جهت مشاهده مطالب کارشناسان و کاربران در این موضوع کلیک کنید







موضوع: آيا حضرت مسيح از نبوت پيامبر اسلام آگاه بود؟
-
۱۳۸۷/۰۶/۰۴, ۰۵:۰۹ #1
- تاریخ عضویت
تير ۱۳۸۷
- نوشته
- 505
- مورد تشکر
- 1,183 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 17
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
آيا حضرت مسيح از نبوت پيامبر اسلام آگاه بود؟
عيساي مسيح همان گونه که از انبياي گذشته آگاهي داشت و نيز به چيزهايي که در حجابِ جدار و حصار محجوب بود، عالم بود و گزارش مي داد: چنانکه در قرآن مي خوانيم:
(وَاَنْبِئَکم بِما تَأْکُلون وَما تَدَّخُروُن في بُيُوتِکم) (1)
از وقايع تاريخي آينده نيز آگاه بود که جريان رسالت پيامبر اکرم (ص) ازاين قبيل است: (وَاِذْ قالَ عيسي ابنُ مَرْيَم يا بني اِسْرائيل اِنّي رَسُولُ اللهِ اِلَيْکُمْ مُصدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيَّ مِنَ التَّوراة وَ مُبَشِّراً بِرَسُول يَأتي مِنْ بَعدِي اسْمُه اَحْمد) (2)
من شما را به آمدن پيامبري که پس از من خواهد آمد و نام مبارکش احمد (ص) است بشارت مي دهم. اين علم غيب است.
نکته شايان توجه اين که اگر قرار بود غير از خاتم انبيا، انبياي ديگري هم بيايند، بشارت دادن به خصوص آمدن وي وجهي نداشت. هم چنين کلمه تبشير گذشته از آن که علم غيب به آينده را در بر دارد، تفوّق آينده نسبت به حال را هم تبيين مي کند، زيرا اگر آينده مادون، يا هم سطح حال باشد ديگر بشارت نيست، زيرا بشارت مژده دادن به امر مسرّت بخشي است که انسان فاقد آن است، پس بايد کمالي در دين پيامبر خاتم باشد که دين مسيح فاقد آن است. البته اگر کسي از وقوع حادثه اي در آينده خبر دهد آن حادثه هر چه باشد، پيش بيني آن، علم غيب محسوب مي شود.
غرض آن که آيه مزبور دو مطلب را در بر دارد: يکي علم قطعي عيساي مسيح به غيب، و ديگري تفوّق قطعي دين اسلام بر مسيحيّت وگرنه بشارت صادق نبود. بر اين اساس قرآن کريم گذشته از اين که ره آورد انبياي پيشين (عليهم السلام) را تصديق مي کند، بر کتب آنان هيمنه و سلطه و نظارت دارد. بنابراين ديگر کتابها را با اين کتاب مهيمن بايد سنجيد.
چنانکه ديگر انبيا را نيز با ميزان اعمال خاتم انبيا (ص) بايد سنجيد. چنانکه خود آن حضرت فرمود: (آدم و من دونه تحت لوائي يوم القيامة) (3)
به استناد آيه (اَلَّذيِن يَتَّبِعُون الرِّسول النَّبيَ الاُميِّ الَّذِي يَجِدُونه مَکْتوباً عِنْدَهُم فِي التَّورية وَالْاِنجيل يَأْمرُهم بِالْمَعْروُف و يَنْهيهُم عَنِ الْمُنْکَرْ وَيَحِلُّ لَهُم الطَيِّباتُ وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمْ الْخَبائِثُ وَيَضَعُ عَنْهُمْ اِصْرَهم وَالْاَغْلال الِّتي کانَت عَلَيْهِمْ فَالِّذين امنوا بِه وَعَزِّروه ونَصَروُه وَاتِّبَعوُه النّورَ الِّذي اُنْزِلَ مَعَه اُولئِک هُم المُفلِحون) (4)موساي کليم(ع) نيز مانند عيساي مسيح ظهور دين خاتم انبيا را از باب علم غيب به مردم گوشزد کرد.
بنابراين رئوس برنامه هاي پيامبر گرامي اسلام (ص) و ابعاد گوناگون عبادي، فرهنگي و سياسي اسلام، و نيز حرّيت و برخي ديگر از اوصا ف مسلمانان را، هم موساي کليم و هم عيساي مسيح (عليهما السلام) به طور گسترده در تورات و انجيل بيان کردهاند. اين نشانه آن است که هم موساي کليم و هم عيساي مسيح به وجود مبارک خاتم (ص) و خصوصيات دين او علم غيب داشتند و عيساي مسيح بر اثر قرب عهدي که داشت بشارت بيشتري داد.
پي نوشت :
1. آل عمران/49.
2. صف/6.
3. بحار،39/213.
4.اعراف/157.
