-
۱۳۹۵/۰۸/۲۸, ۰۹:۲۰ #1شروع کننده موضوع
- تاریخ عضویت
دي ۱۳۹۰
- نوشته
- 4,290
- مورد تشکر
- 19,696 پست
- حضور
- 83 روز 18 ساعت 19 دقیقه
- دریافت
- 8
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
سعادت , حسینی
سعادت حقیقی در تعالی روح انسان معنا می شود.
تعالی که از آگاهی نسبت به جهان و انسان نشأت گرفته
و انسان را آماده زندگی ابدی می سازد.
حسین ابن علی(علیه السلام) سعادتمند واقعی بود.
سعادتمندی که مرگ در راه دفاع از حق و حقیقت را در مقابل زندگی با ستمکاران سعادت می دانست.
زمانی که انسان سعادت را با روح خود احساس نمود،
زیبایی و ثروت وسیله ای عالی برای رشد او می شود.
در این هنگام همان ثروتی که در صورت عدم آموزش وسیله ای برای بدبختی اوست،
سجاده عبادت و سکوی پرواز انسان می گردد.
قرار گرفتن انسان در مرز حیات و مرگ به این معنا است که :
هر زمان به او گفته شد که «می خواهیم تو را راهی ابدیت کنیم» بگوید من آماده هستم.
آگاهی نسبت به چیستی دنیا و انسان و حقانیت جهان آخرت،
انسان را برای ورود به ابدیت در هر لحظه آماده ساخته و او را از سعادت حقیقی بهره مند می سازد.
سعادت حسینی:
امام حسین(علیه السلام) سعادتمند واقعی بود که:
به خاطر لذایذ زودگذر دنیا و مال و مقام با یزید بیعت نکرد.
امام از مفهوم حیات و مرگ و هدف خود آگاه بوده و همین آگاهی موجب شد که چنین فرمودند:
«ای انسان ها مگر نمی بینید که حق مورد عمل واقع نمی شود و از باطل اجتناب نمی ورزند؟
من مرگ در راه دفاع از حق و ریشه کن کردن باطل را چیزی جز سعادت
و زندگی با ستمکاران را جز ملامت و دلتنگی نمی بینم.»
حسین علیه اسلام و بی تفاوتی نسبت به ظلم و بی عدالتی!
حسین علیه اسلام و رها کردن هدف خلقت! هرگز!
امام آگاه بود، روشن بود، سعادتمند بود که مرگ در راه حق را سعادت می دانست.
تمام زندگی امام در مرز حیات و مرگ گذشت.
امام هر لحظه برای مرگ آماده بود،
چرا که روح ایشان به تعالی رسیده و سعادت را با جان و دل چشیده بودند.
برای انسانی که در زندگی طعم سعادت را چشیده باشد،
مرگ شکوفا شدن زندگی با سعادت اوست.
به همین علت زندگی امام حسین(علیه السلام)
در شهادت ایشان شکوفا شد. صلی الله علیک یا ابا عبد الله...
پروردگارا! ما را در رهایی از ضد سعادت ها یاری رسان
و سعادت حسینی را نصیب ما بفرما.
امین یارب العالمین!
ویرایش توسط علی ولی زاده : ۱۳۹۵/۰۸/۲۸ در ساعت ۰۹:۳۰
-
تشکرها 6
-
۱۳۹۵/۰۸/۲۹, ۰۶:۲۰ #2شروع کننده موضوع
- تاریخ عضویت
دي ۱۳۹۰
- نوشته
- 4,290
- مورد تشکر
- 19,696 پست
- حضور
- 83 روز 18 ساعت 19 دقیقه
- دریافت
- 8
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
كمال انسان در اين است كه مظهر اسماي حسناي خداوند باشد؛
زيرا كمال مطلق و نامحدود از آنِ خداست و غير خداوند، ذاتاً سهمي از كمال هستي ندارد.
عصاره اسماي الهي، علم و قدرت است كه حيثيّت وجودي هماهنگ كننده آن دو حيات مي باشد.
موجود زنده، آگاه و مقتدر است. هر اندازه حيات موجودي قوي باشد،
علم و اقتدار او نيرومند خواهند بود
و اگر حيات موجودي نامتناهي بود،
حتماً علم او نامحدود و اقتدار وي غير متناهي مي باشد.
