تجليات قدرت در سنگ


سختي ، زبري و درشتي و دوام ماده از لحاظ شعور مذهبي انسان ابتدايي تجلي قداست است.هيچ چيز از خرسنگ با شكوه، و سنگ خاراي عظيمي كه گستاخانه قد بر افراشته، بيواسطه تر تمامي قدرتي را كه در آن نهفته است، بي هيچ قيد و بندي آشكار نمي كند و نيز چيزي از آن ارجمند تر و محتشم تر و هيجان انگيز تر نيست.وجود در سنگ مقدم بر هر چيز ديگري است. سنگ در وهله اول چيزي است كه همواره عين خود است و عين خود مي ماند. پايدار و باقي است و مهمتر انكه زخم و ضربه نمي زند. اما انسان پيش از آنكه سنگ را بردارد و به سوي چيزي و كسي بيفكند، لزوما" نه پيكرش بلكه دست كم نگاهش با آن تلاقي و برخورد ميكند.و اين چنين به زبري و قدرتش پي مي برد.صخره چيزي را ب راو مكشوف ميكند كه برتر از ناپايداري موقعيت بشري است ، و آن نوع هستي يي مطلق است . پايداري و سكون و سختي ابعاد و تناسبات و خطوط و كناره نماي غريبش ، انساني نيست و گواه بر حضوري شگفت انگيز ، بيمناك ، پر كشش و هراس انگيز است.انسان در بزرگي و سختي و شكل سنگ ، واقعيت و قوه اي مي بيند كه به جهاني غير از از جهان غير قدسي كه جهان اوست ، تعلق دارد.

نميدانيم كه هرگز انسان ابتدايي خود سنگ را پزستيده يا نه ؟ چون به هر حال انسان ابتدايي همواره چيزي را
غير از آنچه كه سنگ در بر دارد و بيان مي كند، سجده كرده است. خرسنگ يا سيگ ريزه و كلوخ از اين رو با
اعزاز و اكرام تمام مورد پرستشند كه نمودار چيزي محسوب مي شوند و يا بدان اقتدا ميكنند.رو نوشت آن چيزند
زيرا خود از جايي نامعلوم امده اند.ارزش قدسي آنها منحصرا" مرهون اين چيز يا جاي مجهول است و نه رهين وجودشان. بشر فقط به اين اعتبار سنگ را پرستيده كه سنگ نمايشگر چيزي جز خود سنگ بوده است.


بشر سنگ را به پزستش گرفته يا چون ابزار كاري معنوي و روحاني ، بسان مركز نيرو و يا كارما يه اي ناظر به دفاع از خويش و در گذشتگانش بكار بردهاست و اين نكته اي است كه هم اكنون بايد گفت زيرا غالب سنگهايي كه اثرات عبادي بر آنها مترتب بوده است، به عنوان ابزار به كار امده اند: يعني براي بدست اوردن چيزي و تضمين تملك آن چيزبه كار رفته اند. بيشتر وظيفه و رسالتي جادويي داشته اند تا مذهبي . و چون از بعضي فضايل و
ملكات قدسي برخوردار بوده اند كه مولود و منشاء و يا شكلشان است پرستيده نشده اند. بلكه به كار امده اند ، مورد استفاده قرار گرفته اند. معاني وازه را به شرح زير ميخوانيم : علامت شأن و منزلت ، رمز اقتدار ، شخصي كه صاحب قدرت يا عامل مجري قدرت استو او را براي اعمال قدرت برگزيده اند. سنگ از گزند جانوران و دزدان و خاصه مردگي مصون ميداشت. زيرا روان مرده ، بسان سنگ فساد ناپذير ، مي بايست تا بي نهايت بي انكه متلاشي شود باقي بماند( رمز پردازي احتمالا احليلي سنگهاي قبر پيش از تاريخ، مويد اين معني است . زيرا احليل ، رمز هستي و قدرت و ديرند است)