-
تشکر
-
۱۳۹۰/۱۱/۰۹, ۱۱:۵۵ #2
- تاریخ عضویت
مرداد ۱۳۹۰
- نوشته
- 194
- مورد تشکر
- 157 پست
- حضور
- 1 ساعت 52 دقیقه
- دریافت
- 12
- آپلود
- 0
- گالری
-
2
-
تشکرها 3
-
۱۳۹۰/۱۱/۰۹, ۱۶:۰۵ #3
- تاریخ عضویت
بهمن ۱۳۸۸
- نوشته
- 4,189
- مورد تشکر
- 9,650 پست
- حضور
- 63 روز 11 ساعت 17 دقیقه
- دریافت
- 1
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
با سلام و درود
در تورات در سفر تكوین این مضمون آمده كه سلطنت و نبوت قوم بنی اسرائیل كه از نسل یهودا هستند، به وسیله آمدن "شیلوه" نامی منقرض، و قدرت به وی منتقل می شود، و تمامی ملل از آئین او پیروی می كنند.
این نام بدون هیچ تردیدی منطبق بر حضرت پیامبرگرامی اسلام(ص) است، نه حضرت موسی(ع) و عیسی(ع)؛ زیرا پیامبران بزرگ قبل از پیامبرگرامی اسلام از دودمان اسرائیل و یهودا بوده اند، و نیز مخاطب اصلی دعوت این دو پیامبر اسرائیلی دودمان اسرائیل بوده است، چنان كه عهدین نیز به آن تصریح نموده است؛ ولی مورد بشارت در آیه فوق كسی است كه دعوتش عمومی و جهانی است، و مورد توجه همه طوائف انسانی قرار گیرد.
از انجیل واقعی چندان خبری نداریم جز آن چه قرآن از آن نقل کرده است. در قرآن از انجیل نقل شده که بعد از عیسی پیامبری می آید به نام "احمد": «وَ مُبَشِّراً بِرَسُولٍ يَأْتي مِنْ بَعْدِي اسْمُهُ أَحْمَد» (صف، 6)
درباره بشارت انجیل های موجود نیز باید گفت كه نام پیامبر(ص) در انجیل به عنوان"فارقلیط" آمده است.
كلمه سریانی "پارقلیطا" ترجمه ای از اصل یونانی كلمه "پریكلیطوس" است كه به معنی "بسیار ستوده" می باشد، و در عربی به "محمد"، و "احمد" ترجمه می شود.
البته بعید نیست كه اصل عبرانی این نام مقدس كه بر زبان حضرت مسیح(ع) جاری گشته، كلمه "احمد" یا "محمد" بوده، و یوحنا كه انجیل خود را به لغت یونانی نگاشته، آن را به لغت یونانی ترجمه كرده باشد.
قبل از اسلام در این كه "پارقلیط" موعود انجیل، پیامبری پس از مسیح است اختلافی در میان علمای مسیحی دیده نمی شود. تنها پس از ظهور پیامبر گرامی اسلام مفسرین انجیل، پارقلیط را تسلی دهنده و روح القدس معنا كرده اند.
پافشاری مفسرین انجیل بر این كه مقصود از پارقلیطا، تسلی دهنده و روح القدس است از تحریفات وارده بر آیین مسیحیت است، و با اندك تأمل در آیاتی از انجیل كه در این باره است روشن می گردد كه تطبیق پارقلیطای موعود بر روح القدس از چند جهت غیر قابل قبول است.
زیرا آمدن پارقلیط موعود، بنا بر تصریح انجیل، مشروط به رفتن عیسی است، در حالی كه بنابر تصریح انجیل، روح القدس در زمان عیسی نیز تجلی می كرد.
هم چنین پارقلیط مذكور، بنا بر تصریح انجیل، رئیس جهان و تكمیل كننده دین مسیح و مصدق پیامبری عیسی است، درحالی كه باز بنا بر تصریح انجیل روح القدس دارای هیچ یك از این صفات نیست.
پس جای هیچ شكی نمی ماند كه بشارت به پارقلیط، بشارت به پیامبری عظیم الشأن بعد از حضرت عیسی(ع) است، كه با مطالعه در تاریخ ادیان این نكته روشن می شود كه تنها مصداق این بشارت پیامبر گرامی اسلام است.
________________
ر.ک: "بشارات عهدین"، تألیف محمد صادقی.
أَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَةَ وَ أَبیها، وَ بَعلِها وَ بَنیها، وَ السِّرِ المُستَودَعِ فیها، بِعَدَدِ ما أَحاطَ بِهِ عِلمُک
خدایا! صلوات و درود تو بر فاطمه، و بر پدر فاطمه، و بر همسر فاطمه، و بر دو پسر فاطمه، و بر آن سرّی که در فاطمه به ودیعه نهاده ای؛ به آن تعداد که علم تو آن را در بر می گیرد.
-
تشکرها 5
-
۱۳۹۰/۱۱/۰۹, ۱۸:۰۴ #4
- تاریخ عضویت
مرداد ۱۳۹۰
- نوشته
- 194
- مورد تشکر
- 157 پست
- حضور
- 1 ساعت 52 دقیقه
- دریافت
- 12
- آپلود
- 0
- گالری
-
2
در تورات در سفر تكوین این مضمون آمده كه سلطنت و نبوت قوم بنی اسرائیل كه از نسل یهودا هستند، به وسیله آمدن "شیلوه" نامی منقرض، و قدرت به وی منتقل می شود، و تمامی ملل از آئین او پیروی می كنند.
