جهت مشاهده مطالب کارشناسان و کاربران در این موضوع کلیک کنید   

موضوع: علم لدنی و بحث پیرامون آن

  1. #1

    تاریخ عضویت
    جنسیت شهريور ۱۳۹۹
    نوشته
    3
    مورد تشکر
    1 پست
    حضور
    1 ساعت 35 دقیقه
    دریافت
    0
    آپلود
    0
    گالری
    0

    مطلب علم لدنی و بحث پیرامون آن




    با سلام

    همانطور که میدانید انسان یک موجود پرشگر و کنجکاو است و گاهی مینشیند یک گوشه و فکر میکند. این فکر میتواند برای او سوالات و شبهاتی ایجاد کند. شاید تنها حیوانات فاقد فکر باشند که برایشان هیچگاه شبهه و پرسش ایجاد نمیشود.
    از طرفی پرسش درست و مباحثه درست میتواند راهگشای دین باشد و اگر شخص از افراد واجد شرایط و بدون قصد و غرض سوالش را بپرسد دین را استوار تر میکند و شخص متدین تر میشود.

    حالا بنده چند وقت پیش مبحثی را مطالعه میکردم راجع به فرمایش گرانبهای حضرت علی (ع) که فرمودند «تا وقتی مرا از دست نداده اید از من سوال کنید چرا که من راه های آسمان را بهتر از راه های زمینی میدانم». همچنین بنده شبهاتی راجع به علم لدنی و چگونگی آن دارم که مممنون میشوم دوستانی که مایلند و علاقه مند هستند اینجا بحث کنیم و راهگشایی کنیم. باشد که مباحث درست معرفی شوند و شبهات برطرف گردد.

    بنده کجا باید این مبحث را پیگیری کنم در این انجمن؟

    اجرکم عندالله


  2. #2

    تاریخ عضویت
    جنسیت بهمن ۱۳۹۱
    نوشته
    1,759
    مورد تشکر
    2,281 پست
    حضور
    30 روز 12 ساعت 1 دقیقه
    دریافت
    1
    آپلود
    0
    گالری
    4



    با نام و یاد دوست

    علم لدنی و بحث پیرامون آن

    کارشناس بحث: استاد شعیب



  3. تشکر


  4. #3

    تاریخ عضویت
    جنسیت ارديبهشت ۱۳۹۱
    نوشته
    691
    مورد تشکر
    1,177 پست
    حضور
    12 روز 19 ساعت 54 دقیقه
    دریافت
    0
    آپلود
    0
    گالری
    0



    با سلام خدمت شما دوست گرامی
    بله در همین انجمن در خدمتتان هستیم

    ابتدا مطلب مختصری درباره علم لدنی خدمتتان تقدیم می کنم اگر سوالی بود بپرسید تا حول آن بحث کنیم

    کلمه «لدن» در زبان عربی به معنای «نزد» است(1) و یاء آن یای نسبت است. مقصود از علم لدنی علومی است که بدون وسایط و ابزار مادی و عادی از خداوند متعال دریافت می‌شود.(2)
    به بیان برخی از نویسندگان: «علم لدنى علمى است که بنده از خدا آموزد بدون واسطه بشر یا ملک و این اصطلاح مأخوذ از قرآن است که فرمودند «آتَیْناهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْماً» که اهل قرب را به تعلیم الهى و تفهیم ربانى معلوم و مفهوم شود نه بدلائل عقلى و شواهد نقلى و فرق علم لدنى و علم یقین آنکه علم یقین ادراک نور ذات و صفات الهى است و علم لدنى ادراک معانى و کلمات از حق است بى‌‏واسطه بشر و آن بر سه قسم است وحى، الهام و فراست».(3)
    برخی از اهل معرفت در این زمینه می‌گویند: انسان به مقامى می‌رسد که مظهر اسم شریف (یا من لایشغله شأن عن شأن) می‌شود و آن انسانى است که داراى روح قدسى است. که حائز سفر چهارم از اسفار اربعه یعنى خود کامل و مکمل بندگان خدا و قلب عالم امکان و امام کل است... در روح قدسى حقایق لوح محفوظ منتقش می‌شود و از آنچه که من جانب الله است به خلق می‌رساند. و این معنا همان است که مى‌گوییم علم سفراى الهى لدنى‏ است.
    حافظ می‌فرماید:

    نگار من که بمکتب نرفت و خط ننوشت
    بغمزه مسئله آموز صد مدرس شد».(4)



    1. فراهیدی، خلیل بن احمد، کتاب العین، محقق، مصحح، مخزومى، مهدى، سامرائى، ابراهیم، ج ‏8، ص 40، قم، هجرت، چاپ دوم، 1410ق.

    2.نراقی، ملا احمد، خزائن، ص ۴۹۹، قم، قیام، چاپ اول، 1378. «مراد از علم لدنى‏ علم به ذات و صفات آن‌حضرت است بى‏‌واسطه وسائط».

    3. سجادی، سید جعفر، فرهنگ معارف اسلامى، ج 2، ص 1336، تهران، دانشگاه تهران، چاپ سوم، 1373ش.

    4. حسن زاده آملى، حسن، نصوص الحکم بر فصوص الحکم، تهران، رجاء، چاپ دوم، 1375.
    الهي كفي بي عزا ان اكون لك عبدا و كفي بي فخرا ان تكون لي ربا انت كما احب فاجعلني كما تحب
    معبودا بس است مرا اين عزت كه بنده توام و بس است مرا اين افتخار كه تو پروردگار مني.
    تو چناني كه دوست ميدارم مرا چنان كن كه دوست ميداري.
    امام علی (علیه السلام)

  5. تشکرها 3


  6. #4

    تاریخ عضویت
    جنسیت شهريور ۱۳۹۹
    نوشته
    3
    مورد تشکر
    1 پست
    حضور
    1 ساعت 35 دقیقه
    دریافت
    0
    آپلود
    0
    گالری
    0



    نقل قول نوشته اصلی توسط شعیب نمایش پست
    با سلام خدمت شما دوست گرامی
    بله در همین انجمن در خدمتتان هستیم

    ابتدا مطلب مختصری درباره علم لدنی خدمتتان تقدیم می کنم اگر سوالی بود بپرسید تا حول آن بحث کنیم

    کلمه «لدن» در زبان عربی به معنای «نزد» است(1) و یاء آن یای نسبت است. مقصود از علم لدنی علومی است که بدون وسایط و ابزار مادی و عادی از خداوند متعال دریافت می‌شود.(2)
    به بیان برخی از نویسندگان: «علم لدنى علمى است که بنده از خدا آموزد بدون واسطه بشر یا ملک و این اصطلاح مأخوذ از قرآن است که فرمودند «آتَیْناهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْماً» که اهل قرب را به تعلیم الهى و تفهیم ربانى معلوم و مفهوم شود نه بدلائل عقلى و شواهد نقلى و فرق علم لدنى و علم یقین آنکه علم یقین ادراک نور ذات و صفات الهى است و علم لدنى ادراک معانى و کلمات از حق است بى‌‏واسطه بشر و آن بر سه قسم است وحى، الهام و فراست».(3)
    برخی از اهل معرفت در این زمینه می‌گویند: انسان به مقامى می‌رسد که مظهر اسم شریف (یا من لایشغله شأن عن شأن) می‌شود و آن انسانى است که داراى روح قدسى است. که حائز سفر چهارم از اسفار اربعه یعنى خود کامل و مکمل بندگان خدا و قلب عالم امکان و امام کل است... در روح قدسى حقایق لوح محفوظ منتقش می‌شود و از آنچه که من جانب الله است به خلق می‌رساند. و این معنا همان است که مى‌گوییم علم سفراى الهى لدنى‏ است.
    حافظ می‌فرماید:

    نگار من که بمکتب نرفت و خط ننوشت
    بغمزه مسئله آموز صد مدرس شد».(4)



    1. فراهیدی، خلیل بن احمد، کتاب العین، محقق، مصحح، مخزومى، مهدى، سامرائى، ابراهیم، ج ‏8، ص 40، قم، هجرت، چاپ دوم، 1410ق.

