صفحه 1 از 11 123 ... آخرین
جهت مشاهده مطالب کارشناسان و کاربران در این موضوع کلیک کنید   

موضوع: ۩ ۩ من به دنبال حقیقت می گردم(گفتگو با جناب بی خدا)۩ ۩

  1. #1
    شروع کننده موضوع

    تاریخ عضویت
    جنسیت فروردين ۱۳۸۶
    نوشته
    850
    مورد تشکر
    3,450 پست
    حضور
    35 دقیقه
    دریافت
    1
    آپلود
    0
    گالری
    9

    ۩ ۩ من به دنبال حقیقت می گردم(گفتگو با جناب بی خدا)۩ ۩




    باسلام به همه دوستانی که بدون داشتن تعصب درجستجوی حق وحقیقتند

    دوستمان جناب بی خدا مدتی است این سایت ودوستان کاربر این سایت را بهترین موقعیت دانسته اند که بتوانند پرسشها ودغدغه های ذهنیشان را مطرح کنند واز کمک فکری همه در این جهت بهره بگیرند.
    این بخش را برای اینکه ایشان بهتر بتوانند پرسشهایشان را یدون تعصب وبدون پیش داوری نسبت به اسلام واحکام آن مطرح کنند ایجاد شده.وقرار شده اینجا یک گفتگوی دوستانه صورت گیرد.لذا از ایشان وهمه کاربران دیگر که قصد دارند دراین گفتگو شرکت کنند می خواهم که همه دوستانه و با رعایت اصول اخلاقی واحترام به یکدیگر این گفتگو را دنبال کنند. وهدف همه ما این باشد که کمکی به این دوستمان کرده باشیم.
    بنده به عنوان مدیریت این بخش اگر پستی را ببینم که حتی ذره ای در مطالبی که درج کرده بوی استهزاء و اهانت و بی احترامی به کسی به مشام می خورد بدون تعارف سریعا حذف می کنم.
    اینجا نه فضای مناظره است ونه جای بحثهای بی خود وبی نتیجه اینجا جایی است که همه به هم کمک می کنیم تاحقیقت را بشناسیم وپایه های اعتقادیمان را محکم کنیم.پس بیاید در این راه خیر درست قدم برداریم ودلسوزانه به نیت کمک به یکدیگر دراین گفتگو شرکت کنیم.
    چند تذکر:1-ما دنبال این نیستیم کسی را وادار کنیم تا حرفهایمان را به زوربپذیرد بلکه وظیفه ما بیان حق است .(همین).حال طرف مقابل خودش باید به نتیجه گیری درست برسد.پذیرفتن یا نپذیرفتن به خودش ربط داره .(بنابراین پرسشگروپاسخگوباید پرسش را درست مطرح کنند ودرست پاسخ بگویند وبه نتیجه آن کار نداشته باشند)
    2-از طرح بحثهایی که پاسخ سوال را به انحراف وحاشیه رفتن متجر می شود خوداری کنید که درصورت مشاهده حذف خواهد شد.
    3- چون جناب بی خدا به بنده اعتماد کردندومن هم قول داده ام در این مسیر کمکی به ایشان کنم لذامن به عنوان بی طرف هرجا که نیاز شد وبحث تمام شده اعلام شد .یا بی نتیجه ماند آن بحث را جمع بندی ویا نتیجه گیری خواهم کرد(لذا اصلا دوستان به جمع بتدی نپردازند)
    4-دوستان وخصوصا جناب بی خدا؛ سعی کنند پاسخهایشان را با منبع ومتقن دهندواز پاسخهای بدون مبنا حودداری کنندو(لذا توصیه می شود در پاسخ دادن اصلا عجله نکنید ولو چند روز طول بکشد.درست مطالعه کنیدودرست فکر کنید ودرست پاسخ دهید)

    (اگر دوستان پیشنهادی دارند می توانند برای حقیر پیام بگذارند)
    امیدوارم همه در جستجوی حق باشیم و حقیقت رابدون پیش داوریها دنبال کنیم.
    موفق وپیروز باشید
    باتشکر-عسکری

    ویرایش توسط askari110 : ۱۳۸۷/۰۶/۲۹ در ساعت ۱۲:۱۴
    مولایم علی فرموند:
    يابُنَىَّ اِصبِر عَلَى الحقِ وَ اِن كانَ مُرّا; اى پسر جان! در راه حق صبور و مقاوم باش گرچه تلخ و رنج آور باشد.
    هرگز گمان مبر زخیال تو غافلم ،گرمانده ام خموش ، خدا داند ودلم.....
    چون عاقبت همه امور با خداست همه چیز را به او واگذار کردم.