این نام بدون هیچ تردیدی منطبق بر حضرت پیامبرگرامی اسلام(ص) است، نه حضرت موسی(ع) و عیسی(ع)؛ زیرا پیامبران بزرگ قبل از پیامبرگرامی اسلام از دودمان اسرائیل و یهودا بوده اند، و نیز مخاطب اصلی دعوت این دو پیامبر اسرائیلی دودمان اسرائیل بوده است، چنان كه عهدین نیز به آن تصریح نموده است؛ ولی مورد بشارت در آیه فوق كسی است كه دعوتش عمومی و جهانی است، و مورد توجه همه طوائف انسانی قرار گیرد.
فرمایش شما مربوط به آیه (آفرینش:10:49) می باشد که ذکر شده است:
"یهودا، عصای سلطنت را نگاه خواهد داشت . نسل او همیشه فرمانروایی خواهد کرد تا شیلوه بیاید و همه امّتها از او اطاعت خواهند کرد."
شما از کجا متوجه شدید که شیلوه نباید از نسل یهود باشد؟ این آیه به راحتی در مورد مسیح صدق می کند. تا زمانی که مسیح بیاید حکومت در دست یهودیان خواهد بود و بعد از آن دیگر عهد نخست منسوخ خواهد شد. بنده هم قبول می کنم پیامبری موسی جهانی نبود ولی در مورد مسیح مستند صحبت نکردید دوست عزیز!
همین آیه برای شما کافی خواهد بود گمان کنم:
یوح 8: 12 عیسی باز به مردم گفت: «من نور جهان هستم، کسی که از من پیروی کند در تاریکی سرگردان نخواهد شد، بلکه نور حیات را خواهد داشت.»
از انجیل واقعی چندان خبری نداریم جز آن چه قرآن از آن نقل کرده است. در قرآن از انجیل نقل شده که بعد از عیسی پیامبری می آید به نام "احمد": «وَ مُبَشِّراً بِرَسُولٍ يَأْتي مِنْ بَعْدِي اسْمُهُ أَحْمَد» (صف، 6)
كلمه سریانی "پارقلیطا" ترجمه ای از اصل یونانی كلمه "پریكلیطوس" است كه به معنی "بسیار ستوده" می باشد، و در عربی به "محمد"، و "احمد" ترجمه می شود.
البته بعید نیست كه اصل عبرانی این نام مقدس كه بر زبان حضرت مسیح(ع) جاری گشته، كلمه "احمد" یا "محمد" بوده، و یوحنا كه انجیل خود را به لغت یونانی نگاشته، آن را به لغت یونانی ترجمه كرده باشد.
قبل از اسلام در این كه "پارقلیط" موعود انجیل، پیامبری پس از مسیح است اختلافی در میان علمای مسیحی دیده نمی شود. تنها پس از ظهور پیامبر گرامی اسلام مفسرین انجیل، پارقلیط را تسلی دهنده و روح القدس معنا كرده اند.
پافشاری مفسرین انجیل بر این كه مقصود از پارقلیطا، تسلی دهنده و روح القدس است از تحریفات وارده بر آیین مسیحیت است، و با اندك تأمل در آیاتی از انجیل كه در این باره است روشن می گردد كه تطبیق پارقلیطای موعود بر روح القدس از چند جهت غیر قابل قبول است.
زیرا آمدن پارقلیط موعود، بنا بر تصریح انجیل، مشروط به رفتن عیسی است، در حالی كه بنابر تصریح انجیل، روح القدس در زمان عیسی نیز تجلی می كرد.
هم چنین پارقلیط مذكور، بنا بر تصریح انجیل، رئیس جهان و تكمیل كننده دین مسیح و مصدق پیامبری عیسی است، درحالی كه باز بنا بر تصریح انجیل روح القدس دارای هیچ یك از این صفات نیست.
پس جای هیچ شكی نمی ماند كه بشارت به پارقلیط، بشارت به پیامبری عظیم الشأن بعد از حضرت عیسی(ع) است، كه با مطالعه در تاریخ ادیان این نكته روشن می شود كه تنها مصداق این بشارت پیامبر گرامی اسلام است.
آیه زیر برای بی اعتبار کردن ادعایتان کافی است:
«امّا وقتی پشتیبان شما که او را از جانب پدر نزد شما می فرستم بیاید یعنی روح راستی که از پدر صادر می گردد، او درباره من شهادت خواهد داد(یوحنا:26:15)
مخاطب این آیه حواریون هستند پس تسلی دهنده محمد نیست.
تسلی دهنده را مسیح می فرستد ولی محمد ادعا کرد که الله او را فرستاده است
----
نیست یک دم شکند خواب به چشم کس و لیک
غم این خفته چند
خواب در چشم ترم می شکند...
