-
۱۳۹۵/۰۹/۲۲, ۱۴:۴۳ #1شروع کننده موضوع
- تاریخ عضویت
دي ۱۳۹۰
- نوشته
- 4,290
- مورد تشکر
- 19,696 پست
- حضور
- 83 روز 18 ساعت 19 دقیقه
- دریافت
- 8
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
قرآن و كيفيت وحي الهي
قرآن , وكيفيت وحي , الهي
قرآن و كيفيت وحي الهي
در اينكه ذات اقدس اله، قرآن را بر رسول گرامياش وحي نموده، بحثي نيست
چه اينكه خود فرمود: ﴿وكذلك أوْحينا إليك قراناً عربياً لتُنذر أُم القري ومنْ حوْلها...):1
و همين نحو وحى نموديم بسوى تو قرآن را به لسان عربى فصيح
بر اينكه انذار فرمايى اهل مكه معظمه كه ام القرى است و اطراف مكه بلاد عرب نشينان را...
سخن در كيفيّت وحي الهي است.
آيا وحي خداوند تنها يك قسم است يا اقسام وانواعي دارد؟
و اگر وحي، اقسامي دارد، وحي قرآني از كدام قسم است؟
آيا خداي سبحان وحي خود را مستقيماً به رسول خود ميرساند
يا واسطهاي در كار است؟
آيا تفاوتي در وحي قرآن بر رسول گرامي اسلام
با وحي كتب آسماني بر ساير رسولان الهي وجود دارد.خداي سبحان در آخر سوره «شوري» ميفرمايد:
﴿وما كان لبشرٍ أنْ يكلّمه الله إلا وحْياً أوْ منْ وراء حجابٍ
أوْ يرسل رسولاً فيوحي بإذنه ما يشاء :
و نيست از براى بشر اينكه خداوند با او تكلم فرمايد مگر بوحى در قلب او
يا از پشت حجاب ايجاد كلام كند
يا بفرستد رسولانى از ملائكه پس باو وحى رسانند باذن خدا آنچه بخواهد ...1
يعني هيچ گاه بشري نميتواند از كلام و تكلّم الهي بهرهمند گردد،
مگر به يكي از اين سه راه:
يا وحي بلا واسطه،
يا من وراء حجاب،
و يا از راه ارسال پيك
كه آن پيك امين به اذن خدا واسطه ميشود
و هر آنچه را كه او بخواهد ميرساند.اگرچه در اين كريمه، كلمه «وحي» بر تكلّم بيواسطه اطلاق شده
ليكن آن وحي «وحي خاص» است در مقابل دو قسم ديگر
وگرنه وحي به معناي عامّ شامل هر سه قسم ميشود،
يعني وحي به معناي جامع داراي سه قسم است كه:
اصطلاح قرآن در خصوص آيه محل بحث قسيم خاص آن را
در قبال دو قسم ديگر، وحي ميداند،
گرچه از ارسال قسم سوم نيز به نحو «ايحاء» ياد كرده است
ویرایش توسط علی ولی زاده : ۱۳۹۵/۰۹/۲۲ در ساعت ۱۴:۵۳
-
تشکرها 6
-
۱۳۹۵/۰۹/۲۴, ۱۵:۲۷ #2شروع کننده موضوع
- تاریخ عضویت
دي ۱۳۹۰
- نوشته
- 4,290
- مورد تشکر
- 19,696 پست
- حضور
- 83 روز 18 ساعت 19 دقیقه
- دریافت
- 8
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
▌ღ▬◄ قرآن و كيفيت وحي الهي ►▬ღ▐
نكاتي درباره اقسام وحي:براي آنكه اقسام سهگانه وحي به خوبي روشن شود
و نيز نوع وحي قرآن كريم مشخّص شود، بيان اموري لازم است:
يكم: معناي بيواسطه بودن وحي
از بيواسطه بودن مرحله لفظي و مفهومي دريافت وحي اين نيست كه:
اصلاً واسطهاي در ميان متكلّم و مخاطب نباشد
(مگر به آن معنا كه بعداً اشاره ميشود)
بلكه مقصود آن است كه وسايط موجود، مورد توجّه قرار نميگيرند
زيرا وساطت هرگز از عالم گرفته نميشود
و ممكن نيست كه يك موجود طبيعي
بدون طي نمودن درجات و مراتب متوسّط، عنداللّهي بشود
وگرنه لازمهاش طفره محال است.