  2. #2
    شروع کننده موضوع

    تاریخ عضویت
    جنسیت فروردين ۱۳۸۶
    نوشته
    850
    مورد تشکر
    3,450 پست
    حضور
    35 دقیقه
    دریافت
    1
    آپلود
    0
    گالری
    9



    باسلام مجدد به دوستان
    قرار شد مطالبی را که ایشان برای رد خدا نوشته اند را در اینجا بیاوریم .تا دوستان با نوع نگاه ایشان آشنا شوند. بعد سوالی را که پیشنهاد داده اند را مطرح کنم.پس بعد از خواندن این مطالب؛ لطفا به سوال ایشان با دقت وبدون تعصب وبا رعایت اصول عقلایی پاسخ دهید.

    نقل قول نوشته اصلی توسط بی خدا نمایش پست
    این بسیار مهم است که استدلال های باورهای خداباوران وخداناباوران بر یک سوال مشترک تشکیل شده است و آن این است که خداوندی هست یا نیست ؟ و این سوال در ابتدا فارق از هر اثباتی از وجود خداست فقط در ابتدا حامل این موضوع است که آیا می توان بر صحت هست و نیست خدا اندیشید ؟ که در ادامه آن به این موضوع می رسند که اثبات وجودش می تواند در امتداد هست و یا نیستش کار کند و جواب را اخذ نماید .

    هر دو گروه بی شک بر این باورند که می توان ثابت کرد خدایی هست ویا نیست و حتی اگر کسی هم مدعی شود که به دنبال اثبات وجود خدا نیست یعنی اثبات وجودش یا ممکن نیست و یا برایش مهم نیست (همچون من) باز در خور همین مقاله است که هر دوی این گروهای خداباور و خداناباور تنها می خواهند استدلالهای خود را درباره وجود خدا و یا عدم وجودش (چه مطلق و چه احتمالی و نسبی) نفی کنند.

    اما من اینک نقدی جدید بر این گروها وارد می سازم و مایل هستم که هر دوی گروه ها چه خداباور و چه خداناباور چه انان که در پی اثبات وجود خدا هستند و چه انان که اثباتی ازوجود خدا نمی خواهند به پرسش من جواب دهند که آیا پرسش خدائی هست یا نیست(در همه ابعاد تفکری چه خداباوران صرف ، چه بی خدایان و چه مثبت گراها و چه منفی گرایان ) اساسا درست است یا خیر ؟

    من خود اولین پاسخ را می دهم و می گویم خیر . این یک پرسش غلط است زیرا فرض خواهم کرد که آری این پرسشی درست است اما با طرح این سوال که اگر درست است چرا کلمه خدا ناگزیر از مفهوم ذهنی و درک عقلانی و تعریف و یا توصیفی گویاست؟ شما در مقام پرسشگر چگونه می خواهید پاسخ پرسشی را که درکی از آن ندارید و کلمه خدا را که در آن هیچ مفهوم جهان شمولی که همگان را از تشریح آن اغنا کند برای شما ندارد پاسخ دهید . رد خواهم کرد

    در این رابطه این ادعا هست که موطن سرمد الهي برتر از مقابله است نقل ازحسینکه این موضوع در فیزیک هسته ای اعتبار ندارد وثابت بودن ماده و انرژی در جهان وماهیت رابطه تبدیل این دو و همچنین چگونگی فهم کوارکها خلاف قاعده تعریف فوق است زیرا بیان این مطلب که "فضاي توصيف فضاي ظهور مفاهيم و معاني نزد عقل است و آن جز به مقابله ممکن نيست" خطائی است آشکار که حامل در نظر گرفتن تنها عقل بشری است . اما ما می دانیم که عقل بشری در اصالت از مبنای عقولی هویدا شده که خود عاقل به انجام کار هستند ، یعنی بینش فرض عقل بشر به عنوان منبع مستقل اشتباه است و این منبع خود حاوی میلیاردها منبع مولدی است ، این به تعبیر آن است که اجزاء سازنده جهان خود عاقل به انجام کارند وبینش این عقول در شناسائی و انجام کار از فضای نابعدی که برای ما در اکنون مشخص نیست ناشی میشود.

    .

