاى دیگر همین جوانها فعّال بودند.
در زمان پیروزى انقلاب و بعد هم در مسئله جنگ و این هشت سال دفاع مقدّس، همه جوانان بودند. اگر کسى با جبهه سر و کار داشت و میرفت آنجا، گاهى پیرمرد آنجا بود، ولى خیلى کم بود.15
در عصر کنونى، مزارع سرسبز و خرّم با سعى و کوشش نسل جوان آباد است، چرخهاى عظیم صنایع سنگین با نیروى جوانان در حرکت است، ذخایر طبیعى آن در اعماق معادن نهفته است با همّت نسل جوان استخراج میشود، کاخهاى مجلّل و آسمان خراشهاى بزرگ جهان را اراده خستگى ناپذیر جوانان بپا داشته است، عمران و آبادیها، مدیون کار و کوشش نسل جوان است، پایههاى اقتصادى کشورها بر نیروى فعّاله جوانان استوار است، دفاع از مرزها و حفظ استقلال و امنیت مملکتها بر عهده نسل جوان است. خلاصه در همه کشورها آثار پُر ارج فعالیت جوانان در تمام مظاهر زندگى مشهود است و نیروى خستگى ناپذیر نسل جوان مایه امیدوارى تمام ملتها است.16
از میان معصومین(ع) ، هم داریم، نوجوان و جوانى که به امامت منصوب گشتند. امام جواد(ع) در حدود هشت سالگى به امامت رسید ودر بیست و پنج سالگى به شهادت رسید. این خود یک استراتژى زیبا است و تفکر برانگیز، تا شایسته سالارى زیبا، به نام معصومین(ع) در تاریخ ثبت گردد.
امام هادی(ع)، در حدود ده سالگى به امامت منصوب گشتند و در چهل و سه سالگى به شهادت رسیدند.
امام حسن عسکری(ع)، در حدود بیست و دو سالگى به امامت منصوب گشتند و در بیست و هشت سالگى به شهادت رسیدند.
امام مهدی(عج)، در حدود پنج سالگى به امامت رسیدند و تاکنون ادامه دارد.
به هر تقدیر، «طرح و برنامه شایستهسالاری» از ناحیه معصومین بوده و به نام آنها در تاریخ ثبت و ضبط گشته است و از ناحیه آنها به اجرا هم درآمده است.
امّا کارگزاران حضرت امیر(ع):
با تحقیق اجمالى که انجام شد، از میان کارگزاران حضرت امیر(ع):
1ـ هم گروه سنّى جوان ایفاى نقش میکردند.
2ـ هم گروه سنّى میانسال.
3ـ و هم گروه سنّى بزرگسال.
دست به دست من بده
پا به پای من بیا
نگو امروز مال ما
بگو فردا رو میخوام
به لطف الهی فردا از آن ماست....
-
۱۳۸۷/۰۵/۳۱, ۱۸:۵۵ #8
- تاریخ عضویت
اسفند ۱۳۸۵
- نوشته
- 5,435
- مورد تشکر
- 4,566 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
-
27
نمونههاى چند
محمّد ابن ابى بکر عظیم المنزله از خواص یاران امام(ع) بوده که در سال حجة الوداع سال دهم هجرت بدنیا آمده و در سال سى و هشت هجرى در زمان خلافت حضرت امیر(ع)، در مصر به شهادت رسیده است، حضرت امیر(ع) حکومت مصر را به او واگذار فرموده و در یک عهدنامه نسبتا طولانى او را به عدالت و برابرى بین مردم امر کرده است.
همانطورى که پیدا است، محمّد بن ابى بکر در سنین کاملاً «جوانی» حکومت مصر از ناحیه امام علی(ع) به وى واگذار شد.17
امام علی(ع) در نامه سى و پنج میفرمایند:
مصر را فتح کردند (لشگر معاویه آن را گرفتند) و محمد بن ابیبکر که خدایش بیامرزد شهید شد، از خدا مزد و پاداش او را میخواهیم که براى ما فرزندى خیراندیش و مهربان، و کارگردانى رنج کشیده، و شمشیرى برنده، و ستونى جلوگیرنده بود.
