-
۱۳۸۸/۰۶/۱۰, ۰۹:۴۵ #1
- تاریخ عضویت
اسفند ۱۳۸۵
- نوشته
- 1,799
- مورد تشکر
- 3,021 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
-
18
درجات عبادتها
تلقى افراد از عبادت يکسان نيست،متفاوت است.از نظر برخى افراد عبادت نوعى معامله و معاوضه و مبادله کار و مزد است،کار فروشى و مزد بگيرى است.همان طور که يک کارگر،روزانه نيروى کار خود را براى يک کار فرما مصرف مىکند و مزد مىگيرد،عابد نيز براى خدا زحمت مىکشد و خم و راست مىشود و طبعا مزدى طلب مىکند که البته آن مزد در جهان ديگر به او داده خواهد شد.
-
-
۱۳۸۸/۰۶/۱۰, ۱۰:۳۹ #2
عبادت داراى مراتب گوناگونى است و شايد به تعداد انسانهاى مؤمن و معتقد عبادات وجود داشته باشد. از آن جا كه عبادت در واقع تجلى و ظهور شناخت و معرفت و عمق باور و اعتقاد انسان است، درجات عبادت بستگى مستقيم به ميزان معرفت و شناخت انسان از خداوند ونظام هستى دارد. هر قدر معرفت عميقتر و همه جانبهتر باشد عبادت از درجه بالاتر و عميق بيشترى برخوردار خواهد بود. در اين ميان انبياء و اوليا - عليهم السلام - چون شناختشان از خداوند متعال و جهان آفرينش از همه بيشتر و عميقتر است. لذا عبادت آنها در رأس همه عبادتها است و حضور و خلوص و توجه آنها در نماز و عبادات از همه بيشتر است و حتى خود آنها عبادات خود را ناقص و ناچيز مىشمرند. و زبان حال و قال همگى اين است: الهى ما عبدتك حق عبادتك، خداوندا! تو را چنان كه شايسته است عبادت نكردم و عبادتى را كه شايسته و در خور توان به جا نياوردم.
چون وقتى آن عظمت خداوند و بزرگى و علم و قدرت و كمالات بى انتهاى او را مشاهده مىنمايند و سپس به عبادتهاى خود نظر مىافكند مىبيند اين عبادتها با همه عمق و اخلاص در خود چنان پروردگار عظيم و جميل و جليلى نمىباشد و همين مطلب در مقايسه عبادتهاى ما با عبادات انبيا و اولياء و برگزيدگان حق و پاكان در گاه روبوبى نيز ثابت است. يعنى وقتى نماز و عبادت و دعاى دست و پاشكسته خود را با نماز و دعاى شورانگيز و مناجات آتشين اميرمؤمنان على عليه السلام مقايسه مىكنيم و پراكندگى و بى حالى و تفرقه خاطر خود در نمازمان را با حضور و شور و جمعيت خاطر آن راد مرد الهى مىسنجيم مىبينيم بين اين در هيچ نسبتى وجود ندارد و به خاطر همين نسبى بودن درجات عبادت و بندگى و اعمال است كه گفتهاند: «حسنات الابرار سيئات المقربين» يعني كارهاى نيك نيكوكاران در نزد مقربان درگان خداوند گناه و سيئه به شمار مىآيد، يعنى هر چند در حد خود كارهاى خوب و ارزندهاى هستند ولى نسبت به كارهاى عالىتر و خالصتر و برخاسته از معرفت و شناخت بيشتر گناه به شمار مىآيد.