    اول اینکه یک چیز مهم آن است که بدانیم پرسشگری از آنجا آغاز می گردد که مبنای فکری(هرچه که باشد مهم نیست زیرا این موضوع بقدری قوی است که می تواند مبنایی بر پایه هیج و یا فاقد هیچ مبنائی هم داشته باشد وآغاز آن خالی از مولد هم باشد)صورت پرسش شده باشد ، یعنی اینکه ذهن فرا قبل از طرح پرسش دست به ایجاد حالت و یا صور ادراکی یا رهیافتی فرض موابانه و یا به صورت اشاراتی مفهومی فهم پذیر یا نافهم می زند که موجب ایجاد پرسش می گردد و پرسش خدائی هست و یا نیست نیز از این مقوله خارج نیست.

    این پرسش ماهیتا فرضهای را در خود نهفته دارد که اگر ادراک شود اساسا فهم این موضوع که خداوند وجود دارد یا خیر را به کلی رفع و مرتفع می کند و تبدیل به سوالی بیهوده و مسخره می گردد و من آنرا با عبارتی جدید تحت عنوان مسئله "احساس خوش" نام گذاری می کنم.

    تعبیر من نیز از آن این است که انسان در حل معما کوشاست اما کوشاتر از حل معما ، انسان به ایجاد معما علامند است و تمامی زندگانی خود را بر این منوال از تولد تا مرگ سپری می نماید و تمامی زوایا و حالات زندگانی او چه آنچه را که می فهمد و درک می کند و چه برایش ناشناخته می ماند و نمی داند و چه آن مسائلی را که برای خود چه درک یا فهم پذیر باشد و چه نباشد خلق می کند پر کرده است و از این جنبه سرگرمی زندگی خود را تامین و مدت حیات خویش را پویا می سازد نشات گرفته است.

    از این رو خدا نیز بالاترین معمای مطرح شده از سوی همین انسان است . اما چه دلائلی این نظریه را پشتیبانی می کند؟
    آیا این مسئله نمی تواند در نهایت به نفع بی خدایان و به ضرر خداباوران تمام شود؟

    واقعیت این است که در مورد سوال دوم می تواند چنین باشد ، اما آنچه مشخص است این است که من نه در دفاع از بی خدایان و نه در دفاع از باخدایان به این مطلب رسیده ام بلکه تنها از آن سوی که خود خداباور بوده ام اما هرگز نتوانستم و نیز کسی را نیافته ام که اصل مطلب این پرسش را بتواند در کل تاریخ پاسخ داده باشد و قرائن و دستاوردهای علمی کنونی بشر در شناسائی چگونگی بشر و حیات او بر روی زمین و اساس کارکرد مغز بر زندگی بشر چنین نتیجه ای را برداشت نموده ام که اصل سوال غلط بوده و درواقع این یک معمای انسانی است برای تنها یک چیز انسانی و آن همان احساس خوش است.

    دلیل ابتدایی این موضوع این است که درهمه ادیان و به خصوص ادیان الهی و حتی ادیان جدید ساختگی ماهیت وچیستی خداوند به هیچ عنوان مد نظر قرار نگرفته است یعنی آنکه نمی توان هیچ ادله واضح و روشنی در تشریح خداوندی اینچنین معرفی شده از سوی آنها بازشناخت زیرا حتی بزرگترین فیلسوفان و دانشمندان و حتی پیامبران ایشان هم در این مورد خود را کنار کشیده اند و به باوری تنها رو آورده اند و متذکر شده اند که او فرا موضوعات شناختی و یا فراشناختی بشر است و قدرت استدلال از ماهیت و چیستی او ساقط است.

    این همان معمائی است که در حل چیستی و ماهیت خداوند به وضوح نقشی ندارد و تنها گزینه های موجود برای آن را خارج از قوه دریافت ادراکی و ذهنی بشر می انگارد و توضیح می دهد که هیچ اصل و قضیه ای موجود نیست که خداوند را تشریح کند و تنها اصل پذیرفته شده یا باور شده تنها این است که خدائی هست یا نیست ؟ بدون آنکه بدانیم اساسا کلمه خدا در این جمله واقعا به چه معنی است . یعنی انسان پذیرفته است که خود سوال مبهم است و کلمه خدا در آن همان ابهام و نادانی است ، اما چیز جالب این است که چرا انسان می خواهد به چیزی که برای خودش مبهم و با ناآگاهی همراه است پاسخی درست و درخور آگاهی بدهد ؟

    این معما اشاره می کند که ما می توانیم بر وجود یا عدم وجود خدا استدلال کنیم اما هرگز استدلالات ما ماهیت چیستی خداوند را پوشش نمی دهند و هرگونه ارتباط و شناختی نیز با قضایای فوق نادرست است .

