-
۱۳۹۵/۱۲/۱۳, ۱۶:۱۲ #1
- تاریخ عضویت
خرداد ۱۳۹۵
- نوشته
- 2
- مورد تشکر
- 0 پست
- حضور
- 45 دقیقه
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
تفسیر سوره صف
مقدمه
این سوره در مدینه نازل شده و داراى 14 آیه است
محتواى سوره صف
این سوره در حقیقت بر دو محور اساسى دور مى زند: یکى برترى اسلام بر تمام آئینهاى آسمانى ، و تضمین بقاء و جاودانگى آن از سوى خداوند، و دیگر لزوم جهاد در طریق حفظ و پیشرفت این آئین .
اما در یک نظر تفصیلى مى توان آن را به هفت بخش تقسیم کرد.
1 - آغاز سوره که از تسبیح خداوند عزیز و حکیم شروع مى شود و آمادگى پذیرش حقایق بعد را در قلوب ایجاد مى کند.
2 - دعـوت بـه هـمـاهـنـگـى گـفـتـار و کـردار و پـرهـیـز از سـخـنـان بـى عمل .
3 - دعوت به جهاد با عزم راسخ و اتحاد کامل .
4 - یادآورى از پیمان شکنى بنى اسرائیل و بشارت مسیح به ظهور اسلام .
5 - تضمین پیروزى اسلام بر همه ادیان .
6 - دعوت مؤ ثر به سوى جهاد و ذکر پاداشهاى دنیوى و اخروى مجاهدان راه حق .
7 - اشاره فشرده اى به زندگى حواریین مسیح و الهام از آنها.
ولى محور اصلى همانطور که گفتیم اسلام و جهاد است .
و انـتـخـاب نـام (صف ) براى سوره به خاطر تعبیرى است در آیه چهارم این سوره آمده است ، گاهى نیز به عنوان سوره (عیسى ) و یا سوره (حواریین ) نامیده شده است .
مـشـهـور و مـعـروف ایـن اسـت کـه ایـن سـوره کـلا در مـدیـنـه نـازل شـده ، وجـود آیـات جـهـاد در این سوره نیز مؤ ید همین معنى است ، زیرا مى دانیم جهاد هرگز در مکه تشریع نشده بود.
فضیلت تلاوت سوره صف
در حـدیـثـى از پـیـغمبر گرامى اسلام (صلى الله علیه و آله و سلم ) مى خوانیم : من قراء سـورة عـیـسى کان عیسى مصلیا علیه مستغفرا له ما دام فى الدنیا و هو یوم القیمة رفیقه : (هـر کس سوره عیسى (سوره صف ) را بخواند حضرت مسیح بر او درود مى فرستد و تا در دنیا زنده است براى او استغفار مى کند و در قیامت رفیق او است ).
در حـدیـث دیـگـرى از امـام بـاقـر (عـلیه السلام ) مى خوانیم : من قراء سورة الصف و اد من قـرائتـهـا فـى فـرائضـه و نـوافـله صفه الله مع ملائکته و انبیائه المرسلین (هر کس سـوره صـف را بـخـوانـد، و در نـمازهاى واجب و مستحب به آن ادامه دهد، خداوند او را در صف فرشتگان و پیامبران مرسل قرار مى دهد).
آیه و ترجمه
بسم الله الرحمن الرحیم
سبح لله ما فى السموت و ما فى الا رض و هو العزیز الحکیم (1)
یاءیها الذین ءامنوا لم تقولون ما لا تفعلون (2)
کبر مقتا عند الله اءن تقولوا ما لا تفعلون (3)
إ ن الله یحب الذین یقتلون فى سبیله صفا کاءنهم بنین مرصوص (4)
ترجمه :
1 - آنچه در آسمانها و زمین است همه تسبیح خدا مى گویند و او قدرتمند و آگاه است .
2 - اى کـسـانـى کـه ایـمـان آورده ایـد! چـرا سـخـنـى مـى گـوئیـد کـه عمل نمى کنید؟
3 - نـزد خـدا بـسـیـار مـوجـب خـشـم اسـت کـه سـخـنـى بـگـوئیـد کـه عمل نمى کنید؟
4 - خداوند کسانى را دوست مى دارد که در راه او پیکار مى کنند همچون بنائى آهن .