-
-
۱۳۹۰/۱۱/۱۲, ۱۸:۳۶ #5
- تاریخ عضویت
بهمن ۱۳۸۸
- نوشته
- 4,189
- مورد تشکر
- 9,650 پست
- حضور
- 63 روز 11 ساعت 17 دقیقه
- دریافت
- 1
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
با سلام و درود
در تورات قدیم چنین آمده:
عصا (نبوت) از يهودا دور نخواهد شد، و نه قانونگذاری (کتاب) از ميان پاهای او، تا شِی لُو (کسی که ستایش برای اوست) بیاید، و فرمانبرداری امتها از آن او خواهد بود. (پیدایش ۴۹ : ۱۰)
البته در تورات کنونی، شِی لُو را شیلوه نوشته اند.
اما این که مراد از شیلوه حضرت عیسی نمی تواند باشد باید گفت زیرا بر فرض هم که جهانی بودن آئین ایشان ثابت شود، خود ایشان از بنی اسرائیل است در حالی که شیلوه از بنی اسرائیل نیست.
همین که می گوید تا آن موقع، یعنی تا آن زمان حکومت و ... به بنی اسرائیل تعلق دارد ولی با آمدن شیلوه، دیگر حکومت و نبوت و ... از بنی اسرائیل خارج می شود. لذا نمی توان آن شیلوه، حضرت مسیح (ع) باشد.
قرآن برای مسیحیان سندیت ندارد!
ما هم قرار نیست برای مسیحیان چیزی را ثابت کنیم.
منظور از تجلی روح القدس بر مردم بعد از رفتن عیسی، جهانی شدن این اتفاق است. بله روح القدس بر اشخاصی قبل از مسیح هم قرار می گرفت ولی فقط آنهایی که خداوند انتخاب می کرد ولی بعد از مسیح هر که به او ایمان بیاورد روح القدس را دریافت می کند
آیه زیر برای بی اعتبار کردن ادعایتان کافی است:
«امّا وقتی پشتیبان شما که او را از جانب پدر نزد شما می فرستم بیاید یعنی روح راستی که از پدر صادر می گردد، او درباره من شهادت خواهد داد(یوحنا:26:15)
مخاطب این آیه حواریون هستند پس تسلی دهنده محمد نیست.
تسلی دهنده را مسیح می فرستد ولی محمد ادعا کرد که الله او را فرستاده است
---
این ها (تجلی روح القدس و ...) همان تحریفاتی است که در تفسیر از پیامبر موعود شده تا زیر بار این حقیقت نروند.
از جمله قرائن روشن و واضحی که شاهد بر این است که مراد از فارقلیط، پیامبر موعود است، نه روح القدس، عبارتند از:
1. از برخی تواریخ مسیحی استفاده می شود که پیش از اسلام در میان عالمان و مفسران انجیل، مسلم بود که "فارقلیط" همان پيامبر مـوعـود است.
حتى گروهى از اين مطلب سوء استفاده كرده و خود را فارقليط موعود معرفى نموده اند، به عنوان مثال، "منتسر" كه مرد رياضت كشى بود و در قرن دوم ميلادى مى زيست، در سال 187 در آسياى صـغـيـر مدعى رسالت گرديد و گفت من همان فارقليط هستم كه عيسى از آمدن او خبر داده است و گروهى از وى پيروى كردند .
2. از آثـار و تـواريـخ مـسلم اسلامى كاملا استفاده مى شود كه سران سياسى و روحانى جهان مسيحيت در روزهاى بعثت پيامبر اسلام (ص) همگى درانتظار پيامبر موعود انجيل بودند.
حبشه پس از خواندن نـامـه پیامبر(ص)، گفت من گواهى مى دهم كه او همان پيامبرى است كه اهل كتاب در انتظارش هستند و همان طور كه حضرت موسى از نبوت حضرت مسيح خبر داده، او نيز به نبوت پيامبر آخر الزمان بشارت داده و علائم و نشانه هاى او را معين كرده است.
هم چنین وقتى نامه پيامبر(ص) به قيصر رسيد و نامه را مطالعه كرد، در پاسخ نامه چنين نوشت: من مى دانستم كه پيامبرى خواهد آمد، ولى گمان مى كردم كه اين پيامبر از شام برخواهد خاست.
از اين نصوص تاريخى استفاده مى شود كه آنان در انتظار پيامبرى بودند و چنين انتظارى بطور مسلم ريشه انجيلى داشته است .
3. امـتـيـازاتـى كه حضرت مسيح براى فارقليط قائل شده و شرايط و نتايجى كه براى آمدن او شمرده است، اين مطلب را قطعى مى سازد كه منظور از فارقليط جز پيامبر موعود نخواهد بود.
ايـن عـلائم مـانـع از آن اسـت كـه آن را به روح القدس تفسير نماييم؛ از جمله:
1- حـضرت مسيح سخن خود را چنين آغاز كرد: "اگر شما مرا دوست داريد، احكام مرا نگاه داريد و من از پدرم خواهم خواست تا فارقليط ديگرى به شما بدهد."
