جهت مشاهده مطالب کارشناسان و کاربران در این موضوع کلیک کنید







موضوع: تو اي علي در قلب من حيات داري ........
-
۱۳۸۷/۰۶/۲۹, ۱۶:۵۱ #1
- تاریخ عضویت
تير ۱۳۸۷
- نوشته
- 26,365
- مورد تشکر
- 68,356 پست
- حضور
- 22 روز 14 ساعت 29 دقیقه
- دریافت
- 26
- آپلود
- 0
- گالری
-
8953
تو اي علي در قلب من حيات داري ........
بنام تو اي قرار هستي
اي علي! هميشه فكر ميكردم كه تو بر مرگ من مرثيه خواهي گفت، و چقدر متاثرم كه اكنونمن بر تو مرثيه ميخوانم! اي علي من آمدهام كه بر حال زار خود گريه كنم، زيرا توبزرگتر از آني كه به گريه و لابه ما احتياج داشتهباشي...
اي علي! گفتي كه هر كس گفتنيهايي دارد و شخصيت هر انساني به اندازه ناگفتنيهاي اوست. و من اضافه ميكنم كه درجه دوستي و محبت من با انساني ديگر، بهاندازه ناگفتنيهايي است كه ميتوانم با او در ميان بگذارم و از اين ناگفتنيها كه ميخواستم با تو بازگو كنم. بينهايت داشتم...
اي علي.! تو را وقتي شناختم كه در اعماق روحت و قلبت شنا كردم و احساس خفته و ناگفته خود را در آن يافتم. قبل از آن خود را تنها مييدم وحتي از احساست و افكار خود خجل بودم، و گاهگاهي از غير طبيعي بودن خود شرم ميكردماما هنگامي كه با تو آشنا شدم در دوري دور از تنهايي به در آمدم و با تو همراز وهمنشين شدم.
اي علي! تو مرا با من آشنا كردي، من از خود بيگانه بودم، همه ابعاد روحي و معنوي خود را نميدانستم، تو دريچهاي بسوي من باز كردي و مرا بهديدار اين بوستان شور انگيز بردي وزشتيها و زيباييهاي آن را به من نشاندادي.
اي علي! همراه تو به كويرميروم.، كوير تنهايي، زير آتش سوزان عشق، در طوفان سهمگين تاريخ، كه امواج ظلم وستم، در درياي بيانتهاي محروميت و شكنجه، بر پيكر كشتي شكسته حيات و وجود ماميتازد.
اي علي! همراه تو به حج ميروم، در ميان شور و شوق، و در مقابل ابهت و جلال، محو ميشوم. اندامم ميلرزد، و خدا را از دريچهي چشم تو ميبينم ، وهمراه روح بلند تو بپرواز در ميآيم و با خدا به درجه وحدت ميرسم.
اي علي! همراه تو به قلب تاريخ فرو ميروم، و راه و رسم عشقبازي را ميآموزم و به علي بزرگآنقدر عشق ميورزم كه سر تا به پا بسوزم.
اي علي! همراه تو به ديدار اطاق كوچك فاطمه ميروم، اطاقي كه با همه كوچكيش از دنيا و همه تاريخ بزرگتر است. اطاقي كه يك در به مسجدنبي دارد و پيغمبر بزرگ آن را با نبوت خود مبارك كردهاست، اطاق كوچكي كه فاطمه و زينب و حسين را يكجا در خود جمع نموده، اطاق كوچكي كه مظهر عشق وفداكاري و ايمان و استقامت و شهادت است. راستي چقدر دلانگيز است، آنجا كه فاطمه كوچك صورت خاك آلود پدربزرگوارش را با دستهاي بسيار كوچكش نوازش ميدهد، و زير بغل او را ميگيرد و بلندميكند.
