جهت مشاهده مطالب کارشناسان و کاربران در این موضوع کلیک کنید







موضوع: مناظره بابابزرگ و بنده خدا (توضيح ممكن الوجود)
-
۱۳۸۷/۰۷/۰۵, ۱۵:۲۳ #1
- تاریخ عضویت
فروردين ۱۳۸۶
- نوشته
- 1,957
- مورد تشکر
- 3,494 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 28
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
مناظره بابابزرگ و بنده خدا (توضيح ممكن الوجود)
سلام به دوستان عزيزبخش (1)
مناظره بابابزرگ و بنده خدا (سوال درباره اثبات ممكن الوجود و نيز دليل نياز ممكن به واجب در بقاء)
تاريخكه باحضور دوستان: صاحب- بي خدا – ناصح – عسكري –جان – ذهن برتر-هدي – فاطمه مشكات – زمان و...با تشكر از حسن مديريت سارا خانم.
توجه: بجهت حفظ امانت غلطهاي املايي اصلاح نشد)
..............
[بنده ي خدا] 9:47 am: خب بابابزرگ
[bababozorg] 9:47 am: بنده خداي عزيز من درخدمتتون هستم بزرگوار
[بنده ي خدا] 9:48 am: مي خواستم يه بار ديگه اگه امكان داره ممكن الوجود رو برام توضيح بديد
[bababozorg] 9:48 am: چشم عزيزم
[bababozorg] 9:49 am: ببينيد عزيزم خيلي ساده و روان يبار باهم ميريم جلو
[bababozorg] 9:49 am: بنده خوب خدا ؟
[بنده ي خدا] 9:49 am: بفرماين
[bababozorg] 9:49 am: قبول داري من و شما وجودداريم؟
[بنده ي خدا] 9:50 am: بله
[bababozorg] 9:50 am: قبول دارياطرافمون وجودات و حقائقي وجود دارد؟
[بنده يخدا] 9:51 am: موجودات و حقايق منظورتون بود؟
[بنده ي خدا] 9:51 am: بله قبول دارم
[bababozorg] 9:51 am: قبول داري ما بعنوان انسان داراي عقل بايددربرابر وجودات اطرافمون تفكر كنيم؟
[بنده يخدا] 9:52 am: بله ولي نمي دونم براي چي بايد در موردشون فكركنيم
[bababozorg] 9:52 am: منظورم اينه كهاين حقائيق برا چي بوجود اومدن؟
[بنده ي خدا] 9:53 am: يعني تفكر كنيم كه براي چي به وجود آمدن؟
[bababozorg] 9:53 am: بله درسته
[bababozorg] 9:53 am: قبول داري؟
[bababozorg] 9:53 am: سلام بر بيخداي گرامي وبزرگوار
[بی خدا] 9:54 am: درود
[بنده ي خدا] 9:54 am: بله هيچ چيزي نمي تونه بيهودهباشه
[بنده ي خدا] 9:54 am: در اين صورتزندگي مون معني نداره
[صاحب] 9:54 am: سلام بيخدا جان
[bababozorg] 9:54 am: احسن بندهخوب خدا
[بنده ي خدا] 9:54 am: سلام بي خداجان
[bababozorg] 9:54 am: حالا ببينعزيزم
[bababozorg] 9:55 am: قبول داري كه من وشماييكه وجود داريم وجودمون از خودمون نيست؟؟
[بنده ي خدا] 9:55 am: ببخشيد بابابزرگ ديس شدم
[bababozorg] 9:58 am: ا تا اينجا رو قبولداري كه درسته؟
[بنده ي خدا] 9:58 am: بله
[bababozorg] 9:59 am: خوب ببينيد
[bababozorg] 9:59 am: ماخودمون كه خودمون را نميتونيم بوجود بياريم درسته؟
[صاحب] 9:59 am: سلام بر جناب ناصح گرامي
[ناصح] 10:00 am: سلام عليکم جناب صاحب
[بنده ي خدا] 10:00 am: درسته
[bababozorg] 10:00 am: ميدونيد چرا؟
[bababozorg] 10:00 am: زيرا
[bababozorg] 10:00 am: ما ممكن الوجوديم
[bababozorg] 10:01 am: يعني نسبت ما به وجود و عدم يكساناست
[بنده ي خدا] 10:01 am: يعنيچي؟
[bababozorg] 10:01 am: مانبوديم
[bababozorg] 10:01 am: هرگاه علت وجود امدن ما پيدا شد ميايم
[بنده ي خدا] 10:01 am: چرا نبوديم؟ پس چه طور خدا بوده؟
[bababozorg] 10:02 am: بنده خدا منالان به خدا كاري ندارم
[بنده ي خدا] 10:02 am: بابابزرگ وجود و عدم يعني چي؟
[bababozorg] 10:02 am: من و شمامعلول و مخلوق هستيم درسته؟
[بنده ي خدا] 10:03 am: يعني ما همين الان مي تونيم از بين بريم
[bababozorg] 10:03 am: نه عزيزم به سوالم پاسخ بديد سادهاست
[بنده ي خدا] 10:03 am: بله ما مخلوقيم
[bababozorg] 10:04 am: احسن بنده خدا حالا ببين
[bababozorg] 10:05 am: ما چون مخلوقيم نميتونيم خودمون همزمانخالق و علت خود هم باشيم درسته؟
[بنده ي خدا] 10:06 am: بله
[bababozorg] 10:06 am: دليلش اينه كه معلول رتبه اش موخر از علته
[بنده ي خدا] 10:06 am: درسته
