-
۱۳۸۷/۰۵/۳۱, ۱۴:۱۳ #1
- تاریخ عضویت
مرداد ۱۳۸۷
- نوشته
- 49
- مورد تشکر
- 40 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
زنان پیامبر
بازم اومدم و نقل قولی دیگر تا نظر شما رو بدونم
************************************************** *******
شاید تعجب اور باشد گفتن این ایات
ایاتی که گاهی انسان از خواندن ان متعجب می ماند! به این ایات دقت کنید!( این شبهات را قبلا من بیان کرده بودم اما می خواهم در اینجا نیز این سوال باز مطرح شود تا جوابی اگر هست بر ان داده شود)
ایات 49 و 50 و 51 و 52 سوره احزاب
اى پيامبر ما براى تو آن همسرانى را كه مهرشان را دادهاى حلال كرديم و [كنيزانى] را كه خدا از غنيمت جنگى در اختيار تو قرار داده و دختران عمويت و دختران عمههايت و دختران دايى تو و دختران خالههايت كه با تو مهاجرت كردهاند و زن مؤمنى كه خود را [داوطلبانه] به پيامبر ببخشددر صورتى كه پيامبر بخواهد او را به زنى گيرد [اين ازدواج از روى بخشش] ويژه توست نه ديگر مؤمنان ما نيك مىدانيم كه در مورد زنان و كنيزانشان چه بر آنان مقرر كردهايم تا براى تو مشكلى پيش نيايد و خدا همواره آمرزنده مهربان است 50
نوبت هر كدام از آن زنها را كه مىخواهى به تاخير انداز و هر كدام را كه مىخواهى پيش خود جاى ده و بر تو باكى نيست كه هر كدام را كه ترك كردهاى [دوباره] طلب كنى اين نزديكتر است براى اينكه چشمانشان روشن گردد و دلتنگ نشوند و همگىشان به آنچه به آنان دادهاى خشنود گردند و آنچه در دلهاى شماستخدا مىداند و خدا همواره داناى بردبار است 51
از اين پس ديگر [گرفتن] زنان و نيز اينكه به جاى آنان زنان ديگرى بر تو حلال نيست هر چند زيبايى آنها براى تو مورد پسند افتد به استثناى كنيزان و خدا همواره بر هر چيزى مراقب است 52
اى كسانى كه ايمان آوردهايد داخل اتاقهاى پيامبر مشويد مگر آنكه براى [خوردن] طعامى به شما اجازه داده شود [آن هم] بىآنكه در انتظار پختهشدن آن باشيد ولى هنگامى كه دعوت شديد داخل گرديد و وقتى غذا خورديد پراكنده شويد بىآنكه سرگرم سخنى گرديد اين [رفتار] شما پيامبر را مىرنجاند و[لى] از شما شرم مىدارد و حال آنكه خدا از حق[گويى] شرم نمىكند و چون از زنان [پيامبر] چيزى خواستيد از پشت پرده از آنان بخواهيد اين براى دلهاى شما و دلهاى آنان پاكيزهتر است و شما حق نداريد رسول خدا را برنجانيد و مطلقا [نبايد] زنانش را پس از [مرگ] او به نكاح خود درآوريد چرا كه اين [كار] نزد خدا همواره [گناهى] بزرگ است 53
قران در این ایه صراحتا بیان می کند که این احکامی که می اید مربوط به توست و برای مومنان نیست! یعنی گرفتن زنان متعدد! و البته دلیل ان جالب توجه است برای اینکه پیامبر به زحمت نیافتد!
2- در این قسمت از ایه جتی خداوند به پیامبرش دستور می دهد که می توانی ناعادلانه با زنانت برخورد کنی( انهم دستور برای پیامبری که اسوه حسنه و نشانه عدالت در بین مسلمانان شناخته شده است!) و حتی به زنان پیامبر هم دستور می دهد که باید خشنود هم باشند!
3- در این ایه به صراحت خداوند دلیل گرفتن برخی از زنان پیامبر را توسط پیامبر زیبایی انها بیان می دارد
4- در این ایه نیز در ابتدا خداوند به کمک نبی اش می اید و چیزی که پیامبر از ان خجالت می شکد بر زبان بیاورد بان می کند اما نکته جالب توجه نداشتن حق ازدواج با زنان پیامبر در اخر ایه است! و اینکه زنان پیامبر باید تا اخر عمرشان بخاطر اینکه زن پیامبر شده اند از لطف داشتن شوهر محروم شوند( انهم با وجود زنانی مانند عایشه که در زمان مرگ پیامبر در اوج جوانی بود!)
پاسخگوي مباحث زنان :
دوستان مي توانند پاسخ شبهات فوق را در اين لينكها بيابند :
http://www.askquran.ir/showpost.php?p=39945&postcount=4
http://www.askquran.ir/showpost.php?p=41102&postcount=8
http://www.askquran.ir/showpost.php?...2&postcount=40
http://www.askquran.ir/showpost.php?...0&postcount=41
http://www.askquran.ir/showpost.php?...1&postcount=42
http://www.askquran.ir/showpost.php?...4&postcount=43
http://www.askquran.ir/showpost.php?...5&postcount=44
http://www.askquran.ir/showthread.php?t=4816&page=5
ویرایش توسط هدی : ۱۳۸۹/۰۹/۰۱ در ساعت ۰۹:۳۹
-
تشکرها 5
-
۱۳۸۷/۰۵/۳۱, ۱۵:۲۱ #2
- تاریخ عضویت
تير ۱۳۸۷
- نوشته
- 455
- مورد تشکر
- 1,000 پست
- حضور
- 16 ساعت 38 دقیقه
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
-
1
سلام بر شما. مشکل این آیه چیست؟ این که خدا اجازه آزادی بیشتری به پیامبر داده است؟ همین قرآن به پیامبر فرمان میدهد که نیمی از شب یا یک ثلث از آنرا نماز بخواند. همین قرآن پیامبر را به سختترین مأموریتها وامیدارد ولی مؤمنین در بسیاری از این سختیها با پیامبر همراه نبودند و وظیفه به این کار هم نداشتند.
بله احکام برای پیامبر و مردم فرق داشت. این افراد چرا به احکامی که دشواری را مخصوص پیامبر میکردند اعتراض نمیکنند؟
این تحریف حقیقت است. هیچ کجای آیه اجازۀ بیعدالتی را نداده است. نکند ایشان از این بخش آیه: نوبت هر كدام از آن زنها را كه مىخواهى به تاخير انداز و هر كدام را كه مىخواهى پيش خود جاى ده این نتیجه را گرفته است؟؟؟؟! خب این یک تفسیربرأی غلط است بخصوص که در ادامه آیه میفرماید: و همگىشان به آنچه به آنان دادهاى خشنود گردن
نخست اینکه در گرفتن همسر یکی از معیارها اینستکه زن در چشم شوهر زیبا به نظر برسد و این هم یک معیار منطقی در کنار سایر معیارهاست. دوم اینکه این آیه چنین ادعایی نمیکند، بلکه میگوید دیگر هیچ زنی نگیر حتی اگر از چهرۀ آن زن خوشت بیاید، از کجای این سخن میتوان نتیجه گرفت که علت زن گرفتن پیامبر، زیبایی بوده است؟؟؟؟ این هم یک تفسیر ناصحیح است
اول اینکه در این آیه خدا به کمک پیامبر نیامده است. پیامبر بخاطر خوش خلقی زیاد و مهمان نوازی، هرگز به مهمانان خود نمیگفت از خانه اش بیرون روند و خدا به آنها میگوید با این کار پیامبر را به سختی میندازید.
در ادامه هم باز نقل قول ناقص میکند، زنان پیامبر حق داشتند طلاق بگیرند ولی اگر میخواستند تا آخر عمر حضرت با ایشان زندگی کنند موظف بودند به عقد فرد دیگری هم در نیایند. این دوستی که دارد خودش را برای عایشه میکشد بد نیست بداند که عایشه به میل خود در منزل پیامبر ماند.
موفق باشید
-
تشکرها 5
-
۱۳۸۷/۰۶/۰۱, ۰۳:۱۶ #3
- تاریخ عضویت
مرداد ۱۳۸۷
- نوشته
- 49
- مورد تشکر
- 40 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
درود جناب اندیشمند در جواب شما این رو گفتند
منظور از دوست شما خودتونید
************************************************
************************************************
1- اینکه دوست شما در شناخت پیامبر اشتباه کرده است شکی نیست! پیامبر شاید در قوانین سخت و دشوار با مردم عادی تفاوت داشته باشد اما در قوانین راحتی خیر! مثالی می زنم!( برای ایشان هم زدم) اگر امروزه یک بیاید و بگوید من یک پیامبر هستم بعد چند نکته خوب را هم بگوید و بعد بگوید خدا به من دساور داده است که زنان بسیاری بگیرم! با دختر 6 ساله شما ازدواج کنم! یا مثلا زنت را طلاق بده تا من با او ازد.واج کنم و شما از او بپرسید علت این دستور از جانب خدا چیست! بگوید خدا بخاطر این اینکار را برای من حلال کرده که من به زحمت نیافتم! شما شک نمی کنید؟
الف) اگر پیامبر از روی زیبایی زن نمی گرفت نیازی به اوردن مصداق در ایه نبود!
ب) اوردن کلم زیبایی در ایه نشاندهنده این است که حداقل یکبار پیامبر از روی زیبایی و شوق به زیبایی زن گرفته است که خداوند به پیامبر اخطار می دهد!
ج) شان نزول ایه که برمی گردد به داستان گرفتن ماریه فبطیه توسط پیامبر و اعتراض عایشه به او
د) حتی اگر موارد شما را بپذیریم چرا باز پیامبر در مورد کنیر دستش باز گذاشته می شود؟
در مورد بعدی هم جواب جالبی است! ایا زنی از پیامبر طلاق گرفته است؟ که مصداق داشته باشد؟ من که این حرف را نشنیده بودم ! اما اگر بر فرض مثال هم همچین چیزی باشد باز هم چون مصداق نداشته است نمی توان استاد کرد!چون باید دید که زنان طلاق داده پیامبر نیز ایا حکمی داشتند یا نه؟ 2- در مورد تحریف حقیقت متاسفاانه دوست شما حقیقت را ابطال کرده است که در ایه بعد می گوید و همه انها باید به انچه تو به انها می دهی خوشنود باشند! نه اینکه انها از انچه تو به انها می دهی خوشنودند!! یعنی تازه بعد از ان است که حتی به زنان پیامبر می گوید حق اعتراض هم ندارید و خوشنود هم باید باشید! 3-ببینید اینکه گفتید در نظر شوهر زیبایی است خوب یک حرف دیگر است و نشان دهنده این است که پیامبر زنانش را از روی زیبایی و علاقه می گرفته است و تفاسیر دیگر درست نیست اما از اینکه کجای ایه چنین بر می اید! پر واضح است که این ایه بدین امر اشارت دارد!به چند دلیل 4- در مورد چهارم شوال این است که چرا اصلا خداوند باید تمام مسادل اجتماع را ول بکند و در مورد زنان و مشکلات پیامبر در قران صحبت بکند؟ انهم مسائلی که فقط مخصوص شخص پیامبر است نه دیگران!
***************************************
****************************************
کسی جوابی دارد؟
-
تشکرها 2
-
۱۳۸۷/۰۶/۰۱, ۰۸:۱۲ #4
- تاریخ عضویت
مرداد ۱۳۸۷
- نوشته
- 1,002
- مورد تشکر
- 1,397 پست
- حضور
- 12 ساعت 17 دقیقه
- دریافت
- 0
- آپلود
- 1
- گالری
- 0
این ایه رو کی ترجمه کرده :
معنای ایه :
هریک از زنانت را بخواهی نوبتش را موخر دار و هرکه را بخواهی نزد خود بپذیر و اگر از انها دور داشته ای یکی را بخوانی برتو گناهی نیست این برای روشنی دیده انها و این که محزون نباشند و به انچه به ایشان عطال کنی خشنود شوند نزدیک تر است ووو...