    درست در همین نقطه است که خداباوران با بی خدایان وارد بحث می شوند و هر کدامشان بر اساس باورهای خود طرف مقابل را مورد حمله قرار می دهد . اما واقعیت اینجاست که هر دوی ایشان روی اصل مطلبی شروع به حرکت کرده اند که اساسا فقط یک معماست و درست بودن سوال فوق هرگز مشخص نشده که بخواهد در امتداد بحث قرار گیرد.

    اینجا من به این موضوع استدلال می کنم که سوال نادرست است زیرا هیچ فرض مستقل و بدوی که حاوی حداقلهای مبنای فکر بشر باشد در خود ندارد و به فرض من مبنای فکر بشر آن است که بتواند یا اثرات شی را مشخص و هویدا کند و بگوید اثرات شئی ناشی از ان شی هستند که در این صورت شئی مشخص می شود و درصورت عدم اطلاع از چیستی و یا ماهیت آن ، ارتباط شئی را با اثراتش بر ملا می سازد یعنی قائده ای یکتا در اختیار بگیرد که برای همگان قابل تجربه بوده و احساسی مشترک و یکسان از درک شئی به وجود آورد و نه مولد نادانی بیشتر بشرباشد که حتی درک شئی را موجب نگردد که اساسا اگر چنین نباشد که هست تبدیل به حالتی احساسی در وجود انسانی می شود که قابل اعمال به دیگران نبوده و هیچ اثری هم بر احساس دیگران نداشته و فاقد هرگونه انتقال فکر و ذهن از دریافت واقعیت و بیش از آن حقیقت است و یا اصول و قضایایی را پایه ریزی کند که جهان شمولی شئی را خالی از تناقض نماید تا بتوان کارکرد شئی را مورد بررسی قرار داده و از صحت آن اطمینان حاصل نمود ، همچنین به وضوح مشخص است که توضیح اینکه چرا درباره ماهیت و چیستی خداوند هیچ راهکردی موجود نیست ، خود ناشی از این حقیقت می تواند باشد که هیج شاهد و درآمدی وجود ندارد که ثابت کند اتکا به منبع ناشناخته می تواند به نفع انسان باشد
    .

    طبیعی است هر گزینه ای فاقد مشخصات بالا جزء مفاهیمی است به نام تخیل و معماهای بدون فرض . یعنی آنکه هر زمان شما مطلبی را عنوان کردید که فاقد مبنای فکر بشری باشد به فوریت این اصل را ثابت کرده اید که مطلب یا موضوع فوق پوچ و مبهم است یعنی هیچ است و فقط برای سرگرمی ابداع شده است و بدون آنکه چیزی از پاسخ گفته باشید ، بیان کرده اید که موضوع فوق بدون پاسخ است.

    خداوند و سوال خداوند هست یا نیست ؟ دقیقا همین گزینه است که توضیح می دهد عنصر خداوندی(کلمه خدا) در ذهن فقط یک ماهیت مفهومی بدون کارکرد را تداعی می کند که چون اساسا توسط بشر کلمه اش ایجاد شده فقط در حد کلمه هم باقی مانده است(چه در گذشته خدا بدین صورت در کلمه معنی نمی شده اما استدلال بنده مبنای فکری معنائی فعلی بشر را مد نظر گرفته) و ممکن است در آینده این حد با رشد فکری بشر تغییر کند و بکلی دگرگون شود اما در اکنون ما تطابق می کند.

    این استدلال پایه این اساس تفکری را که می گوید ایجاد فهم شئی در ذهن می تواند دلیل وجود شئی باشد(مفهوم اشاره به خدا در زبان خداباوران اسلامی) را بکلی بی اساس می کند زیرا فهم شئی می تواند تا بدان حد قوی و محکم به پیش برود که نشان دهد چنین فهمی واقعیت خارجی و حقیقت عینی و یا حتی اشاره به موضوعیت شئی را نه تنها پوشش نمی دهد بلکه در رد آن موثر است.

    این نشان از این واقعیت دارد که تفکر بشر در شناخت جهان خود بارها و بارها متحول و دگرگون شده اما انچه که بوده و تغییر نکرده جهان بوده و نه فهم ادراکی انسان ، یعنی اینکه انسان بدوی در ذهن خود مفاهیم زیادی را پوشش می داده اما بسیاری از آنها نه تنها واقعیت بلکه حقیقتی هم نداشته اند.