[bababozorg] 10:06 am: خوب نميشه معلوليكه رتبه اش بعد از علت يهو خودش علت خودشباشه
[bababozorg] 10:07 am: به اين ميگن تقدم شي علي نفسه
[bababozorg] 10:07 am: كه محال عقلي است درسته عزيزم؟
[بنده ي خدا] 10:07 am: بله
[bababozorg] 10:07 am: درودبرشما
[bababozorg] 10:07 am: ببين بنده خوبخدا
[bababozorg] 10:08 am: بايد اينو همميگفتم كه ما دراينعالم واقع دو وجود بيشتر نداريم از نظر عقل
[bababozorg] 10:08 am: ممكن الوجود
[bababozorg] 10:08 am: 2- واجب الوجود
[bababozorg] 10:08 am: شما به هيچ وجه نميتوني وجود ديگري و سوميرا عقلا پيدا كني درسته؟
[بنده ي خدا] 10:08 am: بابابزرگ ممكن الوجود رو دقيق توضيح بديد
[bababozorg] 10:09 am: چشم
[بنده ي خدا] 10:09 am: نمي دونم من تعريف اين دو رو خوب نميدونم
[bababozorg] 10:09 am: ممكن الوجوديعني وجودي كه امكاني هست ميتونه وجود داشته باشه
[bababozorg] 10:09 am: اگه علتش بياد
[bababozorg] 10:09 am: و ميتونه وجود نداشتهباشه
[bababozorg] 10:09 am: اگه علت وجودشنياد
[bababozorg] 10:10 am: مثل وجود من وشما
[bababozorg] 10:10 am: ببين اگه علتاومدن من و شما نبود ما وجود پيدا نميكرديم
[bababozorg] 10:11 am: ولي چون علت وجود ما پيدا شد ما وجود پيداكرديم
[bababozorg] 10:11 am: حالا متوجه شديعزيزم؟
[بنده ي خدا] 10:11 am: خب
[bababozorg] 10:11 am: تا اينجارو؟
[بنده ي خدا] 10:11 am: خوب وقتي به وجوداومديم چي؟
[bababozorg] 10:11 am: حالا سوالاصلي اينه اوني كه علت وجود من و شماي ممكن الوجود شده كيه؟
[bababozorg] 10:11 am: متشكرم
[بنده ي خدا] 10:11 am: بله تا اينجا رومتوجهم
[bababozorg] 10:12 am: حالا توجه بفرما اينجا ميگيم كه
[bababozorg] 10:12 am: من و شما كه ممكن الوجوديم نميتونيم عقلا خالق خودمون باشيم يعني علت خودمون زيرا ما معلول علت ديگرهستيم
[bababozorg] 10:13 am: ومعلول رتبه اش بعد از علت است عقلا
[bababozorg] 10:13 am: خوب چيزي كه رتبه اش بعد نميتونه همزمان علت خودش هم باشه
[bababozorg] 10:13 am: اينو ميگن دور
[bababozorg] 10:13 am: يا تقدم شي بر نفسش كه محال عقليهدرسته؟
[بنده ي خدا] 10:14 am: تقدم شي برنفس يعني چي؟
[bababozorg] 10:14 am: اصطلاح فلسفيه
[bababozorg] 10:14 am: يعني معلول همزمان مقدم بر خودش بشه
[بنده ي خدا] 10:14 am: اها درسته
[bababozorg] 10:15 am: يعنيبشه علت خودش اين محال عقليه درسته حالا؟
[bababozorg] 10:15 am: ممنونم از هوش شما
[bababozorg] 10:15 am: از طرفي
[bababozorg] 10:15 am: ممكنن الوجود ديگري هم كه مثل ماستنميتونه ما را خلق كنه
[بنده ي خدا] 10:16 am: چرات نميتونه؟
[bababozorg] 10:16 am: زيرا سر از تسلسل در مياره اونم عقلا محاله درسته؟
[bababozorg] 10:16 am: تسلسل يعني بي نهايت معلول بدون علتنهايي
[bababozorg] 10:17 am: قبول داري كه هستي بايد علت نهايي داشته باشه و تصادف را همه حتي بيخدايان امروزهم قبولشن دارن؟
[بنده ي خدا] 10:17 am: بابابزرگ خب مثلاخدا منو خلق مي كنه منم يه چيز ديگرو چرا نمي شه؟
[bababozorg] 10:17 am: درسته؟
[bababozorg] 10:17 am: بنده خوب خدا اصلا الان به خدا كاريندارم
[bababozorg] 10:18 am: رو ممكنالوجوديم
[bababozorg] 10:18 am: ميگم ممكن الوجود نميتونه مستقلا يك ممكن ديگر را بوجود بياره درسته؟
[بنده ي خدا] 10:18 am: نه خوب چرا يه ممكن الوجود نميتونه چيزيخلق كنه؟
[bababozorg] 10:18 am: ببين مستقلاگفتم عزيزم
[bababozorg] 10:18 am: نه بواسطه
[bababozorg] 10:19 am: اوني كه شمااز پدرت اومدي بواسطه است نه مستقل
[bababozorg] 10:19 am: قبول داري؟
[bababozorg] 10:19 am: من منظورم هم علت اول هست
[بنده ي خدا] 10:19 am: چرا به واسطس يعني چي؟
[bababozorg] 10:19 am: نه علل طولي عزيزم
[bababozorg] 10:20 am: ببين عزيزم بالا گفتمكه
[bababozorg] 10:20 am: يعني اولين علتوجود انسان نميتونه خود انسان باشه
[bababozorg] 10:20 am: حالا متوجه شدي؟
[بنده ي خدا] 10:21 am: تا حدودي
