نمایش نتیجه های نظرسنجی ها: عامل اصلی موفقیت یا شکست کیست؟
- رأی دهندگان
- 31. شما نمی توانید در این نظرسنجی رای دهید.
نظرسنجی با انتخاب چندگانه
-
۱۳۸۷/۰۷/۰۲, ۰۹:۵۷ #1
- تاریخ عضویت
مهر ۱۳۸۶
- نوشته
- 259
- مورد تشکر
- 337 پست
- حضور
- 23 دقیقه
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
جبرو اختیار و امربین الامرین!
بسم الله الرحمن الرحیم
یکی از مباحث جنجال برانگیز در علم کلام بحث جبر و اختیار است .
گروهی جبری و گروهی اهل تفویض هستند که شیعه به هیچ کدام اعتقاد ندارد و می گوید نه جبر است و نه تفویض بلکه بین الامرین !
برای توضیح این مسئله روایات این باب و در حاصل توضیح انان را خواهم اورد :
اصول کافى جلد 1 صفحه: 218 رواية: 2
امام صادق عليهالسلام فرمود: هر که معتقد باشد که: خدا خلقش را به بىعفتى و زشتکارى فرمان مىدهد بر خدا دروغ بسته است و هر که معتقد شود که کار نيک و بد از اوست بر خدا دروغ بسته است.1
اصول کافى جلد 1 صفحه: 218 رواية: 3
وشاء گويد از حضرت رضا(ع) پرسيدم و عرضکردم: خدا کار را به خود بندگان واگذاشته است؟ فرمود: خدا قادرتر از اينست، عرض کردم: پس ايشان را بر گناه مجبور کرده است؟ فرمود خدا عادلتر و حکيمتر از اينست، سپس فرمود: خدا فرمايد: اى پسر ادم من بکارهاى نيک تو از خود تو سزاوارترم و تو بکارهاى زشتت از من سزاورترى (به حديث 383 رجوع شود) مرتکب گناه مىشوى بسبب نيروئى که من در وجودت قرار دادهام.2
اصول کافى جلد 1 صفحه:218 رواية: 4
يونس بن عبدالرحمن گويد: حضرت رضا(ع) بمن فرمود: بگفتار قدريه (اهل تفويض) قائل مباش زيرا قدريه نه بگفتار اهل بهشت قائل شدند ونه بگفتار اهل دوزخ و نه بگفتار شيطان براى اينکه اهل بهشت گفتند (سوره 7 43) (((سپاس خداى راست که ما را باين بهشت هدايت فرمود و اگر خدا ما را هدايت نمىکرد، ما هدايت نمىشديم))) و اهل دوزخ گفتند (سوره 23 106) (((پروردگار، شقاوت خود ما بر غلبه کرد و ما گروهى گمراه بوديم))) و شيطان گفت: (((پروردگار بسبب انکه تو مرا گمراه کردى))) (پس اين هر سه طايفه نيکى و بدى را بخدا ارجاع مىدهند ولى قدريه بخودشان بر مىگردانند) عرض کردم بخدا سوگند من بگفتار ايشان قائل نيستم بلکه مىگويم چيزى نباشد مگر بوسيله انچه خدا خواهد و اراده کنند و تقدير نمايد و حکم فرمايد، فرمود: اى يونس چنين نيست، چيزى نباشد مگر انچه خدا خواهد و اراده کند و تقدير نمايد و حکم فرمايد مىدانى مشيت (خواست خدا) چيست! گفتم: نه: فرمود: ذکراولست (ياد نخستين) مىدانى اراده چيست؟ گفتم: نه فرمود: ان تصميم است بر انچه مىخواهد، مىدانى قدر چيست؟ گفتم: نه فرمود ان اندازهگيرى و مرزبندى است مانند مقدار بقا و زمان فناء سپس فرمود و قضا (حکم) محکم ساختن و وجود خارجى دادنست، يونس گويد: از انحضرت اجازه خواستم که سرش را ببوسم و عرضکردم :گرهى برايم گشودى که از ان بىخبر بودم.3
اصول کافى جلد 1 صفحه:220 رواية: 5
