جهت مشاهده مطالب کارشناسان و کاربران در این موضوع کلیک کنید







موضوع: تطبیق و مقایسه قرآن با تورات و انجیل
-
۱۳۹۳/۱۰/۲۱, ۱۷:۳۲ #1
- تاریخ عضویت
دي ۱۳۹۳
- نوشته
- 3
- مورد تشکر
- 2 پست
- حضور
- 56 دقیقه
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
تطبیق و مقایسه قرآن با تورات و انجیل
تطبیق و مقایسه قرآن با تورات و انجیلتوحید و نبوت در تورات و انجیلخوانندگان عزیز! گفتار و نظریه قرآن را در باره توحید و صفات خدا و در مورد عظمت و شخصیت پیامبران مطالعه نمودید، اینک به نظریه کتب عهدین توجه کنید و آن را با نظریات و گفتار قرآن مقایسه و تطبیق نمایید.کتب عهدین در این دو مسئله فراوان سخن گفتهاند ولى هر مقدار که قرآن، خداوند را تنزیه و تقدیس نموده، پیامبران را به عالىترین مقام انسانى اوج داده است، این کتابها به همان مقدار، مقام الوهیت را تنزّل داده، هرگونه اعمال ناشایستى را به پیامبران خدا نسبت مىدهند.براى روشن شدن این حقیقت چند نمونه از تورات و انجیل و از فصول مختلف کتب عهدین را در این جا مىآوریم:۱- داستان آدم و حوا و خارج شدن آنها از بهشت در تورات چنین آمده است:خداوند به آدم اجازه داد که از تمام میوههاى بهشت تناول کند به جز میوه درخت معرفت، یعنى درخت شناخت خیر و شر. خداوند به آدم فرمود: آدم! اگر روزى از این میوه تناول کنى، همان روز خواهى مرد.سپس خداوند از آدم، همسرش حوا را آفرید و هر دو در بهشت لخت بودند زیرا نیک و بد را تشخیص نمىدادند، ناگهان مارى آمد و آنان را بر آن درخت ممنوع راهنمایى کرد و به خوردن میوه آن، تشویقشان نمود و چنین گفت: شما با خوردن میوه درخت نمىمیرید بلکه چون خداوند مىداند که اگر از این میوه بخورید چشمتان باز شده، نیک و بد را تشخیص خواهید داد این است که شما را از خوردن آن نهى نموده است.چون آدم و حوا گفتار مار را باور نمودند و از میوه آن درخت خوردند، چشمشان باز گردید و فهمیدند که لخت هستند و با لنگى خودشان را پوشانیدند. خداوند که در بهشت قدم مىزد، آنان را دید و آدم و حوا خود را از خدا مخفى نمودند. خدا، آدم را صدا زد که کجا هستى آدم؟ وى گفت: چون صداى تو را شنیدم خود را مخفى نمودم زیرا که من عریانم. خدا گفت: چگونه فهمیدى که عریانى؟ مگر از آن میوه که نهىات کرده بودم، خوردى؟آن گاه که براى خداوند آشکار شد که آدم از آن شجره خورده است، گفت: حالا دیگر آدم نیز مانند ما شده، خوب و بد و زشت و زیبا را شناخته است و ممکن است، هم اکنون دستش را دراز کند و از درخت حیات و زندگى نیز بخورد و براى همیشه زنده بماند و مثل ما باشد، این بود که خدا او را از بهشت راند و میان آدم و درخت حیات حائلى قرار داد. و باز تورات در جاى دیگر مىگوید:مار قدیمى همان شیطان است و شیطان نیز همان است که همه دنیا را به سوى ضلالت و گمراهى سوق مىدهد.خواننده عزیز! ملاحظه مىکنید، کتابهاى به اصطلاح آسمانى، چگونه ساحت قدس الهى را متهم به کذب نموده، نسبت مکر، غدر، دروغ و ترس به او مىدهد، بدین گونه که خداوند آدم را به دروغ از درخت معرفت ممنوع ساخت و گفت که آن، درخت مرگ است و سپس چون خدا ترسید که آدم از درخت حیات نیز استفاده کند و به زندگى جاوید و همیشگى دست یابد و در خدایى و سلطنت با او معارضه نماید، این بود که وى را از بهشت بیرون راند.و باز از این کتاب آسمانى! استفاده مىشود که خداوند جسم است و در میان بهشت قدم مىزند و نسبت جهل به پروردگار مىدهد که وى از محل و مخفىگاه آدم بىاطلاع بود.از همه بدتر این که، این کتاب شیطان را خیرخواهتر از خدا معرفى مىکند و مىگوید که شیطان بر آدم نصیحت کرد و آدم را از تاریکى جهل و نادانى به نور دانش و معرفت راهنمایى نمود و تشخیص نیک و بد را به وى آموخت.