در حديث معروفى كه هم در نهج البلاغه و هم در منابع حديثى ديگر آمده است، چنين مىخوانيم: «ان قوما عبدوا الله رغبةً فتلك عبادة التجار و ان قوما عبدوا الله رهبه فتلك عبادة العبيد و ان قوما عبدوا الله شكرا فتلک عباده الاحرار» گروهى خداوند را به اميد عطاى او پرستش كردند كه اين پرستش بازرگانان است و گروهى او را از روى ترس عبادت كردند كه اين عبادت بردگان است و گروهى خدا را از روى سپاسگذارى پرستيدند و اين پرستش آزادگان است (نهجالبلاغه، فيض الاسلام، حكمت 229)
و در بعضى احاديث به جاى شكراً «حباً» آمده، در بحارالانوار حديثى به اين مضمون آمده است: «الهى ماعبدتك خوفاً من نارك ولا طعماً فى جنتك بل وجدتك اهلاً للعبادة فعبدتك ؛ (بحارالانوار، ج 41، باب 101، ص 14) يعنى، خدايا من تو را از ترس آتش جهنمت و به طمع بهشتت پرستش نكردم بلكه فقط تو را شايسته پرستش ديدم، پس تو را عبادت و پرستش نمودم.
يعنى عبادتهايى هم كه به طمع بهشت و ترس از جهنم است عبادت و بدون شك مقبول درگاه الهى است و آيات قرآن كه انواع نعمتهاى بهشتى و اوصاف بهشتيان را بيان كرده و نيز انواع عذاب و شكنجههاى دوزخ و حالات دوزخيان را بيان كرده در واقع به دنبال اين هدف بود كه با بيان نعمتهاى بهشتى در ما ايجاد انگيزه و كشش نمايد و ما را به طمع اين نعمتها به سوى بندگى خدا و عبادت او بكشاند و نيز با بيان عذابهاى دوزخ ما را از مخالفت حق و گناهان بازدارد، يعنى اين دو نوع عبادت از نظر حق تعالى مطلوب است و ما را به آن دعوت نموده است. ولى در عين حال عالىترين عبادت، آن است كه از همه اين امور خالى باشد كه اين ويژه انسانهاى برجسته و ممتازى مانند پيامبران و امامان(ع) و شاگردان برجسته مكتب آنها و دنباله روان آنها در عقيده و عمل است ولى اين به معناى باطل بودن عبادت هايى كه در سطح پايينتر از ارزش برخوردارند نمىباشد.
هدف اصلى قرآن دعوت مردم به ديدار حق تعالى و بازگشت به مبدأ هستى است كه از آن به «عبادت احرار» ياد مىشود. اولين سورهاى كه بر قلب نازنين پيامبر اكرم(ص) نازل شد، سوره مباركه «علق» است. در آيه 14 اين سوره مىفرمايد: (أ لَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَرَى»؛ «آيا نمىداند كه خداوند مىبيند»؛ يعنى، آيا در محضر محبوب عالم حيا نمىكند؟! اما بسيارى از مردم در حدى هستند كه يا از ترس جهنم يا به شوق بهشت عبادت مىكنند و اگر بهشت و جهنمى در كار نبود، تن به عبادت نمىدادند. بنابراين بهشت و جهنم دو نعمت برزگ الهى است كه انسان را - كه به شوق آن و ترس آن بندگى خدا را مىكند - كم كم به سمت خود محبوب دو سرا مىكشاند. و قرآن نيز با توجه به اينكه مخاطبانش انسانها هستند، بر هر سه جنبه بندگى آزادگان، بردگان و تاجران تأكيد كرده است. آرى عبادت كردن از روى ترس يا شوق، بسيار بهتر از بندگى شيطان و نفس است كه انسان را به كلى از كمال مطلوبش باز مىدارد.
در اين مختصر به بعضى از آيات و روايات اشاره مىكنيم:
«لعلهم بلقاء ربهم يؤمنون ؛ شايد به ديار پروردگارشان ايمان آورند» (انعام (6)، آيه، 154.)
«لعلكم بلقاء ربكم توقنون ؛ شايد شما به ديدار پروردگارتان يقين پيدا كنيد» (رعد (13)، آيه 2.)
«من كان يرجوا لقاء ربه فليعمل عملا صالحا ؛ كسى كه به ديدار پروردگارش اميد دارد، كردار شايسته انجام دهد» (كهف (18)، آيه 110.)
آيات مذكور از لقاى ذات اقدس حق و ديدار يار سخن مىگويد كه از آن به «جنة اللقاء» تعبير مىشود.