«طفره» در هيچ مرحلهاي روا نيست
حتي درباره انسان كامل و اخذ وحي.
معناي بلاواسطه بدون وحي بدين سبك است كه :
«انسان كامل»، اين مراحل وسطي را در درون خود طي ميكند
و به آن مصدر اصيل كه ذات اقدس اله است ميرسد و از او دريافت ميكند.
در مسئله قبض روح متوفي نيز
اگر خداي سبحان، جان انسان كامل را
مستقيماً وبدون واسط قبض ميكند؛
﴿اللهُ يَتوفّي الأنْفس حين موْتها) 1
آنجا كه فرشته مرگ ديگر واسطه نيست،
محتضر به جايي رسيده است كه وسايط را پيموده
و لذا واسطه بين خداوندِ متوفِّي و خود را كه متوفي است نمينگرد،
همان انسان كاملي كه ميگويد:
«لي مع الله وقت لا يسعني فيه ملك مقرب ولا نبي مرسل«2
برای من با خدايم وقتي است كه هيچ ملك مقرب و نبي مرسلي
به وسعت وجودي من در آن وقت نميرسد،
یعني من برخي از كارها را بدون التفات به واسطه دريافت مينمايم.
در مسئله رزق نيز همين است كه گاهي انسان كامل،
بدون واسطه فرشتگان مأمور ارزاق، رزق را از خداي سبحان دريافت ميكند.
اگرچه فرشتگان خاص مسئول توزيع ارزاقند امّا آن انسان كامل،
وسايط را نمينگرد و رزق را مستقيماً از خداي سبحان ميگيرد.
برخي از مراحل عالي وحي اصلاً واسطهندارد،
چون مخصوص نشئه تجرّد تام و شهود صرف بوده
و هرگز به عالم مفهوم و علم حصولي نرسيده
چه رسد به لفظ عبري يا عربي،
در اين مرحله معناي بدون واسطه تنها عدم التفات به واسطه نيست.
بلكه واقعاً بيگانهاي وساطت نميكند.
ویرایش توسط علی ولی زاده : ۱۳۹۵/۰۹/۲۵ در ساعت ۱۵:۱۱
-
تشکرها 4
-
۱۳۹۵/۰۹/۳۰, ۲۳:۴۳ #3شروع کننده موضوع
- تاریخ عضویت
دي ۱۳۹۰
- نوشته
- 4,290
- مورد تشکر
- 19,696 پست
- حضور
- 83 روز 18 ساعت 19 دقیقه
- دریافت
- 8
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
دوم: معناي منوراء حجاببودن وحي:
معناي﴿أو من وراء حجاب) 1
اين است كه كلامي كه از خداوند صادر ميشود، از جايي ظهور كند،
نه آنكه آن جايگاه مصدر كلام و منشأ صدور آن باشد.
اگر موساي كليم(عليه السلام) از حجاب شجره طور،
گفتار﴿إنّني أنا الله) 2را شنيد،
گوينده اين كلام، درخت نبود
بلكه خداوند بود كه سخن ميگفت
ولي موسي(عليه السلام) آن را از درخت ميشنيد
و آن درخت مظهر و آينهاي بود كه:
كلام خدا در آن ظهور ميكرد.
البته آن صدا، صداي فيزيكي و مادّي نبود
زيرا اگر چنين بود، اولاً بايد هر سليم الحاسّهاي ميشنيد
و ثانياً بايد از يك جهت خاص ميبود،
در حالي كه اولاً چنين نبود
زيرا ديگران نميتوانستند بشنوند
و ثانياً در روايات دارد كه موساي كليم(عليه السلام)
از شش جهت صدا را ميشنيد
ولي در عين حال احساس ميكرد كه از ناحيه شجره است.موسييي نيست كه دعوي انا الحق شنود
ورنه اين زمزمه اندر شجري نيست كه نيستزمزمه توحيد ذات اقدس اله در تمام اشجار و درختان ظهور كرده است.