    از این رو این به هیچ عنوان جهانشمول و درست نیست که اگر در ذهن بشر مفهومی شکل گرفت آن مفهوم حقیقت وجودی داشته باشد ، و برای خدا نیز صادق باشد زیرا خداوند در ابتدا بی مفهوم ترین کلمه در فهم بشرامروزی شده است و علت آن هم همین است که نمی دانیم اساسا درباره چه چیزی صحبت بکنیم تا خالی از تشکیک علمی باشد.(خدائی که هیچ مفهومی نیست اما به محض گفتن همین جمله و یا هر جمله دیگری در توضیح خداوند مثلا خداوند بزرگتر از آن است که توصیف شود ما نوعی از قالب مفهومی خداوند را در ذهن شکل داده ایم هرچند نامفهوم و مبهم باشد و با هیچ برداشتی مطابقت نکند) . از این رو تا حد نادانی خود را خالی از اطلاعات درباره خدا می کنیم تا بدین وسیله خود و دیگران را اغنا کنیم که پندار ما درست است و راهی برای رد آن نیست . این اساس مغالطه ذهنی است

    وبرای هردوی بی خدایان و خداباوران هم یک جواب مشترک دارم و آن این است که اگر خداناباور بگوید دلائلی دارد که خدا وجود ندارد و خداباور هم بگوید دلائلی دارد که خدا وجود دارد ! من از ایشان می پرسم خداوند چیست که وجود داشته باشد و یا نداشته باشد !؟
    پرسش مطرح شده این است که:
    خداوند چيست که وجود داشته باشد يا نداشته باشد؟

    (دوستان فقط به این پرسش پاسخ دهید.درضمن دقت داشته باشید که اینجا قرار نیست کسی محکوم شود لذافقط پاسخ دهید وبه نتیجه کاری نداشته باشیدوپذیرش وعدم پذیرش ودرستی ویا نادرستی قضاوت چیزی است که به وجدان طالب حق بر می گردد)

    ممنون از لطف همه دوستان .(تذکرات پست قبل را نیز جدی بگیرید)

    مولایم علی فرموند:
    يابُنَىَّ اِصبِر عَلَى الحقِ وَ اِن كانَ مُرّا; اى پسر جان! در راه حق صبور و مقاوم باش گرچه تلخ و رنج آور باشد.
    هرگز گمان مبر زخیال تو غافلم ،گرمانده ام خموش ، خدا داند ودلم.....
    چون عاقبت همه امور با خداست همه چیز را به او واگذار کردم.


  3. #3
    بی خدا



    خداوند چيست که وجود داشته باشد يا نداشته باشد؟

  4. #4

    تاریخ عضویت
    جنسیت فروردين ۱۳۸۶
    نوشته
    1,251
    مورد تشکر
    2,255 پست
    حضور
    نامشخص
    دریافت
    0
    آپلود
    0
    گالری
    10



    نقل قول نوشته اصلی توسط بی خدا نمایش پست
    خداوند چيست که وجود داشته باشد يا نداشته باشد؟
    با سلام به همه دوستان وجناب بی خدا
    از اینکه تصمیم گرفتید با گفتگو دنبال رسیدن به حقیقت باشی وبا انصاف دنبال گرفتن پاسخ برای سوالاتتان باشید خوشحالم.امیدوارم دراین مسیر موفق باشید.

    درپاسخ به سوال شما باید گفت که:
    اولا:این پرسش شما اگر کالبد شکافی شود می بینیم سوال درست طرح نشده.چون قبل از اینکه درباره چیستی خدا سخن گفته شود باید ببینیم خدا وجود دارد یانه؟ یعنی اول باید در اصل وجود خدا سخن بگوییم.اگر توانستیم ثابت کنیم که خدا وجود دارد آن وقت از چیستی خدا سخن می گوییم .پس درست نیست بگوییم خدا چیست که وجود داشته باشد یا نداشته باشد.(بلکه باید پرسید که :آیا خدا وجود دارد واگر وجود دارد خدا چیست؟)
    ثانیا: بحث از چیستی کردن هرچیزی یعنی بحث از ماهیت کردن آن.واین هم یک بحث فلسفی است .
    با توجه به این دو نکته که عرض شد ؛ لازم است به این نکته هم اشاره کنم که چون سابقا شما از ورود به بحثهای فلسفی امتناع می کردید ؛ برای پاسخ به چیستی خدا ناچارا باید وارد بحثهای فلسفی شد.وچون همه می دانیم که :فلسفه از اولین روز پیدایش به معنی عشق ورزیدن به دانایی، تفکر و فرزانگی بوده است. وفلسفه تفکر است. تفکر درباره کلی ترین و اساسی ترین موضوعاتی که در جهان و در زندگی با آن ها روبه رو هستیم. بنابراین ورود به بحثهای فاسفی امری اجتناب ناپذیر است.
    حال اختیار باشما بفرمایید برای اینکه بحث شروع شود وبه نتیجه درستی برسیم چه پیشنهادی را می دهید.(آیابحث اثبات خدا را شروع کنیم ؟وبعد به چیستی خدا بپردازیم؟ اگر به چیستی خدا پرداختیم بحثهای فلسفی را نیز با خود دارد ....اختیار باشما برای شروع بحث)