    2.نراقی، ملا احمد، خزائن، ص ۴۹۹، قم، قیام، چاپ اول، 1378. «مراد از علم لدنى‏ علم به ذات و صفات آن‌حضرت است بى‏‌واسطه وسائط».

    3. سجادی، سید جعفر، فرهنگ معارف اسلامى، ج 2، ص 1336، تهران، دانشگاه تهران، چاپ سوم، 1373ش.

    4. حسن زاده آملى، حسن، نصوص الحکم بر فصوص الحکم، تهران، رجاء، چاپ دوم، 1375.
    بسیار عالی و خیلی ممنون. بار کلام شما بسیار بالا است و بسیار خوشحالم از مباحثه با شما. ممنون. بله متسانه همچنان به جواب خودم نرسیده ام.
    در فرمایش حضرت علی (ع) هست که گفتند «من به راه های آسمان آشناتر هستم» . بر اساس تعاریفی که شما از علم یقین و علم لدنی ارائه فرمودید بنده متوجه شدم که علم لدنی بالاتر از علم یقین است و روحانی است. حالا برای بنده این سوالها مطرح شد که زحمت پاسخگویی با شما و لطف میکنید:

    1- آیا علوم بشری مانند ریاضی و فیزیک و شیمی و یا علم پزشکی در حیطه علوم یقین هستند؟ چرا که به نظر نمی آید علوم لدنی بتوانند آنها را پوشش دهند به واسطه فرا بشری بودن آنها.
    2- آیا علم لدنی علوم بشری را پوشش میدهد؟ یا علوم مهندسی دسته خودشان را دارند؟
    3- کدام یک از علوم معصومین حوادث بشری مانند اخبار از سیاره های دیگر و آینده و گذشته را شامل میشود؟ یا آن ماجرا که حضرت معصوم با لمس زمین زلزله بزرگی را متوقف کردند؟ هرچند که در اینجا به اذن الهی معجزه ای رخ داده و داستان متفاوت از بحث علوم است اما نظر بنده بحث علم حضرت به چگونگی این ماجرا به لحاظ علمی است.

    بفرمایید تا ان شاء الله بحث را ادامه دهیم.

    همچنین بنده متوجه شدم که سایت https ندارد که خطر هک شدن آن را بسیار تهدید میکند. سایت از طریق https قابل دسترس هست اما امضای دیجیتال آن ثبت نشده است که میتواند بسیار خطرناکتر باشد. این را هم بررسی بفرمایید و رسیدگی کنید. با تشکر.


  7. تشکرها 2


  8. #5

    تاریخ عضویت
    جنسیت ارديبهشت ۱۳۹۱
    نوشته
    691
    مورد تشکر
    1,177 پست
    حضور
    12 روز 19 ساعت 54 دقیقه
    دریافت
    0
    آپلود
    0
    گالری
    0



    با سلام
    بدون شک ائمه اطهار به علم لدنی خود به تمامی عالم وجود و قوانین و قواعد واقعی آن اگر می خواستند علم داشتند (ان شاءوا علموا) و از لحاظ عرفانی ، عالم به مثابه بدن و انسان به کامل به مثابه روح و نفس آن است و هر نفسی به تمام بدن خود علم حضوری دارد.
    شاید کسی بگوید چرا از علوم طبیعی در احادیث ما کمتر سخن به میان آمده است در زیر به مطالبی می پردازیم:

    . شأن امام ، شأن هدایتگری است نه شأن درمانگری و مهندسی و صنعتگری و ... اگر امام برای این است که به امور صرفاً دنیایی بپردازد در آن صورت چرا فقط به علم طبّ بپردازد بلکه باید همه ی علوم را بیان کند. در آن صورت امام تمام عمرش را باید صرف همین علوم دنیوی کند در حالی که اساسا او برای امر برتری آمده است. علوم دنیوی را خود بشر به مرور زمان و متناسب با نیاز خود به دست می آورد امّا علوم خاصّ الهی که انبیاء و اهل بیت(ع) برای بشر به ارمغان آورده اند جز از راه معصوم قابل دست یابی نیستند.ضمن اینکه ائمه(ع)کلیاتی پیرامون بیماریها ودرمان آنها بیان نموده اند،که تفصیل آنها را خود ما باید با تلاش وکوشش بدست بیاوریم.
    ۲. گرچه شأن ویژه ی امام معصوم هدایتگری به سوی سعادت حقیقی است امّا چنین نیست که ائمه(ع) از علوم دنیوی چیزی برای بشر نگفته باشند.
    بنیانگذار علم شیمی نوین جابر بن حیّان شاگرد امام صادق(ع) است که امروزه به نام پدر علم شیمی شناخته می شود. و علم شیمی بزرگترین نقش را در رشد علم زیست شناسی و علم پزشکی داشته است.
    همچنین هزاران آموزه از مطالب طبّی از ائمه(ع) به یادگار مانده که هر جمله از آنها قابلیّت این را دارند که موضوعات تحقیق علمی شوند. حجّة الاسلام ری شهری این احادیث گهربار را در دو جلد قطور به نام احادیث پزشکی گرد آورده و به طبع رسانده اند.
    پیامبر(ص) هنگام ساخت مسجد النبی در مدینه دستوری محاسباتی به سازندگان داد که در قرن چهارم ریاضیدان بزرگ اسلامی ، ابوالوفای بوزجانی با استفاده از آن دستور العمل نبوی ، قانون تانژانت را در علم مثلثات کشف نمود.
    ابوالاسود دوئلی شاگر امام علی (ع) اوّلین کسی است که به تعلیم امیر المومنین(ع) علم دستور زبان (صرف و نحو) را در زبان عربی ابداع نمود. آنگاه غیر عربها نیز این شیوه را در زبان خود به کار بستند.
    آیات و روایات پر اند از حقایقی در باب آسمانها و زمین و طبیعت که چند جلد از کتاب بحارالانوار را به خود اختصاص داده اند.برای نمونه به چند روایت اشاره می شود. « عَنْ جَابِرِ بْنِ یَزِیدَ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَ فَعَیِینا بِالْخَلْقِ الْأَوَّلِ بَلْ هُمْ فِی لَبْسٍ مِنْ خَلْقٍ جَدِیدٍ فَقَالَ یَا جَابِرُ تَأْوِیلُ ذَلِکَ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ إِذَا أَفْنَى هَذَا الْخَلْقَ وَ هَذَا الْعَالَمَ وَ أَسْکَنَ أَهْلَ الْجَنَّةِ الْجَنَّةَ وَ أَهْلَ النَّارِ النَّارَ جَدَّدَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَالَماً غَیْرَ هَذَا الْعَالَمِ وَ جَدَّدَ خلق [عَالَماً] مِنْ غَیْرِ فُحُولَةٍ وَ لَا إِنَاثٍ یَعْبُدُونَهُ وَ یُوَحِّدُونَهُ وَ خَلَقَ لَهُمْ أَرْضاً غَیْرَ هَذِهِ الْأَرْضِ تَحْمِلُهُمْ وَ سَمَاءً غَیْرَ هَذِهِ السَّمَاءِ تُظِلُّهُمْ لَعَلَّکَ تَرَى أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ إِنَّمَا خَلَقَ هَذَا الْعَالَمَ الْوَاحِدَ وَ تَرَى أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ یَخْلُقْ بَشَراً غَیْرَکُمْ بَلَى وَ اللَّهِ لَقَدْ خَلَقَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى أَلْفَ أَلْفِ عَالَمٍ وَ أَلْفَ أَلْفِ آدَمٍ أَنْتَ فِی آخِرِ تِلْکَ الْعَوَالِمِ وَ أُولَئِکَ الْآدَمِیِّینَ : جابر گوید از امام باقر(ع) سوال کردم در مورد قول خداوند متعال که می فرماید:« أَ فَعَیینا بِالْخَلْقِ الْأَوَّلِ بَلْ هُمْ فی لَبْسٍ مِنْ خَلْقٍ جَدیدٍ : آیا ما در آفرینش نخستین عاجز ماندیم ؟! ولی آنها باز در آفرینش جدید تردید دارند.»