اي علي! تو با شيطانها و طاغوتها به جنگ پرداختي با زر و زورو تزوير در افتادي، با تفكر روحاني نمايان، با دشمني غربزدگان، با تحريف تاريخ، باخدعه علم، با جادوگري هنر، روبرو شدي، همه آنها عليه تو به جنگ پرداختند، اما تو بامعجزه حق و ايمان به خدا، و صبر و تحمل دريا، و ايستادگي كوه، و برّندگي شهادت به مبارزه خداوندان زر و زور و تزوير برخاستي و همه را به زانو درآوردي.
ايعلي! دينداران متعصّب و جاهل، تو را به حربه تفكير كوفتند، و از هيچ دشمني و تهمتفروگزار نكردند، و غربزدگان نيز كه خود را به دروغ، روشنفكر ميناميدند تو را بهتهمت ارتجاع كوبيدند و اهانتها كردند،
.اي علي! تو تشيع حقيقي را به مردم نمودي، تو لذت شهادت رابه شيعيان حسين چشاندي، تو مجسمه جمود و تعصب و سكوت را شكستي، تو تحوّلي عميق ووسيع و شايد در عصر خود به وجود آوردي.
تو خداوند زر و زور و تزوير را رسوا كردي، و مردم را عليه آنهابه مبارزه كشاندي، تو زنجيرهاي اسارت را كه با جهل و خدعه و تزوير بر دست و پايان قلابي حسيني پيچيده شده بود پاره كردي، تو فرياد شدي، و به عنوان اعتراض ازسينههاي خروشان محرومان و زجرديدگان صعود كردي و نداي حق و عدالت را در زمين وآسمان طنين انداختي.
اي علي! تو مفهوم واقعي اسلام را در معركه حيات نشاندادي، و برتري بيچون و چراي آن را بر مكاتب فكري ديگر ثابت كردي، تو اصالت انقلابي اسلام را از زير پردههاي جهل و التزام ايماني، و مسوليّت اجتماعي را معرفي كردي، واعجاز شهادت را نشان دادي ، و انسان را از زير بار اسارت جبر، و ذلت تسليم آزادكردي، تو پرچم رسالت بزرگي را به دوش كشيدي، رسالت انسانيت، حق و عدالت، مبارزه باظلم و ستم، اسلام واقعي و تشيع حسيني، و هزاران مومن ملتزم مسئول گرد پرچم توآمدند، و دست به مبارزهاي بي امان زدند،اي علي! در زندان بزرگ ايران، كه امكان تنفس براي آزادگان نيست، تو دريچهاي از روح و ايمان به سوي دنياي نجات و آزادي گشودي، تا انسان بهقدرت روح از زندان ماده بگريزد، به كمك فرياد، پرده خفقان را بدرد، با آتشسوزانعشق همه نابسامانيها و نااميديها و شكستها و حرمانها و محروميتها را بسوزاندو به حربهي شهادت همه زنجيرهاي اسارت و ذلّت را براي هميشه پاره كند.
ايعلي! تو بينش سياسي را با روح خداپرستي در آميختي، خدا را از تجرد خشك آزاد نمودي،و او را از آسمانهاي سرد و دور به قلب گرم و پر تب و تاب اجتماع وارد كردي و دينرا از زاويهي مسجد بيرون كشيدي، و در صحنه حيات در خدمت مردم بكار انداختي. و هيچگاه حقيقت را فداي مصلحت نكردي.
اي علي! اينمايندهي غم، اي درياي درد، اين رحمت بزرگ خدا بر تو گوارا باد... من اعتقاد دارمكه در جه شخصيت انسانها به اندازه غم و درد آنهاست، و ميدانم كه خداي بزرگبربندگان مخلص و دلباخته خود رحمت ميكند و دريايي از درد و كوهي از غم به آنهاارزاني ميدارد.
اي علي! من زير كوهي از غم كوبيده، و دريايي از درد غرقشده بودم و تحملم به پايان رسيده بود، ولي تو غم و درد مرا با غم و درد علي بزرگ متصل كردي، و آنچنان كه به بينهايت متصل شدهباشم، آرامش يافتم.
