صفحه 1 از 2 12 آخرین
جهت مشاهده مطالب کارشناسان و کاربران در این موضوع کلیک کنید   

موضوع: شوخى و مزاح

  1. #1
    شروع کننده موضوع

    تاریخ عضویت
    جنسیت خرداد ۱۳۸۷
    نوشته
    3,425
    مورد تشکر
    1,987 پست
    حضور
    نامشخص
    دریافت
    0
    آپلود
    0
    گالری
    0

    شوخى و مزاح




    كمتر جامعه و ملتى را مى‏توان يافت كه در ارتباطات مردم، چيزى‏به نام «شوخى‏» وجود نداشته باشد. لازمه زندگى اجتماعى و داشتن‏ارتباطهاى سالم و فرح‏بخش، مزاح است. البته گاهى هم مزاح، به‏كدورت و كينه مى‏انجامد و نتيجه معكوس مى‏دهد كه اشاره خواهدشد.
    بعضيها خصلت‏شوخى و مزاح را چه با گفتار و چه رفتار، به‏عنوان شاخصه خود قرار داده‏اند. برخى هم ميانه خوشى با آن ندارند واهل شوخى نيستند.
    از آنجا كه اين نوع برخورد، در ميان مردم متداول است و نه‏مى‏توان به كلى آن را مردود دانست و نه مى‏توان بى‏حد و مرز طرفدارآن بود، در اين بخش به بيان آثار، حد و مرز و شيوه و شرايط آن براساس تعاليم دينى مى‏پردازيم.

    مزاح، خصلتى مؤمنانه

    خستگى جسم و روح، با تفريحات سالم و مزاح و لطيفه‏گويى‏برطرف مى‏شود. پرداختن به نشاط روحى و شادابى روان، در سايه‏لطايف و ظرايف، امرى طبيعى و مقبول و مورد حمايت‏شرع و دين‏است، البته با مراعاتهايى خاص.

    برخلاف تصور يا القاء آنان كه مى‏كوشند چهره‏اى خشن و عبوس‏از اسلام ارايه دهند، در فرهنگ دينى مساله خوشحالى و شادى وخرسندسازى و «ادخال سرور» و شاد كردن ديگران، جزء خصلتهاى‏مثبت و پسنديده به شمار آمده است. از مزاح و شوخ‏طبعى به عنوان‏يك خصلت مؤمنانه ياد شده است. اولياى دين و بزرگان مكتب نيز درعمل، اين گونه بوده‏اند.

    امام صادق(ع) فرمود: هيچ مؤمنى نيست مگر اينكه در او «دعابه‏»است. راوى از امام پرسيد: دعابه چيست؟حضرت فرمود:يعنى مزاح‏و شوخى (1) .
    شوخى‏كردن، اگر در حد و مرز مجاز و معقول باشد، شادى‏آوراست و شادكردن مردم به فرموده حضرت رسول، كارى پسنديده است‏و در روايات، از ادخال سرور در دل اهل ايمان تمجيد شده است:

    «ان‏من احب الاعمال الى الله عز و جل ادخال السرور على المؤمنين‏»; (2) .
    از محبوبترين كارها نزد خداى متعال، وارد ساختن شادمانى بر دل‏مؤمنان است.

    يونس شيبانى از امام صادق(ع) نقل كرده كه آن حضرت پرسيد:چگونه است‏شوخى و مزاح‏كردن شمابا يكديگر؟ گفتم: اندك است.حضرت با لحنى عتاب‏آميز فرمود: چرا با هم مزاح و شوخى نداريد؟

    «فان المداعبة من حسن الخلق‏»،
    شوخى و مزاح، بخشى و جزيى ازخوشرفتارى و حسن‏خلق است
    و تو مى‏خواهى از اين طريق، سرور وشادى بر دل برادرت وارد كنى، پيامبر هم با افراد شوخى مى‏كرد،مى‏خواست كه آنها را شادمان سازد. (3) .

    شوخى و مزاح


    ویرایش توسط محب نور : ۱۳۸۸/۰۵/۳۰ در ساعت ۱۲:۵۵


  2. #2

    تاریخ عضویت
    جنسیت اسفند ۱۳۸۷
    نوشته
    183
    مورد تشکر
    666 پست
    حضور
    نامشخص
    دریافت
    1
    آپلود
    1
    گالری
    0



    در سيره رهبران الهى

    نمونه‏هايى كه از مزاحها و رفتارهاى لطيفه‏آميز و سخنان‏مطايبه‏انگيز حضرت رسول روايت‏شده است، نشان مى‏دهد كه آن‏حضرت، در عين حال كه خوشرفتارى و گشاده‏رويى و بذله‏گويى‏داشت، از مرز حق و سخن درست فراتر نمى‏رفت و شوخيهايش باطل‏و لغو و ناروا نبود. در روايت است كه پيامبر(ص) فرمود:

    «انى لامزح و لا اقول الا حقا»; (4) .
    من مزاح مى‏كنم، ولى جز حق نمى‏گويم.