اولا: حضرت مسیح احتمال مى دهد گروهى از امت او زير بار كسى كه وى به آمدنش بشارت مى دهد، نخواهند رفت و لذا از طريق تحريك عواطف مى خواهد آنان را به پذيرفتن او وادار سازد.
و اگر منظور از فارقليط هـمـان روح الـقدس باشد ـ آن طور كه مفسران انجيل تصور كرده اند ـ در اين صورت به چنين زمينه سازى احتياج نبود. زيـرا روح الـقـدس پس از نزول، آن چنان در قلوب و ارواح تاثير مى كند كه براى كسى جاى ترديد و شـك و انـكار باقى نمى ماند.
ولى اگر مقصود پيامبر موعود باشد، به يك چنين زمينه سازى نياز شديد هست، زيرا نبى موعود جز از طريق بيان و تبليغ درقلوب و ارواح تاثيرى و تصرفى نمى كند و روى اين ملاحظه گروهى منصف به وى مى گروند و گروهى از وى رو بر مى گردانند.
حضرت مسيح به اين مقدار تذكر اكتفا نكرده، در آيه 29 از باب 14 در اين قسمت پافشارى كرده و فرمود: "الآن قبل از وقوع به شما گفتم تا وقتى كه واقع گردد ايمان آوريد".
در صورتى كه ايمان بـه روح الـقـدس، نـيـازى بـه توصيه ندارد تا چه رسد به اين اندازه پافشارى.
ثانيا: وى فرموده "فـارقـلـيط ديگرى به شما خواهد داد"، اگر بگوييم مقصود از آن پيامبر ديگرى است سخنى كاملا صـحـيـح خـواهد بود ولى اگر مقصود از آن روح القدس باشد، به كار بردن لفظ ديگر خالى از تكلف نخواهد بود زيرا روح القدس يكى است و ديگر معنى ندارد.
2- "هر چيز من به شما گفته ام به ياد شما خواهد آورد" ( 14 : 26 )
"روح راستى كه از طرف پدر مى آيد، درباره من شهادت خواهد داد" ( باب - 15، جمله 26)
مى گويند روح القدس پنجاه روز پس از مصلوب گشتن عيسى بر حواريان نازل گرديده، آيا اين افراد برگزيده همه دستورات او را در اين مدت كوتاه فراموش كرده بودند تا روح الـقـدس دو مرتبه به آنان تعليم دهد ؟ شاگردان مسيح چه نيازى به شهادت او داشتند تا درباره مسيح شهادت دهد؟
ولى اگر مقصود پيامبر موعود باشد هر دو جمله معناى صحيح خواهد داشـت، زيـرا امـت مـسـيـح بر اثر طول زمان و دستبرد علماى انجيل، بسيارى از دستورات او را فـرامـوش كـرده وگـروهى هم آن ها را به دست فراموشى سپرده بودند و حضرت محمد (ص) همه را بازگو كرد و به نبوت حضرت عيسى (ع) شهادت داد.
3- "اگر من نروم فارقليط نزد شما نمى آيد" ( 15 : 7 )
او آمـدن فارقليط را مشروط به رفتن خود كرده است و اگر مقصود روح القدس باشد نزولش بر خود او و بر حواريين مشروط به رفتن او نبوده است، زيرا به عقيده مسيحيان روح القدس بر حواريون كه حضرت مسيح خواست آنان را براى تبليغ به اطراف بفرستد، نازل گرديد.
بـنـا بـر اين، هيچ گاه نزول او مشروط به رفتن مسيح نبوده است. ولى اگر بگوييم مقصود پـيـامبرى است صاحب شريعت - آن هم شريعت جهانى - در اين صورت آمدن او مشروط به رفتن حضرت مسيح و منسوخ گشتن آيين او خواهد بود .
4- اثر نزول فارقليط سه چيز معرفى شده است: جهان را به گناه و صدق وانصاف ملزم (توبیخ) خواهد ساخت، به گناه زيرا به من ايمان نمى آورند. ( 16 : 8 )
مى دانيم طبق عقيده مسيحيان روح القدس پنجاه روز پس از مصلوب شدن عيسى برحواريون نازل گرديد و هرگز آن ها را ملزم به گناه و صدق و انصاف ننمود، و از ذيل آيه استفاده مى شود كه او بر منكران ظاهر گردد نه بر حواريون كه هرگز حضرت مسيح را تكذيب نمى كردند .
ولـى اگـر بـگـوييم مقصود پيامبر موعود اسلام است، تمام اين امتيازات در وجود شريف او جمع مى باشد .
