-
۱۳۸۷/۰۶/۰۱, ۰۲:۳۰ #1
- تاریخ عضویت
مرداد ۱۳۸۷
- نوشته
- 49
- مورد تشکر
- 40 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
محمد (ص) از دیدگاهی دیگر
بازم نقل قول
شاید هیچ شخصیتی مانند محمد در دنیا اینقدر مشهور و معروف نباشد و اینهمه تناقض در شناخت او دیده نشود
مردی که جهان را متحول کرد و اما ....
شاید شما نیز مشتقا باشید او را کامل بشناسید
بدور از تعصبات مذهبی و بدور از توهینها و تهمتهای ناروایی که به او می زنند
اری درسیر شناخت محمد بسیار چیزهای متناقض دیده می شود برخی او را اخرین پیامبر و فرستاده و اخرین نبی می دانند برخی از او هزاران معجزه نام می برند و برخی او را در حد خدا بزرگ می کنند
گاهی او را مصون از اشتباه و گاهی ...
اما برخی دیگر بالعکس او را ساحر و شیاد و هوسران و دروغگو و ...می دانند
نگاهی به کتب دینی و تاریخی این حرف مرا تایید خواهد کرد که او با تضادهای شناختی زیادی روبرو می شود
کتبی که با تحریف تاریخ او را منفی جلوه می دهند و برخی با اغراق در شخصیت او او را انقدر بزرگ می کنند که سر به افلاک می زند
اما او واقعا چه کسی است؟
همه شما مطمونا با من هم عقیده هستید که نمی توان برای شناخت چنین فردی به کنب تاریخی رجوع کرد کتبی که گاه در سایه تعصبات دینی واقعیتها را محو کرده اند و گاهی در جهت عناد به تاریخ سازی روی اوردند
اما بهترین راه شناخت او همان کتاب معجزه گون او یعنی قران است
از لفظ معجزه گون من ناراحت نشوید زیرا من هنوز نمی توانم به ان معجزه لقب دهم چون باید مشخص شود که ایا این قران واقعا معجزه است یا نه؟ و بعد لفظ معجزه را بر ان بنهیم پس تا ان زمان همان معجزه گون بهتر است استفاده شود
وست عزیز متاسفانه انقدر پیامبر در غباری از تحریفات تاریخ قرار گرفته است ( یا حداقل تعصبات مسلمانانه اینگونه ایجاد کرده اند )که نمی شود بر انها تکیه کرد
مثلا ایا می دانید بسیاری او را پیامبری با هزاران معجزه می دانند در حالی که قران به صراحت با ان مخالف است؟
یا زنان پیامبر را در سوری از ابهامات برده است؟
یا از زندگی کودکی او انقدر عجیب و غریب سخن گفته که ...
یا حتی در مورد نزول قران و شبهاتی که در ان وارد شده است و برخی ان را دیدگاههای او و برخی سخنان خدا و برخی دیگر ان را در اثر تعلیم از فردی یهودی که پیامبر به در خواست خدیجه پیش او به یادگیری اکموزه های یهود پرداخته است و برخی ...
بنابراین نتنها دیدگاهی که هنوز نتوانستند در ان دخلی بوجود بیاورند و دچار تناقضش کنند همان قران پیامبر است که اگر در ان ریز شویم خود گویای بسیاری از وقایع است
اما خوب مطمئنا خود قران نمی تواند شخصیت او را مشخص کند و ما مجبور به دخالت برخی دانسته های مطمئن از او هستیم
کودکی محمد در میان ابهام
اتشکده ای در ایران خاموش می شود و دیورا مداین می ریزد و ...
اینها نوید از امدن پسری می دهد که بعدها تاریخ ساز جهان می شود
تولد او بسیار شگفت انگیز است
تولدی که به قول یکی از منتقدان تنها معجزاتش را بر ایرانیان اشکار می کند گویا ایرانیان باید نوید چنین فردی را بشنوند( که البته داستان دیگری که از محمد بعدا می بینیم و ان ماجرای سلمان فارسی و محمد است شاید تصدیق این گفته را مشخص کند که چرا او باید نویدگر خبری برای ایرانیان باشد و جلوه های حضورش در ایران تنها مشخص شود)
اما سوال بسیار مهمی که اینجا مطرح می شود این است که
1- چرا این معجزات در ایران رخ داده است و در کشور عرب معجزه ای به هنگام تولد او بیان نشده است ( مثلا فرو ریختن بتی از خانه کعبه) چراکه او ابتدا پیامبری بود که برای مکه و اعراب امده بود نه برای جهان پس روشنگر خواهد بد اگر این اتفاق را بخواهیم معجزه ای از ان بنامیم ( اگر واقعا تاریخ درست نقل کرده باشد ) در مکه صورت بگیرد نه در ایران
2- و ایا این حوادث عجیب در کشور های دیگر رخ داده است؟ و ایا تاریخ ان را ثبت کرده است؟
3- معجزه درهمانگونه که بارها در قران نقل شده است به اراده خدا و نشانه ای برای نبوت است در حالی که می بینیم این اعجاز در کشوری بوجود می اید که نه محمد را می شناخت و نه در زمان افرادی صورت می گیرد کهبا محمد اشنایی داشتند ( از تولد محمد تا زمان فتح ایران توسط اعراب حداقل 100 سال اخبلاف است ) و سوال مهم دیگری که مطرح می شود اینکه چگونه بعد از صد سال تاریخ دقیق چنین واقعه ای ثبت می شود و ایرانیان ان اتفاق را همزمان با تولد رسول مطابقت می دهند؟
ان چیزی که از این واقعه نشان می دهد و سوالاتی که مطرح کردم شک را بر این می برد که این مساله ای که مطرح می شود و تولد پیامبر را همزمان با خاموشی اتشکده و ... می داند تنها می تواند یک تاریخ سازی برای جعل واقعیت از سوی مسلمانان باشد و بهتر است جمله را چنین اغاز کنیم
محمد مانند هزاران فرزندی که سالانه در جهان چشم به جهان می گشایند متولد شد نه در خانه کعبه ( مانند علی) که نوید گر فردی خارف العاده باشد و نه با اعجازی در گهواره ( مانند عیسی ) که نشانگر نبوت او باشد
تولد او ساده ساده بودکودکی محمد
یتیمی محمد در سالهای کودکیش انقدر برای او سخت و طاقت فرسا بود مه از او مردی بزرگ ساخت
مردی خودساخته
مردی که بعدها توانست همین خودساختگی را در زندگیش تجلی بدهد و بر بسیاری از سختی ها
بعدها در کتاب قران به حق یتیم خیلی پرداخته شد و بارها از خوردن مال یتیم به خوردن اتش تمثیل زده شد
شاید این تاثیر همان ظلمی باشد که در کودکی بر محمد شده بود
اما از کودکی محمد نیز متاسفانه چیز زیادی نمی توان گفت
جر اینکه
یتیمی در میان مکیان بزرگ شد تا مساله ساز عالم شود!محمد و قران
در مورد کتاب معجزه گون محمد روایات بسیاری هست