مقصود كسي كه گفت: روا باشد انا الحق از درختي
چــرا نبــود روا از نيكبختياين نيست كه اين سخن را براي انسان تجويز كند
بلكه مراد آن است كه مظهر شدن(نه مصدر شدن)
همانطور كه براي درخت رواست،
براي انساني هم كه به قرب نوافل و فرايض راه يافته
و خداي سبحان در مقام ظهور و فعل،
به منزله چشم و گوش و زبان او شده رواست.
البتّه صيانت زبان و مانند آن در شرايط حفظ تكليف و حال صحو لازم است
وگرنه هيچ كس مجاز نيست دهان باز كند و بگويد «انا الحق»
و اگر بگويد، از مقام انسانيّت سقوط خواهد كرد.
ویرایش توسط علی ولی زاده : ۱۳۹۵/۰۹/۳۰ در ساعت ۲۳:۵۵
-
تشکرها 4
-
۱۳۹۵/۱۰/۰۶, ۱۰:۰۰ #4شروع کننده موضوع
- تاریخ عضویت
دي ۱۳۹۰
- نوشته
- 4,290
- مورد تشکر
- 19,696 پست
- حضور
- 83 روز 18 ساعت 19 دقیقه
- دریافت
- 8
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
بنابراين، «انا الحق» گفتن، از هر چيز يا از هر كس
كه شنيده شد، گويندهاش ذات اقدس اله است
و آن موجود، مظهر اين قول است نه مصدر آن
و قهراً ضمير «انا» به اين مظهر برنميگردد
بلكه به گوينده كلام كه خداوند است باز ميگردد،
البته مَظْهَر غير از مَحلّ است،
چون اولي با نزاهت ظاهر همراه است
و دومي با تجسّم و مادّيت حالّ هماهنگ،
لذا اولي ممكن و دومي محال است.
ليكن بحث فقهي آن و روا بودن چنين تكلّمي
در حال عادي نه حال جذبه،
همچنان در جاي خود محفوظ است.
سوم: فرشته امين، واسطه وحي الهي
خداي سبحان گاهي با ارسال پيك و رسول خود
با انسان كامل سخن ميگويد، گاه جبرئيل امين را
ارسال ميكند كه او حامل «كلام الله» است.
در اين وحي مع الواسطه، هم اصل رساندن وحي را
جبرئيل(عليه السلام) به اذن خدا انجام ميدهد
و هم آنچه را كه ميرساند
به مشيّت و خواست خداوند است.
اين پيك الهي چيزي از خود ندارد،
نه از خود بر وحي ميافزايد و نه از وحي ميكاهد و
نه بدون اذن خداوند تنزل ميكند
و به همين جهت خداي سبحان
از فرشته وحي به امانت ياد ميكند
و او را فرشته امين مينامد،
﴿نَزَل به الروح الأمين٭ علي قلْبك لتكون من المنذرين1
ویرایش توسط علی ولی زاده : ۱۳۹۵/۱۰/۰۶ در ساعت ۱۰:۰۸
-
تشکرها 4
-
۱۳۹۵/۱۰/۱۹, ۰۹:۲۰ #5شروع کننده موضوع
- تاریخ عضویت
دي ۱۳۹۰
- نوشته
- 4,290
- مورد تشکر
- 19,696 پست
- حضور
- 83 روز 18 ساعت 19 دقیقه
- دریافت
- 8
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
اين روح و اين پيك وحي،
در همه هستياش امين است
و دراين قسم از وحي، فرشته الهي، مصدر كلام است
ولي مصدر قريب و خداوند مصدر نهايي است.
