جهت مشاهده مطالب کارشناسان و کاربران در این موضوع کلیک کنید   

موضوع: نكاتى درباره استفاده ازنعمت هاى دنيا

  1. #1

    تاریخ عضویت
    جنسیت تير ۱۳۸۷
    نوشته
    26,365
    مورد تشکر
    68,356 پست
    حضور
    22 روز 14 ساعت 29 دقیقه
    دریافت
    26
    آپلود
    0
    گالری
    8953

    نكاتى درباره استفاده ازنعمت هاى دنيا




    نكاتى درباره استفاده ازنعمت هاى دنيابنام تو اي قرار هستينكاتى درباره استفاده ازنعمت هاى دنيا





    معمولاً درباره مسائلى كه مربوط به ارتباط انسان با نعمت هاى دنياست ـ و غالباً در آيات و روايات به نوعى مورد نكوهش و مذمت قرار گرفته اند ـ بحث هاى گوناگونى انجام مى گيرد. ما براى اين كه مبتلا به كج فهمى در مورد آن ها نشويم بايد چند حيثيت را از يكديگر تفكيك كنيم. يك نكته اين است كه بدانيم آيا واقعاً خود اين نعمت ها فى حد نفسه خوب هستند يا بد؟ آيا غذاهاى لذيذ، لباس هاى خوب، عطرهاى خوشبو، گل هاى زيبا و مانند اين ها فى حد نفسه چيزهاى بدى هستند يا خير؟ كسانى چنين مى پندارند كه نعمت هاى دنيا اصلاً پليد و زشت اند و استفاده كنندگان از آن ها اهل عذاب و جهنم هستند! اين يك نوع اشتباه در فهم آيات و روايات است. درست است كه در برخى از روايات، دنيا به مار و چيزهاى مضر و خطرناك تشبيه شده است، اما اين جنبه ديگرى است كه توضيح آن در ادامه خواهد آمد. قرآن كريم، نعمت هاى دنيا را «طيبات» مى نامد و مى فرمايد: «احل لكم الطيبات» (مائده: 10); براى شما هرچه پاكيزه است حلال شده. در جاى ديگرى مى فرمايد: «قُل مَن حَرّمَ زِينَةَ اللّهِ الَّتى اَخرَجَ لِعبادِهِ وَ الطَّيِّباتِ مِنَ الرِّزقِ» (اعراف: 32); بگو اى پيغمبر چه كسى زينت هاى خدا را كه براى بندگان آفريده حرام كرده و از صرف رزق حلال و پاكيزه منع كرده؟ قرآن كريم در بسيارى از آيات خود از زينت ها به عنوان نعمت هاى خدا ياد مى كند. حتى آسمان و ستارگان را به عنوان زينتى براى مردم ذكر مى كند و مى فرمايد: «وَلَقَدْ جَعَلْنا فِى السَّماءِ بُرُوجاً وَ زَيَّنّاها لِلنّاظِرينَ» (حجر: 16); ما در آسمان كاخ هاى بلند برافراشتيم و بر چشم بينايان عالم آن كاخ ها را به زينت و زيور بياراستيم. يكى از فوايد خلقت آسمان ها اين است كه مردم از تماشاى آن لذت مى برند. قرآن حتى تا آن جا پيش مى رود كه مى فرمايد: «وَلَكُم فيها جَمالٌ حينَ تُريحُونَ وَ حينَ تُسرَحُون» (نحل: 6); و هنگامى كه شبانگاه برگردند يا صبحگاه به چرا بيرون روند زيب و جمال شما باشند. البته ما چون زندگى روستايى و كشاورزى نداريم، شايد به درستى اين زيبايى را درك نكنيم، ولى آن هايى كه دامدار هستند و سروكارشان با گوسفند است، قطعاً زيبايى خاصى درگله هاى گوسفند مشاهده مى كنند. بنابراين،ازمنظر قرآن كريم تمام نعمت هاى خدادادى «طيبات» و «زينت» هستند و هيچ گاه مورد انكار و مذمت قرار نگرفته اند.