[bababozorg] 10:21 am: خوب ببين عزيز من
[بنده ي خدا] 10:21 am: ادامه بديم
[bababozorg] 10:21 am: يبارديگه ساده ميگم
[بنده ي خدا] 10:21 am: بابابزرگ من يه كم يواش مي نويسم چون مي خوام فكر كنم
[bababozorg] 10:22 am: ميخوام بگم اون اولين علت وجود انسان كهممكن الوجود ه خود انسان نميتونه باشه چونكه خود انسان معلول هست معلول نميتونه علت وپديد ارنده خودش باشه درسته حالا؟
[بنده ي خدا] 10:22 am: بله
[bababozorg] 10:23 am: ممنون از تواضع شما
[bababozorg] 10:23 am: حالا ببين
[bababozorg] 10:23 am: ما اون بالا اول ثابت كرديم از نظر عقل كه
[bababozorg] 10:23 am: دو وجود بيشتر نداريم تو هستي
[bababozorg] 10:23 am: يكي ممكن الوجود بود
[bababozorg] 10:23 am: دومي واجب الوجود
[bababozorg] 10:24 am: خوب افريدگار انسان و البته هستي ممكنالوجود كه نشد
[bababozorg] 10:24 am: دو وجود همبيشتر نداشتيم
[bababozorg] 10:24 am: خوبعملا يه وجود ميمونه وان واجب الوجوده
[bababozorg] 10:24 am: درسته تا اينجا؟
[بنده ي خدا] 10:24 am: بابابزرگ يه سوال دارم
[[bababozorg] 10:24 am: بفرما جانم؟
[بنده ي خدا] 10:24 am: من ممكن الوجودم يعني الان مي تونم از بين برم بله درسته
[[bababozorg] 10:25 am: معني اش كردم
[bababozorg] 10:25 am: بله اينم ميتونه باشه
[bababozorg] 10:25 am: يعني دراصل وجودم از خودم نيست اين معني درستشه حالا متوجه شدي عزيزم؟
ادامه دارد...
ویرایش توسط hoseintabar : ۱۳۸۷/۰۷/۰۵ در ساعت ۱۸:۵۳
الهمّ صلّ علی محمّد وآل محمّد
-
۱۳۸۷/۰۷/۰۵, ۱۶:۱۱ #2
- تاریخ عضویت
فروردين ۱۳۸۶
- نوشته
- 1,957
- مورد تشکر
- 3,494 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 28
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
مناظره بابابزرگ و بنده خدا(نياز ممكن به واجب حدوثاو بقاء)
(بخش2(
[بنده ي خدا] 10:27 am: به وجود آمدنم از خودم نيست ولي آيا الان كه ديگه به وجود اومدم چي ؟
[bababozorg] 10:27 am: بنده خداجون هستيد؟
[bababozorg] 10:27 am: اون مهم نيست ميرسيمش
[بنده ي خدا] 10:27 am: بله اون برا من سواله
[[bababozorg] 10:28 am: ميخوام بگم پس نتيجه ميگيريم كه چون دو وجود بيشتر نداريم
[بنده ي خدا] 10:28 am: برام مهمه
[bababozorg] 10:28 am: يا ممكن يا واجب
[bababozorg] 10:28 am: ممكن كه نتونست خالق ما باشه
[bababozorg] 10:28 am: پس تنها يك وجود ميتونه خالق ما باشه
[bababozorg] 10:29 am: واون واجب الوجوده درسته تا اينجا عقلا؟ قبول داري؟
[بنده ي خدا] 10:28 am: درسته
[bababozorg] 10:29 am: ممنونم عزيز
[bababozorg] 10:29 am: بدينوسيله خيلي ساده ممكن الوجود و ربطش به واجب الوجود اثبات ميشه
[bababozorg] 10:29 am: ديگه لازم نيست شما 10 سال فلسفه بخوني
[bababozorg] 10:29 am: خوب حالا سوال داري عزيزم؟ وجود الانيم هم از خداست انا لله و انا اليه راجعون همه از خدا خلق شديم وبسوي او برميگرديم
[بنده ي خدا] 10:31 am: بابابزرگ من تا درست معني واجب الوجود و ممكن الوجود رو نفهمم نميتونم بگم كه فقط همين دو موجود رو داريم
[bababozorg] 10:31 am: خوب ممكن الوجود را فهميدي؟
[بنده ي خدا] 10:31 am: پس اين وسط چي مي شه؟
[bababozorg] 10:31 am: چي چي ميشه؟
[بنده ي خدا] 10:32 am: اولمون از خدا آخر هم از خدا وسط رو چرا نگفته؟
[bababozorg] 10:32 am: وسطمون هم از خداست ديگه
[bababozorg] 10:32 am: معلومه خوب
[bababozorg] 10:32 am: ببين عزيزم
[bababozorg] 10:32 am: وقتي حدوثمون از خداست پس بقاء ما هم از خداست اين ديگه عقليه
[بنده ي خدا] 10:33 am: بابابزرگ يه وجودي يا براي به وجود اومدنش علت مي خواد يا نمي خواد پس اين مي شه ممكن و واجب؟
[bababozorg] 10:33 am: وسطشو هم گفته ديه انا ميدوني يعني چه
[بنده ي خدا] 10:33 am: من همين بقاء رو متوجه نمي شم؟
[bababozorg] 10:34 am: تو اومدنت از خودت بود يا علتي داشت؟
[بنده ي خدا] 10:34 am: علت داشتم