امام صادق عليهالسلام فرمود: همانا خدا خلق را افريد و دانست که انها بچه راهى مىروند و ايشانرا امر کرد و نهى فرمود: هر امرى که بايشان نمود راهى بترکش براى انها گذاشت (بطوريکه با اختيار خود بجا اوردند و مجبور و ناچار نباشند) و انجام ندهند و ترک نکنند مگرباذن خدا.4
اصول کافى جلد 1 صفحه: 220 رواية: 6
امام صادق از قول پيغمبر(ص) فرمايد هر که معتقد باشد که خدا بزشتکارى فرمان مىدهد بر خدا دروغ بسته و هر که معتقد باشد که خير و شر بغير خواست خداست، خدا را از سلطنتش بيرون کرده و هر که معتقد باشد که ارتکاب گناه با نيروى خدا نيست بر خدا دروغ و هر که بر خدا دروغ بندد خدا او را بدوزخ برد.5
اصول کافى جلد 1 صفحه:221 رواية 9
امام باقر و امام صادق عليهماالسلام فرمودند: خدا بمخلوقش مهربانتر از انستکه ايشانرا مجبور بر گناه کند و سپس بجهت ان عذابشان نمايد (چنانچه جبرى مذهب گويد) و خدا عزيزتر از انستکه چيزى را بخواهد و نشود (چنانچه تفويضى مذهب گويد) راوى گويد از ان دو حضرت سؤال شد که: مگر ميان جبر و تفويض منزل سومى است، فرمودند: ارى منزلى است فراختر از ميان اسمان تا زمين.6
اصول کافى جلد 1 صفحه: 224 رواية: 14
امام صادق عليه السلام فرمود: نه جبر درست است و نه تفويض بلکه امرى است ميان اين دو امر، راوى گويد: گفتم امر ميان دو امر چيست؟ فرمود مثلش اينستکه مردى را مشغول گناه بينى و او را نهى کنى او نپذيرد و تو او را رها کنى و او ان گناه را انجام دهد، پس چون او از تو نپذيرفته و تو او را رها کردهاى نبايد گفت تو او را بگناه دستور دادهاى.7
-
۱۳۸۷/۰۷/۰۲, ۱۰:۰۰ #2
- تاریخ عضویت
مهر ۱۳۸۶
- نوشته
- 259
- مورد تشکر
- 337 پست
- حضور
- 23 دقیقه
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
اما نکاتی که محصل این روایات است :
خداوند امر به فحشا و منکر نمی کند
هر کسی هم خیر و شرش بصورت مطلق به دست خودش نیست .
خداوند عادل تر از انست که بنده ای را مجبور به گناه کند و بعد او را به این خاطر عذاب نماد
و خداوند قدرتش وسیع تر از اینست که قدرتش رو به دست بنده اشت واگذار نماید
اینگونه نیست که چون انسان مختارشد دیگر خواست خداوند در دایره امکان تحقق نیابد بلکه او هرکاری خواست می تواند انجام دهد و هرنوع مشیتی را می تواند اعمال نماید
هر عملی که توسط یک بنده انجام می شود با اذن خداوند انجام گرفته و تا این اذن الهی نباشد هیچ عملی از عباد صادر نخواهد شد
معنای بین الامرین در روایات یک معنی سومی هست غیر از جبر و تفویض و وسعت مابین زمین و آسمان را پر کرده !
نتیجه :
قائده اولی اینست که ما قدرت داریم اما نه اینه قدرت کاملا به دست خودمون واگذارده شده باشه بله این قدرتی است از جانب خداوند متعال .مفوضه می گویند خداوند قدرت را داده به ما و خودش کشیده کنار!
لکن ما چنین نمی گوییم بلکه می گوییم ما قدرت داریم ولی خداوند این را به ما داده و اذن داده که کاری انجام بدهیم همون معنی به حول الله و قوته اقوم و اقعد..