شاءن نزول :
مـفـسـران بـراى آیـه لم تـقـولون مـا لا تفعلون ، شاءن نزولهاى متعددى ذکر کرده اند که تفاوت زیادى با هم ندارد از جمله اینکه :
1 - جمعى از مؤ منان بودند که مى گفتند: بعد از این هر وقت با دشمن روبرو شویم پشت نـخـواهـیـم کـرد، و فرار نمى کنیم ، ولى به گفته خود وفا نکردند، و در روز احد فرار نـمـودنـد، تـا آنـجـا کـه پـیشانى پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) و دندان مبارک او شکسته شد.
2 - هـنـگـامـى کـه خـداونـد ثـواب شـهـداى بـدر را بـیـان کـرد، جـمعى از صحابه گفتند: حال که چنین است ما در جنگهاى آینده ، تمام نیروى خود را به کار خواهیم گرفت ، ولى در احد فرار کردند، آیه فوق نازل شد و آنها را سرزنش نمود.
3 - جـمـعـى از مؤ منان پیش از آنکه حکم جهاد نازل شود مى گفتند: اى کاش خداوند بهترین اعـمـال را بـه مـا نـشـان مـى داد تا عمل کنیم ، چیزى نگذشت که خداوند به آنها خبر داد که (افـضـل اعـمـال ایـمـان خـالص و جـهـاد اسـت )، امـا ایـن خـبـر آنـهـا را خـوش نـیـامـد، و تعلل ورزیدند، آیه نازل شد و آنها را ملامت کرد.
تفسیر:
پیکارگرانى همچون سد فولادین !
آغاز این سوره نیز از تسبیح خداوند است و به همین جهت آن را جزء سوره هاى (مسبحات ) (سورههائى که با تسبیح خدا شروع مى شود) شمرده اند.
مـى فـرماید: (آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است ، همه تسبیح خدا مى گویند) (سبح لله ما فى السماوات و ما فى الارض ).
چرا تسبیح او نگویند و از هر عیب و نقصى منزهش نشمرند با اینکه (او قادرى است شکست ناپذیر، و حکیمى است آگاه از همه چیز) (و هو العزیز الحکیم ).
چنانکه قبلا نیز گفتیم این سوره ، سوره ایمان و توحید و معرفت است ، توجه به مساءله تـسـبـیـح عـمـومى موجودات که با زبان حال و قال صورت مى گیرد، و نظام شگفت انگیز حـاکـم بـر آنـها که بهترین دلیل بر وجود خالق عزیز و حکیم است پایه هاى ایمان را در قلوب مستحکم مى سازد، و راه را براى فرمان جهاد استوار مى کند.
سـپـس بـه عـنـوان مـلامـت و سـرزنـش از کـسـانـى کـه بـه گـفـتـه هـاى خـود عـمـل نـمـى کـنـند، مى فرماید (اى کسانى که ایمان آورده اید! چرا سخنى مى گوئید که عمل نمى کنید)؟! (یا ایها الذین آمنوا لم تقولون ما لا تفعلون ).
گـرچـه مـطابق شاءن نزول ، این آیات در مورد گفتگوهاى جهاد، و سپس فرار در روز جنگ احد نازل شده ، ولى مى دانیم هیچگاه شاءن نزولها مفهوم گسترده آیات را محدود نمى کند، بـنـابـرایـن هـرگـونـه گـفـتـار بـى عمل درخور سرزنش و ملامت است ، خواه در رابطه با پایمردى در میدان جهاد باشد، و یا در هر عمل مثبت و سازنده دیگر.
بـعـضـى از مـفـسران ، مخاطب را در این آیات مؤ منان ظاهرى و منافقان واقعى دانسته اند، در حالى که خطاب (یا ایها الذین آمنوا) و تعبیرات آیات بعد همگى نشان مى دهد که مخاطب مـؤ مـنـان واقـعـى هـسـتـنـد امـا مـؤ مـنـانـى کـه هـنـوز بـه سـر حـد کمال ایمان نرسیده و گفتار و کردارشان هماهنگ نشده است .
سـپـس در ادامـه هـمـین سخن مى افزاید: (این کار موجب خشم عظیم نزد خدا است که سخنانى بگوئید که عمل نمى کنید) (کبر مقتا عند الله ان تقولوا ما لا تفعلون ).
