جهت مشاهده مطالب کارشناسان و کاربران در این موضوع کلیک کنید







موضوع: آيا قرآن تنها منبع معتبر شناخت دين و معارف آن است؟
-
۱۳۸۷/۰۷/۰۹, ۱۹:۲۲ #1
- تاریخ عضویت
مهر ۱۳۸۷
- نوشته
- 637
- مورد تشکر
- 2,146 پست
- حضور
- 11 ساعت 38 دقیقه
- دریافت
- 11
- آپلود
- 0
- گالری
-
41
آيا قرآن تنها منبع معتبر شناخت دين و معارف آن است؟
دوستان عزيز اين تاپيك به دنبال مباحثي در نوشتار «انسان يك جبر كامل»، ايجاد شد و چون اين بحث به خودي خود بحثي لازم و كارگشاست نياز ديده شد كه در نوشتاري مستقل دنبال شود. اميدوارم كه گره اي از گره هاي ذهني برخي دوستان بگشايد.
جناب منذر معتقد بودند كه فعلا قرآن به عنوان سند قطعي، در اختيار ماست.
بنده با اين نظر مخالف هستم و معتقدم كه اگر اين حرف را قبول كنيم بايد از مكتب تشيع و يا ساير مكاتبي كه در روش دينداريمان پذيرفته ايم دست برداشته و مكتبي جديد و داراي هرج و مرج فراوان را بپذيريم.
نوشته هاي بعدي بنده به دنبال نوشتار قبلي در مبحث «انسان يك جبر كامل» است.
توضيح اينكه من بحث را در چند بخش دنبال نموده تا اولا فرصت تدبر بيشتري فراهم آيد و ثانيا بحث خسته كننده نباشد.
ویرایش توسط مدافع : ۱۳۸۷/۰۷/۰۹ در ساعت ۲۰:۴۷
-
تشکرها 2
-
۱۳۸۷/۰۷/۰۹, ۱۹:۵۴ #2
- تاریخ عضویت
مهر ۱۳۸۷
- نوشته
- 637
- مورد تشکر
- 2,146 پست
- حضور
- 11 ساعت 38 دقیقه
- دریافت
- 11
- آپلود
- 0
- گالری
-
41
بسم الله الرحمن الرحيمدوست گرانقدر آقاي منذر سلام و رحمت خدا بر شما
بنده نيز از آنجا كه شما را فردي متدين و اهل مطالعه و تحقيق يافتم خدمتتان جسارت نموده و مطلب قبلي را برايتان نوشتم. و از آنجائي كه به جز شما در ميان جامعه افراد زيادي هستند كه همين گونه فكر مي كنند لازم ديدم كه بحث را به صورت مستقل مطرح نمايم.
آنچه كه عالم بزرگوار و بلند مرتبه استاد جوادي آملي فرموده اند در مورد سند قرآن است نه محتواي قرآن. دقت كنيد قرآن كتابي است كه تمام مسلمين معتقدند كه سندش مشكلي ندارد. اما در مورد دلالتش (يعني در مورد مقصود خدا در هر آيه)، اين گونه نيست كه همه مسلمانان داراي يك نظر باشند بلكه اگر دقت كنيد هر مكتبي از مكاتب جامعه اسلامي مدرك حرفهاي و معتقدات خودش را قرآن مي داند و براي معتقدات خود از قرآن استفاده مي كند و از آيه يا آياتي براي تأئيد خود بهره مي برد. پس قرآن كتابي است كه همه در اصل وجود آن با هم همفكر هستند ولي در ترجمه و تفسير آيات آن، موارد اختلافي زيادي ديده مي شود.
حال برمي گرديم به مطالبي كه شما نوشتيد. شما بعد از اينكه كلام استاد بزرگوار جناب آقاي جوادي آملي را نقل كرديد، برداشت خود را هم با اين بيان متذكر شده ايد كه:
نوشته اصلی توسط منذر
گاه حالت اول وجود دارد و بيشتر حالت دوم چرا كه غالبا اينگونه است كه مي گويند تا نباشد چيزكي مردم نگويند چيزها.
