-
۱۳۸۷/۰۶/۱۹, ۲۲:۲۸ #1
- تاریخ عضویت
شهريور ۱۳۸۷
- نوشته
- 259
- مورد تشکر
- 756 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 109
- آپلود
- 206
- گالری
-
7
۩۞۩ شناخت نامه قرآن ۩۞۩
بسم الله الرحمن الرحیم
۩۞۩ شناخت نامه قرآن ۩۞۩
برای فیل ندیدهها
سلام
ماه رمضان است و من و تو هر كه باشیم و هرجا كه باشیم این روزها كمی بیشتر از گذشته به خودمان میآییم و فارغ از زندگی روزمره كمی هم به آن بُعد زندگیمان، یعنی جهان فراتر از ماده میپردازیم.
واقعا ماه رمضان تنها یك اعتبار نیست كه از گردش تقویم حاصل آمده باشد.
رمضان واقعا هست. و موجودی است فراتر از زمان و روزگار. و همین است كه ما آن را حس میكنیم و آثارش را در مییابیم
بی آنكه ما به فكر باشیم با دمیدن هلال رمضان نسیم معنویتی خاص، دلها را در مینوردد و همچون باد بهار كه حیات را در رگ زمین میدمد، شمیم رمضان روحها را از خواب سنگین غفلت بیدار میكند.
رمضان بهار قرآن است و اتفاقا آن خاصیتی هم كه گفتم به همین موضوع برمیگردد. چراكه قرآن كتاب هدایت و آیین رستگاری و سعادت است. و خیلی طبیعی است كه مهمتیرن اثر این بهار زنده كردن دلها باشد.
آخه میدونید چی این قضیه رو خیطترش میكنه؟ اینكه ما مسلمون باشیم و قرآن مال ما باشه و ازش خبر نداشته باشیم. درست مثل اینكه توی هندوستان یكی ندونه فیل چیه؟
اما قرآن
قرآن چیست و برای چه آمده و در آن از چه سخن رفته است؟
و این ماه كه بهار آن آست چه چیزی را میخواهد در كالبد دلها بدمد؟
حتما دیدهاید كه خیلیها در ماه رمضان ككشان هم نمیگزد و هیچ تغییری نمیكنند،علت این امر چیست؟
آیا قرآن به دل همه نمی رود؟ یا آن كه بعضیها قرآن را به دل خود راه نمی دهند؟
باید بگویم كه بهار، چه طبیعی باشد چه قرآنی، اثر خود را دارد، اما این من و تو و گل و درختیم كه باید پذیرای آن باشیم.
اگر دل ما هم، چونان درخت خشكیدهای باشد كه جان بهار در آن رسوخ نمیكند، جان قرآن نیز در سنگ سینهی ما راه نخواهد یافت.
اما من و درخت كمی با هم فرق داریم و آن شعوری است كه من دارم و در او نیست. و این شعور چیزی است كه قدر بهرمندی مرا از بهار تعیین میكند. و خلاصه آنكه شعور، هر چه بیشتر، شور بهار هم بیشتر.
اما شعور
شعور همان مرز میان حیوان بودن و آدمیت است و بشر باید مدام آن را تقویت كند تا بالا رود و عامل تقویت آن شناخت است.
از بدانی كه هست، كجایی، و... آنوقت هست كه دنبال راه و چاه میگردی و با كله در دهان گرگ نمیروی.
از كجا باید شروع كرد؟
خب حالا كه پای كار هستید باید بگم كه دو تا كار باید انجام بدیم كه یكیشو من براتون انجام میدم و اون یكی رو خودتو باید زحمتشو بكشید.
ما دو تا چیز رو باید خوب بشناسیم تا بتونیم به نتیجهی خوبی برسیم. یكی شناختن دلمونه و اون یكی شناختن بهاره. آره درست فهمیدین منظورم قرآنه .
