-
۱۳۸۷/۰۶/۰۶, ۱۵:۲۲ #1
- تاریخ عضویت
خرداد ۱۳۸۷
- نوشته
- 3,425
- مورد تشکر
- 1,987 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
شوخى و مزاح
كمتر جامعه و ملتى را مىتوان يافت كه در ارتباطات مردم، چيزىبه نام «شوخى» وجود نداشته باشد. لازمه زندگى اجتماعى و داشتنارتباطهاى سالم و فرحبخش، مزاح است. البته گاهى هم مزاح، بهكدورت و كينه مىانجامد و نتيجه معكوس مىدهد كه اشاره خواهدشد.
بعضيها خصلتشوخى و مزاح را چه با گفتار و چه رفتار، بهعنوان شاخصه خود قرار دادهاند. برخى هم ميانه خوشى با آن ندارند واهل شوخى نيستند.
از آنجا كه اين نوع برخورد، در ميان مردم متداول است و نهمىتوان به كلى آن را مردود دانست و نه مىتوان بىحد و مرز طرفدارآن بود، در اين بخش به بيان آثار، حد و مرز و شيوه و شرايط آن براساس تعاليم دينى مىپردازيم.
مزاح، خصلتى مؤمنانه
خستگى جسم و روح، با تفريحات سالم و مزاح و لطيفهگويىبرطرف مىشود. پرداختن به نشاط روحى و شادابى روان، در سايهلطايف و ظرايف، امرى طبيعى و مقبول و مورد حمايتشرع و ديناست، البته با مراعاتهايى خاص.
برخلاف تصور يا القاء آنان كه مىكوشند چهرهاى خشن و عبوساز اسلام ارايه دهند، در فرهنگ دينى مساله خوشحالى و شادى وخرسندسازى و «ادخال سرور» و شاد كردن ديگران، جزء خصلتهاىمثبت و پسنديده به شمار آمده است. از مزاح و شوخطبعى به عنوانيك خصلت مؤمنانه ياد شده است. اولياى دين و بزرگان مكتب نيز درعمل، اين گونه بودهاند.
امام صادق(ع) فرمود: هيچ مؤمنى نيست مگر اينكه در او «دعابه»است. راوى از امام پرسيد: دعابه چيست؟حضرت فرمود:يعنى مزاحو شوخى (1) .شوخىكردن، اگر در حد و مرز مجاز و معقول باشد، شادىآوراست و شادكردن مردم به فرموده حضرت رسول، كارى پسنديده استو در روايات، از ادخال سرور در دل اهل ايمان تمجيد شده است:
«انمن احب الاعمال الى الله عز و جل ادخال السرور على المؤمنين»; (2) .
از محبوبترين كارها نزد خداى متعال، وارد ساختن شادمانى بر دلمؤمنان است.
يونس شيبانى از امام صادق(ع) نقل كرده كه آن حضرت پرسيد:چگونه استشوخى و مزاحكردن شمابا يكديگر؟ گفتم: اندك است.حضرت با لحنى عتابآميز فرمود: چرا با هم مزاح و شوخى نداريد؟
«فان المداعبة من حسن الخلق»،و تو مىخواهى از اين طريق، سرور وشادى بر دل برادرت وارد كنى، پيامبر هم با افراد شوخى مىكرد،مىخواست كه آنها را شادمان سازد. (3) .
شوخى و مزاح، بخشى و جزيى ازخوشرفتارى و حسنخلق است
ویرایش توسط محب نور : ۱۳۸۸/۰۵/۳۰ در ساعت ۱۲:۵۵
-
تشکرها 6
-
۱۳۸۸/۰۵/۳۰, ۱۲:۴۹ #2
در سيره رهبران الهى
نمونههايى كه از مزاحها و رفتارهاى لطيفهآميز و سخنانمطايبهانگيز حضرت رسول روايتشده است، نشان مىدهد كه آنحضرت، در عين حال كه خوشرفتارى و گشادهرويى و بذلهگويىداشت، از مرز حق و سخن درست فراتر نمىرفت و شوخيهايش باطلو لغو و ناروا نبود. در روايت است كه پيامبر(ص) فرمود:
«انى لامزح و لا اقول الا حقا»; (4) .
من مزاح مىكنم، ولى جز حق نمىگويم.
اين سخن، هم نشاندهنده مزاح در سيره رسول خداست، همرعايتحد و مرز آن.