[bababozorg] 10:34 am: خوب بفرما دليل ممكن بودنت چي بود؟
[bababozorg] 10:35 am: همون امكان هست يعني نسبت مساوي به وجود و عدم
[بنده ي خدا] 10:35 am: تو ذهن من اين جوري جا افتاده كه چون يه زماني نبودم و بعد به وجود اومدم پس ممكنم
[bababozorg] 10:36 am: يعني اگه علت باشه اين معلول و ممكن وجود پيدا ميكنه وگرنه نه درسته؟
[bababozorg] 10:36 am: اونم درسته احسن
[bababozorg] 10:36 am: خوب حالا وقتي من معلول شدم به علت نياز دارم درسته؟
[بنده ي خدا] 10:37 am: اما نمي فهمم چرا براي بقا هم مي گيد نسبت عدم و وجودم يكيه؟
[bababozorg] 10:37 am: در بقاء نميگم عزيزم فقط در حدوث گفتم
[بنده ي خدا] 10:37 am: بله علتم هم نمي تونم يكي مثل خودم كه اونمم ميتونست نباشه ، باشه
[bababozorg] 10:37 am: در بقاء كه ميشم موجود
[بنده ي خدا] 10:37 am: نمي تونه
[bababozorg] 10:38 am: خوب بين من كه در حدوثم معلول بودم و نبازمند به علت
[bababozorg] 10:38 am: در بقاء هم همين معلول بودنم دوام داره و نيازمندي به علت درسته؟
[بنده ي خدا] 10:38 am: پس فقط در حدوث اين عدم نقش داره؟
[bababozorg] 10:38 am: پس من هم در حدوث و هم در بقاء نياز به علت دارم درسته؟
[بنده ي خدا] 10:38 am: نه
[bababozorg] 10:39 am: نه ديگه عزيزم دقت با پاسخ بكن بزرگوار
[بنده ي خدا] 10:39 am: من اين تكه رو مي خوام بفهمم
[bababozorg] 10:39 am: دو بار گفتم
[bababozorg] 10:39 am: ببين
[bababozorg] 10:39 am: تو در حدوث معلول هستي يا نه نياز به علت داري يا نه؟
[بنده ي خدا] 10:40 am: چرا در بقاء اين معلول بودنم دوام داره حالا ديگه علت رو مي خوايم چي كار؟
[بنده ي خدا] 10:40 am: در حدوث بله
[bababozorg] 10:40 am: جواب منو نميدي عزيزم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
[bababozorg] 10:41 am: دليل نيازت به علت چيه؟
[bababozorg] 10:41 am: در حدوث
[بنده ي خدا] 10:42 am: خوب من كه نبودم اگه بودم يادم مي بود. ولي خود به خود هم با اين همه پيچيدگي كه دارم نمي تونم به وجود اومده باشم
[bababozorg] 10:42 am: بنده خدا اشكال كارت اينه كه به سوالم پاسخ نميدي
[bababozorg] 10:43 am: فكر ذهنيت خودت هستي به پاسخم دقت نميكني
[بنده ي خدا] 10:43 am: بابابزرگ شايد سوالتون رو خوب متوجه نمي شم
[bababozorg] 10:43 am: : دليل نيازت به علت چيه؟
[بنده يخدا] 10:43 am: من اوني كه بر داشت كردم رو جواب دادم
[bababozorg] 10:43 am: خيلي ساده هست عزيزم
[bababozorg] 10:44 am: نه اشتباه گفتي ربطي به بحث نداشت
[bababozorg] 10:44 am: ببين من جواب ميدم
[bababozorg] 10:44 am: دليل نياز معلول به علت همون صفت ممكن بودنه درسته؟
[bababozorg] 10:44 am: چون ممكنه نياز به علت داره
[bababozorg] 10:44 am: قبول؟
[bababozorg] 10:45 am: خوب اين ممكن بودن همونطوريكه در حدوث هست در بقايش هم هست
[بنده ي خدا] 10:45 am: خب من گفتم كه چرا معلولم
[bababozorg] 10:45 am: زيرا اگه شما علت را دربقاء ازش بگيري ديگه معلول بدون علت ميشه
[بنده ي خدا] 10:45 am: چرا در بقايش هم هست؟
[bababozorg] 10:45 am: چون معلوله وممكن بزرگوار مهلول و كه بدون علت نميشه عزيزم
[بنده ي خدا] 10:46 am: مگه موقع به وجود امدن معلول نبوديم؟
[bababozorg] 10:46 am: بله اونموقع معلول بودي به علت نياز داشتي قبول داري؟
[bababozorg] 10:47 am: خوب الانم معلولي و بحكم معلول بودن به علت نياز داري
[بنده ي خدا] 10:48 am: بله قبول دارم كه در حدوثم علت مي خواستم
[bababozorg] 10:48 am: وقتي علتت از بين بره خوب طبيعيه كه معلول هم ازبين ميره
[bababozorg] 10:50 am: حالا پاسخت را گرفتي بزرگوار؟ نه من دوست دارم عزيزم
[بنده يخدا] 10:50 am: نه بابابزرگ من هنوز معني جملتون رو نفهميدم
[bababozorg] 10:50 am: كدوم جمله؟
[بنده ي خدا] 10:51 am: به حكم معلول بودن رو مي گم
[bababozorg] 10:51 am: ببين نور چشمم
[bababozorg] 10:51 am: ممكن الوجود معلول هست درسته
