جهت مشاهده مطالب کارشناسان و کاربران در این موضوع کلیک کنید







موضوع: تسخير كاخ مداين توسط اعراب و سرنوشت فرش بهارستان
-
۱۳۸۷/۰۶/۰۵, ۱۱:۱۶ #1
- تاریخ عضویت
شهريور ۱۳۸۷
- نوشته
- 332
- مورد تشکر
- 299 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
تسخير كاخ مداين توسط اعراب و سرنوشت فرش بهارستان
تسخير كاخ مداين توسط اعراب و سرنوشت فرش بهارستان
بالاخره سپاه اعراب در سال 14 هجري پس از تسخير ساحل چپ فرات ، در محل قادسيه به سرداري سعد بن ابي وقاص ، ايرانيان را كه تحت فرمان رستم پسر فرخزاد بودند ، شكست دادند و درفش كاويان ، يعني پرچم ملي ايرانيان را به غنيمت بردند .
دو سال بعد ، يعني در سال 16 هجري ، مداين ، پايتخت ساسانيان ، به تصرف اعراب درآمد . اعراب طبق معمول به غارت پرداختند . به هر يك از 60.000 عربي كه در اين نبرد شركت داشتند 12000 دينار رسيد و از جمله غنايم اين جنگ ، فرش بزرگ و بي نظيري بود كه آنرا بهارستان مي خواندند .
وصف مداين و فرش بهارستان :
مولف حبيب السير در اين مورد چنين مي نويسد : « چون سعد از فرار يزدجرد وقوف يافت ، به دل جمع و خاطر مطمئن به مداين درآمده نظر بر آن قصور منقش و منيع و ايوانهاي دلكش رفيع انداخت و آن اموال لاتعد و لاتخصي و اجناس بيحد و قياس ديد ، زبان به حمد مهيمن منان ، گردان ساخت و ضبط غنايم را به عهده عمر بن مقرن مزني كرده آن مقدار اشياء نفيسه و اقمشه ظريفه و اواني نقره و طلاو فرش و بساطهاي گرانبها به دست آمد كه وصف آن با مداد و قلم و دست ميسر نباشد و از آن جمله فرشي بود ابريشمي 60 گز در 60 گز كه اطراف آن به زمرد آراسته بود . و 18 ارش از آن فرش به جواهرات غير مكرر تزيين داشت ، چنانچه ده ارش از زمرد سبز بود و ده ارش از بلور سفيد و ده ارش از ياقوت سرخ و ده ارش از ياقوت كبود و ده ارش از ياقوت زرد . و در حواشي و جوانبش ، انواع گلستانها و گلها و درختان از جواهرات آبدار و گوهرهاي شاهوار بافته بود و آن را بهارستان نام نهاده . و ملوك عجم در فصل زمستان آن فرش را گسترانيده ، مجلس عشرت مي آراست و ميان زمستان را اولين ايام بهار مي پنداشتند .
القصه سعد از آن غنايم خمس جدا كرد ، نهصد شتر جهت حمل آن ترتيب نموده و به مدينه فرستاد و مابقي را بر شصت هزار سپاه عرب تقسيم نمود . به دست هر سواري 12 هزار دينار رسيد و چون اموال خمس و خبر فتح مداين ، به مدينه رسيد ، عمر بسيار هيجان زده و خوشحال گشته و آن امول را بخش كرد ، و فرش بهارستان را كه به محض رويت موجب نشاط و انبساط خاظر ميگشت ، قطعه قطعه كرده و بين مسلمين تقسيم نمود ، به روايتي تكه اي از آن كه نصيب علي ابن ابيطالب گشته بود توسط آن جناب به بيست هزار دينار فروخته شد .»
اعراب در تيسفون غنايم فراواني به دست آوردند كه عبارت بود از مقادير زيادي ظروف طلا و نقره مزين به صورت انسان و حيوان و سنگهاي قيمتي ، پارچه هاي ابريشمي ، زربفت ، قاليهاي زيبا و بسيار گرانبها ، بردگان بسيار از زن و مرد و اسلحه و اموال فراوان ديگر .
