جهت مشاهده مطالب کارشناسان و کاربران در این موضوع کلیک کنید







موضوع: آيا تا به حال فكر كردي كه با چه نگاهي از قرآن استفاده ميكني؟
-
۱۳۸۷/۰۷/۰۷, ۱۱:۵۰ #1
- تاریخ عضویت
شهريور ۱۳۸۷
- نوشته
- 11
- مورد تشکر
- 18 پست
- حضور
- 22 دقیقه
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
آيا تا به حال فكر كردي كه با چه نگاهي از قرآن استفاده ميكني؟
بسم الله الرحمن الرحیم
به نظر شما فرق نگاه شيعه با غير شيعه در بررسي مفاهيم و بهرمندي از قرآن در چيست؟ آيا همه افراد از قرآن به يك نوع استفاده مي كنند؟
وقتي يه نگاه به دور و برت مي كني مي بيني كه انسانهايي كه از قرآن بهره مي برند دو گونه اند:
1- اونهايي كه در هنگام بهروري از قرآن اصلا توجهي به مكتب خود ندارند و به تعبير بعضي از رفقاي دير باور در همين سايت، «بي طرف» هستند.
2- اونهايي كه اول مكتب انتخابي خود را خوب و با بررسي انتخاب كرده اند و بعد از پذيرش لوازم اون مكتب با همان نگاه از قرآن استفاده مي برند.
حالا سوال من اينجاست: شما از كدام دسته ايد؟
اصلا آيا نگاه شيعه با نگاه آدم بي طرف يا نگاه اهل سنت، در برداشت از قرآن به يك گونه است يا با همديگر تفاوت مي كند؟
و به تعبيري ديگر پذيرش مكتب تشيع چه تاثيري در برداشت انسان از مفاهيم قرآن دارد؟
-
-
۱۳۸۹/۰۳/۰۵, ۰۹:۲۵ #2
- تاریخ عضویت
دي ۱۳۸۸
- نوشته
- 1,775
- مورد تشکر
- 6,874 پست
- حضور
- 6 روز 6 ساعت 7 دقیقه
- دریافت
- 8
- آپلود
- 0
- گالری
-
7
با سلام خدمت همه دوستان
به نظر می رسد تقسیم بندی به شیعه و سنی درباره برداشت ما از قرآن صحیح نباشد، بلکه باید بدون هیچ پیش فرضی سراغ قرآن رویم، و از خدای قرآن مدد جوئیم و راهنمائی بخواهیم.
بهتر این است که از قرآن بخواهیم ملاک برداشت صحیح و نا صحیح را برایمان بگوید
به یکی از نکات کلیدی برداشت صحیح از قرآن اشاره میکنم:
رعایت انصاف
قبل از نقل آیات مربوط به آن تذکر یک نکته لازم است، و آن:
دور ریختن تمام باورهای تقلیدی است، فرقی نمیکند در چه خانواده ای بزرگ شده یا چه تفکری داشته باشیم، باید در برابر قرآن انصاف داشته و هیچ پیش فرضی را بر قرآن تحمیل نکنیم.
آیات رعایت انصاف:
ذلک الکتاب لاریب فیه هدی للمتقین، بقره/2، آن كتاب با عظمتى است كه شك در آن راه ندارد و مايه هدايت پرهيزكاران است.
در آیه فوق، پرهیزگاری شرط هدایت است یعنی اگر حق را دریافتی قبول کنی.
هدایت وقتی است که انصاف باشد، پس انصاف نباشد هدایت نیست.
کسی که فرهنگ و دین پدر مادری خود را بر قرآن ترجیح دهد انصاف ندارد.
آیه دیگر:
و ننزل من القرآن ما هو شفاء و رحمة للمؤمنین و لایزید الظالمین الا خسارا، إسراء/82، و از قرآن، آنچه شفا و رحمت است براى مؤمنان، نازل مىكنيم و ستمگران را جز خسران (و زيان) نمىافزايد.
در آیه فوق، قرآن فقط برای مؤمنین مایه شفا و رحمت است، و اگر کسی ظالم باشد قرآن برای شفاء و رحمت نیست.
وقتی دلی شفا نیافت مریض است و دل مریض از قرآن هیچ بهره ای ندارد.
پس ایمان به قرآن یعنی دور ریختن تعصبات محیطی، قومی، مذهی و نژادی.
توجه به آیات زیر مسیر اصلی تفکر قرآنی است:
1- آیاتی که اطاعت بی چون و چرای از پیامبر را بیان میکند، مثلا اطاعت رسول در کنار اطاعت خدا حدود 30 بار در قرآن ذکر شده است.
2- آیاتی که فقط و فقط برای پیامبر و اشخاص آسمانی حق تفسیر قرآن را تعریف می کند، مثلا تبیین قرآن توسط پیامبر شرط نزول قرآن معرفی شده است، یعنی قرآن به این دلیل نازل شده که تفسیر پیامبر همراهش باشد، پس هرکسی نمیتواند قرآن را تفسیر کند، پس حسبنا کتاب الله (کلام عمر در واپسین لحظات زندگانی پیامبر) باطل است.