دقت كنيد با اين بيان مثال شما محتوائي مي شود نه سندي. و اينكه مي گوئيد تحريف، خود تأييدي بر اين حرف است. پس چيزي وجود داشته ولي تحريف شده است. حرف در قطعي السند بودن قرآن هم از همين باب است. يعني هيچ كس منكر اين نيست كه قرآن قطعا صادر شده است. اما آيا همه اين قرآن قطعي الصدور و قطعي السند را به يك گونه ترجمه مي كنند و برداشت همه از قرآن به يك گونه است. اگر اينگونه است پس چرا اين همه فرقه در ميان مسلمانان به وجود آمده است؟! ادامه دارد.
ویرایش توسط مدافع : ۱۳۸۷/۰۷/۰۹ در ساعت ۱۹:۵۵
-
-
۱۳۸۷/۰۷/۰۹, ۲۰:۴۵ #3
- تاریخ عضویت
مهر ۱۳۸۷
- نوشته
- 637
- مورد تشکر
- 2,146 پست
- حضور
- 11 ساعت 38 دقیقه
- دریافت
- 11
- آپلود
- 0
- گالری
-
41
بسم الله الرحمن الرحيمبا سلام مجدد
تا اينجا به اين نتيجه رسيديم كه قطعي السند بودن قرآن به معناي قطعي الدلاله بودن آن نيست.
بحث اين نوشتار در اينجاست كه قطعي السند بودن قرآن به معناي بي اعتبار بودن ساير ادله نيست. چرا كه روايات زيادي داريم كه هم شيعيان و هم اهل سنت آن را قبول دارند پس مي توان گفت اينها هم در سند مثل قرآن، سندي قطعي دارند. آنچه كه استاد بزرگوار حضرت آيت الله جوادي فرموده اند شايد اين بوده كه قرآن كتابي است كه تمام آياتش قطعي السند هستند ولي هيچ كس در مورد هيچ كتاب ديگري چنين ادعائي نمي تواند بكند. يعني تمام كتب ديني ديگر حتي كتب روايي شيعه اينگونه نيستند كه تمام رواياتش قطعي باشند. اگر مقصود ايشان اين بوده باشد معناي حرفشان بي اعتباري روايات به طور كلي نيست تا ما بگوئيم آنچه كه دست ما را در اين زمانه مي گيرد فقط قرآن است و بس. و اگر مقصود ايشان غير از اين بيان باشد اين اشكال بر ايشان وارد است كه پس شما با چه دليلي در احكام، تابع مكتب تشيع هستيد آيا به راستي فقط از قرآن اين نتيجه را گرفتيد كه بايد از اين مكتب پيروي نمود يا اينكه قرآن و سنت در كنار هم شما را بدين وادي رهنمون گرديد؟
پس خلاصه اين نوشتار هم اين شد كه رواياتي هستند كه مثل قرآن قطعي السند هستند.
ادامه دارد
-
تشکر
-
۱۳۸۷/۰۷/۰۹, ۲۰:۴۶ #4
- تاریخ عضویت
مهر ۱۳۸۷
- نوشته
- 637
- مورد تشکر
- 2,146 پست
- حضور
- 11 ساعت 38 دقیقه
- دریافت
- 11
- آپلود
- 0
- گالری
-
41
بسم الله الرحمن الرحيمضمن سلام مجدد مباحث قبلي را دنبال مي نمايمدوباره باز مي گرديم به كلام شما در مثالي كه زديد. فرموده بوديد:
واقعا هیچ حدیثی را نمی توان صددرصد و قطعی سخن پیامبر و امام دانست . مثلا یکحدیث ده ها راوی دارد که در نهایت به امام می رسد. یعنی یک حدیث اگر کمی هم طولانیباشد و دست به دست بگردد تجربه نشان می دهد که تحریف می شود.
در مورد احاديث شايد نداشته باشيم كسي را كه بگويد رواياتي كه در اختيار ماست واو به واو كلام معصوم است. بلكه آنچه شهرت دارد اين است كه اين احاديث مضمون كلمات معصومين (صلوات الله عليهم اجمعين) است. من به عنوان نمونه به كلمات خودتان استناد مي كنم. آنجا كه گفته ايد:
من از آقای جوادی آملی در رسانه گوش می کردم ، شنیدم که به این مضمون که قرآن قطعیالسند است اما احادیث اینگونه نیستند
نكته اي را كه من مي خواهم از اين كلام شما استفاده كنم اين است كه شما هم با اينكه فردي تحصيل كرده و باتجربه و حتي با مطالعه بالا هستيد (نشانه اين چيزها در استنادات قرآني شماست)، وقتي مي خواهيد به كلمات استاد استناد كنيد، نقل به مضمون مي كنيد.