(ق:۱۵) پس فرمودند: ای جابر تاویل آیه این است که چون خدا این خلق و این عالم را فانی ساخت و اهل بهشت را در بهشت و اهل جهنّم را در جهنّم ساکن کرد ، دوباره عالم و خلق دیگری خلق خواهد نمود بدون هیچ نر و ماده ای که او را عبادت کنند و یگانه اش شمرند. و برای آنها زمینی خلق می کند غیر از این زمین تا آنها را حمل نماید و آسمانی خلق می کند غیر از این آسمان تا بر آن سایه افکند. گویی تو خیال نموده ای که خدا تنها همین عالم را آفریده است. و گویی چنین پنداری که خدا بشری غیر از شما خلق نکرده است.آری به خدا سوگند که خداوند تبارک و تعالی هزار هزار عالم و هزار هزار گونه آدم آفریده است که تو در آخر این عالمها و آدمها قرار داری.»(بحارالأنوار ،ج۸ ،ص۳۷۴)
    « عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ إِنَّ مِنْ وَرَاءِ شَمْسِکُمْ هَذِهِ أَرْبَعِینَ عَیْنَ شَمْسٍ مَا بَیْنَ شَمْسٍ إِلَى شَمْسٍ أَرْبَعُونَ عَاماً فِیهَا خَلْقٌ کَثِیرٌ مَا یَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ خَلَقَ آدَمَ أَوْ لَمْ یَخْلُقْهُ وَ إِنَّ مِنْ وَرَاءِ قَمَرِکُمْ هَذَا أَرْبَعِینَ قَمَراً مَا بَیْنَ قَمَرٍ إِلَى قَمَرٍ مَسِیرَةُ أَرْبَعِینَ یَوْماً فِیهَا خَلْقٌ کَثِیرٌ مَا یَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ خَلَقَ آدَمَ أَوْ لَمْ یَخْلُقْهُ ... : جابر گوید شنیدم از امام باقر(ع) که می فرمود: همانا در پس خورشید شما چهل چشمه ی خورشید که بین خورشیدی تا خورشید دیگر چهل سال فاصله است. در آن مخلوقات زیادی هستند که خبر ندارند که آیا خدا آدمی خلق کرده یا نه. و همانا در پس ماه شما چهل ماه است که از قمری تا قمر دیگر به اندازه سال فاصله است. در آن مخلوقات زیادی هستند که خبر ندارند که آیا خدا آدمی خلق کرده یا نه.»(بحارالأنوار ج : ۲۷ ص : ۴۵)
    احادیثی از این دست ، که اسراری علمی و فلسفی را در بر دارند در منابع روائی شیعه به فراوانی یافت می شوند که می توان از متن آنها فرضیّه ها و نظریّه های علمی را بیرون کشید ؛ همانگونه که ابوالوفای بوزجانی از حدیث پیامبر(ص) تانژانت را کشف نمود.
    ۳. اهل بیت(ع) افراد قابلی برای این گونه علوم نداشتند تا آن هارا برایشان بیان کنند. امیر المومنین (ع) در جمع عمومی فرمودند:« أَیُّهَا النَّاسُ سَلُونِی قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِی فَلَأَنَا بِطُرُقِ السَّمَاءِ أَعْلَمُ مِنِّی بِطُرُقِ الْأَرْض :ای مردم قبل از آنکه مرا از دست بدهید از من بپرسید چرا که من راههای آسمان را بهتر از راههای زمین می شناسم.»( نهج البلاغة: خطبه ی ۱۸۹) یکی از حاضران پرسید : ای علی! تعداد موهای سر من چند است؟ آری، اهل بیت(ع) مبتلا به چنین افرادی بودند که به جای پرسیدن از اسرار طبیعت و کنه حقیقت از عدد موی سر خود می پرسیدند.
    امام باقر(ع) فرمودند:«... وَ لَمْ یَجِدْ جَدِّی أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع حَمَلَةً لِعِلْمِهِ حَتَّى کَانَ یَتَنَفَّسُ الصُّعَدَاءَ وَ یَقُولُ عَلَى الْمِنْبَرِ سَلُونِی قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِی فَإِنَّ بَیْنَ الْجَوَانِحِ مِنِّی عِلْماً جَمّاً هَاهْ هَاهْ أَلَا لَا أَجِدُ مَنْ یَحْمِلُهُ أَلَا وَ إِنِّی عَلَیْکُمْ مِنَ اللَّهِ الْحُجَّةُ الْبَالِغَة ... . : جدّم امیرالمومنین(ع) حاملی برای علم خود نمی یافت ؛ لذا مثل کسانی که نفس تنگی دارند نفس می کشید ، و بر بالای منبر می گفت از من بپرسید قبل از آنکه مرا از دست بدهید ؛ همانا درون سینه ی من علم فراوانی انباشته است. آه آه ، آگاه باشید که حمل کننده ای برای آن نمی یابم ؛ آگاه باشید که من حجّت بالغه ی خدا بر شما هستم. ( یعنی با وجود من حجّت بر شما تمام است) »(بحارالأنوار ،ج۳ ،ص۲۲۴)