از ایراداتی که اطرافیان محمد بر او می گرفتند و اشکالاتی که گاه به محمد وارد می کردند و او در جهت پاسخ می امد می توان قران را یک کتاب فوق العاده زمینی اسمانی نام بود
اما ایا واقعا قران نوشته محمد است یا نوشته خدا؟
سوال مشخصی که گاه به ذهن ما خطور می کند این است که مسلمانان چگونه فهمیدند که محمد پیامبر است؟
این سوالات را از برخی مسلمانان کردم اما جوابی که امد گاه عجیب است
برخی پاسخ دادند از نشانه ها و معجزاتش
و سوالی که بوجود می اید این است که
1- ایا محمد معجزه ای جز قران داشت؟ در حالی که بارها در قران کافران بخاطر نبود معجزه به او خرده می گرفتند ؟
2- اگر معجزه داشت چه بود شاید شما بگویید شق القمر ! ایا این شق القمر را کسی از انسانهای امروز دیده است؟ و اصلا اگر چنین معجزه ای رخ داده است چرا در همان اون پیامبری رخ نداد که نشانه پیامبری ایشان باشد و تصدیق نبوتش؟ و چرا اینقدر کافران به او خرده می گرفتند که معجزه بیار
3- و ایا قران که اکنون به عنوان معجزه جاوید پیامبر است ایا واقعا معجزه است؟
سوال مهمی که بارها من از دیگران پرسیدم این بود که چگونه پی بردید که قران معجزه است
جوابهایی که امد بر چند دسته بود
الف- اعراب به عجیبی ایات ان تاکید می کردند و نوع نگارش را عجیب می دانستند انگونه که قران از ان استفاده کرده است و حتی از کافران می خواهد اگر می توانید سوره ای مانند ان بیاورید
اما فصاحت ایات ایا نشانه معجزه بودن ان است؟ ایا کتاباهی فارسی و اشعار حاضر در ادبیات فارسی را می توان به پیامبران نسبت داد؟ ایا سخنوری بی مثال سعیدی نیز سخن خداست؟
ب- اینکه فردی امی و بی سواد ان قران را بیاورد نشان دهنده این است که این کتاب استثنایی است
جواب: در قران بارها تصریح شده است که اعراب ان قران را به فردی دیگری نسبت می دهند و حتی برخی ان را به اعجمی نسبت داده اند ( 103 سوره نحل) پس اینکه این ایات اصلا با کمک کسی دیگر نیز اورده شده باشد می تواند شبهه اور باشد! ( احتمالا ان فرد اعجمی سلمان فارسی است که داستان زندگی او و چرایی کمک به مسلمانان را از دید نامسلمانان بیان می کنم)
و از اینها که بگذریم من شاعر فارسی زبان ایرانی یعنی رودکی را در قیاس این افراد مثال می زنم که این شاعر نه تنها بی سواد بود بلکه حتی کور هم بود اما بیشترین شعر را در زبان فارسی داراست و یکی از بزرگترین شاعران ایران است
ایا رودکی نیز فقط بدلیل اینکه کور است و شعر می گوید می توان نسبت پیامبری به او داد؟
با این حال باز هم نمیتوان این دلایل را رد بر پیامبری او دانست چون او ادعای پیامبری کرده است و رودکی و ... ادای نکرده اند اما خوب می توان با تحقیق بر ایات قران نکات بیشتری از ان بدست اورد که ایا این ایات می تواند از جانب خدا امده باشد یا فقط مربوط به یک انسان است
در اینده باز به این بحث باز می گردیم اما اینکه بفهمیم ایا قران معجزه است نیازمند شناسایی محمد است و این را از طریق همان کتابش بررسی می کنیمهیچگاه چنین چیزی در تاریخ اسلام نیامده است که قرانی را بدست محمد کتابت کرده اند اگر چنین کتابی بود نیازی به جمع اوری قرانها نبود!
ان چیزی که در تاریخ امده است بعد از جنگی که در ان حافظان و کاتبان زیادی کشته شدند به دستور عثمان خلیفه سوم کنابهای قران جمع اوری می شود
در ان زمان کتابهای بسیاری در بین مسلمانان رواج داشت و هر قومی کتاب قران خود را معتبر می دانست برای جلوگیری از تفرقه کتابها جمع اوری شد و چندین نفر مامور یکسان سازی قرانها شدند ( به عقیده بسیاری اختلافات زیادی نیز در ان بوجود امد ) وبه همین خاطر اگر قرانی دست نوشته محمد بود چنین قرانی سند قرار داده می شد پس محمد(ص) نوشتن بلد نبود و این یک تفکر عجیب مسلمانان است و بر اساس برخی ایات قران که اشاره شده است محمد قبلا خواندن و نوشتن بلد نبوده است برای اینکه شبهه ای بوجود نیاید
این ایه استناد به این دارد که محمد نمی توانسته قران را خود بوجود بیاورد چون خواندن و نوشتن بلد نبوده است اما برخی مسلمانان این را به این برداشت کردند که محمد خواندن و نوشتن یاد گرفته است!شما اطلاعی از نحوه جمع اوری قران ندارید و من هم نمی خواهم ان را بگذارم اینجا چون شما را خیلی دچار شبهه می کند
همین را بدانید که قرانها بر اساس روایات مختلفی در دنیا وجود دارد ( یازده روایت ) که معروف ترین انان قران به خط عثمان طی و روایت حفص است که در زمان خلیفه سوم نگاشته شده است
باقی قرانها بدیلیل اتحاد مسلمانان در زمان خیلیفه سوم سوزانده شدند و یا به اب ریخته شدند
حتی برخی ایات نیز به عقیده مسلمانان از قران در موقع جمع اوری حذف شد و معروف ترین ان ایه ای است که از خلیفه دوم نقل شده است که گفته است از سخن پیامبر شنیده است و ایه شیخ و الشیخانه بوده است که عمر می گوید که من ان را از زبان پیامبر شنیدم اما از او چهار شاهد خواستند و او نداشت و برای همین قرانی که در زمانی عمر از روی استناد به سخنان عمر نیز بود از بین برده شد
این ایه شیخ و شیخانه ایه ای است که حکم سنگسار در ان امده است و جالب انکه در قران در مورد زنای محسنه ایه ای امد و در ان گفته شد که زنان زنا کار را در خانه هایتان حبس کنید تا حکم نها بیاید ( یعنی حکمی که کجازات انها را تعیین کند) اما در قران هر چه بگردید چنین حکمی نیست! یعنی گم شده است و عمر اعتقاد داشت که خدا حکم رجم را بر انان گذارده و ایه ای از پیامبر نقل کرد اما دیگر مسلمانان ان را نپذیرفتند!خوب چرا اینقدر خود را اذیت می کنید بهتر نیست ان چیزی را که هست مورد بررسی قرار بدهیم تا ان چیزی که شک و شبهه است!