[بنده ي خدا] 10:52 am: خب بله
[bababozorg] 10:52 am: ايا معلول فقط يه لحظه به علت نياز داره يا هميشه؟
[بنده ي خدا] 10:52 am: نمي دونم اون يه لحظه رو فهميدم ولي هميشه رو نه
[bababozorg] 10:52 am: ببين
[بنده ي خدا] 10:53 am: يعني نمي دونم چرا بايد هميشه نياز داشته باشه؟
[bababozorg] 10:53 am: اگه شما علت را بعد از حدوث از معلول برداري
[bababozorg] 10:53 am: دراين صورت معنيش اين ميشه كه معلول ار الان ديگه بدون علته
[بنده يخدا] 10:53 am: خب خب باشه مگه چي مي شه؟
[bababozorg] 10:53 am: در حالي كه قانون عقل ميگه هر معلول با علتش هست
[bababozorg] 10:54 am: و هيچ معلولي بدون علت نيست
[bababozorg] 10:54 am: درسته حالا معنيش اينه كه معلول بدون علت باشه
[بنده ي خدا] 10:54 am: اي بابا بالاي ديپلم حرف مي زنيد بابابزرگ
[bababozorg] 10:54 am: مگه ميشه معلول كه خود زائديه علته بدون علت باشه؟؟
[bababozorg] 10:54 am: اين كه با عقل جور در نمياد محاله
[bababozorg] 10:55 am: خدا ميدونه من مردم از بس كه سادش كردم
[بندهي خدا] 10:55 am: چرا معلول بدون علت نمي تونه وجودشو ادامه بده؟
[bababozorg] 10:55 am: ديگه اسفار الاربعه برات نميگم كه عزيزم يا شفاي بوعلي كه نميگم عزيزم اين يعني تصادف
[بی خدا] 10:56 am: بابا بزرگ ر واذيت نکنيد ناراحتشنکنيد
[bababozorg] 10:56 am: شما تصادف را قبول داريد؟؟؟ ممنونم بيخدا يعزيزم
[بنده ي خدا] 10:56 am: نه
[بنده ي خدا] 10:56 am: چشم بي خدا جان
[bababozorg] 10:57 am: ببين بنده خدا
[بنده ي خدا] 10:57 am: خواهش مي كنم
[bababozorg] 10:58 am: از بيخداي عزيز هم بپرسي بهت ميگه تصادف در هستي امكان نداره
[bababozorg] 10:58 am: اين كه خيلي ساده هست
[bababozorg] 10:58 am: خوب وقتي تصادف را قبول نداري
[bababozorg] 10:58 am: بايد بپذيري كه هر معلول در تمام لحظات معلول بودن به علت نياز داره ديگه
[بنده يخدا] 10:58 am: بابابزرگ براي من يه مثال بزن كه يك معلول تا آخر به علتش نياز داشته باشه
[bababozorg] 10:59 am: چون معلول يعني نياز يعني فقر
[bababozorg] 10:59 am: خو ب چشم
[bababozorg] 10:59 am: شما قبول داري معلول خدا هستي؟
[بنده ي خدا] 11:00 am: در به وجود آمدن بله
[bababozorg] 11:00 am: و خدا علت وجودته
[بنده ي خدا] 11:00 am: بله
[bababozorg] 11:00 am: خوب حالا قبول داري اگه خدا كه علتته اگه نخواد ميميري؟
[بنده يخدا] 11:01 am: نه
[bababozorg] 11:02 am: خوب پس ميتوني يكاري كني كه 1000 سال عمر كني؟
[bababozorg] 11:02 am: يا الان خودتو پسر كني؟
[bababozorg] 11:03 am: يا مثلا پير كني و يا بچه بشي ويا...؟
[بی خدا] 11:03 am: اره شدنيه
[بیخدا] 11:03 am: همه اينا شدنيه
[بنده ي خدا] 11:03 am: من نه ولي دليل نمي شه كه خالقم بتونه
[bababozorg] 11:04 am: بيخدا ي بزرگوار حالا ببينم بنده خدا چي ميگه؟
[bababozorg] 11:04 am: ببينيد شما نميتوني خودت را به سن كودكيت دربياري چرا؟
[bababozorg] 11:04 am: سوالمو فقط پاسخ بده لطفا
[bababozorg] 11:04 am: به خالق كار ندارم الان
[بنده ي خدا] 11:04 am: چون قدرتشو ندارم خالقم اين قدرت رو تو من تعبيه نكرده
[bababozorg] 11:05 am: احسن چرا قدرتشو نداري؟؟
[bababozorg] 11:05 am: چون خودت نيازمند ي فقيري محتاجي معلولي
[بنده ي خدا] 11:05 am: نياز مند به كي؟
[bababozorg] 11:05 am: درسته؟
[bababozorg] 11:05 am: نيازمند به علت
[بنده ي خدا] 11:06 am: چون من نمي تونم دليل مي شه كه كس ديگه اي بتونه
[bababozorg] 11:06 am: چرا پاسخ منو نميدي عزيزم
[bababozorg] 11:06 am: به خيالت تكيه ميكني؟
[bababozorg] 11:06 am: خيلي ساده دارم ميگم كه
[bababozorg] 11:06 am: تو ميتوني يا نه؟؟؟
[bababozorg] 11:07 am: به ديگران كار نداشته باش
[بنده ي خدا] 11:07 am: نه نمي تونم
[bababozorg] 11:07 am: خوب چرا؟؟؟
[bababozorg] 11:07 am: چون معلولي
[bababozorg] 11:07 am: ومعلول يعني نياز و فقر و احتياج و..