    همچنین حضرتش به کمیل ابن زیاد نخعی فرمود:« هَا إِنَّ هَاهُنَا لَعِلْماً جَمّاً ــ‌ وَ أَشَارَ بِیَدِهِ إِلَى صَدْرِهِ ــ‌ لَوْ أَصَبْتُ لَهُ حَمَلَةً بَلَى أَصَبْتُ لَقِناً غَیْرَ مَأْمُونٍ عَلَیْهِ مُسْتَعْمِلًا آلَةَ الدِّینِ لِلدُّنْیَا وَ مُسْتَظْهِراً بِنِعَمِ اللَّهِ عَلَى عِبَادِهِ وَ بِحُجَجِهِ عَلَى أَوْلِیَائِهِ أَوْ مُنْقَاداً لِحَمَلَةِ الْحَقِّ لَا بَصِیرَةَ لَهُ فِی أَحْنَائِهِ یَنْقَدِحُ الشَّکُّ فِی قَلْبِهِ لِأَوَّلِ عَارِضٍ مِنْ شُبْهَةٍ أَلَا لَا ذَا وَ لَا ذَاکَ أَوْ مَنْهُوماً بِاللَّذَّةِ سَلِسَ الْقِیَادِ لِلشَّهْوَةِ أَوْ مُغْرَماً بِالْجَمْعِ وَ الِادِّخَارِ لَیْسَا مِنْ رُعَاةِ الدِّینِ فِی شَیْ ءٍ أَقْرَبُ شَیْ ءٍ شَبَهاً بِهِمَا الْأَنْعَامُ السَّائِمَةُ کَذَلِکَ یَمُوتُ الْعِلْمُ بِمَوْتِ حَامِلِیهِ .: بدان که در اینجا علم فراوانی است ــ و اشاره فرمودند به سینه ی خود ــ کاش حاملی برای آن می یافتم . آری افراد باهوشی را می یابم که بر علم امین نیستند و دین را وسیله ی دنیا خواهی قرار می دهند و با نعمتهای الهی برای بندگانش اظهار فضل می کنند. و با حجّتهای خدا بر اولیایش فخر می فروشند. برخی نیز افراد فرمانبردار و امینی برای حاملان حقیقت هستند ولی بینایی و ژرف اندیشی لازم را در شناخت حقیقت ندارند ، که با اوّلین شبهه ای شک و تردید در دلشان ریشه می زند ؛ پس نه آنها و نه اینها ، سزاوار آموختن دانش های فراوان من نمی باشند.
    یا فرد دیگری که سخت در پی لذّت بوده و اختیار خود را به شهوت داده است ؛ یا آن که در ثروت اندوزی حرص می ورزد ؛ هیچ کدام از آنان نمی توانند از دین پاسداری کنند ، و بیشتر به چهارپایان چرنده شباهت دارند ؛ و چنین است که دانش با مرگ دارندگان دانش می میرد.»(خطبه ۱۴۷ نهج البلاغه)
    ۴.علوم تجربی در بسترهای خاصّی رشد می کنند و بتدریج رو به کمال می روند ؛ گویی تدریج کشف در بطن آنها نهفه است.اگر امام(ع) می خواست نظریّه ی درست در مورد فیزیک را بدهند یقیناً هیچکدام از نظرات کشف شده ی امروزی را نمی دادند. چون همه ی این نظرات ناقص بوده در حال تکاملند. زمانی فیزیک نیوتنی بر جهان علم حاکم بود و الآن نسبیّت عامّ و خاصّ اینشتین و مکانیک کوانتوم. فردا نیز یقیناً نظریّه ای کاملتر از جای اینها را خواهد گرفت.کما اینکه هم اکنون نیز فیزیکدانها در پی نظریّه جایگزین می گردند ؛ و از هم اکنون نام نظریّه ی احتمالی را گمانه وحدت گذاشته اند. امام(ع) می خواست همین نظریات فیزیک کنونی رابیاموزاند آیا کسی وجود داشت که بتواند آنها را بیاموزد ؟؟!! باهوشترین انسانهای امروزی با اینهمه سابقه ی تاریخ علم ، برای درک این علوم ، حدود بیست سال زمان صرف می کنند ، حال امام (ع) چگونه باید اینگونه مطالب را به افرادی می گفتند که اجدادشان تازه دست از دختر کشی برداشته بودند.
    جابر بن حیّان که باهوشترین شاگرد امام در امور علمی بود یک هزارم علوم جدید را هم نمی توانست بفهمد کجا رسد کلّ آن را و بلکه بالاتر از آن را. لذا امام (ع) این علوم را تا آنجا که مردم ظرفیّت داشتند بیان نموده اند ؛ بلکه آنچه بیان نموده اند بیش از فهم آنها و بیش از فهم ماهاست. آیا ما انسانهای امروزی توانسته ایم پرده از اسراری که در دو روایت پیش گفته آمده است برداریم.