اي علي ! من علي را بيش از حد دوست ميداشتم، و حتي اگر پرستش غير ذات خدا مجاز بود، تو راميپرستيدم ، ولي اين دوستي گنگ و مبهم بود، از تار و پود وجودم سر چشمه ميگرفت. ولي خوددليلش را نميدانستم، ولي تو علي به من شناساندي نه فقط باشمشير ذوالفقارش ،و كلام آتشينش... بلكه عشق سوزانش، و غمها و دردهايش و تنهايي و صبرش...
من ديروز از برّش شمشير علي لذّت ميبردم و عظمت او را در قدرتش و كلامش ميدانستم، ولي امروز عظمت او را در عشق و ايمانش، در عرفانش، در تنهائيش، دركوههاي غمش، در درياهاي دردش مشاهده ميكنم،
هنگاميكه دل دردمندش ميجوشد و ميخروشد و سر به چاه كردهميگريد، من بيش از اندازه به او احساس نزديكي ميكنم، هر چه بيشتر به او تهمتميزنند، و هر چه زيادتر سّب علي ميكنند، و هر چه شديدتر شيعيانش را زجر و شكنجه ميدهند، عشق و احترام من به علي شديدتر و سوزانتر و عميقتر ميشود...
ايعلي ! تو حسين را به ما شناساندي، تو رمز شهادت را به ما آموختي، تو نشاندادي كه از آدم تا حسين، هميشه انسان، شايستهترين محصول عالم خلقت را - برسم قرباني – هديه پروردگار عالم كرده است، تو ثابت كردي كه حسين وارث همه نسلهاي گذشته، مظهر همه فداكاريهاي تاريخ، نتيجه تكامل همه بشريت است، و زيباترين و شايستهترين و مهمترين هديهايست كه انسان به پروردگار جهان تقديم ميدارد.
خوش داشتم كه ردايسرنوشت خود را - ردايي را كه با غم و درد بافته، و با اشك و خون آغشته شده، و به بدبختي و تيرگي روزگار شيعيان مظلوم و محروم آلوده گشتهاست- بر بام هستي بگسترانم،و بعد زجرها و شكنجههاي دردمندان تاريخ را در آن جمع كنم، آنگاه روزانهاي به اطاق كوچك فاطمه باز كنم، و اين وادي خونين و اشكآلود را با رسالت محمد(ص) و عشق وفداكاري و درد و غم و تنهايي علي، و شهادت حسين درآميزد، و از بركت اين اطاق كوچك،كه از همه تاريخ و همه عالم بزرگتر است،
خداي بزرگ قربانيهاي ما رابپذيرد، و فداكاريهاي ما را در تحقق عدل و عدالت تباه نكند، ما را در اين راه حسيني ثابت قدم بدارد، غمها و دردها و اشكها و حرمانها و تنهاييها و خونهاي ما راتوشه راه سخت و خطرناك ما در سير تكاملي انسان بسوي خدا نمايد.
تو اي خدايبزرگ، علي را به ما هديه كردي تا راه و رسم عشقبازي و فداكاري را به ما بياموزاند،چون شمع بسوزد و راه ما را روشن كند،
اي علي! يك دنيا غم، يك دريا درد، يك كوير تنهايي، يك تاريخ ظلم و ستم، يك آسمان عشق، يك خورشيد نور و شور و هيجان، از ازليت تا به ابديت نهفتهاست.
تو اي علي، حيات جاويد يافتهاي، و ما مردگان متحرك آمدهايم تااز فيض وجود تو، حيات بيابيم.
قسم به غم، كه تا روزگاري كه درياي غم بر دلم موج ميزند، ايعلي تو در قلب من زنده و جاويدي. قسم به عشق، كه تا وقتي كه قلب سوزانم ميجوشد وميخروشد و ميسوزد،
تو اي علي در قلب من حيات داري، كه جاذبه آسماني عشق را دررگهاي وجودم به گردش درميآوري، و حيات مرا از عشق و فداكاري سرشار ميكني.