یعنی قران که معجزه پیامبر است را بررسی کنیم و ببینیم می تواندچنین چیزی معجزه باشد
در مورد ان چیزهایی که گفتید اختلاف نظر زیاد است
در قران به کروی بودن زمین اشاره نکرده است بلکه گفته است دو مشرق و دو مغرب و این به معنای کروی بودن زمین نیست بلکه به معنای یک برگه است یعنی یک سطح صاف که دو طرف دارد
یک ورق کاغذ را زمین در نظر بگیرید حال به یک سوی ان نگاه کنید یک مشرق و یک مغرب دارد حال ورق کاغذ را برگردانید ان طرف هم یک مظرق و یک مغرب دارد سر جمع می شود دو مشرق و دو مغرب
اما یک کره را در نظر بگیرید خوب تهران یک مشرق و یک مغرب دارد حال 30 درجه بچرخانید دمشق نیز یک مشرق و یک مغرب دارد که با مشرغ و مغرب تهران فرق می کند و باز همینطور بچرخواهید هزاران مشرق و مغرب پیدا می کنید! در کره ما دو مشرق و مغرب نداریم!!!
از اینها هم بگذریم در قران اگر چنین ایه ای امده است ایات بسیاری نیز امده است که زمین را صاف نگاشته است اما در انجا مسلمانان ان ایات را متشابه می نامند اما در اینجا ان را نشانه علمی قران می گویند ! یعنی یکی را ندید می گیرند و یکی را سند می کنند! خوب چرا؟ از کجا معلوم این ایه متشابه نباشد و ان ایه که صاف بودن زمین را دلالت می کند اصل نباشد!
در مورد خورشید نیز اری در ایه ای امده است خورشید روزها از پشت کوه در می اید و در شب درون چاه می افتد! این یعنی خورشید ثابت نیست! ایا واقعا از لحاظ علمی چنین چیزی ثابت شده است که خورشید داخل چاه می رود؟
-
۱۳۸۷/۰۶/۰۱, ۱۱:۴۸ #2
- تاریخ عضویت
مرداد ۱۳۸۷
- نوشته
- 1,002
- مورد تشکر
- 1,397 پست
- حضور
- 12 ساعت 25 دقیقه
- دریافت
- 0
- آپلود
- 1
- گالری
- 0
پیامبر رحمت
با خواندن تاریخ این را به واقع میفهمد که پیامبر اسلام و دین اسلام و شاید اغراق نباشد که بگویم مظلومترین شخص و دین ، دین اسلام و پیامبر گرامی اسلام است . تناقض در شناخت نیست هرکس که تعصب را کنار زند از شیاد گری دست بردارد قصد عناد نداشته باشد ناچار به بزرگی ان بزرگ اعتراف میکند چنانکه گوستاولوبون در کتاب تمدن اسلام و عرب میگوید « ما اگر بخواهیم ارزش اشخاص را به کردار و اثار نیکشان بسنجیم بطور مسلم محمد بزرگترین مرد تاریخ است. ص129»
و چنانچه ولتر نویسنده نامدار فرانسوی در اغاز نسبت به اسلام و پیامبر اسلام خوشبین نبود و حتی نمایشنامه ای بر ضد پیامبر اسلام ترتیب داد ولی پس از پژوهش بیشتر به خطای خود پی برد و در کتاب کلیات اثار از نظر ولتر نوشت : « "من در حق محمد بسیار بد کرده ام". نقل از کتاب اسلام از نظر ولتر ص83» و همین ولتر است که سرانجام بدین نتیجه دست یافت و به صراحت نوشت که : « دین محمد دینی است معقول و جدی و پاک و دوستدار بشریت. ص 127»
و این گفتار تلالویی در نور افشانی قران کریم است انجا که فرمود :
« فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ »
«مصمم و با میل کامل به دین روی آور ، دینی که خداوند آنرا با سرشت بشر درآمیخته و مردمان را بدین سرشت آفریده ، دگرگونى در این آفرينش خداوند نیست این دین استوار است ، ولی بیشتر مردم به این حقیقت نا آگاهند » روم 30
بله اگر تناقضی هست در شیادگری برخی از مغرضان هست که با تحریف تاریخ این را به دیگران میخوانند تلقین کنند ولی نور خدا را نمی توانند خاموش کنند .. چرا که دین فطری است کمونیسم شوروی سالها با دین مبارزه کرد تا دین را بکنار زند و معتقد بودند دین از جهل ادمی نشات گرفته اما سرانجام این کمونیسم بود که نابود شد و به موزه های تاریخ پیوست
کدام کتب تاریخی کتب شیادانی که اسناد تاریخی را از کتب مرجع گرفته و تحریف میکنند ؟ یا کتب مرجع با روایات موثق و متواتر و یا نویسنده ای اگاه بتمام مسائل مربوط و بی غرض
گویا شما فقط قران را قبول دارید یعنی معتبر میدانید باشد از قران هم دلیل میاوریم ، ببینیم ایا قران با صراحت میگوید پیامبر معجزه نداشت ؟؟
اینجا من باز بیاد این ضرب المثل افتادم در واقع و از زاویه و نگاهی دیگر این هیاهو ها همه یک سمفونی را می نوازند و آن ، گفتار آن شیاد بی سوادی است که در جمع جاهلان بوق به دست گرفته و در آن می دمید که : آهای مردم ! می دانید که امامزاده یعقوب را در شهر مصر ، برفراز مناره ، شیر درید ؟! و جمع جاهل ، شیفته و شیدای افاضات این شیاد بی سواد ، کف می زدند و هورا می کشیدند ! تا که روزی فرد دانایی پیداشد و گفت : ای شیاد ، نخست این که امامزاده نبود و پیامبر زاده و خود نیز پیامبر بود ، دوم این که یعقوب نبود و یوسف بود ، سوم این که مصر نبود و کنعان بود ، چهارم این که برفراز مناره نبود و ته چاه بود ، پنجم این که شیر نبود و گرگ بود و ششم این که اصل داستان دروغ بود !
شاید منظور شما از صراحت قران ایه ایات باشد !! چند ایه برای مثال
« و میگویند چرا نشانه (معجزه ای غیر از قران) از سوی خداوندش بر او نازل نشده ؟ پس انانرا بگو که غیب ( اینده) در اختیار خداوند است بنابراین شما در انتظار باشید که من نیز با شما از منتظرانم (تا معجزه حق بیاید)» یونس 20
اما با اندک فاصله ای دراین سوره میخوانیم : « این قران دروغ نیست که غیر خدا انرا ساخته باشد لکن تصدیق چیزهاییست که پیش از ان بوده و توضیح مکتوب الهی است تردیدی در آن نیست که از سوی خداوند جهانیان است ایا گویند قران را بدروغ ساخته ؟ بگو سوره ای همانند ان بیاورید و هرکس را توانید کمک بگیرید اگر راستگویید . بلکه چیزی را دروغ شمرده اند که علم انرا فراگیر نشده اند و تاویلش بدیشان نرسیده است پیشینیان انها نیز بدینگونه تکذیب کردند پس بنگر که سرانجام ستمگران چگونه بود. 37 و 38 و 39»
این سوره ای مکی است چنانکه ملاحظه میشود پس از اینکه ایات تکوینی به اینده موکول گشته براهمیت و اعجاز تشریعی تاکید شده است .