ترجمه تفسیری :
يك رهبر بزرگ الهى همچون پيامبر آن هم در زمانى كه در كوره حوادث سخت گرفتار است ، و توطئه هاى خطرناكى از داخل و خارج براى او مى چينند، نمى تواند فكر خود را زياد مشغول زندگى شخصى و خصوصيش كند، بايد در زندگى داخلى خود داراى آرامش نسبى باشد تا بتواند به حل انبوه مشكلاتى كه از هر سو او را احاطه كرده است با فراغت خاطر بپردازد.
آشفتگى زندگى شخصى و دل مشغول بودن او به وضع خانوادگى در اين لحظات بحرانى و طوفانى سخت خطرناك است .
ازدواجهاى متعدد پيامبر غالبا جنبه هاى سياسى و اجتماعى و عاطفى داشته ، و در حقيقت جزئى از برنامه انجام رسالت الهى او بوده ، ولى در عين حال گاه اختلاف ميان همسران و رقابتهاى زنانه متداول آنها، طوفانى در درون خانه پيامبر برمى انگيخته ، و فكر او را به خود مشغول مى داشته است .
اينجا است كه خداوند يكى ديگر از ويژگيها را براى پيامبرش قائل شده ، و براى هميشه به اين ماجراها و كشمكشها پايان داد، و پيامبر را ازاين نظر آسوده خاطر و فارغ البال كرد.
و چنانكه در آيه مورد بحث مى خوانيم فرمود: مى توانى (موعد) هر يك از اين زنان را بخواهى به تاخير بيندازى و به وقت ديگرى موكول كنى ، و هر كدام را بخواهى نزد خود جاى دهى
و حتما میدانيد يكى از احكام اسلام در مورد همسران متعدد آن است كه شوهر اوقات خود را در ميان آنها به طور عادلانه تقسيم كند، اگر يك شب نزد يكى از آنها است ، شب ديگر نزد ديگرى باشد تفاوتى در ميان زنان از اين نظر وجود ندارد
اما
يكى از خصايص پيامبر اين بود كه به خاطر شرائط خاص زندگى طوفانى و بحرانيش مخصوصا در زمانى كه در مدينه بود و در هر ماه تقريبا يك جنگ بر او تحميل مى شد و در همين زمان همسران متعدد داشت ، رعايت حق قسم به حكم آيه فوق از او ساقط بود، و مى توانست هر گونه اوقات خود را تقسيم كند هر چند او با اين حال حتى الامكان مساوات و عدالت را - چنانكه در تواريخ اسلامى صريحا آمده است - رعايت مى كرد.
ولى وجود همين حكم الهى آرامشى به همسران پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) و محيط زندگى داخلى او مى داد.
سپس مى افزايد: هر گاه بعضى از آنها را كنار بگذارى بعدا بخواهى او را نزد خود جاى دهى گناهى بر تو نيست
اين ترتيب نه تنها در آغاز، اختيار با تو است ، در ادامه كار نيز اينتخيير بر قرار است ، و به اصطلاح اين تخيير ((تخيير استمرارى )) است نه ((ابتدائى )) و با اين حكم گسترده و وسيع هر گونه بهانه اى از برنامه زندگى تو نسبت به همسرانت قطع خواهد شد، و مى توانى فكر خود را متوجه مسئوليتهاى بزرگ و سنگين رسالت كنى .
كلمه ((ترجى )) از مصدر "ارجاء" است ، كه به معناى تاخير و دور كردن است ، و در اينجا كنايه است از رد و نپذيرفتن ، و كلمه "تووى" از "ايواء" است ، كه به معناى اسكان دادن در مكان مى آيد، و اين نيز كنايه است از پذيرفتن و به خود نزديك كردن
سياق آيات دلالت دارد بر اينكه مراد از اين كلام اين است كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) مخير است در قبول و يا رد آن زنى كه خود را به وى بخشيده
" من ابتغيت ممن عزلت فلا جناح عليك " - كلمه ((ابتغاء))به معناى طلب است ، و معناى جمله اين است كه اگر يكى از آنهايى كه بعد از آنكه خود را به تو بخشيد رد كردى ، دوباره خواستى بپذيرى منعى بر تو نيست ، مى توانى بپذيرى ، نه گناهى دارد، و نه سرزنش مى شوى
و ممكن هم هست جمله مورد بحث اشاره باشد به مساله تقسيم بين همسران ، و اينكه آن جناب مى تواند اصلا خود را در بين همسرانش تقسيم نكند، و مقيد نسازد كه هر شب به خانه يكى برود، و به فرضى هم كه تقسيم كرد، مى تواند اين تقسيم را به هم بزند، و يا نوبت كسى را كه موخر است مقدم ، و آن كس را كه مقدم است موخر كند، و يا آنكه اصلا با يكى از همسران متاركه كند، و قسمتى به او ندهد، و يا اگر متاركه كرده ، دوباره او را به خود نزديك كند، و اين معنا با جمله ((و من ابتغيت ممن عزلت فلا جناح عليك ذلك ادنى ...))نزديك تر است ، و بهتر مى سازد، چون حاصل آن اين است كه : اگر همسرى را كه قبلا كنار زده بودى ، دوباره بخواهى نزديك سازى ، مى توانى ، و هيچ حرجى بر تو نيست ، و بلكه اين بهتر و نزديك تر است به اينكه چشمشان روشن شود، يعنى خوشحال شوند، و راضى گردند به آنچه تو در اختيارشان قرار داده اى ، و خدا آنچه در دلهاى شماست مى داند، چون آنكه قسمتش را پيش انداخته اى خوشحال ، و آنكه عقب انداخته اى به اميد روزى مى نشيند كه قسمتش جلو بيفتد
((و كان الله عليما حليما)) - يعنى خدا مصالح بندگان خود را مى داند، و چون حلیم است در عقوبت آنان عجله نمى كند
این ایه رو کی اینجوری ترجمه کرده
ترجمه :
بعد از اين ديگر زنى بر تو حلال نيست و نمى توانى همسرانت را به همسران ديگرى تبديل كنى (بعضى را طلاق دهى و همسر ديگرى بجاى او برگزينى ) هر چند حسن و کمال آنها مورد توجه تو واقع شود، مگر آنچه كه به صورت كنيز در ملك تو در آيد و خداوند ناظر و مراقب هر چيز است (و به اين ترتيب فشار قبائل را در اختيار همسر از آنها، از تو برداشتيم ).
ظاهر تعبير ((من بعد)) اين است كه بعد از اين ، ازدواج مجدد براى تو حرام است ، بنابراين ((بعد يا به معنى )) بعد زمانى است يعنى بعد از اين زمان ديگر همسرى انتخاب مكن و نيز نمى توانى بعضى از آنها را طلاق داده ، و همسر ديگرى بجاى او برگزينى ، به تعبير ديگر نه بر تعداد آنها بيفزاى و نه افراد موجود را عوض كن
اخرین ازدواج پیامبر در سال هفتم هجری بود با میمونه بنت حارث بن حزن هلالیه
در شان نزول اين آيه مفسران چنين آورده اند:
هنگامى كه رسول خدا با ((زينب بنت جحش )) ازدواج كرد، وليمه نسبتا مفصلى به مردم داد (سابقا گفتيم اين احكام مفصل شايد بخاطر آن بوده است كه شكستن سنت جاهليت در زمينه تحريم ((همسران مطلقه پسر خوانده )) با قاطعيت هر چه بيشتر صورت گيرد، و بازتاب گسترده اى در محيط داشته باشد، و نيز اين سنت جاهلى كه ازدواج با ((بيوه هاى بردگان آزاد شده )) عيب و ننگ محسوب مى شد از ميان برود).
انس كه خادم مخصوص پيامبر بود مى گويد: پيامبر به من دستور داد كه اصحابش را به غذا دعوت كنم ، من همه را دعوت كردم ، دسته دسته مى آمدند و غذا مى خوردند و از اطاق خارج مى شدند، تا اينكه عرض كردم اى پيامبر خدا! كسى باقى نمانده كه من او را دعوت نكرده باشم ، فرمود: اكنون كه چنين است سفره را جمع كنيد، سفره را برداشتند و جمعيت پراكنده شدند، اما سه نفر همچنان در اطاق پيامبر ماندند و مشغول بحث و گفتگو بودند.
هنگامى كه سخنان آنها به طول انجاميد پيامبر برخاست ، و من نيز همراه او برخاستم شايد آنها متوجه شوند و پى كار خود بروند، پيامبر بيرون آمد تا به حجره عايشه رسيد بار ديگر برگشت من هم در خدمتش آمدم باز ديدم همچنان نشسته اند این آيه نازل شد .
اولا که کجای ایات فوق امده که این احکام مخصوص پیامبر است بجز ایه ای که به پیامبر میگوید از این پس نباید ازدواج کنی یا کسی نباید با همسرانت پس از مرگت ازدواج کنند انها مادران مومنان و راهنمای انها هستند
تعدد زوجات یکی از ضروریات اجتناب ناپذیر در مدینه است و اینکه زنی به پیامبر ایمان میاورد از قوم و قبیله و خویشان خود بدلیل ایمان به محمد ص طرد میشود . اینک این زن با چند فرزند بیوه شده و شوهر و سرپرستی ندارد این زن منبع درامدی هم ندارد از خانواده و خویشان خود نیز طرد شده است ایا این ظلم بزن نیست که او بدلیل ایمان بی کس بی چیز شده باشد .
در ثانی تردد بیوه زنان و فرزندانشان در معابر عمومی که منبع درامدی هم نداشتند خیلی زود میتواند یک جامعه را به فساد بکشاند انهم در حکومتی اسلامی که داعیه مبارزه با فساد را دارد . از اینجاست که همه زنان پیامبر همگی بیوه هستند ( بنا بقولی جز عایشه) مثلا حفصه دختر عمر بعد از مرگ همسرش عمر اورا به عثمان و ابوبکر پینهاد کرد ولی انها قبول نکردند چون حفصه زشت صورت بود .
در ثانی این از دواج ها جنبه سیاسی هم داشته است
محیطی که نا امنی و جنگ و خونریزی آسایش را از همگان ربوده بود، ازدواج از مهمترین عامل بازدارنده از جنگ به شمار میآمد. به این ترتیب که با این ازداواج ها بین قبیله ها رافت و دوستی برقرار میشد و نقش موثری در ازبین بردن کینه های گذشته و دعوت انها به اسلام داشت . جالبست پیامبر(ص) از قبایل مهم عرب مانند تیم، عدی، بنی امیه، نیز یهودیان مدینه همسر انتخاب کرد، ولی از قبایل انصار زن نگرفت. و این مورد از دلایل مهم سیاسی تعدد زوجات است
اما ازدواج با عایشه اول باید بدانید که در همان صحیح البخاری که نقل کرده عقد پیامبر در سن 7 سالگی بوده اینراهم گفته که ابوبکر انرا به عقد پیامبر دراورد در ثانی سیره نویانی چون ابن سعد سن عایشه را هنگام ازدواج با پیامبر 23 سال ذکر کرده اند و نیز ابن سعد در طبقات خود نقل میکند که عایشه بیوه زن بوده است
بله برخی از زنان پیامبر طلاق گرفته اند از ان جمله علیه ینت قیس خواهر اشعث بن قیس بود و دیگر فاطمه بنتضحاک بود که تخییر نازل شد و او دنیا را برگزید و پیامبر اورا طلاق گفت .
