-
۱۳۸۷/۰۵/۳۰, ۱۱:۲۴ #1
- تاریخ عضویت
تير ۱۳۸۷
- نوشته
- 1,268
- مورد تشکر
- 2,086 پست
- حضور
- 10 دقیقه
- دریافت
- 4
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
زندگی نامه*شهید محمود کاوه*
1340سردار شهید محمود کاوه
بنام خدا
ولادت در اول خرداد ماه ، مشهد مقدس
1346
تحصیل در حوزه علمیه
1352
تحصیل در مدرسه راهنمایی
1355
تحصیل در دبیرستان خوش نیت
1357
آغاز انقلاب اسلامی ملت ایران
1358
عضویت در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی
1358
مربی پادگان آموزش نظامی سردادور
1358
اعزام به تهران جهت گذراندن دوره چریکی
1359
عزیمت به جماران و سرپرستی گروه حفاظت از بیت امام خمینی (ره)
1359
عزیمت به جبهه های جنوب
1359
عزیمت به کردستان و سرپرستی گروه پاسداران اعزامی به سقز
1359
فرمانده گروهان اسکورت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی سقز
1360
فرمانده عملیات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی سقز
1360
قائم مقام فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی سقز
1360
فرمانده عملیات تیپ ویژه شهدا
1361
مجروحیت در عملیات پاکسازی منطقه محمد شاه مهاباد از ناحیه شکم
1362
فرمانده تیپ 55 ویژه شهدا
1363
ازدواج با خانم فاطمه عماد الاسلامی
1363
تولد تنها فرزندش زهرا کاوه
1363
مجروحیت در عملیات پاکسازی منطقه دارلک مهاباد از ناحیه کتف
1363
مجروحیت در عملیات بدر از ناحیه دست
1364
مجروحیت در عملیات قادر از ناحیه دست
1365
فرمانده لشگر 55 ویژه شهدا
1365
مجروحیت در تک حاج عمران از ناحیه سر
1365
شهادت در یازدهم شهریور بر روی ارتفاعات 2519 منطقه عمومی پیرانشهر
ویرایش توسط گل نرگس : ۱۳۹۰/۰۹/۲۷ در ساعت ۰۰:۲۵
شهید محمد رضا موحد دانش
ای خواهران حجاب و عصمت و پاکدامنی را سرلوحه زندگی خودتان قرار دهید ،
و همیشه فاطمه وار و زینب گونه زندگی و مبارزه کنید .
-
تشکر
-
۱۳۸۷/۰۵/۳۰, ۱۱:۲۸ #2
- تاریخ عضویت
تير ۱۳۸۷
- نوشته
- 1,268
- مورد تشکر
- 2,086 پست
- حضور
- 10 دقیقه
- دریافت
- 4
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
سردار شهید محمود کاوه 2
برادر كاوه گاهي وقتها نذر مي كرد روزه بگيرد . بدون سحري هم روزه مي گرفت . يك روز بهش گفتم : شما زخم معده مي گيري! گفت :تا من زخم معده بگيرم رفته ام. اين را به پدر كاوه هم گفتم كه ريشه ی همه ی اين خير و بركات بر مي گردد به شما كه به او نان حلال دادي و با جلسات مذهبي آشنايش كردي . يكي از خصلت هاي بسيار مهم كاوه، كم حرف بودن او بود كه من گاهي به اين خصوصيت او حسرت مي خوردم . اهل تدبير بود و افرادي كه دائم فكر مي كنند قاعدتا، كم حرف مي زنند. جالب است كه بدانيد كاوه را بدون نقشه و قطب نما نمي ديديد . تمام دور كمرش خشاب بود .
* محمد بهشتي
ویرایش توسط سفیر : ۱۳۸۷/۰۵/۳۰ در ساعت ۱۱:۲۹
شهید محمد رضا موحد دانش
ای خواهران حجاب و عصمت و پاکدامنی را سرلوحه زندگی خودتان قرار دهید ،
و همیشه فاطمه وار و زینب گونه زندگی و مبارزه کنید .
