جهت مشاهده مطالب کارشناسان و کاربران در این موضوع کلیک کنید







موضوع: شخصیت جامع پیامبر اعظم و لزوم پیروی از او
-
۱۳۸۷/۰۶/۲۷, ۱۰:۰۱ #1
- تاریخ عضویت
خرداد ۱۳۸۷
- نوشته
- 3,425
- مورد تشکر
- 1,987 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
شخصیت جامع پیامبر اعظم و لزوم پیروی از او
پيامبر اعظم يك وجود كهكشانوار است و در او هزاران نقطه درخشنده فضيلت وجود دارد. در پيامبر اعظم، علم همراه اخلاق هست؛ حكومت همراه حكمت هست؛ عبادت خدا همراه با خدمت به خلق هست؛ جهاد همراه با رحمت هست؛ عشق به خدا همراه با عشق به مخلوقات خدا هست؛ عزت همراه با فروتنى و خاكسارى هست؛ روزآمدى همراه با دورانديشى هست؛ صداقت و راستى با مردم همراه با پيچيدگى سياسى هست؛ غرقه بودن جان در ياد خدا همراه با پرداختن به صلح و سلامت جسم هست؛ در او دنيا و آخرت همراه است؛ هدفهاى والاى الهى با اهداف جذاب بشرى همراه است. او نمونه كاملى است كه خداوند در عالم وجود، موجودى كاملتر از او نيافريده است؛ او مبشر است، بشارتدهنده است؛ منذر است، بيمدهنده است؛ بر همه بشريت و بر همه تاريخ شاهد و ناظر است؛ فراخواننده همه بشريت به سوى خداست و چراغ نورافشان راه انسانهاست. «اِنّا اَرسَلناکَ شاهِدًا وَ مُبَشِّرًا وَ نَذيرًا * وَ داعِيًا اِلَي اللهِ بِاِذنه وَ سِراجًا مُنيرًا(احزاب: 45 و 46)».
يك شخصيت عظيم، با ظرفيت بينهايت و با خلق و رفتار و كردار بينظير، در صدر سلسله انبيا و اوليا قرار گرفته است و ما مسلمانان موظف شدهايم كه به آن بزرگوار اقتدا كنيم، كه فرمود «لَقَد کانَ لَکُم في رَسولِ اللهِ اُسوَةٌ حَسَنَةٌ (احزاب: 21)» ما بايد به پيامبر اقتدا و تأسي كنيم، نه فقط در چند ركعت نماز خواندن، در رفتارمان، در گفتارمان، در معاشرت و در معاملهمان هم بايد به او اقتدا كنيم، پس بايد او را بشناسيم. خداي متعال شخصيت روحي و اخلاقي آن بزرگوار را در ظرفي تربيت كرد و به وجود آورد كه بتواند آن بار عظيم امانت را بر دوش حمل كند.
-
تشکر
-
۱۳۹۰/۰۸/۰۹, ۱۸:۳۳ #2
- تاریخ عضویت
بهمن ۱۳۸۸
- نوشته
- 4,189
- مورد تشکر
- 9,649 پست
- حضور
- 63 روز 11 ساعت 17 دقیقه
- دریافت
- 1
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
«ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَديدُ الْعِقابِ»
آنچه را رسول خدا براى شما آورده بگيريد (و اجرا كنيد)، و از آنچه نهى كرده خوددارى نماييد و از (مخالفت) خدا بپرهيزيد كه خداوند كيفرش شديد است! (حشر، 7)
مسلمانان به حکم این آیه موظف به اطاعت از پیامبر(ص) هستند، و خداوند به موجب آیه مزبور حکم پیامبر را به منزله حکم خود دانسته است.
خدا صريحاً ميفرمايد كه از آن چه رسول خدا براي شما آورده بايد پيروي كنيد.
آن چه پيامبر براي مردم بيان ميكند، فقط آيات نيست، بلكه شامل سنت نيز ميشود و در هر حال، پيامبر فقط پيام الهي را به مردم ميرساند، خواه به صورت وحي باشد يا سخن خود پيامبر. پس این که کسی بگوید فلان حکم چون در قرآن نیامده، پس مشروع نیست، سخن صحیحی نیست.
بر اساس این آیه شریفه ثابت می شود که هر آن چه که رسول می آورد را باید پذیرفت و تبعیت کرد، که لازمه این، عصمت پیامبر اکرم(ص) است؛ یعنی با این بیان عصمت حضرت اثبات می شود.
أَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَةَ وَ أَبیها، وَ بَعلِها وَ بَنیها، وَ السِّرِ المُستَودَعِ فیها، بِعَدَدِ ما أَحاطَ بِهِ عِلمُک
خدایا! صلوات و درود تو بر فاطمه، و بر پدر فاطمه، و بر همسر فاطمه، و بر دو پسر فاطمه، و بر آن سرّی که در فاطمه به ودیعه نهاده ای؛ به آن تعداد که علم تو آن را در بر می گیرد.