در مورد على بنابىطالب(ع) نقل شده كه وى شوخطبع بود وهمين شوخطبعى نيز بهانه مخالفان او گشت تا حضرت را از گردونهخلافت كنار بزنند و چنين وانمود كنند كه يك فرد خوشمشرب وشوخطبع، نمىتواند رهبرى مسلمين را عهدهدار شود. اهل مزاح بودنو بذلهگويى آن حضرت، حتى از زبان مخالفان او هم نقل شده است.عمروعاص، معاويه و عمر، سخنانى دارند كه گوياى اين ويژگى در آنحضرت است. خود حضرت با شگفتى ياد مىكند كه عمروعاص درمنطقه شام، چنين وانمود و تبليغات مىكند كه فرزند ابوطالب، مزاحگرو بذلهگو و بازيگر است! (5) تا چهره ناخوشايندى از وى در اذهان شاميانترسيم كند.
معاويه گفته است: خدا اباالحسن (على بنابيطالب) را رحمتكند، كه خندان و گشادهرو و اهل فكاهى بود! (6) او مىخواست اين را بهعنوان نقطه ضعف حضرت قلمداد كند.
در باره امام صادق(ع) نقل شده كه آن حضرت، بسيار خندهرو وشوخطبع بود: «و كان كثير الدعابة و التبسم.» (7) .
در برخى روايات هم توصيه شده كه در مسافرت با يك جمع،براى سرور و رفع خستگى از مزاح و شوخيهاى سالم استفاده شود واين از آداب سفر بيان شده است.
همچنان كه گذشت، شوخى و تفريحات سالم و مزاحهاى بدونآزار و دور از تحقير ديگران و پرهيز از استهزاء مردم، به زندگى فردى واجتماعى نشاط مىبخشد و موضوع مهم «طنز» نيز به نحوى در قلمروشوخى و مزاح قرار مىگيرد، به شرط آنكه نگاه جدى به زندگى، آسيبنبيند و حيات بشرى به بازيچه و لودگى و هرزگى كشيده نشود.
عاقلان، در هر شوخى و هزل هم، يك سخن جدى مىيابند و ازوراى مزاح، به حقايق مىرسند، اما غافلان، جدىترين مسايل حيات راهم به بازى مىگيرند.
شوخى در گفتار و مطايبه در رفتار، نبايد فلسفه حيات را به پوچىو خامى مبدل سازد و نگاه آدمى را در قشر نازكى از حقايق هستىمتوقف سازد. اساسا مرز شوخى و جدى پنداشتن زندگى در هميننگرش و زاويه ديد نهفته است.
زندهياد، علامه محمدتقى جعفرى درتعريف «شوخى» مىنويسد:
«فروغ جهانافروز روح را خاموش ساختن و به قشر نازكى از نفت كه روى آبمىسوزد خيرهشدن و لذتبردن، شوخى ناميده مىشود.» (8) .
باز هم به تعبير استاد علامه جعفرى: «با اين فرض كه همه عقلاى عالمبه وجود يك عده امور جدى معتقدند، بايستى شوخيهاى صورتاستراحتهايى باشد كه براى تكاپو در كار و فعاليت لازم مىدانيم. آرى، بايستشوخى كنيم، اما ضمنا بايد بدانيم كه اين شوخى در حقيقت مانند بيرون آمدن ازكشتى است كه در سطح اقيانوس زندگى در حركت است و گام گذاشتن به صندوقمقوايى است كه در روى امواج اقيانوس بىاختيار جست و خيز مىكند. ممكناست اين كار خندهآور، تلخى يكنواختبودن حركت كشتى و تماشا به دستگاه وساكنين كشتى را به دست فراموشى بسپارد، اما نبايد فراموش كرد كه درنورديدنپهنه بيكران دريا، احتياج به همان كشتى مجهز دارد كه حتى كوچكترين پيچ ومهرهاش هم به طور جدى منظور شده است.» (9) .
ویرایش توسط محب نور : ۱۳۸۸/۰۵/۳۰ در ساعت ۱۳:۰۹
[SIGPIC][/SIGPIC]
دلم تا دست بر دامان در زد/دو دستي سنگ شيون را به سر زداميدم مشت نوميدي به در کوفت/نگاهم قفل در، ميخ قدر کوفتچه درد است اين که در فصل اقاقي؟/به روي عاشقان در بسته ساقيبر اين در، واي من قفلي لجوج است/بجوش اي اشک هنگام خروج استدر ميخانه را گيرم که بستند/کليدش را چرا يا رب شکستند؟!دلم تا چند يا رب خسته باشد؟/در لطف تو تا کي بسته باشد؟==========================حبيبم قاصدي از پي فرستاد/پيامي بابلوري مي فرستادکه مي دانم تو را شرم حضور است/مشو نوميد، اين جا قصر نور استالا! اي عاشق اندوه گينم/نمي خواهم تو را غمگين ببينماگر آه تو از جنس نياز استدر باغ شهادت باز، باز است
-
تشکرها 4
-
۱۳۸۸/۰۵/۳۰, ۱۲:۵۰ #3
حد و مرز شوخى
انسانها از نظر تحمل شوخى يكسان نيستند. بعضيها ظرفيت لازمبراى مزاح ندارند، در نتيجه شوخى به جاى دلشادكردن، كينه وكدورت مىآورد و به جاى غمزدايى، اندوهزا مىشود.