البتّه مصدر بودنش براي مادون خود طبق برخي از آراست
وگرنه فرشتگان و سايرعلل و عوامل نظام امكاني،
همگي مظاهر و آيات كارهاي خدايند بدون آنكه خود مصدرچيزي باشند،
نه مصدر قريب و نه مصدر بعيد،
چون هرگز چيزي از غير خدا صدور ندارد،
بلكه تمام آنچه هم از خداوند صدور مييابد به نحو ظهور است نه صدور.
ویرایش توسط علی ولی زاده : ۱۳۹۵/۱۰/۱۹ در ساعت ۰۹:۲۴
-
تشکرها 3
-
۱۳۹۵/۱۰/۲۵, ۱۴:۳۶ #6شروع کننده موضوع
- تاریخ عضویت
دي ۱۳۹۰
- نوشته
- 4,290
- مورد تشکر
- 19,696 پست
- حضور
- 83 روز 18 ساعت 19 دقیقه
- دریافت
- 8
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
چهارم: تفاوت وحيها بر حسب قابلها تفاوتي كه در اقسام وحي وجود دارد، به اين سبب
نيست كه خداي سبحان حالات گوناگون دارد و گاهي
بدون واسطه تجلّي ميكند و گاهي من وراء حجاب و
گاهي نيز با فرستادن فرشته؛ زيرا دگرگوني و تغيير و
تبدّل در ناحيه ذات اقدس اله ممكن نيست: «وليْس
عنْد ربك صباح ولا مساء»1﴿فلن تجد لسنت الله تبديلاً
ولن تجد لسنت الله تحويلاً) 2
تبديل و تحول، نه در ذات و اسما و صفات خداوند راه
دارد و نه در سنت و روش او؛
زيرا دگرگوني اصل سنّت، نشان و مبدأ دگرگوني
سنّتگذار است؛ پس اگر تفاوتي وجود دارد،
از ناحيه قابل و دريافت كننده فيض است.
گاهي انسان، حالي خاص پيدا ميكند، كه تكلّم
الهي را «بي واسطه» دريافت ميكند
و گاهي «با واسطه» فيض را ميگيرد
كه آن «واسطه» يا فرشته و روح امين است
و يا واسطه «حجاب»
غرض آنكه تفاوت نسبت به انسان كامل
و مستمعاست نه نسبت به متكلّم و منشأ وحي،
البته تفاوت در اسماي حسناي الهي راه دارد
و امتيازي بين ظهور هر كدام با ظهور ديگري موجود
است ولي تغيير و تحوّل در آنها راه ندارد
و آنچه فعلاً محل بحث است
نفي تحوّل است نه نفي اصل تفاوت.
ویرایش توسط علی ولی زاده : ۱۳۹۵/۱۰/۲۵ در ساعت ۱۴:۵۱
-
تشکرها 2
-
۱۳۹۶/۰۱/۲۸, ۱۵:۳۱ #7شروع کننده موضوع
- تاریخ عضویت
دي ۱۳۹۰
- نوشته
- 4,290
- مورد تشکر
- 19,696 پست
- حضور
- 83 روز 18 ساعت 19 دقیقه
- دریافت
- 8
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
پنجم: قابل جمعبودن اقسام وحي :
اقسام سهگانه وحي نسبت به شخص واحد،
«مانعة الجمع» نيستند و ممكن است انسان كاملي
از هر سه طريق، وحي الهي را دريافت كند؛
چنانكه وجود مبارك رسول اكرمصلي الله عليه و آله و سلم
هر سه قسم وحي را دريافت نمودهاست
و خداي سبحان پس از بيان اقسام وحي ميفرمايد:
﴿وكذلك أوحينا إليك روحاً منْ أمْرنا) 1 يعني اي رسول گرامي،
ما اين گونه كه گفتيم با تو تكلم نموديم؛
يعني گاه بلاواسطه، گاه به وساطت حجاب و گاه به وساطت ملك و فرشته.