اتفاقا همين رويه در ميان شاگردان و صحابه اهل بيت هم مرسوم بود. به همين خاطر اين موضوع يك دغدغه خاطري براي شيعيان شده بود لذا از حضرات معصومين سوال نموده اند كه گاهي اوقات مي شود كه ما بيانات شما را نمي توانيم همانگونه كه شما فرموده ايد به ديگران منتقل كنيم . و ايشان در پاسخ فرموده بودند كه مادام كه معناي حرف ما را تغيير ندهيد، اين نوع انتقال معنا اشكالي ندارد.
البته ناگفته نماند كه همه صحابه معصومين و شاگردان ايشان اينگونه نبوده اند بلكه عده اي قابل توجه از ايشان به گونه اي بوده اند كه نويسنده هاي كتب رجالي در مورد ايشان نوشته اند: «ضابط» يعني فلاني كسي است كه ضبط خوبي از احاديث اهل بيت داشت. جالب اينجاست كه اگر روايتي از دو نفر از صحابي نقل شود كه مفهوما با هم تعارضي داشته باشند علماي شيعه به دنبال اين مي گردند كه قرينه اي پيدا نمايند كه ببينند كدام يك از اين دو صحابي اضبط بوده اند و احاديث منقول از كدامشان كمتر نقل به مضمون بوده است.
خلاصه اينكه بحمدالله علماي شيعه در عالم احاديث، بسيار دقيق عمل نموده اند تا بتوانند ابتدا گليم خود را به درستي از آب بيرون بكشند و دنيا و آخرتي تضميني را براي خود رقم بزنند و سپس با آگاه سازي غير جبري ديگران بتوانند راه نجاتي را براي ايشان هم فراهم آورند.
-
تشکر
-
۱۳۸۷/۰۷/۱۰, ۰۴:۱۸ #5
بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و سپاس
آنچه می گویم نظر شخصی است و فهم خودم را بازگو می کنم.
کتاب خدا با احادیث چند فرق دارند:
1- سند قرآن قطعی است و خدا هم آن را محفوظ نگه داشته است اما احادیث از نظر سند و نقل قول قطعی نیست.
2- قرآن کلام خداست اما احادیث پیامبر نسبت به قرآن کلام غیر خداست. افلا یتدبرون القرآن و لو کان من عند غیرالله لوجدوا فیه اختلافاً کثیرا: آیا در قرآن تدبر نمیکنند؟ و اگر از نزد کسی غیر خدا بود، در آن اختلاف بسیار مییافتند(نسأ، ۸۲)
الان می بینیم در باره ی احادیث اختلاف بسیار زیاد است اما در مورد قرآن خیلی اندک.
3- آیا احادیث بر فرض صحت سند ، حجت هستند؟
انا وجدنا اباءنا على امة وانا على اثارهم مهتدون (22)انا وجدنا اباءنا على امة وانا على اثارهم مقتدون(23)زخرف
به گفته ی شهید مطهری نقل به مضمون که بزرگترین مانع سر راه پیامبران همین تقلید از گذشتگان و احکام گذشته است.
در دو آیه ی فوق در جواب پیامبران می گفته اند که ما با آثار گذشتگان هدایت و در آیه بعدی می گویند بر این آثار اقتدا می کنیم.