یعنی معجزه ای غیر از قران را در ایه 20 به اینده موکول میکند ولی در ایات بعد میفرماید فعلا اگر شما راست میگویید سوره ای به مانند قران بیاورید .
پاسخ ایه 20 سوره یونس ( فانتظرو انی معکم من المنتظرین) که در مکه نازل شده در سوره های مدنی بنا بر وعده هایی که در مکه داده شده با ایاتی روبرو میشویم که از رویدادهای معجزه اسا سخن میگویند و اثار تاریخی نیز بر وقوع انها گواهی میدهند بعنوان نمونه از سوره انفال که درباره حوادث غزوه بدر سخن میگوید چنین استفاده میشود که پیامبر اسلام در جنگ بدر مشتی خاک و سنگریزه برگرفت و به سوی دشمن مهاجم ریخت . بلافاصله طوفان شن عظیمی به سمت و سوی مشرکان برخاست و بر چشمان انها رفت مسلمانان خشنود شدند و به سپاه کفار حمله ور شدند و این ایه نازل شد :
« شما ( مومنان ) انها را نکشتید بلکه خداوند ایشان را کشت و تو ( ای پیامبر ) ان ( طوفان خاک و شن ) را به راه نیانداختی اندم که ( مشتی سنگریزه بسوی دشمن) ریختی بلکه خدا انرا افکند تا مونین را از سوی خویش نعمت نیکوی ( فتح و پیروزی ) دهد » انفال 17
طبری هم در تفسیر جامع البیان چنین اورده که :« چون انقوم به یکدیگر نزدیک شدند ، رسول خدا مشتی از خاک برگرفت و انرا در روی ایشان بریخت و گفت : زشت باد این چهرها و ان خاک در چشمان همه انا رفت و یاران پیامبر روی بدیشان نهادند و گروهی را کشته وبرخی را اسیر گردند و شکست انان در اثر خاک افشاندن رسول خدا بود و خداوند ایه 17 سوره انفال را نازل کرد. جامع البیان ذیل ایه»
و نیز واحدی در کتاب اسباب نزول اورده : « پیامبر مشتی سنگریزه بیابان را در روز بدر برگرفت و مشرکان را گفت زشت باد این چهره ها و ان مشت خاک و سنگریزه به سوی ایشان ریخت و هیچ چشمی از دیدگان مشرکان نماند مگر که سنگریزه بدرون ان رفته باشد . ص156»
مولوی هم دراینباره چنین سرود :
مارمیت اذ رمیت فتنه ای ** صد هزار خرمن اند حفته ای
افتابی در یک ذره نهان ** ناگهان ان ذره بگشاید دهان
ذره ذره گردد افلاک و زمین** پیش ان خورشید چون جست از کمین
از دیگر رویدادهای شگفت که در سوره های مدنی ذکر ان رفته و در حقیقت نصرت اسمانی به شمار می اید نزول فرشتگان در جنگهای صدر اسلام به یاری مسلمانان بوده است چنانکه در سوره های ال عمران و انفال و احزاب به تصریح امده است از سوره انفال و احزاب چند نمونه مارا بس است :
سوره انفال ایه 9و10 و1:« هنگامی را بیاد اورید که از خدای خویش یاری میخواستید و او دعوت شما را پذیرفت ، همانا من به هزار فرشته پیاپی شمارا یاری میکنم و خداوند ان (نصرت اسمانی) را جز برای نوید به شما مقرر نداشت تا دلهایتان به امداد الهی استوار شود و بدانید که ان یاری جز از سوی خدا نبود همانا خداوند بر ( هرکس) چیره و ( در هرکار) فرزانه است..و ان هنگام را به یا د از که خداوندت به فرشتگان وحی نمود که من پشتیبان شما هستم پس مومنان استوار دارید . ترس رادر دلهای کافران خواهم افکند پس گردنهای انانرا از بالا بزنید ( فرشتگان بزنند) و تمام انگشتانشان را قطع کنید»
و نیز سوره احزاب ایه 9 : « ای کسانیکه ایمان اورده اید نعمت خدای خودرا بیاد اورید در ان هنگام که سپاهیانی بر شما یورش اوردند و ما تند بادی و سپاهیانی که شما ندیدید بر انان فرو فرستادیم و خدا به هرچه میکنید بینا است»
همینطور که میبنید قران به پدیده های معجزه اسا در تایید پیامبر اسلام گواهی میدهد تا انجا که تصریح میکند که فرشتگان فرمان یافتند سرو پنجه مشرکان را از بدن و دستها جدا کنند و اگر چنین رویدادی در روزگار پیامبر رخ نداده بود یاران پیامبر به تردید . پرسش می افتادند ئ دشمنان پیامبر ار انکار و اعتراض دهان فرو نمی بستند و از هیاهو و غوغا کوتاهی نمیکردند تا همه را از پیرامون پیامبر دور و پراکنده سازند !!