قرآن چیست و برای چه آمده و در آن از چه سخن رفته است؟
و این ماه كه بهار آن آست چه چیزی را میخواهد در كالبد دلها بدمد؟
حتما دیدهاید كه خیلیها در ماه رمضان ككشان هم نمیگزد و هیچ تغییری نمیكنند،علت این امر چیست؟
آیا قرآن به دل همه نمی رود؟ یا آن كه بعضیها قرآن را به دل خود راه نمی دهند؟
اتفاقا این همكاریه ما خوب موقعی هم افتاده! شانس آوردیم كه الان فصل بهاره، آخه ماه رمضون بهار قرآنه دیگه.
ببینید، همه ما یه آشنایی با قرآن داریم اما قصه ما و قرآن مثل قصهی اون دستهای كه تو عمرشون فیل ندیده بودن و همشون توی یه اتاق تاریك دست به فیل میكشیدن و هر كدوم برداشتی ازش میكرد و تشبیه به چیزی میكرد و هیچ كدوم تصویر كلی و درستی از اون نداشتند.
با این توضیحات، كاملا كار هر دومون معلوم شد. تو از امروز دست بكار میشی كه یه دستی به سر و روی دلت بكشی و احوالی ازش بپرسی.
و من هم سعی میكنم توی این ماه با روزی یه مطلب، یه تصویر كلی از قرآن رو براتون ترسیم كنم كه ته ماه رمضون دستمون بیاد كه اول و آخر قرآن چیه و از كجا شروع میشه و به كجا ختم میشه و از چیحرف میزنه و هدفش چیه.
و خلاصه آخر ماه رمضون دیگه مثل اون فیل ندیدهها نباشیم.
آخه میدونید چی این قضیه رو خیطترش میكنه؟ اینكه ما مسلمون باشیم و قرآن مال ما باشه و ازش خبر نداشته باشیم. درست مثل اینكه توی هندوستان یكی ندونه فیل چیه؟
اسم این مجموعه رو میگذارم «شناختنامه قرآن». این مجموعه از روی نوشتههای استاد حسین رحیمی كار میشه كه حاصل تلاش محققانهی ایشون در المیزانه. خلاصه اصلِ اصلش ما سر سفرهی المیزان و علامه طباطبایی هستیم.
از همینجا از استاد رحیمی كه دست ما رو گرفتند و به این مهمونی آوردند تشكر میكنیم.
راستی بسم الله توی اول كار یادتون نره!
بهشت ارزونیتون
حسین عسگری
منبع:سایت تبیان
ویرایش توسط حيدر کرار : ۱۳۸۷/۰۶/۲۰ در ساعت ۱۰:۰۲
ما با ولایت زنده ایم.......... تا زنده ایم رزمنده ایم
-
تشکر
-
۱۳۸۷/۰۶/۲۰, ۱۰:۰۲ #2
- تاریخ عضویت
شهريور ۱۳۸۷
- نوشته
- 259
- مورد تشکر
- 756 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 109
- آپلود
- 206
- گالری
-
7
۩۞۩ شناخت نامه قرآن 1 ۩۞۩
بسم الله الرحمن الرحیم
۩۞۩ شناخت نامه قرآن 1 ۩۞۩
نصف مال من، نصف مال خدا
توجه مهم: اگر حال خواندن مطلب را نداشتید لااقل مقدمه را بخوانید
سوره حمد
قرآن كریم به سی قسمت تقریبا مساوی تقسیم شده است كه هر یك را جزء مینامند. جزء اول و سرآغاز كتاب با سوری حمد گشوده میشود. همان سورهای كه در تمام نمازها خواندن آن واجب است. این سوره 7 آیه دارد و دوبار نیز بر جان پیامبر فرود آمده است.
بر خلاف سایر سورهای قرآن كه «بسم الله الرحمن الرحیم» جزو آیه اول است، در این سوره، یك آیه مستقل و اولین آیهی این سوره به شمار میرود.
«بسم الله الرحمن الرحیم»
انسانها بسیاری اوقات برای آنكه كارهایشان شرافت پیدا کرده و مبارک شود آنها را به اسم عزیزان و بزرگان خود شروع میکنند.
