نكته‌اي را خداي متعال به ما آموزش داده است كه لب واقعيت و اصل حقيقت است و بايد آن را بي‌دغدغه فهميد و پذيرفت و از آن استفاده كرد. آن حرف اين است «ضَرَبَ اللهُ مَثَلاً کَلِمَةً طَيِّبَةً کَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ اَصلُها ثابِتٌ وَ فَرعُها فِي السَّماءِ * تُؤتي اُکُلَها کُلَّ حينٍ بِ‍اِذنِ رَبِّها(ابراهيم: 24 و 25)» اين، يك اصل است. جاهايي كه خداي متعال در قرآن مثل مي‌زند ـ «اِنَّ اللهَ لايَستَحي اَن يَضرِبَ مَثَلاً ما بَعوضَةً فَما فَوقَها(بقره: 26)» ـ جاي دقت بيشتري است، چون در اين‌گونه موارد قرآن حقيقت بزرگ و پايداري را با تكيه بر يك مثال محسوس، براي بيان ما مي‌كند. ما اگر عقل داريم، بايد بفهميم. يكي از آن موارد، همين‌جاست. شما يك درخت معمولي را نگاه كنيد كه آن را در خاكي حاصل‌خيز نشانديد و به آن رسيديد و آفت را از او دفع كرديد و ديگر نگراني‌اي نداريد، «تُؤتي اُکُلَها کُلَّ حينٍ بِ‍اِذنِ رَبِّها (ابراهيم: 25)» به هنگام فصل ميوه، سبد را برمي‌داريد و مي‌رويد تا ميوه بچينيد. اين، يك مثل است. كلمه طيبه مثل همين درخت است. همه حقايق درست عالم، كلمه طيبه و كلمات الله‌اند. ما در زمينه مورد نظر خودمان، كلمه طيبه را پيدا مي‌كنيم. در اين جا ارتش جمهوري اسلامي، كلمه طيبه است.
ممكن است دو گونه ارتش وجود داشته باشد: يكي ارتش جمهوري اسلامي يعني ارتش خدا و دين و معنويت و حقايق و ارزش‌هاي درخشان و ديگري ارتش استعمار، ارتش تجاوزگر، ارتش كفر، ارتش حزب بعث و ارتش محمدرضا. آن اولي كه ارتش معنويت و ارزش‌هاي انساني است، كلمه طيبه است و هر جا پيدا شد، بدانيد كه رشدش تمامي ندارد و ميوه‌دهي او حتمي است. اگر در جايي ديديم ميوه‌اي نمي‌چينيم، بدانيد كه در اساس كار اشكالي وجود دارد و ما نتوانستيم ميوه لازم را بچينيم، مثل روز سي و يك شهريور سال پنجاه و نه. در آن زمان ارتش ما لنگي داشت، براي همين بود كه ما خسارت داديم و مشكلات براي ما پديد آمد. لنگي‌اش از اين بود كه هنوز كاملا خالص نشده بود، اشكال‌هايي در گوشه و كنارش بود كه بعدا خودش را نشان داد.
... حيات طيبه، يعني آن چيزي كه قرآن مي‌فرمايد: «فَلَنُحيِيَنَّه حَياةً طَيِّبَةً (نحل: 97)» اين ثمره و هدف نهايي اين انقلاب است. حيات طيبه، يعني يك ملت، هم از لحاظ مادي و زندگي روزمره و رفاه و امنيت و دانش و سواد و عزت سياسي و استقلال اقتصادي و رونق مالي و اقتصادي، برخوردار باشد، هم از جهت معنوي، انسان‌هاي مؤمن و خداشناس و پرهيزگار و برخوردار از اخلاق والاي الهي در آن زندگي كنند. اين حيات طيبه است. ... بعضي جاهاي دنيا رونق اقتصادي و رفاه مادي تا حدودي دارند، اما معنويت ندارند. وقتي معنويت در جامعه وجود ندارد، رفاه اقتصادي هم فايده‌اي نمي‌بخشد، تبعيض را برطرف نمي‌كند، عدالت اجتماعي به وجود نمي‌آورد، گرسنگي را ريشه كن نمي‌كند و فساد را از بين نمي‌برد. رونق اقتصادي كه همه چيز يك كشور نيست، اگر خانواده‌اي پول داشته باشد، اما زن و شوهر در درون خانواده، با هم دايماً دعوا كنند، زندگي در آن خانواده تلخ است. يا خانواده‌اي پول داشته باشد، اما امنيت در درون خانه نباشد، يا جوان آن خانواده معتاد به هروئين باشد، اين خانواده لذت پولداري را نمي‌برد.
يك جامعه هم مثل يك خانواده است. ... اين، آن جامعه‌اي است كه ماديت دارد، اما معنويت ندارد. اسلام نمي‌خواهد اين طور جامعه‌اي درست كند، اسلام مي‌خواهد هم ماده و هم معنا، هم پول و رفاه، هم ايمان و معنويت، هم پيشرفت اقتصادي، هم شكوفايي اخلاقي و معنوي در جامعه باشد. اين حيات طيبه اسلام است «فَلَنُحيِيَنَّه حَياةً طَيِّبَةً