[بنده ي خدا] 11:07 am: چه ربطي داره
[bababozorg] 11:07 am: درسته؟
[bababozorg] 11:07 am: بابا پاسخ را بده
[bababozorg] 11:08 am: وقتي معلول بودي يعني كه به علت نياز داري
[bababozorg] 11:08 am: پس اگه علتت از بين بره
[bababozorg] 11:08 am: ديگه تو معلول نميتوني بموني بنابراين وقتي شما درزندگيت خدا را كه علتته نابود بشه و منتفي كني
[[bababozorg] 11:09 am: خوب معني اش اينه كه معلول بدون علت شده وان محال عقليه درسته
[bababozorg] 11:09 am: البته من سعي كردم سادش كنم و تعابير فلسفي بكار نبرم
[بنده ي خدا] 11:09 am: بابابزرگ من با ادامه موافقم
[bababozorg] 11:09 am: حالا درسته كه معلول هميشه به علت نيازداره
[بنده يخدا] 11:10 am: ولي رو همون اولي سوال دارم
[bababozorg] 11:10 am: ببين بحث را منحرف نكن عزيزم
[bababozorg] 11:10 am: به پاسخ دقت عقلي كن
[بنده ي خدا] 11:10 am: شما همون جمله اي كه من گير دارمو تكرار مي كنيد
[bababozorg] 11:10 am: كدوم اولي؟
[bababozorg] 11:10 am: كدوم جمله؟
[bababozorg] 11:11 am: خوب شما بدنبال رفع گير برو عزيزم
[bababozorg] 11:11 am: دارم ميگم معلول چون ممكنه به اين دليل به علت نياز داره بله ديگه عزيزم
[بنده ي خدا] 11:11 am: معلول كه هميشه به علت نياز داره
[bababozorg] 11:11 am: چون ممكن هست خوب من دارم ميپرسم شما پاسخ نميدي كه؟
[bababozorg] 11:12 am: منم پاسخ ميدم نميگيري
[bababozorg] 11:12 am: مثال هم برات زدم عزيزم
[bababozorg] 11:12 am: حالا يبار ديگه ميگم بار چهارم ببين
[بنده ي خدا] 11:12 am: چه پرسشي؟
[bababozorg] 11:12 am: دليل نياز معلول به علت چيست؟؟
[bababozorg] 11:13 am: بفرما پاسخ بده
[بنده ي خدا] 11:13 am: بابابزرگ نمي خواد تكرار كنيد
[bababozorg] 11:13 am: به جوابت ميرسي
[bababozorg] 11:13 am: دليل نياز معلول به علت چيست؟؟؟
[بنده ي خدا] 11:14 am: دليل نيازه معلول به علت مگه در به وجود آمدنش نيست
[bababozorg] 11:14 am: نه ديگه عزيزم اشتباه ميكني
[bababozorg] 11:14 am: اين چه حرفيه عزيزم حالا ميزاري من بگم بصورت علمي؟
[بنده ي خدا] 11:15 am: پس چيه؟
[bababozorg] 11:15 am: پس گوش بفرما
[بنده ي خدا] 11:15 am: بفرمايد
[bababozorg] 11:15 am: حالا شد چيزي
[bababozorg] 11:15 am: ببين عزيزم
[bababozorg] 11:15 am: من و شما معلول هستيم و خدا علت وجود ما
[bababozorg] 11:16 am: دليل نياز ما كه معلوليم به خدا كه علته همون وجود امكاني ماست قبول داري؟
[bababozorg] 11:16 am: اين خيلي مهم است توجه بهش
[bababozorg] 11:16 am: آري ياخير؟
[بنده ي خدا] 11:17 am: در چه زماني بهش نياز داريم؟
[bababozorg] 11:18 am: عزيز دلم چرا به سوال ساده ام پاسخ نميدي بزرگوار؟
[bababozorg] 11:18 am: وسط دعوا كه نرخ تعيين نميكنن
[bababozorg] 11:18 am: شوخي بود يبار ديگه ميزارم
[bababozorg] 11:18 am: دليل نياز ما كه معلوليم به خدا كه علته همون وجود امكاني ماس
[بنده ي خدا] 11:18 am: بابابزرگ تا من ندونم منظوره شما چه زمانيه چه جوري جواب بدم؟
[bababozorg] 11:19 am: عزيز من شما كه پاسخ را اشتباه ميديد
[bababozorg] 11:19 am: من م پاسخ را ساده كردم
[bababozorg] 11:19 am: شما بجاي جواب مطلب ديگه ميگيد اين كه علمي نيست
[bababozorg] 11:19 am: منظورم اينه ببين