کلام الهی نیز به این روش پیاده شده و با اسم پروردگار جهانیان آغاز میشود تا از یك سو آنچه را که قرآن در برگرفته است، مرتبط به نام حق تعالی گردد و از سوی دیگر بندگان را در گفتار و كردارشان تربیت کند كه با نام او آغاز کرده و عمل کنند و آنچه را انجام میدهند به اسم او و برای او باشد چون آنچه به نام و برای اوست، ماندنی و محفوظ است و جز آن، باطل و بینتیجه و نابود شدنی.
و خدا گفت: فاتحة الکتاب را بین خود و بندهام تقسیم کردم. نیمی برای من و نیم دیگر از برای بندهام.
از آنجا که خداوند هدف و نتیجه فرستاده شدن قرآن را راهنمایی مردم میداند و میفرماید «قَد جَاءَکُم مِنَ اللهِ نُورٌ وَ کِتابٌ مُبین»1 ، آن را با نام خود آغاز کرده و از میان نامهای خود الله و رحمن و رحیم را برگزیده است.
او«الله» است چون بازگشت تمام بندگان به سوی اوست. و او رحمان است زیرا مسیر رحمت فراگیر [عامه] خود که دربر گیرندهی همهی مومنان و کافران است را در برای همگان بیان کرده است و نیز رحیم است چراكه مسیر رحمت ویژهی خود را برای مومنان بیان نموده است که همان سعادت زندگی آخرت و لقای پروردگارشان باشد.
با ذکر «الحمد لله» بیان کرده است که تمامی کمالات در سراسر جهان از آن اوست و هر کس و هر چیز، هر کمالی که دارد عاریه و موقتی است و به اذن پروردگار و از آنِ اوست.
با کلمه «رب العالمین» ثابت نموده که او پرورشدهنده همهی کمالات در تمام موجودات است.
با «مالک یوم الدین» بیان نموده که مالکیت بیچون و چرای او که امروز از چشم غافلان پنهان است روزی آشکار خواهد شد.
پس با معرفی خود با نامهای الله، رحمن، رحیم، رب العالمین و مالک یوم الدین، انسان را برآن میدارد که سر بر عبودیت فرود آورده و خاضعانه بگوید ما فقط بندهی توهستیم و هرچه از دانش و توان و زندگی و بینایی و شنوایی و... داریم، از آن توست و این حقیقت را نیز با یاری تو فرا گرفتهایم پس ما را به راه راست که همان مسیر بندگی است، راهنمایی کن و از غضب شدهگان و گمراهان قرار نده.
و پیامبر گفت:...
رسول خدا میفرماید: خداوند بلند مرتبه فرمود: فاتحة الکتاب را بین خود و بندهام تقسیم کردم. نیمی برای من و نیم دیگر از برای بندهی من است. و برای بندهام میباشد آنچه را درخواست کند. وقتی بنده میگوید «بسم الله الرحمن الرحیم»، خداوند میفرماید چون بندهام به اسم من آغاز کرد، بر عهدهی من است که کارهایش را به سرانجام رسانم و در هرحال به او برکت دهم. آنگاه که بنده گفت «الحمدلله رب العالمین» پروردگار میفرماید بندهام مرا ستایش کرد و فهمید که نعمتهایی که نزد اوست از من و بلاهایی که از او دفع شده، به لطف من است. (ای ساکنان ملکوت) شما را گواه میگیرم که نعمتهای آخرت را به نعم دنیای او میافزایم و بلاهای آخرت را بسان بلاهای دنیا از او دفع میكنم.
زمانی که بنده گفت «الرحمن الرحیم» خدای بزرگ میفرماید بندهام شهادت داد که من رحمان و رحیمم، گواه باشید که بهره کاملی از رحمتم را به او میرسانم و از بخشش خود به او پاداش عظیم خواهم داد.
از آنجا که خداوند هدف و نتیجه فرستاده شدن قرآن را راهنمایی مردم میداند و میفرماید «قَد جَاءَکُم مِنَ اللهِ نُورٌ وَ کِتابٌ مُبین» ، آن را با نام خود آغاز کرده و از میان نامهای خود الله و رحمن و رحیم را برگزیده است.