«هو الاول و الاخر و الظاهر و الباطن ؛ او (خداى سبحان) هم اول است و هم آخر، هم ظاهر است و هم باطن» (حديد (57)، آيه 3.)
آيا خدايى كه اين چنين است و هم مبدأ همه چيز و هم منتها و غايت همه چيزها است، شايسته بندگى نيست؟! آرى غايت و منتهاى ما انسانها بهشت نيست؛ بلكه ديدار او است. پس خداوند آخر و غايتى فراى غايات ديگر معرفى شده است.
«ارجعى الى ربك راضية مرضية ؛ به سوى خدايت باز گرد در حالى كه هم تو از او خشنودى و هم او از تو راضى و خشنود است». (جر (89)، آيه 28.)
به تعبير زيباى «الى ربك» توجه فرماييد معناى آن آرامش گرفتن در جوار قرب حق است، امرى كه به مراتب بالاتر از بهشت و نعمتهاى آن است.
«وعد الله المؤمنين و المؤمنات جنات تجرى من تحتها الانهار خالدين فيها و مساكن طيبة فى جنات عدن و رضوان من الله اكبر ذلك هو الفوز العظيم» (توبه (9)، آيه 72.)
به اين آيه با دقت توجه كنيد؛ اولاً به زن و مرد مؤمن وعده بهشت برين مىدهد و آن گاه مىفرمايد: «و رضوان الهى برتر و والاتر است» و آن را رستگارى عظيم مىداند؛ يعنى، مردم را پله پله بالا مىبرد ابتدا از آنچه براى آنها دركش آسانتر و براى طبعشان خوشايندتر است شروع مىكند. آنگاه دست آنان را مىگيرد و به بالا؛ يعنى، رضوان الهى مىبرد و يادآور مىشود كه رستگارى بزرگ، همان رضوان الهى است.
«و فى الاخرة عذاب شديد و مغفره من الله و رضوان» (حديد (57)، آيه 20.) آيه مذكور به هر سه مورد دوزخ، بهشت (مغفرة من الله) و جنت رضوان (همان هدف والاى احرار)، اشاره دارد؛ يعنى، برخى جوياى بهشت و گروهى گريزان از دوزخ هستند. در اين ميان تنها آزادگان درصدد رضا و خشنودى حقاند و جز خدا را نمىطلبند. به ما فرمودهاند: سعى كنيد سطح خود را بالا بياوريد و همچون آزادگان بندگى كنيد.
چه زيبا فرموده است امام على(ع): (ما عبدتك خوفاً من نارك و لاطمعاً فى جنتك بل وجدتك اهلاً للعبادة فعبدتك»؛ «خداوندا! من تو را نه به جهت ترس از دوزخ و نه به طمع بهشت برين كه من تو را سزاوار عبادت ديده و به پرستش تو مى پردازم». و چه زيبا است تعبير امام سجاد(ع) در خاتمه مناجات مريدين: (يا نعيمى و جنتى و يا دنياى و آخرتى يا ارحم الراحمين»؛ «اى خدايى كه نعيم و بهشت من تويى و دنيا و آخرت من تنها تو هستى، اى رحم كنندهترين رحم كنندگان».
توجه به اين نكته ضرورى است كه افراد در مراتب ايمان و شخصيت گوناگون هستند. امام صادق(ع) مىفرمايد: «الايمان حالات و درجات و طبقات و منازل»؛ «ايمان در افراد حالات گوناگون و درجات و نيز مراحل و مراتب مختلفى دارد» (اصول كافى ج 2، ص 38.) بنابراين نمىتوان از همگان انتظار عالىترين هدف را داشت. براى كودك ابتدايى نمىتوان توضيح داد كه اگر تحصيل علم را ادامه دهد، در آينده از شخصيتها و رجال برجسته خواهد شد و چه بسا قدرت علمى او ماه و اختر را تسخير كند؛ بلكه كودك را با تشويق و احياناً با تهديد بايد وادار به درس و مدرسه كرد. مخاطبان قرآن نوعاً طبقه متوسط مردماند؛، اگرچه در قرآن حكيم در بطون، ظرايف، لطايف و اشاراتش به افراد ويژه و نخبگان توجه دارد. اما اكثريت همانند دانشآموزان كلاس اول ابتدايىاند كه بايد دستشان را گرفت و پا به پا برد تا شيوه درست عبادت را بياموزند و اگر آموختند، مىيابند كه تنها خداوند شايسته پرستش است: (اياك نعبد».