هر اندازه انسان صالح سالك از عَقَبات كئود خود خواهي و براي خود خواستن برهد
و از غير خداوند منقطع گردد، به همان نسبت،
كمالات اسماي حسناي خدا در او ظاهر ميگردد
و در نتيجه آن، چنين خواهد شد كه علم خداوند در معارف علمي او تجلّي مييابد
و اقتدار الهي در معارك عملي او ظاهر ميگردد
و بالاخره، حيات نامحدود الهي به اندازه سعه وجودي انسان متعبّد و منقطع از غير خداوند،
در وي متبلور خواهد شد.
مظاهر تامّ اسماي حسناي الهي در جامعه انساني،
همانا انبياي عظام و أئمه هُداة مهديّين (عليهمالسلام) اند
كه اَحَدي از افراد عادي را ياراي همتايي آن ذوات نوراني نيست:
«لا يُقاس بآل محمُد(صلّي الله عليه وآله وسلّم) من هذه الأُمّة أحد و لا يُسوّي بهم».[1]
بعد از اولياي معصوم الهي، نائبان آنهايند كه در پرتو خلافت از آنان،
جامه برين خليفة اللهي را مع الواسطه دربر ميكنند
و آثار اسماي حسناي الهي به وساطت اولياي معصوم (عليهمالسلام)
از سنّت و سيرت عادلانه آنها ظهور مي نمايد،
بعد از آنكه آن آثار فيض و فوز الهي از سنّت معصومانه اهل بيت عصمت و طهارت (عليهمالسلام)
بدون وساطت ديگران تجلّي نموده است و اين ذوات نوراني (عليهمالسلام)
نه تنها در استضائه از خدانيازي به وساطت غير خود ندارند،
بلكه ديگران در هر گونه استفاضه فيض از خداوند سبحان و افاضه آن به ديگران،
محتاج شفاعت و وساطت آن خلفاي بلا فصل الهياند.
همه آن ذوات مقدس در مقام انطواء كثرت در وحدت، نور واحداند؛
همانطوري كه از زيارت جامعه كبيره استفاده ميشود:
«... و أنّ أرواحَكم و نورَكم و طينتَكم واحدةٌ طابتْ و طهُرتْ بعضُها من بعضٍ».
يكي از بزرگترين نايبان امامان معصوم (عليهمالسلام)
حضرت روح الله الموسوي الخمينيرضوان الله تعالي عليه معروف به
امام خميني(قدسسرّه) است كه محور تمام رفتار و گفتار و كردار و قيام و قعود وي
با حُسْن فعلي و حُسْن فاعلي عادلانه همراه بود
و همانطوري كه هركدام از امامان معصوم (عليهمالسلام)
مظهر اسمي از اسماي خاصّ الهي در مقام ظهوراند،
گرچه در مقام جمع الجمعي، همه آنها مظهر اسم اعظم اند،
هر كدام از نايبان آنان نيز نيابت شخصي از اشخاص آن ذوات نوراني را دارند؛
گرچه در مقام نيابت كبرا نايب همه آن ذوات نورانياند.
نيابت امام خمينيرضوان الله تعالي عليه در نهضت اسلامي بيش از هر چيز
به نيابت از حضرت حسين بن علي بن أبي طالبعليهما اءفضل صلوات المصلّين شباهت داشت؛
چنانكه نيابت آن عنصر كمبديل در نشر معارف عقلي و نقلي از حضرت امام باقر
و امام صادق(عليهالسلام) بود
كه البته مجموعه همه كمالهاي علمي و عملي به نحو اوفر و اعلا و اتمّ
و به نحو اصالت در وجود مبارك حضرت ولي عصر أرواحنا لتراب مقدمه الفداء حاصل است
و همه فقهاي گرانقدر اسلام به نيابت از آن حضرت به سهم خاصّ خود،
وظايف محوّله را امتثال مينمايند كه ارج و اجر همه آنان نزد ذات اقدس الهي محفوظ است.
ویرایش توسط علی ولی زاده : ۱۳۹۵/۰۸/۳۰ در ساعت ۰۳:۳۱
-
تشکرها 4
-
۱۳۹۵/۰۹/۰۲, ۰۵:۱۴ #3شروع کننده موضوع
- تاریخ عضویت
دي ۱۳۹۰
- نوشته
- 4,290
- مورد تشکر
- 19,696 پست
- حضور
- 83 روز 18 ساعت 19 دقیقه
- دریافت
- 8
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
تحليل برخي از عناصر محوري نهضت امام راحلرضوان الله تعالي عليه؛
طي چند نكته ارائه ميگردد.
