دلنوشته های کوچک ما

[سیاوش عشق]

سلام
یک خانمی اومده بود برای پسرش مشاوره بگیره
پس از چند پرسش و پاسخ متوجه شدم
متاسفانه اعضای اون خونواده خیلی اعتماد به نفس پایینی دارند و مساله پسرش هم از همین جا آب می خورد
بگذریم

بنده خدا اصرار داشت که من ضعیفم نمی تونم
هر چی می گفتم توکل به خدا کن شما
می گفت خدا خوبه
من ضعیفم
با یک مقدار تندی
گفتم شما قدرت خدا رو قبول نداری!!
گفت : چرا دارم اما...
گفتم نه نداری
چون باورت شده که خدا نمی تونه ضعف شما رو جبران کنه
شک و تردید داری تو دلت
کسی که خودش رو ضعیف می بینه ، خدای خودش رو ضعیف می بینه
و الا کسی که اعتقاد به خدای قوی داره
اصلا نمی تونه بپذیره آدم ضعیفی باشه

میگه خدایا پس من رفتم به امید تو
با خیالی راحت
خدا می تونه بگه صبر کن من آماده نیستم
یا تو برو من شاید باشم شاید نه

بعدا به خودم گفتم
خداییش
خودت تا حالا به این حرفی که خدا به دلت انداخت
باور داشتی
یا حتی الان داری

سلام وقت بخیر دوست من
مشاور نیستم که نظر تخصصی بدم ولیبه نظرم اشتباهه که بخوایم درد هر کسی رو با نسخه پیچی قران و دین و خدا درمان کنیم. به نظرم هر کسی خداشو خودش انتخاب میکنه. شما اصلا یه دونه سنگ رو در نظر بگیر و بگو این خدای منه. مطمينم جواب میده. حالا حرف من ربطی به بت پرستی نداره. کلا میگم اول باید بدونی طرفت به چی و کی اعتقاد داره
...
حالا درد من بی درمونه چون به هیچی اعتقاد ندارم. و دین از نظر من یه راه تجارته. با راه دین هیچ کس رستگار نمیشه.
فقط انسان بودن کافیه. نظر خودمه و در موردش هم نمیخوام بحث کنم

[شقایق]

سلام وقت بخیر دوست من
مشاور نیستم که نظر تخصصی بدم ولیبه نظرم اشتباهه که بخوایم درد هر کسی رو با نسخه پیچی قران و دین و خدا درمان کنیم. به نظرم هر کسی خداشو خودش انتخاب میکنه. شما اصلا یه دونه سنگ رو در نظر بگیر و بگو این خدای منه. مطمينم جواب میده. حالا حرف من ربطی به بت پرستی نداره. کلا میگم اول باید بدونی طرفت به چی و کی اعتقاد داره
...
حالا درد من بی درمونه چون به هیچی اعتقاد ندارم. و دین از نظر من یه راه تجارته. با راه دین هیچ کس رستگار نمیشه.
فقط انسان بودن کافیه. نظر خودمه و در موردش هم نمیخوام بحث کنم

سلام
درسته ولی ضرر می کنه چون در قیامت دین پذیرفته شده اسلام هست و لاغیر

والله اعلم

[guest]

امروز سبدی از مهربانی به همراه چند شاخه محبت که بوی خاطرات تو را می‌دادند برایت پست کردم، مطمئنم که به دستت می رسند، این را می شود از نغمه ی چکاوک ها و عطر دل انگیز گل های ارکیده لابه‌لای واژه هایم فهمید...
اینجا همه ی جاده های عشق به تو منتهی می‌شوند، جاده های که رایحه ی نفسهای تو را به مشام من می رسانند و شمیم حضور تو را مژده می دهند...


حال من!
چه عرض کنم، شبیه رهگذر دل خسته ای هست که دلخوش به فانوس های چشمک زنی است که سر راهش قرار می دهی...
یقین دارم که تنهایم نمیگذاری، دستم را می گیری و از این بیابان‌های دلتنگی عبور می دهی...

میشه این متن و بدزدم بدم به ی آدم خیلی جذاب
و دوستداشتنی،؟‌
همیشه بهم میگه آبروریزی نکن
اینو براش بفرستم چی می خواد بگه

[guest]

خیلی ازم بدش میاد...و حس میکنم هیچ جایی ندارم توی هیجا
آخ خیلی غریبانه و ناراحت کنندست !


پ.ن:این دو تا نوشته اصلا ربطی بهم ندارند وهر کدوم ی شخصیت جداست...

پ.ن: خیلی خوابم میاد بقیش بمونه ی روز دیگن




شبتون آلبالویی

[guest]

انگار بعضی آدم ها دنیا اومدند تنها باشند...

میگن ،میخنندند،شوخی میکنند ولی بازم تنهان،بازم کسی به تنهایشون اهمیت نمیده،تو اوج شلوغی ..کسی نییستش براشون

اونها هم میتونند اجازه ندند هر کی هر جور دوست داره باهاشون رفتار کنه

.......

اصن نمیتونم حسمو بگم
خیلی حس بدیه
خیلی بد
هیشکسی منو درک نمیکنه تا وقتی کنار بزارننش و از بازی بره بیرون ...اونیکی از بازی رفته بیرون و کنار گذاشته میشه میفهمه من چی میگم

تو فیزیک دبیرستان بود اهرم هارو داشتیم
اون تکیه گاه نیست
یا اگه هست مچ نیست

اره همین درست تر شد
یا حق.

[mercury]

#دلنوشته

حق دوستی این نبود
که وقتی دیدی کسی راه رو گم کرده
گرفتار شده
ولش کنی
و بری

چه اشکالی داشت
وقتی فهمیدی
کسی از لحاظ معرفت و ..
کمی هم مرتبه تو هست
اشتباهاتش
رو بهش میگفتی
تا برطرف کنه

وقتی
اشتباهاتش رو نگفتی
و رفتی
این یعنی خیانت
در دوستی

[mercury]

من هرگز نفهمیدم کدوم عمل ام برای خداوند ناخوشایند بود که؟

تمامی فضیلتهایم تبدیل به گرد و غبار شد
و در بدی هایم بزرگنمایی رخ داد !

[guest]

دارم فکر میکنم چن سال این دلتنگی طول میکشه؟؟؟؟

[mercury]

من که خسر دنیا و آخرت ام ...

حداقل برم دنبال دل خوشی های خودم ..

[mercury]

هم دنیارو
میخوام
هم آخرت رو
این عاقلانه تر
هست.