    پیروز باشید


    زخون هر شهيدي لاله اي رست** مبادا روي لاله پا گذاريم


  5. #5

    تاریخ عضویت
    جنسیت شهريور ۱۳۸۷
    نوشته
    63
    مورد تشکر
    97 پست
    حضور
    نامشخص
    دریافت
    0
    آپلود
    0
    گالری
    0



    به نام او

    خداوند برای ما یک موجود غایب است چرا که اگر حاضر بود دیگر نیازی به اثبات وجود او نبود. (هو الباطن)
    حضرت علی علیه السلام می فرماید من خدای ندیده را پرستش نمی کنم و باز نیازی به اثبات ندارد چرا که خدا برای علی موجودی عینی و واقعی و حاضر و ظاهر شده است.(هو الظاهر ) (آفتاب آمد دلیل آفتاب )

    اما خدا چیست؟ لیس کمثله شی
    ما فقط می توانیم مثل و مشابه او را و یا بدل او را توصیف کنیم و حتی آن هم باز قابل تصور نیست. لیس کمثله شی یعنی مانند ِ مانند او هم نیست .

    یعنی ما الان و در جهان مادی با سایه ی سایه ی ... خدا سرو کار داریم و هر چه در باره او گفته شود در حقیقت در باره ی سایه ی سایه ی سایه ی ... یک نور است و نه در باره ی نور خدا. (الله نور السموات و الارض مثل نوره ... ) قرآن نور خدا را معرفی نمی کند بلکه مثل و مشابه آن را می گوید) .

  6. #6
    بی خدا



    نقل قول نوشته اصلی توسط شهيدان نمایش پست
    با سلام به همه دوستان وجناب بی خدا

    از اینکه تصمیم گرفتید با گفتگو دنبال رسیدن به حقیقت باشی وبا انصاف دنبال گرفتن پاسخ برای سوالاتتان باشید خوشحالم.امیدوارم دراین مسیر موفق باشید.

    درپاسخ به سوال شما باید گفت که:
    اولا:این پرسش شما اگر کالبد شکافی شود می بینیم سوال درست طرح نشده.چون قبل از اینکه درباره چیستی خدا سخن گفته شود باید ببینیم خدا وجود دارد یانه؟ یعنی اول باید در اصل وجود خدا سخن بگوییم.اگر توانستیم ثابت کنیم که خدا وجود دارد آن وقت از چیستی خدا سخن می گوییم .پس درست نیست بگوییم خدا چیست که وجود داشته باشد یا نداشته باشد.(بلکه باید پرسید که :آیا خدا وجود دارد واگر وجود دارد خدا چیست؟)
    ثانیا: بحث از چیستی کردن هرچیزی یعنی بحث از ماهیت کردن آن.واین هم یک بحث فلسفی است .
    با توجه به این دو نکته که عرض شد ؛ لازم است به این نکته هم اشاره کنم که چون سابقا شما از ورود به بحثهای فلسفی امتناع می کردید ؛ برای پاسخ به چیستی خدا ناچارا باید وارد بحثهای فلسفی شد.وچون همه می دانیم که :فلسفه از اولین روز پیدایش به معنی عشق ورزیدن به دانایی، تفکر و فرزانگی بوده است. وفلسفه تفکر است. تفکر درباره کلی ترین و اساسی ترین موضوعاتی که در جهان و در زندگی با آن ها روبه رو هستیم. بنابراین ورود به بحثهای فاسفی امری اجتناب ناپذیر است.
    حال اختیار باشما بفرمایید برای اینکه بحث شروع شود وبه نتیجه درستی برسیم چه پیشنهادی را می دهید.(آیابحث اثبات خدا را شروع کنیم ؟وبعد به چیستی خدا بپردازیم؟ اگر به چیستی خدا پرداختیم بحثهای فلسفی را نیز با خود دارد ....اختیار باشما برای شروع بحث)