يكم. امام راحل رضوان الله تعالي عليه براي هَدم جاهليّت طاغوت
و كشف نقاب از چهره ملكوتي اسلام ناب محمّدي(صلّي الله عليه وآله وسلّم)
چهار عنصر اساسي انقلاب را كه به مثابه اركان چهارگانه بنيان مرصوص اسلامي است،
به خوبي شناخته و به آنها ايمان آورده و شرايط تحقّق آنها را تحصيلي دانسته؛نه حصولي و
وجوب نهضت را درباره آنهامطلق دانسته؛ نه مشروط؛
لذا، در تحصيل آنها از هيچ ايثاري دريغ نكرده و از هيچ نثاري مضايقه نفرمود.
1. هدف امام راحل(رضوان الله تعالي عليه) جز رضاي خدا و احياي كلمه عُلياي الهي نبود؛
زيرا رسول اكرم(صلّي الله عليه وآله وسلّم)چنين فرمود:
«مَنْ أصبح من أُمتي و همّته غير الله فليس من الله» [1]؛
يعني هر فردي از امّت اسلامي اگر همّت روزانه
و اهتمام هر بامدادش غير خداوند باشد، از خدا بيگانه است
و چنين شخصي الهي نميانديشد
و براي خدا كار نميكند و
در نتيجه حشر او نيز به انگيزه موهوم غير خدايي است.
ویرایش توسط علی ولی زاده : ۱۳۹۵/۰۹/۰۲ در ساعت ۰۵:۲۶
-
تشکرها 4
-
۱۳۹۵/۰۹/۰۴, ۰۷:۲۰ #4شروع کننده موضوع
- تاریخ عضویت
دي ۱۳۹۰
- نوشته
- 4,290
- مورد تشکر
- 19,696 پست
- حضور
- 83 روز 18 ساعت 19 دقیقه
- دریافت
- 8
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
2- اهتمام به امور مسلمين، اعمّ از ساكنان ايران و غير ايران،
مهمترين مشاغل فكري آن حضرت بود؛
زيرا رسول گرامي اسلام(صلّي الله عليه وآله وسلّم)چنين فرمود:
«مَنْ أصبح و لا يهتمّ بأُمور المسلمين فليس منهم» [1]؛
یعني هركس براي حلّ دشواري هاي جامعه اسلامي
يا آحاد آنان همّت نورزد، از قلمرو مسلمين خارج بوده و اسلام او كامل نيست.
3. اهتمام به امور جامعه انساني، اعمّ از مسلمان و غير مسلمان
براي امام راحل رضوان الله تعالي عليه جاذبه فراواني داشت؛
زيرا حضرت پيامبراسلام(صلّي الله عليه وآله وسلّم)چنين فرمود:
«مَن سمع رجلاً ينادي يا للمسلمين و لم يُجِبْه فليس بمسلمٍ»[2]؛
يعني هر كس نداي مظلوميّت فردي را بشنود
(خواه آن استغاثه كننده مسلمان باشديا نه)
كه از جامعه اسلامي كمك طلب مينمايد و جواب مثبت و سودمند به او ندهد،
ازحوزه اسلامِ كامل بيرون است.
4. حفظ استقلال و عزت در برابر دولت طغيانگر و حاكم جبّار
(خواه داخلي و خواه خارجي)
از ويژگي هاي امام خميني رضوان الله تعالي عليه بود،
زيرا رسول گرامي اسلام(صلّي الله عليه وآله وسلّم)چنين فرمود:
«مَنْ أقرّ بالذلّ طائعاً فليس منّاأهل البيت» [3]؛
يعني هر كس در برابر ظالم، اظهار مَذِلّت كند
و با طَوْع و رغبت در برابر ستم تسليم گردد،
از خاندان عصمت و طهارت (عليهمالسلام) بيگانه است؛
چون آن ذوات نوراني مَثَل اعلاي عزّت خواهي و ستم ستيزي اند.