    اين سخن، هم نشان‏دهنده مزاح در سيره رسول خداست، هم‏رعايت‏حد و مرز آن.
    در مورد على بن‏ابى‏طالب(ع) نقل شده كه وى شوخ‏طبع بود وهمين شوخ‏طبعى نيز بهانه مخالفان او گشت تا حضرت را از گردونه‏خلافت كنار بزنند و چنين وانمود كنند كه يك فرد خوش‏مشرب وشوخ‏طبع، نمى‏تواند رهبرى مسلمين را عهده‏دار شود. اهل مزاح بودن‏و بذله‏گويى آن حضرت، حتى از زبان مخالفان او هم نقل شده است.عمروعاص، معاويه و عمر، سخنانى دارند كه گوياى اين ويژگى در آن‏حضرت است. خود حضرت با شگفتى ياد مى‏كند كه عمروعاص درمنطقه شام، چنين وانمود و تبليغات مى‏كند كه فرزند ابوطالب، مزاح‏گرو بذله‏گو و بازيگر است! (5) تا چهره ناخوشايندى از وى در اذهان شاميان‏ترسيم كند.

    معاويه گفته است: خدا اباالحسن (على بن‏ابيطالب) را رحمت‏كند، كه خندان و گشاده‏رو و اهل فكاهى بود! (6) او مى‏خواست اين را به‏عنوان نقطه ضعف حضرت قلمداد كند.

    در باره امام صادق(ع) نقل شده كه آن حضرت، بسيار خنده‏رو وشوخ‏طبع بود: «و كان كثير الدعابة و التبسم.» (7) .
    در برخى روايات هم توصيه شده كه در مسافرت با يك جمع،براى سرور و رفع خستگى از مزاح و شوخيهاى سالم استفاده شود واين از آداب سفر بيان شده است.

    همچنان كه گذشت، شوخى و تفريحات سالم و مزاحهاى بدون‏آزار و دور از تحقير ديگران و پرهيز از استهزاء مردم، به زندگى فردى واجتماعى نشاط مى‏بخشد و موضوع مهم «طنز» نيز به نحوى در قلمروشوخى و مزاح قرار مى‏گيرد، به شرط آنكه نگاه جدى به زندگى، آسيب‏نبيند و حيات بشرى به بازيچه و لودگى و هرزگى كشيده نشود.

    عاقلان، در هر شوخى و هزل هم، يك سخن جدى مى‏يابند و ازوراى مزاح، به حقايق مى‏رسند، اما غافلان، جدى‏ترين مسايل حيات راهم به بازى مى‏گيرند.
    شوخى در گفتار و مطايبه در رفتار، نبايد فلسفه حيات را به پوچى‏و خامى مبدل سازد و نگاه آدمى را در قشر نازكى از حقايق هستى‏متوقف سازد. اساسا مرز شوخى و جدى پنداشتن زندگى در همين‏نگرش و زاويه ديد نهفته است.

    زنده‏ياد، علامه محمدتقى جعفرى درتعريف «شوخى‏» مى‏نويسد:
    «فروغ جهان‏افروز روح را خاموش ساختن و به قشر نازكى از نفت كه روى آب‏مى‏سوزد خيره‏شدن و لذت‏بردن، شوخى ناميده مى‏شود.» (8) .

    باز هم به تعبير استاد علامه جعفرى: «با اين فرض كه همه عقلاى عالم‏به وجود يك عده امور جدى معتقدند، بايستى شوخيهاى صورت‏استراحتهايى باشد كه براى تكاپو در كار و فعاليت لازم مى‏دانيم. آرى، بايست‏شوخى كنيم، اما ضمنا بايد بدانيم كه اين شوخى در حقيقت مانند بيرون آمدن ازكشتى است كه در سطح اقيانوس زندگى در حركت است و گام گذاشتن به صندوق‏مقوايى است كه در روى امواج اقيانوس بى‏اختيار جست و خيز مى‏كند. ممكن‏است اين كار خنده‏آور، تلخى يكنواخت‏بودن حركت كشتى و تماشا به دستگاه وساكنين كشتى را به دست فراموشى بسپارد، اما نبايد فراموش كرد كه درنورديدن‏پهنه بيكران دريا، احتياج به همان كشتى مجهز دارد كه حتى كوچكترين پيچ ومهره‏اش هم به طور جدى منظور شده است.» (9) .