از سوى ديگر، افراط در هر چيز، حتى خنديدن و خنداندن وشوخى و لطيفهگويى ناپسند است و آثار سوء و عوارض تلخ دارد. اگردر تعاليم دينى از «مزاح» نهى شده يا از «كثرت مزاح» مذمتشده است،براى پيشگيرى از همين عوارض است.
مولوى گويد:
گوش سر بربند از هزل و دروغ.
تا ببينى شهر جان را با فروغ.
البته كه نگاه جدى به حيات و شناخت ناب از فلسفه زيستن وتوجه به عقبهها و گردنههاى پر پيچ و خم و آينده دشوار و اسرارآميزوجود ما به حدى مشغول كننده است كه اگر كسى به همين جهات، لباز خنده و زبان از شوخى و عمل از مزاح برگيرد، چندان قابل ملامت ونكوهش نيست.
اينك نگاهى گذرا به برخى احاديثى مىافكنيم كه اساسا از مزاح،نهى مىكند، يا از افراط در شوخى برحذر مىدارد، يا به عوارض وپيامدهاى اخلاقى و اجتماعى زيادهروى در مزاح يا شوخيهاىبىحساب و لجامگسيخته و بىملاحظه نسبتبه حيثيت و آبرو وشخصيت ديگران اشاره دارد. با توجه به اينكه دين، مزاح را از اخلاقشايسته يك مؤمن مىداند، نهى از مزاح در موراد ديگر، جاى تاملدارد.
امام باقر(ع) به حمران بناعين فرمود:
«اياك و المزاح، فانه يذهب هيبة الرجل و ماء وجهه»; (10) .
از شوخى بپرهيز، چرا كه شوخى هيبت و آبروى انسان را مىبرد.
امام صادق(ع) فرمود:
«لا تمزح، فيذهب نورك»; (11) .
شوخى مكن، كه فروغت مىرود.
رسول خدا(ص) فرمود:
«كثرة المزاح تذهب بماء الوجه و كثرة الضحك تمحو الايمان»; (12) .
شوخى بيش از اندازه و بسيار، آبرو را مىبرد و خنده زياد، ايمان رامحو مىكند.
ز شوخى بپرهيز اى باخرد.
كه شوخى تو را آبرو مىبرد.
در آداب و اخلاق مسافرت، در احاديث متعددى، چند چيز جزءجوانمردى و فتوت به شمار آمده است، يكى هم مزاح است، اما بهشرطى كه معصيت و گناه نباشد، يا موجب خشم و نارضايى پروردگارنگردد. (المزاح فى غير المعاصى. كثرة المزاح فى غير ما يسخط الله عزو جل). (13) .
در سخنى هم امام صادق(ع) فرموده است:
«ان الله يحب المداعب فى الجماعة بلا رفث»; (14) .
خداوند، شوخ و مزاحكننده و بذلهگو در ميان جمع را دوستمىدارد، اگر به گناه كشيده نشود.
امام كاظم(ع) نيز در توصيه به يكى از فرزندانش چنين مىفرمايد:
«... اياك و المزاح، فانه يذهب بنور ايمانك و يستخف مروتك»; (15) .
از شوخى پرهيز كن، كه نور ايمانت را مىبرد و مروت تو را سبكمىسازد.
امام زينالعابدين(ع) در حديثبلندى كه به خصلتهاى گناهان وآثار و عواقب سوء آنها پرداخته، از جمله گناهانى را كه پرده حيا وعصمت را مىدرد، شرابخوارى، قماربازى و پرداختن به لغويات وشوخيهايى مىشمارد كه براى خنداندن مردم به كار گرفته مىشود. (16) .
شايد اشاره به آثار سوء اخلاقى و روحى دلقكبازيهايى باشد كهعدهاى شغل خود را انجام حركات سبك و خنداندن مردم ساختهاند ومردم را از واقعيات حيات و عمق بينش و نگرش به زندگى و مراعاتآداب و سنن دور مىدارند.