شهر تيسفون ويران ، غارت و سوزانده شد و ديگر در هيچ عهدي احياء نگشت ، بخشي از ساكنان شهر كه نتوانسته بودند فرار كنند ، كشته شدند و زنان و مردان زيبا روي ايراني اسير و به بردگي برده شدند .
سطح فرهنگ و تربيت سپاهيان عرب و حتي سرداران بزرگ ايشان ، به قدري نازل بود كه از درك ارزش اشيائي كه با چنان هنرمندي و چيره دستي ساخته شده بود ، عاجز بودند و طبق سوره مربوطه غنايم را تقسيم كردند . بدين ترتيب كه ظروف زيباي طلا و نقره كه از لحاظ هنري بي بديل بودند ، ذوب كردند و به شمش مبدل ساخته و پارچه هاي زربفت و زيبا را قطعه قطعه كردند .
تصرف پايتخت ساسانيان و ويران شدن آن به دست تازيان تاثير شديد و بسيار بدي در مردم ايران كرد و اندك اندك ايرانيان فهميدند كه حمله اعراب نه فقط غارت اموال و نفوس آنان و بلكه غارت و فرهنگ و تمدن درخشان ايراني مي باشد .
اطرافيان يزد گرد در مقام گردآوري قوا برآمدند ولي فكر تجزيه طلبي سران نظامي نمي گذاشت كه به نداي شاه پاسخ مساعد بدهند .
يكي از آثار شوم و بسيار زيان بخش حمله اعراب به ايران ، محو آثار علمي و ادبي اين مرز و بوم بود . اعراب جاهل كليه كتب علمي و ادبي را ، به عنوان آثار و يادگارهاي كفر و زندقه از بين بردند ، سعد وقاص پس از فتح پارس و تسخير مداين و دست يافتن به كتابخانه ها و منابع فرهنگي ايران ، از عمر خليفه وقت كسب تكليف نمود ، خليفه در جواب نوشت :« كتابها را در آب بريزيد زيرا اگر در آنها راهنمايي باشد با هدايت خدا و قران از آن بي نيازيم و اگر متضمن گمراهي است ، وجود آنها لازم نيست ، كتاب خدا براي ما كافيست .»
پس از وصول اين دستور سعد وقاص و ديگران حاصل صدها سال مطالعه و تحقيق ملل شرق نزديك را به دست آب و آتش سپردند .
در اثر غنايم فراواني كه پس از تسخير مداين به مدينه فرستاده شد ، اعراب بيشتري به طمع غارت و چپاول بسيج و راهي ولايات ايران شدند ، اندكي بعد سراسر خوزستان به تسخير تازيان درآمد ، يزدگرد پادشاه ساساني براي نجات قسمت شرقي ايران به جمع قوا پرداخت و سرانجام در حدود نهاوند بين طرفين جنگ سختي درگرفت كه به پيروزي اعراب منجر گشت . اعراب فتح نهاوند را كه اهميت فراواني براي آنها داشت فتح الفتوح مي خوانند
سپاس
__________________
زشیر شتر خوردن و سوسمار .......... عرب را بجایی رسیدست کار
که تاج کیانی کند ارزو .......... تفو بر تو ای چرخ گردون تفو
ویرایش توسط mmj : ۱۳۸۸/۱۲/۱۸ در ساعت ۱۹:۴۱ دلیل: تلطیف عنوان
-
تشکرها 6
-
۱۳۸۸/۱۲/۰۸, ۱۹:۱۱ #2
- تاریخ عضویت
دي ۱۳۸۸
- نوشته
- 2,245
- مورد تشکر
- 5,582 پست
- حضور
- 19 روز 19 دقیقه
- دریافت
- 12
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
-
تشکرها 2
-
۱۳۸۸/۱۲/۰۹, ۰۰:۱۴ #3
- تاریخ عضویت
مهر ۱۳۸۸
- نوشته
- 1,054
- مورد تشکر
- 1,442 پست
- حضور
- 8 روز 19 ساعت 58 دقیقه
- دریافت
- 10
- آپلود
- 0
- گالری
-
1
"
مهلب گوید : وقتی سعد در مداین فرود آمد و کس به تعقیب عجمان فرستاد ، تعاقب کنندگان تا
نهروان برفتند و باز گشتند و مشرکان ! سوی حلوان رفتند . سعد غنایم را پس از برداشت خمس
میان کسان تقسیم کرد که به سوار دوازده هزار رسید ، همه سوار بودند و کسی پیاده نبود و اسب
یدک در مداین بسیار بود .