در عالم وجود، بهشت و دوزخ به عنوان جزا و پاداش صالحان و شايستگان و مجازات و كيفر تبهكاران مقرر گشته است. بهشت جايگاه ابدى همه مومنان و صالحان و حتى اولياى الهى است؛ اما نه به عنوان هدف نهايى، بلكه به عنوان مرحلهاى از هدف برتر. از آنجا كه قرآن كتاب انسان سازى و تربيت انسان به كمال مطلوب است و مسأله تشويق و تهديد نقش عمدهاى در تربيت و انگيزش افراد دارد، بنابراين بهشت و دوزخ را چونان دو عامل مهم تشويق و تنبيه مطرح كرده است. امام على(ع) مىفرمايد: «انبياء آمدند تا بشر را از قيامت و مواقف آن و آنچه براى اهل طاعت و معصيت فراهم شده از بهشت و دوزخ و كرامت و خفت آگاه گردانند». (نهج البلاغه، خطبه 183.)
زهراى اطهر(س) نيز مىفرمايد: «ثم جعل الثواب على طاعته و وضع العقاب على معصيته زيادة لعباده عن نقمته و حياشته لهم الى جنته»؛ «خداى سبحان ثواب و عقاب را مقرر ساخت براى سوق دادن خلايق به بهشت برين و بر حذر داشتن آنها از نقمت و بلايش (دوزخ)». (اعيان الشيعه، ج 1، ص 316؛ اين جمله از حضرت على(ع) نيز نقل شده است. ر.ك: بحارالانوار، ج 6، ص 114 به نقل از نهج البلاغه)
پس هدف اصلى «خداوند سبحان» است؛ اما مردم داراى مراتب و حالات مختلفىاند و بسيارى از آنها را بايد با ترس و شوق به بارگاه الهى كشاند. آن گاه كه آمدند، مىبينند كه به چه مقامى مشرف شدهاند.
تا خدا بنده نواز است به خلقش چه نياز؟
مي کشم ناز يکي تا به همه ناز کنم..
***
-
-
۱۳۸۸/۰۶/۱۰, ۱۴:۳۳ #3
- تاریخ عضویت
ارديبهشت ۱۳۸۸
- نوشته
- 1,017
- مورد تشکر
- 2,509 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 29
- آپلود
- 0
- گالری
-
3
عبادت درجات فراواني دارد كه برخي از آنها هدف متوسط عابدان و برخي ديگر هدف نهايي متعبدان است و چون عمل محدود است و شهود نامحدود، عبادتهاي عملي هدفهاي محدود و عبادتهاي شهودي هدفهاي نامحدود است.
سرّ محدود بودن عبادتهاي عملي اين است كه، اولاً قلمرو تكليف با انتقال از دنيا به آخرت تمام شده ولي منطقه شهود همچنان ادامه دارد. ثانياً، تكاملهاي عملي كه با فعل اختياري انسان حاصل ميشود، در قيامت نيست؛ ليكن تكاملهاي علمي كه با افاضه خداي سبحان حاصل ميگردد، همواره ميسور است. ثالثاً، بسياري از پردههاي غيب پس از مرگ برطرف ميگردد تا آنچه ناديدني بود، مشهود شود. از اينرو قرآن كريم هدفِ آفرينشِ جهان خلقت را آگاه شدن انسان به قدرت و علم بيكران خداوند ميداند: (الله الّذي خلق سبع سموات ومن الأرض مثلهنّ يتنزّل الأمر بينهنّ لتعلموا أنّ الله علي كلّ شيءٍ قدير و أنّ الله قد أحاط بكلّ شيءٍ علماً)[1]. گرچه علم حصولي و يقين استدلالي در حدّ خود كمالي علمي به شمار آمده، هدف قرار ميگيرد، ليكن نسبت به علم حضوري و يقين شهودي، وسيله محسوب ميشود: (كلاّ لو تعلمون علم اليقين* لترونّ الجحيم* ثمّ لترونّها عين اليقين)[2]؛ يعني با علماليقين ميتوان به عيناليقين رسيد.