    پیروز باشید
    شما متنی ر و که بنده نوشتم ر وخوندید؟ م ن در اون متن درباره این موضوع هم توضیح دادم که چرا میگم خدا نیست و اگه این سوال ر وهم پرسیدم که خداوند چیست دلیلش به متن نوشته هام بر میگردد

    در بحث علمی و منطقی فلسفه جایگاهی ندارد من دنبال فقط بحث علمی و منطقی هستم
    مشکلی نیست میتونیم از بحث اثبات خدا هم شروع کنیم چون واقعا خدائی نیست

  7. #7
    بی خدا



    نقل قول نوشته اصلی توسط منذر نمایش پست
    به نام او

    خداوند برای ما یک موجود غایب است چرا که اگر حاضر بود دیگر نیازی به اثبات وجود او نبود. (هو الباطن)
    حضرت علی علیه السلام می فرماید من خدای ندیده را پرستش نمی کنم و باز نیازی به اثبات ندارد چرا که خدا برای علی موجودی عینی و واقعی و حاضر و ظاهر شده است.(هو الظاهر ) (آفتاب آمد دلیل آفتاب )

    اما خدا چیست؟ لیس کمثله شی
    ما فقط می توانیم مثل و مشابه او را و یا بدل او را توصیف کنیم و حتی آن هم باز قابل تصور نیست. لیس کمثله شی یعنی مانند ِ مانند او هم نیست .

    یعنی ما الان و در جهان مادی با سایه ی سایه ی ... خدا سرو کار داریم و هر چه در باره او گفته شود در حقیقت در باره ی سایه ی سایه ی سایه ی ... یک نور است و نه در باره ی نور خدا. (الله نور السموات و الارض مثل نوره ... ) قرآن نور خدا را معرفی نمی کند بلکه مثل و مشابه آن را می گوید) .
    موجود غایب چیه؟ یعنی شما یه چیزیر وکه خودتون هم به حضورش علم ندارید میپرستید؟

    موضوع بعدی دلیل منطقی باید باشد نه از حدیث و کتب شماها

    با عقل من میخام بوجود همچین چیزی اگه باشه برسم نه با دلایل دیگر این جوابتون مثل اینکه کسی ر وکه قبول دارید دارید ازشم طرفداری میکید ولی منی که قبول ندارم نمیتونم بپذیرم چون جوابتون تعصب دارد نه منطق

  8. تشکر


  9. #8
    شروع کننده موضوع

    تاریخ عضویت
    جنسیت فروردين ۱۳۸۶
    نوشته
    850
    مورد تشکر
    3,450 پست
    حضور
    35 دقیقه
    دریافت
    1
    آپلود
    0
    گالری
    9



    نقل قول نوشته اصلی توسط بی خدا نمایش پست
    شما متنی ر و که بنده نوشتم ر وخوندید؟ م ن در اون متن درباره این موضوع هم توضیح دادم که چرا میگم خدا نیست و اگه این سوال ر وهم پرسیدم که خداوند چیست دلیلش به متن نوشته هام بر میگردد

    در بحث علمی و منطقی فلسفه جایگاهی ندارد من دنبال فقط بحث علمی و منطقی هستم
    مشکلی نیست میتونیم از بحث اثبات خدا هم شروع کنیم چون واقعا خدائی نیست

    باسلام به همه دوستان
    با توجه به پاسخ بی خدا به شهیدان سوال تغییر کرد.... ((دلایل عقلی برای اثبات وجود خدا )) مسئله ای است که به اون پرداحته می شود.

    باتشکراز همه دوستان...(درضمن سعی شود فقط به سوال مطرح شده پاسخ داده شود.)

    ویرایش توسط askari110 : ۱۳۸۷/۰۶/۳۰ در ساعت ۰۹:۳۸
    مولایم علی فرموند:
    يابُنَىَّ اِصبِر عَلَى الحقِ وَ اِن كانَ مُرّا; اى پسر جان! در راه حق صبور و مقاوم باش گرچه تلخ و رنج آور باشد.
    هرگز گمان مبر زخیال تو غافلم ،گرمانده ام خموش ، خدا داند ودلم.....
    چون عاقبت همه امور با خداست همه چیز را به او واگذار کردم.

