جهت مشاهده مطالب کارشناسان و کاربران در این موضوع کلیک کنید







موضوع: سالار جانبازان (رهبر معظم انقلاب) و هشت سال دفاع مقدس
-
۱۳۸۷/۰۷/۰۱, ۱۲:۵۷ #1
- تاریخ عضویت
بهمن ۱۳۸۶
- نوشته
- 2,483
- مورد تشکر
- 6,392 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 22
- آپلود
- 0
- گالری
-
51
سالار جانبازان (رهبر معظم انقلاب) و هشت سال دفاع مقدس
اگر بخواهیم یک نمونه برای آنچه که شایستهماست پیدا کنیم نگاه کنید به دوران دفاع مقدس، ببینید آن جوانهایی که در جبهه بودند، آن پدر و مادرهایی که این جوانها را میفرستادند، آن خانواههایی که با شوق و ذوق جبهه را پشتیبانی میکردند چه حالتی، چه احساساتی داشتند، آنها نمونههایی خوبی است، اینقدر میدان تحول و پیشرفت به سمت صفات عالیه و فضایل انسانی در آن جا زیاد بوده (تقریبا به عدد افرادی که آنجا بودند) که واقعا احصاء آنها ممکن نیست... ما فقط میشنویم عملیات فاو، خیلی از کارهای مهمی هم که در این عملیات انجام گرفته اینها را همینطور، از رو میدانیم، از اروندرود عبور کردند، فاو را گرفتند، کارخانه نمک را فتح کردند، فلان کار را کردند، ما کلیات را میدانیم، اما اینکه در این قدم به قدم چه گذشته، دیگر اینها را نمیدانیم.
یک صفحه عظیم مینیاتور با نهایت استادی و زیبایی جلوی ما گذاشتهاند، ما هم از دور ایستادهایم نگاه میکنیم، و میگوییم بهبه! نمیرویم نزدیک تا ببینیم در هر گوشه از این مینیاتور، چقدر هنر به کار رفته تا ساخته شده است، این کار را بعضیها میکنند. (21/6/86)دفاع مقدس طرحی از عاشورای حسینی
اگر چنانچه ما نخواهیم این هشت سال جنگ خودمان را با آن هشت یا نه ساعت عاشورای امام حسین علیهالسلام مقایسه کنیم و واقعه عاشورا را بسیار درخشانتر بدانیم که واقعا نیز همین است و بنده هیچ حادثهای را نمیشناسم که با فداکاری آن نصف روز از لحاظ عظمت قابل قیاس باشد اما بالاخره جنگ ما نیز طرحی از همان عاشورا است و یک نمی از همان یم است. حال اگر همین نصف روز حادثه کربلا، در تاریخ ما در طول 1400 سال، چنین اثری را به جا نهاده، چرا فکر نکنیم که جنگ هشت ساله ما میتواند برای سالهای متمادی در داخل جامعه منشأ اثر باشد.
این جنگ، یک گنج بود
میخواهم بگویم که این جنگ یک گنج است. آیا ما خواهیم توانست این گنج را استخراج کنیم یا نه؟ این هنر ماست که بتوانیم استخراج کنیم. امام سجاد علیهالسلام توانست همان چند ساعت، گنج عاشورا را استخراج کند. امام باقر علیهالسلام و ائمه بعد از ایشان استخراج کردند و آنچنان این چشمه جوشان را جاری نمودند که هنوز هم جاری است و همیشه در زندگی مردم منشأ خیر بوده، همیشه بیدار کرده، همیشه درس داده و یاد داده که چه کار باید کرد، الان هم همینطور است.
دفاع مقدس، ذخیرهای تمام نشدنی
من معتقدم این جنگ تمام شدنی نیست یعنی واقعا یک ذخیره و یک گنجینهی عظیمی است که هیچ وقت تمام نخواهد شد و همیشه میتوان از آن استفاده کرد. صد سال میتوان از زلف یار گفت، یعنی از این جنگ واقعا عمری میشود حرف زد.
ضرورت مکتوب کردن ارزشهای دفاع مقدس
ما باید یاد زیبای آن روزهای دوران 8 سال دفاع مقدس را واقعا در ذهنمان نگهداریم و حفظ کنیم و اگر بتوانیم بر روی کاغذ بیاوریم تا برای آینده بماند. ما 8 سال فداکاری داشتهایم و همین کافی است که انسانهایی را هدایت کند.