در مـجـالس انـس مـى نـشـیـنـیـد و داد سـخـن مـى دهـیـد، امـا هـنـگـامـى کـه مـیـدان عمل فرا مى رسد هر کس به گوشه اى فرار کند.
از نشانه هاى مهم مؤ منان راستین این است که گفتار و کردارشان صددرصد هماهنگ باشد، و هر قدر انسان از این اصل دور شود از حقیقت ایمان دور شده است .
(مـقـت ) در اصـل بـه مـعـنى (بغض شدید است نسبت به کسى که کار قبیحى انجام داده اسـت ) و لذا در مـیـان عـرب جـاهـلى کـسـى کـه هـمـسر پدرش را به نکاح خود در مى آورد (نـکـاح مـقـت ) مـى گـفـتـنـد، در جمله (کبر مقتا) واژه (مقت ) با (کبر) که آن نیز دلیل بر شدت و عظمت است توام شده و دلیل بر خشم عظیم خدا است نسبت به گفتار خالى از عمل .
(علامه طباطبائى ) در (المیزان ) مى گوید: (فرق است بین اینکه انسان سخنى را بـگـویـد کـه انـجـام نـخـواهـد داد، و بـیـن ایـنـکـه انـجـام نـدهـد کارى که مى گوید، اولى دلیل بر نفاق است و دومى دلیل بر ضعف اراده ).
ظـاهـرا مـنـظـور ایـن اسـت کـه گـاه انـسـان سـخـنـى مـى گـویـد کـه از اول تـصـمـیـم دارد انـجـام نـدهـد ایـن یـک نـوع نـفـاق اسـت ، امـا گـاه از اول تـصـمـیـم بـر عـمـل دارد ولى بـعـدا پـشـیـمـان مـى شـود، ایـن دلیل ضعف اراده است .
بـه هـر حـال آیـه فوق هرگونه تخلف از عهد و پیمان و وعده ، و حتى به گفته بعضى نـذر را نـیز شامل مى شود، و لذا در فرمان مالک اشتر مى خوانیم که على (علیه السلام ) به او فرمود: ایاک پ .. ان تعدهم فتتبع موعدک بخلفک پ .. و الخلف یوجب المقت عند الله و النـاس ، قـال الله تعالى : (کبر مقتا عند الله ان تقولوا ما لا تفعلون ): (از اینکه بـه مـردم وعـده بـدهـى و تـخلف کنى سخت بپرهیز، زیرا این موجب خشم عظیم در نزد خدا و مردم خواهد شد، چنانکه قرآن مى گوید: کبر مقتا عند الله ان تقولوا ما لا تفعلون ).
و در حـدیـثـى از امام صادق (علیه السلام ) مى خوانیم : عدة المؤ من اخاه نذر لا کفارة فیه ، فـمـن اخـلف فـبـخـلف الله بـداء و لمـقته تعرض ، و ذلک قوله ، (یا ایها الذین آمنوا لم تـقـولون مـا لا تـفـعـلون کـبـر مـقـتـا عند الله ان تقولوا ما لا تفعلون ): (وعده مؤ من به برادرش نوعى نذر است ، هر چند کفاره ندارد، و هر کس خلف وعده کند با خدا مخالفت کرده ، و خـویـش را در مـعـرض خشم او قرار داده ، و این همان است که قرآن مى گوید: (یا ایها الذین آمنوا لم تقولون ما لا تفعلون ).
در آیه بعد مساءله اصلى را که مساءله جهاد است پیش کشیده ، مى فرماید:
(خـداونـد کسانى را دوست مى دارد که در راه او پیکار مى کنند همچون بنائى آهنین و سدى فولادین ) (ان الله یحب الذین یقاتلون فى سبیله صفا کانهم بنیان مرصوص ).
بـنـابـرایـن نـفـس پـیـکـار مـطـرح نـیـسـت ، آنـچـه مـهـم اسـت ایـنـکـه پـیـکـار (فـى سـبـیـل الله ) بـاشـد، و آنـهـم بـا اتـحـاد و انـسـجـام کامل همانند سدى فولادین .
(صف ) در اصل معنى مصدرى دارد، و به معنى قرار دادن چیزى در خط صاف است ، ولى در اینجا معنى اسم فاعل را دارد.