5- فارقليط درباره من ( مسيح ) شهادت خواهد داد. ( 15 : 26 )
شما را از آينده خبر خواهد داد و مرا تمجيد خواهد نمود. ( 16 : 13 )
شهادت بر حضرت مسيح حاكى است كه وى روح القدس نيست زيرا حواريون نيازى به تصديق او نداشتند و هم چنين منظور از اين كه به او جلال خواهد بخشيد ستايش و تعريفهايى است كـه پـيامبر موعود درباره حضرت مسيح انجام داد و آيين او را تكميل كرد. (ر.ک: پاسخ به پرسشهاى مذهبى، مكارم شيرازى و جعفر سبحانى)
أَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَةَ وَ أَبیها، وَ بَعلِها وَ بَنیها، وَ السِّرِ المُستَودَعِ فیها، بِعَدَدِ ما أَحاطَ بِهِ عِلمُک
خدایا! صلوات و درود تو بر فاطمه، و بر پدر فاطمه، و بر همسر فاطمه، و بر دو پسر فاطمه، و بر آن سرّی که در فاطمه به ودیعه نهاده ای؛ به آن تعداد که علم تو آن را در بر می گیرد.
-
تشکر
-
۱۳۹۰/۱۱/۱۲, ۱۸:۴۶ #6
- تاریخ عضویت
مرداد ۱۳۹۰
- نوشته
- 194
- مورد تشکر
- 157 پست
- حضور
- 1 ساعت 52 دقیقه
- دریافت
- 12
- آپلود
- 0
- گالری
-
2
در تورات قدیم چنین آمده:
عصا (نبوت) از يهودا دور نخواهد شد، و نه قانونگذاری (کتاب) از ميان پاهای او، تا شِی لُو (کسی که ستایش برای اوست) بیاید، و فرمانبرداری امتها از آن او خواهد بود. (پیدایش ۴۹ : ۱۰)
البته در تورات کنونی، شِی لُو را شیلوه نوشته اند.
اما این که مراد از شیلوه حضرت عیسی نمی تواند باشد باید گفت زیرا بر فرض هم که جهانی بودن آئین ایشان ثابت شود، خود ایشان از بنی اسرائیل است در حالی که شیلوه از بنی اسرائیل نیست.
همین که می گوید تا آن موقع، یعنی تا آن زمان حکومت و ... به بنی اسرائیل تعلق دارد ولی با آمدن شیلوه، دیگر حکومت و نبوت و ... از بنی اسرائیل خارج می شود. لذا نمی توان آن شیلوه، حضرت مسیح (ع) باشد.
اتفاقا این آیه به طور کامل در مورد مسیح صدق می کند. بعد از آمدن مسیح هر که به او ایمان بیاورد ممکن است عطای نبوت به او داده شود فارغ از نژاد شخص.
رعایت قوانین شرعی نیز تا آمدن مسیح معتبر بود و بعد از آمدن او بنا بر تعالیمش دیگر نیازی به رعایت برخی قوانین شریعت ود ندارد.لزومی وجود ندارد.
شیلوه اگر به معنای ستوده نیز باز شد لزومی ندارد آن را اسم خاص در نظر بگیریم مسیح هم مورد ستایش مسیحیان است.
کماکان منتظرم اثبات کنید که چگونه مطابق آیه بالا شیلوه از یهود نخواهد بود!
ما هم قرار نیست برای مسیحیان چیزی را ثابت کنیم.
ادامه دارد...
ویرایش توسط atila360 : ۱۳۹۰/۱۱/۱۲ در ساعت ۲۲:۴۹
نیست یک دم شکند خواب به چشم کس و لیک
غم این خفته چند
خواب در چشم ترم می شکند...
-
تشکر
-
۱۳۹۰/۱۱/۱۲, ۱۸:۵۴ #7
- تاریخ عضویت
بهمن ۱۳۸۸
- نوشته
- 4,189
- مورد تشکر
- 9,650 پست
- حضور
- 63 روز 11 ساعت 17 دقیقه
- دریافت
- 1
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
أَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَةَ وَ أَبیها، وَ بَعلِها وَ بَنیها، وَ السِّرِ المُستَودَعِ فیها، بِعَدَدِ ما أَحاطَ بِهِ عِلمُک
خدایا! صلوات و درود تو بر فاطمه، و بر پدر فاطمه، و بر همسر فاطمه، و بر دو پسر فاطمه، و بر آن سرّی که در فاطمه به ودیعه نهاده ای؛ به آن تعداد که علم تو آن را در بر می گیرد.
-
تشکر
-
۱۳۹۰/۱۱/۱۲, ۱۹:۰۷ #8
- تاریخ عضویت
مرداد ۱۳۹۰
- نوشته
- 194
- مورد تشکر
- 157 پست
- حضور
- 1 ساعت 52 دقیقه
- دریافت
- 12
- آپلود
- 0
- گالری
-
2
این ها (تجلی روح القدس و ...) همان تحریفاتی است که در تفسیر از پیامبر موعود شده تا زیر بار این حقیقت نروند.
1. از برخی تواریخ مسیحی استفاده می شود که پیش از اسلام در میان عالمان و مفسران انجیل، مسلم بود که "فارقلیط" همان پيامبر مـوعـود است.
حتى گروهى از اين مطلب سوء استفاده كرده و خود را فارقليط موعود معرفى نموده اند، به عنوان مثال، "منتسر" كه مرد رياضت كشى بود و در قرن دوم ميلادى مى زيست، در سال 187 در آسياى صـغـيـر مدعى رسالت گرديد و گفت من همان فارقليط هستم كه عيسى از آمدن او خبر داده است و گروهى از وى پيروى كردند .