حال که ما قدرت داریم واز خداوند این قدرت را داریم هیچ کاری بدون اذن خداوند انجام نمی شود.مثلا من قدرت به نماز دارم خدا هم این قدرت را به من داده ولی تا خداوند اذن ندهد من نمی توانم نمازم را بخوانم
پس تا اینجا من می تونم اختیار کنم که نماز را بخوانم ولی هنوز تا خداوند اذن نخواهد کار من انجام نمی شود .وقتی اذن خدا بود این کار هم حاصل می شود .پس در اینجا ما مختار تام نیستیم بلکه این اختیار ما زمانی تحقق می یابد که اذن الهی باشد
حال اصل اینست که کارهایی که ممکنات می خواهند با اختیار خود انجام دهند خداوند هم به انها اذن داده چون این مقتضای عالم اختیار و امتحان هست اما گاهی بنا به مصالحی اذن داده نمیشود!
به نظر حقیر معنی سومی که مابین زمین و آسمان هست همین است یعنی ما قدرتمون ازخداست نه از خود و می توانیم اختیار کنیم کاری را اما به شرط اینکه اذن خدا باشد
حال اگر خداوند اذن داد این کار جبر نمی شود چون ما خواسته ایم خدا تایید کرده !و گاهی هم می خواهیم کای انجام بشه ولی خداوند اذن نمی دهد الله العالم ..
مثال طبیعی ان رای گیری است .مردم حق انتخاب دارند ولی به شرط اینکه به امضای ولی فقیه تایید شود .حال نه مردم مجبور هستند و نه اینکه هرچی آنها بگویند تحقق یاید
-
۱۳۸۷/۰۷/۰۲, ۱۰:۰۳ #3
- تاریخ عضویت
مهر ۱۳۸۶
- نوشته
- 259
- مورد تشکر
- 337 پست
- حضور
- 23 دقیقه
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
نکته :
برخی در تبین معنی امربین الامرین چنین میگویند که ما در برخی کارها مجبوریم و در برخی کارها مختار..
مثلا در کجا به دنیا بیاییم و در کجا بمیریم و از این قبیل چیزها مجبوریم و در برخی چیزها کاملا مختاریم مثلا درس بخوانیم و..
که این معنی کاملا اشتباه است زیرا این می شود هم جبر و هم تفویض .یعنی در برخی امور ما مجبوریم و در برخی اومور ما مختار که این را روایات کاملا نفی می کنند
مسئله اینست که ما مختار تام نیستیم نه اینکه در برخی امور مختار باشیم !
و همچنین اینکه ما در کجا به دنیا بیاییم مربوط به فعل ما نیست که بگوییم این جبر است .جبر زمانی هست که مربوط به عملکرد ما باشد نه اینکه مربوط به عملکرد دیگری !