-
۱۳۸۷/۰۵/۳۰, ۱۱:۳۵ #3
- تاریخ عضویت
تير ۱۳۸۷
- نوشته
- 1,268
- مورد تشکر
- 2,086 پست
- حضور
- 10 دقیقه
- دریافت
- 4
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
سردار شهید محمود کاوه 3
من تمام صحنه ی وداع كاوه در شب عمليات «كربلاي 2» يادم هست. در سنگر قرارگاه تاكتيكي بوديم كه آماده رفتن به خط مقدم شد . چندين نفر از جمله سردار منصوري و مجيد ايافت جلويش را گرفتند تا مانع رفتنش بشوند . حتي مجيد ايافت با تهديد گفت :اسلحه مي كشم، نمي گذارم بروي؛ اما كاوه با اصرار گفت : اين صلاح امام زمان (عج)، امام رضا (ع) و حضرت امام است كه من بايد بروم . رفت و اين آخرين ديدار دوستان و همرزمانش با كاوه بود .
* سبز علي غلامي
شجاعت محمود كاوه در زمان جنگ زبانزد همه بود . من هم قبل از انقلاب مشاهده كرده بودم؛ شجاعت او در تهيه و نگهداري رساله ی حضرت امام، اعلاميه ها و عكس معظم له، خودش را بروز داده بود . آن هم در شرايطي كه حتي يكبار خواندن رساله ی حضرت امام، حبس و شكنجه به دنبال داشت چه رسد به اينكه اين چيزها را هم بخواني، نگهداري و توزيع كني . اين ويژگي ثمره اش را بعد از انقلاب هم نشان داد، تا جايي كه دشمن از شنيدن نام او وحشت مي كرد .
* حجه الاسلام سيد مصطفي رضوي حيدري
ویرایش توسط سفیر : ۱۳۸۷/۰۵/۳۰ در ساعت ۱۱:۳۷
شهید محمد رضا موحد دانش
ای خواهران حجاب و عصمت و پاکدامنی را سرلوحه زندگی خودتان قرار دهید ،
و همیشه فاطمه وار و زینب گونه زندگی و مبارزه کنید .
-
۱۳۸۷/۰۵/۳۰, ۱۱:۳۸ #4
- تاریخ عضویت
تير ۱۳۸۷
- نوشته
- 1,268
- مورد تشکر
- 2,086 پست
- حضور
- 10 دقیقه
- دریافت
- 4
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
سردار شهید محمود کاوه 4
برادر كاوه را راضي كردم تا آمد مغازه عكاسي ماو و ازش عكس گرفتم . بعد از اينكه عكس گرفتم گفت: اينها را بزرگ كن يكي را هم بده به من . آن روزها بچه ها با شوق مي گفتند، هر كس مي خواهد شهيد بشود برود پيش حسين رضواني؛ او عكس كه بگيرد شهيد مي شوي . گذشت، بعد از چند روز با دو قطعه عكس 18 در 13 رفتم در منزلشان . عكسها را كه ديد، گفت چرا بزرگ نكردي؟ جواب ندادم . گفت : از همان شايعه مي ترسي كه هر كس پيش تو عكس بگيرد شهيد مي شود؟ با خنده گفتم: بله . كاوه گفت: شهادت خيلي خوب است . مي داني چه مقام عالي ای هست؟ گفتم، خوب درسته، گرچه خيلي خوبه، ولي ما دوست داريم در خدمتتان باشيم .به هر حال گفت: شما از آن عكس بزرگ كن . توجهي نكردم، تا اين كه در عمليات «كربلاي 2 »به شهادت رسيد و من ناچار شدم آن را بزرگ كنم براي جلوي تابوتش .
شهید محمد رضا موحد دانش
ای خواهران حجاب و عصمت و پاکدامنی را سرلوحه زندگی خودتان قرار دهید ،
و همیشه فاطمه وار و زینب گونه زندگی و مبارزه کنید .