4- در اصول کافی آمده که پیامبران مامور شده اند که با عقل مردم با آنها سخن بگویند و نه با عقل خود. در طول زمان سطح دانش و عقل مردم عوض می شود و آیا واقعا میتوان همه ی احادیث گذشته را برای آیندگان نقل کرد؟؟؟؟؟به گفته ی مولانا وقتی انسان با کودک سخن می گوید به زبان کودکی حرف می زند . مثلا اگر یک کودک بپرسد سکس و نکاح چیست ، حقیقت را نمی گوید بلکه آن را تشبیه می کند به شیرینی و بستنی. قرآن هم اغلب تشبیه و مثل است و احادیث هم می بینیم اغلب از ثواب و عقاب اعمال سخن رفته است. مثل اینکه به یک کودک بگویند اگر فلان نمره را گرفتی اینقدر جایزه و نمره ی بالاتر جایزه ی بیشتر و اگر نمره ی پایین گرفتی مجازات می شوی . اما آیا یک علاقه مند به علم را هم جایزه و تنبیه می کنند.؟ بسیاری در یک رشته بدون مدرک و منفعتی مطالعه می کند پاداش او جز لذت مطالعه و فهمیدن است ؟؟ عمل خوب پاداش ندارد خودش پاداش خودش است و عمل بد هم مجازات ندارد بلکه عمل بد و مجازاتش یکی هستند. عمل بد و خوب در نزد یک کودک و بزرگسال فرق می کند شاید یک چیز برای عده ای سیئه باشد ولی برای کلاس بالاتر حسنه و بالعکس(حسنات الابرار سیئات المقربین)
5- در اصول کافی کتاب عقل و جهل آمده از زبان امام دهم که هر زمانی حجت و برهان یک چیز بوده مثلا در زبان موسی سحر و جادو و معجزه ی پیامبر از همین سنخ و عیسی بگونه ای دیگر و ... محمد بلاغت زبانی و قرآن معجزه و برهان اما بعد از پیامبر برهان یک چیز بیشتر نیست و آن عقل است. و همچنین باز در حدیثی دیگر آمده که خداوند آدم را بوسیله ی جبرئیل مخیر کرد از بین سه چیز یکی را انتخاب و آن دوی دیگر را رها کند: دین ، حیا و عقل و آدم عقل را انتخاب کرد و جبرئیل به دین و حیا دستور داد که بروند ولی آنها گفتند ما نمی رویم و مامور هستیم که هر جا عقل باشد ما هم دنبال اش برویم. (نقل به مضمون)
عَنْ عَلِيٍّ ع قَالَ هَبَطَ جَبْرَئِيلُ عَلَى آدَمَ ع فَقَالَ يَا آدَمُ إِنّي أُمِرْتُ أَنْ أُخَيّرَكَ وَاحِدَةً مِنْ ثَلَاثٍ فَاخْتَرْهَا وَ دَعِ اثْنَتَيْنِ فَقَالَ لَهُ آدَمُ يَا جَبْرَئِيلُ وَ مَا الثّلَاثُ فَقَالَ الْعَقْلُ وَ الْحَيَاءُ وَ الدّينُ فَقَالَ آدَمُ إِنّي قَدِ اخْتَرْتُ الْعَقْلَ فَقَالَ جَبْرَئِيلُ لِلْحَيَاءِ وَ الدّينِ انْصَرِفَا وَ دَعَاهُ فَقَالَا يَا جَبْرَئِيلُ إِنّا أُمِرْنَا أَنْ نَكُونَ مَعَ الْعَقْلِ حَيْثُ كَانَ قَالَ فَشَأْنَكُمَا وَ عَرَجَ
اصول كافى جلد 1 صفحه: 11 رواية: 2
ابن سكيت گويد به امام دهم عليه السلام عرض كردم: چرا خود حضرت موسى را با وسيله عصا و يد بيضا و ابزار ابطال جادو فرستاد و حضرت عيسى را با وسيله طبابت و حضرت محمد را كه بر او و خاندانش و پيغمبران درود باد به وسيله كلام و سخنرانى حضرت فرمود: چون خدا موسى عليه السلام را مبعوث كرد جادوگرى بر مردم آن زمان غلبه داشت پس او از طرف خدا چيزى آورد كه مانندش از توانائى آنها خارج بود و به وسيله آن جادوى آنها را باطل ساخت و حجت را بر ايشان ثابت كرد و عيسى عليه السلام را در زمانى فرستاد كه فلج و زمينگيرى زياد شده بود و مردم نياز به طب داشتند پس او از جانب خدا چيزى آورد كه مانندش را نداشتند پس به اجازه خدا مردگان را زنده كرد و كور مادرزاد و پيس را درمان نمود و حجت را بر ايشان ثابت كرد. و حضرت محمد (ص) را در زمانى فرستاد كه خطبه خوانى و سخنورى به گمانم شعر را هم فرمود زياد شده بود، پس آن حضرت از طرف خدا پندها و دستوراتى شيوا آورد كه گفتار آنها را باطل كرد و حجت را بر ايشان تمام نمود. ابن سكيت گفت به خدا هرگز مانند تو را نديدهام بفرمائيد در اين زمان حجت خدا بر مردم چيست فرمود: عقل است كه بوسيله آن امام راستگو مىشناسد و تصديقش مىكند و دورغگو را مىشناسد و تكذيبش مىنمايد. ابن سكيت گفت به خدا جواب درست همين است.