و نه تنها چنین شد بلکه بقول طبری و دیگر مورخان ، یاران و حتی دشمنان پیامبر به رخ دادن این ماجراهای غیبی و غیر عادی در جنگ اعتراف کردند (رک : سیره ابن هشام ص633جلد اول و تاریخ طبری جلد دو ص426 و دیگر مورخان ) چنانکه میخوانیم « ابی دواد مازنی که در جنگ بدر حضور داشت گفت در روز بدر مردی از مشرکان را دنبال کردم تا امدم اورا بزنم ولی ناگهان سرش ( از تنش جدا شدو) به زمین افتاد پیش از انکه شمشیر من به او برسد ! » ر.ک تفسیر طبری ذیل ایه 125 العمران و سیره ابن هشام ص 633 و دیگر کتب تاریخی
از این گذشته همونطور که دیدیم قران معجزه تکوینی را به اینده موکول کرد و همه شما درباره شق القمر میدانید و نیازی به توضیح ندارد و سوره یونس پنجاهمین سوره ای بود که در مکه نازل شد و سوره قمر پنجاه هشتم که به شق القمر تصریح میکند
شگفتا فردی یهودی ان فرد چه نام داشت در کدام یک از کتب سیره ذکر چنین چیز رفته است : اما اگر منظورتان ورقه بن نوفل است که ماجرا ماجرایی دیگر است و ان اینکه ورقه خبر وحی به پیامبر را از خدیجه شنید و گفت « قدوس قدوس قسم به انکس که جان ورقه به دست اوست ای خدیجه اگر بمن راست گفته باشی بی شک ناموس اکبر که به سوی موسی امد بر وی فرود امده است و او پیامبر این مردم است » پس از چندی ورقه پیامبر را هنگام طواف مکه دیدو به وی مزدیک شد و گفت ای پسر م مزا از انچه دیده ای و شنیده ای اگاه ساز و همینکه ماجرای وحی خویش برای ورقه گفت ورقه هیجان زده شد و گفت :« سوگند به کسی که جانم در دست اوست تو پیامبر این مردم هستی و ناموس اکبر که بسوی موسی امد برتو فرود امده است و بی تردید ترا دروغگو میشمارند و ازار میدهند و بیرون میرانند و باتو به جنگ برمی خیزند و من اگر انروزگار را دریابم ( زنده بمانم) تورا یاری خواهم کرد . انگاه سرش را نزدیک پیامبر کرده و جلوی سر پیامبر را بوسید » ر.ک : سیره ابن هشام جلد 1 ص238 نیز تاریخ طبری جلد2 ص302
نیز این سعد در طبقات خود اورده که چون ورقه بن نوفل از خدیجه خبر وحی را شنید بدو گفت « بخدا پسر عموی توراست میگوید و این حالت سراغاز نبوت است و ناموس اکبر بسوی او امده» ر.ک جلد 1 ص130
پس ورقه بن نوفل خود به نبوت انحضرت ایمان داشت و قبول اسلام کرد و هرچند چنین خبری در تاریخ نیست که پیامبر نزد فردی درس اموخته باشد اما به فرض محال اگر ورقه پیامبر را راستگو نمی شمرد یا در اشتباه میدید و خویشتن را اموزگار انحضرت میدانست هرگز اسلام را نمیپذیرفت و اگر پیامبر پیش از بعثت با ورقه پیوند داشت و از او چیزی می اموخت بدون تردید مکیان از این ماجرا اگاه میبودند و به ویزه نزدیکان پیامبر و نیز خانواده ورقه
باخبر میگشتند و پیامبر را شاگرد ورقه میدانستند و ابولهب و دیگر مخالفان پیامبر پس از دعوی پیامبری این خبر را افشا میکردند و باز به فرض محال بگوییم که پیامبر با ورقه دیدار داشته اما اموزه های قران به انجیل نمی ماند از بدار اویختن عیسی ع تا رهبانیت و چگونگی معاد و غیره تفاوت اساسی و بنیادی دارد این کجا و ان کجا و نیز پیشگوییهای قران و پیامبر اصولا قابل اموزش ورقه و امثالهم نبوده است
اولا ا نچه رفیق و شفیق و ان منتقد شیاد مفلوک و فرو مایه ای که شما از او نقل قول میکنید همانی که تا توانسته بر پیامبر دروغ بسته و مدارک و اسناد تاریخی را جعل کرده باید گفت که شکستن ایوان کسری و خاموش شدن اتشکده پارس اساسا پیوندی با مورخان بزرگ اسلامی ندارد زیرا ذکری در کتب مهم سیره چون سیره ابن هشام و طبقات کبری و تاریخ طبری و غیره نیامده و اولین کسی که این را نقل کرده احمد بن ابی یعقوب (متوفی 275هجری) مشهور به یعقوبی است .
او نیز به مانند دیگر مورخان چون طبری و ابن هشام و ابن سعد و غیره در اعاز کتابش چنین مینویسد « در این کتاب به گرداوری سخنان و روایات پرداخته ایم زیرا دیده ایم موخان گذشته در حدیث ها و خبرهای خود اختلاف دارند و نیز در تاریخ سالها و کارها روایات گوناگون و برخی از انان چیزی را افزوده و برخی کاسته اند . از اینرو خواستم همه انچه را که هر کدام اورده اند و به رسیده جمع کنیم. ص50»
همونطور که ملاحظه میکنید یعقوبی نیز مانند طبری به گرداوری اخبار برخاسته و تصریح میکند که برخی خبرها باهم ناسازگارند و هرگز درستی مجموعه روایات خود را ضمانت نکرده و انهارا تصدیق ننموده و این شیوه همه مورخان اسلامی در اوایل قرون اسلامی است .لذا ممکن است کسی به روایت استناد کند که نویسنده خود ان کتاب بدان اعتماد نداشته باشد .
هیچ عالم مسلمانی اصراری بروقع این رویداد نکرده است زیرا اگر این امور روی داده بود و از نشانه اثبات پیامبری بود در قران ذکر از ان می رفت چنانکه حادثه اصحاب فیل در قران امده
از توضیحات اضافی میگذریم و میرسیم به این گفتار که " چرا این معجزات برای مکیان روی نداد ؟""
اتفاقا روی داد
چنانکه در سیره ابن کثیر جلد اول ص 211 و سیره حلبیه جلد 1 ص114 و دیگر کتب امده که « هنگام ولادت رسول الله بت ها واژگون شدند»
پیامبر دسال عام الفیل متولد شد و مقارن ان حادثه عجیب اصحاب فیل اتفاق افتاد که قصد ویرانی کعبه پیشامد و در قران کریم سوره ای بدین واقعه عجیب نازل شده که همه تاریخ نگاران بدان معترفند انگاه که پرندگان اسمان مهاجمان را سنگباران کردند و به هلاکت رسنادند و ان بدین ترتیب بود طبق این حدیث : امام باقر فرمود : پرندگان ابابیل از سمت ریا به سوی مکه امدند و با منقارشان هرکدام سنگریزه هایی به سوی سپاهیان ابرهه فرو ریختند دان حال بدن سپاهیان ابرهه ابله زد و از ان بیماری مردند و پیش از ان بیماری ابله ( درمکه) نبوده است . ر.ک: بحار ج15 ص159 و تفسیر برهان چنانکه ابن اثیر در تاریخ کامل خود جلد 1 ص263 مینویسد : بیتر اهل تاریخ برانند که حصبه و ابله اولین بار در عرب بعد از واقع ی فیل دیده شد. همینطور که میبیند بنظر میاید سنگریزه های پرندگان ابابیل با میکرب حصبه و ابله الوده بوده است و براثر ریختن انها این دو مرض را در بین لشکریان شیوع پیدا کرد