سوگند به تنهايي ،كه نتيجه عظمت و عشق و يكتايي است، و زاينده لطافت و اخلاص و عرفان است ،كه تا وقتي كه خدا تنهاست، تو اي علي در تنهايي ماوجود داري.
قسم به زيبايي، كه تا وقتي كه احساس و لطفي و استعدادي برايپرستش زيبايي ،اين تجلي اعلاي خدافوجود دارد،تو اي علي دروالاترين نقطه احساس ما وجود داري
تو اي علي در زيباييستارگان، و عظمت آسمان، و لرزش برگها، و تسبيح سنگريزهها، و آيات اسرارآميز غروبو شكوه و هيبت طلوع حضور داري. قسم به ناله دردمندان و آه بينوايان، و اشك يتيمان،كه تا استعمار و استبداد و استثمار وجود دارد،تو اي علي در جوش و خروشزنجيريان و محرومان، حيات داري. قسم به عدل و عدالت، كه تا روزگاري كه ظلم و ستم بردوش انسانها سنگيني ميكند، تو در فرياد ستمديدگان عليه ستمگران ميغرّي وميخروشي. قسم به شهادت كه تا وقتي كه فدائيان از جان گذشته، حيات و هستي خود را درقربانگاه عشق فدا ميكنند، تو بر شهادت پاك آنها شاهدي و شهيد.
-
تشکرها 4
-
۱۳۸۹/۱۰/۲۵, ۱۲:۵۸ #2
- تاریخ عضویت
آذر ۱۳۸۸
- نوشته
- 6,353
- مورد تشکر
- 12,087 پست
- حضور
- 31 روز 12 ساعت 44 دقیقه
- دریافت
- 19
- آپلود
- 0
- گالری
-
286
جواني علي (ع) الگويي براي جوانان
مي گويند بايد از حضرت علي (ع) الگو بگيريم! اما چگونه؟!... من يک جوان هستم! يک جوان با خصوصيات خاص دوران جواني! يک جوان با شور و نشاط خاص اين دوران که به خنده و تفريح , به شور و احساست نياز دارد و الگویی که مرا به شور آورد
با تمام اين حرفها , باز هم الگو براي تو و براي همه , مولاي متقيان است : و بخصوص جواني شان
الگو گرفتن يک الگو
بله! خود امير المومنين در جواني شان , الگو داشته اند. الگويشان نيز پيامبر بوده است . از علي (ع) از شش سالگي همراه و همراز پيامبر و در خانه ايشان زندگي مي کرده اند و در همه امور زندگي شان , حتي جزيي ترين مسايل هم به پيامبر اقتدا مي نمودند يعني خود ايشان هم از يک انسان کامل و والاي ديگر الگو مي گرفته اند
اما چگونه؟
پيامبر اکرم (ص) و علي(ع) همواره با هم بودند. از هنگام عبادت و خلوت در غار حرا گرفته تا مراحل مختلف دعوت خويشان دعوت عمومي در خانه خدا و حتي سفرههاي تبليغي پيامبر. علي (ع) هميشه اول صبح به ديدار پيامبر مي رفت و آنگاه يکديگر را شاداب در آغوش مي کشيدند و احوال هم را مي پرسيدند . آندو بزرگوار اوقات زيادي از شبانه روز را در کنار هم به کار و تلاش مي پرداختند و گاه علي (ع) خالصانه عرق از پيشاني پيامبر پاک مي کرد و ايشان صميمانه از او تشکر مي نمود
علي (ع) خود در اين باره مي فرمايد : (( پيامبر (ص) مرا در دامان خود پروريد. من کودک بودم , پيامبر مرا چون فرزند خود درآغوش گرمش مي فشرد و در استراحتگاه مخصوص خود جاي مي داد... هرگز نيافت که من دروغي بگويم و در کردار من اشتباهي رخ دهد. من همچون بچه شتري تازه که پيوسته به دنبال مادرش هست , دنبال او مي رفتم . او هر روز نکته اي تازه اي از اخلاق براي من آشکار مي ساخت و مرا فرمان مي داد که در خط او حرکت کنم . ان حضرت مدتي از سال در کوه حرا به سر مي برد و کسي جز من او را نمي ديد... من نوروحي و رسالت را مي ديدم و بوي خوش و دل انگيز نبوت را احساس مي کردم ... موقعيتي که من در محضر رسول الله داشتم براي هيچ کس نبود))ـ