........فَمَا الْحُجّةُ عَلَى الْخَلْقِ الْيَوْمَ قَالَ فَقَالَ ع الْعَقْلُ يُعْرَفُ بِهِ الصّادِقُ عَلَى اللّهِ فَيُصَدّقُهُ وَ الْكَاذِبُ عَلَى اللّهِ فَيُكَذّبُهُ
اصول كافى جلد 1 رواية: 20
فهم من از این روایات این است که برای مرجع و رهبر دینی نه قرآن و نه حدیث هیچکدام نباید حجت باشد بلکه باید قرآن و روایات را با محک عقل سلیم بسنجند و هر حکمی که خلاف عقل رهبر بود رد کنند و احکام قرآن و شرع باید تابع عقل رهبران زنده ی دینی باشد و نه اینکه رهبران دینی خود مقلد احکام قرآن و حدیث باشند. به تعبیر شهید مطهری برخی رهبران دینی محقق نیستند بلکه خود مقلدِمقلدِ مقلد .. هستند. حضرت امام در قرن حاضر خط شکن بود و بر خلاف ظواهر حدیث و اجتهاد خود فتوا دادند مثلا حکم شطرنج و یا مجمع تشخیص مصلحت که فوق شورای نگهبان است که حتی اگر قانونی خلاف شرع بود(به تشخیص فقهای شورای نگهبان) و مجمع آن را تصویب کرد اجرایی می شود.حتی یک نامه ی امام به یکی از فقهای شورای نگهبان احتمالا آیت الله قدیری در صحیفه ی نور موجود نیست و یعنی سانسورشده است و در این نامه ی تند و تیز امام شالوده ی احکام شرعی زمان پیامبر را زیر سوال برده بودند از جمله همین زکات که در رساله ها آمده که هنوز هم مرجعی جرات نکرده این احادیث زکات را نوسازی کنند ...و به این مضمون مثالی آورده بودند که اگر ما بخواهیم احکام زمان پیامبر را مقلدانه اجراء کنیم باید از رفتار پیامبر هم مقلدانه تقلید کنیم و به جای سوار ماشین و هواپیما شدن با حیوان و شتر مسافرت کنیم)البته بعد از فوت امام این روند تقریبا متوقف شد.
اما اینکه عقل چیست و نظر قرآن چیست بحث بسیار شیرین و مفصلی است و در کتاب عقل و جهل هم به خوبی بیان شده است.
خلاصه و نتیجه ی نظر من این است که کتاب و سنت به هیچ عنوان حجت نیستند مگر اینکه حتما از فیلتر عقل عبور کنند و احکام عقلانی کتاب و سنت حجت خواهند بود.
-
-
۱۳۸۷/۰۷/۱۰, ۱۸:۰۵ #6
- تاریخ عضویت
مهر ۱۳۸۷
- نوشته
- 637
- مورد تشکر
- 2,146 پست
- حضور
- 11 ساعت 38 دقیقه
- دریافت
- 11
- آپلود
- 0
- گالری
-
41
بسم الله الرحمن الرحيم
سلامي دوباره به دوست و برادر عزيزم جناب منذر
از اين كه لطف مي كنيد و مباحث را دنبال مي كنيد از شما تشكر مي كنم.
برادرم نمي دانم آيا تحصيلات حوزوي داريد يا خير. اي كاش مي شد با هم يك ارتباط مستقيم داشته باشيم تا كمي بيشتر با خصوصيّات اخلاقي هم آشنا شويم. چرا كه شناخت مخاطب در ارائه بهتر مطلب (از ناحيه هر دو نفرمان) كمكي مؤثر مي نمايد.
من هم مثل شما در ابتداي ورود به اين نوع مباحث (در دوراني كه كمي جوانتر بودم)، بسيار تهاجمي و حق به جانب، به روش سنتي علماء در استنباط احكامشان اعتراض مي نمودم و دوست داشتم بتوانم اعتراض خود را به درستي به گوش ايشان برسانم و بتوانم در فهم صحيح از حوزه دين تأثيري مثبت بگذارم. به همين خاطر دست به مطالعه عميق علمي در علوم مقدماتي اجتهاد زدم تا با روش اجتهاد گذشتگان و موجودين و نقاط ضعف و قوت آن آشنا شوم. و به لطف خدا امروز با سرمايه پانزده سال مطالعه نسبتا مناسب با شما در حال مباحثه هستم. اين مطالب را فقط به جهت اين خدمتتان عرض نمودم كه بدانيد تنها شما نيستيد كه اينگونه در مورد اجتهاد فكر مي نمائيد بلكه هر انسان آزاده اي بايد در مورد دينش به درستي و با همان عقلي كه فرموديد به فرموده امام دهم حجت خدا بر بشريت است همينگونه تحقيق نموده و ادله آن را بررسي نمايد كه آيا اين دين روشي است كه به گونه تقليد كوركورانه است يا اينكه نه اين دين ديني است كه كاملا عقلائي و بر پايه هاي محكم برهان و استدلال، نظام يافته است.