-
تشکر
-
۱۳۹۰/۰۸/۱۰, ۰۵:۰۵ #3
- تاریخ عضویت
مهر ۱۳۸۸
- نوشته
- 1,054
- مورد تشکر
- 1,442 پست
- حضور
- 8 روز 19 ساعت 58 دقیقه
- دریافت
- 10
- آپلود
- 0
- گالری
-
1
فی المنطق اللائیکیه هذه الکلام یعنی :
اثبات المدعا مع اقوال المدعی !
-------------
و لکن ترکیزو تدقیق فی الوقایع الحقیقیه من مستندات التاریخیه لا یحاکی العصمة
الرسول الاکرم فی الامورات و الشئونات العیش و الحکومة !
اهل السنه یقائل العصمة فی البیان آلایات و لیس فی کل امور
فقد اتفقت الأمة على أن الرسل معصومون في تحمل الرسالة فلا ينسون شيئا مما أوحاه الله إليهم إلا شيئا قد نسخ
(سنقرئك فلا تنسى إلا ما شاء الله) (ما ننسخ من آية أو ننسها نأت بخير منها أو مثلها)
و هذه اقرب باالحقیقة
و انا اقول لکم : انما الرسول هو بشر مثلنا
و سهو و الخطا هما الخصایل الانسان
@يا أيها النبي لم تحرم ما أحل الله لك تبتغي مرضات أزواجك والله غفور رحيم قد فرض الله لكم تحلة أيمانكم@
@ قال ألم أقل إنك لن تستطيع معي صبرا قال لا تؤاخذني بما نسيت ولا ترهقني من أمري عسرا@
@وقال تعالى عن يوشع بن نون { وما أنسانيه إلا الشيطان أن أذكره } @
@ ولقد عهدنا إلى آدم من قبل فنسي ولم نجد له عزما @
@وقد قال تعالى{ واستغفر لذنبك وللمؤمنين والمؤمنات} @
* وعن ابن مسعود عن النبي صلى الله عليه وسلم قال " ولكني إنما أنا بشر، أنسى كما تنسون، فإذا نسيت فذكروني"
رواه البخاري ومسلم وغيرهما قال هذا بعد نسيانه في إحدى الصلوات
و العصمة هی الخصلة الرب العظیم
مع الاسف ، هذهِ الحقیقة
what a pitty
the superman is not real
but somebody is better than the others
ویرایش توسط خالد بن ولید : ۱۳۹۰/۰۸/۱۰ در ساعت ۰۵:۳۵
-
تشکر
-
۱۳۹۰/۰۸/۱۰, ۱۶:۱۸ #4
- تاریخ عضویت
بهمن ۱۳۸۸
- نوشته
- 4,189
- مورد تشکر
- 9,649 پست
- حضور
- 63 روز 11 ساعت 17 دقیقه
- دریافت
- 1
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
با سلام و درود
1. منطق ما بر اساس عقل و وحی (شرع) است.
2. عصمت پیامبران و اولیای الهی، بر اساس ادله عقلی و نقلی، در جای خود ثابت شده است.
3. بر اساس همین ادله، عصمت پیامبران الهی علاوه بر ابلاغ وحی، در شئون دیگر نیز ثابت می شود.
4. آیاتی که به پیامبران نسبت ذنب و گناه می دهند، در جای خود بررسی شده و به این شبهات پاسخ داده شده است.
5. عصمت دارای مراتب است و انسان می تواند با تهذیب نفس و با عنایت خاصه خداوند، درجاتی از این عصمت را نائل شود. اعلی درجات عصمت در انسانها، اختصاص به رسول اکرم(ص) دارد.
با این بیان، هر انسانی با توجه به ظرفیت وجودی خویش می تواند مراتبی از این صفت را دارا باشد.
أَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَةَ وَ أَبیها، وَ بَعلِها وَ بَنیها، وَ السِّرِ المُستَودَعِ فیها، بِعَدَدِ ما أَحاطَ بِهِ عِلمُک
خدایا! صلوات و درود تو بر فاطمه، و بر پدر فاطمه، و بر همسر فاطمه، و بر دو پسر فاطمه، و بر آن سرّی که در فاطمه به ودیعه نهاده ای؛ به آن تعداد که علم تو آن را در بر می گیرد.