۲- تورات داستان ابراهیم و نمرود را چنین آورده است:ابراهیم در برابر نمرود، همسر خود ساره را خواهر خویش معرفى نمود و همسر بودنش را کتمان کرد ولى ساره زن زیبایى بود، نمرود او را از دست ابراهیم گرفت و متقابلا ابراهیم را مورد محبت خویش قرار داد و کمک مالى فراوان بر وى نمود. از آن روز ابراهیم داراى گاو، گوسفند، چهارپایان فراوان و داراى غلامان و کنیزان شد و ثروت کلانى به دست آورد.آن گاه که نمرود پى برد ساره همسر ابراهیم بوده است نه خواهر او، به ابراهیم گفت: چرا واقعیت را کتمان نمودى و سبب شدى که ساره را از دست تو ربودم و همسر خویش قرار دادم؟ سپس نمرود، ساره را به ابراهیم باز پس داد.از این داستان چنین استفاده مىشود که ابراهیم خود عامل فساد شده، موجب آن گردیده است که نمرود همسر وى ساره را از دست او گرفته، به همسرى برگزیند!! حاشا که ابراهیم به چنین امر قبیح و زشتى که افراد عادى نیز مرتکب آن نمىشوند مرتکب گردد، در صورتى که وى از عزیزترین و گرامىترین پیامبران خداست.۳- داستان لوط و دخترانش در تورات چنین آمده است که:شبى دختر بزرگ لوط به خواهرش گفت: اینک پدر ما پیر گشته است و روى زمین کسى نیست که با ما نزدیکى کند، بیا پدر را شراب دهیم و با وى همبستر شویم تا نسل پدر را در روى زمین زنده نگه داریم. در همان شب پدر خویش را شراب دادند و دختر بزرگتر با وى همبستر شد. شب دوم نیز او را شراب دادند، دختر کوچک با وى داخل بستر شد و هر دو دختر از پدر آبستن شدند. دختر بزرگ پسرى به دنیا آورد و او را «موآب» نامید که پدر «موآبیین» است و دختر کوچک نیز پسرى به دنیا آورد و نام او را «بن عمى» گذاشت و وى پدر «بنى عمون» است که تا به امروز نسلشان در دنیا باقى است.این است، آن چه که تورات به حضرت لوط، آن پیغمبر بزرگ و پاک خدا و دختران وى نسبت مىدهد، خواننده عزیز باید عقل خویش را داور قرار داده، در این مورد قضاوت کند.۴- در تورات آمده است که:اسحاق خواست نبوت و پیامبرى را به فرزند خود «عیسو» واگذار کند ولى در آن موقع فرزند دیگرش «یعقوب» اسحاق را فریب داد و بر وى چنین وانمود کرد که او همان «عیسو» است و براى پذیرش اسحاق، طعام و شراب آماده کرد و اسحاق از آن طعام و شراب تناول نمود. سپس در اثر همان حیله و نیرنگ که یعقوب براى رسیدن به پیامبرى به کار برده بود، او را دعا نمود و چنین گفت: تو آقا و سرور برادرانت باش و فرزندان و مادرت بر تو تواضع و کوچکى نمایند. لعن بر آنان که بر تو لعن کنند. خوشى و مبارکى بر آنان که تو را مبارک باد گویند.وقتى عیسو آمد، فهمید که برادرش یعقوب گوى نبوت را از وى ربوده است، به پدرش گفت: پدر جان مرا نیز برکت پیامبرى ده! اسحاق گفت: من او را آقا و سرور همه، تو و برادران دیگرت را غلام و بنده وى قرار دادهام و او را با گندم و شراب ثروتمند و نیرومند گردانیدهام. پسرجان دیگر در باره تو چه مىتوانم بکنم؟این جا بود که عیسو صداى خویش را به گریه بلند نمود.راستى آیا ربودن مقام نبوت متصور و معقول است؟! آیا خداوند مقام نبوت و پیامبرى را به موجب مکر و دروغ تفویض مىنماید؟! آیا واقعا یعقوب با این دروغ فریبکارى و تزویر، همانطور که اسحاق را گول زد، خداوند را نیز گول زد و خداوند دیگر نتوانست نبوت را به اهلش باز گرداند؟! «تعالى اللّه عن ذلک علوّا کبیرا.»شاید همان مستى شراب است که افرادى را واداشته چنین خرافات را جعل کنند و نسبت شراب خوردن را به اسحاق بدهند.۵- باز در تورات آمده است که:«یهدا» با «ثامار» همسر فرزندش «عیر» زنا نمود و «ثامار» از وى آبستن شد و دو فرزند به نامهاى «فارص» و «زارع» به دنیا آورد.و از طرف دیگر، انجیل متى نیز در اصحاح اول، نسب «یسوع مسیح» را به تفصیل آورده، حضرت مسیح و سلیمان و پدرش داود را از نسل همان «فارص» و همان شخصى که به وسیله زناى یهودا با همسر پسرش به وجود آمده است، معرفى مىکند.