    الهي كفي بي عزا ان اكون لك عبدا و كفي بي فخرا ان تكون لي ربا انت كما احب فاجعلني كما تحب
    معبودا بس است مرا اين عزت كه بنده توام و بس است مرا اين افتخار كه تو پروردگار مني.
    تو چناني كه دوست ميدارم مرا چنان كن كه دوست ميداري.
    امام علی (علیه السلام)

  9. تشکر


  10. #6

    تاریخ عضویت
    جنسیت ارديبهشت ۱۳۹۱
    نوشته
    691
    مورد تشکر
    1,177 پست
    حضور
    12 روز 19 ساعت 54 دقیقه
    دریافت
    0
    آپلود
    0
    گالری
    0



    نقل قول نوشته اصلی توسط ek857wpdaJbWCmvn8o8k نمایش پست
    همچنین بنده متوجه شدم که سایت https ندارد که خطر هک شدن آن را بسیار تهدید میکند. سایت از طریق https قابل دسترس هست اما امضای دیجیتال آن ثبت نشده است که میتواند بسیار خطرناکتر باشد. این را هم بررسی بفرمایید و رسیدگی کنید. با تشکر.
    با تشکر
    این مطلب را با مسئول فنی سایت در میان بگذارید
    الهي كفي بي عزا ان اكون لك عبدا و كفي بي فخرا ان تكون لي ربا انت كما احب فاجعلني كما تحب
    معبودا بس است مرا اين عزت كه بنده توام و بس است مرا اين افتخار كه تو پروردگار مني.
    تو چناني كه دوست ميدارم مرا چنان كن كه دوست ميداري.
    امام علی (علیه السلام)