-
تشکرها 5
-
۱۳۹۰/۰۸/۱۰, ۲۱:۲۹ #5
- تاریخ عضویت
مهر ۱۳۸۸
- نوشته
- 1,054
- مورد تشکر
- 1,442 پست
- حضور
- 8 روز 19 ساعت 58 دقیقه
- دریافت
- 10
- آپلود
- 0
- گالری
-
1
رفتار پیامبر در سیره و تاریخ صدر اسلام مضبوط است پس نیازی نیست که بخواهیم با ادله ثابت کنیم
که ایشان معصوم هستند اگر تعریف مشخصی از کار درست داشته باشیم خواهیم توانست که رفتار ایشان را نیز
تحلیل کنیم و آنوقت است که متوجه خواهیم شد که ایشان در رفتار معمول زندگی معصوم بوده اند یا خیر
لطفاً با ادله و براهین ظاهری چهره بزرگان را فتوشاپ نکنیم !
چهره های واقعی برای رسیدن به حقیقت لازم ترند !
--------------
و لا تکذب التواریخ و السیر
ویرایش توسط خالد بن ولید : ۱۳۹۰/۰۸/۱۱ در ساعت ۰۵:۲۱
-
تشکر
-
۱۳۹۰/۰۸/۱۱, ۱۸:۴۱ #6
- تاریخ عضویت
بهمن ۱۳۸۸
- نوشته
- 4,189
- مورد تشکر
- 9,649 پست
- حضور
- 63 روز 11 ساعت 17 دقیقه
- دریافت
- 1
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
با سلام و درود
صرف این که مطلبی در کتب تاریخی آمده دلیل بر حقیقت بودن و واقعیت نمی کند، این روشن و واضح است که هر تاریخ نگاری و هر نقل تاریخی ای را نمی توان پذیرفت.
نقل تاریخی به معنای این نیست که پس حتما صحیح است و حقیقت همان است و دیگر دلیل و استدلال عقلی در مقابل آن باطل است.
کلام خداوند به علاوه کلام اولیای الهی که خداوند آنها را برگزیده، و نیز حکم عقل، بیش از نقل تاریخی ـ آن هم افرادی که خود آنها یا نقلشان اعتبار لازم را ندارد ـ دارای حجیت و اعتبار است.
أَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَةَ وَ أَبیها، وَ بَعلِها وَ بَنیها، وَ السِّرِ المُستَودَعِ فیها، بِعَدَدِ ما أَحاطَ بِهِ عِلمُک
خدایا! صلوات و درود تو بر فاطمه، و بر پدر فاطمه، و بر همسر فاطمه، و بر دو پسر فاطمه، و بر آن سرّی که در فاطمه به ودیعه نهاده ای؛ به آن تعداد که علم تو آن را در بر می گیرد.
-
۱۳۹۰/۰۸/۱۱, ۲۱:۰۴ #7
- تاریخ عضویت
مهر ۱۳۸۸
- نوشته
- 1,054
- مورد تشکر
- 1,442 پست
- حضور
- 8 روز 19 ساعت 58 دقیقه
- دریافت
- 10
- آپلود
- 0
- گالری
-
1
سخنی درست است
اما شما لطف کنید کتب تاریخی معتبر از نظر کارشناسان دینی را برای یکبار هم که شده معرفی کنید تا بتوانیم به
نقطه اشتراک در بحث برسیم و بدانیم تا چه حد سطوح تفکرمان از هم دور است
نقل تاریخی مانند هر واقعه ای که در گذشته رخ داده است ؛ می تواند کالبد گشایی شود و علت وقوع ،
نحوه وقوع ، تحلیل علت و بسیاری از امور را می توان از آن استنتاج و استخراج کرد همانطور که مثلاً
پلیس آگاهی از روی شواهد و قرائن موجود در صحنه وقوع جرم پی به همه این موارد می برد.
کشف حقیقت و علل وقوع وقایع خودش یک علم است که بسیار هم علمی و عقلی است و اینطور نیست
که هر گونه ثبتی که در تاریخ از وقایع رخ داده باشد را می توان بدون فکر پذیرفت . همانطور که بسیاری از احادیث
و روایات تاریخی موجود در تاریخ شیعه یا اهل سنت نیز مخدوش و مردود است و با عقل سلیم مطابقت ندارد !
پس در هر دو جبهه موافق و مخالف می تواند غش و تقلب صورت بگیرد ! که تشخیص صحت و سقم
آن بعهده عقل و علم است !
اما نه علوم اسلامی بلکه علوم عقلی و غیر مومنانه !
و نه بر اساس وحی ! چرا که وحی را در صورتیکه بپذیریم فقط منوط به یکنفر بود و بعد از او دیگر کسی
نمی تواند مدعی آن شود . یعنی دیگر به شما وحی نمی شود که در مورد گفته معاندان دستوری
از عالم بالا صادر شود و مسایلی روشن شود .
واگر وحی را هم تنها به پیغمبر محدود کنیم خواهیم دید که بسیاری از وقایع آن روزگار با دستور خدا
و مطابق با وحی صورت نگرفته است و دستور صریحی از جانب خدا صادر نمی شده است .
تا بخواهیم به خدشه ناپذیر بودن آن استناد کنیم !