زمانی که بنده گفت «مالک یوم الدین» خداوند میفرماید شما را شاهد میگیرم همانگونه که بندهام اعتراف کرد من مالک روز جزایم، حساب او را در قیامت آسان خواهم گرفت و خوبیهایش را قبول کرده از گناهانش میگذرم.
و آنگاه که بنده عرضه داشت «ایاک نعبد» خدا میفرماید: بندهام راست گفت. او تنها مرا بندگی میکند، شما را شاهد میگیرم که به خاطر بندگی من، چنان ثوابی به او دهم که همه کسانی که در بنده بودنش با او مخالف بودند بر او غبطه و حسرت خورند.
و زمانی که گفت «ایاک نستعین» خداوند بلند مرتبه میفرماید بندهام از من كمك خواست و به من پناه آورد. شاهد باشید كه او را در کارش یاری میکنم و در سختیها به فریادش میرسم و در گاه مشکلات دستش را میگیرم.
و زمانی که عرضه داشت «اهدنا الصراط المستقیم، صراط الذین...» خداوند عز و جل میفرماید آن هدایتی که خواست از آن اوست. او را اجابت نمودم و آنچه را آرزو داشت به او بخشیدم و از آنچه ترسان بود، به او ایمنی دادم.2
-------------------------------------------------------------------------
1- مائده 16
2- عیون اخبار الرضا، ص234
منبع:تبیان
ویرایش توسط حيدر کرار : ۱۳۸۷/۰۶/۲۰ در ساعت ۱۰:۰۶
ما با ولایت زنده ایم.......... تا زنده ایم رزمنده ایم
-
تشکر
-
۱۳۸۷/۰۶/۲۰, ۲۰:۵۴ #3
- تاریخ عضویت
شهريور ۱۳۸۷
- نوشته
- 259
- مورد تشکر
- 756 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 109
- آپلود
- 206
- گالری
-
7
۩۞۩ شناخت نامه قرآن 2 ۩۞۩
بسم الله الرحمن الرحیم
۩۞۩ شناخت نامه قرآن 2 ۩۞۩
«سوره مبارکه بقره»
اين مقدمه را حتما بخوانيد
خلاصه سوره
بخش عمده اين سوره بيانگراين است که بنده بايد به تمام آنچه فرستادگان پروردگار آوردهاند ايمان آرد و بين يک وحيها و پيامبران جدايي نيندازند. و اين همان چيزي است كه حقِ پرستش پروردگار آن را در پي دارد.
سپس منافقان و کافران و نيز اهل کتاب (يهوديان و مسيحيان) را به خاطر ايجاد تفرقه و جدايي در دين خدا و بين رسولان الهي سرزنش نموده و آنگاه برخي از احکام الهي همچون قبله، حج، ارث، روزه و امثال آنها را بيان ميکند.
در ابتداي اين سوره خداي بزرگ، حال سه گروه مومنان، کافران و منافقان را بيان ميکند.
مومنان
قرآن کتاب هدايت است ولي فقط خدا ترسان (متقيان) با آن هدايت ميشوند. زيرا اگر فطرت انسان سالم و بيدار باشد فقر و نياز خود را به چيزي خارج از خود، احساس ميکند. و نيز نيازمندي تمام موجوداتي که ميشناسد را هم درمييابد. آنگاه است كه به حقيقتي خارج از خود، و پنهان از حس، که همه موجودات از او آغاز شده و به او باز ميگردند زبان اعتراف ميگشايد.
او درک ميکند که اين حقيقت، همانگونه که هيچ نکته باريکي از خلقت را فراموش و رها نکرده است، هدايت و دستگيري مردم در آسيبهاي عملي و اخلاقي را نيز فراموش نکرده است. و اين همان اعتراف به توحيد، نبوت و معاد است كه اصول دين نام دارد.
انسان بايد به تمام آنچه فرستادگان پروردگار آوردهاند ايمان آرد و بين يک وحيها و پيامبران جدايي نيندازند. و اين همان چيزي است كه حقِ پرستش پروردگار آن را در پي دارد.