    شوخى و مزاح

    ویرایش توسط محب نور : ۱۳۸۸/۰۵/۳۰ در ساعت ۱۳:۰۹
    [SIGPIC][/SIGPIC]

    دلم تا دست بر دامان در زد/دو دستي سنگ شيون را به سر زد
    اميدم مشت نوميدي به در کوفت/نگاهم قفل در، ميخ قدر کوفت
    چه درد است اين که در فصل اقاقي؟/به روي عاشقان در بسته ساقي
    بر اين در،‌ واي من قفلي لجوج است/بجوش اي اشک هنگام خروج است
    در ميخانه را گيرم که بستند/کليدش را چرا يا رب شکستند؟!
    دلم تا چند يا رب خسته باشد؟/در لطف تو تا کي بسته باشد؟
    ==========================
    حبيبم قاصدي از پي فرستاد/پيامي بابلوري مي فرستاد
    که مي دانم تو را شرم حضور است/مشو نوميد، اين جا قصر نور است
    الا! اي عاشق اندوه گينم/نمي خواهم تو را غمگين ببينم
    اگر آه تو از جنس نياز است
    در باغ شهادت باز، باز است


  3. #3

    تاریخ عضویت
    جنسیت اسفند ۱۳۸۷
    نوشته
    183
    مورد تشکر
    666 پست
    حضور
    نامشخص
    دریافت
    1
    آپلود
    1
    گالری
    0



    حد و مرز شوخى

    انسانها از نظر تحمل شوخى يكسان نيستند. بعضيها ظرفيت لازم‏براى مزاح ندارند، در نتيجه شوخى به جاى دلشادكردن، كينه وكدورت مى‏آورد و به جاى غم‏زدايى، اندوه‏زا مى‏شود.
    از سوى ديگر، افراط در هر چيز، حتى خنديدن و خنداندن وشوخى و لطيفه‏گويى ناپسند است و آثار سوء و عوارض تلخ دارد. اگردر تعاليم دينى از «مزاح‏» نهى شده يا از «كثرت مزاح‏» مذمت‏شده است،براى پيشگيرى از همين عوارض است.

    مولوى گويد:
    گوش سر بربند از هزل و دروغ.
    تا ببينى شهر جان را با فروغ.

    البته كه نگاه جدى به حيات و شناخت ناب از فلسفه زيستن وتوجه به عقبه‏ها و گردنه‏هاى پر پيچ و خم و آينده دشوار و اسرارآميزوجود ما به حدى مشغول كننده است كه اگر كسى به همين جهات، لب‏از خنده و زبان از شوخى و عمل از مزاح برگيرد، چندان قابل ملامت ونكوهش نيست.
    اينك نگاهى گذرا به برخى احاديثى مى‏افكنيم كه اساسا از مزاح،نهى مى‏كند، يا از افراط در شوخى برحذر مى‏دارد، يا به عوارض وپيامدهاى اخلاقى و اجتماعى زياده‏روى در مزاح يا شوخيهاى‏بى‏حساب و لجام‏گسيخته و بى‏ملاحظه نسبت‏به حيثيت و آبرو وشخصيت ديگران اشاره دارد. با توجه به اينكه دين، مزاح را از اخلاق‏شايسته يك مؤمن مى‏داند، نهى از مزاح در موراد ديگر، جاى تامل‏دارد.

    امام باقر(ع) به حمران بن‏اعين فرمود:
    «اياك و المزاح، فانه يذهب هيبة الرجل و ماء وجهه‏»; (10) .
    از شوخى بپرهيز، چرا كه شوخى هيبت و آبروى انسان را مى‏برد.

    امام صادق(ع) فرمود:
    «لا تمزح، فيذهب نورك‏»; (11) .
    شوخى مكن، كه فروغت مى‏رود.

    رسول خدا(ص) فرمود:
    «كثرة المزاح تذهب بماء الوجه و كثرة الضحك تمحو الايمان‏»; (12) .
    شوخى بيش از اندازه و بسيار، آبرو را مى‏برد و خنده زياد، ايمان رامحو مى‏كند.

    ز شوخى بپرهيز اى باخرد.
    كه شوخى تو را آبرو مى‏برد.

    در آداب و اخلاق مسافرت، در احاديث متعددى، چند چيز جزءجوانمردى و فتوت به شمار آمده است، يكى هم مزاح است، اما به‏شرطى كه معصيت و گناه نباشد، يا موجب خشم و نارضايى پروردگارنگردد. (المزاح فى غير المعاصى. كثرة المزاح فى غير ما يسخط الله عزو جل). (13) .

    در سخنى هم امام صادق(ع) فرموده است:
    «ان الله يحب المداعب فى الجماعة بلا رفث‏»; (14) .
    خداوند، شوخ و مزاح‏كننده و بذله‏گو در ميان جمع را دوست‏مى‏دارد، اگر به گناه كشيده نشود.

    امام كاظم(ع) نيز در توصيه به يكى از فرزندانش چنين مى‏فرمايد:
    «... اياك و المزاح، فانه يذهب بنور ايمانك و يستخف مروتك‏»; (15) .
    از شوخى پرهيز كن، كه نور ايمانت را مى‏برد و مروت تو را سبك‏مى‏سازد.