ویرایش توسط علی ولی زاده : ۱۳۹۵/۰۹/۰۴ در ساعت ۰۷:۳۱
-
تشکرها 4
-
۱۳۹۵/۰۹/۰۷, ۱۴:۵۷ #5شروع کننده موضوع
- تاریخ عضویت
دي ۱۳۹۰
- نوشته
- 4,290
- مورد تشکر
- 19,696 پست
- حضور
- 83 روز 18 ساعت 19 دقیقه
- دریافت
- 8
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
سعادت , حسینی
دوم. همانطوري كه در نظام تكوين،
توحيد الهي،آغاز و انجام و زير و روي هر چيزي است:
﴿هو الأوّل و الاخِر و الظّاهر و الباطن﴾[1]،
محور اصلي نظام تشريع احكام و همچنين تعليم و تربيت و جهاد و اجتهاد
و صلاح خود و اصلاح ديگران همانا اعتقاد به توحيد خداوند است؛
بنابراين، عنصر اصلي دراركان چهارگانه گذشته همان اهتمام براي خدا و جلب رضاي اوست
كه در سايه آن، عناصرسه گانه ديگري كه حلّ دشواري هاي امّت اسلامي
و رفع نيازهاي جامعه انساني، اعمّ ازمسلمين و غير مسلمين
وحفظ عزّت در برابر حاكم طاغي باشد، تأمين خواهد شد؛
يعني تأثير عناصر چهارگانه مزبور، طولي است؛ نه عَرْضي؛
زيرا چيزي در منطقه تشريع،همتاي جلب رضاي خدا نيست؛
چنانكه چيزي در نظام تكوين، شريك خدا نخواهد بود: ﴿ليس كمثله شيءٌ﴾ [2]؛
در نتيجه، «ليس كمثلٍ الإهتمامِ لرضاه شيءٌ».
سوم. اوّل كسي كه اقدام به قيام خود و اقامه ديگران براي اقامت مكتب
و تماميّت دين حنيف الهي نمود، خود اهل بيت (عليهمالسلام)
به ويژه سالار شهيدان حضرت حسين بن علي(عليهماالسلام) بود كه
نه همّتي غير خدا داشت و نه از اهتمام به امور مسلمين تعلّل ميورزيد
و نه از همّت گماردن به حلّ دشواريهاي جامعه انساني سهل انگاري راروا ميداشت
و نه در برابر حاكم طاغي تسليم ميشد و شعار دلپذير
«هيهاتَ منّاالذّلّة! يَأبَي الله لنا ذلك و رسولُه و المؤمنون... »،[3]
شاهد صادق عنايت آنحضرت به عنصر چهارم مأثور از جدّ بزرگوارش ميباشد كه
قبلاً بيان شد و نداي دل انگيز: «لا أعطيكم بيدي إعطاءَ الذّليل و لا أفِرّ فِرارَ العَبيد» [4]
نشانه بارزامتثال آن حضرت (عليهالسلام) نسبت به رهنمود
مقام شامخ رسالت پيامبر اكرم(صلّي الله عليه وآله وسلّم)راجع به حفظ استقلال و عزّت است
و در انحصار اهتمام آن حضرت به توحيد الهي همين بس كه
در مسئله شناخت خداوند چنين فرموده است كه:
«به توصف الصفات لا بها يوصف و به تعرف المعارف لا بها يُعرف» [5]؛
يعني خداوند به وسيله اوصاف، وصف نخواهد شد؛
بلكه صفات به توسط ذات اقدس الهي وصف ميشوند
و هيچ گاه خداوند به وسيله معروفي شناخته نميشود؛
بلكه هر معروفي به توسّط ذات اقدس خداوندشناخته ميگردد.
ویرایش توسط علی ولی زاده : ۱۳۹۵/۰۹/۰۷ در ساعت ۱۵:۰۶
-
تشکرها 4
-
۱۳۹۵/۰۹/۰۹, ۰۶:۲۲ #6شروع کننده موضوع
- تاریخ عضویت
دي ۱۳۹۰
- نوشته
- 4,290
- مورد تشکر
- 19,696 پست
- حضور
- 83 روز 18 ساعت 19 دقیقه
- دریافت
- 8
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
اگر انسان صالح سالكي به بارگاه رفيع معرفت توحيدي بار يافت،
به طوري كه همّت او در اصل شناخت،
فقط معطوفِ به خداوند شد
و در پرتوعرفان الهي غير او را شناخت،
هرگز غير او را وجهه همّت خويش قرار نميدهد.