این نوشتار ادامه دارد
ویرایش توسط mmj : ۱۳۸۷/۰۶/۰۱ در ساعت ۱۴:۲۱
-
تشکرها 2
-
۱۳۸۷/۰۶/۰۱, ۱۳:۵۷ #3
- تاریخ عضویت
مرداد ۱۳۸۷
- نوشته
- 49
- مورد تشکر
- 40 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
دوست عزیز ممنون از روشن گری هاتون
میتونم خواهش کنم به کسی توهین نکنید در بین سخنان
این دوستی که من از ایشان نقل قول میکنم فردیست اهل مطالعه و فقط شبهاتی را بیان میکند وگرنه اعتقاد دارد که شیعه است
من شاید مجبور شم بحث رو به این سایت بکشم اونوقت با دیدن این نوع طرز بیان ممکنه به جای مباحثه شاهد دعوا باشیم
ممنون میشم بیطرفانه به بحث بپردازیم
-
تشکر
-
۱۳۸۷/۰۶/۰۱, ۱۶:۲۲ #4
- تاریخ عضویت
مرداد ۱۳۸۷
- نوشته
- 1,002
- مورد تشکر
- 1,397 پست
- حضور
- 12 ساعت 25 دقیقه
- دریافت
- 0
- آپلود
- 1
- گالری
- 0
اگر قرار است که هر ایه ای از قران کریم با مشاهدات پیامبر یا خاطرات دوران کودکی او تطبیق دهیم و مغرضانه به ایه نگاه کنیم و به متن ایه توجهی نکنیم و توجه نکنیم که این حکم حکمی انسانی است ، پس انهایی که اینگونه می اندیشند باید پاسخ بدهند که : پیامبر در کودکی ، دیوار متشکل از اهن و مس را در کدام یک از بیابانهای مکه مشاهده کرده است (کهف 96) که پس از چهل سالگی بیادش امده و بر زبان اورده ؟؟!!! و اینکه پیامبر در کودکی بسیار دیده بود که عربها دستار بر سر میبندند و یا " برنس" (کلاه بلند) و کلاه معمولی برسر میگذارند و عبا بردوش می افکنند و شمشیر بکلاه میبندند و بارها دیده بود با وجود این چرا نام عمامه و عبا و برنس و به نیز نام شمشیر درقران نیامده است ؟؟ پیامبر در کودکی گوسفندان را به چرا میبرد و بارها نغمه های شبانان را برای گوسفندان شنیده بود چرا از اینها سخنی در قران نیست ؟؟
در ایات قران از زنبور عسل و ماده گاو و بادها و ابرها و دریاها و مروارید و مرجان سخن میگوید و ایات گوناگون را برای اهل تفکر عرضه میدارد ایا همه اینها را پیامبر در کودکی با انها سر وکار داشته و در چهل سالگی به زبانش امده مثلا حتما در بیابانهای خشک مکه زنبور عسل بوده و پیامبر به پرورش ان مشغول بوده در چهل سالگی مردم را به تفکر در زنبور فراخوانده
چه بسیار فرزندانی که در کودکی یتیم میشوند و هرچند پیامبر یتیم بود اما میدانیم در کودکی زیر سرپرستی عبدالمطلب بزگ قریش بود و کتب تاریخی از مهربانی عبدالمطلب سخنها رفته است بعد از عبدالمطلب نیز او عمویش سرپرتش بود که بقول مورخین محمد را ازتمام فرزندان خویش عزیز تر میشمرد چنانکه در سفر شام هیچ یک از فرزندان خود را با خود نبرد ولی محمد را برد و تا پایان عمر از او حمایت کرد و پیامبر هنگام مرگ همسر ابو طالب - یعنی فاطمه بنت اسد مادر امام علی - بسیار ناراحت شد دلیل ناراحتی اورا از پیامبر پرسیدند فرمود « او براستی برای من مادر بود ! کودکان خود را گرسنه میداش و مرا سیر میکرد و انها را گردالود میداشت و مرا پاکیزه میساخت و روغن بسرم میمالید او حقا برای من مادر بود » ر.ک طبری و یعقوبی
سپس پیامبر در جوانی با زنی ثروتمند و مهربان یعنی خدیجه بنت خویلد ازدواج میکند و سالها در نعمت و راحتی بسر میبرد چنانکه عایشه میگوید : که روزی پیامبر در کنار همسرانش نشسته بود نام خدیجه به میان آمد و پامبر تا نام اورا شنید شروع به گریه کردن کرد عایشه گفت : بر پیرزنی سرخ پوست از بنی اسد میگریی؟! حضرت فرمود : روزگاری که شما مرا بشدت تکذیب میکردید خدیجه مرا تصدیق نمود و روزی که شما کافر بوید او ایمان اورد شما عقیم بودید و او برایم فرزندان بزادووو . عایشه گفته از آنروز وی را به نیکی یاد میکردم تا نزد پیامبر عزیز باشم. بحار22/191
پس فقیری و ظلم کجاست ؟
باید دانست ایا کافران میخواستند ایمان بیاورند یا بهانه جویی میکردند در بخش اول گفتیم که در ایه 20 سوره یونس وعده داده باز در سوره صافات که چندی بعد از سوره یونس در مکه نازل شد میخوانیم :
« چون نشانه و ایتی می بینند استهزا و مسخره میکنند و گویند که این جز جادویی اشکار نیست . ایه 14 و15»
و در کتب تفسیر امده که این ایه کریمه درباره مردی از قریش بنام رکانه و یاران او نازل شد که پیامبر معجزاتی را به انها نشان داد ولی ایشان ایمان نیاورده و پیامبر را ساحر خواندند
ابن هشام از سیره ابن اسحاق نقل میکند که « (پیامبر به رکانه گفت) این درخت را که میبینی در حضور تو میخوانم تا پیش اید !! رکانه گفت : آنرا بخوان ، پیامبر ان درخت را فراخواند تا به پیشگاه او رسید سپس انرا گفت تا به جایش بازگردد و درخت بجایش بازگشت.ص390 »
روشن است که اگر چنین چیزی در مکه رخ نداده بود قران کریم نمی توانست در ان محیط کوچک ومحدود مکه با صراحت اعلام کند که « این مشرکان چون اتی می بینند به استهزا میپردازند و میگویند که این جز جادویی اشکار نیست» زیرا اگر چنین نبود مشرکان در بوقهایشان میدمیدند و هیاهو براه میانداختند که ما اساسا معجزه و ایتی ندیدیم تا انرا سحر و جادو نسبت دهیم
باز در ایه 124 انعام میخوانیم « چون ایتی به سوی ایشان امد گویند هرگز ایمان نخواهیم اورد تا همانند انچه به پیامبران خدا داده شده ،(وحی و معحزات) بما نیز داده شود ..»