دفاع از یک حقیقت مقدس
ملت ما از یک آرمان دفاع کردند، از یک حقیقت مقدس دفاع کردند، دلیلش هم این است که آن کسی که در راس این جنگ بود از همه مردم کشور ما معنویتر، الهیتر، خداییتر و محبوبتر بود. بحث این نبود که فرمانده یک آدم معمولی یا نظامی است. عارفترین فرد کشور ما فرمانده این جنگ بود و فرماندهی هم میکرد. شما هر چه کار بکنید برای بزرگداشت دفاع مقدس خوب است، آمار عملیات، آمار پیروزیها، آمار ضربههایی که دشمن خورده، آمار حرفهای خلافی که بعدها ثابت شده دروغ بوده و علیه ما دشمن گفته این کارها باید انجام بگیرد.
منبع: راه میانه
-
تشکرها 6
-
۱۳۸۷/۰۷/۰۱, ۱۹:۰۶ #2
دفاع مقدس برگ درخشان در کتاب تاریخ ملت ما و مایه مباهات همه ایرانیان از ابتدا تا انتها خواهد بود . گر چه من این توفیق رانداشتم تا در آن ایام در کنار مدافعان دین و میهن حاضر باشم اما کسانی را دیده و میشناسم که با تمام اخلاص و ایمان و تنها برای لبیک گفتن به ندای حسین زمان خمینی کبیر قدم در این وادی پر صفا نهادند و جان شیرین را در این هدف مقدس نثار کردند.یادشان گرامی و راهشان نورانی باد. به یاد همه شهیدان عزیز بخصوص شهدای عزیز جوان و نوجوان شهر محمودآباد شهیدان: درویشی.بهروز یداللهی.علی اصغر کثیری. ترزبان.رامی. ابوالحسن و ابوالقاسم و هادی محمدزاده.محمد و عباس آستین فشان و سردار شهیدان شهرم شهید رحیم کریمی.
ای شهیدان چراغتان روشن. برای ماهم دعا کنید و همچنان که ما شما را یاد کردیم شما هم ما را یاد کنید. یاعلی
-
تشکرها 2
-
۱۳۸۷/۰۷/۰۱, ۲۱:۲۰ #3
خامنه ای رهبرم جانها فدای جان تو جان جانان جهانی جان فدای جان تو
مقتدایم گرچه می دانم نیرزد جان من لیک دارم آرزو تا آن کنم قربان تو
"الذین امنوا "راکرده ای معنا تمام "جاهدوا فینا"نشان از وسعت ایمان تو
چون بهاری ابر رحمت سایه داری بر سرم سرزمین عشق سبز از برکت باران تو
با تو بیعت من نمودم از لب خم غدیر تاابدسرمیگذارم بر سر پیمان تو
درمصاف کفر و استکبار و الحاد ونفاق نصرت رحمان بود یاریگر یاران تو
دشمنان دین و آیین را تویی خصم مبین کاخ دشمن لرزد از تکبیر سربازان تو
هرکسی امر "اطیعوالله" از قرآن شنید فرض باشدش امتثال از امر و از فرمان تو
با اولی الامر زمان پیمان نمی باید گسست لعنت قرآن بود بر ناقض پیمان تو
نایب برحق مولا صاحب الامر زمان ! حق نگهدار تو و یاران باایمان تو
-
تشکرها 3
-
۱۳۸۷/۰۷/۰۲, ۰۹:۳۴ #4
- تاریخ عضویت
ارديبهشت ۱۳۸۷
- نوشته
- 494
- مورد تشکر
- 732 پست
- حضور
- 31 دقیقه
- دریافت
- 2
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
Sayyed Ali, You're in our hearts,
You're our greatest love.
May Allah lengthen your life.
-
-
۱۳۸۷/۰۹/۱۲, ۱۵:۴۰ #5
از هرچه بگذریم سخن دوست خوش تر است
به نام خدا
شب بود كه متوجه ايستادن يك پيكان شديم. يكي از اهالي فرياد زد براي سلامتي آقا صلوات بفرستيد ما كه در مغازه حضور داشتيم از روي كنجكاوي بيرون آمديم متوجه شديم مقام معظم رهبري از آن ماشين پياده شدند. دور آقا را گرفتيم، ايشان پس از سلام و احوال پرسي تشريف آوردند و در مغازه نشستند. آقا پس از گوش دادن به درد دل صاحب مغازه و يكي دو نفر از دوستان فرمودند كه ما براي ديدار خانواده شهيدي آمده ايم. خداحافظي كردند و تشريف بردند. صاحب مغازه كه چندان مذهبي نبود و حتي گاه و بي گاه در مورد آقا حرفهايي مي زد، باورش نمي شد كه آقا به مغازه ايشان بيايند، بعدها متوجه شديم آمدن آقا به مغازه ايشان موضوعيتي داشته و اين عمل، صاحب مغازه را از رفتار خود پشيمان كرده است و امروز يكي از علاقه مندان واقعي آقا مي باشد
(ر- م )از بسيجيان تهران
نقل از وبلاگ خاطراتی از مقام معظم رهبری
نظر شما در باره این پیشنهاد چیه؟
(جلسات مناظره)
موضوع مهم : کربلایی کاظم ساروقی، حجتی غیر قابل انکار
چگونه؟؟؟ راه های جلوگیری از مرگ تدریجی جامعه
کم گوی و گزیده گوی چون دُرّ :Sokhan: !!! تا از سُخَنت جهان شود پُر !!!