پس عرض بنده تا بدين جا اين تأييد مرام حضرتعالي بوده است.
اما برادرم به نظر شما آيا به صرف داشتن اطلاعات ناقص در مورد موضوعي خاص مي توان در مورد روش اساتيد آن موضوع اظهار نظر نموده و به آنها نسبت نارواي تقليد كوركورانه را داد؟!
شما فكر مي كنيد اين آياتي كه در مورد «ملة آباء» و «روش گذشتگان» آورده ايد در مورد همه آنان كه از گذشتگانشان تبعيت نموده اند، جاري است؟ يعني آيا هر كسي كه روش پدرانش را در پيش گيرد راه غلطي را پيموده و مصداقي از اين آيه است و بايد به آنها با ديد اتهام نگريست؟!
اگر اين مورد نظر شما باشد پس در واقع همانطور كه برخي مجتهدان را (بلكه اكثريتشان را) مورد انتقاد قرار مي دهيم بسياري از انبياء را هم بايد مورد انتقاد قرار دهيم چرا كه ايشان هم طبق آيات قرآن و با بيان شما (آنگونه كه از كلمات شهيد مطهري استفاده مي كنيد) مقلد مقلد مقلد پدرانشان بوده اند. به اين آيه توجه نمائيد:
«ام كنتم شهداء اذ حضر يعقوب الموت اذ قال لبنيه ما تعبدون من بعدي قالوا نعبد الهك و اله آبائك ابراهيم و اسماعيل و اسحاق الها واحدا و نحن له مسلمون» (بقره / 133 البته حتما چند آيه قبل آنرا هم مطالعه فرمائيد)
يا آنجا كه يوسف در زندان با رفقاي تعبير خواه خويش مي گويد:
«و اتبعت مله آبائي ابراهيم و اسحاق و يعقوب ما كان لنا أن نشرك بالله من شيء ذلك من فضل الله علينا و لكن اكثر الناس لا يشكرون» (يوسف / 38)
اگر مقصود شما از آوردن آيات مذكور همين باشد پس بايد به اين دسته از پيامبران بگوئيم:
يا ايها الرسل چرا شما هم با پيروي از پدران خود، خود را در زمره مصاديق اين آيات قرار داده ايد كه مي گويند:
نوشته اصلی توسط منذر
و به مرحوم شهيد حضرت استاد مطهري هم بگوئيم كه:
اي شهيد بزرگوار چرا حرف را در مورد امم گذشته تمام نكرديد و نفرموديد:
«بزرگترين مانع سر راه بسياري از پيامبران الهي همين بود كه خود نيز گرفتار تبعيت از پدرانشان بودند؟!»
بلكه اينگونه فرموديد كه:
نوشته اصلی توسط منذر
و در مضمون آياتي كه برايتان ذكر كردم آيات ديگري هم هست البته نه كاملا به صورت واو به واو مثل آيه 136 سوره بقره و آل عمران / آيه 95 و نساء / 125 و ... كه همگي دعوت به تبعيت از ملت ابراهيم كه از گذشتگان و براي بعضي ها از پدرانشان بوده است.
پس مطلب اول من اين بود كه:
هر تبعيتي از گذشتگان را نمي توان به نام تقليد كوركورانه كوبيد و آن را وتو نمود.