    نكته دوم اين است كه آيا بايد از اين نعمت ها استفاده كرد يا به طور كلى بايد از آن ها كناره گرفت؟ اجمالاً مى توان گفت: در اين كه از اين نعمت ها بايد استفاده كرد هيچ شكى نيست. در بعضى موارد حتى زينت كردن در خود قرآن امر شده است: «خُذُوا زينَتَكُم عِندَ كُلِّ مَسجِد» (اعراف: 31); وقتى به عبادتگاه مى رويد خودتان را زينت كنيد. در روايات بسيارى هم مسواك زدن، لباس تميز پوشيدن، عطر زدن و شانه كردن موها و محاسن هنگام رفتن به مسجد تأكيد شده است. به هر حال استفاده از زينت ها مورد امر قرآن و مطلوب اسلام است. البته در اين كه از بعضى زينت ها هم نهى شده است هيچ شكى نيست.
    نكته مهم تر كه مورد تأكيد آيات و روايات است و عمدتاً بحث هاى قرآنى و روايى ناظر به آن هستند، مسأله ارتباط قلبى انسان با اين نعمت هاست; يعنى اين كه چه اندازه به آن ها دل ببنديم و چه بخشى از دل را ـ كه جايگاه محبت ها و عواطف است ـ به اين امور اختصاص دهيم؟ انسان بايد چنان قدرتى داشته باشد كه به هيچ كدام از نعمت هايى كه در اختيارش هست دل نبندد; يعنى بود و نبود آن ها برايش مساوى باشد. تمام آيات و رواياتى كه درباره مذمت دنيا هست، در واقع مذمت دنيازدگى ماست. اگر دنيا «دارالغرور» است، در واقع مذمت غرور و فريفته شدن ما به دنياست. اگر زندگى دنيا «لهو»، «لعبٌ»، «زينة» و «تفاخر» است، به اين دليل مى باشد كه لهو و لعب و زينت و تفاخرِ ماست. سرگرم شدن ما به دنيا مذموم است نه اين كه دنيا چيز بدى باشد.
    بحث ديگرى كه جنبه تربيتى هم دارد اين است كه انسان چگونه با كسانى كه كمابيش تحت تأثير گفتار و رفتار او هستند رفتار كند تا آن ها را به سوى قله وارستگى و بى اعتنايى به دنيا رهنمون گردد؟ يكى از اصول اساسى و شايد استثناناپذير در مسائل تربيتى، رعايت اعتدال است; هر چيزى كه به افراط و تفريط گرايش پيدا كند زيان آفرين خواهد شد. بنابراين، نكته مهم در امور تربيتى اين است كه شرايط را به گونه اى فراهم كنيم تا متربى به تدريج به سمت امور خير سوق داده شود، وگرنه اگر از همان روز اول بخواهيم مراتب عاليه كمال را به او پيشنهاد كنيم، مشخص است كه طاقت نمى آورد. براى مثال، اگر مى خواهيم نوجوانى را كه در آغاز تكليف است تربيت كنيم، بايد با او با آرامى و نرمى رفتار نماييم و شرايطى را فراهم آوريم كه نسبت به امور معنوى رغبت و تمايل پيدا كند. چون رغبت به امور مادى، طبيعى است و احتياج به تعليم و تربيت ندارد، مربى بايد سعى كند كه متربى به طور تدريجى رغبت به امور معنوى را جايگزين رغبت به امور مادى نمايد.
    اگر انسان شرايط را به گونه اى فراهم آورد كه ميزان بهره مندى افراد تحت تربيت اش از نعمت هاى مادى، بسيار بيش تر از حد متوسط ساير افراد جامعه باشد، در واقع آن ها را به دنيازدگى تشويق كرده است; زيرا ناخودآگاه دارد به آن ها القا مى كند كه همين امور مادى هستند كه داراى ارزش اند. به ديگر سخن، هم غرايز حيوانى به طور طبيعى آن ها را به سمت امور مادى سوق مى دهد و هم ما زمينه را بيش تر برايشان فراهم مى كنيم. سنجيدن ظرفيت متربى از مسائل بسيار مهم است; يعنى اگر ديديم ظرفيت