ویرایش توسط مُدَبّر : ۱۳۸۷/۰۷/۰۲ در ساعت ۱۰:۰۴
-
تشکر
-
۱۳۸۷/۰۷/۰۲, ۱۰:۰۹ #4
- تاریخ عضویت
مهر ۱۳۸۶
- نوشته
- 259
- مورد تشکر
- 337 پست
- حضور
- 23 دقیقه
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
متن عربی روایات شریفه :
1- الحسين بن محمد عن معلى بن محمد عن الحسن بن علي الوشاء عن حماد بن عثمان عن ابي بصير عن ابي عبد الله قال من زعم ان الله يامر بالفحشاء فقد کذب على الله و من زعم ان الخير و الشر اليه فقد کذب على الله
2- الحسين بن محمد عن معلى بن محمد عن الحسن بن علي الوشاء عن ابي الحسن الرضا ع قال سالته فقلت الله فوض الامر الى العباد قال الله اعز من ذلک قلت فجبرهم على المعاصي قال الله اعدل و احکم من ذلک قال ثم قال قال الله يا ابن ادم انا اولى بحسناتک منک و انت اولى بسيئاتک مني عملت المعاصي بقوتي التي جعلتها فيک
3- علي بن ابراهيم عن ابيه عن اسماعيل بن مرار عن يونس بن عبد الرحمن قال قال لي ابو الحسن الرضا ع يا يونس لا تقل بقول القدرية فان القدرية لم يقولوا بقول اهل الجنة و لا بقول اهل النار و لا بقول ابليس فان اهل الجنة قالوا الحمد لله الذي هدانا لهذا و ما کنا لنهتدي لو لا ان هدانا الله و قال اهل النار ربنا غلبت علينا شقوتنا و کنا قوما ضالين و قال ابليس رب بما اغويتني فقلت و الله ما اقول بقولهم و لکني اقول لا يکون الا بما شاء الله و اراد و قدر و قضى فقال يا يونس ليس هکذا لا يکون الا ما شاء الله و اراد و قدر و قضى يا يونس تعلم ما؛ المشيئة قلت لا قال هي الذکر الاول فتعلم ما الارادة قلت لا قال هي العزيمة على ما يشاء فتعلم ما القدر قلت لا قال هي الهندسة و وضع الحدود من البقاء و الفناء قال ثم قال و القضاء هو الابرام و اقامة العين قال فاستاذنته ان اقبل راسه و قلت فتحت لي شيئا کنت عنه في غفلة
4- محمد بن اسماعيل عن الفضل بن شاذان عن حماد بن عيسى عن ابراهيم بن عمر اليماني عن ابي عبد الله ع قال ان الله خلق الخلق فعلم ما هم صائرون اليه و امرهم و نهاهم فما امرهم به من شيء فقد جعل لهم السبيل الى ترکه و لا يکونون اخذين و لا تارکين الا باذن الله
5- علي بن ابراهيم عن محمد بن عيسى عن يونس بن عبد الرحمن عن حفص بن قرط عن ابي عبد الله ع قال قال رسول الله ص من زعم ان الله يامر بالسوء و الفحشاء فقد کذب على الله و من زعم ان الخير و الشر بغير مشيئة الله فقد اخرج الله من سلطانه و من زعم ان المعاصي بغير قوة الله فقد کذب على الله و من کذب على الله ادخله الله النار
6- علي بن ابراهيم عن محمد بن عيسى عن يونس بن عبد الرحمن عن غير واحد عن ابي جعفر و ابي عبد الله ع قالا ان الله ارحم بخلقه من ان يجبر خلقه على الذنوب ثم يعذبهم عليها و الله اعز من ان يريد امرا فلا يکون قال فسئلا ع هل بين الجبر و القدر منزلة ثالثة قالا نعم اوسع مما بين السماء و الارض
7 محمد بن ابي عبد الله عن حسين بن محمد عن محمد بن يحيى عمن حدثه عن ابي عبد الله ع قال لا جبر و لا تفويض و لکن امر بين امرين قال قلت و ما امر بين امرين قال مثل ذلک رجل رايته على معصية فنهيته فلم ينته فترکته ففعل تلک المعصية فليس حيث لم يقبل منک فترکته کنت انت الذي امرته بالمعصية
-
۱۳۸۷/۰۷/۰۲, ۱۲:۳۷ #5
- تاریخ عضویت
شهريور ۱۳۸۷
- نوشته
- 937
- مورد تشکر
- 1,691 پست