-
۱۳۸۷/۰۵/۳۰, ۱۱:۳۹ #5
- تاریخ عضویت
تير ۱۳۸۷
- نوشته
- 1,268
- مورد تشکر
- 2,086 پست
- حضور
- 10 دقیقه
- دریافت
- 4
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
سردار شهید محمود کاوه 5
و تك «والفجر 9 »بي سيم چي بود، تازه كار بود، كاوه را نمي شناخت . تو فرصتي خودش را بهم رساند؛ گفت: تو كاوه را مي شناسي ؟ مي گويند توپ و خمپاره كه مي آيد اصلا نمي خوابد، اگر اينجا آمد نشانش مي دهي؟ گفتم باشد . تو موقعيت حساسي بوديم . درست بين خط خودي و نيروهاي دشمن، بايد آنجا مخفي مي شديم تا شب . ميخواستيم جلوي پيشروي عراقيها را بگيريم . ساعتهاي سه ـچهار بود كه موقعيتمان لو رفت . هواپيماهاي عراقي شروع كردند به بمباران منطقه، همان موقع كاوه با بي سيم چي هايش رسيد . همه ی ما مخفي شده بوديم، اما كاوه راست ايستاده بود داشت دور و اطراف را نگاه مي كرد . دنبال راهي مي گشت كه بچه ها را از آن موقعيت نجات دهد، بمباران را كه به حساب نمي آورد . آن بي سيم چي، ديگر سراغ كاوه را ازمن نگرفت؛ هر چه را كه شنيده بود، حالا ديگر خودش مي ديد .
شهید محمد رضا موحد دانش
ای خواهران حجاب و عصمت و پاکدامنی را سرلوحه زندگی خودتان قرار دهید ،
و همیشه فاطمه وار و زینب گونه زندگی و مبارزه کنید .
-
۱۳۸۷/۰۵/۳۰, ۱۱:۴۲ #6
- تاریخ عضویت
تير ۱۳۸۷
- نوشته
- 1,268
- مورد تشکر
- 2,086 پست
- حضور
- 10 دقیقه
- دریافت
- 4
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
سردار شهید محمود کاوه 6
همزماني كه تيپ در عمليات بود، محمود به شكلهاي مختلف سعي بر حفظ روحيه ی پرسنل داشت . تاكيد مي كرد که به خانواده هايشان رسيدگي كنند تا رزمنده ها با آسودگي بیشتر با ضد انقلاب بجنگند. محمود اصلا به موضوع منع عبور و مرور كه از ساعت چهار بعد از ظهر تا صبح روز بعد بود توجهي نداشت، خصوصا اگر خبر مي رسيد كه ضد انقلاب كمين زده است . بارها شاهد بودم كه شبانه نيروها را مي فرستاد و مي گفت برويد تعقيبشان، نگذاريد آنها جسور بشوند كه بيايند بچه ها را قتل و عام كنند. با همين روش بود كه توانست منطقه ی بزرگ و سرنوشت ساز محور «پيرانشهر ـ سردشت» را پاكسازي كند . در طول اين عمليات، حوادث گوناگوني رخ داد. كه هر كدام مي توانست روند عمليات را متوقف كند . ولي كاوه اين كار را نكرد: امان را از ضد انقلاب بريده بود . آنها نامه داده بودند كه امان از تيپ ويژه ی شهدا . محمود با روحيه اي قوي كه در نيروهايش به وجود آورده بود، توانست يك چنين عمليات بزرگي را به سرانجام برساند .
* مهدي اصغر زاده
ویرایش توسط گل نرگس : ۱۳۹۰/۰۱/۰۹ در ساعت ۱۶:۴۱
شهید محمد رضا موحد دانش
ای خواهران حجاب و عصمت و پاکدامنی را سرلوحه زندگی خودتان قرار دهید ،
و همیشه فاطمه وار و زینب گونه زندگی و مبارزه کنید .
-
۱۳۸۷/۰۵/۳۰, ۱۲:۳۱ #7
- تاریخ عضویت
تير ۱۳۸۷
- نوشته
- 1,268
- مورد تشکر
- 2,086 پست
- حضور
- 10 دقیقه
- دریافت
- 4
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
سردار شهید محمود کاوه
برای شادی روحش صلوات
ویرایش توسط گل نرگس : ۱۳۹۰/۰۱/۰۹ در ساعت ۱۶:۴۱
شهید محمد رضا موحد دانش
ای خواهران حجاب و عصمت و پاکدامنی را سرلوحه زندگی خودتان قرار دهید ،
و همیشه فاطمه وار و زینب گونه زندگی و مبارزه کنید .