    امام زين‏العابدين(ع) در حديث‏بلندى كه به خصلتهاى گناهان وآثار و عواقب سوء آنها پرداخته، از جمله گناهانى را كه پرده حيا وعصمت را مى‏درد، شرابخوارى، قماربازى و پرداختن به لغويات وشوخيهايى مى‏شمارد كه براى خنداندن مردم به كار گرفته مى‏شود. (16) .
    شايد اشاره به آثار سوء اخلاقى و روحى دلقك‏بازيهايى باشد كه‏عده‏اى شغل خود را انجام حركات سبك و خنداندن مردم ساخته‏اند ومردم را از واقعيات حيات و عمق بينش و نگرش به زندگى و مراعات‏آداب و سنن دور مى‏دارند.
    آيا جز اين است كه چهره‏هاى دلقك و انسانهايى كه حرفه‏بازيگرى در خنداندن و لودگى و مسخرگى دارند، و شوخيهاى جلف وسبك و نسنجيده و دور از وقار مى‏كنند، به طور طبيعى هيبت و وقارانسانى خود را از دست مى‏دهند و در نظرها سبك جلوه مى‏كنند. اين‏مضمون، در احاديث‏بسيارى مطرح شده است.

    امام على(ع) فرموده است:
    «من كثر مزاحه استخف به و من كثر ضحكه ذهبت هيبته‏»; (17) .
    كسى كه زياد شوخى كند، به سبب همان، سبك مى‏شود و هر كه‏زياد بخندد، هيبتش مى‏رود.

    اگر در حديث است كه:
    «الكامل من غلب جده هزله‏»; (18) كامل كسى‏است كه «جد» او بر «شوخى‏»اش غلبه و فزونى داشته باشد، نفى اصل‏شوخى و مزاح و هزل را نمى‏كند، بلكه شوخيهاى بى‏رويه و مزاحهاى‏خارج از حد را مى گويد كه «جديت‏حيات‏» را تحت‏الشعاع قرار مى‏دهد.


    شوخى و مزاح

    ویرایش توسط محب نور : ۱۳۸۸/۰۵/۳۰ در ساعت ۱۳:۰۵
    [SIGPIC][/SIGPIC]

    دلم تا دست بر دامان در زد/دو دستي سنگ شيون را به سر زد
    اميدم مشت نوميدي به در کوفت/نگاهم قفل در، ميخ قدر کوفت
    چه درد است اين که در فصل اقاقي؟/به روي عاشقان در بسته ساقي
    بر اين در،‌ واي من قفلي لجوج است/بجوش اي اشک هنگام خروج است
    در ميخانه را گيرم که بستند/کليدش را چرا يا رب شکستند؟!
    دلم تا چند يا رب خسته باشد؟/در لطف تو تا کي بسته باشد؟
    ==========================
    حبيبم قاصدي از پي فرستاد/پيامي بابلوري مي فرستاد
    که مي دانم تو را شرم حضور است/مشو نوميد، اين جا قصر نور است
    الا! اي عاشق اندوه گينم/نمي خواهم تو را غمگين ببينم
    اگر آه تو از جنس نياز است
    در باغ شهادت باز، باز است


  4. #4

    تاریخ عضویت
    جنسیت اسفند ۱۳۸۷
    نوشته
    183
    مورد تشکر
    666 پست
    حضور
    نامشخص
    دریافت
    1
    آپلود
    1
    گالری
    0



    شوخيهاى بدفرجام
    وقتى شوخى، از مرز اعتدال فراتر رود و به افراط كشيده شود،موجب تحقير و اهانت مى‏گردد و طرف شوخى برمى‏آشوبد و در دفاع‏از آبروى خود و حفظ موقعيتش به معارضه و برخورد مى‏پردازد.اينجاست كه شوخى تبديل به كدورت و دشمنى مى‏شود.
    نمونه‏هاى فراوانى مى‏توان يافت كه يك مزاح بيجا و نسنجيده كه‏بى‏حرمتى به كسى يا گروهى تلقى شده است، خشم آنان را برانگيخته‏است. در ضرب‏المثلهاى ما تعابيرى همچون «شوخى شوخى آخرش به‏جدى مى‏كشد» (19) وجود دارد كه گوياى عواقب ناهنجار برخى‏شوخيهاست. همين مضمون در مثلهاى عربى نيز آمده است: «المزاح‏مقدمة الشر».

    امام حسن عسكرى(ع) فرمود:
    «لا تمازح، فيجترء عليك‏»; (20)
    شوخى‏مكن، كه بر تو گستاخ مى‏شوند.

    اين، اشاره به از بين رفتن مهابت وحرمت مزاح‏كننده دارد كه وقتى با شوخى، حريم خود را شكست وابهت و وقار خويش را زير پا گذاشت، راه براى ديگران باز مى‏شود كه‏به حرمت‏شكنى بپردازند.
    در حديث ديگرى كه امام صادق(ع) به «مؤمن الطاق‏» دارد به آثارسوء و خلاف‏انگيز مزاح اشاره دارد. حضرت، ضمن وصاياى مفصلى‏به وى، مى‏فرمايد:

    «ان اردت ان يصفو لك ود اخيك فلا تمازحنه و لا تمارينه و لا تباهينه و لاتشارنه‏»; (21) .
    اگر مى‏خواهى دوستى برادرت با تو صاف و زلال و بى‏آلايش‏بماند، با او شوخى، جدل، مفاخره و مخاصمه و كشمكش مكن.