3- آیاتی که قرآن را برای تمامی اعصار و تاریخ کافی میداند، مثلا، بلاغ للناس، هدی للناس، هدی للعالمین، نذیرا للبشر، بیان للناس، و ...، خب سؤال اینجاست قرآنی که قرار است برای ده ها هزار سال آینده دستور داشته باشد، نیازی به مجری ندارد؟ در زمان پیامبر نیاز به مجری و مفسّر داشته باشد ولی برای صدها سال بعد این نیاز وجود نداشته باشد؟
خلاصه اینکه از منظر قرآن نگاه به قرآن باید به همراه لحاظ نظریات مفسر قرآن باشد، و مفسر قرآن همراه دائمی قرآن است، و این مفاد حدیث ثقلین است، همان حدیثی که پیامبر گرامی اسلام، اهل بیتشان را همراه دائمی قرآن معرفی کرده و تمسک به هردو را هدایت بخش می دانند، لذا گر شیعه ای روایت اهل بیت را بگیرد و قرآن را رها کند گمراه شده، و اهل سنتی که قرآن را بگیرد و اهل بیت را رها کند گمراه شده است.
بحث مفصل است ولی به همین مقدار اکتفا می شود
موفق باشید.
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و العن أعدائهم اجمعین
-
تشکرها 4
-
۱۳۸۹/۰۳/۰۵, ۱۰:۳۹ #3
درود
جناب پاسخگوی قرآنی تا حدودی این مساله را از دید خود قرآن جواب دادند.
ایشان از یک سو مدعی بودند که تفسیر قران باید با رعایت انصاف و بی طرفی باشد . و انطور که من برداشت کردم قصد داشتند گروه اول را محق بداند.
اما در نهایت خود را عملا جزو گروه دوم نشان دادند و تفسیر قرآن را مختص به ائمه شیعه دانسته بودند ! و تفاسیر شیعه را تفسیر ناب قرآنی دانسته بودند و باقی تفاسیر را در گمراهی دانسته بودند!!
من هم جوابی از دید خودم به این سوال می دهم و هم نقدی بر پست ایشان می کنم.
آنچه که مشخص است این است که قرآن شاخه بندی و تفرق را از اساس اشتباه می داند و همواره بر وحدت تکیه می کند. ( به ریسما الهی چنگ بزنید...) و درواقع اساس اسلام و قران بر وجود وحدت و عدم شاخه بندی است.
پس می توان گفت که خود این تقسیم بندی اسلام به شیعه و سنی ( فارغ از نوع نگرش و اعتقادات انها ) از اساس اشتباه و خلاف نص قرآن است.
از این رو بود که بسیاری از علمای اسلامی ( از جمله شیعی ) بر اسلامی بودن تکیه می کردند و گاها از اینکه خود را جزو دسته های مختلف بدانند ابا می ورزیدند. از جمله طرفداران این اندیشه می توان به آیت الله طالقانی و دکتر علی شریعتی نگریست.
بطور مثال وقتی از دکتر علی شریعتی در مورد شیعه یا سنی بودنش سوال کردند . وی جواب داد : من مسلمانم.
یا جایی دیگر می گوید : من شیعه شدم تا سنی بمانم!
و حتی خود در یکی از سخنرانی هایش می گوید : هنگامی که در عربستان سخنرانی می کند سماعان وی را شیعه می دانند و هرگاه در جمعی شیعه سخنرانی می کند او را سنی می دانند!!
من نیز معتقدم که در تفسیر قرآن نباید از دایره انصاف خارج شد حتی اگر آن تفسیر و تعبیر علیه شما باشد.
سخن حضرت علی در این زمینه هم گویاست : حق را بگویید حتی اگر به ضررتان باشد .
اما رعایت انصاف گاها واقعا سخت است. بطور مثال وقتی شما در جمعی تمام شیعی ( مثل این سایت ) قرار می گیرید و می خواهید انصاف را رعایت بکنید معمولا سنی مذهب و یا گاها حتی نامسلمان لقب می گیرید! *
پس به عقیده من از اساس تقسیم بندی شیعه و سنی اشتباه است و من معتقدم که باید قران را بدون در نظر گرفتن مذهب تفسیر کرد. چراکه تفسیر با اعتقادات مذهبی باعث گمراهی است!
اما نقد نظر جناب پاسخگو
در قرآن ما تفسیر قرآن را بر اشخاص آسمانی نداریم!!
به بیان قرآن : آیات بر دو دسته است ( محکم و متشابه ) که آیات محکم اساس است ( و به ظن قرآن همگی قابلیت درک آن را دارند ) و یک قسمتی از آیات متشابه است که تفسیر آن مختص پیامبر و راسخون به علم است.
و همانطور که قران می گوید هر کسی که راسخ در علم باشد می تواند این آیات را تفسیر بکند. بنابراین قرار نیست که برای تفسیر قرآن حتما کسی از بالا انتخاب شود و مامور تفسیر قرآن شود؟!!؟!