ادامه دارد
-
تشکر
-
۱۳۸۷/۰۷/۱۱, ۱۹:۳۶ #7
- تاریخ عضویت
مهر ۱۳۸۷
- نوشته
- 637
- مورد تشکر
- 2,146 پست
- حضور
- 11 ساعت 38 دقیقه
- دریافت
- 11
- آپلود
- 0
- گالری
-
41
تا اينجا بدين نتيجه رسيديم كه معلوم نيست اعتراض شما در مورد تبعيت علماء شيعه از روش گذشتگان خويش اشتباه باشد. بلكه اتفاقا هم حضرت امام و هم شهيد مطهري و هم ساير علماء مكتب تشيع افتخارشان تبعيت از سلف صالح خويش است. اگر كسي مي خواهد واقعا در اين زمينه داراي قضاوتي صحيح باشد خوب است با يك سرچ در نرم افزارهايي كه از آثار اين بزرگواران تهيه شده به واقعيت اين مطلب علم پيدا نمايد و نكند كه با ديدن يك يا چند جمله براي خود فرضيه سازي نموده و گمان خويش را قطع فرض نمايد و طبق آن حكم صادر كند كه مثلا حضرت امام يا شهيد بزرگوار مطهري از تبعيت گذشتگان در وادي علم يا هر وادي ديگري نهي نموده و علماي اين مكتب را توبيخ نموده اند.بسم الله الرحمن الرحيم
ما اگر مي خواهيم از كلام بزرگواري براي خودمان اعتقادي صحيح درست كرده و آن را مبناي تصميم گيري هاي آينده خويش نماييم (البته در صورتي كه مي خواهيم مورد بازي نفس و فريب شيطان واقع نشويم) بايد اول خوب آن حرف را بفهميم و خوب آنرا تحليل نمائيم و خوب آنرا حفظ و به ديگران منتقل نمائيم.
نبايد گفتار شهيد مطهري را به گونه اي كه خود مي فهميم ترجمه كنيم بلكه بايد ببينيم واقعا مقصود شهيد مطهري از اين بيان چه بوده است. اين كه شهيد مطهري (البته با تعبير شما) مي فرمايند:
[quote=منذر]
برخی رهبران دینی محقق نیستند بلکه خود مقلدِمقلدِ مقلد .. هستند.
[/quote]
مقصودشان اين نيست كه نبايد علماي ما تابع علماي گذشته باشند بلكه مقصود ايشان اين است كه نبايد علماي ما نسبت به بزرگي علمي عالمي جوگير شده و در همان موضع توقف نمايند. يعني علماء به جاي اينكه در ابّهت علمي ديگران دست تحير به دندان بگيرند، بايد خودشان هم به جائي برسند كه ديگران را وادار به تحيّر نمايند. و به تعبير ديگر فرمايش شهيد بزرگوار اينگونه است كه:
«اي علماي شريف اسلام بيائيد تا در پيشرفت اسلام و فتح قله هاي جديد علمي آن، همتي دوچندان نموده و در يك نقطه (كه بزرگان گذشته ما آنرا فتح نموده اند) توقف نكنيم بلكه ما نيز بسان گذشگان پر افتخار خويش، محققانه با تفكر و تأمل دقيق و كشف راهكارهايي كه باعث تحول علمي گردد، قلعه اي از قلعه هاي مجهولات عالم اسلام را فتح نمائيم.»
آيا مي دانيد شهيد مطهري چرا اينگونه از علماي اسلام تقاضاي همت بلندتر مي نمايد؟
متأسفانه در جميع جوامع علمي گاهي اين نوع جوگير شدن ها وجود دارد. شما در دانشگاه ها مي بينيد كه متأسفانه برخي افراد، غرب را مهد علم دانسته و گفتار برخي دانشمندان غربي را نهايت دانش و علم فرض مي كنند و هر نظري غير آنرا غير علمي و غير قابل اعتنا مي دانند. مثل اينكه خدا آنها را براي پرستش علمي اين گروه كوتاه فكر فرستاده است. و اينان چنان در اين جو گرفتار آمده اند كه هيچ چيز ديگر غير كلام معبودان علمي خويش را نمي شنوند. در همين عالم پزشكي اي كه ظاهرا شما هم در همان جرگه لباس خدمت به خلق را پوشيده ايد تا چند سال پيش چه نظري نسبت به خوردن شير اوليه مادر (آغوز مادر) براي نوزادان داشتند؟ آيا آنرا مملو از ميكروب نمي دانستند و نمي دوشيدند و دور نمي ريختند؟ اما امروزه چون خدايان علمي اشان گفته اند اين شير چه تاثيري در سلامت اطفال دارد چگونه با آن برخورد مي نمايند؟ (البته اين اطلاعات به اينگونه به بنده رسيده و برخي را مشاهده نموده ام و ممكن است اطلاعات غلطي به بنده رسيده باشد. در هر حال غلط بودن فرضي اين مثال، خدشه به اصل بحث نمي زند).