    روشن است كه اين چهار عمل، گاهى نوعى تعرض به حريم‏شخصيت ديگرى محسوب مى‏شود و آن صفاى برادرى و دوستى رامى‏آلايد.
    به هر حال، در شوخى كردن با ديگران، هم بايد ظرفيت طرف‏مقابل سنجيده شود، هم از افراط و زياده‏روى پرهيز گردد، هم از تحقيرو توهين و استهزاء ديگران اجتناب شود، هم وقار و هيبت‏خودشخص محفوظ بماند. نشاندن گل لبخند به چهره‏ها به قيمت‏خوردكردن شخصيت‏يك انسان، و ايجاد شادى در عده‏اى به بهاى غمگين‏ساختن يك مسلمان، زيبنده و شايسته نيست. در مساله طنز وبرنامه‏هاى فكاهى و عروسكى صدا و سيما نيز، به لحاظ اينكه گاهى‏اهانت‏به اشخاص حقيقى مى‏شود و تعرض به آبرو و حيثيت آنان به‏شمار مى‏آيد، برخى به طور جدى مخالفند و آنان را از نظر فقهى وشرعى بى‏اشكال نمى‏دانند. اعتدال در هر امرى پسنديده است، در مزاح‏و شوخى نيز همچنين، تا معاشرتها پاك و دوستيها بادوام و رابطه‏هاصميمى و برادرانه باشد.

    پى‏نوشتها:

    1) بحارالانوار، ج‏73، ص‏60.
    2) كافى، ج‏2، ص‏189.
    3) بحارالانوار، ج‏16، ص‏298.
    4) همان.
    5) نهج‏البلاغه، صبحى صالح، خطبه 84.
    6) بحارالانوار، ج‏41، ص‏147.
    7) همان، ج‏17، ص‏33.
    8) تفسير و نقد و تحليل مثنوى، ج‏16، ص‏147.
    9) همان.
    10) بحارالانوار، ج‏73، ص‏60.
    11) همان، ص‏58.
    12) همان، ج‏69، ص‏259.
    13) همان، ج‏73، ص‏266.
    14) همان، ص‏60.
    15) همان، ج‏66، ص‏395.
    16) همان، ج‏70، ص‏375.
    17) همان، ج‏74، ص‏285.
    18) غررالحكم.
    19) امثال و حكم، دهخدا، ج‏2، ص‏1033.
    20) بحارالانوار، ج‏75، ص‏350.
    21) همان، ص‏291.

    شوخى و مزاح

    ویرایش توسط محب نور : ۱۳۸۸/۰۵/۳۰ در ساعت ۱۳:۱۱
    [SIGPIC][/SIGPIC]

    دلم تا دست بر دامان در زد/دو دستي سنگ شيون را به سر زد
    اميدم مشت نوميدي به در کوفت/نگاهم قفل در، ميخ قدر کوفت
    چه درد است اين که در فصل اقاقي؟/به روي عاشقان در بسته ساقي
    بر اين در،‌ واي من قفلي لجوج است/بجوش اي اشک هنگام خروج است
    در ميخانه را گيرم که بستند/کليدش را چرا يا رب شکستند؟!
    دلم تا چند يا رب خسته باشد؟/در لطف تو تا کي بسته باشد؟
    ==========================
    حبيبم قاصدي از پي فرستاد/پيامي بابلوري مي فرستاد
    که مي دانم تو را شرم حضور است/مشو نوميد، اين جا قصر نور است
    الا! اي عاشق اندوه گينم/نمي خواهم تو را غمگين ببينم
    اگر آه تو از جنس نياز است
    در باغ شهادت باز، باز است


  5. #5

    تاریخ عضویت
    جنسیت ارديبهشت ۱۳۸۸
    نوشته
    1,017
    مورد تشکر
    2,509 پست
    حضور
    نامشخص
    دریافت
    29
    آپلود
    0
    گالری
    3



