وحدت بايد در خدمت و در جهت حاكميت اسلام باشد، و الا پوچ و بي معني خواهد بود. اگر علماي اسلام قبول مي‌كنند كه قرآن فرموده است: «وَ ما اَرسَلنا مِن رَسولٍ اِلا لِيُطاعَ بِ‍اِذنِ اللهِ (نساء: 64)»، پيامبر نيامد كه نصيحتي بكند، حرفي بزند، مردم هم كار خودشان را بكنند و به او هم احترامي بگذارند، آمد تا مورد اطاعت قرار بگيرد، جامعه و زندگي را هدايت كند، نظام را تشكيل بدهد و انسانها را به سمت اهداف زندگي درست پيش ببرد. اگر علماي اسلام قبول دارند كه قرآن كريم مي‌فرمايد: «لَقَد اَرسَلنا رُسُلَنا بِالبَيِّناتِ وَ اَنزَلنا مَعَهُمُ الکِتابَ وَ الميزانَ لِيَقومَ النّاسُ بِالقِسطِ (حديد: 25)»، اقامه قسط و عدل و رفع ظلم و ايجاد زندگي صحيح براي بشر، هدف اديان است، پس بايد حركت به سمت حاكميت اسلام باشد و حاكميت اسلام در كشورها و جوامع اسلامي، امري ممكن است.
... اگر در جوامع و كشورهاي اسلامي، علما و روشنفكران و متفكران و بزرگان و پيشگامان وحدت، جهت حركتشان به سمت حاكميت اسلام باشد، اين حركت، حركت موفقي است، و الا اگر اين طور نباشد و در مقابل حاكميت طواغيت و كفار و حكومت‌هاي سرسپرده و بي‌عرضه، تابع و تسليم باشند، معلوم است كه وحدت تضميني نخواهد داشت. شما از اين طرف، شعار وحدت بدهيد، جوش بزنيد، غصه بخوريد، از آن طرف، پول‌هاي به ناحق بذل وخرج شده و يك عده آدم سست عنصر قلم به مزد نوكرصفت هم پيدا مي‌شوند و اندوخته‌هاي شما را به باد خواهند داد و رشته‌ها را پنبه خواهند كرد. اين مجمع التقريب بين المذاهب الاسلامية كه ما اين جا درصدد هستيم و برادران ما همت كردند ـ و من از كساني كه همكاري كردند و خواهند كرد، صميمانه متشكرم ـ بايد زمينه‌هاي تقريب را در جنبه‌هاي اعتقادي، كلامي، فكري، فقهي، اصولي و علمي فراهم بكند، ليكن آن هدف اساسي بايد به ياد متفكران اسلام باشد. دشمنان اسلام، اين را نمي‌خواهند، اما آنچه كه خدا مي‌خواهد، آن خواهد شد. «وَ اللهُ غالِبٌ عَلي اَمرِه (يوسف: 21)».