ولايت كه عنوان حكومت در اسلام و شاخصه نظام اجتماعي و سياسي براي اسلام است، يك معناي دقيق و ظريفي دارد كه معناي اصلي ولايت هم همان است، و آن عبارت است از پيوستگي، پيوند، درهم پيچيدن و در هم تنيدگي. اين، معناي ولايت است. چيزي كه مفهوم وحدت، دست به دست هم دادن، با هم بودن، با هم حركت كردن، اتحاد در هدف، اتحاد در راه، و وحدت در همه شئون سياسي و اجتماعي را براي انسان، تداعي مي‌كند. ولايت، يعني پيوند، «وَ الَّذينَ ءامَنوا وَ لَم يُهاجِروا مالَکُم مِن وَلايَتِهِم مِن شَيءٍ حَتّي يُهاجِروا (انفال: 72)» يعني اين. پيوند افراد جامعه اسلامي، با هجرت حاصل مي‌شود، نه فقط با ايمان ـ ايمان كافي نيست.
... پيوند ولايت كه يك پديده سياسي، يك پديده اجتماعي و يك حادثه تعيين‌كننده براي زندگي است، با تلاش، با حركت، با هجرت، با در كنار هم بودن و با هم كاركردن حاصل مي‌شود، لذاست كه در نظام اسلامي، «وليّ» از مردم جدا نيست. ولايت كه معنايش پيوند و پيوستگي و با هم بودن است، يك جا هم به معناي محبت مي‌آيد، يك جا هم به معناي پشتيباني مي‌آيد، كه همه اينها در واقع، مصاديق به هم پيوستگي و مصاديق وحدت و اتحاد است، و الا معناي حقيقي، همان اتحاد و يگانگي و با هم بودن و براي هم بودن است. معناي ولايت، اين است.
... وجه غالب زندگي در نظام اسلامي و در نظام ولايت، بايد تعاطف، همدلي، تعاون و همكاري باشد، لذا شما در آيات كريمه قرآن هم كه نگاه مي‌كنيد، مي‌بينيد اين مسئله همكاري و همدلي و همراهي، بخش قابل توجهي از آيات قرآن را به خود اختصاص داده است. آياتي هست كه صريحاً در اين معناست، مثل «وَ اعتَصِموا بِحَبلِ اللهِ جَميعًا (آل عمران: 103)» و غير اينها، و آياتي هست كه اگر چه به صراحت در اين معنا نيست، اما مفاد و جهت حقيقي آن، اتحاد دل‌ها و جان‌ها و همگامي انسان‌هاست، و مي‌دانيد كه اميرالمؤمنين، مظهر همدلي يك رهبري سياسي، يك حاكم سياسي، يك ولي و امام، با آحاد مردم است، كه مثال‌زدني‌تر از اميرالمؤمنين هم نمي‌شود كسي را در دنيا و در تاريخ پيدا كرد ـ عليٌ ولي الله ـ ولايت به معناي حقيقي، اين است. ما از اول در نظام مقدس جمهوري اسلامي، به بركت وحدت و اتحاد، هر كاري كرديم و توانسته‌ايم بكنيم.
... معناي ولايت، معناي اعتقاد به راه قرآن و اسلام، معناي دل دادن و سرسپردن به حكومت الهي، اين است كه بايد دل‌ها در ظلّ اين حكومت، با هم نزديك باشد. «وَ المُؤمِنونَ وَ المُؤمِنتُ بَعضُهُم اَولِياءُ بَعضٍ(توبه: 71)». ولايت در بين مؤمنين، لازمه حكومت الهي و تسلط الهي است، لازمه حكمروايي آيات قرآن و احكام نوراني قرآن است. اگر دل‌ها جدا بود، اگر دشمني بود، اگر بغضاً بود، ديگر اين حكومت الهي نيست، اين حكومت طاغوت است. «جان گرگان و سگان از هم جداست». اين حكومت، غيرالهي و غيرانساني، و نظام، نظام غيرولايتي است! آن وقت نمي‌شود ادعاي نظام الهي كرد، ليكن حقيقت قضيه اين است كه دل‌ها با هم است، مردم در خط اسلامند، مردم در خط خدا و راه خدا هستند. البته ممكن است سلايق، اختلاف داشته باشد، مذاق‌ها اختلاف داشته باشد. مسئله مذاق و سليقه، غير از دل و جهت و راه و جهت‌گيري كلي است، در اين جهت‌گيري كلي «وَ اعتَصِموا بِحَبلِ اللهِ جَميعًا (آل عمران: 103)»، اعتصام به حبل الله، بايد با اجتماع باشد، بايد با هم اعتصام بكنند. همه با مسئولين كشور، همه براي تقويت نيروهاي خدمتگزار كشور، احساس وظيفه كنند. همه بايد دولت را تقويت كنند، همه بايد پشتيباني كنند. مسئوليت اداره امور كشور، چيز كوچكي نيست، بار سبكي نيست، بار سنگيني است