[1] ـ سوره طلاق، آيه 12. [2] ـ سوره تكاثر، آيات 7 ـ 5.
-
-
۱۳۸۸/۰۶/۱۰, ۱۶:۲۶ #4
- تاریخ عضویت
آذر ۱۳۸۷
- نوشته
- 1,334
- مورد تشکر
- 3,329 پست
- حضور
- 31 دقیقه
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
-
57
درجات عبادت، عبادت آزادگان
حضرت علىعلیه السلاممىفرماید:
« أ لا حُرٌّ یَدَعُ هذِهِ اللُّماظَةَ لِأهْلِها؟ إنَّهُ لَیْسَ لِأنْفُسِکُمْ ثَمَنٌ إلّا الْجَنَّة » (115)
« آیا آزادهاى نیست که این تهماندهى لاى دندان (یعنى دنیاى بىارزش) را براى اهل آن (مردارخواران) واگذارد؟! بدانید که جانهاى شما بهایى جز بهشت ندارد (مبادا به کمتر بفروشید)!»
در جاى دیگرى مىفرماید:
« إنَّ قَوْماً عَبَدوا اللَّهَ رَغْبَةً فَتِلْکَ عِبادَةُ التُّجّار، وَ إنَّ قَوْماً عَبَدوا اللَّهَ رَهْبَةً فَتِلْکَ عِبادَةُ الْعَبید، وَ إنَّ قَوْماً عَبَدوا اللَّهَ شُکْراً فَتِلْکَ عِبادَةُ الْأحْرار. » (116)
یکجا مىفرماید: « ارزش آزادگان بهشت است » و یکجا مىفرماید: « عبادت خدا به امید بهشت، کار بازرگانان و سوداگران است » . ظاهراً این دو عبارت متناقض بهنظر مىرسد.
باید دانست که هم بهشت داراى طبقات و درجات است و هم حرّیّتِ افراد. عالىترین مدارج بهشت، بهشت رضوان حضرت حقّ است.
انسان آزاده، خداوند را براى شکرگزارى عبادت مىکند. نتیجهى این عبودیّت وصول به مقام قرب الاهى و نزول در کنار سِدرةالمنتهى است.
آن عابد تجارتپیشه هم خداوند را رغبتاً عبادت مىکند و نتیجهى عبادت او بهشت خواهد بود؛ امّا نه در مرتبهى احرار که ایشان «عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقون» (117) اند.
درجات بهشت بر حسب کیفیّت عبادت است؛ نه بر حسب کمّیّت آن. کیفیّت عبادت سبب ارتقا و تعالىِ درجات اخروى مىگردد؛ نه فراوانى عبادات بدون کیفیّت. عبادت از روى معرفت و اخلاص ارزشمندترین نوع آن است.
پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله وسلمفرمودهاند:
« خَیْرُ النّاسِ أنْفَعُهُمْ لِلنّاس. » (118)
« بهترین مردم کسى است که بیشترین سود را براى مردم داشته باشد. »
ساختن درمانگاه، پرورشگاه، بیمارستان همه به حال مردم مفید و نافع است؛ ولى باید دید أنْفَع کدام است؟ براى تشخیص این امر، بصیرت لازم است تا در بین کارهاى نافع، أنفَع را انتخاب کنیم و آن را با قصد و نیّت قربةً إلَى اللَّه انجام دهیم. پیامبران خدا و رسول اکرم و ائمّهى معصومین صلواتاللَّهعلیهمأجمع ن چه کردند؟ رسالت آنان هدایت انسانها و زدودن جهل و گمراهى بود.