[bababozorg] 11:19 am: : دليل نياز ما كه معلوليم به خدا كه علته همون وجود امكاني ماس
[bababozorg] 11:20 am: ايني كه ما نياز به خدا داريم همون صفت ممكن الوجود بودن ماست قبول داري يا خير؟
[bababozorg] 11:20 am: دو وجود هم بيشتر نداشتيم كه ممكن و واجب
[[بنده ي خدا] 11:21 am: بابابزرگ براي من اين جوري صحبت كردن خيلي سخته
[] 11:21 am[bababozorg]: خيلي دارم ساده ميگم كه بزرگوار
[] 11:21 am: چرا شما به خدا نياز داريد؟ حالا خوبه؟ پاسخ دهيد؟
[بی خدا] 11:22 am: نياز؟
[] 11:22 am: [bababozorg] احسن بي خداي گرامي
[] 11:22 am: زودتر ميفرمودي
[بنده ي خدا] 11:22 am: كاري به سادگيش ندارم احساس مي كنم جمله ها تكراريه و من به جواب سوالم نمي رسم
[] 11:22 am[bababozorg]: مردم كه خوب تو جواب بده ما ياد بگيريم عزيزم بنده خدا
[[بنده ي خدا] 11:22 am: بابابزرگ من اينقدر خنگ كه نيستم
[] 11:23 am: [bababozorg] چرا شما به خدا نياز داري ؟؟ عزيز دلم بگو من ياد ميگيرم
[بندهي خدا] 11:23 am: مي فهمم ممكن يعني من و واجب يعني خدا
[] 11:23 am: [bababozorg] ميخوام بگم
[] 11:23 am: دليل نيازمون به خدا هموم ممكن الوجود بودنه درسته؟
[] 11:24 am: قبول داري يا خير؟ همين
[] 11:24 am: چون ممكن يعني نياز و فقر و احتياج درسته
[بنده ي خدا] 11:24 am: بابابزرگ من خودم دارم مي پرسم چرا براي وجودمون و بقامون به خدا نياز داريم بعد شما دوباره همين سوالو از من مي پرسيد؟
[sara.m] 11:24 am: ببخشيد وسط بحثتون ، ولي شما فکر مي کنيد که الان ديگه نياز به خدا نداريد ؟
[] 11:25 am: [bababozorg] خوب پس به جوابم دقت بفرما
[بنده ي خدا] 11:25 am: درسته
[] 11:25 am[bababozorg]: گوش كن عزيزم
[] 11:25 am: دليل نياز من به واجب الوجود همون ممكن الوجود بودن منه
[] 11:25 am: اين اولا
[بنده ي خدا] 11:26 am: يه لحظه صبر كنيد
[] 11:26 am: [bababozorg] درسته حالا بخون عيبي نداره
[ذهن برتر] 11:27 am: ببخشيد ميشه من يه کلمهبگم
[بنده ي خدا] 11:27 am: بابابزرگ من تو قلبم اين جوري احساس نمي كنم من فقط مي خوام به يقين برسم كه به خدا نياز دارم مي خوام با اين حرفا آخرش بتونم در آن خدا را احساس كنم
[] 11:27 am: [bababozorg] خوب حالا بعد از اينكه من وجود پيدا كردم آيا همون ممكن الوجود هستم يا خير؟
[بنده ي خدا] 11:27 am: من تو درونم اين نياز و فقر رو حس مي كنم ولي يقين مي خوام
[] 11:28 am: [bababozorg]لطفا حاشيه نرو درسته ديگه عزيزم حالا مطلب اخر اينه كه
[بنده ي خدا] 11:28 am: يعني چي هنوز ممكن الوجودم؟
[] 11:28 am: [bababozorg]من همونطوريكه د رحدوثم نياز به علت داشتم
[sara.m] 11:28 am: يعني وقتي مشکلات زندگي بهت فشار مي آره بازم به خدا نياز نداري ؟
[] 11:28 am[bababozorg]: چون ممكن الوجود بودم
[] 11:29 am: و اين صفت ممكن الوجود الان بعد از حدوث هم ادامه داره
[] 11:29 am: پس من در بقا هم نياز به علت دارم
[] 11:29 am: چون ممكن الوجودم
[بنده ي خدا] 11:29 am: سارا جان من اين حرفتو مي فهمم ولي مي ترسم توهم باشه
[] 11:29 am: [bababozorg] و ممكن الوجود يعني نياز يعني فقر و احتياج
[sara.m] 11:29 am: نه خانمم توهم نيست
[] 11:29 am: [bababozorg] احسن
[] 11:30 am: [bababozorg] توهم نيست ببين بنده خدا
[] 11:30 am: تو وقتي گرسنت شده مير ي سراغ غذا اين توهمه؟
[] 11:30 am: يا حقيقته همينطور سيري و خواب و...