دريافت اين امور وي را به خضوع در برابر اين مربي جهان واداشته و بر آن ميكند تا آنچه از مال و مقام و علم دارد در زنده کردن و گسترش آن بكار بندد و اين دو همان صلاة (عبادت) و انفاق است. در نتيجه ويژگيهاي پنجگانه ايمان به غيب، اقامه صلاة، انفاق، ايمان به آنچه پروردگار بر انبيأ فرستاده، و يقين به آخرت، برايند فطرت سالمند.
رسيدن به اين ويژگيها که خود اولين هدايت از سوي خدا است، موجب فرا رسيدن هدايتي ديگر ميشود که حلقه ميان اين دو هدايت، راستي در اعتقاد و نيكي در عمل است. قرآن هدايت دوم را «نور روشنگر» ناميده که مومنان با آن راه خود را مييابند.
کافران
کافران آنانند که کفر در درون آنها رسوخ کرده است و در نتيجه هشدار آنها هيج فايدهاي ندارد. آنها با كارهاي خويش بر ديدگان خود پردهاي از غفلت و آلودگي افکندهاند در نتيجه خداوند نيز بر قلبها و راهاي اداراکي و شنوايي آنها مهر زده و آنان هرگز روي هدايت و سعادت را نخواهند ديد.
منافقان
منافقانِ دورو، در ظاهر ادعاي ايمان کرده ولي در باطن اعتقادي به خدا و آخرت ندارند.کار آنها فريب مومنان و به خيالشان خداست، غافل از اين كه در باطن بر ضد خود نيرنگ ميکنند، بي آنكه بفهمند.
قلب آنها در اثر اين دورويي و نيرنگ بيمار گشته و خداوند نيز بر مرض و بيماري آنها ميافزايد. با آن كه بدكارند و فساد ميكنند، خود را نيكوكار دانسته و از فساد کردن باز نميايستند. مردم مومن را سفيه ميخوانند ولي خود سفيهاند و نميدانند. هنگام ديدار با مومنان، خود را مومن ميخوانند و در خلوت با شيطان دست داده و ميخندند. تجارت آنها که فروختن هدايت و خريدن گمراهي است، سودي نميکند و آنها راه هدايت را نمييابند.
قرآن کتاب هدايت است ولي فقط خدا ترسان (متقيان) با آن هدايت ميشوند زيرا ...
آنها اظهار ايمان ميکنند تا از بهرههاي ظاهري آن سود برند ولي هنگام مرگ که زمان استفاده کامل از ايمان است، خداوند نور آن را ميبرد و آنها را در ظلمت و تاريکي رها ميکند. منافقان در ازاي دروغ خود، عذاب دردناکي را خواهند چشيد.
منافق، ايمان را دوست ندارد ولي چارهاي جز اظهار آن ندارد. بنابر اين قلب و زبانش يكي نبوده و در نتيجه راهش روشن نيست. دائماً قدمي برميدارد و ميلغزد و به خطا ميرود. گاه ميايستد و گاه به راه ميافتد. و خداوند در نهايت او را رسوا ميسازد. هرچند اگر ميخواست از روز اول او را رسوا مينمود و بينايي و شنوايي او را ميگرفت.
منبع:تبیان
ما با ولایت زنده ایم.......... تا زنده ایم رزمنده ایم
-
۱۳۸۷/۰۶/۲۱, ۱۶:۱۴ #4
- تاریخ عضویت
شهريور ۱۳۸۷
- نوشته
- 259
- مورد تشکر
- 756 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 109
- آپلود
- 206
- گالری
-
7
۩۞۩ شناخت نامه قرآن 3 ۩۞۩
بسم الله الرحمن الرحیم
۩۞۩ شناخت نامه قرآن 3 ۩۞۩
همه با تولد پدرم مخالف بودند!