ویرایش توسط mmj : ۱۳۸۷/۰۶/۰۱ در ساعت ۰۸:۱۸
-
تشکر
-
۱۳۸۷/۰۶/۰۵, ۰۶:۰۲ #5
فلسفه ازدواج های متعدد پیامبر(ص)
پیامبر خدا(ص) در 25 سالگی با اولین همسرش حضرت خدیجه(س) که زنی بیوه و تقریبا 40 ساله بود ازدواج کرد و تا خدیجه (س)زنده بود پیامبر(ص) ازدواج نکرد و بقیه ازدواج های پیامبر (ص)در 10 سال آخر عمر آن حضرت یعنی در وقتی که سنش از 50 گذشته بود صورت گرفت.برای روشن شدن مطلب به امور زیر توجه کنید:
1.در میان همسران پیامبر (ص)جز عایشه قبلا همه شوهر کرده بودند و پیامبر (ص)غیر از خدیجه و ماریه از هیچکدام فرزند نداشت.
2.بعضی از همسران پیامبر (ص)هنگام ازدواج با آن حضرت بیش از 50 سال داشتند و هیچ بهره ای از جمال نداشتند.(مانند زینب دختر خزیمه)
3.در بعضی موارد مثل ازدواج با دختر عمر و ابوبکر ازدواج آن حضرت جنبه سیاسی داشت تا قبیله بزرگ آنها به اسلام جذب شوند.
4.اکثر ازدواجهای آن حضرت به خاطر سرپرستی از همسران شهدا و یا غیر شهدا بودند که آن حضرت در این جهت خود پیشقدم میشدند مردم را تشویق میکردند تا این کمبود اجتماعی به طور طبیعی حل گردد مانند ازدواج آن حضرت با ام سلمه که شوهرش در جنگ احد مجروح و سپس شهید شد وهمچنین ازدواج با زینب دختر خزیمه که شوهرش عبیده ابن حارث در جنگ بدر شهید شد.در پرتو این ازدواج بچه های شهدا نیز در سایه پدر همربانی همچون پیامبر (ص)بدون هیچگونه احساس حقارت بزرگ می شدند.
5.یکی از ازدواجهای پیامبر خدا (ص)با ام حبیبه یا رمله(دختر ابوسفیان)است.وی در اوج قدرت ابوسفیان از پدر دوری کرد و به اسلام پیوست و بعد همسر عبدالله ابن جحش انصاری شد و سپس با او با کاروان هجرت به سوی حبشه به آنجا رفت.شوهرش در حبشه تحت تاثیر محیط مسیحی آنجا قرار گرفت و مسیحی شد اما ام حبیبه قبول مسیحیت نکرد و شوهرش او را تنها گذاشت.ام حبیبه نه میتوانست در حبشه بماند و نه میتوانست به مکه برگرددچرا که پیامبر خدا(ص) به مدینه مهاجرت کرده بود و در مکه هم ابوسفیان وقتی به او پناه میداد که از اسلام خارج شود ولی او هرگز حاضر نبود از اسلام خارج شود.پیامبر خدا به خاطر اینکه زن شرافتمندی را که در راه وی به بد بختی تهدید میشد خوشبخت سازد از او خاستگاری کرد و در حالی که او هنوز در حبشه بود این ازدواج بسیار محرمانه صورت گرفت و نجاشی پادشاه حبشه او را به نمایندگی از رسول خدا(ص)عقد کرد ودر سال هفتم هجرت همراه مهاجران به مدینه آمد.
6.ازدواج پیامبر(ص) با "جویریه"به پیشنهاد خود "جویریه"صورت گرفت و در پرتو این ازدواج از آنجا که "جویریه" از خویشان بنی المصطلق بود اسیران مسلمان که در جنگ با قبیله بنی المصطلق اسیر شده بودند آزاد شدند و این ازدواج عامل خوبی برای جذب این قبیله به اسلام گردید.
همسران پیامبر (ص)هر کدام خانه کوچکی داشتند که در ساده ترین شکل ساخته شده بود و آنها در آن خانه ها زندگی میکردند.....
این بود حرمسرای!!!!پیامبر (ص)که دشمنان از خدا بی خبر در مورد داشتن حرمسرا برای آن حضرت یاوه هایی بی اساس گفته اند.
یک نتیجه کوتاه
یکی از مهمترن عوامل ازدواجهای متعدد پیامبر اسلام(ص)سرپرستی از همسران شهدا و مومنان برجسته بود.ایشان میخواست که آنها و برخی زنان بی همسر دیگر به طور شرافتمندانه زندگی کنند و دارای خانواده ی خوشبخت باشند.زنان با ایمان نیز آن ازدواج را چون دستو رمؤکد استحبابی اسلام بود میپذیرفتند واز آن استقبال گرم میکردند.
-
-
۱۳۸۷/۰۶/۰۵, ۱۱:۱۹ #6
یاوه گویی و مغالطه جهت سرپوش گذاشتن بر هوس رانی..
طبق شناختی که از زنان داریم کمتر زن مسلمانی پیدا می شود نخواسته باشد یه روزم با پیامبر ص محرم باشد
حال اگر پیامبر واقعا و نعوذباالله هوس باز بود می توانست با هزاران زن ازدواج موقت کند و همشون هم راضی بودن
نه اینکه بروند ازدواج دائم با این همه دردسر رو انجام بدن و با زنهایی که یا بیوه بودن یا سن زیاد داشتند
معلوم یشه فقط به این خاطر یک دستور عملی از جانب خداوند بوده
ویرایش توسط مُدَبّر : ۱۳۸۷/۰۶/۰۵ در ساعت ۱۱:۲۰
-
۱۳۸۷/۰۶/۰۵, ۱۵:۲۰ #7
- تاریخ عضویت
مرداد ۱۳۸۷
- نوشته
- 1,002
- مورد تشکر
- 1,397 پست
- حضور
- 12 ساعت 17 دقیقه
- دریافت
- 0
- آپلود
- 1
- گالری
- 0
تعدد زوجات یکی از ضروریات اجتناب ناپذیر در مدینه است و اینکه زنی به پیامبر ایمان میاورد از قوم و قبیله و خویشان خود بدلیل ایمان به محمد ص طرد میشود . اینک این زن با چند فرزند بیوه شده و شوهر و سرپرستی ندارد این زن منبع درامدی هم ندارد از خانواده و خویشان خود نیز طرد شده است ایا این ظلم بزن نیست که او بدلیل ایمان بی کس بی چیز شده باشد .
در ثانی تردد بیوه زنان و فرزندانشان در معابر عمومی که منبع درامدی هم نداشتند خیلی زود میتواند یک جامعه را به فساد بکشاند انهم در حکومتی اسلامی که داعیه مبارزه با فساد را دارد . از اینجاست که همه زنان پیامبر همگی بیوه هستند ( بنا بقولی جز عایشه) مثلا حفصه دختر عمر بعد از مرگ همسرش عمر اورا به عثمان و ابوبکر پینهاد کرد ولی انها قبول نکردند چون حفصه زشت صورت بود .
در ثانی این از دواج ها جنبه سیاسی هم داشته است
محیطی که نا امنی و جنگ و خونریزی آسایش را از همگان ربوده بود، ازدواج از مهمترین عامل بازدارنده از جنگ به شمار میآمد. به این ترتیب که با این ازداواج ها بین قبیله ها رافت و دوستی برقرار میشد و نقش موثری در ازبین بردن کینه های گذشته و دعوت انها به اسلام داشت . جالبست پیامبر(ص) از قبایل مهم عرب مانند تیم، عدی، بنی امیه، نیز یهودیان مدینه همسر انتخاب کرد، ولی از قبایل انصار زن نگرفت. و این مورد از دلایل مهم سیاسی تعدد زوجات است
اما ازدواج با عایشه اول باید بدانید که در همان صحیح البخاری که نقل کرده عقد پیامبر در سن 7 سالگی بوده اینراهم گفته که ابوبکر انرا به عقد پیامبر دراورد در ثانی سیره نویانی چون ابن سعد سن عایشه را هنگام ازدواج با پیامبر 23 سال ذکر کرده اند و نیز ابن سعد در طبقات خود نقل میکند که عایشه بیوه زن بوده است
ازداواج موقت بهتر است یا زنا و زنا کاری ازدواج موقت برای کسانی است که توانایی مالی اداره ازدوج دائمی را ندارند ازاینروست که امام علی میگوید اگر متعه در جامعه بدرستی اجرا شود هیچ کس زنا نمیکند
زنا فرزندان مجهول الهویه ای را بوجود میاورد . حق زن نادیده گرفته میشود . از زن سو استفاده میشود . پس از ان زن نمیتواند به هیچ مرجع قانونی مراجعه کند اما اگر ازدواج ثبت باشد دست مرد از ستم بسته میشود
-
تشکر
-
۱۳۸۷/۰۶/۰۵, ۱۵:۴۰ #8
بسم الله الرحمن الرحیم
مطلب زیر را منصفانه بخوانید
ازدواج پـیـامـبـر بـا زنان متعدد و مختلف براى حل یك سلسله مشكلات اجتماعى و سیاسى در زندگى او بوده است : در برخی موارد از راه وصلت قبیله وعشیره خود را گسترش داده و به نفع تبلیغ استفاده كردند ، در برخی مقصود دلجویی و نجات دادن از بدبختی بوده ، بعضی موارد مصون ماندن از خطرات احتمالی وبعضا اجرای حكمی از احكام الهی و كوبیدن افكار جاهلی. با اندكى دقت به خوبى مىتوان دریافت كه راز و رمز این پیوندها، تمایلات جنسى نبوده است؛ زیرا:
1. بیشترین عمر پیامبر (بیش از دو سوم آن) آن هم بخش نخستین، از آغاز جوانى تا دوران میان سالى پیامبر، از 25 تا 50 سالگى فقط با یك همسر یعنى حضرت خدیجه سپرى شده است. از 50 تا 51 سالگى بدون همسر زیسته است و از 51 تا 53 سالگى فقط با سوده كه زنى سالخورده بود زندگى نموده است.
2. تعدد همسران پیامبر در فاصله سال اول تا هفتم هجرى، یعنى از 54 تا 61 سالگى آن حضرت صورت پذیرفته است.
3. نگاهى كوتاه به تاریخ و ترتیب آنها روشن مىسازد كه اصولا این ازدواجها بر اساس مصالح و به دلیل ایفاى مسؤولیتهاى همه جانبه نبوت صورت گرفته است؛ زیرا اگر جز این بود، چگونه پس از ازدواج با عایشه كه تنها همسر باكره وى بود و از جمال و زیبایى نیز بهره وافى داشت، با زن سالخوردهاى چون زینب بنت خزیمه ازدواج مىكند كه تنها سه ماه بعد از ازدواج از جهان رخت برمىبندد یا پس از آن ام سلمه را به همسرى برمىگزیند كه خود او در پاسخ خواستگارى پیامبر، بزرگى سن، داشتن چهار فرزند یتیم و ... را موجب عدم شایستگى خود براى همسرى دانسته، عذر خواهى مىكند؛ اما پیامبر این امور را مانع نمىداند و او را به همسرى برگزیده، همانند عایشه نزد او اقامت مىگزیند.