امام راحلرضوان الله تعالي عليه در اين امر مهمّ توحيدي
به سرور آزادگان جهان اقتدانموده
و چهره هستي خويش را متوجّه جلب رضاي الهي كرد
و خشنودي غير او را معيارقيام خود قرار نداد
و اين بينش توحيدي در تمام مراحل اقدام خالصانه ايشان،
خواه درغربت و خواه در قربت و خواه در سَرّاء و خواه در ضَرّاء
و خوا ه در اسارت و خواه درامارت
و بلكه خواه در اوج واقعي و خواه در حضيض ظاهري، مشهود بود.
ویرایش توسط علی ولی زاده : ۱۳۹۵/۰۹/۰۹ در ساعت ۰۶:۳۱
-
تشکرها 3
-
۱۳۹۵/۰۹/۱۲, ۲۳:۳۰ #7شروع کننده موضوع
- تاریخ عضویت
دي ۱۳۹۰
- نوشته
- 4,290
- مورد تشکر
- 19,696 پست
- حضور
- 83 روز 18 ساعت 19 دقیقه
- دریافت
- 8
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
سعادت , حسینی
توجه چهره هستي امام خميني به جلب رضاي الهي
چهارم. آنچه به مثابه فصل مقوّم انسانيّت انسان است،
همان «اعتقاد توحيدي» او است كه :
در اسلام ناب محمّدي(صلّي الله عليه وآله وسلّم)متبلور ميباشد
و تمام شئون انساني را در بر ميگيرد كه در اين مطلب،
اوّلاً اولياي معصوم (عليهمالسلام) به نحو كمال و تمام واجدِ آناند
و ثانياً نايبان و پيروان آنان به آن متباهي اند.
اين مطلب عميق از دو جهت، كاملاً مورد عنايت است:
یکي آنكه اسلامْ دين واصب و جامع و فراگير است
و ديگر آنكه اسلامْ دين خالص است و
لازمه جامعيّت، بينقص و عيب بودن مي باشد
و لازمه خلوص، مصونيّت از شَوب ريا و سُمعه و اَشَر و بَطَر خواهد بود.
نكته اساسي در جامعيّت دين اسلام، آن است كه:
قلمروآن گسترده است و تمام شئون بشري را در بر مي گيرد.
گرچه طبق اصالت روح و عظمت آخرت نسبت به دنيا،
سهم مهمّي از ره آورد وحي الهي، تعليم كتاب و حكمت و تزكيه معنوي،
جهت سلامت انسان در قيامت است،
ليكن هرگز حكومت، سياست، معيشت، قضا و داوري و ساير مسائل انسان دنيايي رااِهمال نكرد
و آن را از منطقه دين خارج ندانست و به منابع غير ديني ايكال ننمود.
آيات جهاد، دفاع، قضا، تنظيم اقتصاد، تحكيم سياست داخلي و بين المللي
و احكام سياسي راجع به خصوص مسلمين با اهل كتاب و نيز با كافران غير كتابي
و همچنين نصوص روايي متنوّع و متعدّد، سند گوياي واصب و جامع بودن دين است.
ویرایش توسط علی ولی زاده : ۱۳۹۵/۰۹/۱۲ در ساعت ۲۳:۳۷
-
تشکرها 3
-
۱۳۹۵/۰۹/۱۵, ۱۵:۲۱ #8شروع کننده موضوع
- تاریخ عضویت
دي ۱۳۹۰
- نوشته
- 4,290
- مورد تشکر
- 19,696 پست
- حضور
- 83 روز 18 ساعت 19 دقیقه
- دریافت
- 8
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
ویرایش توسط علی ولی زاده : ۱۳۹۵/۰۹/۱۵ در ساعت ۱۵:۴۴
-
تشکرها 3
-
۱۳۹۵/۰۹/۱۵, ۱۵:۲۲ #9شروع کننده موضوع
- تاریخ عضویت
دي ۱۳۹۰
- نوشته
- 4,290
- مورد تشکر
- 19,696 پست
- حضور
- 83 روز 18 ساعت 19 دقیقه
- دریافت
- 8
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
}
از اين رهگذر، معلوم ميشود آنچه به طور اصالت
درسنّت و سيرت اولياي معصوم الهي (عليهمالسلام) متجلّي شد
و سپس در برنامه مبارزاتي امام راحل به طور تبع متبلور شد،
اين است كه قيام و جهاد ايشان نه به عنوان يك انسان آزاده و فرزانه دادگر
و خردمند دادْ خواه و به استناد تشخيص شخصي خود آنهابوده است،
بلكه به عنوان يك دستور ديني كه در متن قرآن و سنّت معصومين(عليهمالسلام)تجلّ يافت
و در اركان اصيل اسلام ناب محمّدي(صلّي الله عليه وآله وسلّم)جاگرفت
ودر سيرت اولياي الهي و پيروان آنان به عنوان يك مسلمان راستين كه تمام برنامه هاي
حيات و ممات خود را از دين خدا ميگيرد، صورت پذيرفت.