2. از آثـار و تـواريـخ مـسلم اسلامى كاملا استفاده مى شود كه سران سياسى و روحانى جهان مسيحيت در روزهاى بعثت پيامبر اسلام (ص) همگى درانتظار پيامبر موعود انجيل بودند.
حبشه پس از خواندن نـامـه پیامبر(ص)، گفت من گواهى مى دهم كه او همان پيامبرى است كه اهل كتاب در انتظارش هستند و همان طور كه حضرت موسى از نبوت حضرت مسيح خبر داده، او نيز به نبوت پيامبر آخر الزمان بشارت داده و علائم و نشانه هاى او را معين كرده است.
هم چنین وقتى نامه پيامبر(ص) به قيصر رسيد و نامه را مطالعه كرد، در پاسخ نامه چنين نوشت: من مى دانستم كه پيامبرى خواهد آمد، ولى گمان مى كردم كه اين پيامبر از شام برخواهد خاست.
از اين نصوص تاريخى استفاده مى شود كه آنان در انتظار پيامبرى بودند و چنين انتظارى بطور مسلم ريشه انجيلى داشته است .
1- حـضرت مسيح سخن خود را چنين آغاز كرد: "اگر شما مرا دوست داريد، احكام مرا نگاه داريد و من از پدرم خواهم خواست تا فارقليط ديگرى به شما بدهد."
اولا: حضرت مسیح احتمال مى دهد گروهى از امت او زير بار كسى كه وى به آمدنش بشارت مى دهد، نخواهند رفت و لذا از طريق تحريك عواطف مى خواهد آنان را به پذيرفتن او وادار سازد.
و اگر منظور از فارقليط هـمـان روح الـقدس باشد ـ آن طور كه مفسران انجيل تصور كرده اند ـ در اين صورت به چنين زمينه سازى احتياج نبود. زيـرا روح الـقـدس پس از نزول، آن چنان در قلوب و ارواح تاثير مى كند كه براى كسى جاى ترديد و شـك و انـكار باقى نمى ماند.
ولى اگر مقصود پيامبر موعود باشد، به يك چنين زمينه سازى نياز شديد هست، زيرا نبى موعود جز از طريق بيان و تبليغ درقلوب و ارواح تاثيرى و تصرفى نمى كند و روى اين ملاحظه گروهى منصف به وى مى گروند و گروهى از وى رو بر مى گردانند.
حضرت مسيح به اين مقدار تذكر اكتفا نكرده، در آيه 29 از باب 14 در اين قسمت پافشارى كرده و فرمود: "الآن قبل از وقوع به شما گفتم تا وقتى كه واقع گردد ايمان آوريد".
در صورتى كه ايمان بـه روح الـقـدس، نـيـازى بـه توصيه ندارد تا چه رسد به اين اندازه پافشارى.
ثانيا: وى فرموده "فـارقـلـيط ديگرى به شما خواهد داد"، اگر بگوييم مقصود از آن پيامبر ديگرى است سخنى كاملا صـحـيـح خـواهد بود ولى اگر مقصود از آن روح القدس باشد، به كار بردن لفظ ديگر خالى از تكلف نخواهد بود زيرا روح القدس يكى است و ديگر معنى ندارد.
شما از جمله "اگر شما مرا دوست داريد، احكام مرا نگاه داريد و من از پدرم خواهم خواست تا فارقليط ديگرى به شما بدهد." چگونه احتمال عدم پیروی حواریون از نظر مسیح را برداشت کردید؟
در مورد تذکر دومتان:
مسیح یک تسلی دهنده بود و روح القدس یک تسلی دهنده دیگر . کجای این عبارت ایراد دارد ؟
2- "هر چيز من به شما گفته ام به ياد شما خواهد آورد" ( 14 : 26 )
"روح راستى كه از طرف پدر مى آيد، درباره من شهادت خواهد داد" ( باب - 15، جمله 26)
مى گويند روح القدس پنجاه روز پس از مصلوب گشتن عيسى بر حواريان نازل گرديده، آيا اين افراد برگزيده همه دستورات او را در اين مدت كوتاه فراموش كرده بودند تا روح الـقـدس دو مرتبه به آنان تعليم دهد ؟ شاگردان مسيح چه نيازى به شهادت او داشتند تا درباره مسيح شهادت دهد؟
ولى اگر مقصود پيامبر موعود باشد هر دو جمله معناى صحيح خواهد داشـت، زيـرا امـت مـسـيـح بر اثر طول زمان و دستبرد علماى انجيل، بسيارى از دستورات او را فـرامـوش كـرده وگـروهى هم آن ها را به دست فراموشى سپرده بودند و حضرت محمد (ص) همه را بازگو كرد و به نبوت حضرت عيسى (ع) شهادت داد.
