-
۱۳۸۷/۰۶/۳۱, ۱۳:۱۳ #1
- تاریخ عضویت
تير ۱۳۸۷
- نوشته
- 42
- مورد تشکر
- 76 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
آينه ي انديشه
و قال علي (ع):« نِعْمَ القرينُ الرِّضا ،وَ العِلمُ وراثة كريمَة ، و الادابُ حُلَلٌ مُّجَدَّدَةٌ، وَ الفِكرُ مِراةٌ صافِيَة.»آينه ي انديشه
ترجمه: «خشنودي (از قضا و قدر الهي) نيكو همنشيني است ، و دانايي ميراثي شريف و گرامي است ، وخوي هاي پسنديده زيورهاي نو و تازه اند، و انديشه آيينه اي صاف است.»
معناي رضا
رضا ، يعني استقبال كردن با روي باز از امور و رويدادهايي كه در هر حالي متوجه انسان مي شوند و به گونه اي هستند كه حتي انسان با تدبير نمي تواند آنها را تغيير دهد.
شادماني از تقدير الهي
آن كه راضي به قضا و قدر الهي باشد ،هميشه حالش نيكوست . گويي كسي را براي خويشتن قرار داده تا چون دوستي مهربان و همراهي دلسوز، هميشه در حوادث و احوال مختلف به او آرامش مي بخشد و قلبش را شاد و مسرور مي كند.1
ميراث علم
ارث، چبزي است كه بدون دادن عوض در مقابل آن ، به وارث مي رسد2 و از آنجا كه ارث منفعتي است بدون عوض ، امام علم را ارث ناميده است.
از اينجا فهميده مي شود كه وقتي حضرت زكريّا از خداوند وارثي را در خواست كرد ،او را نه براي مالش بلكه براي گرفتن علوم پيامبران و آموختن حكمتها مي خواست.3
علم ميراث كريم
در توضيح اين مطلب ابتدا بايد مقدمه اي را ذكر كنيم . منافع علمي كه به ارث مي رسد، از مال بيشتر است ;چرا كه اولاً ،علم هم براي وارث مفيد است و هم باقيات صالحات براي ميّت مي باشد؛ اما مال ممكن است چنين نباشد و ثانياً ،علمي كه به ارث مي رسد ، هم براي خود وارث مفيد است و هم منفعت آن به ديگران مي رسد ؛ اما مال يا منفعت آن ، تنها براي وارث مفيد واقع مي شود.
در صفت كريميّت ، حالت جود و جوانمردي ، توجه به ديگران ، بخشندگي و مقدّم داشتن مردم بر خود وجود دارد و چون در علم و دارنده ي آن نيز اين صفات ديده مي شود ،امام علم را ميراثي كريم دانسته است.
ادب رعايت منظم وسنن شرعي در برابر خداوند و مردم و مراعات دائمي سنّتهاي پسنديده اي است كه خدا و مردم آن را نهي نكرده و يا به نيكويي از آن ياد كرده و انجام دهنده اش را ستوده باشند ؛ مثل آداب تلاوت قرآن، آداب غذا خوردن ،آداب ميهمان نوازي .
اثر ادب
چون از ادب نظم و ترتيب فهميده مي شود ، پس رعايت ادب ، زينت بخش اعمال و اقوال در مقابل خالق است.4
زينت درختان ، شكوفه ها و برگهاي تازه است . زينت زندگي دنيا ، مال و فرزندان است5 ، مردان با خضاب6 خود را زينت مي دهند و زنان با طلا و جواهر ؛ اما زينت واقعي انسان ادب اوست. او با رعايت منظم و مرتّب آداب بندگي و با انجام دادن اعمال واجب و مستحب، برگ محرمات و مكروهات ، حسن معاشرت با مردم ،خود را با صفات عالي زينت مي بخشد و هر لحظه در وجود خود طراوت و تازگي را تجديد مي كند. آن كسي كه خود را متخلّق به آداب كرده باشد ،گويا زيباييهاي روحي و اخلاقي و زينتهاي شخصيتي وي دائما در حال تجديد است ، زينتي را مي پوشد و سپس با زينتي ديگر خود را مي آرايد . از اين رو ، در همه ي رفتارها و گفته هاي شخص مؤدب ،زيبايي و آراستگي وجود دارد و هر كدام طراوت خاص خود را به او مي بخشد.
آيينه ي صاف
آيينه اي كه صاف و شفاف باشد ،نه صورت را بزرگ تر مي نماياند ، نه كوچك تر ، نه به صورت انسان چيزي مي افزايد ، نه از نشان دادن زيبايي و زشتي چهره فروگذار مي كند. فكر نيز چون از درون انسان سر چشممه مي گيرد ، دشمن او نيست تا فقط عيب جويي كند و همچنين دوست چاپلوسي نيست تا عيبها را بازگو نكند ؛ بلكه هم چون آيينه اي ، صادقانه و بي غل وغش ، حقيقت سيرت انسان را بيان مي كند.
ادب ابراهيم
هنگامي كه حضرت ابراهيم (ع) را به جرم توحيد و بت شكني به آتش مي افكندند ،حضرت جبرئيل نزد او آمد و گفت اگر حاجتي داري ، بگو . ابراهيم (ع) از روي ادب ، عرض حاجت به غير از خدا نكرد كه بنده ، فقط عبد مولايش است و رفتن به در خانه ديگران بي احترامي به مولا و ناتوان دانستن او از بر آوردن نياز بنده اش مي باشد . از اين رو ، در جواب فرمود : با تو ، نه. جبرئيل گفت : پس نجات خود را از خداوند طلب كن.