4. سخنان پیامبر در ارزشیابى همسران، روش مناسبى براى یافتن دیدگاه پیامبر در این ازدواجها است؛ عایشه خود مىگوید: پیامبر به گونهاى به خدیجه عشق مىورزید و دوستان وى را چنان محترم مىداشت كه موجب شگفتى مىشد16 و گاه گوسفندى ذبح نموده، گوشت آن را بین دوستان خدیجه تقسیم مىكرد. بدین روى، در برابر هیچ زنى همانند خدیجه حسادت نمىورزیدم؛ زیرا پیامبر هماره یاد او را گرامى مىداشت. یك روز به پیامبر گفتم: خداوند در عوض آن پیرهزن گندمگون غیر باكره، بهتر از او را نصیب تو ساخته است! پیامبر به سختى برآشفت و در پاسخ فرمود: قسم به خدا! هرگز بهتر از خدیجه نصیبم نشده است؛ زیرا او به هنگام كفر مردمان به من ایمان آورد و آن گاه كه همگان مرا تكذیب كردند، مرا تصدیق كرد و آن گاه كه همگان محرومم كردند، به یارىام برخاست. خداوند از او فرزندانى به من عطا فرمود كه از زنان دیگر نصیبم نساخته است.17
همان طور كه ملاحظه مىكنید، پیامبر ملاكهاى عایشه مبنى بر جوانى، زیبایى و بكارت را رد كرده، سبقت خدیجه در ایمان، ایثار، یارى و افتخار مادرى فرزندانش را به عنوان ملاكهاى برترى خدیجه ارزشیابى مىكند. . مردانى كه به بهرهمندى از زنان مىاندیشند، تلاش مىكنند با تهیه لباس و توسعه آسایش و هزینه كردن اموال، دل آنان را به دست آورند، اما بر اساس آیه شریفه 28 سوره احزاب، پیامبر در سال نهم هجرى كه گسترش اسلام، وضع اقتصادى مسلمانان را بهبود بخشیده بود، وقتى همسرانش از او و وسایل بهتر طلب كردند، یك ماه از همه آنها كناره گرفت و پس از گذشت یك ماه، به دستور خداوند، آنها را مخیّر ساخت تا میان آسایش و رفاه دنیا و زندگى با پیامبر، یكى را برگزینند. آنان كه از درخواستهاى مادى خود پشیمان شده بودند، زندگى با پیامبر را برگزیدند.
6. بدون شك در جامعه آن روز عربستان كه به صورت قبیلهاى اداره مىشد و تنها پیوندهاى نسبى و سببى عامل حمایت قبایل از اشخاص مىگردید، بسیارى از ازدواجهاى پیامبر براى جلب حمایت اقوام و قبایل مختلف بوده است. در این راستا توجه به این نكته مهم است كه حتى دو تن از همسران پیامبر نیز از یك قبیله نبودهاند!
به راستى آیا عقد كردن دختر نوجوانى چون عایشه در سن 7 یا 17 سالگى كه عروسى با وى سالیان بعد صورت پذیرفت، مىتواند علت غیر سیاسى داشته باشد؟ آیا ازدواج با حفصه، كه به گفته اهل سنت براى تكریم عمر كه به شدت بر اثر بیوگى دخترش آزرده خاطر شده بود، جز در سایه جلب قلوب و محبت او و قوم و قبیلهاش صورت پذیرفته است؟
آیا ازدواج با صفیه و جویریه، دختر سر كرده یهودیان شكست خورده بنى نضیر و بنىمصطلق كه از كنیزان بودند، جز براى التیام آثار روانى جنگ میان یهودیان و مسلمانان بود؟ آیا این پیوندها را كه رویكرد مشتاقانه صدها تن از یهودیان به اسلام را رقم زد و مسلمانان را بر آن داشت كه بستگان در بندِ جویریه را خویشاوندان رسول خدا دانسته، آزاد سازند، مىتوان به انگیزههاى پندارى و غیرواقعى دیگرى نسبت داد؟
آیا مىتوان گفت ازدواج پیامبر با ام حبیبه دختر ابوسفیان كه اصلاً در مدینه حضور نداشت، بلكه در حبشه بود و به دلیل ارتداد و مرگ همسرش دچار ضربه شدید روحى شده بود، جز براى تسكین آلام روحى او از یك سو و حفظ یك زن مؤمنه و مهاجره در برابر احتمال بازگشت به خانواده مشرك خویش از سوى دیگر و برقرارى پیوند سببى با سركرده مشركان مكه، براى كاستن دشمنى آنان از سوى سوم، انگیزه دیگرى داشته است؟
آیا پذیرش همسرى میمونه كه خود را به پیامبر بخشید، در شرایطى كه پیامبر پس از صلح حدیبیه، براى انجام مناسك حج به مكه رفته بود و مكه در التهاب این حضور قرار داشت و درخواست پیامبر براى برگزارى جشن و دادن ولیمه ازدواج كه با كمال تاسف توسط سران شرك پذیرفته نشد، نشانه روشنى بر آن نیست كه در این ازدواج، جلب قلوب مكیان به اسلام و مسلمین مد نظر بوده است؟
آیا مىتوان پذیرفت ازدواج پیامبر با دختر عمه خودش زینب دختر جحش كه قبل از آن همسر زید غلام آزادشده پیامبر بود و در تلقى جامعه جاهلى آن دوران بسیار ناپسند و مخالف شأن آن حضرت بود و حرف و سخنانى را نیز علیه پیامبر برانگیخت، به دلیل زیبایى او بوده است؟ آیا پبامبر قبلاً دختر عمه خودش را ندیده بود؟ مگر پبامبر خود، زید را به خواستگارى او نفرستاده بود؟ مگر پذیرش همسرى زید از سوى زینب، به اشارت و فرمان آن حضرت نبود؟ آیا پبامبر نمىتوانست قبل از آن پیوند و جدایى، خود به خواستگارى بشتابد؟ به راستى آیا مىتوان قبول كرد به جان خریدن آن همه نیش و كنایه جز براى انجام فرمان خداوند و در هم شكستن سنت غلط و جاافتاده عرب جاهلى صورت پذیرفت؟
7 افزون بر موارد پیشین، مؤید دیگر آن است كه تعدد همسران، نه تنها موجب آسایش و رفاه پیامبر نبود؛ بلكه برابر آیات نخستین سوره تحریم، برخى از همسرانش، با گفتار و كردار خود، موجبات آزردگىخاطر و رنجش آن حضرت را فراهم مىساختند و پیامبر گر چه گاه از تصمیم خود مبنى بر طلاقشان، سخن به میان مىآورد ولى به مقتضاى دلایل و مصالح پیشگفته، صبورى پیشه ساخته، از آنها جدایى برنگزید.
خدایا چشمان ما را بر روی حقیقت بگشای تا حقیقت را ببینیم و سپس به ما انصاف و شهامتی عطا فرما تا حقیقت را بپذیریم
ویرایش توسط حيدر کرار : ۱۳۸۷/۰۶/۰۵ در ساعت ۱۶:۳۹
-
-
۱۳۸۷/۰۶/۰۵, ۱۶:۰۸ #9
مغالطه فیلسوفان مکتب آخوندیسم برای وارونه نشان دادن حقایق. دغل کاری و کوری بس است. کمی چشمان تان را باز کنید که آیا به هر شوندی چون : سیاسی، اقتصادی، نورولوژی، متافیزیکی و هزار کوفته زهرمار دیگه که آخوندها و متعصبانت دینی به عنوان سرپوش بر روی آن میگذراند قابل قبول است؟ آیا قبول است که من جنگ کنم و شوهر یک زن را بکشم و وقتی زن بیوه شد آن را اسیر و با او همخوابه شوم ؟ آری محمد بعد از به قدرت رسیدن در مدینه، الله احکام ویژه برایش فرستاد که دیگر مومنین از آن بی بهره بودند. وقتی خود قرآن اجازه 4 زن عقدی میرهد و صیغه را گذاشته که هر چقدر خواستی کنیز اختیار کنی شما کاسه های داغ تر از آش چه می گویید ؟ شالا تنها محمد بود که این همه زن داشت. نگاهی به تاریخ اسلام و امامان و حرم سراهایشان خواندنی است.
به ایجا هم سری بزنید فرزندان و زنان علي. وتا میتوانید آنجا هم دلایل متافیزیکی بیاورید
-
تشکر
-
۱۳۸۷/۰۷/۰۲, ۲۲:۴۲ #10
http://www.sharghian.com/mag2/archive/005857.html
زنان محمد (ص)
پيرامون همسران پيامبر و بررسي تاريخي حواشي آن
نکتهی دیگر دربارهی زندگی خصوصی محمد، این که در مدینه پیغمبر از هیچ یک از زنانش (جز ماریه) فرزندی نیافت. در حالی که این زنان (که جز عایشه همگی بیوه بودند) در خانهی شوهر سابقشان دارای فرزندانی بودند. و این از شگفتی های زندگی محمد است.
مقدمه :
میخواستم به مناسبت تولد محمد دربارهی سیرت و رفتار او مطلبی بنویسم که شاید محمد غریبترین کس در میان امتش است. دست به قلم که بردم ناگاه تمام آن توهین ها و تهمت هایی که در طول این سالیان به محمد بسته شده است در ذهنم تداعی شد. محمد، این منادی توحید، اندک زمانی است که در تفکر نسل ما محو شده است. مهاجمان با ضرباهنگ های منظمشان پرده میشکافند و حرمت میدرند. در همین سطح وب با جستجوی کلمهی محمد هزاران هزار صفحهای را میبینی که به نام او و بر ضد او، این بزرگ مرد تاریخ را آماج حملات قرار میدهند. چنان بر او یورش برده اند که تو گویی مسلمانانی هم که به او اعتقاد داشتند ضعف او را پذیرفتند و در مسلخ تهمت، ناتوان از پاسخ گویی و شرمسار از کردار پیامبرشان، گاه بر خود لعنت میفرستند که کاش این پیامبر و این اسلام نبود و این حرف ها هم.
از مهمترین مسائلی که همیشه محل بحث بوده و میدان گاه تاخت و تاز اسلام ستیزان، مساله تعدد زوجات و زن از نگاه پیامبر است. در این باره بسیار گفته اند و بسیار ناگفته مانده است. اولین باری که این مساله مطرح شد، سال ها پس از حیاتش و به دست روحانیون متعصب کلیسا در قرون وسطی بود. با اوج گیری روحیهی اسلام ستیزی و شانتاژ کلیسا، کتبی بر ضد اسلام و محمد تالیف شد. آش حمله به محمد و اسلام آنقدر شور شد که صدای ویلیام دراپر و سردنسن روز و پرفسور آربری، از خاور شناسان و اسلام شناسان معروف هم در آمد. در این میان نیز توماس کارلایل انگلیسی، گوتهی آلمانی، جان دیون پورت، بولانولیه، ولتر، شیمل و پرفسور ساذرن از کسانی بودند که مردانه از اسلام و زندگی محمد در مقابل اتهامات مویر، درمینگهم، واشنگتن ارونگ، دوزی و لامانس دفاع کردند.
در مقابل این حجم حمله و تهمت و بهتان علیه محمد، این غریب تاریخ، کسانی از دو آتشه های مسیحی در قرن ۱۸ در اروپا ظهور کردند و شروع به دفاع از او نمودند. آنها گفتند در نص صریح عهد عتیق است که یعقوب و داوود و انبیای دیگر بنی اسرائیل بدون هیچ قید و بندی هر قدر که میخواستند زن میگرفتند (مثلا نوشته اند یعقوب ۹۹ زن داشته است) و حالا شما آمدهاید و بر محمد ایراد میگیرید که چرا به مقدار محدود و معینی زوجات متعدد قائل شده است ؟!
اما در ایران حکایت به گونهای دگر بود. با وجود بافت شدیدا مذهبی، کسی عملا جرات نمیکرد به محمد متعرض شود. علی دشتی از معدود کسانی بود که با نوشتن کتاب ۲۳ سال، این تابو را شکست و با تکرار کردن حرف چند قرن پیش میسیحیان، محمد را متهم کرد. در حول و حوش انقلاب، کتاب او مورد سو استفادهی توده ای ها قرار گرفت و عملا ابزار دست شد. بعد از انقلاب نیز به زندان رفت و نوشتن کتابی با عنوان ۲۳ سال را تکذیب کرد. اما جانشین خلف او علی میرفطروس بود که با تکیه بر احادیث مجعول و مشکوکی که اغلب عالمان شیعی آنها را رد کرده اند، شروع به کوبیدن شخص پیغمبر (ص) و اسلام و مسلمین کرد. گرچه چنان افراط کرد که نوشته های او تبدیل به مطالبی طنز آمیز شدند و البته پر از خرافه و دروغ که هر ناظر بی طرفی را به این شک میاندازد که کینه و پدرکشتگی او با اسلام ریشه در چه چیزی دارد ؟
بعد از انقلاب جو اسلام ستیزی در خارج و داخل و اسلام گریزی در اکثر مردم و قشر تحصیل کرده باعث شد تا میر فطروس ها و دشتی ها، قارچ گونه تکثیر شوند و گرایشات پان ایرانیستی رواج پیدا کند. اما غالبا فراموش کردند که دیدن حقیقت بسیار آسان تر از این است که با نوشته هایی پر از گزافه و دروغ و مسخ واقعیت های تاریخی، خویشتن را فریب دهند و دیگران را نیز با نیرنگ بفریبند. کوشش ایرانیان و مبلغان رسمی دین برای تاویل و توجیه مسائل، به گونه ای زمان پسند، غالبا ناموفق بوده و محققی را که جز در پی واقعیت نیست و جز حقیقت تعصبی ندارد از جستجو بی نیاز نمیکند.