محمّد ربیب یعنى پسر زن امام (ع) بود، مادرش اسماء دختر عُمَیس خثعمیّه است خلاصه چون محمّد را امام(ع) تربیت نموده بود او را فرزند میخواند... .18
زیاد ابْن ابیه، در طائف سال فتح مکّه یا سال هجرت یا روز جنگ بدر بدنیا آمده، و پیغمبر اکرم(ص) را ندیده، و در همه جا با حضرت امیر(ع) و بعد از آن حضرت، با امام حسن(ع) و تا زمان صلح آن بزرگوار با معاویه بوده و پس از آن به معاویه ملحق گردید، و در کوفه در ماه رمضان سال پنجاه و سه هجرى بر اثر نفرین امام حسن(ع) به مرض طاعون و وباء هلاک گردید.
زیاد ابن ابیه تقریبا در سنّ جوانى بود که حضرت امیر(ع) وى را طى عهدنامهاى حاکم فارس گردانیده بود که آن دیار را نیکو ضبط کرده، نگهدارى مینمود و از این رو معاویه نامهاى به او نوشت تا او را به برادرى بفریبد. ـ او برادر معاویه بوده است ـ چون به امام(ع) خبر رسید به زیاد نوشت:
آگاه شدم که معاویه نامه اى به تو نوشته میخواهد دلت را (از راه نیکبختی) بلغزاند، و میخواهد در تیزى و تندى (زیرکی) تو رخنه کند... .19
از آنجایى که ملاک و معیار امام(ع) شایسته سالارى است، زیاد ابن ابیه را که برادر معاویه میباشد، در بدنه حکومت بکار میگیرد و او را به عنوان حاکم فارس منصوب گردانید.
زیاد ابن ابیه جوان تیز، تند و باکفایتى بوده اگرچه با گذشت زمان از خود بیکفایتی نشان داده است... .
دست به دست من بده
پا به پای من بیا
نگو امروز مال ما
بگو فردا رو میخوام
به لطف الهی فردا از آن ماست....
-
۱۳۸۷/۰۵/۳۱, ۱۸:۵۵ #9
- تاریخ عضویت
اسفند ۱۳۸۵
- نوشته
- 5,435
- مورد تشکر
- 4,566 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
-
27
مُنذر بن جارود عَبْدیّ، سال دوّم هجرت تولّد یافت و در سال شصت و یک هجرت، وفات. وى در پنج سال آخر حکومت حضرت امیر(ع)، فرد میانسال بود که حضرت امیر(ع) حکمرانی بعضى از شهرهاى فارس را به او واگذار کرد.20
عمر بن ابى سَلَمه مخزومى که تولدش دوم هجرت و وفاتش هشتاد و سه هجرى، وى هم در پنج سال آخر حکومت حضرت علی(ع) جوانسال بوده که حضرت، طیّ نامهاى او را که از جانب حضرت امیر(ع)، بر بحرین حاکمیت داشت عزل نمود.21
صعصعة بن صوحان عَبدیّ از یاران بزرگوار مولاى متقیان و کسى است که گفتهاند بیش از دیگران و با معرفت کامل به حقّ، علی(ع) خود را میشناخت.
او محضر رسول اکرم را درک نکرده و در زمان خلیفه دوّم بسیار جوان بود. روزى در محضر آن خلیفه بود که موضوع مشورت در باب مالى پیش آمد. او به خلیفه متذکر شد که مشورت جایز نیست، زیرا قرآن تکلیف را معیّن نموده است.
خلیفه تصدیق کرد و او را ستود. صعصعه از جمله کسانى است که امام حسن براى او از معاویه امان گرفت ولى معاویه در دیدار او گفت دلم نمیخواست به تو امان داده باشم. صعصعه گفت: من اصلاً دلم نمیخواست تو عنوان خلیفه داشته باشی. معاویه او را مجبور کرد به منبر برود و علی(ع) را سبّ کند. او هم به منبر رفت و پس از ایراد مطالبی گفت:
کسى که شرّ خود را به خیر خود مقدّم داشته مرا امر کرد که على را لعن کنم، «خداوند او را لعنت کند.»22
مردم همه آمین گفتند. معاویه گفت مقصودت من بودم و او را دوباره به منبر فرستاد. صعصعه این بار گفت: معاویه مرا دستور داده که على را لعنت کنم. من لعنت میکنم کسی را که على را لعن کند، مردم همه آمین گفتند و معاویه روى این اصل او را تبعید کرد. صعصعه در مرگ امام خود اشعار سوزناکى سروده است. به امام فرمود یا علی! خلافت را زینت دادى و آن تو را زینت نداد.
صعصعه در صفین در رکاب مولاى متقیان بود و همراه ابن عباس براى مناظره با خوارج مأموریت داشت و آنها را پند داد و موفق شدند دو هزار نفر را برحذر داشته و به کوفه بازگردانند. او از طایفه بنیکلب و از نیکمردان کوفه بود.