آيا جز اين است كه چهرههاى دلقك و انسانهايى كه حرفهبازيگرى در خنداندن و لودگى و مسخرگى دارند، و شوخيهاى جلف وسبك و نسنجيده و دور از وقار مىكنند، به طور طبيعى هيبت و وقارانسانى خود را از دست مىدهند و در نظرها سبك جلوه مىكنند. اينمضمون، در احاديثبسيارى مطرح شده است.
امام على(ع) فرموده است:
«من كثر مزاحه استخف به و من كثر ضحكه ذهبت هيبته»; (17) .
كسى كه زياد شوخى كند، به سبب همان، سبك مىشود و هر كهزياد بخندد، هيبتش مىرود.
اگر در حديث است كه:
«الكامل من غلب جده هزله»; (18) كامل كسىاست كه «جد» او بر «شوخى»اش غلبه و فزونى داشته باشد، نفى اصلشوخى و مزاح و هزل را نمىكند، بلكه شوخيهاى بىرويه و مزاحهاىخارج از حد را مى گويد كه «جديتحيات» را تحتالشعاع قرار مىدهد.
ویرایش توسط محب نور : ۱۳۸۸/۰۵/۳۰ در ساعت ۱۳:۰۵
[SIGPIC][/SIGPIC]
دلم تا دست بر دامان در زد/دو دستي سنگ شيون را به سر زداميدم مشت نوميدي به در کوفت/نگاهم قفل در، ميخ قدر کوفتچه درد است اين که در فصل اقاقي؟/به روي عاشقان در بسته ساقيبر اين در، واي من قفلي لجوج است/بجوش اي اشک هنگام خروج استدر ميخانه را گيرم که بستند/کليدش را چرا يا رب شکستند؟!دلم تا چند يا رب خسته باشد؟/در لطف تو تا کي بسته باشد؟==========================حبيبم قاصدي از پي فرستاد/پيامي بابلوري مي فرستادکه مي دانم تو را شرم حضور است/مشو نوميد، اين جا قصر نور استالا! اي عاشق اندوه گينم/نمي خواهم تو را غمگين ببينماگر آه تو از جنس نياز استدر باغ شهادت باز، باز است
-
تشکرها 4
-
۱۳۸۸/۰۵/۳۰, ۱۲:۵۰ #4
شوخيهاى بدفرجاموقتى شوخى، از مرز اعتدال فراتر رود و به افراط كشيده شود،موجب تحقير و اهانت مىگردد و طرف شوخى برمىآشوبد و در دفاعاز آبروى خود و حفظ موقعيتش به معارضه و برخورد مىپردازد.اينجاست كه شوخى تبديل به كدورت و دشمنى مىشود.
نمونههاى فراوانى مىتوان يافت كه يك مزاح بيجا و نسنجيده كهبىحرمتى به كسى يا گروهى تلقى شده است، خشم آنان را برانگيختهاست. در ضربالمثلهاى ما تعابيرى همچون «شوخى شوخى آخرش بهجدى مىكشد» (19) وجود دارد كه گوياى عواقب ناهنجار برخىشوخيهاست. همين مضمون در مثلهاى عربى نيز آمده است: «المزاحمقدمة الشر».
امام حسن عسكرى(ع) فرمود:
«لا تمازح، فيجترء عليك»; (20)
شوخىمكن، كه بر تو گستاخ مىشوند.
اين، اشاره به از بين رفتن مهابت وحرمت مزاحكننده دارد كه وقتى با شوخى، حريم خود را شكست وابهت و وقار خويش را زير پا گذاشت، راه براى ديگران باز مىشود كهبه حرمتشكنى بپردازند.
در حديث ديگرى كه امام صادق(ع) به «مؤمن الطاق» دارد به آثارسوء و خلافانگيز مزاح اشاره دارد. حضرت، ضمن وصاياى مفصلىبه وى، مىفرمايد:
«ان اردت ان يصفو لك ود اخيك فلا تمازحنه و لا تمارينه و لا تباهينه و لاتشارنه»; (21) .
اگر مىخواهى دوستى برادرت با تو صاف و زلال و بىآلايشبماند، با او شوخى، جدل، مفاخره و مخاصمه و كشمكش مكن.
روشن است كه اين چهار عمل، گاهى نوعى تعرض به حريمشخصيت ديگرى محسوب مىشود و آن صفاى برادرى و دوستى رامىآلايد.