داستان خلقت آدم عليه السلام
خواندن مقدمه يادت نرود
«اِذ قَالَ رَبُّکَ لِلمَلائِکَةِ اِنّي جَاعِلٌ فِي الارضِ خَليفَةً»
در اين بخش از سوره بقره، خداوند از هدف فرو فرستادن انسان به دنيا و حقيقت ماجراي خلافت او در زمين و آثار و خواص آن، خبر ميدهد. خليفه يعني جانشين و کسي که کار خدايي ميکند. به خلاف ساير قصههاي قرآن کريم، اين داستان فقط در همين قسمت از قرآن کريم آمده است.
در آيات ميخوانيم خداوند خبر ميدهد که جايگاه خليفه او زمين است. و ملائکه که زمين را ميشناسند، از يكسو ميدانند موجود زميني مرکب از غضب و شهوت بوده و زمين محدود و محل برخورد و درگيري. هر نظامي در آن رو به فساد و هر مرکبي رو به انحلال ميرود. زندگي در آن ممکن نيست مگر با اجتماع و تعاون، در نتيجه از فساد و خونريزي خالي نيست.
آدم با آموختن «اسماء»، خليفه خدا و واسط فيض ميان الله و همهي موجودات شد. و چنين بود كه براي خضوع در برابر اين مقام، فرمان سجده به آدم صادر شد.و از سوي ديگر ميدانند كه خليفهي اللهي بودن يعني جانشيني انسان در جاي خداوند. خليفه نشاندهنده تمام صفات وجودي و آثار و احکام و تدابير خداست است و او منزه از هر نقص و مقدس از هر شرّ و فساد است. پس خليفه زميني چگونه لايق جانشيني پروردگار مقدس و منزه از تمامي نقصها خواهد بود؟ خاک کجا و ربالارباب کجا؟
از اينرو آنها نتوانستند حقيقت اين امر را در يابند و در نتيجه پرسشگرانه و نه معترضانه اما و اگر خويش را به پيشگاه خدا بردند و جواب شيندند که: «اني اعلم ما لا تعلمون» من آنچه را که شما نميدانيد، ميدانم.
آموزش «اسماء» به آدم
«وَ عَلَّمَ آدمَ الاسماءَ کُلَّهَا»
راز اين برتري، قابليتي بود كه خدا در جان آدمي نهاده بود. خدا حقايقي را به آدم آموخت كه اسراري در حجاب غيب بود.
دانستن حقيقت اين اسماء غير از دانشي است که ما به نام چيزهاي گوناگون داريم، چرا که آدم از اين اسماء به فرشتگان خبر داد اما آنان همچون آدم داناي آن نشدند حال آنكه اگر آن اسماء از سنخ نامهاي لفظيِ نزد ما بود، بايد با گفتن آدم، ملائکه نيز آن را دانسته و ميشناختند و مانند آدم ميشدند، در حاليکه خود اعتراف به ندانستن کردند و گفتند: «سُبحانَکَ لا عِلمَ لَنَا اِلا مَا عَلّمتَنَا».
پس علم به اسماء، يافتن حقيقت و وجود آنها بود و اين فقط براي موجود زميني ممکن بود نه فرشته آسماني. اين اسماء منشاء نزول همهي خيرها و برکتها در تمام جهان وجودند و نور آسمانها و زمين از آنهاست و سينهي انسان جايگاه اين اسماء و حقيقتها است.
آسمان بار امانت نتوانست کشيد قرعه کار به نام من ديوانه زدند
کفر ابليس
«وَ اَعلَمُ ما تُبدُونَ وَ مَا کُنتُم تَکتُمُون»
خداوند نهان و آشكار آنچه در زمين و آسمان است را ميدانست و نيز ميدانست فرشتگان و همراهانشان چه در دل دارند.آنچه ملائكه آشکار کردند سوال از چگونگي خلافت موجود زميني بود. اما آنچه پنهان ساختند کفر ابليس بود که در بين ملائکه اما از آنان نبود. و تا آن روز کفر وي که ريشه در خود پرستيش داشت مجال ظهور پيدا نکرده بود.