حاشا که پیامبران خدا از زنا به وجود بیایند، آن هم زنا با محارم و همسر فرزند ولى آفریننده و سازنده تورات موجود، ارجى به گفتهها و نوشتههاى خود نمىنهد و پروایى از تهمت و افترا بستن به انبیا ندارد.۶- باز در تورات آمده است:داود با همسر «اوریاى» مجاهد و مؤمن زنا نمود و همسر اوریا از این زنا حامله شد. داود از ترس افتضاح و رسوایى، به مقام پرده پوشى بر آمد و به «اوریا» دستور داد به خانهاش رفته، با همسرش نزدیکى کند تا حامله بودن همسر اوریا به خود وى منتسب شود ولى «اوریا» امتناع نمود و گفت: چگونه رواست که آقا و سرور من «یوآب» و غلامان وى در میان صحرا به سر برند و من به خانه خود روم و با خوردن و آشامیدن دلخوش کنم و با همسرم همبستر شوم!؟ نه هرگز! به جان عزیزت سوگند که من هرگز این کار را انجام نمىدهم.چون داود از پرده پوشى ماجرا مأیوس و ناامید گردید، آن روز «اوریا» را نزد خویش نگه داشت و او را دعوت نمود که نزد وى غذا و مشروب خورد و او را مست نمود، فرداى آن روز داود به امیر لشکرش «یوآب» نوشت که اوریا را در یک جنگ شدید در پیشاپیش لشکر قرار دهید، سپس او را تنها بگذارید تا کشته شود.طبق دستور داود، یوآب نیز همین کار را انجام داد، بدین گونه اوریا در جنگ کشته شد و یوآب مرگ او را به داود اطلاع داد، داود همسر اوریا را به خانه خویش برد و پس از آن که ایام عزادارى همسر اوریا نسبت به شوهرش تمام شد، داود او را رسما به همسرى گرفت.و در اصحاح اول از انجیل متى نیز آمده است که سلیمان پیامبر خدا و پسر داود از همان زن به دنیا آمده است.خوانندگان عزیز! ملاحظه کنید که این دروغسازان چگونه به مقام والاى نبوت آن منصب عالى الهى جرئت و جسارت نمودهاند؟! راستى چگونه مىتوان این عمل زشت را به کسى که داراى مختصر غیرت و مردانگى است، نسبت داد تا چه رسد به یکى از پیامبران بزرگ و پاک خداى یکتا؟! و در این جا، یک اشکال مهم دیگرى نیز وجود دارد و آن این که: در انجیل متى در ادامه همین داستان، سلیمان به عنوان پسر داود معرفى شده، در انجیل لوقا نیز حضرت عیسى را پسر داود معرفى کرده، مىگوید: «مسیح در کرسى پدرش داود مىنشست» و این دو نسبت با یکدیگر چگونه مىسازد؟ آیا سلیمان پسر داود بود و یا عیسى و این دو که برادر نبودند!! ۷- در تورات چنین مىخوانیم که:سلیمان هفتصد زن از آزادگان و سیصد زن از بردگان داشت، این زنان دل او را به سوى بتها، جلب کردند. سلیمان به دنبال «عشتورت» بت و خداى «صدونیان» و «ملکوم» بت و معبود «عمونیان» رفت. خداوند از این عمل زشت و ناپسند سلیمان خشمگین گردید و گفت: من سلطنت و پادشاهى را از تو پس خواهم گرفت و به بردهاى از بردگانت خواهم داد .باز در تورات چنین آمده است که:سلیمان براى عشتورت (بت صیدانیین) و کموش (بت موآبیین) و ملکوم (بت عمونىها) بتکدههاى مجلل و بلندى ساخته بود، پادشاه «یوشیا» آن بتکدهها را نجس کرد، مجسمهها و بتها را که در آن بتخانهها بود، بشکست و درختهایش را قطع نمود و تمام آن بتکدهها و بتکدههاى دیگر را از بین برد.مؤلف: فرض کنیم که لازم نیست پیامبران، معصوم و بىگناه باشند- در صورتى که عصمت انبیا با دلایل عقلى ثابت شده است- ولى آیا عقلا درست است که پیامبرى بتها را پرستش کند و بتخانههاى عالى و محکمى بنا سازد و از سوى دیگر مردم را به توحید و یگانه پرستى و پرستش خداى بىهمتا دعوت نماید؟ آیا این دو عمل از نظر عقل با هم سازش دارد؟! قضاوت به عهده صاحبان عقل!! ۸- در کتاب هوشع مىخوانیم:اولین سخن خدا به هوشع این بود که فرمود: برو براى خودت زن زناکار و فرزندان زنا انتخاب کن زیرا این زمین از خداوندگار زناکنان برگشته است. هوشع نیز رفت، «گوهر» دختر «بلایم» را گرفت و از او دو پسر و یک دختر به دنیا آورد.