دارد، تدريجاً سعى كنيم شرايط را به گونه اى فراهم آوريم تا او از لحاظ بهره مندى هاى مادى كم تر از ديگران باشد. در هر حال، انسان بايد سعى كند در تمام امور نه تنها از حد متعارف فراتر نرود، بلكه تا مى تواند از لذايذ مادى كم تر بهره مند شود تا آن ها براى مردم جنبه ارزشى پيدا نكند. گرايش به برترى جويى، حتى مى تواند انسان را تا پرتگاه كفر به پيش ببرد. قرآن چه زيبا سرنوشت كسانى را كه به فكر برترى جويى نيستند بيان مى فرمايد: «تِلْكَ الدّارُ الاخِرَةُ نَجعَلُها لِلَّذينَ لايُريدُونَ عُلُوّاً فِى الاَرضِ وَ لافَساداً» (قصص: 83); ما اين دار ـ بهشت ابدى ـ آخرت را براى آنان كه در زمين اراده علو و فساد و سركشى ندارند مخصوص مى گردانيم. در روايتى آمده است كه اگر كسى دوست داشته باشد بند كفشش زيباتر از بند كفش رفيقش باشد، در واقع دچار مرتبه اى از برترى جويى شده است.
    حضرت به عبدالله بن جندب مى فرمايد: «اقنع بما قسمه الله لك» ; يعنى به آنچه خدا براى تو مقدّر كرده و شرايطش را ـ از استعدادهاى ذاتى و شرايط اجتماعى ـ برايت فراهم نموده قانع باش. «ولا تنظر الا الى ما عندك» ; نظرت به همان چيزهايى باشد كه دارى. نگاه نكن كه ديگران چه دارند و تو آن ها را ندارى، ببين كه خدا چه نعمت هايى به تو داده است. مثل معروفى است كه مى گويد بعضى ها نيمه خالى ليوان را مى بينند، بعضى ها نصفه پر آن را. خدا مى خواهد انسان را طورى تربيت كند كه قدردان نعمت هايى كه دارد باشد و شكر آن ها را بجا بياورد. «ولا تتمن ما لست تناله» ; چيزهايى هستند كه انسان در شرايط عادى اجتماعى اصلاً به آن ها نمى رسد. از اين رو، انسان نبايد تمام فكر و ذكرش رسيدن به آن ها باشد و بيهوده وقت خود را صرف تصاحب چيزهاى دست نيافتنى كند. «فان من قنع شبع و من لم يقنع لم يشبع» ; كسى كه روحيه قناعت دارد سير مى شود، اما اگر كسى قناعت نداشته باشد هيچ وقت سير نمى شود و هميشه احساس گرسنگى و كمبود مى كند. آب دنيا آب شورى است كه هر چه از آن بخورى تشنه تر مى شوى. اگر اين روحيه در انسان پيدا شد كه به آنچه دارد قانع باشد، هميشه شاد خواهد بود و زندگى شيرينى خواهد داشت، اما اگر انسان از روحيه قناعت برخوردار نباشد، هميشه غمگين است و هر اندازه هم كه ثروت داشته باشد، باز چشمش به دنبال ثروت ديگران است. «و خذ حظك من آخرتك» ; از آنچه در اختيار توست فقط براى تأمين نيازمندى هاى زندگى دنيا استفاده نكن، بلكه به فكر اين باش كه از اين اموال براى سعادت آخرتت هم بهره گيرى تا ارزش آن بى نهايت شود.

    برگرفته از كتاب :
    * محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 78، ص 283، روايت 1، باب 24

    نكاتى درباره استفاده ازنعمت هاى دنيا

    ویرایش توسط ║★║فاطمی║★║ : ۱۳۸۷/۰۶/۲۱ در ساعت ۰۱:۴۹ دلیل: فزودن پاورقي

  2. تشکرها 2


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

اشتراک گذاری

اشتراک گذاری

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
^

ورود

ورود