اما یکی از مشکلات بزرگی که ما در مذاهب می بینیم این است که اشخاص قرآن را معیار قرار می دهند. و ظاهرا خود را مطیع قران می دانند. اما بناگاه تفسیر قرآن را به نوعی می کنند که مقاصد مذهبی آنها براورده شود.بطور مثال در اینجا جناب پاسخگو برای انکه نشان بدهد که شیعه محق است , مجبور است راسخون به علم را به امامان تفسیر بکند و تفسیری از قرآن ارائه بدهد که صد در صد ملاکهای مذهبی وارد آن شده است!
و درواقع اگر یکم فلسفه بدانید می بینید که در نتیجه گیری اشان دچار سفسطه شدند.( در استدلال ایشان a نتیجه می ددهد b و همزمان b نتیجه می دهد a را!!)
سفسطه ای که بازهم در اواخر سخن خود دچار آن می شود :
و برای تفسیر قرآن متوسل به حدیثی **می شود که برای اثبات ادعا مجبور می شود تفسیری شیعی از آن ارائه بدهد. یعنی هم اهل بیت را خاندان علی و امامان شیعه معرفی بکند. و هم از تمسک به قرآن و اهل بیت ( بدلیل اینکه با هم امده اند ) تفسیر آن را فقط مختص به اهل بیت بداند.
و درواقع در این حدیث جای اهل بیت و قرآن عوض شده است !! و در باطن چیزی به نام تمسک به قرآن نداریم. و تمسک به قرآن زمانی جایز است که تفسیر به اهل بیت شود!! و لاغیر!!
----------------------------
*: بطور مثال همین اتفاقی که جدیدا برای من افتاد و من در جایی برای رد استدلال یکی از مدیران مجبور شدم مثل از اتفاق جمل و صف آرایی حضرت علی بزنم . ایشان بناگاه من را نامسلمان لقب دادند و بیان کردند شما( شیعه بودنتان پیشکش !!) حتی اگر سنی مذهب هم باشید بازهم وی را باید خلیفه بدانید و حق را به وی بدهید!!
** : جالب است این حدیث یک روایت ضعیف هم دارد و آن اینکه : به جای اهل بیت , سنت را بیان می کند!! که ما بخاطر ضعیف بودنش به آن استناد نمی کنیم.
نکته ای از البرت انيشتين :دو چيز را پاياني نيست : يکي جهان هستي و ديگري حماقت انسان. البته در مورد اولي مطمئن نيستم ولي در مورد دومي شکي ندارم!
-
تشکر
-
۱۳۸۹/۰۳/۰۸, ۰۵:۰۷ #4
- تاریخ عضویت
شهريور ۱۳۸۷
- نوشته
- 11
- مورد تشکر
- 18 پست
- حضور
- 22 دقیقه
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
سلام و تشکر از استاد بزرگوار سایت
بزرگوار مثل این که به لطف خدا و عنایت شما، یه نیم نگاهی هم به این موضوع شد. من از نگاه شما بعد از مدت طولانی به این موضوع تشکر می کنم
یه انتقادی به کلام حضرتعالی دارم که چون سایت را محیط سالمی می دانم ( از جهت علمی ) بدون دغدغه به آن می پردازم.
شما فرمودید که:
اشکال بنده به کلام حضرتعالی در این بخش است که:
آیا گمان می کنید هر کسی که دم از شیعه بودن و یا سنی بودن و یا هر مکتب دیگری که زد، معنایش یعنی تقلید کورکورانه ی در آن مکتب؟
فکر نمی کنید که نویسنده نیز مثل شما شاید نظرش بر این بوده باشد که
پس از ملاحظه ی آیات انصاف و سایر نکاتی که شما به درستی متذکر آن شدید، چنین سوالی را مطرح کرده باشد که فرق شیعه که خود را ملزم به رعایت حدیث ثقلین نموده و اهل سنت که به حسبنا کتاب الله پرداخته اند تفاوت باشد آنهم نه از حیث تعصب کورکورانه ی تقلید از آباء و اجداد بلکه از روی توجه به آیات قرآن و دستور رسول گرانقدر اسلام؟
آیا واقعا تفاوتی در نگاه شیعی که اهل بیت را مترجمان حقیقی و مفسران واقعی قرآن می داند با نگاه اهل سنت که خود را درک کننده ی کامل قرآن می دانند وجود داشته باشد؟
به نظرم گذشته از لطف شما در پاسخ به این سوال بنده، فرق این دو نگاه کاملا آشکار است و نیاز به دلیل خارجی در مساله نیست و مبانی تفاوت هم به سادگی قابل فهم و استقراء ( که هم در کلام شما آمده و هم بنده به اشاره و با توجه به کلام شما دوباره در همین متن به آن پرداختم).
پس قطعا باید نگاه شیعی به قرآن، غیر نگاه کسی باشد که به تبع اولیای سلف خود ( همانان که خدا ایشان را با آنان محشور خواهد نمود ) می گوید حسبنا کتاب الله.
باز هم از لطف حضرتعالی تشکر نموده و از این که این بحث دوباره زنده شد، خوشحالم.