این نوشته تلاشی است هر چند اندک در بررسی مسئله تعدد زوجات و زنان محمد. تقدیم به آنان که همواره در مقابل استدلال، لعنت و نفرین شنیده اند.
ژاک برگ می گوید: "اگر محققی مساله ای را که در دوره و محیطی دیگر است، با نگاه زمان و محیط خویش بنگرد و بسنجد از دیدن واقعیت آنچنان که بوده است عاجز میماند و هرچه بگوید بیهوده گفته است".
تعدد زوجات یکی از مسائل بحث برانگیزی بوده است که بی شک وجدان عصر ما از چنین اهانت زشتی به زن جریحه دار میگردد. اما در گذشته و به خصوص در جوامع ابتدایی، این اصل به بسیاری از زنان محروم و بیسرپرست که خود و احیانا فرزندان یتیمشان برای همیشه از زندگی امن و سالم خانوادگی محروم میشده اند، امکان آن را می داده که آینده خویش را که فقر و پریشانی و فساد تهدیدش میکرده است، در پناه مردی که در آن روزگار، تنها پناه گاه زن و کودک بوده نجات دهد.
اصولا در گذشته نه تنها "تعدد زوجات" بلکه ازدواج نیز به مفهوم امروزی تلقی نمیشده است و کمتر به عنوان عشق و هوس در آن مینگریسته اند و آن را بیشتر به عنوان نوعی مراسم اجتماعی برای ایجاد پیوندی و یا پیمانی جدید به حساب میآورده اند و عوامل سیاسی، اجتماعی و اقتصادی و حتی اخلاقی درآن قوی تر از عشق و هوس بوده است. در یونان باستان با اینکه به مرحله پیشرفته ای از مدنیت رسیده بود، در عین حال ازدواج را وسیله ای برای تولید فرزند تلقی میکردند و همسر را مادر بچه ها.
هوس همواره بیرون از خانه مشغول کار خود بوده است. در این عصر اصولا زن را تنها ابزار تولید میشمرده اند و "زن را از بهر کدبانویی خانه خواهند نه از بهر تمتع" (قابوسنامه ص۷۸). میل جنسی عموما با مردی یا زنی خارج از محدوده خانه ارضا میشده است. این رابطه ها و به خصوص روابط مردان با مردان چنان عادی تلقی میشده است که آن را آشکارا اعتراف میکردند. الکپیادس که از شخصیت های بزرگ نظامی و ملی و شاگرد بقراط بوده، وقتی از سردی حکیم گلایه میکند، سقراط به صراحت استدلال میکند که "وقت تو دیگر گذشته است" (مهمانی، افلاطون ترجمه کاویانی).
در ایران نیز سعدی که مرد عرفان و مذهب و اخلاق بوده است، در همین کتاب گلستان که کتاب اخلاقی و تربیتی اوست، از سر و سر خود با قاضی همدان و نعل بند و پسر قصاب می گوید که چون وارد مسجد جامع کاشمر میشود، با یکی از طلاب سر نخ می دهد و به ماچ و بوسه مشغول میشود و چون شاهد سابقش او را میبیند، آن خلق داوودی متغیر گشته و رونق بازار حسنش شکسته کنار می گیرد و او را از ادامهی سر و سر خویش نا امید میسازد.(گلستان ص۱۲۱)
در قابوس نامه که کتاب اخلاق است و آن هم نصایح پدری به فرزندش، علنا فرزند را راهنمایی می کند که "از میان زنان و غلامان، میل خویش به یکی مدار تا از هر دو گونه بهره ور باشی و از دوگانه یکی دشمن تو نباشد. (قابوسنامه ص۶۷)
محمد تنها کسی بوده است که به صورت جدی، به سرنوشت زن پرداخته است و حیثیت انسانی و حقوق اجتماعی را به او باز داده است. اعطای حق مالکیت فردی، استقلال اقتصادی زن و در عین حال متعهد ساختن مرد به تامین زندگی وی (به گونه ای که حتی برای شیر دادن کودک میتواند حق خویش را از همسرش مطالبه کند) و نیز تعهد پرداخت مهریه (که گرچه امروز آن را به حق مطرود میدانند، نماینده شخصیت زن و نیز پشتوانهی اقتصادی احتمالات شوم آیندهی وی بوده است) زن را در دیدگاه محمد مستقل ساخته است.
محمد عملا میکوشد تا حقوق و شخصیتی را که اسلام برای زن قائل شده است، به وی عطا کند. از زنان هم چون مردان بیعت میگیرد. حتی آنان را هم چون مردان در صف اصحاب قرار می دهد (نام این زنان در کتابی مستقل به نام طبقات ابن سعد ج۸ آورده شده است).
رفتار محمد با زنانش چنان با ادب و نرمش و مهربانی آمیخته بود که در جامعهی خشن آن زمان شگفت انگیز مینمود. مردی که در بیرون خانه مظهر صلابت و قدرت بود، در درون خانه چنان نرم و ساده و مهربان رفتار میکرد که زنانش بر وی گستاخ شده بودند و آشکارا با وی مشاجره میکردند و از آزارش دریغ نمی نمودند. روزی که به سختی از آنان رنجید، بر خلاف سنت معمول که زنان را از خانه بیرون می رانند و اکنون نیز غالب مومنین چنین میکنند، خود بیرون رفت. سخنی که از زبان عمر نقل شده انقلاب ریشه داری را که در حقوق اجتماعی زن و به خصوص روابط زن و مرد در زمان پیغمبر پدید آمده بود، به روشنی نشان میدهد. وی می گوید: "به خدا سوگند ما در جاهلیت زنان را در هیچ امری به حساب نمیآوردیم تا خدا آیاتی نازل ساخت و برای آنها نصیبی مقرر داشت. وقتی من دربارهی کاری صحبت میکردم زنم میگفت چنین و چنان کن. گفتم کار من به تو چه ربطی دارد ؟ گفت عجبا تو که نمیخواهی کسی در کارت دخالت کند دخترت با رسول خدا مناقشه میکند!"
حتی در بهار جوانی که همهی جوانان به عشرت میپرداختند و بسیاری از کارها بر آنان مباح است، شنیده نشده که محمد دست به عشرتی زده یا در مقابل لذتی تسلیم شده باشد. بلکه تا دعوت، همواره به پاکی و امانت و پرهیزکاری معروف و مشهور بوده است. بعد از دعوت هم هیچ کدام از بدگویان و دشمنان که برای شکستن او گفتن هر مکروهی را واجب میدانستند، کم ترین سخنی در این مورد نگفته اند. با آنکه اگر کوچک ترین اغراق و تسلیمی در مورد او دیده بودند، همانا فریاد بر می آوردند که ای مردم جهان بیایید و ببینید جوانی را که در مقابل همهی سنت ها و آیین ها به جنگ برخاسته است و جهانیان را به عفت و پاکی دعوت میکند، خود چنین و چنان در مقابل لذات جسمانی زانو زده است. جالب است بدانیم محمد تمام جوانی و نیم قرن زندگی پاک و بیخدشه اش را در جامعه ای زندگی کرده که به شدت آلوده به فساد بوده است. برای شناخت روابط در عربستان پیش از اسلام همین بس که بدانیم، مثلا هند زن ابوسفیان بارها با بقیه مردان سر وسری داشت و وقتی عمرو از او به دنیا آمد، به خاطر این که عاص پولی به او داد، عمرو را فرزند عاص اعلام کرد، در حالی که ابوسفیان گفت "به لات و عزی قسم که این فرزند من است". یا وقتی زنی طفلی به دنیا میآورد و پدر طفل خود را نمیشناخت، بدون پروا نام مردانی را که با آنها نزدیک شده بود بر زبان میآورد و هرکدام را که به طفل بیشتر شبیه بود پدر فرزند اعلام میکرد!
مبلغان مسیحی و نویسندگان مغرض و یا بی اطلاعی که تحت تاثیر تبلیغات مذهبی یا سیاسی آنها قرار گرفته اند، کوشیده اند تا در روح نیرومند محمد نقطه ضعفی بیابند و چون تربیت اخلاقی مسیحیت زن را فریب شیطان میشمارد و گرایشات به او را فساد و انحطاط (به گونه ای که حتی ترک ازدواج را خشنودی خدا میداند و حافظ تقوای دینی و نیز وجدان امروز) تعدد زوجات را زشت و زننده تلقی می کند، کوشیده اند تا از او فردی بسازند که شیفتهی زنان است و هم چون سلاطین مشرق، حرم سرا تشکیل میدهد. فراموش کرده اند مردی که به پندار آن ها اسیر شهوت بوده است، هیچ وقت در دورهی زندگی، حتی با نان جوین سیر نشد که اگر در محمد لذات حسی وجود داشت، همانا بهترین وسیله برای سیراب کردن این هوس آن بود که پس از مرگ خدیجه ۹ تن از دوشیزگان عرب را که فتنهی جمال و شهرهی زیبایی و کمال بودند به همسری برگزیند.
عباس محمود عقاد مصری می گوید : "مبلغان مسیحی و نویسندگان استعماری خواسته اند از این طریق بر مقتل اسلام ضربه ای وارد آورند، حال آنکه در این راه سخت به خطا رفته اند. چه در اینجا بر مسلمانی که با دینش آشناست و از سیرهی پیغمبرش آگاه، تجلی حقیقت از هر چیزی ساده تر و روشن تر است. مقتلی که آنان تصور کرده اند، خود حجتی است که مسلمانان را برای بزرگ داشت پیغمبرشان و تبرئهی دینشان کفایت میکند و به حجتی دیگر نیازمند نیست. چه برای یک مسلمان بر صدق دعوت محمد هیچ دلیلی از شیوهی رفتار وی با زنانش و کیفیت انتخاب زنانش صادق تر نیست. ( حقایق الاسلام و اباطیل الخصومه عباس محمود العقاد ص ۲۵۵)
و به قول شیمل: "اغلب فراموش میکنیم که محمد بیشترین بخش عمر خود را با یک همسر و آن هم با خدیجه ای به سر برد که ۲۰ سال از او بزرگتر بود". هم او میگوید : "ازدواج های چند گانه پیامبر، نه تنها دلیل بر ضعف او در برابر نفس که نشانهی فطرت سروَِری اوست. پیامبر قدیسی نیست که از دنیا کنار گرفته باشد. محمد بدین طریق زندگی دنیویان را قداست بخشید".