شعبی گوید : سعد از خمس غنایم به مردم سخت کوش چیز داد اما افراط نکرد .
و نیز گوید : سعد خانه های مداین را میان کسان تقسیم کرد که در آن سکونت گرفتند ، صاحب
ضبط عمرو بن عمرو مزونی بود و مامور تقسیم سلمان بن ربیعه بود .
فتح مداین در صفر سال شانزدهم بود .
گوید : وقتی سعد وارد مداین شد ، نماز را تمام کرد و روزه گرفت و بگفت تا ایوان کسری را
نمازگاه ایام عید کنند و منبری در آن نهاد و آنجا نماز می کرد و تصویر ها همچنان بود و نماز
جمعه نیز می کرد و چون عید فطر آمد گفتند : به صحرا روید که سنت در نماز دو عید چنین بوده
است .
سعد گفت : همین جا نماز کنید .
گوید : سعد آنجا نماز کرد و گفت : بیرون دهکده و داخل آن یکیست .
گوید : وقتی سعد در مداین فرود آمد و منزلها را تقسیم کرد ، زن و فرزند کسان را بیاورد و در
خانه ها جای داد که وسایل داشت و در مداین اقامت داشتند تا از جنگ جلولا و تکریت و موصل
فراغت یافتند ، آنگاه سوی کوفه رفتند .
سعید گوید : سعد خمس را فراهم آورد و هر چه را که می خواست عمر از آن شگفتی کند از
جامه ها و زیور و شمشیر خسر و امثال آن ؛ بر آن بیفزود و با چیزها که دیدن آن برای عربان
خوشایند بود . از خمس به کسان چیز داد و پس از تقسیم میان کسان و برداشت خمس ؛ فرش
بجا ماند که تقسیم آن میسر نبود ، به مسلمانان گفت : موافقید که چهار خمس آنرا به دلخواه
واگذاریم و آنرا پیش عمر فرستیم که هر چه خواهد کند که تقسیم آن میسر نیست و پیش ما اندک
می نماید و در نظر مردم مدینه جلوه می کند ؟
گفتند : آری ، برای خدا چنین کن !
سعد فرش را بر این قرار فرستاد . فرش شصت ذراع در شصت ذراع بود . یکپارچه ، به اندازه
یک جریب که در آن راههای مصور بود و آب نماها چون نهر ها ، و لابلای آن مروارید بود و
حاشیه ها چون کشتزار و سبزه زار بهاران بود ، از حریر بر پو دهای طلا که گلهای طلا و نقره و
امثال آن داشت .
وقتی فرش را پیش عمر آوردند ، از خمس به کسان چیز داد و گفت : از خمسها به همه
جنگاورانی که حضور داشته اند یا میان حصول دو خمس کوشا بوده اند باید داد و گمان ندارم از
خمس بسیار داده باشند و آنگاه خمس را به مصارف آن تقسیم کرد و گفت : در باره فرش چه
رای می دهید ؟
جماعت همسخن شدند و گفتند :
این را به رای تو واگذاشته اند رای تو چیست ؟
اما علی ( بن ابیطالب ) گفت : ای امیر مومنان ! کار چنانست که گفته اند اما تامل باید که اگر
اکنون آنرا بپذیری فردا کسانی بناحق چیزها بگیرند !
عمر گفت : راست گفتی و اندرز دادی و آنرا پاره پاره کرد و به کسان داد ...
(ترجمه تاریخ طبری جلد 5 ص 1823)گوید : و چون سعد غنایم را تقسیم کرد فرش بماند که تقسیم آن میسر نبود ، پس مسلمانان را
------------------
فراهم آورد و گفت : خداوند دستهای شما را پر کرد ، تقسیم این فرش مشکل است و کس تاب
خرید آن را ندارد ، رای من این است که آنرا به امیر مومنان واگذارید که هر چه خواهد کند و
چنان کردند .