-
تشکر
-
۱۳۸۹/۰۳/۰۸, ۰۵:۲۷ #5
- تاریخ عضویت
شهريور ۱۳۸۷
- نوشته
- 11
- مورد تشکر
- 18 پست
- حضور
- 22 دقیقه
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
سلام مجدد
از آنجایی که نظرم از ایجاد این تاپیک، فقط تلنگر زدن به نگاههاست و هشدار به غفلت ورزی ها از پاسخ تفصیلی در مورد کلام دوست دیگرمان خودداری می کنم و ادامه ی روند بحث را به بزرگواران پاسخگوی سایت واگذار نموده و برای تک تک دوستان خصوصا خودم هدایت واقعی را از خداوند خواستارم.
تنها نکته ای که در جواب به این دوست بزرگوارمان باید متذکر بشوم این نکته هست که:
در قرآن اصل اولی بر وحدت است و برای تحقق این وحدت راهکاری ارائه شده و راه رسیدن به آن هم کاملا واضح است. حال سوال اینجاست که اگر گروهی هر چند اندک، نخواهند از این راهکار استفاده کنند و خروج از راهکار وحدت آفرین نمایند، آیا می توان گفت که برای این که وحدت باقی بماند، چون آنها نمی خواهند از راه حق تبعیت نمایند، پس ما باید بیاییم و به خاطر حفظ آن وحدتی که خدا از ما خواسته، راه خدا را ترک کنیم و راه جدیدی را باز نماییم؟
و با این سبک بخواهیم مثلا راه میانه ای را طی کنیم که خدا به هیچ وجه برای آن حجیتی قائل نشده؟
پس هر روز باید منتظر روش تازه ای در دین داری و معرفی اسلام به دیگران باشیم چرا که هر روز نحله ای تازه در فهم از دین، به وجود می آید که ما برای حفظ آن وحدت مذکور باید دست از اصل برداشته و فقط و فقط به این اصل وحدت بپردازیم.
اینجاست که فرق بین نگاه ها در برداشت از دین و کتاب خدا مشخص می شود. شیعه معتقد است که خدا ریسمانی برای وحدت قرار داده و دستور داده که
برای این که از راه حق گمراه نشوید و برای این که یک وحدت واقعی در میان شما برقرار باشد همگی به این ریسمان چنگ زنید و متفرق نشوید.
خدا نفرموده که ای مسلمانان برای این که تفرقه نداشته باشید بیایید به صورت توافقی کتاب و اسلام را تعریف کنید. بلکه فرموده ریسمانی الهی برای عدم انحراف از مسیر حق برایتان قرار داده شده، به آن چنگ زنید و با عدم تسلیم در برابر آن ریسمان از دایره ی مسلمین متفرق نگردید.
پس فرموده حق مشخص است شما فرقه ایجاد نکنید.
ببخشید قصدم طولانی بحث کردن نبود.
-
-
۱۳۸۹/۰۳/۰۸, ۱۰:۱۳ #6
- تاریخ عضویت
دي ۱۳۸۸
- نوشته
- 1,775
- مورد تشکر
- 6,874 پست
- حضور
- 6 روز 6 ساعت 7 دقیقه
- دریافت
- 8
- آپلود
- 0
- گالری
-
7
با سلام
قطعا تفاوت دارد، اما...
علت اینکه نخواستم نامی از تفکر شیعه و سنی در برداشت از آیات قرآن بیان کنم این بود که یک مرزبندی مشخصی برای قرآن باوران به نام شیعه و سنی وجود ندارد، مثلا در میان شیعیان (افرادی که حقیقتا برای بیان پیامبر ارزش قائل شده و جانشین ایشان را امیرالمؤمنین میدانند) این سؤال و شبهه وجود دارد که آیا قرآن از امامت دفاع کرده یا نکرده؟
خب این شبهه باید جواب داده شود، نه من بلکه بزرگان حوزه نیز چنین روشی را در قرآن دنبال کردند، یعنی اثبات حقانیت مرجعیت اهل بیت پیامبر به روش قرآن به قرآن.
همچنین کسی که واقعا سنی است، برایش بگوئیم چطور عمر بن خطاب، آیات بیشماری را زیر پا گذاشت تا پیامبر در واپسین لحظات زندگی شریفشان توصیه ای نکنند، آیاتی مثل اطاعت خدا و رسول در کنار هم، کلام پیامبر وحی است، کسی در برابر اختیار خدا و رسول حقی ندارد و...
خلاصه اینکه اصول اولیه اعتقادات اسلامی و به تعبیر حضرت امام خمینی اسلام ناب محمدی در قرآن وجود دارد، و این باید به صورت یک فرهنگ درآید، البته عمل به توصیه اهل بیت پیامبر نیز مورد توجه همان قرآن خواهد بود، پس جدا نبودت قرآن و عترت امری واقعی است نه اعتباری.
موفق باشید
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و العن أعدائهم اجمعین
-
تشکر
-
۱۳۸۹/۰۳/۰۸, ۱۸:۱۳ #7
- تاریخ عضویت
دي ۱۳۸۸
- نوشته
- 1,775
- مورد تشکر
- 6,874 پست
- حضور
- 6 روز 6 ساعت 7 دقیقه
- دریافت
- 8
- آپلود
- 0
- گالری
-
7
با سلام
بالاخره روایت کتاب الله و عترتی را فرمایش پیامبر می دانید یا نمیدانید؟
اگر کلام پیامبر بدانید، که بحث تمام است، چراکه قرآن را همراه عترت خودش نموده است.