آنچه را كه جبرئيل امين ميآورد، از قسم ﴿يرسل رسولا) 2 است كه فرمود:
﴿نزل به الروح الأمين٭ علي قلبك) 3
و آنچه را كه آن حضرت در رؤيا و مانند آن دريافت ميفرمود،
از قسم ﴿من وراء حجاب) 4 است
و آن حقيقتي را كه در مقام لدن دريافت كرد، وحي «بلا واسطه» بود كه فرمود:
﴿إنك لتلقّي القرْان منْ لدُنْ حكيمٍ عليمٍ) 5
بعضي از مراتب آنچه كه حضرت رسولصلي الله عليه و آله و سلم در «معراج» دريافت نمودند،
بيواسطه بود، آن مقامي كه به اندازه ﴿قاب قوسين﴾ يا نزديكتر بود:
﴿ثُمّ دني فتدلّي٭ فكان قاب قوسيْن أو أدني) 6 و ذات اقدس اله در آن حال به او وحي نمود
ویرایش توسط علی ولی زاده : ۱۳۹۶/۰۱/۲۸ در ساعت ۱۵:۳۴
-
تشکر
-
۱۳۹۷/۱۰/۰۹, ۰۸:۵۸ #8شروع کننده موضوع
- تاریخ عضویت
دي ۱۳۹۰
- نوشته
- 4,290
- مورد تشکر
- 19,696 پست
- حضور
- 83 روز 18 ساعت 19 دقیقه
- دریافت
- 8
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
﴿فأوحي إلي عبْده ما أوحي) 1آنجا كه جبرئيل ميگويد: «لوْ دنوت أنملة لاحترقْتُ»2من راهي به آن مرحله بالا ندارم، آن مقام بلند، مقام استماع «كلام بيواسطه»است.
درباره دو آيه آخر سوره «بقره» نقل شده كه پيامبر اكرمصلي الله عليه و آله و سلم، آن را در معراج، شفاهاً و بيواسطه تلقّي فرموده است3 . زراره از امام ششم(سلام الله عليه) سؤال كرد كه چرا در بعض اوقات، حالت «غشيه» و مدهوشي به رسول خداصلي الله عليه و آله و سلم رو ميآورد؟ آن حضرت در جواب زراره فرمودند: «ذاك إذا لم يكن بيْنه وبين الله أحد، ذاك إذا تجلّي اللهُ له»4آن حالت، در وقتي بود كه ذات اقدس اله براي او تجلّي مينمود و در آن حال، واسطه و حجابي بين او و خداوند نبود. لازم است توجّه شود، وقتي رسول اكرمصلي الله عليه و آله و سلم كلام الهي را بدون واسطه تلقيميكند كه به هيچ چيزي مقيّد و متعلّق نباشد و از تمام ما سوي الله منقطع شدهفقط مشاهد جمال و جلال خداوند باشد، و در اين حال توجّه به اصل نبوّت ومقامخلافت و مانند آن نيز حجاب خواهد بود، چون توحيد ناب فقط در شهودمتكلّم است بدون التفات به مخاطب و بدون توجّه به شئون خاص مستمعگرچههمهآن شئون نور است ولي بايد حجاب نوري را مانند حجاب ظلمانيناديدهگرفت، چه اينكه توجّه به اصل خطاب و وحي نيز حجاب نوريديگر است كه بايد با عدم التفات به آن منْحَرِق گردد تا تنها شهود متكلّم بماند .
-
۱۳۹۸/۰۱/۲۷, ۱۰:۴۲ #9شروع کننده موضوع
- تاریخ عضویت
دي ۱۳۹۰
- نوشته
- 4,290
- مورد تشکر
- 19,696 پست
- حضور
- 83 روز 18 ساعت 19 دقیقه
- دریافت
- 8
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
قلب پيامبرصلي الله عليه و آله و سلم، جايگاه نزول قرآن
خداي سبحان فرمود: ﴿نَزَل به الروح الأمين ٭ علي قلْبك لتكون من المنْذرين) 1
روح امين و جبرئيل(عليه السلام) قرآن كريم را بر قلب تو اي پيامبر، فرود آورد. تا از انذار دهندگان باشي.
روشن است كه مقصود از اين قلب، قلب فيزيكي و مادّي نيست؛
زيرا قلب طبيعي نميتواند علم را كه امر مجرّدي است درك و دريافت كند.