گوید : و چون فرش را در مدینه پیش عمر بردند ، خوابی دید و کسان را فراهم آورد و حمد و
ثنای خدا کرد و در باره فرش رای خواست و قصه آنرا بگفت ، بعضی ها گفتند : آنرا بگیر د ،
بعضی دیگر به نظر او واگذاشتند ، بعضی دیگر رای مشخص نداشتند . علی (بن ابیطالب ) که
سکوت عمر را دید برخاست و نزدیک او رفت و گفت : چرا علم خود را جهل می کنی و یقین خود
را به مقام شک می بری ؟ از دنیا جز آن نداری که عطا کنی و از پیش برداری یا بپوشی و پاره
کنی یا بخوری و ناچیز کنی !
گفت راست گفتی و فرش را پاره کرد و میان کسان تقسیم کرد .
یک پاره آن به علی (بن ابیطالب ) رسید که به بیست هزار بفروخت و از پاره های دیگر بهتر
نبود !
(ترجمه تاریخ طبری جلد 5 ص 1825)
---------------------------
که اجدادمان گر خرد داشتندکجا این سر انجام بد داشتند ؟
-
۱۳۸۸/۱۲/۱۸, ۱۹:۴۳ #4
- تاریخ عضویت
مرداد ۱۳۸۷
- نوشته
- 1,002
- مورد تشکر
- 1,397 پست
- حضور
- 12 ساعت 17 دقیقه
- دریافت
- 0
- آپلود
- 1
- گالری
- 0
اعراب به تیسفون ، مدائن میگفتند[جمع مدینه] و ان بدان سبب بود که تیسفون از 7 شهر تشکیل میشد ، در نظام طبقاتی ساسانی هر شهر مخصوص طبقه ای بود . حتی مردم درلباس و پوشاک نیز باهم متفاوت بودند و این یکی از دستورات مهم و موثری بود که اردشیر پاپکان بدان امر نموده بود و از نخستین روزهای برپایی دولت ساسانی تا اخرین روزها برقرار بود :
« اردشیر... مقرر فرمود که باید میان رعایا و اشراف در خوراک و پوشاک و خانه و زن و دیگر امور شخصی و اجتماعیتفاوت باشد تا هر طبقه ای در جایگاه خویش قرار گیرد. و فرمود تا رعایا به اشراف و طبقات ممتاز احترام گذارند و رام باشند، به این منظور که رعایا پای از گلیم خویش فراتر ننهند و خیره سری و گستاخی و ناسپاسی نکنند. ..» ن.ک: نامه تنسر 89 .90
هموست که بقول مسعودی در مروج الذهب جامعه را به هفت طبقه بنیاد نهاد[ن.ک: مروج الذهب 1/267]
اما فتح مدائن
« گويند، چون بزرگان پارسيان در قادسيه كشته شدند آنان چنان گريختند كه خود را به مداين رساندند، مسلمانان هم پيشروى كردند و كنار رود دجله مقابل مداين اردو زدند و بيست و هشت ماه همانجا مقيم بودند آنچنان كه دو بار خرماى تازه خوردند و دو عيد قربان همانجا قربانى كردند و چون براى مردم عراق اين مدت طولانى شد عموم دهقانان آن حدود با سعد بن ابى وقاص صلح كردند.
يزدگرد كه چنين ديد مرزبانان بزرگ خويش را جمع كرد و خزانهها و گنجينهها را ميان ايشان تقسيم كرد و در اين مورد براى آنان قباله نوشت و گفت اگر پادشاهى از دست ما بيرون شود شما براى تصرف اين گنجينهها شايستهتريد و اگر پادشاهى به ما برگردد خودتان آنها را به ما پس مىدهيد و با زنان و خويشان نزديك و خدم و حشم خود حركت كرد و به حلوان آمد و مقيم شد و خرزاد پسر هرمز برادر رستم را كه در قادسيه كشته شده بود به جانشينى خود در مداين گماشت.