کسانی که میکوشند محمد را مردی هوس باز معرفی کنند، طبیعتا به سراغ جوانی او میروند. چه هوس و شهوت همیشه گریبان گیر جوانی است. اما تاریخ که حتی شوخی های او را با زنانش حکایت میکند و کوچک ترین جزئیات زندگی محمد را نشان میدهد، کم ترین موج هوسی در سیمای جوانی محمد سراغ ندارد. از نظر متعصب ترین مبلغان مسیحی، محمد در مکه از چنین اتهامی سخت به دور است. پس چگونه تا وارد مدینه میشود، در حالی که مردی ۵۳ ساله است و مقام نبوت خدایی یافته و مسئولیت های خشن نظامی و سیاسی بر دوش دارد و اندیشه اش، روحش و زندگی اش، دین و تقوی و پارسایی را به مردم الهام می کند، یک باره آتش هوس در او سر برداشته و او را شیفتهی لذت و شهوت می کند ؟
آن چه را غالبا فراموش می کنند این است که زیبایی زن است که هوس را سیراب میکند نه شمارهی زن. مرد هوس باز در پی دختر طناز و هوس برانگیز است، نه زنان بیوه و جا افتاده و بچه داری که یا مثل دختر عمر بدترکیبند و یا اگر هم آب و رنگی داشته باشند در خانهی شوهر یا شوهران پیشینش رفته است و به جای خط سبز دوشیزگی و شور جوانی و عشوهی هوس برانگیز، چین پیری نشسته است و متانت سرد کمال و وقار سنگین نجابت.
خوشبختانه خواجه حرمسرای محمد، تاریخ است که یکایک زنان او را میشناسد و هم می داند که چرا به این خانه آمده اند و چگونه زندگی میکنند. بی شک او بهتر از همهی خاور شناسان و کشیشان اروپایی زنان محمد را میشناسد :
خدیجه: بانوی اسلام. محمد در ۲۵ سالگی با خدیجهی ۴۰ ساله ازدواج کرد. خدیجه پیش از محمد با دو کس دیگر ازدواج کرده بود که هر دوی آنها درگذشته بودند و از آنها فرزندانی به سن خود محمد داشت. او یار و یاور پیامبر در طول ۲۸ سال زندگی مشترکش بود و اولین کسی بود که به محمد ایمان آورد. محمد ۱۷ سال پیش از بعثت و ۱۱ سال پس از آن با خدیجه زندگی کرد. او از ۲۵ سالگی تا ۵۳ سالگی که اوج جوانی اش بود، با او سر کرد. بعد از وفات خدیجه همیشه از او به بزرگی یاد می کرد و او را گرامی میداشت.
سوده دختر زمعه: از نخستین مسلمانانی بود که در روزهای تیره و پر وحشت اسلام با همسرش به محمد گرویدند. وی در راه عقیده اش رنج بسیار کشید و همراه شوهرش به حبشه مهاجرت کرد. پس از بازگشت همسرش را از دست داد و بی پناه شد. از آن پس جز شومی در انتظارش نبود. یا میبایست به خانواده اش برگردد و از دین خود انصراف دهد و بت پرستی را از سر گیرد، یا با همسری مردی که دوست ندارد، تن دهد. محمد، این زن پاک و شجاع را که پس از رنج های بسیار در راه دین او، زندگیش متلاشی شده بود، در پناه خود میگیرد و با ازدواج با وی، او را جانشین خدیجه میسازد و همسر پیغمبر. محمد هدف دیگری را نیز تعقیب میکرد. دلیل دیگر آن ازدواج این بود که به مسلمانان بگوید اگر در راه خدا کشته شدند، زن و فرزندشان بدون سرپرست نخواهند ماند و بقیه امت مسلمان، خانوادهی او را در کوران زندگی تنها نخواهند گذاشت.
زینب دختر خزیمه: او زن عبیده بن حارث بود که در بدر شهید شد و بیوهاش زنی بسیار فرتوت و از کار افتاده بود. محمد وی را که آفتاب عمرش بر لب بام بود به زنی گرفت و نخواست که همسر مجاهد شهیدی در پیری و بیپناهی زندگی کند. وی دو سال بیشتر زنده نماند و تنها زنی است (جز خدیجه) که پیش از محمد مرده است. زینب زنی پارسا و مهربان و نیکوکار بود و زندگی خویش را همه در نوازش یتیمان و دستگیری بینوایان وقف کرده بود و در این کار چندان کوشید که او را "ام المساکین" (مادر بینوایان) لقب دادند.
هند(ام سلمه): دختر ابی امیه است. همسر عبدالله مخزومی بود که در جنگ احد زخمی شد و بعدها هنگامی که از جنگ با بنی اسد پیروزمندانه برگشت، زخمش سرباز کرد و درگذشت. محمد در مرگ وی چنان اندوهگین شده بود که به سختی میگریست و اشک میریخت. ام سلمه زنی پیر و فرتوت بود که از همسر شهیدش چندین بچهی بزرگ و کوچک برایش باقی مانده بود. چهار ماه از مرگ ابوسلمه میگذشت و ام سلمه در داغ همسر محبوب و بزرگوارش و غم فرزندان بی پدر و بی پناهش زندگی بی امید و دردناکی میگذراند و بزرگان مسلمان خود را برابر سرنوشت خانوادهی برادر شهیدشان مسئول میدانستند. از این رو ابوبکر از او خواستگاری کرد. عذر آورد که "فرزندانم زیادند و جوانیم گذشته است". عمر نیز پیشنهاد کرد. ام سلمه نپذیرفت و پاسخ خود را تکرار کرد. تا این که محمد از او خواستگاری کرد و همسر و فرزندان یار شهیدش را در پناه خویش گرفت و او را محترم و عزیز میداشت. پس از خدیجه تنها او بود که نه تنها شخصیت اخلاقی و خردمندی و شایستگی او را دارا بود که در رفتار و اطوار به او شباهت بسیار داشت. ام سلمه از ازدواجش با پیامبر چنین می گوید: "در شب عروسی در خانهی محمد دیگچهای بود و ظرف گلینی و دستاسی. با اندکی شیر و مقداری جو، آن جو را آرد کردم و در دیگچه ریختم و اندکی شیر بر آن افزودم. طعام محمد و خاندانش در شب عروسی همین بود."
رمله دختر ابوسفیان: وی در اوج مبارزه محمد و ابوسفیان در مکه به محمد گروید و به همراه همسرش عبیدالله بن جحش اسدی به حبشه هجرت کرد. در آنجا شوهرش تحت تاثیر محیط مسیحی شد ولی رمله بر دین خود استوار ماند و همسرش او را در کشوری غریب رها کرد. او نه میتوانست به مکه رود که اگر هم ابوسفیان پناهش میداد، جز به این شرط نبود که از عقیده اش بازگردد. محمد در این میان به خاطر این که زن شرافتمندی را که در راه وی بدبختی تهدیدش میکند، خوشبخت سازد و هم برای آنکه دختر ابوسفیان در اوج مبارزه با وی به همسری محمد درآید (و این حادثهی پرمعنایی بود) از او خواستگاری کرد و نجاشی پادشاه حبشه شخصا او را به نمایندگی محمد عقد کرد و مهریه اش را پرداخت.
جویریه دختر حارث رئیس قبیلهی بنی مصلق: وی در جنگ، نصیب ثابت بن قیس شده بود. ثابت چون میدانست او دختر رئیس قبیله است، فدیه بیشتر از حد معمول طلب کرد. جویریه نزد محمد آمد و گفت ثابت مبلغ کلانی برای آزادی من میخواهد و من ندارم. در پرداخت فدیهام به من کمک کن. محمد گفت آیا بهتر از این نمیخواهی ؟ گفت : آن چیست ؟ گفت: فدیه ات را میپردازم و با تو ازدواج می کنم. وی پذیرفت و محمد فدیه اش را پرداخت و او را آزاد کرد و به همسری خود درآورد. محمد برای این که مسلمانان را برانگیزد تا کنیزان خویش را آزاد کنند با جویره ازدواج کرد و در نتیجه بسیاری از اسیران آزاد شدند. با این تدبیر هم محبت خویش را در دل های مردم بنی مصلق، به خصوص رئیس قبیله، جانشین کینه ساخت و هم مسلمانان را واداشت تا اسیران خود را رها کنند. چه که بعد از ازدواج محمد با جویریه، اسیران بنی مصلق خویشاوندان پیامبر میشدند و نه دشمنان او و هیچ مسلمانی را شایسته نیست که خویشان پیغمبر را به اسارت گیرد. اسیران آزاد شدند و همگی اسلام آوردند و طایفه ی بنی مصلق که از دشمنان خطرناک محمد بودند با وی خویشاوند شدند. رئیس قبیله به سراغ دخترش آمد و او را مخیر کرد که یا نزد او برگردد یا نزد محمد بماند که او دومی را برگزید. عایشه دربارهی جویریه گفت: هیچ زنی به اندازهی او برای خویشان خود سودمند نبود. جویریه در شمار زنان پیغمبر آمد و به مادر مومنان شهرت یافت. جویریه پیش از این همسر پسر عمویش، عبدالله بوده است.
صفیه دختر رئیس بنی قریظه: وقتی صفیه در جنگ با بنی قریظه بدست مسلمانان افتاد، به پیغمبر گفتند : "صفیه بانوی بنی قریظه و بنی نضیر جز تو برای کسی سزاوار نیست". محمد آزادش گذاشت که یا به خانواده اش بازگردد یا همسرش شود که او دومی را برگزید. محمد در این کار از بزرگان و فاتحین، پیروی کرد که با خانوادهی زمام داران مغلوب ازدواج میکردند، تا بدین وسیله مصیبت آنها را تخفیف داده و اهمیتشان را محفوظ بدارند. هنگامی که محمد با او زفاف کرد، ابو ایوب شب را با شمشیر در کنار خیمهی محمد گذراند. صبح، محمد که او را دید، گفت چه کار داشتی ؟ گفت از کینهی این زن یهودی بر تو بیم داشتم که یارانت با شوهر و پدر و کسانش جنگ کرده بودند و آنها را کشته بودند و هنوز آثار یهودی گری در دل او باقی است. ولی صفیه تا آخر عمر به محمد وفادار ماند. هنگامی که محمد در بستر مرگ بود و زنانش دور بستر او جمع شده بودند، صفیه گفت: ای کاش درد تو به جان من میافتاد. همسران پیغمبر از روی تمسخر به یکدیگر اشاره کردند. پیغمبر آنها را ملامت کرد و گفت: به خدا او در گفتار خود صادق است.
حفصه دختر عمر: زن خنیس از مسلمانان اولیه بود. شوهرش که مرد، با آن که دختر عمر بود کسی به سراغش نرفت تا عمر خود دست به کار شد. اول به ابوبکر پیشنهاد کرد به این امید که شاید دوستی با وی به کار آید، اما ابوبکر سکوت کرد. به سراغ عثمان رفت. عثمان نیز سکوت کرد. عمر افسرده و ناراحت از دو دوست صمیمی اش به نزد پیامبر آمد و گله کرد. محمد برای تسکین او گفت : "حفصه را به عقد کسی در آور که از ابوبکر و عثمان بهتر باشد". و بدین طریق همچنان که با ابوبکر و علی و عثمان کرده بود، پیوند خویش را با عمر که از شخصیت های پر نفوذ و موثر اسلام به شمار میرفت نزدیک تر و استوارتر ساخت.
از کوشش عمر و سکوت یاران، میتوان به زیبایی حفصه پی برد. اما بهتر است در این مورد سخنی از "مادر عروس!" بشنویم تا محمدی که به گفتهی مبلغان مسیحی آن همه شیفتهی زن و شیدایی زیبایی او است، زنی را که اکنون در اوج اقتدارش برگزیده است بشناسیم :
عمر پس از آنکه میشنود دخترش با عایشه در آزار محمد همدست شده خشمگین بر سرش فریاد میکشد : «دختر من! تو به این زن (عایشه) که به زیبایی خود و عشقی که محمد به او دارد مینازد نگاه مکن. به خدا قسم میدانم که رسول خدا تو را دوست ندارد و اگر به خاطر من نبود تا به حال طلاقت داده بود!».