- حضور
- 1 ساعت 48 دقیقه
- دریافت
- 2
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
-
تشکر
-
۱۳۸۷/۰۷/۰۹, ۰۰:۵۲ #6
با سلام
پس تا اینجا من می تونم اختیار کنم که نماز را بخوانم ولی هنوز تا خداوند اذن نخواهد کار من انجام نمی شود .وقتی اذن خدا بود این کار هم حاصل می شود .پس در اینجا ما مختار تام نیستیم بلکه این اختیار ما زمانی تحقق می یابد که اذن الهی باشد
این کلام شما مورد قبول من هم هست. اما سوال این است چرا خداوند به بعضی اراده های خوب اذن می دهد و به بعضی نمی دهد؟؟ و یا به بعضی اراده های گناه اذن می دهد و به برخی نمی دهد؟؟ و همچنین بسیار اتفاق می افتد که ما اراده ی گناه نمی کنیم اما اذن خدا به گناه تعلق می گیرد و انجام می شود مثلا دوست نداریم گناهی را بکنیم اما گناه می کنیم؟؟؟
-
۱۳۸۷/۰۸/۰۶, ۰۷:۱۹ #7
- تاریخ عضویت
اسفند ۱۳۸۵
- نوشته
- 1,799
- مورد تشکر
- 3,021 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
-
18
بنام خدا
دسته ديگر: آياتى است كه مى فرمايد آنچه انسان انجام مى دهد ، بايد به اذن خدا باشد: «وَ مَا كَانَ لِنَفْس أَن تُؤْمِنَ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّه; (يونس ، 100) امّا هيچ كس نمى تواند ايمان بياورد ، جز به فرمان خدا و توفيق و يارى و هدايت او !»; يعنى حتى ايمان و كفر انسان محكوم اذن الهى است .
از روزى كه بشر به فكر شناخت طبيعت وجود خود ، افتاده مسأله جبر و اختيار براى او مطرح بوده است . از اين جهت بايد گفت در تمام تمدن ها ، مسأله آزادى انسان در حوزه اعمال خود ، مطرح بوده است .
در تمدن اسلامى مسأله «جبر و اختيار» انسان پيش از همه وقت مورد بحث قرار گرفته است . برخى به سوى جبر كشيده شده اند و جلوه هاى اختيار را در كارهاى انسان بى اهميت تلقى كرده اند ، در حالى كه برخى ديگر به اختيار كامل كه سر از «وانهادگى» انسان به خويش درآورده قائل شده اند . در حالى كه در اين مورد راه سومى نيز وجود دارد كه مى تواند به نزاع دو طرف خاتمه بخشد و اين راه سوم همان ميانه جبر و تفويض است كه در قرآن و روايات اهل بيت به آن تصريح شده است و شيعه به آن معتقد است .
با توضيح ديدگاه قرآن كه منبع اصلى معارف اسلام است اميدواريم پاسخ مناسب را در رابطه با عقيده شيعه به دست آوريد .
در قرآن كريم ، آياتى وجود دارد كه موجب توهّم جبر است; يك دسته از اين آيات مى فرمايد كه مشيت و اراده شما ، محكوم مشيّت خداست و مشيت خدا بر شما غلبه دارد: «وَ مَا تَشَآءُونَ إِلاَّ أَن يَشَآءَ اللَّهُ رَبُّ الْعَــلَمِين;(تكوير ،29) و شما اراده نمى كنيد مگر اينكه خداوند اراده كند و بخواهد» ، آيه فوق ايهام دارد كه اگر خدا بخواهد ، در ما مشيتى پيدا مى شود و اگر نخواهد ، ما نيز نخواهيم خواست و كارى انجام نمى دهيم ، پس آن چه مؤثر است ، خواست خداست و ما ابزارى ارده اى بيش نيستيم .
-
۱۳۸۷/۰۸/۰۶, ۰۷:۲۷ #8
- تاریخ عضویت
اسفند ۱۳۸۵
- نوشته
- 1,799
- مورد تشکر
- 3,021 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
-
18
بنام خدا
آياتى در مورد قضا و قدر وجود دارد كه دلالت مى كند بر اينكه آن چه انجام مى دهيد ، در كتابى نوشته شده است و هيچ چيز خارج از حوزه هاى قضا و قدر الهى تحقق نمى يابد .