و چون اين خبر به سعد بن ابى وقاص رسيد آماده شد و ياران خود را فرمان داد به دجله درآيند و نخست خود نام خدا بر زبان آورد و با اسب وارد دجله شد، مردم هم اسبهاى خود را به دجله راندند و همگان جز يك تن از دجله به سلامت بيرون آمدند، آن يك تن بر اسبى سرخ سوار بود كه اسبش از دجله بيرون آمد و شروع به تكان دادن يال خود كرد كه آبهاى آن خشك شود ولى مرد كه نامش سليك بن عبد الله و از قبيله طى بود غرق شد. » ن.ک : اخبارالطوال ص/161
تاریخ طبری /1813 :
مسلمانان در صف سال شانزدهم وارد شهر شدند و اموال خزاين خسرو را كه باقيمانده سه هزار هزار هزار فراهم آورده شيرى و اختلاف وى بود گرفتند.
«سه چيز است كه هر يك را مىخواهيد انتخاب كنيد.» [ساکنان شهر] گفتند «چيست؟» گفتيم: «يكى اسلام كه اگر اسلام بياريد حقوق و تكاليف شما همانند ماست و اگر نمىخواهيد جزيه بدهيد و اگر نمىخواهيد جنگ مىكنيم تا خدا ميان ما و شماحكم كند» گوينده قوم پاسخ داد به اولى و آخرى حاجت نداريم و ميانى را مىپذيريم.
خزانه خسرو :
ابن رفيل گويد: وقتى پارسيان را در آب هزيمت كردند و به كناره راندند و از كناره فرارى كردند همه اموالشان را گرفتند مگر آنچه از پيش فرستاده بودند، در خزاين خسرو سه هزار هزار هزار فراهم آمده بود كه يك نيمه آنرا به رستم داده بودند و نيمه ديگر را در خزاين نهاده بودند.
فرار یزدگرد (فراری بزدلانه و خائنانه)
شعبى گويد: چون يزدگرد از مداين هزيمت كرد، به نهاوند شد.
و چون از آنجا نيز هزيمت يافت، از ميان سپاه خود، هزار اسوار و هزار سنجزن و هزار خباز و هزار حلوايى برگزيد و رفت تا به مرو فرود آمد.
ن.ک :البلدان/530
کریستین سن نیز می نویسد:
« یزدگرد با دربار و حرمسرای خود از پایتخت گریخت در حالی که هزار نفر طباخ و هزار تن رامشگر، و هزار تن یوزبان و جماعتی کثیر از سایر خدمه همراه او بودند و شاهنشاه ، این گروه را هنوز کم میدانست. ص528 »
حکومتی که پادشاهش به هنگام درگیری با بیگانه ، به همراه هزاران تن طباخ و رامشگر از مرکز کشور میگریزد، معلوم است که به تودۀ مردمش که با مالیاتهای سنگین خود چنین دربار فاسدی را میگردانند، چه میگذرد!
فتح مدائن غربی یا بهرسیر
« در همان سال در ماه صفر مسلمين وارد شهر بهرسير شدند. مدتى بود كه سعد آن شهر را محاصره كرده بود. سعد دستههاى سواران را باطراف فرستاده كه مردم غير معاهد (خارج از عهد و ذمه اسلام) را غارت كند. هر يكى از سواران با يك برزگر اسير برگشتند كه عده اسراء صد هزار گرفتار شده بود زيرا عده سواران اسلام صد هزار بود. سعد دستور داد كه خندق گرداگرد حفر شود. شيرازاد دهقان ساباط (حاكم) باو گفت: اينها رعايا و برزگران و باركشان ايران هستند . تو نسبت بخود ايرانيان كارى نكردى (كه بآنها آسيب و زيان برسد) اين عده را بمن واگذار كن كه من آنها را نگهدارى كنم تا كار شما بسامان برسد.