به هر حال، در شوخى كردن با ديگران، هم بايد ظرفيت طرفمقابل سنجيده شود، هم از افراط و زيادهروى پرهيز گردد، هم از تحقيرو توهين و استهزاء ديگران اجتناب شود، هم وقار و هيبتخودشخص محفوظ بماند. نشاندن گل لبخند به چهرهها به قيمتخوردكردن شخصيتيك انسان، و ايجاد شادى در عدهاى به بهاى غمگينساختن يك مسلمان، زيبنده و شايسته نيست. در مساله طنز وبرنامههاى فكاهى و عروسكى صدا و سيما نيز، به لحاظ اينكه گاهىاهانتبه اشخاص حقيقى مىشود و تعرض به آبرو و حيثيت آنان بهشمار مىآيد، برخى به طور جدى مخالفند و آنان را از نظر فقهى وشرعى بىاشكال نمىدانند. اعتدال در هر امرى پسنديده است، در مزاحو شوخى نيز همچنين، تا معاشرتها پاك و دوستيها بادوام و رابطههاصميمى و برادرانه باشد.
پىنوشتها:
1) بحارالانوار، ج73، ص60.
2) كافى، ج2، ص189.
3) بحارالانوار، ج16، ص298.
4) همان.
5) نهجالبلاغه، صبحى صالح، خطبه 84.
6) بحارالانوار، ج41، ص147.
7) همان، ج17، ص33.
8) تفسير و نقد و تحليل مثنوى، ج16، ص147.
9) همان.
10) بحارالانوار، ج73، ص60.
11) همان، ص58.
12) همان، ج69، ص259.
13) همان، ج73، ص266.
14) همان، ص60.
15) همان، ج66، ص395.
16) همان، ج70، ص375.
17) همان، ج74، ص285.
18) غررالحكم.
19) امثال و حكم، دهخدا، ج2، ص1033.
20) بحارالانوار، ج75، ص350.
21) همان، ص291.
ویرایش توسط محب نور : ۱۳۸۸/۰۵/۳۰ در ساعت ۱۳:۱۱
[SIGPIC][/SIGPIC]
دلم تا دست بر دامان در زد/دو دستي سنگ شيون را به سر زداميدم مشت نوميدي به در کوفت/نگاهم قفل در، ميخ قدر کوفتچه درد است اين که در فصل اقاقي؟/به روي عاشقان در بسته ساقيبر اين در، واي من قفلي لجوج است/بجوش اي اشک هنگام خروج استدر ميخانه را گيرم که بستند/کليدش را چرا يا رب شکستند؟!دلم تا چند يا رب خسته باشد؟/در لطف تو تا کي بسته باشد؟==========================حبيبم قاصدي از پي فرستاد/پيامي بابلوري مي فرستادکه مي دانم تو را شرم حضور است/مشو نوميد، اين جا قصر نور استالا! اي عاشق اندوه گينم/نمي خواهم تو را غمگين ببينماگر آه تو از جنس نياز استدر باغ شهادت باز، باز است
-
تشکرها 5
-
۱۳۸۸/۰۶/۱۷, ۱۳:۱۵ #5
- تاریخ عضویت
ارديبهشت ۱۳۸۸
- نوشته
- 1,017
- مورد تشکر
- 2,509 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 29
- آپلود
- 0
- گالری
-
3
در روايات دو گونه مزاح و شوخي وارد شده است:
1- مزاح ممدوح .رسول اكرم (ص) مي فرمايند: (اني لا مزح و لا اقول الاحقا"؛ همانا من شوخي مي كنم در حالي كه جز حق نمي گويم)، ( ميزان الحكمه ، ج 9، ح18554 )
يعني؛ آن شوخي ممدوح است كه از مدار حق تجاوز نكند و به سخنان باطل و ناروا كشيده نشود.
در روايتي ديگر امام محمدباقر (ع) مي فرمايند: (ان الله يجب المداعب في الجماعه بلا رفث)،
(ميزان الحكمه ، ج 9، ح 18563 )
يعني ؛ خداوند كسي را كه در بين جماعت و اجتماع شوخي ميكند دوست دارد به شرط اينكه اين شوخي همراه فحش نباشد، آن شوخي ممدوحاست كه از فحش بدور باشد.
2- مزاح مذموم: رسول اكرم (ص) ميفرمايند : (لا يبلغ العبد صريح الايمان حتي يدع المزاح و
الكذب... ؛ بنده به ايمان صريح ( و صاف و بي شايبه ً از كفر ) نمي رسد تا اينكه شوخي و دروغ را رها سازد)، اينجا شوخي با دروغ جمع شده است و با هم ارتباط دارند. (میزان الحکمه، ج9، ح18577)
علي (ع) ميفرمايند: (لا يجد عبد طعم الايمان حتي يترك الكذب هزله و جده)، ( میزان الحکمه ، ج 8، ح 17114 ) . هيچ بنده اي مزه ايمان را نمي چشد تا اين كه دروغ را ترك كند چه شوخي آن و چه جدي آن معلوم مي شود آن شوخي مذموم است كه آميخته با دروغ باشد.
