جهت مشاهده مطالب کارشناسان و کاربران در این موضوع کلیک کنید







موضوع: بابا! شعبون بىمخ، آدم بىمخى است!
-
۱۳۸۷/۰۶/۰۷, ۲۰:۲۶ #1
- تاریخ عضویت
اسفند ۱۳۸۶
- نوشته
- 1,045
- مورد تشکر
- 4,260 پست
- حضور
- 2 ساعت 1 دقیقه
- دریافت
- 191
- آپلود
- 52
- گالری
-
45
بابا! شعبون بىمخ، آدم بىمخى است!
پدیدآورنده:زهرا قديانى
چندى پيش، وسط صحبت با يك دوست اينترنتى از كشور بلژيك، صحبت به موسيقى كشيده شد. او پرسيد: جوانهاى ايرانى، كدام يك از موسيقىهاى غربى را گوش مىكنند؟ شروع كردم به جواب دادن. هنوز اسم اولين نفر را نبرده بودم كه قيافه بهتزده دوستم، من را از ادامه پاسخ باز داشت. وقتى نگاه تحقيرآميز دوستم را روى مانيتور ديدم، از خودم بدم آمد كه چرا وجهه هموطنانم را اين گونه جلوى يك اجنبى خراب كردم. در ادامه، دوستم توضيح داد كه چقدر آدمهايى مثل آنهايى كه من نام بردم، در غرب، بىارزشند.
اين جا مىخواهم صحبتهاى دوستم را با يك مقايسه، براى شما بازگو كنم. فرض كنيد «شعبون بىمخ»، يك گوشه از تهران دهه هشتاد، كنسرت بدهد و شما يك روز از زبان يكى از افراد متعلق به قوم بربر جنگلهاى آفريقاى جنوبى، طى يك گفتوگوى اينترنتى، بشنويد كه كلى از جنگلهاى آفريقا، طرفدار كنسرتهاى شعبون بىمخ بودهاند. حالا شما مىخواهيد به دوست بربرى خود بفهمانيد كه بابا! شعبون بىمخ، آدم بىمخى است!
تا كى اجازه مىدهيم با تبليغات، ما را مثل جوجه ماشينىهاى يك روزه، رنگ كنند؟ كى مىخواهيم باور كنيم كه آن چه شبكههاى ماهوارهاى، به خوردمان مىدهند، چيزى جز مشتى خزعبل نيست؟ چرا كريس دى برگ، خوليو و امثال آنها كه جوانهاى غربى، حتى نامشان را هم نمىبرند، در ميان جوانان ايرانى، اين همه طرفدار دارند؟
در شبكههاى ماهوارهاى، چيزى جز گروههاى مبتذل و بىارزش وست لايف، بك استريت بويز، بلو و اشخاص بىهويتى همچون ويل يانگ، انريكه، لوپز، جاستين تمبرينگ و... را نخواهيد يافت. اگر موسيقى اين افراد، ارزش داشت، مطمئن باشيد اين همه ارزان، زير دست و پاى من و شما نريخته بودند. هرگز تصور نكنيد موسيقىاى كه يك شهروند غربى، بايد به ازاى آن، دلار و يورو خرج كند، مجانى به ما مىدهند؛ مگر نه اين است كه كالاهاى خوب غربى، به چند برابر قيمت، در شرق فروخته مىشوند؟
سايت روزنامه معتبر ميرور انگلستان، ده آلبوم بىارزش سال را توسط خوانندگان و منتقدان مجله، انتخاب كرد. در اين بين، مىتوانيد نام آلبوم «سنت انگر» گروه متاليكا و آلبومى از «بريتنى اسپرز» را بيابيد. اين نامها را مىتوان در سايتهاى مجلات ديگر، از جمله مجلات تخصصى متال نيز يافت؛ كاپيتان پيف هارت (پدر موسيقى نوين جهان)، باب ديلن، گونگ، ماگما و...، اين نامها را به خاطر بسپاريد؛ چون هيچ گاه، آنها را در ماهواره نخواهيد ديد؛ اما تا دلتان بخواهد، پاپ و متال رگه قلابى و رپ هيپ هاپ و تريپ هاپ، از بدترين نوعش و اين مگسهاى پر سر و صداى دى جى (DJ)- كه مثل قارچ از هر جا روييدهاند - را برايتان پخش مىكنند؛ مصداقهاى انكرالاصوات در قرن حاضر. ما ديگر كلاغ همسايه را هم طاووس مىبينيم.
وقتى هدف از ارائه موسيقى غربى، گسترش ابتذال و فساد باشد، نه شناساندن هنر، ديگر كسى به فكر ارتقاى سليقه ما نخواهد بود. چه اهميتى دارد كه ما نامى از موسيقى باارزش جاماييكا، كوبا و كشورهايى از اين دست نشنيدهايم؟ بگذار ما مزخرف گوش كنيم؛ بگذار ما خيال كنيم اشعار گروههاى اجق وجق متال، انسانى و جوانمردانهاند.
