بسم الله الرحمن الرحیم
لَقَد اَرسَلنا رُسُلَنا بِالبَینتِ وَ اَنزَلنا مَعَهُمُ الکِتبَ وَ المیزانَ لِیقومَ النّاسُ بِالقِسطِ وَ اَنزَلنَا الحَدیدَ فیهِ بَأسٌ شَدیدٌ وَ مَنافِعُ لِلنّاسِ وَ لِیعلَمَ اللهُ مَن ینصُرُه وَ رُسُلَه بِالغَیبِ اِنَّ اللهَ قَوِی عَزیزٌ (حدید / 25)

«نكته ديگري كه در ماجراي غدير مي‌شود فهميد، اين است كه اميرالمؤمنين در همان چند سالي كه به خلافت و حكومت رسيدند، نشان دادند كه اولويت در نظر آن بزرگوار، استقرار عدل الهي و اسلامي است. يعني عدالت، يعني تأمينكردن هدفي كه قرآن براي ارسال رسل و انزال كتب و شرايع آسماني، بيان فرموده است: «لِيَقومَ النّاسُ بِالقِسطِ». اقامه قسط الهي. قسط و عدل با دستوري كه اسلام معين كرده، بهترين تضمين و تأمين‌كننده عدالت است. اين، در نظر اميرالمؤمنين آن اولويت درجه اول بود. جامعه اسلامي، با عدل و قسط است كه قوام پيدا مي‌كند و مي‌تواند به عنوان شاهد و مبشر و هدايت‌گر و الگو و نمونه، براي ملت‌هاي عالم مطرح شود. بدون عدل، ممكن نيست، و لو همه ارزش‌هاي مادي و ظاهري و دنيايي هم فراهم شود، اگر عدالت نباشد، در حقيقت هيچ كاري انجام نشده است. اين، آن برجسته‌ترين مسئله در زندگي حكومتي اميرالمؤمنين بود. پيغمبر اكرم كه چنين عنصري را به حكومت و ولايت مسلمين منصوب مي‌كند، در حقيقت اهميت عدل را بيان مي‌كند. پيغمبر مي‌داند اميرالمؤمنين در چه جهتي فكر مي‌كند و حركت خواهد كرد. او، دست‌پرورده پيغمبر است، شاگرد پيغمبر است، مطيع و عمل‌كننده به فرمان و درس پيغمبر است. پيغمبربا منصوب كردن اميرالمؤمنين در حقيقت عدل را در جامعه اسلامي اهميت بخشيد و اميرالمؤمنين در طول همان چهار سال و نه ماه يا ده ماه حكومت ظاهري كه داشت، بيشترين اهتمامش بر استقرار عدل در جامعه بود. او، عدالت را مايه حيات اسلام و در حقيقت روح مسلماني و جامعه اسلامي مي‌دانست. و اين، آن چيزي است كه ملت‌ها به آن نياز دارند و جوامع بشري در دوره‌هاي مختلف، از آن محروم بوده‌اند. در آن زمان هم محروم بودند. قبل از آن زمان هم محروم بودند. امروز هم اگر به صحنه عالم و كاري كه ابرقدرت‌ها مي‌كنند و روش حكومتي كه حكام مادي در دنيا عمل مي‌كنند نگاه كنيد، باز هم مي‌بينيد مشكل همين است. مشكل بشريت، در حقيقت فقدان عدالت و اسلام و حكومت علوي و روش و منهاج اميرالمؤمنين است.»