بسيار خوب!تمام اين حرف ها درست ! اما حضرت علي (ع) , پيامبر را مي ديده اند و وجود ايشان را لمس مي کرده اند و به ايشان اقتدا مي کرده اند اما من چه که حضرت علي (ع) را نمي بينم , چگونه مي توانم از ايشان الگو بگيرم !؟
تاريخ که روح , افعال و رفتار اميرالمومنين را ديده و نقل کرده است . از او استفاده کن ! از ديدگان تاريخ!؟
شجاعت , جوانمردي و شورمندي حضرت علي (ع)
آري ! مگر تو نمي گفتي الگويي مي خواهي که تو را به شور بياورد . آنچه مي تواند يک جوان را به شور بياورد , ديدن حماسه آفريني ها و شورمندي هاي کسي است که به او علاقه مند است . حال چه کس ديگري را سراغ داري که به اندازه اميرالمومنين , حماسه آفريده باشد
در همان کودکي که مصادف بود با آغاز بعثت پيامبر , کودکان به تحريک مشرکان پيامبر را آزار مي دادند و سنگ مي پراندند, با شجاعت از اطراف پيامبر دور مي کرد . چه کسي , شب را در بستري پر خطر بجاي ديگري , بجاي محبوبش خوابيده و از آن شب بعنوان لذت بخش ترين شب عمرش ياد کرده است ؟ مگر رشادت هاي امير المومنين در جنگ بدر را نشنيده اي؟ آن هنگام او فقط 25 سال داشته است و به گفته مورخين نيمي از کشته شدگان اين جنگ با ضرب مشير علي (ع) از پاي درامده بودند. مي داني در جنگ احد زماني که علي (ع) 26 سال داشت , آنجا که در همان اوايل جنگ 9 پرچمدار لشگر دشمن را به خاک انداخت و بعد هنگامي که پيامبر در خطر محاصره بود پروانه وار به دور آن حضرت مي چرخيد و از وجود مبارکشان محافظت مي کرد همه مردم چه ندايي را از آسمان شنيدند
لا فتي الا علي , لا سيف الا ذولفقار
علي از همه جوان ها بهتر است و ذوالفقار او از همه شمشيرها برنده تراست
اما جنگ خندق و شجاعت بي همتاي علي (ع) و داوطلب شدن ايشان جهت مبارزه با عمروبن عبدو يکي از نيريمند ترين مردان عرب آري همانجا بود که پيامبر به واسطه اخلاص علي (ع) در اين مقابله بي نظير فرمود
ضربه علي يوم الخندق , افضل من عباده ثقلين
به راستي که چنين جمله اي در وصف هيچ دلير مرد ديگري بيان نشده ! در ان زمان امير المومنين 28 سال بيشتر نداشت!؟
در جنگ خيبر نيز هنگاميکه تمام مردان با تجربه و جنگ ديده سپاه اسلام شکست خورده بازگشتند , علي (ع) به ميدان آمد و با فتح قلعه محکم و مقاوم خيبر ان پيروزي بزرگ را براي اسلام به ارمغان اورد
به راستي که هيچ جوان ديگري , چنين جواني پر شور و هيجان انگيزي نداشته است
همه مردان بزگ تاريخ بشريت و پيشاپيش همه آنها علي (ع) در دوران جواني از رموز موفقيت به خوبي بهره برده , راههاي پر پيچ و خم آن را با درخشندگي پشت سر نهاده , توانسته اند کارهاي بزرگي را به انجام رسانند