امام صادق (ع) مي فرمايند: (لا تمازح فيجترا عيلك؛ شوخي و مزاح نكن تا بر تو جرات راه پيدا كند) يعني؛ حد شوخي را نگه دار و آن قدر شوخي نكن تا نسبت به تو گستاخي و جسارت شود. (میزان الحکمه، ج 9،ر 18579 )
علي (ع) ميفرمايند: (من كثر مزاحه استجهل؛ هركس زيادي شوخي كند جهالت را پذيرفته است، ( همان ، ح 18596 ) يعني؛ شوخي زياد مذموم است.
-
تشکرها 3
-
۱۳۸۸/۰۶/۱۷, ۱۳:۲۴ #6
- تاریخ عضویت
ارديبهشت ۱۳۸۸
- نوشته
- 1,017
- مورد تشکر
- 2,509 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 29
- آپلود
- 0
- گالری
-
3
براي جمع كردن اين دو دسته روايات بايد گفت:
بذله گويي و مزاح به اندازه و بدون آثار تخريبي يا عوارض منفي پسنديده مي باشد و صفتي انساني است كه امامان معصوم(ع) به آن توصيه كرده اند.
همين صفت پسنديده اگر از حدّ خود تجاوز كند، يا آثار و عوارض تخريبي و منفي داشته باشد، مثلاً موجب ناراحتي يا آبروريزي و عيبجويي كسي شود، صفتي مذموم ميشود كه آثار سوء فراواني به دنبال دارد.
منع روايات از كثرت مزاح به خاطر عوارض سوء مي باشد و توصيه شده كه انسان مالك زبان خود باشد. اگر مزاح به افراط كشيده شود، به تدريج در برخورد با مسائل شخصي، جدّي نخواهد بود، پس با اين توضيح روشن مي شود كه هيچ گونه نقصي در روايات نيست و تعارضي با هم ندارند.
نتيجه اینکه خوبي و بدي مزاح امري نسبي است و بستگي به اهداف،نتايج، تأثيرات اجتماعي، رابط انساني و ... دارد و نبايد به طور مطلق قضاوت كرد، زيرا همان طور كه لازم است مسلمانان در برخورد با يكديگر بشّاش و گشاده رو باشند، از جهت ديگر نبايد با شوخي هاي بي جا و افراطي، زمينه آزار و اذيت يكديگر را فراهم كنند.
منبع: آيت الله مهدوي كني، نقطه هاي آغاز در حكمت عملي، ص 563 تا 570
-
تشکرها 2
-
۱۳۸۸/۰۶/۱۷, ۱۴:۰۶ #7
- تاریخ عضویت
مرداد ۱۳۸۸
- نوشته
- 1,279
- مورد تشکر
- 4,845 پست
- حضور
- 21 روز 5 ساعت 28 دقیقه
- دریافت
- 72
- آپلود
- 4
- گالری
-
98
مزاح پيغمبر :
پيرزنى به حضور پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله رسيد، علاقه مند بود كه اهل بهشت باشد.
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله به او فرمود:
پيرزن به بهشت نمى رود.
او گريان از محضر پيامبر خارج شد.
بلال حبشى او را در حال گريه ديد.
پرسيد:
چرا گريه مى كنى ؟
گفت :
گريه ام به خاطر اين است كه پيغمبر فرمود:
پيرزن به بهشت نمى رود.
بلال وارد محضر پيامبر شد حال پيرزن را بيان نمود.
حضرت فرمود:
سياه نيز به بهشت نمى رود.
بلال غمگين شد و هر دو نشستند و گريستند.
عباس عموى پيامبر آنها را در حال گريان ديد.
پرسيد:
چرا گريه مى كنيد؟
آنان فرمايش پيامبر را نقل كردند.
عباس ماجرا را به پيامبر عرض كرد.
حضرت به عمويش كه پيرمرد بود فرمود:
پيرمرد هم به بهشت نمى رود.
عباس هم سخت پريشان و ناراحت گشت .
سپس رسول اكرم هر سه نفر را به حضورش خواست ، آنها را خوشحال نمود و فرمود:
خداوند اهل بهشت را در سيماى جوان نورانى در حالى كه تاجى به سر دارند وارد بهشت مى كند، نه به صورت پير و سياه چهره و بدقيافه .