    در روايات دو گونه مزاح و شوخي وارد شده است:
    1- مزاح ممدوح .رسول اكرم (ص) مي فرمايند: (اني لا مزح و لا اقول الاحقا"؛ همانا من شوخي مي كنم در حالي كه جز حق نمي گويم)، ( ميزان الحكمه ، ج 9، ح18554 )
    يعني؛ آن شوخي ممدوح است كه از مدار حق تجاوز نكند و به سخنان باطل و ناروا كشيده نشود.
    در روايتي ديگر امام محمدباقر (ع) مي فرمايند: (ان الله يجب المداعب في الجماعه بلا رفث)،
    (ميزان الحكمه ، ج 9، ح 18563 )
    يعني ؛ خداوند كسي را كه در بين جماعت و اجتماع شوخي ميكند دوست دارد به شرط اينكه اين شوخي همراه فحش نباشد، آن شوخي ممدوحاست كه از فحش بدور باشد.
    2- مزاح مذموم: رسول اكرم (ص) ميفرمايند : (لا يبلغ العبد صريح الايمان حتي يدع المزاح و
    الكذب... ؛ بنده به ايمان صريح ( و صاف و بي شايبه ً از كفر ) نمي رسد تا اينكه شوخي و دروغ را رها سازد)
    ، اينجا شوخي با دروغ جمع شده است و با هم ارتباط دارند. (میزان الحکمه، ج9، ح18577)
    علي (ع) ميفرمايند: (لا يجد عبد طعم الايمان حتي يترك الكذب هزله و جده)، ( میزان الحکمه ، ج 8، ح 17114 ) . هيچ بنده اي مزه ايمان را نمي چشد تا اين كه دروغ را ترك كند چه شوخي آن و چه جدي آن معلوم مي شود آن شوخي مذموم است كه آميخته با دروغ باشد.
    امام صادق (ع) مي فرمايند: (لا تمازح فيجترا عيلك؛ شوخي و مزاح نكن تا بر تو جرات راه پيدا كند) يعني؛ حد شوخي را نگه دار و آن قدر شوخي نكن تا نسبت به تو گستاخي و جسارت شود. (میزان الحکمه، ج 9،ر 18579 )
    علي (ع) ميفرمايند: (من كثر مزاحه استجهل؛ هركس زيادي شوخي كند جهالت را پذيرفته است، ( همان ، ح 18596 ) يعني؛ شوخي زياد مذموم است.


  6. #6

    تاریخ عضویت
    جنسیت ارديبهشت ۱۳۸۸
    نوشته
    1,017
    مورد تشکر
    2,509 پست
    حضور
    نامشخص
    دریافت
    29
    آپلود
    0
    گالری
    3



    براي جمع كردن اين دو دسته روايات بايد گفت:
    بذله گويي و مزاح به اندازه و بدون آثار تخريبي يا عوارض منفي پسنديده مي باشد و صفتي انساني است كه امامان معصوم(ع) به آن توصيه كرده اند.
    همين صفت پسنديده اگر از حدّ خود تجاوز كند، يا آثار و عوارض تخريبي و منفي داشته باشد، مثلاً موجب ناراحتي يا آبروريزي و عيبجويي كسي شود، صفتي مذموم ميشود كه آثار سوء فراواني به دنبال دارد.

    منع روايات از كثرت مزاح به خاطر عوارض سوء مي باشد و توصيه شده كه انسان مالك زبان خود باشد. اگر مزاح به افراط كشيده شود، به تدريج در برخورد با مسائل شخصي، جدّي نخواهد بود، پس با اين توضيح روشن مي شود كه هيچ گونه نقصي در روايات نيست و تعارضي با هم ندارند.
    نتيجه اینکه خوبي و بدي مزاح امري نسبي است و بستگي به اهداف،نتايج، تأثيرات اجتماعي، رابط انساني و ... دارد و نبايد به طور مطلق قضاوت كرد، زيرا همان طور كه لازم است مسلمانان در برخورد با يكديگر بشّاش و گشاده رو باشند، از جهت ديگر نبايد با شوخي هاي بي جا و افراطي، زمينه آزار و اذيت يكديگر را فراهم كنند.


    منبع: آيت الله مهدوي كني، نقطه هاي آغاز در حكمت عملي، ص 563 تا 570

  7. تشکرها 2


  8. #7

    تاریخ عضویت
    جنسیت مرداد ۱۳۸۸
    نوشته
    1,279
    مورد تشکر
    4,845 پست
    حضور
    21 روز 5 ساعت 28 دقیقه
    دریافت
    72
    آپلود
    4
    گالری
    98



    مزاح پيغمبر :
    پيرزنى به حضور پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله رسيد، علاقه مند بود كه اهل بهشت باشد.
    پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله به او فرمود:
    پيرزن به بهشت نمى رود.
    او گريان از محضر پيامبر خارج شد.
    بلال حبشى او را در حال گريه ديد.
    پرسيد:
    چرا گريه مى كنى ؟
    گفت :
    گريه ام به خاطر اين است كه پيغمبر فرمود:
    پيرزن به بهشت نمى رود.
    بلال وارد محضر پيامبر شد حال پيرزن را بيان نمود.
    حضرت فرمود:
    سياه نيز به بهشت نمى رود.
    بلال غمگين شد و هر دو نشستند و گريستند.
    عباس عموى پيامبر آنها را در حال گريان ديد.
    پرسيد:
    چرا گريه مى كنيد؟
    آنان فرمايش پيامبر را نقل كردند.
    عباس ماجرا را به پيامبر عرض كرد.
    حضرت به عمويش كه پيرمرد بود فرمود:
    پيرمرد هم به بهشت نمى رود.
    عباس هم سخت پريشان و ناراحت گشت .
    سپس رسول اكرم هر سه نفر را به حضورش خواست ، آنها را خوشحال نمود و فرمود:
    خداوند اهل بهشت را در سيماى جوان نورانى در حالى كه تاجى به سر دارند وارد بهشت مى كند، نه به صورت پير و سياه چهره و بدقيافه .