خر سنگهاي قبور نزد يكي از قبايل هند به اين معني بود كه اين بناي ياد بود كه گاه تا سه متر ارتفاع داشت معتقد بودند كه هدف از ايجاد اين ابنيه و اثار ياد بود ، سنگي براي مردگان، : " تثبيت و اسكان " روان مرده در جايي ، و تعبيه منزلي موقت براي وي است تا در كنار زندگان مقام كند و با قوايي كه سرشت روحانيش به وي اعطا مي گردد ، در حاصلخيزي كشتزارها موثر واقع گردد و در عين حال از سرگرداني و هرزه گردي و تبديل شدن به موجودات خطرناك باز ماند.


همه اين اثار مربوط به كيش نيايش و پرستش مردگان اند و ناظر به آرامش روان مرده . گورهايي كه در محلي نسبتا" دور از قبور يافت ميشوند _ زماني كه مرگ بر اثر حادثه روي داده يعني مدفون كشته شده ( صاعقه زدگي ، نيش مار ، زخم پلنگ ) ، بناي ياد بود را در محل وقوع حادثه بر پا مي كردند. اين مورد روشنگر معناي اصلي بناهاي يادبود سنگي براي مردگان است زيرا مرگ بر اثر حوادث ، باز نماي رواني اشفته و دشمن خو و كينه جو است. اگر رشته حيات ناگهان گسيخته شود گمان مي رود كه روان مرده گرايش دارد تا بقيه عمري را كه متعارفا"
داشته ، در كنار جماعتي كه از جدا شده است بگذراند. بعضي از قبايل در محل مرگهاي حادثه اي براي ارامش مرده ، سنگ توده ميكنند . هر رهگذر براي ارامش روان مرده سنگي بر آن توده مي افزاد ( اين رسم به روزگار ما هنوز در بعضي نواحي اروپا، از جمله فرايسه به عنوان مثال باقي است. سچنين بناهايي فقط براي كساني كه كشته شده اند ، يا براي رؤسا و پيشوايان و جادو گران و جنگجويان ، يعني در يك كلام ، به خاطر ارامش روانهاي مردان قدرتمند ، كساني كه در دوران حياتشان مظهر قدرت بوده انديا بر اثر مرگ دلخراششان صاحب قدرت شده اند ، بر پا مي شود.



بدين گونه سنگ قبر به ابزار حفاظت زندگي از گزند مرگ بدل شده است. سنگ اقامت گاه روان است ، چنانچه در فرهنگهاي ديگر ، گور كه به علل مشابه ، " خانه مرده" تلقي شده ، مسكن اوست. خرسنگ قبور ، حافظ زندگان از اسيبهاي احتمالي مردگان است. مرگ كه نمودار حالت امادگي براي دست به كار شدن است ، تحقق بعضي تاثيرات نيك با زيانبخش را ممكن مي سازد. اما روان چون در سنگ ، " ثابت و ساكن " شد ، ناگزير است كه فقط به طريقي مثبت ، يعني براي حاصلخيزي زمين عمل كند . از اين رو در بسياري از حوزه هاي فرهنگي ، سنگ كه گمان مي برند مسكن و مأواي " نياكان " است ، ابزار باروري كشتزار و بار گيري زنان است. قبايل دوران نوسنگي سودان " سنگ باران " را هماننياكان كه مي توانستند بارانساز باشند، ميدانستند.در جزاير اقيانوس ارام بعضي صخره ها رنمودار يا مظاهر متجسد و متجسم خدايان و نياكان و قهرمانان " بنيانگزذاران تمدندن " اند .بخش مركزي هر معبد در اين مناطق اقيانوس ارام سنگ يك پارچه اي است .سنگها ارواح نياكانند. منظور روح سنگ شه نيست بلكه غرض نمايش يا نصوير محسوس عيني و " مسكن " موقت يا رمز روح است.


ادامه دارد...