3- "اگر من نروم فارقليط نزد شما نمى آيد" ( 15 : 7 )
او آمـدن فارقليط را مشروط به رفتن خود كرده است و اگر مقصود روح القدس باشد نزولش بر خود او و بر حواريين مشروط به رفتن او نبوده است، زيرا به عقيده مسيحيان روح القدس بر حواريون كه حضرت مسيح خواست آنان را براى تبليغ به اطراف بفرستد، نازل گرديد.
بـنـا بـر اين، هيچ گاه نزول او مشروط به رفتن مسيح نبوده است. ولى اگر بگوييم مقصود پـيـامبرى است صاحب شريعت - آن هم شريعت جهانى - در اين صورت آمدن او مشروط به رفتن حضرت مسيح و منسوخ گشتن آيين او خواهد بود .
4- اثر نزول فارقليط سه چيز معرفى شده است: جهان را به گناه و صدق وانصاف ملزم (توبیخ) خواهد ساخت، به گناه زيرا به من ايمان نمى آورند. ( 16 : 8 )
مى دانيم طبق عقيده مسيحيان روح القدس پنجاه روز پس از مصلوب شدن عيسى برحواريون نازل گرديد و هرگز آن ها را ملزم به گناه و صدق و انصاف ننمود، و از ذيل آيه استفاده مى شود كه او بر منكران ظاهر گردد نه بر حواريون كه هرگز حضرت مسيح را تكذيب نمى كردند .
ولـى اگـر بـگـوييم مقصود پيامبر موعود اسلام است، تمام اين امتيازات در وجود شريف او جمع مى باشد .
اگر به آیه 11 نگاه کنید مسیح را حکمران جهان معرفی می کند که با تعالیم شما در تضاد است.
ادامه دارد...
نیست یک دم شکند خواب به چشم کس و لیک
غم این خفته چند
خواب در چشم ترم می شکند...
-
تشکر
-
۱۳۹۰/۱۱/۱۲, ۱۹:۰۹ #9
- تاریخ عضویت
مرداد ۱۳۹۰
- نوشته
- 194
- مورد تشکر
- 157 پست
- حضور
- 1 ساعت 52 دقیقه
- دریافت
- 12
- آپلود
- 0
- گالری
-
2
-
تشکر
-
۱۳۹۰/۱۱/۱۲, ۱۹:۳۴ #10
- تاریخ عضویت
ارديبهشت ۱۳۸۷
- نوشته
- 492
- مورد تشکر
- 569 پست
- حضور
- 1 روز 14 ساعت 38 دقیقه
- دریافت
- 10
- آپلود
- 0
- گالری
-
1
عرض سلام و خسته نباشید، خدمت دوستان.
بنده اینجا باید تذکّراتی را به دوستان مسلمان عرض کنم.
عزیزان، بحث بشارتهای کتاب مقدّس به پیامبر اسلام بحثی سنگین، پیچیده و ظریف است. صرف خواندن دو سه تا کتاب مثل انیس الاعلام و موارد مشابه، نمی شود در این زمینه استاد شد و بحثهای جدّی را هدایت کرد.
برای مثال ادعای آمدن نام احمد در عهد جدید، ادعایی اثبات نشدنی است، جالب این است که قرآن هرگز مدعی نشده است که در انجیل پیامبری به نام احمد معرفی شده است، و این را فقط سخنی از عیسی می داند. موارد دیگری نیز مثل بمادماد و بخیر، نیز چنین هستند و قطعیت در پس آنها قرار ندارد.
آیا این سخن(بشارت عیسی به احمد) از عیسی در انجیل هست؟ آیا قابل تطبیق بر پاراکلیتوس(و نه پریکلیتوس) هست؟ البته که نه! شاید منظور از پاراکلیتوس، واقعاً حضرت محمّد(ص) باشد، ولی این آن چیزی نیست که قرآن می گوید.
قرآن به خوبی توضیح داده است که عیسی وقتی بشارت به احمد داد که مخاطبش بنی اسرائیل بودند، و نه حواریون، در حالی که پاراکلیتوس به حواریون نسبت داده می شود. پس شاید پاراکلیتوس، حضرت رسول باشد، ولی این بشارت عیسی را نمی توان بر آن آیه از قرآن تطبیق داد.
امّا نظر به اینکه مناظرات زیادی بر سر پاراکلیتوس و کیستی آن شده است، نتیجه نهایی را بنده خدمتتان ارائه می دهم: اینکه پاراکلیتوس حضرت محمّد(ص) و یا روح القدس باشد هر دو محتمل است، طرفین علیه پاراکلیتوس بودن این دو نقدهایی و برای اثبات گزینه مورد نظر خویش مواردی را اعلام می کنند، ولی خب نقدها قابل توجیه و اثباتها قابل تشکیک هستند.
در کل بشارت به پاراکلیتوس از بشارتهای قوی به حضرت محمّد(ص) محسوب نمی شود، و البته از دید من اساساً بحث پاراکلیتوس، بحث دیگری است که خود احتمال غیرالهی بودن انجیل یوحنّا و کلّیت عهدین را بالا می برد، ولی اینجا بحث مورد نظرم را طرح نمی کنم.
به امید ظهور
-
اطلاعات موضوع
کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
اشتراک گذاری