[بنده ي خدا] 11:30 am: نه ولي دليل نمي شه ديگه هر احساسي داشتم توهم نباشه
[] 11:30 am: [bababozorg] اينا همه حقيقته
[] 11:31 am: اصلا ميدوني توهم يعني چه؟؟
[] 11:31 am: توهم را تعريف بفرما؟؟؟
[بنده ي خدا] 11:31 am: يعني چيزي رو در خيالم پرورش بدم
[] 11:31 am: [bababozorg]توهم كدوم بخش از احساس هست؟
[] 11:31 am: خوب خيال يعني چه؟؟؟
[بنده ي خدا] 11:32 am: يعني چي؟
[] 11:32 am: ميدونيد ؟
[بنده ي خدا] 11:33 am: بابابزرگ خيال تعريف داره خوب معلومه ديگه
[بنده ي خدا] 11:33 am: خيال مخالف حقيقته
[] 11:33 am: [bababozorg] بفرما ما هم ياد بگيريم ممنون ميشيم
[] 11:34 am: درسته تعريفش چيه؟
[] 11:34 am: حالا حقيقت يعني چي؟
[بنده ي خدا] 11:35 am: بابابزرگ مي خواين من كلافه شم
[] 11:35 am[bababozorg]: نه عزيزم ميخوام ياد بگيرم يااگه اجازه بديد من بگم اينا رو خودت اوردي بزرگوار در بحث علمي نبايد اينطوري صحبت كرد كه
[sara.m] 11:35 am: چرا کلافه؟
[] 11:36 am: [bababozorg]بنده خداي گرامي من تعريف كنم؟
[بنده ي خدا] 11:37 am: بفرمايد
[] 11:37 am: [bababozorg] توهم چيزي ستكه منشا اثر خارجي نداشته باشه خيال را گفتي توهمه
[] 11:38 am: يعني منشا اثر خارجي نداره
[] 11:38 am: توهم اصلا ربطي به اينجا نداره عزيزم
[] 11:38 am: ما داريم از حقيقت بحث ميكنيم
[] 11:39 am: بنا براين ببين عزيزم بار پنجمه
[] 11:39 am: دليل نياز ما به علت همون ممكن بودن ماست
[] 11:39 am: حالا اين ممكن بودن همون طوري كه درهنگام حدوث ما هست
[] 11:39 am: در وقت بقاي ما هم باز ما ممكن الوجوديم
[] 11:40 am: وچون ممكن الوجوديم به واجب و علت نياز داريم
[] 11:40 am: تمام درست شد
[بی خدا] 11:40 am: چرا واجب الوجود بهعلت نياز ندارد ؟
چون وجود برآن ضروري است و ازآن جدا نمي شود تا برايموجود شدن نياز به علت داشته باشد
[] 11:40 am: [bababozorg]البته شايد من قصور دربيان داشتم بزرگوار
[] 11:40 am: بيخدا يگرامي اونو درجاي خود ميگم احسن
[بنده ي خدا] 11:41 am: بابابزرگ من حرفاتون رو حفظ شدم
[] 11:41 am: [bababozorg] بنده خوب خدا اميدوارم تونسته باشم به سوالتون پاسخ داده باشم
[] 11:42 am: از حضور شما ممنونم من از ادب و متانت شما هم ممنونم
[] 11:42 am: من از اين پاسخ علمي بيخدا هم خيلي ممنونم
[] 11:42 am: بيخدا باش جاش منو شما باهم بحث ميكنيم
[بی خدا] 11:43 am: برهان وجوب وامكان راتوضيح دهيد ؟
در عالم هستي حد اقل يك موجود وجود دارد اگر اينموجود واجب الوجود باشد مطلوب ثابت است و اگر ممكن الوجود باشد به علت نياز خواهدداشت و آن علت اگر واجب الوجود باشد مطلوب ثابت است و اگر ممكن الوجود باشد محتاجعلت ديگر خواهد بود و اين علت نيز اگر به علت ديگر و آن هم به علت بعدي نياز داشتهباشد و اين تا بي نهايت برود تسلسل باطل لازم مي آيد واگر علتش ماقبلش باشد دورلازم مي آيد پس بايد تسلسل علل به جائي برسد كه ديگر به علت نياز نداشته باشد وآنهمان واجب الوجود است. و
[بی خدا] 11:43 am: اگر به واجب الوجودنرسد يا دور لازم مي آيد و يا تسلسل و هردو محال است
[بنده ي خدا] 11:44 am: درسته
[بنده ي خدا] 11:44 am: من همه ي اينا رو قبول دارم اما چيزه ديگه اي رو مي خوام بدونم
[] 11:44 am: [bababozorg]من از حضور همه دوستان عزيز و بنده خداي بزرگوار تشكر ميكنم
[بنده ي خدا] 11:44 am: من مشكلم مگه اينه كه اينو مي گيد
[بنده ي خدا] 11:45 am: باور كنيد اونو قبول دارم
[بنده ي خدا] 11:45 am: من هم از شما متشكرم بابابزرگ
[] 11:46 am: [bababozorg]ببخشيد بنده خدا خستت كردم من دوستون دارم شما عزيز منيد خدا توفيقتون بده
[بنده ي خدا] 11:46 am: نه بابابزرگ من شما رو خسته كردم شما محبت داريد
[] 11:46 am: [bababozorg] ديد ي امشب كامل در خدمتتون بودم
[بنده ي خدا] 11:47 am: ممنون بله
[sara.m] 11:47 am: با تشکر از همه
[] 11:47 am: [bababozorg] خدا نگه دارتون
[بنده ي خدا] 11:48 am: خداحافظ
نتيجه:
1- هر معلول ممكن به واجب منتهي ميشود.
2- هر معلول از ان جهت كه ممكن هست همانطوريكه در حدوث به علت وواجب نياز دارد. دربقاءهم به علت و واجب نياز دارد. چون در بقاءهم اون صفت امكانش هست.
ویرایش توسط hoseintabar : ۱۳۸۷/۰۷/۰۵ در ساعت ۱۶:۱۹
الهمّ صلّ علی محمّد وآل محمّد
-
تشکر
اطلاعات موضوع
کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
اشتراک گذاری