آيا مىدانيد اعضاى گروه متاليكا، در چه ماشينهايى مىنشينند و در چه خانههايى زندگى مىكنند؟ آيا مىدانيد «مارمين منس»، منتقدى شكستخورده بود كه از عرصه گزارشگرى موسيقى، به روى صحنه راه يافت و سواد موسيقى او از صاحب انكرالاصوات هم كمتر است؟ آيا مىدانيد طرفداران گروه «پينك فلويد» - كه فكر مىكنيم بهترين گروه مبارز جهانند - بايد براى ده دقيقه ديدن آنها، دويست دلار پول بپردازند؟
باور كنيد هيچ گروه مبارزى، دلش براى من و شما نسوخته است. بورژواهاى بىدرد، هيچ گاه حنجرهشان را براى فرياد كردن دردها، پاره نمىكنند؛ باور كنيد آنها اصلاً ما را نمىبينند و نمىدانند كجاى زمين ساكنيم و يا حتى نمىدانند ما وجود داريم.
اگر متال گوش مىكنيم، به ريشههاى آن توجه كنيم و از گروههايى كه فرق گيتار و ابزار لحافدوزى را نمى دانند، دفاع نكنيم و به خيل عظيم رهروان اين جاده عظيم تبليغاتى، نپيونديم. تا كى مىخواهيم اهالى مغرب زمين را به خاطر علايق جهان سومى خود، به تعجب و تأسف واداريم؟ تا كى مىخواهيم براى آواز دهل از دور، به به و چه چه كنيم؟
آيا هنوز دلتان را به جمعيت حاضر در كنسرتها خوش كردهايد؟ در اين صورت، توصيه مىكنم سفرنامه جيمى را حتماً بخوانيد. جيمى، جوان 19 ساله انگليسى است كه به تازگى از ايران ديدن كرده است. سفرنامه جيمى، در آرشيو سايت bbc موجود است. جيمى از ايران و مردم ايران، خيلى ساده مىگويد. از مهربانىهاى ايرانىها و مسائلى از زير پوست شهرهاى ايران كه گاه، بسيار دردناك هستند. از اين ميان، جيمى از سليقه موسيقى و سينمايى ايرانىها نيز مىگويد.
روزى جيمى در ايران، ميهمان يك خانواده به ظاهر متجدد مىشود. اين خانواده، از او مىپرسند كه دوست دارد چه نوع موسيقىاى گوش دهد؟ مدرن تاكينگ، كريس دى برگ يا...؟ جيمى به آنها مىگويد كه گروهى به نام مدرن تاكينگ را نمىشناسد!! جالب اينجاست كه خانواده ايرانى، براى جوان انگليسى توضيح مىدهند كهModern Talking ، معروفترين گروه دنياست.
توجه كنيد؛ جوان جهانگرد انگليسى، معروفترين گروه موسيقى جهان را كه اتفاقاً انگليسى زبان هم هست را نمىشناسد و خانواده ايرانى، اين گروه را به او معرفى مىكند. خانواده ايرانى، براى جيمى توضيح مىدهد كه اشعار اين گروه، به اشعار حافظ نزديك است. البته جيمى بعداً ذكر مىكند كه وقتى حافظ را مىخواند، متوجه مىشود كه اشعار مدرن تاكينگ، هيچ ربطى به شعر حافظ ندارد.
-
تشکرها 2
-
۱۳۸۷/۰۶/۰۷, ۲۲:۱۴ #2
سلام. می بخشید جسارت می کنم نظر می دم، اما من 9 سال هست که توی موسیقی هستم و یه کارایی کردم، وضعیت جامعه این مشکل رو ایجاد کرده، جوونای ما از کجا باید فراتر از این اشخاصی رو که نام بردین بشناسن در حالی که حتی ویدئو کیلیپهایی که در خود ایران هم ساخته می شن در ماهواره پخش می شن اما در تلوزیون رسمی کشور نه، به نظر من جوونای ما از چیزایی که در اختیارشون هست بهترین رو انتخاب می کنند، وقتی بیشتر از این در اختیار اینا قرار نمی گیره چه انتظاری ازشون می شه داشت که اساتیده بزرگ رو بشناسن، منی که کارم این هست و علاقه مند هستم و میدونم باید دنباله چی بگردم با منابع بسیار محدودی روبرو هستم حالا اون جوونی که به صورت حرفه ای موسیقی رو دنبال نمی کنه چه نیازی داره که بیشتر از این اشخاص رو که نام بردین بشناسه؟؟؟
-
تشکر
-
۱۳۸۷/۰۶/۰۷, ۲۲:۵۹ #3
درود،
من ، معتقدم باید تلاش کنیم ، موسیقی آزاد داشته باشیم.
و در جهان خودنمایی کنیم.
سپاس
اطلاعات موضوع
کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
اشتراک گذاری