سه عنصر در حركت حضرت ابى‏عبدالله وجود دارد: عنصر منطق و عقل، عنصر حماسه و عزت، و عنصر عاطفه. عنصر منطق و عقل در اين حركت، در بيانات آن بزرگوار متجلى است؛ ... خلاصه اين منطق هم اين است كه وقتى شرايط وجود داشت و متناسب بود، وظيفه مسلمان، «اقدام» است؛ ... عنصر دوم، حماسه است؛ يعنى اين مجاهدتى كه بايد انجام بگيرد، بايد با عزت اسلامى انجام بگيرد؛ چون «للهِ العِزَّةُ وَ لِرَسولِه وَ لِلمُؤمِنينَ(منافقون: 8)». مسلمان در راهِ همين حركت و اين مجاهدت هم، بايستى از عزت خود و اسلام حفاظت كند. ... همان‌جايى هم كه حسين بن على يك شب را مهلت مى‏گيرد، عزتمندانه مهلت مى‏گيرد؛ همان‌جايى هم كه مى‏گويد: «هل من ناصرٍ» ـ استنصار مى‏كند ـ از موضع عزت و اقتدار است؛ آن‌جايى كه در بين راه مدينه تا كوفه با آدم‏هاى گوناگون برخورد مى‏كند و با آنها حرف مى‏زند و از بعضى از آنها يارى مى‏گيرد، از موضع ضعف و ناتوانى نيست؛ اين هم يك عنصر برجسته ديگر است. ... عنصر سوم، عاطفه است؛ يعنى هم در خود حادثه و هم در ادامه و استمرار حادثه، عاطفه يك نقش تعيين‏كننده‏اى ايجاد كرده است، كه باعث شد مرزى بين جريان عاشورايى و جريان شيعى با جريان‏هاى ديگر پيدا شود