سعد در اين كار با عمر مشورت كرد عمر پيغام داد اگر آن برزگران اهل محل و در آن سامان مقيم باشند و دشمن را ضد شما يارى نخواهند كرد آنها را آزاد كن كه در امان باشند هر كه از آنها بگريزد شما مىتوانيد او را بكيفر برسانيد. سعد هم همه را آزاد كرد سپس نزد دهقانان (بزرگان محل) فرستاد و آنها را بيكى از دو كار دعوت نمود: يا اسلام يا پرداخت جزيه كه پس از تأديه آن داخل در حمايت اسلام شده از آنها دفاع و نگهدارى خواهد شد. آنها با يك ديگر مشورت كرده پرداخت جزيه و استفاده از حمايت اسلام را ترجيح دادند ولى فلاحين املاك خسرو (پادشاه- خالصه دولت) با آنها هم آهنگ نشدند. در سراسر بلاد مفتوحه از اهل سواد (بين النهرين) كسى نماند كه از تسلط اسلام و مسلمين رخ بتابد بنابر اين همه بآسايش و امان تمتع نموده خوشبخت و آسوده شدنفرا رسيد. ن.ک . الکامل فی االتاریخ 2/529
«در فتح شهر بهرسیر سلمان فارسی کمک شایانی به فرمانده اعراب یعنی سعد بن ابی وقاص نمود . از سوی دیگر سلمان اهالی بهرسیر (ویه اردشیر) را به اسلام دعوت کرد و با پذریرفتن اسلام اهانی ویه اردشیر، لشگریان از جنگ دست کشیدند که بزرگترین پیروزی برای اعراب محسوب میشد ....از سویی پس از این زمان که مدائن به وسیله اعراب گشوده شد ، به دستور خلیفه عمر ایرانیان در مزارع خودشان به کشاورزی پرداختند که از انها جزیه دریافت نشود. عمر همچنین دستور داد راجع به امور ابادانی و کشاورزی ، ایرانیان را ازاد گذارند.» ن.ک: تاریخ تمدن ایران باستان 2/247
يكي از آثار شوم و بسيار زيان بخش حمله اعراب به ايران ، محو آثار علمي و ادبي اين مرز و بوم بود . اعراب جاهل كليه كتب علمي و ادبي را ، به عنوان آثار و يادگارهاي كفر و زندقه از بين بردند ، سعد وقاص پس از فتح پارس و تسخير مداين و دست يافتن به كتابخانه ها و منابع فرهنگي ايران ، از عمر خليفه وقت كسب تكليف نمود ، خليفه در جواب نوشت :« كتابها را در آب بريزيد زيرا اگر در آنها راهنمايي باشد با هدايت خدا و قران از آن بي نيازيم و اگر متضمن گمراهي است ، وجود آنها لازم نيست ، كتاب خدا براي ما كافيست .»
پس از وصول اين دستور سعد وقاص و ديگران حاصل صدها سال مطالعه و تحقيق ملل شرق نزديك را به دست آب و آتش سپردند .
دوستان برای اطلاع بیشتر درباره اتش سوزی کتابخانه به تایپیک زیر رجوع فرمایند :
http://www.askquran.ir/showthread.php?t=10730&p=253198
ویرایش توسط mmj : ۱۳۸۸/۱۲/۲۱ در ساعت ۰۱:۱۲
-
تشکرها 2
-
۱۳۸۹/۰۴/۲۸, ۱۳:۲۳ #5
-
۱۳۸۹/۰۷/۰۶, ۱۱:۳۳ #6
- تاریخ عضویت
آبان ۱۳۸۸
- نوشته
- 606
- مورد تشکر
- 2,413 پست
- حضور
- 20 ساعت 13 دقیقه
- دریافت
- 4
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
۩۩۩... پس بگذارید سرسپردگی به خداوند لباس درونتان باشد نه نمایش بیرون...در پنهان ترین لایه های روحتان باشد، نه آواز آشکار لبهایتان.... بگذارید سرسپردگی به خداوند در میان استخوان دنده هایتان باشد...۩۩۩
-
تشکرها 4
-
۱۳۸۹/۰۷/۰۶, ۱۴:۰۵ #7
مسير سربازان اسلام از پترا و بعلبك در شام
با سلام و احترام
سخنانتان علمي و تاريخي نيست و
بي پايه اند ...
نخست اينكه "اصل بر عدم وجود است" نه "وجود"
يعني زماني كه ميفرماييد كتاب و علمي دربازه اي از تاريخ
در نقطه اي از جهان (ايران) وجود داشته بايد
كتاب ها را اثبات كنيد ...