(مـرصـوص ) از مـاده (رصـاص ) بـه مـعـنـى سـرب است ، و از آنجا که گاه براى اسـتـحکام و یکپارچگى بناها سرب را آب مى کردند و در لابلاى قطعات آن مى ریختند به طـورى کـه فـوق العـاده محکم و یکپارچه مى شد به هر بناى محکمى مرصوص اطلاق مى شود.
و در ایـنـجـا مـنـظـور ایـن اسـت کـه مـجـاهـدان راه حـق در بـرابـر دشـمـن یـک دل و یـک جـان و مـسـتحکم و استوار بایستند، گوئى همه یک واحد بهم پیوسته اند که هیچ شکافى در میان آن نیست . لذا در تفسیر على بن ابراهیم مى خوانیم که در توضیح این آیه فـرمـود: یصطفون کالبنیان الذى لا یزول : (مجاهدان راه خدا صف مى کشند همانند بنائى که هرگز ویران نمى گردد).
در حدیثى آمده است که اءمیر مؤ منان على (علیه السلام ) در میدان (صفین ) هنگامى که مى خواست یاران خود را آماده پیکار کند فرمود:
(خـداونـد عـز و جـل شـمـا را بـه ایـن وظـیفه راهنمائى کرده است ... و فرموده ان الله یحب الذیـن یـقاتلون فى سبیله صفا کانهم بنیان مرصوص ، بنابراین صفوف خود را همچون یک بناى آهنین محکم کنید، آنها که زره
پـوشـنـد مـقـدم شوند، و آنها که بى زره اند پشت سر آنان قرار گیرند، دندانها را محکم بـه هـم بفشارید که ... و در برابر نیزه ها در پیچ و خم باشید که براى رد کردن نیزه دشـمـن مـؤ ثرتر است ، به انبوه دشمن خیره نگاه نکنید تا قلبتان قویتر و روحتان آرامتر بـاشـد، سـخـن کـمـتـر بـگـوئیـد کـه سستى را دور مى کند، و با وقار شما مناسبتر است ، پرچمهاى خود را کج نکنید و آنها را از جا تکان ندهید، و جز به دست دلیران مسپارید)!
نکته ها:
1 - ضرورت وحدت صفوف
از مـهـمـترین عوامل پیروزى در برابر دشمنان انسجام و به هم پیوستگى صفوف در میدان نـبـرد اسـت ، نـه تنها در نبردهاى نظامى که در نبرد سیاسى و اقتصادى نیز جز از طریق وحدت کارى ساخته نیست .
در حـقـیـقت قرآن دشمنان را به سیلاب ویرانگرى تشبیه مى کند که تنها با سد فولادین آنها را مى توان مهار کرد، تعبیر به (بنیان مرصوص ) جالب ترین تعبیرى است که در این زمینه وجود دارد، در یک بنا یا سد عظیم هر کدام از اجزاء نقشى دارند، ولى این نقش در صورتى مؤ ثر مى شود که هیچگونه فاصله و شکاف در میان آنها نباشد، و چنان متحد گـردنـد کـه گـوئى یـک واحـد بـیـش نـیـسـتـنـد، هـمـگـى تـبـدیـل بـه یـک دسـت و یـک مـشـت عـظـیـم و محکم شوند که فرق دشمن را درهم مى کوبد و متلاشى مى کند!
افـسـوس کـه ایـن تـعلیم بزرگ اسلام امروز فراموش شده ، و جامعه بزرگ اسلامى نه تـنـهـا شـکـل (بـنـیـان مـرصـوص ) نـدارد، بـلکـه بـه صـفـوف پـراکـنـده اى تـبـدیـل گـشـتـه کـه در مـقـابـل هـم ایـسـتـاده انـد، و هـر کـدام هـوائى در سـر، و هـوسى در دل دارند.
بـایـد تـوجـه داشـت کـه وحـدت صـفـوف بـا گـفـتار و شعار به دست نمى آید، نیاز به (وحـدت هـدف ) و (وحدت عقیده ) دارد، و این چیزى است که بدون خلوص نیت و معرفت واقعى و تربیت صحیح اسلامى و احیاى فرهنگ قرآن ممکن نیست .