پیامبر در بسیاری از امور با مشورت با خرد مندان اطرافش نقشه هایش را پیش می برده است !
که در آن وحی نقشی نداشته است اگر خواستید از منایع معتبر تاریخی شواهد زیادی براین مدعا وجود دارد
منابع تاریخی که که بسیار معتبرند و هیچکس نمی تواند بر مغرض بودن مولفانش گواهی بیاورد
و از یکی دوتا هم بیشترند !
همانطور که برای کلام اولیا ء الهی علمی وجود دارد بنام علم حدیث و رجال و درایه
برای تاریخ نیز روشهای تحلیلی وجود دارد که صحت و سقم وقوع حوادث را با تقریب بسیار نزدیک به واقعیت
مشخص می کند .
اما اگر شما با پیش فرض عصمت ؛ حکمت دائم موجود در رفتار پیامبر و اتصال دائم با وحی بخواهید
مسایل را توجیه کنید عملاً خودتان را در مخمصه وجود نقیض این فرض قرار می دهید .
بعبارت دیگر بسیاری از امور و مسایل رخ داده در صدر اسلام وقوع خطای انسانی را در رفتار پیامبر
اثبات می کند بخصوص در حکومت و سیاست و حتی خانواده !
یعنی رفتار پیامبر در عمل بزرگترین اثبات کننده صحت و سقم خودش است شما نمی خواهد آنرا اثبات کنید
مگر اینکه بدون هیچ دلیل معقولی بخواهیم وقوع آنرا منکر بشویم بصرف اینکه
بگیم مگه می شه پیامبر خدا اشتباه کنه ؟
حتماً نمی شه ! پس تاریخ جعلیه !
بعد می آئیم تواریخی که نوشته شدنش در زمان حیات بسیاری ازفرزندان تابعین ولا اقل امامان شیعه
و به زبان عربی بوده است را انکار می کنیم !
شما یک حدیث معتبر از امام جعفر صادق یا موسی کاظم یا امام رضا یا امامان بعدی شیعه
یا حتی امامان چهار گانه اهل سنت بیاورید که مثلا ً" المغازی "یا "الطبقات " یا "تاریخ طبری"
را بالکل رد کرده باشند !
یا بگویند که نویسندگانش آدم بی ایمان و مغرضی بوده اند که خواسته اند چهره پیامبر را زشت جلوه بدهند !
تا ما دیگر به این کتب استناد نکنیم
ویرایش توسط خالد بن ولید : ۱۳۹۰/۰۸/۱۱ در ساعت ۲۱:۰۸
-
تشکر
-
۱۳۹۰/۰۸/۲۴, ۱۷:۳۵ #8
- تاریخ عضویت
بهمن ۱۳۸۸
- نوشته
- 4,189
- مورد تشکر
- 9,649 پست
- حضور
- 63 روز 11 ساعت 17 دقیقه
- دریافت
- 1
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
با سلام و درود
1. در اصل اعتبار و حجیت تاریخ بحثی نیست، بلکه صحبت بر سر مصادیق و موارد نقل تاریخی است لذا معمولا نمی توان یک کتاب تاریخی را بطور کلی پذیرفت و همه نقل های آن را قبول کرد و یا بر عکس یک کتاب تاریخی را بطور کلی و در همه موارد از اعتبار انداخت.
2. طرق اثبات، فقط منحصر به تاریخ و تجربه نیست. یکی از راههای اثبات عصمت، وحی (لااقل قدر متیقن وحی) است، قدر متیقن از وحی، نشان می دهد که عصمتی وجود دارد، لذا این هم طریقی برای اثبات عصمت است.
3. کسی که فی الجمله معتقد به وحی باشد، این مقدار عصمت را ایمان دارد، به همین جهت اگر در تاریخ ـ سوای از اعتبار و حجیت داشتن آن نقل ـ موردی خلاف این آمده باشد، آن را توجیه و وجه صحیح آن را حمل می کند.
بنابر این:
راههای کسب دانش و علم، فقط روش تجربی و تاریخ نیست، بلکه طریق وحی نیز از راههای کسب علم و دانش است.
قدر متیقن وحی، نشان می دهد عصمت وجود دارد لذا موارد خلاف را به وجه صحیح آن حمل می کنیم.
أَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَةَ وَ أَبیها، وَ بَعلِها وَ بَنیها، وَ السِّرِ المُستَودَعِ فیها، بِعَدَدِ ما أَحاطَ بِهِ عِلمُک
خدایا! صلوات و درود تو بر فاطمه، و بر پدر فاطمه، و بر همسر فاطمه، و بر دو پسر فاطمه، و بر آن سرّی که در فاطمه به ودیعه نهاده ای؛ به آن تعداد که علم تو آن را در بر می گیرد.
اطلاعات موضوع
کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
اشتراک گذاری