چنانکه این ایه میفرماید خداوند ایتی در تایید پیامبر بر مشرکان ظاهر نمود ولی انها ایمان به ان معجزه الهی نیاوردند و بهانه را عوض کردند و گفتند که باید نظیر انچه به پیامبران داده شده بما هم داده شود تا ایمان اوریم !!! ومقصود انها وحی و رسالت بود در اینجاست که قران بار دیگر پاسخ میدهد « خداوند بهتر میداند زسالت خویش را در کجا قرار نهد ( و بر عهده چه کسی گذارد)»
علامه طبرسی (قرن ششم) در مجمع البیان خود ذیل ایه مینویسد « این ایه درباره ابو جهل بن هشام نازل شده که گفت : ما پسران عبد مناف بر سر بزرگی و شرف ، رقابت داشتیم هنگامی که مانند دو اسب مسابقه برابر شدیم انها گفتند : در میان ما پیامبری برخاسته است که به او وحی میرسد ! بخدا سوگند که ما به وی ایمان نمیاوریم و هرگز پیرویش نمیکنیم مگر آنکه بسوی ما نیز وحی اید همانگونه که به وی میرسد »
همونطور که میبینید این جاهلان علاوه بر طمع های مادی بخاطر همچشمی و رقابت جاهلانه با بنی عبد ماف بود نه انکه مشرکین ایتی از پیامبر خدا ندیده باشند و برهانی از او نشنیده بودند تا نخواهند به پیامبر ایمان اورند از اینجاست که باید به تعصب عرب بیابان نشین پی برد و از انجاست که میفهمیم چرا بسیاری از جمله ابولهب و دیگران دشمنان سرسخت پیامبر بودند و نیز درک نمیکردند اسلام میان ریس قریش و غلام حبشی فرقی نگذاشته و قران برای جانبداری از قبیله عبدمناف نازل نشده است .
اولا این یکی از جوکهایی است که من اول بار با تفاق دوستانی چون مسلمان ایرانی و حسن در یک وبلاگ بنام نفرت دیدیم
ثانیا سلمان فارسی در سال دوم هجرت و بقولی در سال پنجم توسط پیامبر ازاد شد و داستان بطور خلاصه بدینقرار بود که سلمان یعد از انکه مسیحی شده بود از کشیشان شنیده بود که در همین سالها پیامبر ظهور خواهد کرد پس سیاحت های بسیار در یکی از شهرهای عراق اسیر شد و توسط یکی از قبایل یهودی به مدینه امد و چون نشانه های کشیشان را در محمد ص دید به او ایمان اورد و پیامبر او را ازاد کرد و تا انزمان بیش از 70 درصد ایات در مکه و سالهای اول مدینه نازل شده بود
از جمع اوری قران و شاعر و اینها میگذریم چرا که واضح است و دوستان قبلا به ان تمام و کمال پاسخ داده اند و به مسائل مهمتری میپردازیم
اولا که قران به صراحت به کروی بودن زمین اشاره کرده است :
در قران میخوانیم :
آیه 17 سوره الرحمن «ربالمشرقین و ربالمغربین » بدین معنی «پروردگار دو مشرق و دو مغرب»
آیه 40 سوره معارج «فلا اقسم برب المشارق و المغارب انا لقادرون » بدین معنی « پس به پروردگار همه مشرها و مغربها سوگند که ما تواناییم »
این آیات بطور واضح به کروی بودن زمین اشاره میکند ، بدین معنی که تعدد مشرق و مغرب تنها در صورت کروی بودن زمین قابل توجیه است زیرا در حالی که خورشید نسبت به ما در افق مشرق ، درحال طلوع است نسبت به عده ای دیگر در همان زمان در افق مغرب است و بالعکس .
زيرا بر فرض مسطح بودن زمين، يك مشرق و يك مغرب بيشتر وجود ندارد و بر فرض كرويت آن، هر نقطهاى براى نقاط شرقىتر، مغرب و براى نقاط غربىتر، مشرق است.
به عکس زیر توجه کنید :
مشرق بمعنی: سمت و سوی خاور و آنچه در سمت و سوی خاور قرار دارد ميباشد، و مغرب بمعنی: سمت و سوی باختر و آنچه در سمت و سوی باختر قرار دارد. منظور از "پروردگار شرق و غرب"، شرق و غرب ما که خانه همسايه يا کوچه و خيابان باشد نيست، بلکه منظور سمت و سوی شرق و غرب در هستی است و آنچه در آن راستا قرار دارد.يک شرق و يک غرب برای مردم يک منطقه در يک زمان است.در اين تصوير میبينيم کسانيکه در نقطه "آ" هستند در اوقات صبح هستند و سمت شرق آنها سمت خورشيد است و آن بخش از هستی که در آن راستا قرار دارد، (و عکس آن سمت غرب است). و برای کسانیکه در آنطرف زمين در نقطه مقابل نقطه "آ" هستند (و در اوقات غروب هستند)، خورشيد و آن بخش از هستی که در آن راستا قرار دارد، سمت غرب است. به اين ترتيب برای مردمی که روی زمين در دو نقطه مقابل همديگر هستند، برای هر کدام يک شرق و يک غرب متفاوت وجود دارد. يعنی روی هم رفته برای آنها دوتا شرق و دو تا غرب وجود دارد. و برای کسانيکه در نقطه "ب" (در اوقات روز) هستند نيز سمت شرق و غرب هستی فرق می کند، و برای کسانيکه در نقطه مقابل نقطه "ب" در آنطرف زمين (در اوقات شب) هستند، باز هم سمت و سوی شرق و غرب فرق می کند.
از آنجا که زمين گرد است و در فضا دور خود در جهت شرق می چرخد، شرق و غرب ثابت و مشخصی در هستی وجود ندارد بلکه يک چيز نسبی و متغير است.
اما روایتی اسلامی هر چند این روایت در باره خداشناسی است :نقل است روزی شیطان از حضرت مسیح پرسید "آیا خدا تو میتواند زمین رادر درون تخم مرغی جا دهد؟
مسیح (ع) فرمود : وای بر تو روا نیست خدا را به عجز وصف کنی ،چه کسی قدرتمنتر از خدایی که در ان صورت زمین را لطیف سازد و تخم مرغ را سنگین نماید "
عین این سئوال را از حضرت علی کردند و حضرت این همین جواب را داد .
بحارالنوار جلد4 صفحه143 و نورالثقلین جلد یک ص32( در این روایت به کروی شکل بودن زمین اشاره شده است .)
پاسخ حضرت مسیح و امام علی در این مورد ، از نقطه نظر "حالت ویژه ای" است که از این نظر جا دادن زمین در درون تخم مرغ امکان دارد و ان حالت ویژه عبارتست از لطیف کردن زمین و برداشتن خلل و فاصله ها از اجزا ان تا انجا ممکن است ، و فشردگی کامل زمین است و سپس جا دادن ان در درون تخم مرغ ، بی آنکه تخم مرغ از نظر حجم و اندازه بزرگ شود ، هرچند از نظر سنگینی بزرگ شود ، حجم و اندازه تخم مرغ هماناندازه قبل است ، ولی سنگینی ان به سنگینی زمین خواهد شد ..
« ذکر این نکته در اینجا بسیار جالب است و ان اینکه اتم شناسان گویند اگر فضای خالی میان اتمهای زمین را از بین ببریم یعنی فاصله بین هسته اتم با الکترونها را ازبین ببریم تمام حجم زمین با آنهمه عظمت به اندازه یک نارنج خواهد شد که در عین حال وزنش برابر وزن کنونی زمین یعنی 5974 میلیارد میلیارد تن میشود »
به عبارت روشنتر در اینجا دو صورت است ، یکی ممکن است و دیگری محال :
صورت ممکن عبارتست از لطیف کردن زمین با کوچک کردن حجمش بطوری که بتواند در درون تخم مرغ جا بگیرد و سنیگن کردن وزن تخم مرغ با جا دادن زمین در درون آن با بقای حجم و اندازه تخم مرغ .