كتاب داستانهاى بحارالانوار جلد سوم
ویرایش توسط .:MOBAREZ:. : ۱۳۸۸/۰۶/۱۷ در ساعت ۱۴:۰۹
امام خمینی (ره) :
ما میگوییم تا شرک و کفر هست،مبارزه هست و تا مبارزه هست ما هستیم...
-
-
۱۳۹۲/۰۷/۱۳, ۱۰:۱۹ #8
- تاریخ عضویت
تير ۱۳۹۱
- نوشته
- 3,678
- مورد تشکر
- 5,210 پست
- حضور
- 23 روز 19 ساعت 49 دقیقه
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
باسمه تعالی
باسلام:
برخی از رفتارهای بشر، دو چهره داشته، به دو شکل نمایان میشود: گاه ستوده و زیبا، و گاه نکوهیده و زشت است. مزاح و بذله گویی، رفتاری است که اگر از مرز شرع پسند خود فراتر رود، از آفات زبان بهشمار میرود و پیامدهای ناخوشایند و بدی خواهد داشت. انسان باید بر زبان خود چیره شود و هنگام مزاح و شوخی، بُعد مثبت و منفی آن را در نظر بگیرد و تا جایی که ممکن است از بذله گویی در حد افراط بپرهیزد.
مزاح و کلماتی چون مداعبه، مفاکهه، و مطایبه، به معنای شوخی، بذله گویی، خوش زبانی و خوشمزگی هستند. [1] که دانشمندان علم اخلاق آن را با دو نیروی شهوت و غضب مرتبط میدانند. به این معنا که گاه از نیروی شهوت و گاه از نیروی غضب سرچشمه میگیرد.
انسان در انجام هر رفتار ارادی، انگیزه و هدفی را پی میگیرد. شوخی و بذله گویی نیز از این قاعده مستثنا نبوده، هدف و انگیزهای در آن دنبال میشود که به دو نوع، قابل تقسیم است: 1- هدف حق، 2- هدف باطل
1- هدف حق: اهداف ذیل را میتوان از جمله انگیزههای حق در مزاح بهشمار آورد:
الف: جرأت دادن به مخاطب، برای پرسش یا بیان مطلب: آدمی زمانی که در برابر بزرگی قرار میگیرد، چه بسا از بیان مطلب خویشس یا پرسش از نادانستههایش احساس ناتوانی کند، و هیبت و شکوه آن بزرگ، او را به سکوت وا دارد. در این حال، اگر آن بزرگ برای رفع این احساس شوخی کند، هدف درستی را دنبال کرده است،
یکی از اصحاب امام صادق علیهالسلام به ایشان عرض کرد: «فدایت شوم. آیا شوخی در رفتار پیامبر (ص) بود؟ حضرت فرمودند: همانا خداوند او را به خلقی بزرگ در شوخی وصف کرده است و خداوند متعال پیامبرانش را بر انگیخت، پسس در رفتار ایشان خشکی و انقباض بود و محمد (ص) را با مهربانی و رحمت برانگیخت و از مهربانی او با امتش، شوخی او با آنان بود؛ برای آنکه بزرگ شمردن او از سوی امت، به اندازهای نرسد که دیگر حتی به چهره او هم نگاه نکنند.[2]
ب: زدودن اندوه: گاه بذله گویی برای زدودن غبار غم و اندوه از دل شخص غمگین است که این انگیزه نیز از اهداف نیک بهشمار میرود.
ج: سرعت و کیفیت آموزش: گاه هدف از شوخی، آموزش بهتر است. آموزش مطالب دشوار و سنگین در قالب شوخی و بذله گویی، موجب درک بهتر و سریعتر خواهد بود؛ پس طرح شوخی برای رسیدن به کیفیت و سرعت مناسب در تعلیم و تربیت، از اهداف حق بهشمار میرود.
د:رفع خستگی و کسالت: گاه هدف از مزاح، ایجاد نشاط در مخاطب و رفع خستگی از او است که در این صورت نیز حق و بجا شمرده میشود.
پینوشت:
[1].لسان العرب، ج2، ص593
[2].مستدرک الوسائل، ج8، ص408، ح9817
-
تشکر
-
۱۳۹۲/۰۷/۱۳, ۱۰:۲۷ #9
- تاریخ عضویت
تير ۱۳۹۱
- نوشته
- 3,678
- مورد تشکر
- 5,210 پست
- حضور
- 23 روز 19 ساعت 49 دقیقه
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
هدف باطل: اهداف ذیل از جمله انگیزههای باطل در شوخی است:
الف: طمع مال و مقام: گاه بذله گویی برای به دست آوردن مال یا مقام است. در این حال شخص میکوشدبا خوشمزگی نزد صاحب مال یا مقام، خود را به او نزدیک کرده تا به وسیله او، به مال یا مقامی دست یابد.