تفريح و شادي علي (ع)
مي داني اي دوست عزيز : من هم حرفهاي تو را مي پذيرم . اما جنگ و شور و حماسه بخشي از زندگي انسان است . چيزهاي ديگري هم هستند که آدمي بايد به آنها هم توجه کند. يک الگوي کامل , بايد در ان زمينه ها هم حرف براي گفتن داشنه باشد. اينطور نيست ؟
حتما همينطور است و من به تو مي گويم که امير المومنين در آن موارد هم , الگويي قابل قبول و کامل ارايه مي دهد . آخر تو درباره زندگي اميرامومنين چه فکر کرده اي؟
فکر مي کني تمام زندگي حضرت علي (ع) در جنگ و عبادت خلاصه شده؟
يعني اينطور نبوده است !؟
نه که نبوده است ! حضرت علي (ع) , مردي خوش رو و خندان بوده اند . هميشه تبسم بر لب داشته اند که دل مومنان را شاد مي کرده است . ايشان تفريح هم مي کرده اند. منتها تفريح در ديدگاه امام علي (ع) ولگردي و اتلاف وقت يا روز را به شب رساندن نبود؟
ویرایش توسط معز الاولیاء : ۱۳۸۹/۱۰/۲۵ در ساعت ۱۳:۰۰
-
تشکرها 3
-
۱۳۸۹/۱۰/۲۵, ۱۲:۵۸ #3
- تاریخ عضویت
آذر ۱۳۸۸
- نوشته
- 6,353
- مورد تشکر
- 12,087 پست
- حضور
- 31 روز 12 ساعت 44 دقیقه
- دریافت
- 19
- آپلود
- 0
- گالری
-
286
پس تفريح علي (ع) چگونه بود؟
علي (ع) کار را تفريح مي دانست
تفريح او را , مسافرت ,کمک به ديگران ,تحصيل و تدريس , سرودن , نوشتن , حفظ و قرائت قران , مباحثه , نگريستن به طبيعت و ورزش تشکيل مي داد . پرداختن به ورزشهاي شمشير بازي , پرتاب نيزه , اسب سواري , کشتي , وزنه برداري و شرکت در مسابقات ورزشي هم براي ايشان جنبه تفريح داشته استچقدر جالب بوده است ! احتمالا به دليل همين ديدگاه اميرالمومنيننسبت به تفريح و زندگي بوده است که اگر سرتاسر زندگي شان را مرور کنيم , لحظه اي توقف و سکون در ان نمي يابيم. گويي حتي يک لحظه هم با لحظه قبلي اش مشابه نبوده است و درست بدليل همين ديدگاه بود که شوخي و خنده هم در سيره مولاي متقيان شکل ديگري داشت
امير المومنين اهل شوخي و مزاح بود. اما نه شوخي هاي زننده و بي مزه ! بلکه مزاح هاي معنادار و آموزنده
هر گاه يکي از ياران و دوستانش را گرفته مي ديد با شوخي او را خوشحال مي کرد تا اندکي از اندوهش کم شود. از همه مهمتر اينکه شادي علي (ع) هنگامي بود که يک کافر , مسلمانمي شد. جنگي به پيروزي ختم مي شد , غذايي به فقير مي رساند , دل غمديده اي را شاد مي کرد , مشکلي را از کسي مرتفع مي کرد و کودک يتيمي را ذوق زده مي نمودنکته ديگر هم اين بود که مولاي متقيان در شوخي هايش مراقب و محافظ حدود شرعي بود تا حتي به شوخي دروغ نگويد , دل مومني را نشکند و يا با زن و دختر نامحرمي , شوخي نمايد
علي(ع) و اتباط با زنان و دختران