صعصعه فاضل و در سخن بلیغ بود. برادرش زید هم چون او در دین مخلص بود و با برادر دیگرش به نام سیحان هر دو در صفین کشته شدند.23
میبینیم که یک جوان چقدر در بدنه حکومت حضرت امیر(ع)، ایفاى نقش کرده است و چقدر میتواند نقش آفرینى بکند.
به هر حال، نمونه هاى بسیارى در تاریخ اسلام ثبت گشته است که جوانان جانانه و در مسیر دین اسلام و براى دفاع از اسلام، جانفشانى و جانبازى میکردند، و ذکر همه آن نمونهها در این مختصر میسّر نمیباشد.
خلاصه در میان کارگزاران حضرت امیر(ع)، هم جوانسالان ایفاى نقش میکردند و هم میانسالان و هم بزرگسالان. ملاک و معیار عزل و نصب حضرت امیر(ع) تعهد، تخصص توأم با شایستهسالارى بوده است.
در پایان به این نکته اشاره خواهیم داشت که مراد از بحث جوانان و جوانى، بدین معنا نیست که سالخوردگان مطرود هستند، نه خیر! مراد بحث شایستگیهاست و بحث بر سر این است که هر کس هر چه توان و تجربه دارد، بر «کف» بگذارد و براى خدمت به خلق خدا به میدان آید.
توان توأم با تجربه، تعهّد توأم با تخصّص و سپس توجّه به «شایسته سالاری» ملاک و مبناى حکومت اسلامى است و این است ضوابط کلى در حکومت دینى و اسلامی.
دست به دست من بده
پا به پای من بیا
نگو امروز مال ما
بگو فردا رو میخوام
به لطف الهی فردا از آن ماست....
-
۱۳۸۷/۰۵/۳۱, ۱۸:۵۶ #10
- تاریخ عضویت
اسفند ۱۳۸۵
- نوشته
- 5,435
- مورد تشکر
- 4,566 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
-
27
نتیجه
آنچه در عصاره بحث باید بدان اشاره شود، عبارت از این است که:
جوانى «هسته مرکزی» و بهار عمر هر انسان محسوب میشود و در احادیث از جوانى به دوران طلایى و نعمت الهى یاد شده است.
در واقع، جوان خورشید بزرگى است زمینى، منتها خروشان که در درون خویش «شدن و خودشکوفایی» را به همراه دارد.
جوان در اوّل جوانى، گام اوّل را براى ورود در جامعه بزرگ انسانى و جهانی برمیدارد که قبل از ورود در آن باید «فنّ و هنر» شناگرى را فرابگیرد تا بتواند خویش و یا انسانیت انسانها را از غرق شدن نجات دهد و گوهر گرانبهاى انسانیت را از اعماق اقیانوسها، بیرون بکشد.
حضرت امیر(ع)، در گفتارى کوتاه امّا زیبا، خطاب به همه انسانها به ویژه به جوانان فرمودند: «مَنْ قَلَّ ذَلّ» یعنى خود کوچک بینى و خود باختگى ذلّت محض است و پوچی و پلیدى، پیامد پر خطر آن محسوب میگردد.
به هر تقدیر، جوان نباید منتظر نزول فرشته بنشیند، تا او را بر بال خود بنشانند و به عرش الهى ببرند. براى جوانها، تمام فرصتها، فرصت طلایى است، غفلت و از دست دادن آن، خودکشى پنهانى است، بدون آنکه خود بدان مطلع باشد.
حضرت امیر(ع) در مورد شایستگى جوانان میفرمایند:
رُبَّ صَغیرٍ احْزَمُ مِنْ کبیرٍ؛ یعنى بسا کوچکى که از بزرگتر دوراندیشتر است.
با استفاده از این سخن هنرمندانه، ما به بحث شایستهسالارى اشاره نمودیم و بدنبال آن به تخصص توأم با تعهد و در عین حال استفاده از توانائیها توأم با تجربیات که نتیجه آن شایسته سالارى است رسیدیم و در پایان اثبات نمودیم که «شایسته سالاری» در حکومت دینى امام علی(ع) تجربه شده است.
دست به دست من بده
پا به پای من بیا
نگو امروز مال ما
بگو فردا رو میخوام
به لطف الهی فردا از آن ماست....
اطلاعات موضوع
کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
اشتراک گذاری