چه فرق بسيار عميقي است بين تفكّر سكولاريزم و جدا انگاري دين از سياست
و توجيه نارواي سنّت اولياي الهي (عليهمالسلام) به كار خردمندانه شخصي آنان
و بين تعمّق واصب نگري و جامع بيني دين اسلام نسبت به تمام شئون دنيا و آخرت
و استنباط وظيفه ديني از سنّت اولياي مجاهد و اصفياي نستوه!
چنانكه از آيات قرآن كريم مانند: ﴿ولقد أرسلنا موسي باياتنا أن أخرِج قومك من الظّلمات
إلي النّور و ذكّرهم بأيّامالله إنّ فِي ذلك لاياتٍ لكلِّ صبّارٍ شكورٍ﴾«1»،
چنين استفاده مي شود كه مبارزه مستمرّ موساي كليم (عليهالسلام)
و همراهان وي با آل فرعون طاغي به استناد وحي خداوند بود؛
نه به صِرف تشخيص خردمندانه خود موساي كليم (عليهالسلام).
ویرایش توسط علی ولی زاده : ۱۳۹۵/۰۹/۱۵ در ساعت ۱۵:۳۳
-
تشکرها 3
-
۱۳۹۵/۰۹/۱۷, ۲۲:۴۱ #10شروع کننده موضوع
- تاریخ عضویت
دي ۱۳۹۰
- نوشته
- 4,290
- مورد تشکر
- 19,696 پست
- حضور
- 83 روز 18 ساعت 19 دقیقه
- دریافت
- 8
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
غرض آنکه دستور قرآن كريم راجع به مقاتله سردمداران استكبار كه :
به هيچ پيمان، سوگند، تعهّد، قطعنامه و مانند آن اعتنا نداشتهو عمل نميكنند:
﴿فقاتلوا أئمّة الكفر إنّهم لا أيمان لهم ﴾ [1]
و فرمان قرآن كريم به قتال سران ستم و پرچمداران شرك و طغيان:
﴿وقاتلوهم حتّي لا تكونَ فتنة ويكون الدّينُ كلُّه لله﴾ [2]
و نظاير آن، نه خارج از منطقه دين است كه خود مسلمين فرزانه چنين كرده يا ميكنند،
بدون آنكه جزء وظيفه ديني آنها باشد و نه جزء كارهاي امضايي شرع است
كه مسبوق به بِناي عقلا بوده
(همانند اصل داد و ستد)، آنگاه دليل نقلي آن را امضا كرده باشد؛
بلكه محورهاي اصلي بَذْل نَفْس و نَفيس در راه خدا ازتأسيسات وحي
و از ابتكارات دين الهي است كه براي همه انبيا نازل شده است:
﴿إنّالدينَ عند الله الإسلام﴾ [3] و از طرف ديگر،
غير اسلام هيچ مكتبي نزد خدا مقبول نخواهد بود؛
قهراً معقول هم نمي باشد: ﴿و مَن يَبْتَغِ غيرَ الإسلامِ ديناً فلن يُقبَلَ منه﴾.[4]
خلاصه آنكه امام راحلرضوان الله تعالي عليه چون ان اولياي مُطاع و متبوع خويش،
هم داراي دين واصب و جامع بود و هم داراي دين خالص:
(و له ما في السّموات و الأرض وله الدّين واصباً أفغيرَ الله تتّقون﴾ [5]؛
﴿اَلا لله الدّينُ الخالص﴾.[6]
ویرایش توسط علی ولی زاده : ۱۳۹۵/۰۹/۱۹ در ساعت ۲۳:۴۶
-
تشکرها 3
اطلاعات موضوع
کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
اشتراک گذاری