اما اگر کتاب الله و عترتی را بخاطر یک روایت ضعیف، فرمایش پیامبر ندانید توجه به دو نکته را به شما توصیه می کنم:
اول: اگر قرار باشد هر روایت قطعی را به خاطر یک روایت ضعیف کنار بگذاریم تمام کتب آسمانی و فرمایشان انبیاء نیز باید کنار گذاشته شود، زیرا در کنار هر پیامبری، مدعیان دروغینی (در تمام اعصار) وجود داشته و دارند و شروع به بدل سازی می کنند، آنوقت چگونه به کلام پیامبران توجه و عمل نمائیم؟
چگونه قرآن از ما چیزی را میخواهد که امکان عملش نباشد؟
پس نمیتوان بخاطر چند روایت (یا حتی چندین روایت) ضعیف دست از فرمایشات گهربار انبیاء برداشت.
دوم:
حدیث ثقلین شامل کتاب الله و عترتی اهل بیتی می باشد، و برای جستجوی کتاب الله و سنتی در تمام کتب معتبر اهل سنت شامل: بخاری، مسلم، ترمذی، نسائی، ابن ماجة، ابوداود، احمد بن حنبل، بیهقی و... را با همه عبارات مشابه آن جستجو کردم نیافتم، اما کتاب الله و عترتی در بسیاری از منابع معتبر اهل سنت وجود دارد، تفصیل این مطلب را در تاپیکی جداگانه پی خواهیم گرفت.
اما اینکه عملا اهل سنت بدان معقتد نیستند، به هیچ وجه از علمیت استدلال نمیکاهد.
ادامه دارد
ویرایش توسط صالح : ۱۳۸۹/۰۳/۰۹ در ساعت ۱۹:۰۵
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و العن أعدائهم اجمعین
-
۱۳۸۹/۰۳/۰۹, ۱۹:۰۴ #8
- تاریخ عضویت
دي ۱۳۸۸
- نوشته
- 1,775
- مورد تشکر
- 6,874 پست
- حضور
- 6 روز 6 ساعت 7 دقیقه
- دریافت
- 8
- آپلود
- 0
- گالری
-
7
شما ما را متهم می سازید که پیش فرض دینی خودمان را بر قرآن تحمیل میکنیم، در حالی که خود شما بدون ارائه هیچگونه دلیلی، مکتب خلفاء غاصب را ملاک تفسیر و توجیه آیات قرآن می سازید، شواهد بیشماری در مطالب شما وجود دارد که فعلا به یکی از آنها اشاره می کنم:
خب یا قرآن نمیدانید یا میدانید و همچون خلیفه دوم آن فدای بشری ساختن خلافت میکنید؟
مقام تبیین و رفع اختلاف درباره محتوای آیات از آنِ کیست؟
اگر علم آنان نیز بشری باشد، رفع اختلاف خواهد کرد؟
قطعا خیر، چون علم بشری با آزمون و خطا و اختلاف سلائق و نظرات و تحت تأثیر محیط و استاد و غیره معجونی می سازد که به همه چیز شبیه خواهد بود الا تفسیر قرآن لذا خود قرآن تفسیرش را محدود به اشخاصی خاص کرده است مانند اهل الذکر، یا اوتوا العلم یا هدایت شدگان إلهی و...
یا پیامبر را آسمانی میدانید یا نمیدانید؟
اگر نمیدانید در انجمن پیامبر شناسی بحث را ادامه دهید، و اگر ایشان را آسمانی میدانید، همان نیازی که مخاطبان معاصر قرآن به شخصیتی آسمانی برای تبیین و تفسیر آیات داشتند مخاطبان غیر معاصر نیز همان نیاز را دارند.
و این کاملا با عقل سازگار است، چراکه اگر آسمانی بودن قرآن را دلیل اختلاف نداشتنش دانستیم (أَ فَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَ لَوْ كانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فيهِ اخْتِلافاً كَثيراً، نساء/82 آيا درباره قرآن نمىانديشند؟! اگر از سوى غير خدا بود، اختلاف فراوانى در آن مىيافتند) قطعا مفسرش باید آسمانی باشد تا جلوی اختلاف را بگیرد، شاهدش همین بحث من و شماست، چرا بحث من و شما به نتیجه نمیرسد؟
غیر از این است که فرمایش پیامبر را ملاک قرار نمیدهید؟
پیامبر، همراهی عترتشان با قرآن را تنها دلیل هدایت قرآن معرفی کرده است، اما خلفاء با جدا ساختن آنان از قرآن، هدایت را از قرآنی میخواهند که خودش، خودش را به تنهائی حجت نمیداند.
با آیه ای دیگر بحث را دز این قسمت ادامه میدهم:
وَ ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا، حشر/7، آنچه را رسول خدا براى شما آورده بگيريد (و اجرا كنيد)، و از آنچه نهى كرده خوددارى نماييد.
اگر پیامبر فقط و فقط توصیه های قرآنی را داشته باشند، دیگر لازم نبود خداوند بفرماید کلام پیامبرتان را عمل کنید، همان اطاعت قرآن و خدا بود و بس، اما ایشان فرمایشاتی همسنگ قرآن دارند که باید به آنها توجه شود، که متأسفانه عمر بن خطاب موافق نبود، چراکه او با اصل نبوت موافق نبود.