اگر خدا مجاهدینى را دوست دارد که همچون بنیان مرصوصند، پس این جمعیتهاى پراکنده را دشـمن مى دارد، و هم اکنون آثار خشم خدا و غضب الهى را در این جامعه چند صدملیونى ، با چـشـم خـود مـى بـیـنـیـم کـه یـک نمونه آن تسلط گروه کوچک صهیونیستها بر سرزمینهاى اسلامى است ، خدایا! به ما آگاهى و بیدارى و آشنائى به قرآن و تعلیمات حیاتبخش آن مرحمت فرما.
2 - گفتار بى عمل
زبـان تـرجـمـان دل اسـت ، و اگـر راه ایـن دو از یکدیگر جدا شود نشانه نفاق است ، و مى دانیم یک انسان منافق از سلامت فکر و روح برخوردار نیست .
از بـدتـریـن بـلاهـائى کـه ممکن است بر یک جامعه مسلط شود بلاى سلب اطمینان است ، و عـامـل اصـلى آن جـدائى گـفـتـار از کـردار اسـت ، مـردمـى کـه مـى گـویـنـد و عـمـل نـمـى کـنـنـد هـرگـز نمى توانند به یکدیگر اعتماد کنند و در برابر مشکلات هماهنگ بـاشـنـد، هـرگـز بـرادرى و صمیمیت در میان آنها حاکم نخواهد شد، هرگز ارزش و قیمتى نخواهند داشت ، و هیچ دشمنى از آنها حساب نمى برد.
هـنـگامى که غارتگران لشکر شام مرزهاى عراق را مورد تاخت و تاز خود قرار دادند و خبر به گوش على (علیه السلام ) رسید سخت ناراحت شد، خطبه اى خواند و چنین فرمود: ایها النـاس المـجـتـمـعـة ابـدانـهم المختلفة اهواؤ هم ، کلامکم یوهى الصم الصلاب ، و فعلکم یـطـمـع فـیـکـم الاعـداء، تـقـولون فـى المـجـالس کـیـت و کـیـت ، فـاذا جـاء القتال قلتم حیدى حیاد!:
عـلى (عـلیـه السـلام ) در ایـن گـفـتـار کـه از سـوز دل مـبارکش حکایت مى کند به مردم عراق مى گوید: (اى مردمى که بدنهایتان جمع و دلها و افـکـارتـان پـراکـنـده اسـت ، سـخـنـان داغ شـمـا سـنـگـهاى سخت را درهم مى شکند، ولى اعـمـال سـسـت شـمـا دشـمـنـانـتـان را بـه طـمـع وا مـى دارد، در مـجـالس و مـحـافـل چـنـیـن و چنان مى گوئید و اما به هنگام پیکار فریاد مى زنید که اى جنگ از ما دور شو).
در حـدیـثـى از امـام صـادق (علیه السلام ) مى خوانیم که فرمود: یعنى بالعلماء من صدق فـعـله قـوله ، و مـن لم یـصـدق فـعـله قـوله فـلیس بعالم : (عالم کسى است که عملش ، گفتارش را تصدیق کند، و هر کس عملش گفتارش را تصدیق نکند، عالم نیست ).
یـکـى از شـعـراى مـعـاصـر سـرنـوشـت مـلتـهـائى را کـه اهـل سـخـنـنـد و نـه اهـل عـمـل ، و بـه هـمـیـن دلیـل هـمـیـشـه اسـیـر چـنـگـال دشـمـنـانـنـد در داسـتـان زیـبـائى کـه از زبـان بلبل و باز شکارى مطرح کرده مجسم ساخته است :
دوش مى گفت بلبلى با باز
کز چه حال تو خوشتر است از من !
تو که زشتى و بد عبوس و مهیب
تو که لالى و گنگ و بسته دهن !
مست و آزاد روى دست شهان
با دوصد ناز مى کنى مسکن !
من بدین ناطقى و خوشخوانى
با خوش اندامى و ظریفى تن
قفسم مسکن است و روزم شب
بهره ام غصه است و رنج و محن !
باز گفتا که راست مى گوئى
لیک سرش بود بسى روشن :
داءب تو گفتن است و ناکردن
خوى من کردن است و ناگفتن !
اطلاعات موضوع
کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
اشتراک گذاری