    كتاب داستانهاى بحارالانوار جلد سوم

    ویرایش توسط .:MOBAREZ:. : ۱۳۸۸/۰۶/۱۷ در ساعت ۱۴:۰۹
    امام خمینی (ره) :

    ما میگوییم تا شرک و کفر هست،مبارزه هست و تا مبارزه هست ما هستیم...

  9. تشکرها 2


  10. #8

    تاریخ عضویت
    جنسیت تير ۱۳۹۱
    نوشته
    3,678
    مورد تشکر
    5,210 پست
    حضور
    23 روز 19 ساعت 49 دقیقه
    دریافت
    0
    آپلود
    0
    گالری
    0



    باسمه تعالی
    باسلام:
    برخی از رفتارهای بشر، دو چهره داشته، به دو شکل نمایان می‌شود: گاه ستوده و زیبا، و گاه نکوهیده و زشت است. مزاح و بذله گویی، رفتاری است که اگر از مرز شرع پسند خود فراتر رود، از آفات زبان به‌شمار می‌رود و پیامدهای ناخوشایند و بدی خواهد داشت. انسان باید بر زبان خود چیره شود و هنگام مزاح و شوخی، بُعد مثبت و منفی آن را در نظر بگیرد و تا جایی که ممکن است از بذله گویی در حد افراط بپرهیزد.

    مزاح و کلماتی چون مداعبه، مفاکهه، و مطایبه، به معنای شوخی، بذله گویی، خوش زبانی و خوشمزگی هستند. [1] که دانشمندان علم اخلاق آن را با دو نیروی شهوت و غضب مرتبط می‌دانند. به این معنا که گاه از نیروی شهوت و گاه از نیروی غضب سرچشمه می‌گیرد.

    انسان در انجام هر رفتار ارادی، انگیزه و هدفی را پی می‌گیرد. شوخی و بذله گویی نیز از این قاعده مستثنا نبوده، هدف و انگیزه‌ای در آن دنبال می‌شود که به دو نوع، قابل تقسیم است:
    1- هدف حق، 2- هدف باطل

    1- هدف حق: اهداف ذیل را می‌توان از جمله انگیزه‌های حق در مزاح به‌شمار آورد:

    الف: جرأت دادن به مخاطب، برای پرسش یا بیان مطلب: آدمی زمانی که در برابر بزرگی قرار می‌گیرد، چه بسا از بیان مطلب خویشس یا پرسش از نادانسته‌هایش احساس ناتوانی کند، و هیبت و شکوه آن بزرگ، او را به سکوت وا دارد. در این حال، اگر آن بزرگ برای رفع این احساس شوخی کند، هدف درستی را دنبال کرده است،

    یکی از اصحاب امام صادق علیه‌السلام به ایشان عرض کرد:
    «فدایت شوم. آیا شوخی در رفتار پیامبر (ص) بود؟ حضرت فرمودند: همانا خداوند او را به خلقی بزرگ در شوخی وصف کرده است و خداوند متعال پیامبرانش را بر انگیخت، پسس در رفتار ایشان خشکی و انقباض بود و محمد (ص) را با مهربانی و رحمت برانگیخت و از مهربانی او با امتش، شوخی او با آنان بود؛ برای آنکه بزرگ شمردن او از سوی امت، به اندازه‌ای نرسد که دیگر حتی به چهره او هم نگاه نکنند.[2]

    ب: زدودن اندوه: گاه بذله گویی برای زدودن غبار غم و اندوه از دل شخص غمگین است که این انگیزه نیز از اهداف نیک به‌شمار می‌رود.

    ج: سرعت و کیفیت آموزش: گاه هدف از شوخی، آموزش بهتر است. آموزش مطالب دشوار و سنگین در قالب شوخی و بذله گویی، موجب درک بهتر و سریع‌تر خواهد بود؛ پس طرح شوخی برای رسیدن به کیفیت و سرعت مناسب در تعلیم و تربیت، از اهداف حق به‌شمار می‌رود.

    د:رفع خستگی و کسالت: گاه هدف از مزاح، ایجاد نشاط در مخاطب و رفع خستگی از او است که در این صورت نیز حق و بجا شمرده می‌شود.