فرمود: « حَسْبي مِنْ سُؤالي عِلمُهُ بِحالي ؛ علم خدا به حال من كفايت مي كند از سؤال من ».7
رضا خوش قرين است از كف مده
چو دانش بري ارث،ارجش بنه
ادب جامه ي فاخري است نو به نو
ز انديشه پاك،آيينه كن درو8
***
1) منهاج البراعه،ج 21،ص13.
2) همان.
3) سوره ي مريم ،آيه ي 6.
4) منهاج البراعه،ج 21،ص14.
5) «المال و البنون زينة الحياة الدنيا» سوره ي كهف ،آيه ي 46.
6) «الخضاب زينة».حكمت 465.
7) معراج السعاده ،ص 620.
8) منهاج البراعه،ج 21،ص21.
دوستان عيب من بي دل حيران مكنيد
گوهري دارم و صاحب نظري مي جويم :smile:
-
۱۳۸۷/۰۷/۰۳, ۲۲:۵۶ #2
- تاریخ عضویت
تير ۱۳۸۷
- نوشته
- 42
- مورد تشکر
- 76 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
وقال (ع):« اِعْجَبُوا لِهذَا الْاِنْسانِ يَنْظُرُ بِشَحْمٍ وَ يَتَكَلَّمُ بِلَحْمٍ وَ يَسْمَعُ بِعَظْمٍ وَ يَتَنَفَّسُ مِنْ خَرْمٍ.»شگفتيهاي بدن انسان
ترجمه :« به شگفت آييد براي اين انسان كه با پيهي (چشم) مي بيند و با گوشتي (زبان) سخن مي گويد و با استخواني (گوش) مي شنود و از شكافي (بيني) نفس مي كشد .»
آفريدگار شگفتي ساز
از چند چيز ساده مانند پيه، گوشت، استخوان و منفذي كوچك، كه به دست سازنده اي بزرگ و تدبيرگري حكيم آفريده شده، كارهايي بزرگ ساخته است . سادگي جنس اين اعضا، بر بي اهميتي آنها دلالت ندارد؛ بلكه آنها ابزارهاي ادراكات حسي آدمي هستند . عظمت و ارزش اين وسائل ارتباطي، وقتي معلوم مي شود كه توان يكي از آنها كم يا در انجام دادن كارهايشان خلل ايجاد شود و قدرت خود را كاملا از دست دهند . عملكرد اين اعضاي كوچك، بزرگ تر از كار يك فرستنده بزرگ راديويي و گيرنده تصاوير است.
ما چگونه ادراك مي كنيم؟
دانشمندان متحيرند كه انسان چگونه تصويري را كه بر روي شبكيه چشم مي افتد تحليل و بررسي و درك مي كند و يا وقتي ارتجاعات مختلف و امواج كوبنده بر پرده صماخ گوش اثر مي گذارند، چگونه مغز و روح آنها را از هم تشخيص مي دهد و مي تواند بفهمد كه آنها چه هستند و چه مي گويند . جالب تر اين اينكه بدن انسان بدون اراده مستقيم او، مي تواند در حال خواب و در همه حالات بيداري، كار رساندن هوا به بدن را انجام دهد. دانشمندان تبديل تصاوير و صداها و يا تبديل تحليلات مغز را به سخن و گفته ها، به وسيله سيستم عصبي بدن مي دانند ؛ ولي باز هم چگونگي آن مشخص نگشته است . با اين همه علما و دانشمندان الهي اين نكته را پذيرفته اند كه اين پيه و گوشت و استخوان نمي بينند و نمي گويند و نمي شنوند ؛ بلكه آنها تنها وسيله ي ديدن، گفتن و شنيدن هستند و آنچه مي بيند، مي شنود و توان تكلم و يا فهم الفاظ را دارد روح و يا مغز آدمي است.
نكته
اين اجزا با وجود سادگي موادشان، دقايق و ظرايف و ويژگي منحصر به فردي دارند كه اعضاي مشابه ديگر ندارند؛ يعني هر گوشت و پيه و استخوان و منفذي قادر به انجام كار اين چهار عضو نيست، بلكه بايد گوشتي صحبت كند كه تخصص تكلم، از سوي خالقي حكيم در آن به وديعه نهاده شده و يا استخواني باشد كه طبق دستور العملهاي خاصي كه به وسيله ي يك برنامه ريز مدبر بر روي آن تعبيه شده، بتواند بشنود.
دقت در ضعفها عامل فروريزي كوه غرور
عظمت تمام اين كارها با وجود كوچكي و ظرافت و سستي ابزارهاي آنها به انسان توجه مي دهند كه او بسيار ظريف و ضعيف است ؛ پس بايد از مركب غرورش پايين آيد . امام صادق (ع) اين آيه را تلاوت فرمود: «وَ خُلِقَ الْاِنْسانُ ضَعِيفاً»1 ؛ انسان ضعيف آفريده شده است . سپس فرمود: « وَ كَيْفَ لا يَكونُ ضَعيفاً وَ هُوَ يَنْظُرُ بِشَحْمٍ وَ يَسْمَعُ بِعَظْمٍ وَ يَنْطِقُ بِلَحْمٍ»2؛ چگونه ضعيف نيست و حال آنكه او با پيهي نگاه مي كند، با استخواني مي شنود و با گوشتي صحبت مي نمايد !»
شگفت آريد بر انساني كه از پيهي بود بينا
سخن گويد به لحمي بشنود با استخواني نغمه ي دنيا
بر آرد دم ز يك سوراخ مبهم بر سر بيني
كه گر بندد بر آيد جان شيرينش ز سر تا پا
* * *
1) سوره ي آل عمران آيه ي 28.
2) شرح ابن ميثم، ص 243.
دوستان عيب من بي دل حيران مكنيد
گوهري دارم و صاحب نظري مي جويم :smile:
اطلاعات موضوع
کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
اشتراک گذاری