میمونه خواهر ام فضل زن عباس بن عبدالمطلب: یک سال پس از صلح حدیبیه به قصد عمره وارد مکه شد و طبق قرارداد بیش از ۳ روز حق توقف نداشت. در این ۳ روز میکوشید تا دل های مردم را به خود نزدیک سازد و با مهربانی و بخشش و نیکی و نرمش از شدت کینه و خشونت تعصبی که سران کفر علیه او در روحها ایجاد کرده بودند بکاهد و بهانه ای میجست تا رضایت آنها را برای تمدید قرار داد جلب کند تا فرصت بیشتری برای تماس با مردم به دست آرد. در این هنگام عباس، میمونه را به وی معرفی میکند که رفتار مسلمانان در این چند روز تاثیر زیادی روی او گذاشته و به اسلام گرایش پیدا کرده است. وی فامیل خالهی خالد بن ولید (قهرمان قریش و نبرد احد) است. عباس که زنش به وی اختیار داده بود تا همسری برای خواهرش انتخاب کند به محمد پیشنهاد کرد. گرایش میمونه به اسلام، خویشاوندی وی با خالد که شمشیرش سرنوشت جنگ احد را به سود قریش رقم زده بود و انتساب وی به خانوادههای با نفوذ قریش محمد را واداشت تا پیشنهاد او را بپذیرد. به خصوص که با این کار میخواست بهره برداری تبلیغاتی دیگری هم بکند و مراسم عروسی را در روز آخر اقامتش برپا سازد و قریش را دسته جمعی دعوت کند و غذا دهد و چون اسلام میمونه هنوز آشکار نشده بود و در صف آنان به شمار میآمد، ازدواج محمد با وی و شرکت مسلمانان و مشرکان در این جشن و نشستن کسانی که در بدر و احد روی هم شمشیر کشیدند بر یک سفره، در احساس اعراب تاثیر خواهد گذاشت و فضای سرد سیاسی را گرم خواهد کرد و دوری و بیگانگی را تخفیف خواهد داد و هم بهانه ای برای ماندن در شهر خواهد شد و شاید به جز این نتیجهی تبلیغاتی و زمینه سازی روحی، حوادثی پیش آید و یا بتوان پیش آورد که به سود وی باشد و امتیازاتی بیشتر از آنچه در قرارداد حدیبیه بود بدست آورد.
سران هوشیار قریش از نقشه پیامبر آگاه شدند و با قاطعیت پیشنهاد وی را رد کردند و وی ناچار شد در میانهی راه مدینه مراسم زفاف را انجام دهد. ولی در عین حال این ازدواج که او را با برخی رجال برجسته قریش خویشاوند میکرد، در روح آنان بی اثر نبود. چنان که اندکی پس از آن خالد و عمرو عاص و عثمان بن طلحه را میبینیم که راه مدینه را در پیش گرفته اند.
زینب دختر جحش: او همسر زید بن حارث بود که به دلیل اختلاف طبقاتی، کار آنها به طلاق کشید و محمد خود را قربانی کرد تا تابویی را بشکند. محمد خود را در ردیف اول اتهام قرار داد تا سنتی پوسیده را که از سال ها قبل در میان عرب ها جریان داشت از میان بردارد. این کار محمد چنان با ارزش بود که خدا نیز در قرآن، او را به خاطر این کار بزرگ داشت و از او تمجید کرد. داستان محمد و زینب بسیار مفصل است و در این مقال نمیگنجد. دوست داران دانستن چگونگی ازدواج آن دو میتوانند به کتب سیرهی محمد مراجعه کنند.
عایشه: دختر ابوبکر تنها دختری بود که در اسلام متولد شد و این خصوصیت، نزدیکان و برخی از یاران محمد را به این فکر انداخت که نخستین زنی که در اسلام متولد شده است و از جاهلیت خاطره ای ندارد همسر پیامبر گردد. ابوبکر که احساسی بس رقیق دارد و دلش جز ایمان محمد، از محبت وی نیز لبریز است، به وی پیشنهاد میکند. اما عایشه دختری است ۷ ساله و محمد مردی پنجاه و چند ساله و آن هم مردی که در خانهی خود دختری چون فاطمه دارد که نیازمند مادری است و در بیرون دشمنانی چون ابوجهل و ابولهب دارد و زندگی ای سراسر تلخی و آشوب و خطر و رنج و نیازمند همدردی. پیداست که دختر ۷ سالهی ابوبکر به کار همسری محمد نمیآید. محمد او را نامزد میکند تا هم نخستین دختری که در اسلام زاده شده و طلیعهی اولین نسل مسلمانان جهان است، به نام او باشد و هم با دوست هم فکر خویش ابوبکر، خویشاوند گردد که پیوند خویشاوندی در آن زمان استوارترین پیوندی بوده که میان دو انسان بسته میشده و این را جامعه شناسی بدوی و قبایلی میداند.
ازدواج محمد با عایشه یک ازدواج سمبلیک است، آمیخته با مصلحتی عاقلانه و اینجا سخن از عشق و هوس بی جا است. عشق محمد به قول "محمد حسنین هیکل" پس از ازدواج به وجود آمد و در هنگام ازدواج وجود نداشت و بدین جهت نمیتوان گفت که او را به اقتضای عشق به زنی گرفت و نمیتوان باور کرد که محمد او را در ۷ سالگی دوست داشته است. عایشه در کنار حفصه و دو کسی بودند که محمد به خاطر محکم تر کردن پایهی دوستی با مسلمانان بزرگ آنها را به زنی گرفت. محمد با عایشه در ۱۰ یا ۱۱ سالگی ازدواج کرد.
دخترکی باریک اندام و زیبا رو و خوش معاشرت بود. دورهی نوجوانی را میگذراند. رشد او خوب بود و واقعهی افک که در سال ۶ هجری (تقریبا یکی دو سال بعد از ازدواج محمد با او) اتفاق افتاد، ثابت میکند که عایشه فردی عاقل و بالغ(۱) بوده که به رابطه با صفوان متهم میشود(۲). او وقتی به منزل محمد انتقال یافت و در کنار سوده جای گرفت، محمد برای او پدری مهربان و نیکوکار و شوهری مشفق و دلسوز بود. از بازی او جلوگیری نمیکرد و به وسیله او از تفکر دائم در وظیفهی سنگینی که به عهده گرفته بود رهایی مییافت. عایشه آن طور که از کتب تاریخی بر می آید زنی بود زیبا، حسود، حساس، گستاخ و عاشق. عایشه تنها دختری بود که به خانه ی محمد آمد. دیگران همه بیوه گانی بودند که به مصلحتی سیاسی یا اخلاقی به همسری پیامبر در آمده بودند. عایشه جز زیبایی و جوانی زنی بسیار باهوش و خوش سخن بود. او به راستی عاشق پیغمبر بود به طوری که حتی نمی توانست ببیند محمد به فاطمه، علی، حسن و حسین محبت می کند و آتش خشم و حسادت در وجودش شعله ور می شد. محمد هر گاه از تلاطم های دشوار خسته می شد، عایشه را می خواند و می گفت : "کلیمنی یا حمیرا" (با من حرف بزن گلگونه من!).
به گفتهی شیمل : "مهم ترین خبرهای مربوط به زندگی خصوصی محمد به اسناد عایشه نقل شده است که هنوز بچه بود و عروسک بازی می کرد که به نامزدی دوست پدرش در می آید. همین عایشه است که پیوسته بر حجب و حیای پیغمبر به تاکید سخن می گوید".
عایشه نقل میکند هر وقت او را دیدم، گرسنه مییافتمش و به او می گفتم : کاش از این جهان به اندازهی خود برمیگرفتی. می گفت ای عایشه! دنیا را برای چه میخواهم ؟ برادران پیامبر من حالاتی بدتر از این را شکیبا بودند. البته مستشرقان متعصب مسیحی که مترصد کوچک ترین دست آویزی برای حمله هستند، عشق پاک محمد را، از آن عشق ها پنداشته اند که گه گاه در خلوت انزوای دیرها و گوشهی کنج کلیساها، میان خواهران مقدس و پدران مقدس صورت میگرفت و ویکتور هوگو هم آنها را لو میداد(۳)! (آئین سخنوری فروغی، خطابه های ویکتور هوگو).
ماریه قبطی: محمد هنگامی که به مقوقس حاکم مصر نامه نوشت و او را به اسلام دعوت کرد، او گفت من هم میدانم که پیغمبری ظهور خواهد کرد اما محل ظهور او شام است. در هر حال فرستادهی محمد را با دو کنیز و شتر سفید و یک خر و مقداری هدیه به مکه فرستاد. پیغمبر هدیه او را پذیرفت. یکی از آنها ماریه بود که او را برای خود نگاه داشت و یکی سیرین بود که او را به حسان بن ثابت داد. از او ابراهیم به دنیا آمد که تنها فرزند او از زنانش (بعد خدیجه) بود. این نیز جای سوال است که چگونه محمد که این همه فرزند دوست بود و جانش در طلب فرزند پسری میسوخت، از هیچ کدام از همسرانش فرزندی نیاورد ؟
اینان اند زنان حرمسرای محمد!
قرآن و تعدد زوجات
"اموال یتیمان را بدهید و پلید رابه جای پاک مدهید و اموال ایشان را با اموال خود مخورید که گناهی بزرگ است و اگر ترسیدید که دربارهی یتیمان عدالت نورزید، پس آن چه میخواهید دو، سه و چهار زن بگیرید و اگر میترسید که عدالت نورزید پس یکی".(نساء ۲و۳)
این حکم در ضمن آیاتی آمده که از سرنوشت یتیمان سخن میگوید. قبل و بعد این آیه به کرات دربارهی یتیمان صحبت شده (آیات ۷، ۸، ۱۰، ۱۳) و کاملا واضح است که این حکم باید یک ربطی به وضع یتیمان داشته باشد. در این آیه، قرآن ابتدا مردم را ملزم به اجرای عدالت میکند و بلافاصله اعتراف مینماید که "هرگز نمی توانید عدالت ورزید پس به یک تن اکتفا کنید". این آیه اکتفا به یک زن را بهتر می شمارد و می گوید، اگر می ترسید مطابق عدالت رفتار نکنید، فقط یک زن بگیرید. ضمنا تاکید میکند که نمیتوانید به عدالت برخورد کنید ولی در عین حال چون ممکن است در زندگی اجتماعی حوادثی پیش بیاید که تعدد زنان را ایجاب کند، داشتن ۴ زن را به شرط عدالت روا شمرده است. این چنین بیان هنرمندانه و شگفت انگیزی، هر که را که سخن شناس باشد و با روح قرآن آشنا و با پیچ و خم تفسیرها و فوت و فن های معنی شکن کلامی، بیگانه و هوس تعدد زوجات را در دل نداشته باشد، به سادگی اعتراف میکند که شرایط چندان دشوار است که جز در مواردی فردی یا اجتماعی که الزامی روحی یا اخلاقی در کار است، نمیتوان گذر کرد.
نکته ی دیگر که غالبا به ذهن نمی آید، این است که اسلام تعدد زوجات را وضع نکرده است. پیش از اسلام هیچ حدی در این باره وجود نداشته است و آنچه اسلام آورده " تحدید زوجات" است. نه که "چهار تا زن بگیرید" بلکه "بیش از ۴ تا نگیرید" و این دو یکی نیستند. ضمن این که این آیه در اواخر سال ۸ هجرت نازل شد. پس از آن که محمد تمام زنانش را گرفته بود و عده زنان را که تا آن موقع حدی نداشت، ۴ نفر تعیین کرد و هیچ خردی حکم نمی کند که محمد می بایست پس از این حکم ۴ تن از زنانش را نگه دارد و بقیه را طلاق گوید.