موفق باشید.
ویرایش توسط صالح : ۱۳۸۹/۰۳/۰۹ در ساعت ۱۹:۰۷
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و العن أعدائهم اجمعین
-
۱۳۸۹/۰۳/۱۰, ۰۰:۵۸ #9
درود
در مورد این مساله چند نگاه وجود دارد.
اول اینکه بیاییم کل حدیث را بنگریم و ببینیم صحتش در چه حد است.
خوب مسلما با نگاهی کوتاه به آن می توان فهمید که همین حدیث چندین روایت متفاوت دارد. ( یعنی حتی با کتاب الله و عترتی اهل بیت ) هم چندین نقل قول متفاوت از آن شده است که دارای اختلافاتی با هم هستند.
بطور مثال :
«الا أيها الناس! فإنما أنا بشر يوشک أن يأتي رسول ربي فأجيب، و أنا تارک فيکم ثقلين: أولهما کتاب الله فيه الهدي و النور، فخذوا بکتاب الله و استمسکوا به»- فحث علي کتاب الله و رغب فيه ثم قال:- «و أهل بيتي، اذکرکم الله في أهل بيتي، اذکر کم الله في أهل بيتي، اذکرکم الله في أهل بيتي».
«اي مردم من بشري بيش نيستم و نزديک است فرستاده خدايم بيايد و من دعوت او را اجابت کنم و من در ميان شما دو چيز گرانبها ميگذارم و ميروم، يکي کتاب خدا که در آن هدايت و نور است، کتاب خدا را بگيريد و به آن چنگ بزنيد- و پيامبر بر عمل به کتاب تأکيد نمود آن گاه فرمود:- و اهل بيت من، خدا را درباره اهل بيت خود متذکر ميشوم، اين جمله را سه بار تکرار فرمود.
نقل دوم :
«إني تارک فيکم ما إن تمسکتم به لن تضلوا بعدي، أحدهما أعظم من الآخر: کتاب الله حبل ممدود من السماء إلي الأرض، و عترتي أهل بيتي، لن يفترقا حتي يردا علي الحوض، فانظروا کيف تخلفوني فيها».
من در ميان شما دو چيز به وديعت ميگذارم مادامي که به آن تمسک جستيد هرگز گمراه نميشويد، يکي از ديگري بزرگتر است: کتاب خدا که ريسمان رحمت آويزان از آسمان به سوي زمين است، و عترت و اهل بيت من؛ و اين دو هرگز جدا نميشوند تا در حوض به من ميپيوندند؛ بنگريد چگونه با وديعتهاي من رفتار ميکنيد.
و دو حدیث مشابه که به جای عترتی اهل بیت , سنتی آمده است. که خوب بحث جدایی است و باید مشخص شود که اصلا چنین حدیثی چرا اینقدر نقل قول متفاوت دارد؟ و اصولا کدام یک صحح تر است؟
اما مورد دوم این است که "عترتی اهل بیت" به چه کسانی اطلاق می شود؟
که مسلما بازهم شما با داستانی که تعریف می کنید و اهل عبای پیامبر را اهل بیت وی می نامید ! مشخصا قبول ندارید که اهل بیت وی خود شخص پیامبر و زنان وی بوده اند . نه کسی دیگر! که بحثش طولانی است و هر بار شما از آن طفره رفتید!
اما مورد سوم این است که اساسا از لحاظ عقلی و منطقی این احادیث را بنگریم و ببینیم با روش و شیوه آن زمان تبعیت از اهل بیت مد نظر بوده است یا تبعیت از سنت پیامبر:
در نهج البلاغه ( کتاب معتبر امام علی ) چندین بار به مردم توصیه شده است از شیوه و سنت پیامبر تبعیت بکنند. شاه متن این کتاب توصیه ای است که امام به ابن عباس می کند. ( در زمانی که وی برای رفتن به خوارج از سوی امام ماموریت می یابد ) امام به ابن عباس توصيه كرد كه با خوارج به قرآن احتجاج نكند، چون از قرآن تأويل و تفسيرهاي مختلفي ميكنند بلكه به سنّت پيامبر(صلي الله عليه وآله) احتجاج كند و با سنّت آن حضرت، آنها را قانع سازد.
و می بینیم که امام علی در انتخاب قرآن و سنت پیامبر , حتی سنت پیامبر را برای مباحثه ترجیح می دهد . و این نشان از این دارد که سنت پیامبر در اعراب ان زمان از اهمیت زیادی برخوردار بوده است.
اما مورد چهارم که من در یکی از سایتها اهل سنت خواندم. این موضوع بود که اگر اهل بیت پیامبر را در این حدیث معتبر بدانیم . و اهل بیت را ائمه تعبیر بکنیم. بازهم یک جای کار می لنگد. چرا که در ان حدیث امده است که به اهل بیت تمسک جویید. در صورتی که در زمان غیبت عملا تمسک به اهل بیت امکان ندارد!! و در زمان غیبت مجبوریم بگوییم به" سنت اهل بیت " تمسک جویید!! .....