به طور مثال همين چگونگي ارتباط داشتن با زنها و دخترهاي نا محرم در جامعه , يکي از معضلات امروز ما جوانهاست.بخاطر اينکه نه الگوي مناسبي در مورد ان ارائه شده و نه ديدگاه دين در مورد آن به خوبي مشخص و تبيين شده است. تازه , تندروي ها و کج روي هاي گروهها و طبقات گوناگون در مرحله عمل را هم به آن اضافه کناگر به سيره اميرالمومنين دقت کني , مي بيني که حضرت , در سنين جواني با زنان سالخورده سلام و احوالپرسي مي نمود ولي با دختران و زنان جوان نه ! حتي سلام هم نمي کرد . در حاليکه پيامبر در همان زمان با زنان و دختران جوان هم سلام و احوالپرسي مي کردند چون زماني که علي (ع) 20 ساله و در عنفوان جواني چنين عمل مي نمود , پيامبر اکرم قريب 50 سال از عمر شريفشان مي گذشت. بنابراين از آنجا که احتمال پيش امدن گناه دست کم براي طرف مقابل دور از ذهن نبود , علي (ع)اين تربيت شده مکتب پيامبر به عنوان يک جوان سعي داشت مسائل ارتباطي و حدود بين دختر و پسر و به عبارتي زن و مرد را مراعات کند. هر چند وجود نازنين آن حضرت مبراو پاکيزه از هرگونه آلودگي بوداز طرفي پيامبرسه دختر جوان به نامهاي زينب , ام کلثوم و فاطمه در خانه داشتند , بااينکه علي(ع)از کودکي به اين خانه رفت و آمد داشتند , اما در اين رفت و امدها نهايت دقت را بعمل مي آوردند. درحالي که همين علي (ع) در دوران خلافتش وقتي که حدود 60 سال سن داشت و همسر شهيدي را نياز به کمک ديد به ياري او شتافت
پس در ارتباط با افراد نامحرم , چيزي که بيش از همه اهميت داردنيت و انگيزه طرفين و از همه مهمتر عدم امکان وجود مفسده در اين ارتباط براي هر دو نفر است
ياري رساندن به نيازمند و در طلب رضاي خدا آنهم در حد ضرورت مطلوبست و ليکن اين سيره جدايي از بهانه جويي براي آشنايي و استمتاعات و لذت جويي و هرگونه آلودگي ديگر است
به راستي كه كسي چون حضرت علي (ع) , در سنين جواني اش و در ريزترين حرکات و رفتارهايش بهترين الگوي نسل جوان ماست
ویرایش توسط معز الاولیاء : ۱۳۸۹/۱۰/۲۵ در ساعت ۱۳:۰۰
-
تشکرها 2
-
۱۳۹۰/۰۶/۰۲, ۲۲:۴۹ #4
- تاریخ عضویت
آبان ۱۳۸۸
- نوشته
- 11,936
- مورد تشکر
- 35,179 پست
- حضور
- 33 روز 7 ساعت 39 دقیقه
- دریافت
- 406
- آپلود
- 94
- گالری
-
278
ماهی ها از تلاطم دریا به خدا شکایت بردند
و
چون دریا آرام شد خود را اسیر تور صیادان یافتند.
تلاطم های زندگی حکمتی از جهان هستی است...
پس از خدا بخواهیم دلمان آرام باشد نه اطرافمان
-
تشکرها 2
-
۱۳۹۰/۰۶/۰۳, ۰۶:۴۲ #5
- تاریخ عضویت
اسفند ۱۳۸۷
- نوشته
- 104
- مورد تشکر
- 309 پست
- حضور
- 1 روز 11 ساعت 35 دقیقه
- دریافت
- 6
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
علي امام من است و منم غلام علي..........
هزار جان گراني، فداي نام علي ........
شاید آنروز كه سهراب نوشت:تا شقایق هست زندگی باید كردخبرى از دل پر درد گل یاس نداشت.
باید اينطور نوشت:
هر گلی هم باشد،چه شقایق چه گل پیچك و یاس،تا نیاید مهدى، زندگی دشوار است.
-
تشکر
اطلاعات موضوع
کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
اشتراک گذاری