مرحوم آقاى روزبه خوب به مولایش اقتدا کرد! او از جوانى، خدمت نافعتر را در مدرسهى توفیق زنجان شروع کرد. از آنجا که به کار خویش کمال یقین را داشت، با روحى پُر از آرامش و سکینه در مدرسه حضور داشت و این مسأله براى هر بیننده در نگاه اوّل مشهود بود. او انسانى بود وارسته از همهى وابستگىها و لذا در کار آدمسازى موفّق بود.
« لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأزیدَنَّکُم ْ» (119)
« اگر شکر کنید، بر نعمت شما مىافزایم. »
روزبه بندهى شاکر خدا بود. او با تمام وجود در خدمت آدمسازى بود و لذا خداوند به برکات کار او مىافزود. او با روحیّهى بالا به نجات جان انسانها پرداخت و در بین کارهاى مفید و نافع، آدمسازى را که انفع آنهاست انتخاب کرد و امروز شما شاهدِ ثمرات آن انتخابِ انفع هستید که بهطور مستقیم و غیرمستقیم، هزارها و میلیونها انسانِ تربیتشده وامدارِ مکتب اویند.
« وَ لَئِنْ کَفَرْتُم إنَّ عَذابی لَشَدید » (120)
« و اگر کفران نعمت کنید، عذاب شدید خداوند هم در این جهان و هم در آن جهان شامل حال شما خواهد شد. »
این عذاب در دنیا چگونه است؟ پدرى فوت کرده بود. خانوادهاش حاضر نشدند جنازهى او را یک شب در خانه نگه دارند و پس از مخالفت امام جماعتِ مسجد در گذاشتن جنازه در مسجد، بالاخره او را در راهروى دستشویىهاى مسجد گذاشتند! پناه بر خدا! آیا این عذاب دنیایى نیست؟ اى بدبخت بیچاره! تو براى آمال دنیایى و پسند همین زن و بچّه، گرفتار سکته شدى و آنان چه خوب تلاشت را پاسخ دادند! آرى، « إنَّ عَذابی لَشَدید »
انسانى که همهى همّتش را مصروف دنیا کند، دنیا به او چنین پاسخ خواهد داد. عزیزترین وابستهى او چنین مىکند و این است عاقبت انسانِ اسیر دنیا.
غـلام هـمّـت رنـدان بـى سـر و پـاىام که هر دو کَون نَیَرزد به نزدشان یک کاهاى بیچاره انسان وابسته! این سرانجام دنیایت بود؛ واى به حال آخرتت! هر دو عالم را فروختى؛ به چه قیمت؟ به قیمت کسب لماظههاى بیشتر!
روزى مرحوم حاج مقدّس در جمع خصوصى فرمود: من از گناه اصلاً بدم مىآید! نگفت که گناه نمىکنم؛ چون مىخواهم به بهشت بروم یا به جهنّم نروم؛ بلکه گفت: اصلاً از گناه بدم مىآید.
پروردگارا به من بیاموز دوست بدارم کسانی را که دوستم ندارند...عشق بورزم به کسانی که عاشقم نیستند...بگریم برای کسانی که هرگز غمم را نخوردند...محبت کنم به کسانی که محبتی در حقم نکردند
-
-
۱۳۸۸/۰۶/۱۰, ۲۱:۰۴ #5
- تاریخ عضویت
اسفند ۱۳۸۵
- نوشته
- 1,799
- مورد تشکر
- 3,021 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
-
18
همان طور که فايده کار براى کارگر در مزدى که از کار فرما مىگيرد خلاصه مىشود و اگر مزدى در کار نباشد نيرويش به هدر رفته است،فايده عبادت عابد نيز از نظر اين گروه همان مزد و اجرى است که در جهان ديگر به او به صورت يک سلسله کالاهاى مادى پرداخت مىشود.
و اما اينکه هر کارفرما که مزدى مىدهد به خاطر بهرهاى است که از کار کارگر مىبرد و کارفرماى ملک و ملکوت چه بهرهاى مىتواند از کار بنده ضعيف ناتوان خود ببرد،و هم اينکه فرضا اجر و مزد از جانب آن کار فرماى بزرگ به صورت تفضل و بخشش انجام گيرد پس چرا اين تفضل بدون صرف مقدارى انرژى کار به او داده نمىشود،مسالهاى است که براى اينچنين عابدهايى هرگز مطرح نيست.