يكي از الهيّات فلسفه، مسئله «علم» است. علم و انديشه، در هيچ مقوله ماهوي داخل نيست
بلكه معناي علم، مفهومي است كه داراي وجود مجرّدي است كه او را روح انسان مييابد
و مقصود از قلب در اين آيه نيز همان روح مجرّد انساني است و از آنجا كه اين امر مجرّد،
داراي شئون گوناگون است، به اعتبارات مختلف، اسمهاي متفاوتي دارد؛
«صدر»، «نفس»، «قلب»، «فؤاد»، «روح»، و «لب» همگي نامهايي براي آن لطيفه الهي است
كه در فارسي به آن «جان انساني» ميگويند.
قلب طبيعي و نيز مغز فيزيكي، اعمال مادي دارند و معمولاً مغز براي فراهم كردن مقدّمات ادراك،
آمادهتر است ولي همانطور كه در ادبيات فارسي به انسان خردمند ميگويند «صاحبدل»،
در تعبيرات عربي هم به فرزانگان ميگويند: «اولي الالباب» ﴿لمن كان له قلبٌ) 2
يعني كلمه «قلب» در عربي و واژه «دل» در فارسي براي ادراك معارف عميق به كار ميروند،
البته نه مغز، منشأ ادراكهاي مجرّد است و نه قلب مادي و صنوبري منشأ عواطف مجرد؛
زيرا علوم مجرد و نيز ارادههاي كلّي و محبّتهاي جامع مجرد را هيچ موجود مادي به عهده ندارد،
ليكن ممكن است مبادي اِعدادي و مقدمات اِمدادي انديشه را مغز به عهده بگيرد
و مبادي اِمدادي عاطفه را قلب عهدهدار باشد، ولي قلب، كه گاهي در قرآن از سلامت آن سخن به
ميان ميآيد: ﴿إذ جاء ربُّه بقلبٍ سليمٍ)3 و زماني از معصيت و گناه آن گفتگو ميشود:
﴿ومنْ يكْتمها فإنه اثمٌ قلْبه)4 هرگز قلب صنوبري و مادي نيست چنانكه نه ادراك حصولي از آن است
و نه ادراك حضوري و شهودي بر عهده آن، و نه تأمين مجرد عقل عملي؛
مانند: تصميم، اراده، محبّت، اخلاص و...، ليكن انجام مقدّمات مادّي مسائل مزبور ميتواند
به عهده عنصري مادّي، مانند مغز يا قلب باشد.
ویرایش توسط علی ولی زاده : ۱۳۹۸/۰۱/۲۷ در ساعت ۱۰:۵۵
-
۱۴۰۱/۰۳/۱۱, ۲۳:۱۱ #10
اطلاعات موضوع
کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
موضوعات مشابه
-
<<¤>>كينه توزي و مضرات آن<<¤>>
توسط seyed yasin در انجمن اخلاقپاسخ: 1آخرين نوشته: ۱۳۹۲/۰۸/۰۵, ۲۱:۵۴ -
طلا و كيفر الهي
توسط جنات در انجمن معرفی عملیات ها و مناطق جنگیپاسخ: 0آخرين نوشته: ۱۳۹۱/۰۵/۱۱, ۱۸:۲۶ -
چگونه خداوند بندگانش را به قهر و كيفر مي گيرد ؟
توسط roshan_del در انجمن اسماء و صفات خدا در قرآنپاسخ: 1آخرين نوشته: ۱۳۹۱/۰۲/۱۶, ۱۵:۱۰ -
••*♥^^♥*••برائت از مشركين ••*♥^^♥*••
توسط بنده خدا در انجمن سور ه ها و آیاتپاسخ: 8آخرين نوشته: ۱۳۹۰/۱۱/۱۸, ۱۹:۰۶ -
جمع بندی اقتلت نفسا زكيه بغير نفس؟
توسط نتگرد در انجمن حکایت، داستان و درس هایی از قرآنپاسخ: 4آخرين نوشته: ۱۳۹۰/۱۰/۰۹, ۱۹:۴۳
اشتراک گذاری