اما مورد پنجم این است که ما اصلا بدانیم منظور این حدیث ( با همان روایت شیعه ) چیست و آیا منظور این آیه این است که تفسیر مختص اهل بیت است؟ و لا غیر؟؟!
که جواب را باید از خود قرآن بیابیم.
همانگونه که قبلا هم گفته شد . قرآن تفسیر آیات محکم را همگان می توانند انجام دهند و تفسیر ایات متاشبه را به خدا , پیامبر و راسخون به علم واگذار کرده است.
از این جهت می توانیم ائمه را مفسران قران بنامیم. چرا که راسخون به علم بودند و از دید همه مذاهب افرادی عالم و حقیقت جو بودند. اما نه اینکه تفسیر قرآن را فقط و فقط مختص به آنها بدانیم و سایر تفاسیر را مردود بدانیم!!
اما برای اینکه شک همگان بر این موضوع برطرف شود : استناد می کنم به خطبه 125 نهج البلاغه و تفسیر آیه 51 نساء از زبان مولا علی , این خطبه طولانی است و در جواب خوارج آمده است. که در قسمتی مولا به آیه قرآن اشاره می کند و می گوید : خداوند سبحان در قرآن فرمود : اگر در چیزی با یکدیگر نزاع و دشمنی داشته باشید بخدا و رسول مراجعه کنید. در نزاع و دشمنی رجوع به خدا این است که طبق کتاب او حکم کنید و رجوع به رسول اینست که سنت و طریقه او را پیش بگیرید
در جواب این بحث ما :
گویا شما در منطق و بحث کم آوردید و زبان به اتهام گشودید. من چندین بار بر این تاکید کردم که سنی مذهب نیستم و مقام خلافت را یک مقام خدایی نمی دانم که بخواهم از رفتار خلفاء دفاعی بکنم.
نسبت دادن چنین اتهاماتی به من هم برای من اهمیتی ندارد. اولین بارم هم نیست که چنین اتهاماتی را می شنوم. ( نه فقط از شما بلکه از سوی دوستان شما ) و برای من این اتهامات اهمیتی ندارد چرا که برای من یک نشانه است.
درماندگی طرف مقابل از بحث سالم و منطقی و معقول که او را به سوی اتهام و تهمت و فرافکنی و توهین سوق می دهد.
پیامبر و سنتش ( در بالا توضیحش امده است )
کسی از علم وی صحبت نکرد. شما از فردی آسمانی صحبت کردید. در قران هم بارها آمده است که پیامبر بشری مانند دیگران است.مانند دیگران غذا می خورد و مانند دیگران می نوشد و می خوابد و....
سایر بحث شما چون اساس سفسطه است ( علم پیامبر را نشانه آسمانی بودن وی می دانید ) رد می شود .
آیا در ادامه سه نقطه شما وازه " الانسان السمائی " نیز به چشم می خورد؟
اگر نمی خورد ! که این آیات بیشتر حرف مرا تایید می کند که تفسیر قرآن را مختص افراد خاص ( و نه نمایندگان خاص ) کرده است. افرادی که وجه تمایزشان راسخ بودن در علم و اهل ذکر بودن است.
این افراد خاص هستند اما از سوی خدا منسوب نشدند! هر دانشمند مومنی می تواند در مقام تفسیر قران بربیاید.
اما نکته جالب تر :
شیعیان در تفاسیر همواره به تفاسیر نمونه و المیزان و مکارم شیرازی و.... تاکید می کنند . اگر حرف شما درست است نباید اصلا چنین کسانی به خود اجازه تفسیر بدهند . (چه برسد به اینکه دیگران به انها استناد بکنند!!)چرا که بر خلاف نظر شیعه عمل کردند و تفسیر قرآن که مختص ائمه است را انجام دادند و باعث گمراهی دیگران شدند!
جالب بود. خیلی خندیدم.
باقی بحثهایتان هم از دید من اصلا قابل بحث نیست. چرا که اشکال بحث جای دیگری است. چرا که شما اساس بحث را بر سفسطه ای گرفتید و یکه تازی کردید!
نکته ای از البرت انيشتين :دو چيز را پاياني نيست : يکي جهان هستي و ديگري حماقت انسان. البته در مورد اولي مطمئن نيستم ولي در مورد دومي شکي ندارم!
-
۱۳۸۹/۰۳/۲۳, ۰۹:۲۳ #10
- تاریخ عضویت
دي ۱۳۸۸
- نوشته
- 1,775
- مورد تشکر
- 6,874 پست
- حضور
- 6 روز 6 ساعت 7 دقیقه
- دریافت
- 8
- آپلود
- 0
- گالری
-
7
با سلام
پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله وسلم) لزوم رجوع به اهل بیت را به مناسبتهای مختلف ذکر کرده اند، اما چیزی که در تمام آنها مشترک است (همانطور که خودتان اشاره کردید) جدائی ناپذیر بودن این دو از یکدیگر است، حال از شما سؤال میکنم:
جدا ناپذیر بودن یعنی چه؟
اگر منظور از قرآن همین نوشته روی کاغذ باشد، اینکه در همه اعصار وجود دارد، قرآن در میان مسلمین رواج دارد، مثلا کسی که توصیه پیامبر را نشنیده بگیرد قرآن را دارد، پس منظور پیامبر از جدا نشدن چیست؟
جز اینکه قرآن بدون رجوع به اهل بیت قرآن نیست، همچنین اهل بیت بدون رجوع به قرآن حجت نیست.