ترجيع بند تكراري "سوختن و بردن" نيز عاميانه است
چون ايران يك جزيره نبوده و ارتباط
تنگاتنگي با جهان خارج داشته
چطور از اين هزاران كتاب علمي يك برگ در كشور ديگر
باقي نمانده و حتي يادي هم از اين هزاران كتاب علمي
در چين و هند و روم و يونان و ... نشده ؟!!
دوم اينكه روايت آتش زدن و شستن ، خردپذير نيست
يعني با هيچ چسبي به اسلام نمي چسبد !!!
و از اهرام و مجسمه ابوالهول در مصر
و از قصرهاي شوش و تخت جمشيد
و مقبره دانيال و پاسارگاد وبيستون و... ميگذشت
ما هجوم و تخريب و بنا كردن اثر روي اثر
و پاك كردن الواح و مجسمه ها و نمادها نمي بينيم
ولي همين موضوع را مقايسه كنيد
مثلا با ويرانگري و كشتار و تخريب برخي اديان
در افريقا و امريكاي جنوبي و شمالي و مركزي و چين و اروپا ...
-
تشکرها 3
-
۱۳۸۹/۰۹/۱۷, ۱۷:۲۹ #8
حمله تازیانها به قدری وحشیانه بود که دیگه ایران هیچ وقت شکوه گذشتشو به دست نیاورد
بهتره از تازیانها دفاع نکنید در زندگی تازیانها به جز دست اندازی به ثروتهای دیگر مردم چیزی تعریف نشده واقعا پیامبر و امامها چه زجری بین این ابلها کشیدند
-
۱۳۸۹/۰۹/۱۷, ۱۷:۵۷ #9
سلام
لازم دیدم در مورد سخن دوستمون کمی واکنش نشون بدم
اول از همه ایرانی که اعراب فتح کردن در حال فروپاشی بود و دیگه ابر قدرت دنیا نبود ایرانی کشوری بود که بدون جنگ مصر و اورشلیم و....رو به روم داد. پس دیگه از قدرت بزرگ اون زمان که حتی اسم ارتشش لرزه بر پیکر دومین قدرت اون زمان مینداخت خبری نبود
و نکته دیگر اینکه شما یک بار تاریخ بعد از ایران رو ورق بزن تا با پادشاهان بزرگی چون نادر بر بخوری که در زمان خودش حتی قدرتهای بزرگ جنگی در مقابل او انچنان میگریختند که همانند مثال اهویانی بودند که در مقابل شیر درنده در حال فرار بودند البته قبول که دیگه سلسلها اون سلسلهای قدیم نشدند ولی بازم ایران جزو قدرت های بزرگ دنیا بود و هست
البته قبول دارم که تازیانهای وحشی انچنان ایران رو شخم زدند که دیگه ایران ایران قبلی نشد
حکم اهوراست به اهریمنان پارسیان تا به ابد قهرمان
-
تشکر
-
۱۳۸۹/۰۹/۱۷, ۲۱:۵۹ #10
- تاریخ عضویت
ارديبهشت ۱۳۸۸
- نوشته
- 1,487
- مورد تشکر
- 3,851 پست
- حضور
- 4 روز 13 ساعت 28 دقیقه
- دریافت
- 1164
- آپلود
- 119
- گالری
-
2
با سلام خدمت شما دوست گرامی
بله ما هم حرف شما را قبول داریم
اما جمله آخرتون کمی مغرضانه بود و جوابش اینه که توی دعوا حلوا خیرات نمیکنن.بعدش هم من یه آدرس اگه دوست داشتید بهتون بدم و لینکش را هم بذارم که خیلی هم تازیان را وحشی محسوب نکنیم.چون قبل از دوره ای که به ایران حمله کنند دارای حکومت هایی با شاهکارهای زیبا هستند
موفق و موید باشید
آفت دين سه چيز است، داناى بد كار و پيشواى ستم كار و مجتهد نادانحرکت کشتی نجات آدمیان احتیاجی به دریا ندارد.این کشتی روی قطره اشکی مقدس که برای حسین بن علی ریخته می شود می گذرد.علامه جعفری
-
تشکر
اطلاعات موضوع
کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
اشتراک گذاری