در همه اين موارد ، قاهريّت مشيت و اراده و اذن و قضا و قدر خداوند در مورد انسان ، به معنى نفى اختيار نيست; بلكه زمانى چنين است كه اينها جانشين اختيار شوند; يعنى يك كار ، يا بايد به اراده ما انجام شود ، يا به اراده خدا ، كه در صورت اخير ، اراده خدا ، اراده ما را نفى مى كند ، ولى اراده خدا و انسان ، در عرض هم نيستند و اراده خدا جانشين اراده انسان نمى گردد; بلكه در طول يكديگرند; كارى كه با اراده انسان صورت مى گيرد ، اين كار با مبادى و آثارش; مثلاً وجود قلم به وجود دست وابسته است و وجود دست هم به اراده انسان وابسته است ، نوشتن ، يك عمل اختيارى است; ولى بايد از مجارى خاص تحقق يابد كه اگر اين ها را خدا نداده بود ، ما همين نوشتن اختيارى را نمى توانستيم انجام دهيم; كار ما ، با اراده خود ما ، رابطه علل و معلولى دارد ، ما بايد اراده كنيم تا كارى انجام گيرد; تا اراده نكنيم ، كار تحقق نمى يابد امّا همين علت و معلول و نيز مبادى ديگر ، همه ، متعلق اراده الهى است . علت قريب و مباشر اين كار ، اراده انسان است ، پس اراده الهى در طول اراده انسان است . بنابراين تأثير اراده انسان به عنوان «جزء اخير از علت تامّه» در كار خودش (اختيار) با استناد وجود همه اجزاء علت تامّه ، به خداى متعال منافاتى ندارد و اين خداى متعال است كه وجود جهان و انسان و همه شئون وجودى او را در يد قدرت خود دارد و همواره به آنها وجود مى بخشد و نو به نو آنها را مى آفريند و هيچ موجودى در هيچ حالى و در هيچ زمانى بى نياز از او نيست و استقلالى از او ندارد; به همين خاطر گفته مى شود كارهاى اختيارى انسان ، از خداى متعال و خارج از قلمرو اراده او بى نياز نخواهد بود و همه صفات و ويژگى ها و حدود مشخصات آن ها نيز به تقدير و قضاء الهى وابسته است .
علاوه بر اين، در صورتى كه انسان ، اختيارى در انجام دادن كارهايش نداشته باشد ، ديگر جايى براى وظيفه و تكليف و امر و نهى و پاداش و كيفر ، باقى نخواهد ماند و هدف آفرينش در اين صورت ، نقض خواهد شد; زيرا هدف از آفرينش جهان و طبيعت ، فراهم شدن زمينه آفرينش انسان است تا با فعاليت اختيارى و عبادت و بندگى خداى متعال ، به والاترين كمالات امكانى و مقام قرب الهى نايل گردد و شايسته دريافت رحمت هاى ويژه پروردگار شود . قدرت تصميم گيرى و انتخاب ، يكى از يقينى ترين امورى است كه مورد شناسايى انسان ، واقع مى شود .(1)
در همين مثال كه ذكر شد انسان در نوشتن و سخن گفتن تنها در حد يك قلم و يا بلندگو نيست بلكه قلم و بلندگويى است كه خودش نيز انتخاب مى كند و با اراده خود تصميم مى گيرد كه: حق بگويم يا باطل بنويسم و در مثالى بسيار ساده: انسان در نياز به خوردن و آشاميدن مقهور اراده خداست و نمى تواند نخورد يا نياشامد امّا اينكه ليوان آب حلال را براى خوردن بر دارد يا ليوان آب حرام را ، در اينجا اختيار دارد و خود بايد برگزيند . پس براى خوردن مجبور است امّا براى حرام خورى مجبور نيست .