    پی‌نوشت:
    [1].لسان العرب، ج2، ص593
    [2].مستدرک الوسائل، ج8، ص408، ح9817



  11. #9

    تاریخ عضویت
    جنسیت تير ۱۳۹۱
    نوشته
    3,678
    مورد تشکر
    5,210 پست
    حضور
    23 روز 19 ساعت 49 دقیقه
    دریافت
    0
    آپلود
    0
    گالری
    0



    هدف باطل: اهداف ذیل از جمله انگیزه‌های باطل در شوخی است:

    الف: طمع مال و مقام: گاه بذله گویی برای به دست آوردن مال یا مقام است. در این حال شخص می‌کوشدبا خوشمزگی نزد صاحب مال یا مقام، خود را به او نزدیک کرده تا به وسیله او، به مال یا مقامی دست یابد.

    ب: کینه و دشمنی: گاه هدف از شوخی، ابراز کینه‌ای است که شخص به صورت عادی و با حال جدی نمی‌تواند آن را بیان کند، در نتیجه می‌کوشد آن را در قالب شوخی نشان دهد.

    ج: لهو و لعب: بازی و سرگرمی غافل کننده، چه بسا انسان را به شوخی وا دارد.

    مزاح در برخی از روایات موردنکوهش قرار گرفته:امام علی علیه‌السلام فرمودند: «آفت هیبت(شکوه انسان) شوخی است.»[1] ، و در برخی دیگر ستایش شده است.پیامبر اکرم صلی ‌الله علیه و آله فرمودند: «همانا من شوخی می‌کنم، ولی سخنی جز حق نمی‌گویم.»[2]

    آن‌جا که مزاح با هدفی نادرست و باطل انجام شود، ابزاری در دست هوای نفس انسان بوده و موجب تقویت نفس اماره و بروز رفتار ناشایست می‌شود. و به کار بردن کلمات ناشایست در مزاح ناپسند بوده و از آن نهی شده است.

    زیرا عقل انسان به حکم زشت دانستن ستم از بین بردن ارزش و شکوه انسانی فرد ، به دست خویش را ناپسند می‌داند، زیرا ستم به هر شکل و درباره هر کسی، از دید خرد ناپسند و نادرست است و صد البته که از بین بردن ارزش انسانی، از انواع ستم به‌شمار می‌رود.


    پی‌نوشت:
    [1].غررالحکم، ص222، ح4462
    [2].بحارالانوار، ج16، ص298

    ویرایش توسط سمیع : ۱۳۹۲/۰۷/۱۳ در ساعت ۱۰:۴۷


  12. #10

    تاریخ عضویت
    جنسیت تير ۱۳۹۱
    نوشته
    3,678
    مورد تشکر
    5,210 پست
    حضور
    23 روز 19 ساعت 49 دقیقه
    دریافت
    0
    آپلود
    0
    گالری
    0



    توجه به نکات ذیل در مزاح لازم است:

    1- سن مخاطب مزاح: توجه به سن افراددر مزاح لازم است و تفاوت سنی افراد با یکدیگر باید در نظر گرفته شود و با هر کس فراخور سنش شوخی شود به این معنا که نوع عبارت‌ها و لحن گفتار با هر فردی، مناسب سن او باشد؛ در غیر این‌صورت شوخی رفتاری خلاف ادب به‌شمار می‌رود.

    2- شخصیت مخاطب مزاح: توجه به شخصیت حیثیت و جایگاه افراد نیز از نکته‌هایی است که در مزاح باید به آن توجه شود به این معنا که با افراد گوناگون، نباید به یک صورت شوخی کرد. گاه ممکن است شخص موقعیت برچسته‌ای داشته باشد و برای جرأت دادن و ایجاد فضای مناسب یا شکسته نفسی، با افراد مزاح کند. در چنین حالی باید حد و مرز احترام او رعایت شود.

    3- زمان و مکان مزاح: یکی‌دیگر از نکات قابل توجه در مزاح، دقت و توجه به زمان و مکان شوخی است. مزاح ممکن است به‌خودی خود پسندیده باشد، ولی اگر با زمان و مکان متناسب نباشد، بسیار ناپسند و زشت است، برای نمونه مزاح و بذله گویی در مراسم سوگواری و مکان‌های مقدس ناپسند است.

    4- اندازه مزاح: افزون بر شرایط پیشگفته، رعایت حد و اندازه مزاح نیز لازم است. اگر شخصی در روابط خانوادگی و اجتماعی خود اندازه مزاح را رعایت نکرده، زیاده‌روی کند بزرگی و وقار خود را از دست می‌دهد.

    امام علی علیه‌السلام فرمودند: «
    هر کس بسیار شوخی کند، وقار و سنگینی او کم می‌شود.»[1]

    امام صادق علیه‌السلام فرمودند:
    «زیاد شوخی کردن آبرو را میبرد.»[2]

    از حضرت علی علیه‌السلام نیز روایت شده:
    «زیاده‌روی در شوخی و بذله گویی، حماقت است.»[3]

    پی‌نوشت:
    [1].آمدی، غررالحکم، ص222، ح4477
    [2[.کافی، ج2، ص665، ح14
    [3].آمدی، غرراللحکم، ص222، ح4459



صفحه 1 از 2 12 آخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

اشتراک گذاری

اشتراک گذاری

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
^

ورود

ورود