الحذر الحذر! فَوَ الله لَقَد سَتَر، حتّی کأنَّه قد غَفَر
-
-
۱۳۸۷/۰۹/۱۲, ۱۵:۴۴ #6
هدیه به خاطر قرآن نخواندن!
به نام خدا
قبل از انقلاب من سيزده ساله بودم كه از طرف اداره اوقاف در مسابقات سراسري قرائت قرآن مشهد شركت كردم. در افتتاحيه مسابقات يكي از داوران از من خواست تا قرآن بخوانم .( من به علت اين كه جلسات از طرف دستگاه شاهنشاهي بود)نپذيرفتم. او اصرار كرد و من باز جواب رد دادم. در كنار من پيرمرد تاجري بود كه مرا مي شناخت. به من گفت: جواد چرا نمي روي قرآن بخواني؟ من گفتم نمي خوانم. گفت: اگر بروي پنجاه تومان به تو خواهم داد، گفتم: نمي روم. گفت: اگر بروي صد تومان مي دهم، گفتم: نمي روم. گفت دويست تومان مي دهم، گفتم: حتي اگر 500تومان هم به من بدهي، قرآن نخواهم خواند . بعدها پيرمرد جريان را براي پدرم نقل كرده بود . روزي خدمت حضرت آيت الله خامنه اي بودم همين كه آقا مشغول صحبت بودند، يك دفعه صحبتشان را قطع كردند و فرمودند: من يك بدهي به جواد آقا دارم و پانصد تومان از جيب خود در آوردند به من دادند. من متعجب ماندم. آقا فرمودند: خودت هم نمي داني براي چه به تو بدهكارم!؟ ما هميشه به خاطر قرآن خواندن شما جايزه مي داديم ولي اين بار به خاطر قرآن نخواندنت به شما هديه مي دهيم. بعدها فهميدم كه جريان فرآن نخواندن مرا پدرم براي ايشان نقل كرده بود
جواد سادات فاطمي)از قاريان قرآن - مشهد)
نقل از وبلاگ خاطراتی از مقام معظم رهبری
نظر شما در باره این پیشنهاد چیه؟
(جلسات مناظره)
موضوع مهم : کربلایی کاظم ساروقی، حجتی غیر قابل انکار
چگونه؟؟؟ راه های جلوگیری از مرگ تدریجی جامعه
کم گوی و گزیده گوی چون دُرّ :Sokhan: !!! تا از سُخَنت جهان شود پُر !!!
الحذر الحذر! فَوَ الله لَقَد سَتَر، حتّی کأنَّه قد غَفَر
-
-
۱۳۸۷/۰۹/۱۲, ۱۶:۰۰ #7
هرچه داریم از شهدا داریم
به نام خدا
يك روز سه چهار نفر با يك ماشين آمدند و گفتند: حاج آقا! خودت را آماده كن كه مهمان عزيزي داري! از آنان پرسيدم: چه كسي قرار است بيايد؟ پاسخ شنيدم: رهبر معظم انقلاب. وقتي آقا وارد منزل شدند، شوق ديدار، مرا بهت زده كرده بود. آقا مرا در آغوش كشيدند و صورتم را بوسيدند، بنده نيز دست ايشان را بوسيدم. آقا داخل اتاق شدند و روي زمين نشستند. ابتدا احوال پرسي كردند و از مشكلات سؤال نمودند سپس فرمودند: ‹‹ عكس شهدايتان را بياوريد››. عكس ها را براي حضرت آقا آوردم. ايشان تك تك عكس ها را بوسيدند و آنان را روبروي خود گذاشتند و فرمودند:‹‹ اين شهدا اگر نبودند، ماهم نبوديم. ما هر چه داريم از اين شهدا داريم››. حدود نيم ساعت در محضر آقا بوديم، وقتي خواستند تشريف ببرند رو به من كردند و فرمودند: ‹‹اجازه مي خواهيم برويم››. من گفتم: آقا! اجازه ما هم دست شماست. ناگهان متوجه شدم كه از ايشان پذيرايي نكرده ايم! ديدار ايشان آنقدر ما را شوكه كرده بود كه يادمان رفته بود، آقا مهمان ما هستند. با خجالت از ايشان عذرخواهي كردم، اما ايشان پس از لبخندي زيبا فرمودند: ‹‹ چه اشكالي دارد؟
آقاي مجيد شجاعي پور(پدر سه شهيد)
نقل از وبلاگ خاطراتی از مقام معظم رهبری
نظر شما در باره این پیشنهاد چیه؟
(جلسات مناظره)
موضوع مهم : کربلایی کاظم ساروقی، حجتی غیر قابل انکار
چگونه؟؟؟ راه های جلوگیری از مرگ تدریجی جامعه
کم گوی و گزیده گوی چون دُرّ :Sokhan: !!! تا از سُخَنت جهان شود پُر !!!