باز در همین کتاب مىخوانیم که خدا به هوشع فرمود:زن زناکار و صاحب رفیق را دوست بدار، همان طور که خداوند بنى اسرائیل را دوست مىدارد.عقل چگونه باور مىکند که خداوند پیامبرش را به زنا و به محبت زن زناکار دستور دهد۹- در اناجیل چنین مىخوانیم که:روزى مسیح براى مردم سخن مىگفت مادر و برادرانش در بیرون منتظر وى بودند کسى از آن میان گفت: این مادران و برادرانت هستند که در بیرون به انتظار تو به سر مىبرند تا سخنى با تو بگویند. مسیح گفت: مادر من کیست و برادران من کدامند؟! سپس با دست خود اشاره به شاگردانش نمود و گفت: اینان مادر و برادران من هستند زیرا هر کس به گفته من که در آسمانهاست گوش فرا دهد، او برادر، خواهر و مادر من است .خوانندگان عزیز! شما در سخافت این گفتار دقت کنید و قدرى بیندیشید که مسیح چگونه مادر پاک خویش را از خود دور مىکند و او را از دیدارش محروم مىسازد و قداست و معنویت او را مورد تعریض قرار داده، شاگردانش را بر وى ترجیح مىدهد، در صورتى که مسیح در باره شاگردانش در جاى دیگر مىگوید: آنان ایمان ندارند و باز در باره آنان مىگوید: در دل آنان به اندازه تخم خشخاشى ایمان وجود ندارد.این شاگردان همانها هستند شبى که یهودیان به مسیح حمله کردند و از آنان درخواست نمود که تا صبح نخوابند و از وى محافظت کنند ولى هیچ کدام از شاگردانش به حرف او گوش ندادند و وقتى یهودىها او را گرفتند، همان شاگردها او را تنها گذاشته، فرار را بر قرار ترجیح دادند.اینها نمونههایى از کارهاى ناشایستى است که در باره شاگردان مسیح در اناجیل آمده است.۱۰- در انجیل یوحنا آمده است:مسیح روزى در یک جشن عروسى شرکت نمود، اتفاقا شرابشان تمام گردیده بود مسیح از راه اعجاز براى آنان شش خمره شراب درست کرد.باز در انجیل آمده است که مسیح شراب مىخورد و در خوردن شراب زیادهروى مىنمود.حاشا از این افتراها و نسبتهاى ناروا که مقام پاک مسیح از این بهتان عظیم به دور است، گذشته از اینها، در کتب عهدین خوردن شراب صریحا ممنوع و تحریم شده است.چنانچه: در تورات چنین آمده است که خداوند به هارون گفت:تو و فرزندانت که وارد «خیمه اجتماع» گردیدید، هرگز لب به شراب و هیچ مستکنندهاى نزنید تا مرگ و نیستى شما را فرا نگیرد، این یک حکم دائمى است که در تمام قرون و اعصار و در میان تمام نسلهاى آینده شما حکومت دارد تا زشت و زیبا و پاک و ناپاک را از هم تشخیص دهید.و در انجیل لوقا نیز در مدح یوحناى معمدان چنین آمده است که:وى در پیشگاه پروردگار مقام بلندى را داراست و هرگز لب به شراب و هیچ مست کنندهاى نمىزند.در کتب عهدین دلایل و شواهد فراوانى بر حرمت شراب وجود دارد. با این حال چگونه در انجیل نسبت شراب خوردن به عیساى مسیح، آن پیامبر پاک و معصوم الهى داده شده است؟نتیجه مباحثاین بود قسمتى از خرافات و مطالب گمراه کننده و خندهآورى که در کتب عهدین وجود دارد و با هیچ عقل و منطقى سازگار نیست.ما این نمونهها را در اختیار خواننده عزیز قرار دادیم تا آنها را با دقت مطالعه کند، آن گاه عقل و وجدان خویش را داور و قاضى قرار دهد که چگونه مىتوان ادعا نمود که محمد (ص) معارفى را که براى بشر ارائه داده است، از این کتابها اقتباس نموده، محتویات قرآن مجید را با آن سطح عالى و استحکام که دارد، از آنها اتخاذ نموده است؟!باز چگونه مىتوان این کتابها را وحى آسمانى پنداشت، با این که این کتابها با نسبتهاى ناروا دامن پاک پیامبران خدا را آلوده ساخته، مقام شامخ آنان را لکهدار نموده است.برگرفته از کتاب: بیان در علوم و مسائل کلی قرآنمنبع این انتشار: نیو حرف
http://newharf.com/
اطلاعات موضوع
کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
اشتراک گذاری