ب: کینه و دشمنی: گاه هدف از شوخی، ابراز کینهای است که شخص به صورت عادی و با حال جدی نمیتواند آن را بیان کند، در نتیجه میکوشد آن را در قالب شوخی نشان دهد.
ج: لهو و لعب: بازی و سرگرمی غافل کننده، چه بسا انسان را به شوخی وا دارد.
مزاح در برخی از روایات موردنکوهش قرار گرفته:امام علی علیهالسلام فرمودند: «آفت هیبت(شکوه انسان) شوخی است.»[1] ، و در برخی دیگر ستایش شده است.پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند: «همانا من شوخی میکنم، ولی سخنی جز حق نمیگویم.»[2]
آنجا که مزاح با هدفی نادرست و باطل انجام شود، ابزاری در دست هوای نفس انسان بوده و موجب تقویت نفس اماره و بروز رفتار ناشایست میشود. و به کار بردن کلمات ناشایست در مزاح ناپسند بوده و از آن نهی شده است.
زیرا عقل انسان به حکم زشت دانستن ستم از بین بردن ارزش و شکوه انسانی فرد ، به دست خویش را ناپسند میداند، زیرا ستم به هر شکل و درباره هر کسی، از دید خرد ناپسند و نادرست است و صد البته که از بین بردن ارزش انسانی، از انواع ستم بهشمار میرود.
پینوشت:
[1].غررالحکم، ص222، ح4462
[2].بحارالانوار، ج16، ص298
ویرایش توسط سمیع : ۱۳۹۲/۰۷/۱۳ در ساعت ۱۰:۴۷
-
تشکر
-
۱۳۹۲/۰۷/۱۳, ۱۱:۰۲ #10
- تاریخ عضویت
تير ۱۳۹۱
- نوشته
- 3,678
- مورد تشکر
- 5,210 پست
- حضور
- 23 روز 19 ساعت 49 دقیقه
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
توجه به نکات ذیل در مزاح لازم است:
1- سن مخاطب مزاح: توجه به سن افراددر مزاح لازم است و تفاوت سنی افراد با یکدیگر باید در نظر گرفته شود و با هر کس فراخور سنش شوخی شود به این معنا که نوع عبارتها و لحن گفتار با هر فردی، مناسب سن او باشد؛ در غیر اینصورت شوخی رفتاری خلاف ادب بهشمار میرود.
2- شخصیت مخاطب مزاح: توجه به شخصیت حیثیت و جایگاه افراد نیز از نکتههایی است که در مزاح باید به آن توجه شود به این معنا که با افراد گوناگون، نباید به یک صورت شوخی کرد. گاه ممکن است شخص موقعیت برچستهای داشته باشد و برای جرأت دادن و ایجاد فضای مناسب یا شکسته نفسی، با افراد مزاح کند. در چنین حالی باید حد و مرز احترام او رعایت شود.
3- زمان و مکان مزاح: یکیدیگر از نکات قابل توجه در مزاح، دقت و توجه به زمان و مکان شوخی است. مزاح ممکن است بهخودی خود پسندیده باشد، ولی اگر با زمان و مکان متناسب نباشد، بسیار ناپسند و زشت است، برای نمونه مزاح و بذله گویی در مراسم سوگواری و مکانهای مقدس ناپسند است.
4- اندازه مزاح: افزون بر شرایط پیشگفته، رعایت حد و اندازه مزاح نیز لازم است. اگر شخصی در روابط خانوادگی و اجتماعی خود اندازه مزاح را رعایت نکرده، زیادهروی کند بزرگی و وقار خود را از دست میدهد.
امام علی علیهالسلام فرمودند: «هر کس بسیار شوخی کند، وقار و سنگینی او کم میشود.»[1]
امام صادق علیهالسلام فرمودند: «زیاد شوخی کردن آبرو را میبرد.»[2]
از حضرت علی علیهالسلام نیز روایت شده: «زیادهروی در شوخی و بذله گویی، حماقت است.»[3]
پینوشت:
[1].آمدی، غررالحکم، ص222، ح4477
[2[.کافی، ج2، ص665، ح14
[3].آمدی، غرراللحکم، ص222، ح4459
-
تشکرها 3
اطلاعات موضوع
کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
اشتراک گذاری