برجستگي وجود اباعبدالله ابعادي دارد، كه هر كدام از اين ابعاد هم، بحث و توضيح و تبيين فراواني به دنبال دارد، ولي اگر دو، سه صفت برجسته را در ميان همه اين برجستگي‌ها اسم بياوريم، يكي از آنها اخلاص است، يعني رعايت كردن وظيفه خدايي، و دخالت ندادن منافع شخصي و گروهي و انگيزه‌هاي مادي در كار. صفت برجسته ديگر، اعتماد به خدا است. ... خصوصيت سوم، شناختن موقع است، در فهم موقع اشتباه نكردند. امام حسين در قبل از حادثه كربلا، ده سال امامت و مسئوليت با او بود، در مدينه مشغول كارهاي ديگري بود، كار كربلايي نمي‌كرد، اما به مجرد اين كه فرصت به او اجازه داد كه آن كار مهم را انجام بدهد، فرصت را شناخت و آن را چسبيد، موقع را شناخت و آن را از دست نداد. اين سه خصوصيت، تعيين كننده است. در تمام ادوار هم همين طور است، در انقلاب هم همين گونه بود. امام ما هم كه مي‌بينيد اين قدر خداي متعال او را به مقام بلندي رساند ـ «وَ رَفَعنهُ مَكانًا عَلِيًّا (مريم: 57)» ـ و علي‌رغم همه عوامل در سرتاسر دنياي ماديت و استكبار كه مي‌خواستند او را محو كنند، به فراموشي بدهند، كوچك كنند، او را حفظ كرد و بزرگ كرد و ماندگار و جاودان كرد، علت همين بود كه اين سه خصوصيت در امام وجود داشت: اولاً با اخلاص بود و براي خود چيزي نمي‌خواست، ثانياً به خداي خود اعتماد داشت و مي‌دانست كه كار و هدف، تحقق پيدا خواهد كرد، به بندگان خدا هم اعتماد داشت، ثالثاً زمان و موقع را از دست نداد، در لحظه لازم، اقدام لازم، سخن لازم، اشاره لازم و حركت لازم را كرد.