راز اين برتري، قابليتي بود كه خدا در جان آدمي نهاده بود. خدا حقايقي را به آدم آموخت كه اسراري در حجاب غيب بود.
فرمان سجده
آدم با آموختن «اسماء»، خليفه خدا و واسط فيض ميان الله و همهي موجودات شد. و چنين بود كه براي خضوع در برابر اين مقام، فرمان سجده به آدم صادر شد.
ملائکه که مطيع امر الهي بودند در برابر اين مقام، به امر پروردگار سجده کردند. اما غبار خودپرستي، ابليس را از ديدن جمال و جلال الهي در آينهي وجود آدم بازداشت و همين شد كه سر از فرمان آفريدگار خود بتافت و پرده از آنچه در دل داشت برانداخت.
جرمش اين بود که در آينه عکس تو نديد ورنه بر بوالبشري ترک سجود اين همه نيست
از بهشت تا زمين
«وَ قُلنا يا آدَمُ اسْکُن اَنتَ وَ زَوجُکَ الجَنَّةَ»
به آدم گفتيم با همسرت در بهشت ساکن شو و اگر از اين گياه که درخت زندگي مادي و زميني است خوري، از اين بهشت که هر چه را اراده کني براي تو حاضر است خارج و گرفتار تنگناي عالم ماده خواهي شد.
شيطان، دشمن قسم خوردهي فرزند آدم، او را به خوردن ميوه درخت زميني فراخواند و همه با هم از مقام قرب، فرود آمده، گرفتار زمين ميشوند. آدم با ياري پروردگار توبه ميکند و هدايت الهي او را از خوف و حزن ميرهاند و گروهي از فرزندان او کافر گشته و نشانههاي خدا را دروغ ميپندارند. اين كافران، ياران آتشند كه در آن جاودانه خواهند بود.
منبع:تبیان
ما با ولایت زنده ایم.......... تا زنده ایم رزمنده ایم
-
۱۳۸۹/۰۲/۰۶, ۲۱:۱۰ #5
- تاریخ عضویت
مرداد ۱۳۸۷
- نوشته
- 2,954
- مورد تشکر
- 6,046 پست
- حضور
- 16 روز 10 ساعت 17 دقیقه
- دریافت
- 11
- آپلود
- 0
- گالری
-
611
شناختنامه قرآن 4
بسم الله الرحمن الرحیم
۩۞۩ شناخت نامه قرآن 4 ۩۞۩
یاد یار مهربان
«فَاذْكُرُونِی أَذْكُرْكُمْ وَاشْكُرُواْ لِی وَ لاَ تَكْفُرُونِ »1
در این آیه نورانی خداوند مسلمانان را به یاد خود و شکر و سپاسش فرا میخواند تا او نیز آنها را یاد کرده و بر داشتههایشان بیافزاید.گر بشکافند سر و پای من
معنای ذکر
ذکر گاهی در مقابل غفلت و گاهی نسیان و فراموشی است. و حقیقت آن یاد قلبی و درونی بوده كه ذکر زبانی پلی برای رسیدن به آن است. ذکر قلبی خود مراتب مختلفی دارد و آنگاه كه خدا دستور «فاذکرونی اذكركم» را به انسان میدهد، او را در هر مرتبه از ذكر كه باشد به مرتبه بالاتر دعوت كرده تا جایی که جز یاد خدا چیزی در سراسر وجود او نماند. و این انسان هموست كه قرآن او را چنین وصف میكند:«رِجالٌ لا تُلهِیهِم تِجارَتٌ وَ لا بَیعٌ عَن ذِکرِ اللهِ»2 ؛ ... انسانهایی كه هیچ كاری آنان را از یاد خدا باز نمیدارد.
جز تو نیابند در اعضای من
حدیث دلبران: (روایتهایی در موضوع "ذکرالله")«وَ بَشِّر الصابِرینَ الذّینَ اِذَا اَصابَتهُم مُصیبَةٌ قَالُوا اِنّا لِلهِ وَ اِنّا اِلَیهِ رَاجِعُون»5
در كتاب «عدة الداعی»3 از پیامبر خدا (كه سلام و درودش برو و خاندان وی باد) آمده است كه به مسلمانان فرمود: «در باغهای بهشت گشت و گذار کنید».
