-
۱۳۹۱/۰۵/۱۱, ۱۸:۲۶ #1
- تاریخ عضویت
اسفند ۱۳۹۰
- نوشته
- 1,126
- مورد تشکر
- 1,761 پست
- حضور
- 15 روز 15 ساعت 23 دقیقه
- دریافت
- 2
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
طلا و كيفر الهي
*طلا و كيفر الهي
هر روز حادثه تازهاي در خرمشهر به وقع ميپيوست. بسيار اتفاق ميافتاد كه نيروهاي ما بر سر تقسيم اشياي گرانقيمت به روي يكديگر اسلحه ميكشيدند.
گروهبان يكم "شبوط عكاب "از اهالي ناصريه، طبق معمول در خانههاي خرمشهر به دنبال اشياء ميگشت. معمولاً ترانههاي "سلمان المنكوب " خواننده معروف ترانههاي روستايي را زير لب ميخواند. او هر روز چيزي پيدا ميكرد و فورا آن را نزد فرمانده گردان ميبرد و با او تقسيم ميكرد و هرچند وقت يك بار با گرفتن مرخصي تشويقي وسايل دزديده را به خانه ميبرد. شايع بود كه عكاب در دزديدن خوششانس است. نيروهاي گردان به او حسادت ميورزيدند، زيرا بيشتر از همه در دزديدن وسايل اهالي خرمشهر موفق بود.
يك روز كه گروهبان عكاب به قصد جستوجو وارد يكي از خانهها شد، مقداري طلا پيدا كرد. به چپ و راست نگاهي كرد و طلاها را در جيبي گذاشت كه به همين منظور در لباسش درست كرده بود.
ميخواست از خانه خارج شود كه يك نفر از بلندي پريد و راه را بر او بست. اين شخص يك جوان بود كه پارچه سبز رنگي بر پيشاني داشت. با لهجه فارسي ميگفت: "كجا ميروي؟ "
گروهبان شبوط عكاب خشكش زد. سرنيزهاش را بيرون آورد و با تمام قدرت به جوان ايراني حمله كرد. اما اين جوان با هوشاير جا خالي كرد و او مستقيم به سوي ديوار رفت و به آن چسبيد. جوان ايراني به او گفت: "چه ميخواهي ملعون؟! " عكاب دوباره حمله كرد.
آنها درگير شدند. عكاب، ايراني را با قدرت به زمين زد و سرنيزه را برداشت تا در سينه او فرو كند. اما جوان ايراني خيلي باهوش بود. در يك لحظه عكاب را از روي خودش كنار زد و سرنيزهاي در قلب او فرو برد. طلاها ريخت و ايراني كه در اصل صاحب طلاها بود، آنها را برداشت.
جنازه عكاب آن قدر آن جا ماند تا كرمها در آن خانه كردند. سرانجام افراد گردان جسد او را پيدا كردند و بدين ترتيب پرونده عكاب در گردان بسته شد و سرنوشت او درس عبرتي براي افرادظريف و باريكبين شد.
يكي از سربازان گفت: "خداوند شبوط عكاب را به سزاي اعمالش رساند. او مرتكب جنايات بيشرمانهاي شد. دامن بسياري از دختران خرمشهر توسط او لكه دار شد. اموال مردم اين شهر را دزديد و در گردان نيز جاسوس فرمانده بود و عليه سربازان جاسوسي ميكرد. اي خدا چقدر عادلي! اي پروردگار چقدر زيبايي! خدايا! خشم و عضبت را درباره او به من نشان دادي. "
اما در قرارگاه گردان، فرمانده گردان به شدت اندوهگين بود، زيرا يكي از منابع درآمد حرام را از دست داده بود. اداره توجيه سياسي نيز يكي از خيابانهاي نزديك مقر گردان [در خرمشهر] را "شبوط عكاب " گذاشت. بعضي از سربازان، هنگامي كه از اين خيابان ميگذشتند، ميگفتند: "خدا هزار بار لعنتت كند، شبوط! "
شايد عكاب يكي از شگفتيهاي دوران اشغال خرمشهر باش
ویرایش توسط جنات : ۱۳۹۱/۰۵/۱۱ در ساعت ۱۸:۳۰
اطلاعات موضوع
کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
موضوعات مشابه
-
تحكيم خانواده در آموزههاي قرآني
توسط صدیقه طاهره در انجمن مسائل خانوادهپاسخ: 23آخرين نوشته: ۱۳۹۴/۰۸/۰۳, ۱۴:۲۹ -
<<¤>>كينه توزي و مضرات آن<<¤>>
توسط seyed yasin در انجمن اخلاقپاسخ: 1آخرين نوشته: ۱۳۹۲/۰۸/۰۵, ۲۱:۵۴ -
منظور از جمله (هيزمهاى جهنم را صخرهها و انسانها تشكيل مى دهند) در قرآن چيست؟
توسط غلام خیبر شکن در انجمن تفسیر موضوعیپاسخ: 4آخرين نوشته: ۱۳۹۱/۰۳/۰۱, ۰۷:۴۷ -
••*♥^^♥*••برائت از مشركين ••*♥^^♥*••
توسط بنده خدا در انجمن سور ه ها و آیاتپاسخ: 8آخرين نوشته: ۱۳۹۰/۱۱/۱۸, ۱۹:۰۶ -
جمع بندی اقتلت نفسا زكيه بغير نفس؟
توسط نتگرد در انجمن حکایت، داستان و درس هایی از قرآنپاسخ: 4آخرين نوشته: ۱۳۹۰/۱۰/۰۹, ۱۹:۴۳
اشتراک گذاری