از نظر اين گونه افراد تار و پود عبادت همين اعمال بدنى و حرکات محسوس ظاهرى است که به وسيله زبان و ساير اعضاى بدن صورت مىگيرد.
اين يک نوع تلقى است از عبادت که البته عاميانه و جاهلانه است،و به تعبير بوعلى در نمط نهم اشارات خدانشناسانه است و تنها از مردم عامى و قاصر پذيرفته است.
-
-
۱۳۸۸/۰۶/۱۱, ۰۳:۵۹ #6
- تاریخ عضویت
اسفند ۱۳۸۵
- نوشته
- 1,799
- مورد تشکر
- 3,021 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
-
18
عبادت عارفانه
تلقى ديگر از عبادت تلقى عارفانه است.بر حسب اين تلقى،مساله کارگر و کارفرما و مزد به شکلى که ميان کارگر و کارفرما متداول است مطرح نيست و نمىتواند مطرح باشد.بر حسب اين تلقى،عبادت نردبان قرب است،معراج انسان است،تعالى روان است،پرواز روح استبه سوى کانون نامرئى هستى، پرورش استعدادهاى روحى و ورزش نيروهاى ملکوتى انسانى است،پيروزى روح بر بدن است،عاليترين عکس العمل سپاسگزارانه انسان است از پديد آورنده خلقت،اظهار شيفتگى و عشق انسان استبه کامل مطلق و جميل على الاطلاق،و بالاخره سلوک و سير الى الله است.
-
۱۳۸۸/۰۶/۱۱, ۱۵:۱۴ #7
- تاریخ عضویت
ارديبهشت ۱۳۸۸
- نوشته
- 1,017
- مورد تشکر
- 2,509 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 29
- آپلود
- 0
- گالری
-
3
تأثیر دعا
از نظر جهان بینى مادی، عوامل مؤثر در سرنوشت انسان، منحصراً مادى است.
اما از نظر جهان بینى الهی، علل و عوامل دیگرى که عوامل روحى و معنوى نامیده مى شوند نیز، هم چون عوامل مادى در سرنوشت انسان مؤثرند.
استاد مطهرى مى گوید: «از نظر جهان بینى الهی، جهان هم شنواست و هم بینا، ندا و فریاد جاندارها را مى شنود و به آن ها پاسخ مى دهد. به همین جهت دعا یکى از علل این جهان است که در سرنوشت انسان مؤثر است. جلو جریان هایى را مى گیرد و یا جریان هایى به وجود مى آورد. به عبارت دیگر، دعا یکى از مظاهر قضا و قدر است که در سرنوشت حادثه اى مى تواند مؤثر باشد یا جلو قضا و قدرى را بگیرد».(1)
امام صادق(علیه السلام) مى فرماید: «دعا قضاء الهى را بر می گرداند و تغییر می دهد ، اگر چه قضاء الهى محکم شده باشد. از این رو زیاد دعا کن که آن کلید هر رحمت و بر آوردن هر حاجت است».(2)
از امام کاظم (علیه السلام) نقل شده که فرمود: «بر شما باد به دعا کردن زیرا دعا و درخواست از خدا بلائى را که از مرحلة قدر و قضا گذشته و جز امضاء آن نمانده (یعنى تمامى اسباب آن فراهم شده ولى هنور در خارج وجود پیدا نکرده) بر مى گرداند».(3)
امام صادق(علیه السلام) مى فرماید: «خدا را بخوان و دعا کن و مگو کار گذشته است».(4)
________________________________________
[1]استاد مطهری، مجموعة آثار، ج 1، ص406.
[2]اصول کافی، ج 4، ص 216.
[3]ترجمه المیزان، ج 2، ص 55.
[4]اصول کافی، ج 4، ص 213
اطلاعات موضوع
کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
اشتراک گذاری