صورت محال عبارتست از جا دادن زمین با بقای حجم و اندازه درون تخم مرغ با اینکه تخم مرغ به همان اندازه اول و یا به همان وزن اول است که محال است.
و روایتی ذیگر :
إنما عليك مشرقك و مغربك؛
تو بايد تابع مشرق و مغرب خود باشى»." الهيئة والاسلام، ص 82".
در روايات ديگر مىفرمايد:
<إن الشمس تغيب عن قوم قبل مغيبها عن آخرين؛ "وسائل الشيعه، ج 3، ص 127"
آفتاب از سرزمين گروهى غروب مىكند، پيش از آنكه از سرزمين ديگران غروب نمايد
تازه از ایه سوره رحمان بدین مضمون که پروردگار دو مشرق و دو مغرب قطب شمال و جنوب استنتاج میشود بدین معنی که در قطبین خورشید درسال دوبار طلوع و دوبار غروب میکند
این رویات نیز بی ربط با موضوع ما نیست :
علی علیه السلام هم که می فرمایند : « إن هذه النجوم التی فی السماء مدائن مثل المدائن التی فی الأرض .
= « این ستاره ها ( سیاره ها ؟ ) که در آسمان هستند ، شهرهائی مانند شهرهای زمین می باشند » ( نورالثقلین ، ج4 ، ص 400 )
امام باقر :« همانا پشت این خورشید چهل خورشید وجود دارد (چهل به معنای کثرت) که ما بین هریک از آن خورشیدها چهل سال راه باشد ، در آن عوالم آفریدگاران بسیار بوند که از آفرینش انسان بی اطلاع و بی خبر بوند .» (بحارالانوار جلد 27صفحه 45)
از اخر شروع میکنم در سوره کهف میخوانیم که ذوالقرنین بجایی رسید که نزد او حدمغرب شمرده میشد و « و چنین یافت ( احساس کرد) که خورشید در چشمه ای ( یا دریایی گل الود ) فرو رفت »
اولا ایه گفته بیان احوال ذوالقرنین است یعنی ذوالقرنین چنین احساس کرد نه اینکه به واقع چنین باشد
«چنین دید که خورشید در آب تیره رنگ فرو (غروب ) کرد».
مسلم است که خورشید در محل معینی غروب نمیکند ولی اگر در سواحل دریا ایستاده باشیم ، در نتیجه کرویت زمین و انحنای آب خواهیم دید که خورشید در هنگام غروب کم کم و آرام آرام در سینه دریا جای میگیرد.
ایا اگه شما هنگام غروب کنار دریا بایستید چنین چیزی رو نمی بینید
طبق تحقیقات ابولکلام آزاد کوروش کبیر در سفر اول خود برای سرکوبی دولت لیدی بسمت غرب حرکت کرد و آفتاب ار چنان دید .
میگوید: نقشه سواحل غربی آسیای صغیر را روبروی خود بگذارید در این نقشه می بینیم که همه ساحل به خلیجی کوچک منتهی میشود مخصوصا در نواحی حدود «ازمیر» دریا تقریبا صورت یک چشمه بزرگ میگیرد .
سارد پایتخت کشور لیدی باستان در نزدیکی سواحل غربی و نزدیک شهر «ازمیر» فعلی واقع است. در اینجا میتوانیم بگوییم که کوروش کبیر بعد از استیلاء بر سارد به نقطه ای از سواحل دریای اژه میرسد ودر آنجا متوجه میشود که دریا صورت چشمه ای بخود گرفته آب دریا نیز از گل و لای ساحل تیره رنگ بنظر میرسد. اگر در حوالی غروب کسی در این محل ایستاده باشد خواهد دید که قرص خورشید چنان مینمایاند که در آب محو میشود... این همان است که قرآن تعبیر کرده «چنین دید که خورشید در آب تیره رنگ فرو (غروب ) کرد». مسلم است که خورشید در محل معینی غروب نمیکند ولی اگر در سواحل دریا ایستاده باشیم ، در نتیجه کرویت زمین و انحنای آب خواهیم دید که خورشید در هنگام غروب کم کم و آرام آرام در سینه دریا جای میگیرد
اما در مورد فرش شدن زمین
در پاسخ به این مطالب هم باید بگویم که انها نیز از زیبایی های قران کریم است
ان خدایی که زمین را برای شما فرشی گردانید بقره 22
منظور از فرش نمودن آن "فرش نمودن کوهها وبلنديهای آن" است، و نتیجه آن فرش نموده شدن سطح زمین می شود.
زمین در ابتدای خود مذاب بوده است. رفته رفته سرد شده و قشر خارجی آن کلفت تر و کلفتر شده است. در آغاز که قشر آن نازکبوده فعل و انفعالات درونی زمین باعث ایجاد میلیونها آتـشـفـشـان می شده که مواد مذاب را بیرون می ریخته اند. وجود میلیونها دهانه آتشفشان نیز، سطح زمین را به مناطق کوهستانی و شبه کوهستانی تبدیل می کند.
با گذشت زمان قشر زمین کلفتر و کلفتر شده و آتشفشانها خاموش شده اند، و بعدهاعوامل فرسایش در طول صدها هزار سال و ميليونها سال رفته رفته کوهها را فرسوده و فرش نموده و سطح زمین را هموار نموده است. و به این شکل همانطور که قرآن می گوید سطح زمین در ابتدا در واقع فرش نبوده (هموار نبوده) و بعدها فرش شده است.
زمين(يعنی سطح آن) پيوسته پائين می رود و درون آن بالا می آيد، يعنی سطح آن عوض می شود.
سطح زمين در واقع چنانکه آيه ميگويد پيوسته پائين و درون ميرود و درون آن به سطح می آيد. به اين ترتيب که مـواد مذاب زمين بيرون از زمين می ريزد و روی زمين جاری می شود يا کوه درست می کند، و همينطور فشار درونی زمين سطح زمين را بلند می کند و کوه درست می کند، وهمينطور در جاهائی بخشی از زمين پائين می رود و بخشی ديگر بالا می آيد و کوه درست می شود. و کوهها بر اثر عوامل فرسايش شکسته می شوند و با جريان آب و باد به اطراف منتقل می شود و روی سطح زمين را می پوشـانـد. به ايـن ترتيب با گـذشت زمان سـطح زمين به زير می رود و سطح جديدی روی آنرا می پوشاند. و به اين خاطر است که شهرهائی که چند هزار سال پيش روی سطح زمين بوده اند الآن در زير سطح زمين قرار دارند.
ویرایش توسط mmj : ۱۳۸۷/۰۶/۰۱ در ساعت ۱۶:۴۸
-
تشکرها 3
اطلاعات موضوع
کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
اشتراک گذاری