خلاصه اينكه گاهي حتي دانشمندان در مقام زيبايي چينش و محققانه بودن مطالب علمي برخي ديگر از دانشمندان سر تعظيم فرو مي آورند و همين قضيه باعث عدم پيشرفت علمي از جانب اين دانشمندان مبهوت شده مي گردد.
شهيد بزرگوار مطهري در اين كلام، دعوتنامه اي به اين بزرگواران - كه هر يك مي توانند خود يك وزنه بزرگ علمي و يك شخصيت تأثيرگذار و تحول آفرين در علوم مختلف اسلامي باشند - براي جهش و جنبش بزرگ علمي مي دهند و ايشان را دعوت مي نمايند:
«بيائيد با سرعت بيشتري گامهاي علمي امت اسلامي را برداشته و سبب فزوني دانش اين امت لايق برتري هاي علمي شويم.»
پس ايشان نه تنها تبعيت از گذشتگان فهيم و دانشمند را موجب ننگ و عار نشمرده اند بلكه مي فرمايند چرا نبايد شما هم مانند گذشتگان پر افتخارمان، خودتان مرجع تأثيرگذار باشيد و فقط به اين اكتفاء نكنيد كه از مبناي گذشتگان دفاع نمائيد.
بنده از شما دعوت مي كنم يك بار ديگر به صورت دقيق مطالب اين شهيد بزرگوار در اين زمينه را مطالعه نمائيد و ببينيد آيا ايشان همين حرف را نمي زنند؟
از اينكه تحمل كرده و گزافه گوئي هاي مرا دنبال مي نمائيد از شما متشكرم .
ادامه دارد
-
تشکر
-
۱۳۸۷/۰۷/۱۲, ۰۰:۴۲ #8
به نام او
با سلام و سپاس
انشاء الله گفتار شما ادامه یابد و از اینکه رعایت ادب و انصاف را دارید سپاسگزارم.
من نواری از شهید مطهری در سالهای پیش گوش می کردم و در آن نوار آن مرحوم بحث تقلید از گذشتگان را پیش کشیدند و بحث شک و یقین. در باره ی غزالی که نفر اول مذهبی و بالاترین مقام دینی حکومت آن زمان را داشت و یک بار در حین نماز شک می کند و با خود می گوید من که همه ی علوم دینی را آموختم و چرا باید در ژرفای دلم هنوز یک شک پنهان وجود داشته باشد و لذا تصمیم می گیرد به بهانه ی حج بغداد را ترک و به صورت ناشناس دنبال تحقیق عملی و ... باشد. کتاب احیاء علوم الدین و کتب دیگر غزالی بعد از این تحول نوشته می شود و غزالی بعد از شک ، باز از منابع قرآن و سنت استفاده می کند اما محققانه . شهید مطهری هم اینگونه بود و اصول اولیه دروس حوزوی را مطالعه کرد و بعد قم را ترک و واقعا مجتهد شد و کتب وی همگی حرف های خودش است یعنی استنباط او از کتاب و سنت و خلاقیت. امام هم خلاق بود . مثلا تفسیر امام از یک آیه (قل انما اعظکم بواحده ان تقوموا لله .....) تفسیر خودشان بود و بس گویی این آیه بر امام نازل شده بود و در تفسیر دیگر که خوانده ام چنین برداشتی وجود نداشت.
من نظر خودم را می گویم و به عنوان یک مسلمان نمی توانم در اصول دین تقلید کنم و تحقیق هم باشک آغاز می شود. لذا این بحث ها برای روشن شدن حقیقت است .
-
تشکرها 3
-
۱۳۸۷/۰۷/۱۲, ۰۷:۴۱ #9
- تاریخ عضویت
مهر ۱۳۸۷
- نوشته
- 637
- مورد تشکر
- 2,146 پست
- حضور
- 11 ساعت 38 دقیقه
- دریافت
- 11
- آپلود
- 0
- گالری
-
41
نوشته اصلی توسط منذر
بسم الله الرحمن الرحيمسلام برادر گرانقدر.
اگر احساس مي كنيد در جائي رعايت ادب و يا انصاف صورت نگرفته از شما متشكر خواهم بود كه حتما تذكر دهيد.
-
تشکرها 2
-
۱۳۸۷/۰۷/۱۲, ۰۸:۰۰ #10
به نظر من قرآن بهترين منبع است اما تنهاترين منبع نيست.
نهج البلاغه بعد از قرآن معتبرترين است كه واقعا خيلي جالب و متحير كننده است.
-
تشکر
اطلاعات موضوع
کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
اشتراک گذاری