الحذر الحذر! فَوَ الله لَقَد سَتَر، حتّی کأنَّه قد غَفَر
-
-
۱۳۸۷/۰۹/۱۲, ۱۶:۰۵ #8
بیایید عقد شما را جاری کنم
به نام خدا
يكي از دوستان مي گفت: يك روز كه مقام معظم رهبري به كوه هاي اطراف تهران رفته بودند با دختر و پسري دانشجو، بر خورد مي كنند كه به لحاظ ظاهري وضع مناسبي نداشتند و تصور مي كردند كه آقا دستور دستگيري آنها را خواهد داد، ولي بر خلاف تصورآن دو، مقام معظم رهبري با آن ها احوال پرسي كردند و از شغل و فاميل بودن آن ها سؤال كردند، پسر وقتي با خلق زيباي آقا مواجه شد، واقعيت را گفت كه ما دوست هستيم،
آقا ابتدا درباره ورزش و مزاياي آن با آن دو صحبت كردند و بعد هم فرمودند: بد نيست صيغه محرميتي در ميان شما بر قرار شود و شما با هم ازدواج كنيد و به آن ها پيشنهاد دادند كه اگر مايل بوديد در فلان تاريخ بياييد، من آمادگي دارم كه شخصأ عقد شما را بخوانم. آن دو خداحافظي كردند و طبق قرار همراه خانواده خود، محضر آقا رسيدند.
آقا عقد آن ها را جاري كردند و با بر خورد كريمانه مقام عظيم الشأن ولايت، اين دو جوان تغيير مسير دادند و آن دختر غير محجبه، به يك دختر محجبه و معنوي و آن پسر دانشجو به يك جوان مذهبي مبدل شدند
آقاي محمد امين نژاد(از كارمندان صدا و سيما- تهران)
نقل از وبلاگ خاطراتی از مقام معظم رهبری
نظر شما در باره این پیشنهاد چیه؟
(جلسات مناظره)
موضوع مهم : کربلایی کاظم ساروقی، حجتی غیر قابل انکار
چگونه؟؟؟ راه های جلوگیری از مرگ تدریجی جامعه
کم گوی و گزیده گوی چون دُرّ :Sokhan: !!! تا از سُخَنت جهان شود پُر !!!
الحذر الحذر! فَوَ الله لَقَد سَتَر، حتّی کأنَّه قد غَفَر
-
-
۱۳۸۷/۰۹/۱۲, ۱۷:۰۹ #9
خوشا به احوال کسانی که اقا را از نزدیک میبیند خوش به حالشون که به این سعادت میرسن
-
-
۱۳۸۷/۰۹/۱۲, ۱۷:۲۸ #10
این غذا از بیت المال است
يك روز مهمان مقام معظم رهبري بودم. فرزند ايشان آقا مصطفي نيز نشسته بود كه سفره گستردهشد،آيت الله خامنه اي به وي نگاهي كرد و فرمود: شما به منزل برويد. من خدمت ايشان عرضكردم: اجازه بفرماييد آقازاده هم باشند، من از وي درخواست كرده ام كه باهم باشيم.
آقا فرمودند: اين غذا از بيت المال است، شما هم مهمان بيت المال هستيد. براي بچه ها جايز نيستكه بر سر اين سفره بنشينند. ايشان به منزل بروند و از غذاي خانه ميل كنند.من در آن لحظه فهميدم كه خداوند چرا اين همه عزت به حضرت آقا عطا فرموده است.
حضرت آيت الله جوادي آملي
نقل از وبلاگ خاطراتی از مقام معظم رهبری
نظر شما در باره این پیشنهاد چیه؟
(جلسات مناظره)
موضوع مهم : کربلایی کاظم ساروقی، حجتی غیر قابل انکار
چگونه؟؟؟ راه های جلوگیری از مرگ تدریجی جامعه
کم گوی و گزیده گوی چون دُرّ :Sokhan: !!! تا از سُخَنت جهان شود پُر !!!
الحذر الحذر! فَوَ الله لَقَد سَتَر، حتّی کأنَّه قد غَفَر
-
اطلاعات موضوع
کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
اشتراک گذاری