و اما چه ضرورت های اجتماعیای ایجاب میکند که تعدد زوجات به عنوان یک اصل مترقی و متعالی مطرح شود ؟خوشبختانه نسل پیش آن را به چشم خود دیده است. پس از جنگ جهانی دوم بحران شدیدی که بر اثر نابودی میلیون ها مرد در اروپا و به خصوص آلمان و اتریش و لهستان به وجود آمد و موج فساد و انحطاط و بیماری های روانی و پریشانی بسیاری که زنان بی شوهر و اطفال بیپدر رارنج میداد، همه و همه مسائلی بود که در روح و اخلاق جامعهی اروپایی آثار عمیق و انحرافات شدید به جای گذاشت. موج تظاهرات و اعتراضات زنان مذهب کاتولیک (که تعدد زوجات و ازدواج مجدد را ممنوع میداند) هم به مومنین که اصل تعدد زوجات را راهِ بازی برای شهوت رانی خود میپندارند و هم به روشنفکرانی که آنرا مطلقا ضد انسانی میشمارند، نشان میدهد که معنی و مورد این حکم چیست و کجاست.
در سال ۱۹۵۸، جبههی آزادی بخش ملی الجزایر به همهی اعضای خود سفارش کرد که مجاهدان به خانواده های برادران شهیدشان بیندیشند و با زنانی که همسرانشان را در راه مبارزه از دست داده اند، ازدواج کنند. تا شهادت مایهی پریشانی اطفال و بدبختی زنان نگردد و خانوادهی یک شهید به دامن فقر و فساد نیفتد. بر اساس این حکم بسیاری از مجاهدین الجزایری با زنانی که گاه جای مادرشان بودند و پسرانی به اندازهی خودشان داشتند ازدواج کردند.(۴)
نکتهی دیگر دربارهی زندگی خصوصی محمد، این که در مدینه پیغمبر از هیچ یک از زنانش (جز ماریه) فرزندی نیافت. در حالی که این زنان (که جز عایشه همگی بیوه بودند) در خانهی شوهر سابقشان دارای فرزندانی بودند. و این از شگفتی های زندگی محمد است.
اما حرمسرای محمد چگونه است ؟ چند اطاق گلی متصل به مسجد که سقفش از شاخ و برگ خرما پوشیده شده است. خانهی عایشه که "سوگلی" حرم بوده است نیمه اش با پوستی فرش شده و نیمه دیگرش را شن نرم ریخته اند. قندیل های این قصر عبارتند از شاخه های نخل که میسوزد و مطبخ و خوراکش ؟ ابوهریره توضیح میدهد: "تا که فوت کرد، از نان جو سیر نخورد. گاه میدیدی که دو ماه میگذشت و آتشی در منزل وی افروخته نمیشد و در این مدت غذاشان خرما و آب بود. گاه از شدت گرسنگی سنگ بر شکم میبست!".
و کلام آخر را از زبان شریعتی نقل کنیم که می گوید : "من هرگاه به یاد خانه و زندگی محمد میافتم که جوانی و کمال را بازنی ۵۰ تا ۷۳ ساله گذراند و در پیری با بیوه زنانی جا افتاده و بچه دار چون ام سلمه و زینب دختر خزیمه (مادر بینوایان) و به خصوص حفصه، سر کرد و خانه اش آن بود و خوراکش آن، نمی توانم از افسوس خودداری کنم که محمد میتوانست زنانی زیباتر از آنها داشته باشد و زندگی ای بهتر از این و نیز هرگاه سخن نویسندگانی را میخوانم که از شهوت رانی محمد سخن میگویند و از حرمسرای محمد، نمیتوانم از شرم پریشان نشوم که یک انسان، حتی نویسنده، تا کجاها میتواند ننگین شود و به خاطر مصلحتی زشت، سیمای حقیقتی زیبا را که فخر انسان است و سرمایهی تاریخ به چنین پلیدی ها بیالاید!".
زن از نگاه محمد
* شرم نمیکنید که زنانتان را مانند بندگان میزنید ؟ (محمد العبقریه ص ۲۸۷)
* وقتی مردی دو زن داشته باشد و میان آن ها به عدالت رفتار نکند، روز قیامت یک نیمه ی او افتاده است.(۵) (نهج الفصاحه ص ۴۵)
* شرم ندارید که زن را اول روز میزنید و آخر روز با او هم بستر میشوید ؟ (محمد العبقریه ۲۸۸)
* زن بگیرید و طلاق مدهید، زیرا خداوند مردانی که مکرر زن بگیرند و زنانی را که مکرر شوهر کنند دوست ندارد.(۶) (نهج الفصاحه ص ۱۴۵)
* در کار بخشش میان فرزندان خویش مساوات را رعایت کنید. من اگر کسی را برتری میدادم زنان را برتر می دادم. (۷) (ص ۳۶۶)
* احترام بانوان را پاس ندارد مگر شخص بزرگوار و محترم و به ایشان اهانت ننماید مگر شخص پست و فرومایه. (۸) (۳۲۵)
* بهترین شما کسانی هستند که برای زنان خود بهتر باشند (۹) (۳۱۱)
* جبرئیل آن قدر در خصوص زن سفارش کرد، تا بدان جا که فکر کردم طلاق زن بدون ارتکاب عمل زشت (زنا) روا نیست. (۱۰) (مکارم الاخلاق ص ۱۲۶)
* مردی که همسرش را بیازارد، نماز و هیچ کار خیری از او پذیرفته نیست و نخستین کسی است که وارد آتش میشود. (وسائل باب ۸۲)
* چه بسیار زنانی که فقیه تر از مردان هستند. (۱۱) (وسائل ص ۱۲۵)
* چه بسیار زنانی که بهتر از مردان هستند.(۱۲) (وسائل ص ۱۲۵)
پاورقی ها:
(۱) کلا در کشورهای گرم سیری، سن بلوغ پایین تر و رشد بچه ها بیشتر از کشورهای سردسیر است. مثلا نگاه کنید در دستورات فقهی آن زمان سن بلوغ دختران ۹ است که در شبه جزیره این گونه بوده است. حال آن که در ایران خودمان به زحمت دختری پیدا میشود که در سن ۹ سالگی و سوم دبستان بالغ شود. در ایران سن اصلی بلوغ برای دخترها ۵ یا ۶ سال بیشتر از سن معمول آن در عربستان است. مقایسه میان سن عایشه و رشد او با تمسک به آمارهای ایرانی، قیاس مع الفارق است و باعث نتیجه گیری کاملا غلط و اشتباه می گردد.
(۲) ماجرای افک: در غزوه بنی المصلق که عایشه با محمد همراه بود، در بازگشت برای قضای حاجت از کجاوه بیرون رفت. بعد از آمدن متوجه شد که گردنبندش در حین قضای حاجت افتاده است. از کجاوه بیرون آمد و به دنبال گردنبند رفت. سپاهیان به خیال آنکه عایشه در کجاوه است، آن را بلند کردند و راه افتادند. همین که عایشه برگشت کاروان را ندید. از کاروان جا مانده بود. روی خودش پارچه ای کشید وهمانجا خوابید. در قدیم مردی پشت سر کاروان حرکت می کرد تا اگر وسیله ای از کاروانیان در بین راه افتاده بود بردارد و به آنها در آخر راه تحویل دهد. در این سفر صفوان بن معطل سلمی این وظیفه را بر عهده داشت. همین که عایشه را دید گفت انا لله و انا علیه راجعون! عایشه به جا ماندنش را تعریف کرد. صفوان هم عایشه را بر شتر سوار کرد و به مدینه برد. هنگامی که به مدینه رسیدند عایشه مستقیم به خانه خودش رفت. منافقان به سرپرستی عبدلله ابن ابی شروع به سخن چینی کردند و عایشه را متهم کردند. سخن دهان به دهان رسید تا رسول خدا متوجه گشت. رفتارش نسبت به عایشه سرد گشت. خود عایشه هم خبر نداشت. محمد هم بسیار ناراحت بود. علی به او گفت: "ناراحت نباش ای رسول خدا. زن زیاد است. می توانی به جای او زن دیگری بگیری. از کنیزش بپرس. (همین اظهار نظر علی بود که عایشه از او کینه به دل گرفت و این کینه و عقده در جمل سر باز کرد)". از کنیز پرسیدند که قاعدتا او هم خبر نداشت. سرانجام پس از کش و قوس های فراوان محمد به خانه عایشه رفت و از او خواست حقیقت را بگوید و اگر کار خطایی کرده بگوید و از خدا طلب بخشش کند. عایشه هم چنان به گریه افتاده بود که صدایش در نمی آمد. در این لحظات آیه های ۱۱ و ۱۷-۲۰ سوره ی نور مبنی بر حکم لزوم ۴ شاهد برای اثبات زنا و ۸۰ ضربه شلاق برای آن که تهمت زده است نازل شد و این ماجرا پایان پذیرفت.
(۳) ازدواج در سنین کم (و به خصوص برای دختران در سنین ۱۰ تا ۱۴ سالگی) سنتی متداول بوده است. تا همین ۱۰۰ سال پیش پدران بزرگ ما و اجداد ما همه کسانی بوده اند که زن های بسیار داشته اند. پدر مادربزرگ یکی از دوستان حدود ۲۰ زن صیغه ای و عقدی داشته است! پدر پدربزرگ خود من ۷ زن داشته است. دوستی دارم که به قول خودش یک دِه! فرزندان و نوه های او بودند. پدر پدربزرگ دوست دیگری ۲۴ فرزند از ۸ زن خود داشته است. و مثال های این چنین بسیار است که خود شما هم می توانید شفاها از بزرگان فامیل خود بپرسید. اگر قرار باشد سنتی معمول و مرسوم و رایج را که سالیان دراز به عنوان یک اصل و سرپناه جاری بوده (و همان طور که توضیح دادیم سنتی است فارغ از ارضای تمایلات جنسی و پیوندی است بیشتر اجتماعی و اقتصادی)، هوس بازی نام بگذاریم، اولین نفرات این لیست هوس بازان، پدران و اجداد خود ما بوده اند!
(۴) المجاهد، ۱۲ دسامبر ۱۹۶۲ و همچنین ALGERIE PAR LE TEXTE 11. خمیستی نخستین وزیر خارجهی الجزایر بر اساس همین توصیه، ازدواج کرد.
(۵) اذا کانت عند ارجل امراتان فلم یعدل بینهما جاء یوم القیامه و شقه ساقط
(۶) تزوجوا و لا تطلقوا فان الله تعالی لا یحب الذواقین و لا ذواقات
(۷) ساوو بین اولادکم فی العطیه فلو کنت مفضلا احدا لفضلت النسا
(۸) ما اکرم النسا الا کریم و لا اهانهن الا لئیم
(۹) خیارکم خیارکم لنسائهم
(۱۰) اوصانی جبرئیل بالمراه حتی ظننت انه لا ینبغی طلاقها الا عن فاحشه بینه
(۱۱) رب امراه افقه من رجل
(۱۲) رب امراه خیر من رجل
منابع و مآخذ :
۱- زن در چشم و دل محمد. اسلام شناسی. درسهای دانشگاه مشهد. دکتر علی شریعتی ۵۱۴-۵۴۳.
۲- زندگانی محمد. دکتر محمد حسنین هیکل. ترجمهی ابوالقاسم پاینده. انتشارات سوره مهر.
۳- نهج الفصاحه. مترجم و گردآورنده ابوالقاسم پاینده. انتشارات جاویدان.
۴- محمد رسول خدا. پروفسور آنه ماری شیمل. ترجمهی حسن لاهوتی. انتشارات علمی فرهنگی.
۵- عباس محمود العقاد. محمد العبقریه (راه محمد). ترجمهی اسدالله مبشری.
۶- محمد خاتم پیامبران. نشریه حسینیه ارشاد. جلد دوم. دو مقالهی اسلام از دریچه چشم مسیحیان نوشتهی مجتبی مینوی و مستشرقین و اسلام نوشتهی سید غلام رضا سعیدی.
۷- زن از دیدگاه نهجالبلاغه. صفات زن در احادیث. ص ۲۵۰.
-
تشکر
اطلاعات موضوع
کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
اشتراک گذاری