  10. تشکرها 2


  11. #9

    تاریخ عضویت
    جنسیت شهريور ۱۳۸۷
    نوشته
    57
    مورد تشکر
    47 پست
    حضور
    3 دقیقه
    دریافت
    0
    آپلود
    0
    گالری
    0



    نظریه ای وجود داره که میگه هر چیزی که نتوانیم اونو یا آثار و علائم مادی اش رو با حواس پنجگانه تشخیص بدیم(یا به وسیله ی دستگاههایی که آنها را برای ما قابل ادراک میکنند)این شی وجد ندارد!
    مثال:
    شخص الف خدا باور و شخص ب بیخدا است:
    الف:تو که میگویی خدا وجود ندارد چون دیده میشود پس باید بگویی که باد وجود ندارد چون آنهم دیده نمیشود
    ب:حداقل وقتی باد می وزد ، هنگام وزش به پوست ما میخورد و با حس لامسه پوستمان،برخورد آنرا حس میکنیم ولی خدا که به صورت مادی خودش را به پوستمان نزد تا با لامسه آنرا حس کنیم!

    ب:سلام آقای دکتر!دیروز زمین خوردم و این قسمت از پام خیلی درد میکنه!
    الف:جدی ؟ راست میگی؟خب دردتو نشون بده ببینم....
    ب:درد رو که نمیشه نشون داد!
    الف:پس دردی وجود نداره!تو که میگی ندیدن دلیل نبودنه پس تو هم نباید دردی داشته باشی چون دیده نمیشه!
    ب:اشتباه میکنید آقای دکتر!درد به وسیله ی دستگاه عصبی انسان حس میشه ولی خدا نمیشه!


    الف:تو چه طور خدای به ظاهر پنهان رو نفی میکنی در حالی که مثلا امواج رادیویی و تلوزیونی وجود دارند ولیدیده نمیشوند!
    ب:امواج رادیویی و تلوزیونی به وسیله ی رادیو و تلوزیون دیده و شنیده میشن اما دستگاهی ساخته نشده تاحالا که خدا رو برای یکی از حواس 5گانه ی ما قابل درک کنه....


  12. #10

    تاریخ عضویت
    جنسیت فروردين ۱۳۸۶
    نوشته
    1,251
    مورد تشکر
    2,255 پست
    حضور
    نامشخص
    دریافت
    0
    آپلود
    0
    گالری
    10



    نقل قول نوشته اصلی توسط بی خدا نمایش پست
    شما متنی ر و که بنده نوشتم ر وخوندید؟ م ن در اون متن درباره این موضوع هم توضیح دادم که چرا میگم خدا نیست و اگه این سوال ر وهم پرسیدم که خداوند چیست دلیلش به متن نوشته هام بر میگردد

    در بحث علمی و منطقی فلسفه جایگاهی ندارد من دنبال فقط بحث علمی و منطقی هستم
    مشکلی نیست میتونیم از بحث اثبات خدا هم شروع کنیم چون واقعا خدائی نیست
    باسلام
    برای اثبات وجود خدا بهتر دانستم اول اشتراکات بحث را پیدا کنم وبعد به طرح موضوع بپردازم لذا خواهشم این است که به این چند سوال پاسخ دهید .من سعی می کنم اصلا به بحثهای فلسفی نیردازم وفقط دلایل عقلی رابیان می کنم.
    1-آیا به نظر شما هر چیزی که وجود دارد علتی را برای به وجود آمدنش نیاز دارد یا نه (به صورت تصادفی به وجود آمده است ) ؟هرکدام را که پذیرفتید برایش مثالی را ذکر کنید

    2- موادی که در این عالم وجود دارد آیا ازاول بوده اند یا کسی آنها را به وجود آورده ؟اگر نظر شما بند اول سوال است لطفا بفرمایید همین مواد اولیه چگونه به وجود آمده اند؟

    خواهشا فقط با دلایل عقلی که خودتان هم پذیرفته اید پاسخ دهید واز آوردن نظریات دیگران خودداری کنید چون قراره بدون پیش داوری بحث را دنبال کنیم وفقط به دلایل عقلی ومنطقی بپردازیم.

    ازاینکه با صبر وحوصله پاسخ میدهید ممنونم
    زخون هر شهيدي لاله اي رست** مبادا روي لاله پا گذاريم

  13. تشکرها 2


صفحه 1 از 11 123 ... آخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

اشتراک گذاری

اشتراک گذاری

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
^

ورود

ورود