*********
1: معارف قرآن ، استاد محمدتقى مصباح يزدى ، ص 374 ـ 393
-
۱۳۸۷/۰۸/۱۶, ۰۹:۵۲ #9
دوستان این دیگه چه بحثی یه ؟
جبر و اختیار برای اونایی یه که بنده نیستند
وقتی بنده ی خدا شدی و زمامتو دادی دست خدا ، دیگه جبر و اختیار معنی می ده ؟
آیا جا نداره یکبار دیگه سفارش مولای ما امام جعفر صادق علیه السلام رو به عنوان بصری مرور کنیم ؟
حضرت فرمودند: اى ابوعبدالله علم به خواندن و فراگرفتن نمىباشد بلكه نورى است كه مىتابد در قلب هر كس كه خداوند بخواهد او را هدايت نمايد. پس اگر علم خواهى از خودت در مرحله اول عبوديت را بخواه و علم را به عمل كردن به آن طلب كن و از خداوند طلب فهم كن تا خداوند به تو بفماند.
عنوان مىگويد به حضرت خطاب كردم اى شريف!
حضرت فرمودند: بگو اى ابوعبدالله
گفتم اى ابوعبدالله حقيقت عبوديت چيست ؟
حضرت فرمودند: سه چيز است:1. اين كه بنده در آن چه خداوند به او داده براى خودش مالكيتى نبيند چون بندگان مالكيتى ندارند و مال را مال خداوند مىدانند و در هر جا او فرموده قرار مىدهند. 2. اينكه بنده براى خودش تدبير و پيش بينى نكند. 3- تمام مشغولیّاتش در آن منحصر شود كه خداوند او را بدان امر نموده است و یا از آن نهی فرموده است.
پس هر گاه بنده در آنچه خداوند به او داده براى خودش مالكيتى نبيند، انفاق در مواردى كه خداوند امر به انفاق كرده راحت مىشود.
و هر گاه بنده تدبير امورش را به مدبر حقيقى يعنى خداوند واگذار كند مشكلات و مصائب دنيا براى او آسان مىشود.
و هر گاه بنده مشغول به انجام اوامر خداوند و ترك نهىهاى او شود وقتى براى مجادله و فخر كردن بر ديگران نمىيابد.
پس هر گاه خداوند به بنده اين سه چيز را كرامت فرمايد دنيا، شيطان و خلق بر او آسان خواهد شد و ديگر دنيا را به جهت افزونطلبى و فخر فروشى نمىخواهد و آنچه را در نزد مردم است به جهت برترى بر ديگران نمىخواهد و ايامش را به بطالت نمىگذراند و اين اول درجه تقوى است.
یا علی ع
-
تشکر
-
۱۳۸۸/۰۳/۲۶, ۰۶:۵۲ #10
- تاریخ عضویت
اسفند ۱۳۸۵
- نوشته
- 1,799
- مورد تشکر
- 3,021 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
-
18
بنام خدا
اراده الهي و اراده انسان در عرض هم و مانعه الجمع نيستند بلكه در طول هم ميباشند مانند تاثير اراده انسان بر روي كليد در باز كردن قفل در يا قلم در نوشتن. بنابراين تاثير اراده انسان به عنوان آخرين جزء به وجود آمدن فعل منافاتي با استناد وجود همه اجزاء بوجود آورنده فعل از جمله اراده انسان به خداي متعال ندارد و وجود جهان و انسان و همه مراتب وجودي او از جمله افعالش تحت قدرت خداوند بوده و همواره به آنها وجود ميبخشد و پيوسته به خداوند نيازمند بوده و از او همه صفات، ويژگيها و حدود مشخصات خود را دريافت ميكنند پس فعل انسان هم مستند به خداوند است هم مستند به انسان و اراده انسان مانند اصل وجودش كه وابسته به اراده الهي است.(1) بنابراين، تعيين خصوصيات افعال اختياري (تقدير عيني) و تعيين بخشيدن و ايجاب آن (قضاي عيني) به هيچ وجه مستلزم طرد و سلب اختيار نيست بلكه با آن همراه است و از مجراي آن گذر ميكند.(2)
×××××××
1: آموزش عقائد، ص 186-184
2: آموزش كلام اسلامي، ص 343
-
تشکر
اطلاعات موضوع
کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
اشتراک گذاری