پرسیدند: ای پیامبر منظور شما از باغهای بهشت چیست؟
حضرت فرمود: «منظورم مجالس ذکر است». و ادامه داد: «اوقات خود را در این مجالس سپری کنید و لذت ببرید و یاد خدا کنید. هر کس میخواهد جایگاه خود را نزد پروردگار بداند، ببیند جایگاه پروردگار نزد او كجاست.
بدانید بهترین كار شما در نزد پروردگارتان و بهترین چیزی که آفتاب بر آن تابیده است "یاد خدا" است. او خود خبر داده است كه "من همنشین کسی هستم که به یاد من باشد" و فرموده است: مرا یاد کنید تا شما را با نعمتهایم یاد کنم. مرا با اطاعت و عبادت یاد کنید تا شما را با نعمتها و نیكی و راحتی و رضوان یاد کنم».
آیا انسان نسبت به این امانتی كه میداند مال دیگری است و بالاخره پس خواهد گرفت، حس مالكیت كرده و بر آن دل میببندد؟ و یا از نابودی آن ناراحت میشود؟
در كتاب «محاسن»4 از امام صادق علیهالسلام آمده است: خداوند تعالی فرمود: مرا با خودت و در دلت یاد کن تا من خود تو را یاد کنم. مرا در خلوت یاد کن تا تو را در خلوت یاد کنم. ای فرزند آدم مرا در جمع یاد کن تا تو را در جمعی بهتر از جمع خودت یاد کنم. و فرمود هیچکس خداوند را در جمعی از مردم یاد نمیکند مگر اینکه خداوند او را در جمعی از فرشتگان یاد میکند.
عرشیان: (عالیترین درجه توحید)
در این فراز خداوند چگونگی استقامت در مشكلات را میآموزد. بر این اساس صابر کسی است که به گاه مصائب با همهی وجود بداند که تمام هستی او از آنِ خداست. و بداند آنچه دارد، از هستیاش گرفته تا خصوصیات و تواناییها و هر كاری که از او سر میزند، موقت است و به زودی به صاحب اصلی آن باز خواهد گشت. پس او در داشتههای خود هیچ استقلالی نداشته و هر چه هست، حتی اصل وجودش از آنِ دیگری است. و مالک حقیقی خداست که در ملک خود شریکی ندارد . اما ملکیت انسان، ظاهری و موقتی است.
پس زمانی که انسان به این حقیقت توجه میکند، خود را از آنِ پروردگار مییابد و مالکیت خود را نسبت به همه اشیاء، از جسم و جان تا و فرزند و مال و... باطل میبیند و درمییابد كه در حقیقت مالک چیزی نیست. توجه به این معنا به هنگام مشكلات، اندوه انسان را از بین برده و او را به ساحل آرامش میراند. زیرا انسان وقتی غمگین میشود كه احساس كند آنچه داشته و مال او بوده را از دست داده، اما آنكه خود را مالك هیچ چیز نمیداند از به دست آوردن یا از دست دادن هیچ چیز شاد و غمگین نمیگردد. چرا که او پروردگار را مالک مطلق میداند که هر گونه بخواهد در ملک خود تصرف میکند. و آنچه امروز در دست اوست بسان امانتی است كه دوست انسان نزدش میسپارد تا بعد از چندی آن را بازستاند. آیا انسان نسبت به این امانتی كه میداند مال دیگری است و بالاخره پس خواهد گرفت، حس مالكیت كرده و بر آن دل میببندد؟ و یا از نابودی آن ناراحت میشود؟
*********
1 - بقره، 152
2 - نور، 37
3- ابن فهد حلی
4- احمد بن ابی عبد اللّه برقی
5- بقره، 156
یارب
يا رب منم جويان تو يا خود تويى جويان من
اى ننگ من تا من منم من ديگرم تو ديگرى
-
تشکر
اطلاعات موضوع
کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
اشتراک گذاری