-
۱۳۸۷/۰۶/۱۰, ۱۲:۵۲ #8
- تاریخ عضویت
تير ۱۳۸۷
- نوشته
- 1,268
- مورد تشکر
- 2,086 پست
- حضور
- 10 دقیقه
- دریافت
- 4
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
يك روز عصر نشسته بوديم برنامه هاي تلويزيون را نگاه مي كرديم، اخبار، راهپيمائي روز قدس را نشان مي داد، تصاويري هم از راهپيمائي مردم سقز را پخش كرد؛ زن و مرد به خيابان ها آمده بودند و شعارهاي داغ انقلابي مي دادند. محمود دراز كشيده بود، يكدفعه ديدم پا شد نشست زل زدم به صورتش، داشت اشك مي ريخت. خواستم علت گريه اش را بپرسم که ديدم محو تماشاي تظاهرات سقز است. صبر كردم تا آن لحظه ها تمام شد. بعد پرسيدم، مثل اين كه راهپيمائي سقز گرفته بودت؟ ياد خاطراتت افتادي؟ گفت: ياد روزهاي مظلوميت انقلاب تو كردستان افتادم.گفتم خوب حالا چرا ناراحت شدی؟با گریه گفت: آرزو داشتم زنده بمونم و اين روز رو ببينم. با تعجب پرسيدم: كدام روز را؟ گفت: اين كه كردها فهميده اند انقلاب مال آن ها است و حامي شان هست. الان دارم مي بينم كه مردم سقزو شهرها طرفدار امام و انقلابند. رو به آسمان كرد و ادامه داد، خدايا! صد هزار مرتبه شكر، حالا به غير از شهادت آرزو و خواسته ی ديگري ندارم.***شهید محمود کاوه***
بعد از آرزوي اول
علي صلاحي
شهید محمد رضا موحد دانش
ای خواهران حجاب و عصمت و پاکدامنی را سرلوحه زندگی خودتان قرار دهید ،
و همیشه فاطمه وار و زینب گونه زندگی و مبارزه کنید .
-
۱۳۸۷/۰۶/۲۴, ۲۱:۱۰ #9
- تاریخ عضویت
تير ۱۳۸۷
- نوشته
- 1,268
- مورد تشکر
- 2,086 پست
- حضور
- 10 دقیقه
- دریافت
- 4
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
می گفتند خون هم از دماغ کسی نیومده:
دویست و پنجاه نفر بسیجی بودند . باید از دیواندره می اوردیم شان سقز. مسئول گروه اسکورت محمود بود.
پایین گردنهء ایرانخواه کمین خوردیم . بارن اتش باریدن گرفت روی سرمان . محو.د حتی سرش را خم نکرد راست راست می دوید این طرف ان طرف . داد می زد بچه ها را راهنمایی می کرد. اول بسیجی ها را فرستاد کنارهای ارتفاع بعد هم بچه های اسکورت را دو گروه کرد یک عده توی خط اتش و حرکت شروع کردند به بالا رفتن از ارتفاع. محمود هم با چند نفر دیگر رفت که گردنه را دور بزند می خواست برود پشت سر کومله ها زود فهمیدند که دارند رو دست می خورند فرار کردند. خبر توی سپاه سقز پیچید . همه می گفتند گروه کاوه اولین گروهی بود که یک عده نیرو رو صحیح و سالم رسوند سقز. می گفتند خون هم از دماغ کسی نیومده.
ویرایش توسط گل نرگس : ۱۳۹۰/۰۱/۰۹ در ساعت ۱۶:۴۲
شهید محمد رضا موحد دانش
ای خواهران حجاب و عصمت و پاکدامنی را سرلوحه زندگی خودتان قرار دهید ،
و همیشه فاطمه وار و زینب گونه زندگی و مبارزه کنید .
-
۱۳۸۷/۰۷/۲۶, ۲۲:۳۹ #10
- تاریخ عضویت
تير ۱۳۸۷
- نوشته
- 1,268
- مورد تشکر
- 2,086 پست
- حضور
- 10 دقیقه
- دریافت
- 4
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
* سردار شهيد اصغر رمضاني*
نفوذ كلام عجيبي داشت، خصوصا بر روي مسئولين و بازاريان استان .
در يك مرحله يادم هست تعدادي از مسئولين استان آمده بودند پادگان لشگر ويژه ی شهدا ، برادر كاوه برايشان سخنراني كرد و از كمبودها گفت . بعد از آن آنقدر كمكهاي مردمي سرازير شد به سمت ما كه همه ی انبارهايمان پر امكانات شد .
شهید محمد رضا موحد دانش
ای خواهران حجاب و عصمت و پاکدامنی را سرلوحه زندگی خودتان قرار دهید ،
و همیشه فاطمه وار و زینب گونه زندگی و مبارزه کنید .
اطلاعات موضوع
کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
اشتراک گذاری