آیا در کتب صحاح ششگانه اهل سنت روایتی وجود دارد که کتاب الله و سنتی داشته باشد؟
من گشتم نبود شما اگر یافتی مرا خبر کن!!
اما سنت پیامبر:
قرآن می فرماید بیان پیامبر برای رفع اختلاف است، خب در زمان حیات ایشان خود ایشان مرجع حل اختلاف است، بعد از ایشان قطعا باید چیزی رفت که همچنان رفع اختلاف کند، از شما سؤال میکنم (خصوصا با توجه به کلام امیر المؤمنین در رجوع به سنت) سنت پیامبر را از که بگیریم تا همچنان رفع اختلاف نماید.
شما (که زبانا میگوئید سنی نیستم) که برای اصحاب پیامبر حق بیان سنت پیامبر را قائلید بفرمائید ابوذر مخالف زراندوزی عثمان و عثمان موافق، به نظر شما سنت را از کدامشان بگیریم؟
مثالی دیگر:
دختر پیامبر قائل است پدرش ارث گذاشته، ابوبکر میگوید ارث نگذاشته، حال سنت را از کدام بگیریم؟
مثالها متعدد است، چون اختلاف عقیده و ایمان اصحاب متعدد و متفاوت است، حال چه کنیم؟
چه کسانی را میزان قرار دهیم تا مطمئن شویم سنت حقیقی را میگویند و گرفتار هوای نفس و غیره نشدند؟
آسمانی بودن خلافت:
یعنی چه؟
اهل سنت معتقدند خلافت بشری است.
قرآن معتقد است خلافت آسمانی است، جعل خلیفه کار خداست، حتی وصی پیامبر را خدا مشخص میکند.
شما پیرو کدام هستید؟
ـــــــ
اگر معتقد به اهل بیت باشید خودشان راه تمسک را گفته اند، روایات زیادی درباره نحوه تمسک به اهل بیت در زمان غیبت وجود دارد، در تاپیکی دیگر مباحث را دنبال کنید مثل شناخت امام عصر خصوصا این پست.
ــــــــــــــــــ
چیزی که بارها شما از آن طفره رفتید این است که هیچوقت روایتی را در این مباحث از منابع شیعه نقل نکردم، اما شما همچنان بر طبل توخالی و کلماتی مثل داستان میخواهید تفسیر اهل بیت در کتب اهل سنت را نادیده بگیرید، برای چندمین بار از شما میخواهم در کتب صحاح ششگانه اهل سنت روایتی درباره اینکه غیر از فاطمه و امیر المؤمنین و حسنین علیهم السلام کسان دیگری نیز بعنوان آل عبا و اهل بیت معرفی شده باشند را بیاورید.
این گوی و این میدان.
ضمنا
فرض میکنم این نوشته یک کودک باشد
برای یک دبستانی عرض میکنم نه برای شما
به قول خود شما:
چون خداوند هیچکدام از پیامبرانش را به سمائی متصف نکرده است، چرا که همه آنها به لحاظ بشری تفاوتی با سائرین ندارند، اما این دلیل نمیشود آسمانی نباشند، سمائی یعنی از جانب خداوند مشخص شده باشند برای هدایت مردم، مانند اینکه بگوئیم قرآن کتاب آسمانی است، حال شما کودک دبستانی بیا بگو کجای قرآن، قرآن را آسمانی معرفی کرده است.
موفق باشید
ویرایش توسط پاسخگوی مباحث اعتقادی : ۱۳۸۹/۰۳/۲۳ در ساعت ۱۸:۴۹
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و العن أعدائهم اجمعین
اطلاعات موضوع
کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
موضوعات مشابه
-
جمع بندی چرا مسلمانان با هم اختلاف دارند مگر آنان از دين واحد تبعيّت نميكنند؟
توسط مجذوب در انجمن قرآن و معرفی فرق و مذاهبپاسخ: 4آخرين نوشته: ۱۳۹۵/۰۸/۱۰, ۱۳:۴۶ -
آيا حضرت عيسي كه زنده است همانند امام زمان (عج) به مسيحيان مددرساني ميكند؟
توسط ervil در انجمن مهدویت و امام زمان در قرآنپاسخ: 8آخرين نوشته: ۱۳۹۰/۰۸/۰۸, ۰۹:۴۴ -
جمع بندی آيا محتواي قرآن با كتابهاي پيامبران ديگر فرق ميكند؟
توسط roshan_del در انجمن زبان وحیپاسخ: 10آخرين نوشته: ۱۳۹۰/۰۸/۰۸, ۰۹:۳۴ -
از خطاهاي بزرگ مسئولان چشم پوشي ميكنيم!
توسط reza007 در انجمن ولایت و پایداریپاسخ: 0آخرين نوشته: ۱۳۸۷/۱۰/۲۹, ۱۲:۵۷
اشتراک گذاری