  11. #7

    تاریخ عضویت
    جنسیت شهريور ۱۳۹۹
    نوشته
    3
    مورد تشکر
    1 پست
    حضور
    1 ساعت 35 دقیقه
    دریافت
    0
    آپلود
    0
    گالری
    0



    نقل قول نوشته اصلی توسط شعیب نمایش پست
    با سلام
    سلام علکیم و رحمه الله

    رب الشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقده من لسانی یفقهو قولی

    با عرض سلام مجدد خدمت استاد شعیب
    ضمن آرزوی سلامتی برای شما استاد گرانقدر و تشکر از حضرت عالی در زمینه روشنگری و جهاد عقل ها ادامه بحث رو پیش میبریم اگه موافق باشید.

    نقل قول نوشته اصلی توسط شعیب نمایش پست
    بدون شک ائمه اطهار به علم لدنی خود به تمامی عالم وجود و قوانین و قواعد واقعی آن اگر می خواستند علم داشتند (ان شاءوا علموا) و از لحاظ عرفانی ، عالم به مثابه بدن و انسان به کامل به مثابه روح و نفس آن است و هر نفسی به تمام بدن خود علم حضوری دارد.
    بنده اینجا کمی گیج شدم. چرا فقط از لفظ «ائمه اطهار» (علیهم السلام) استفاده فرمودید؟ یعنی آیا سایر معصومین و یا پیامبران اولوالعزم از حیطه علم لدنی خارج اند؟ و آیا حد و اندازه این علم بین این عزیزان با همدیگر تفاوت ندارد؟
    از طرفی برداشت بنده از توصیف شما این است که علم لدنی به مثابه قرارگرفتن در جایگاه و مرتبت حضرت رب و ذات اقدس الهی است. آیا چنین است؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط شعیب نمایش پست
    شأن امام ، شأن هدایتگری است نه شأن درمانگری و مهندسی و صنعتگری و ... اگر امام برای این است که به امور صرفاً دنیایی بپردازد در آن صورت چرا فقط به علم طبّ بپردازد بلکه باید همه ی علوم را بیان کند. در آن صورت امام تمام عمرش را باید صرف همین علوم دنیوی کند در حالی که اساسا او برای امر برتری آمده است. علوم دنیوی را خود بشر به مرور زمان و متناسب با نیاز خود به دست می آورد امّا علوم خاصّ الهی که انبیاء و اهل بیت(ع) برای بشر به ارمغان آورده اند جز از راه معصوم قابل دست یابی نیستند.ضمن اینکه ائمه(ع)کلیاتی پیرامون بیماریها ودرمان آنها بیان نموده اند،که تفصیل آنها را خود ما باید با تلاش وکوشش بدست بیاوریم.
    خب بر این اساس. سوالی که مطرح میشود اساسا این نیست که چرا ائمه معصومین (صلوات الله علیهم اجمعین) به این علوم نپرداخته اند و یا چرا مسایل ریاضی مهندسی پیشرفته را برای بشر مطرح نکرده اند در آن زمان یا اینکه بعضی میپرسند چرا اختراعی به ثبت نرسانده اند. این قبیل سوالات ناپخته، مغرضانه و بچه گانه است. بلکه سوال اساسی که مطرح میشود این است که با توجه به فرمایش حضرت عالی که فرمودید معصومین (علیهم السلام) اگر میخواستند به ذره ذره کاینات اشراف میافتند و اینکه علوم تجربی بخشی از علم این بزرگواران بوده است و به همه آن اشراف داشته اند، چرا کسی را مامور نکردند که به این علوم بپردازد به جای اینکه عمر مبارک خود را روی این مباحث بگذارند به شکل مستقیم و از علم جوشان خود ذره ای به این عزیزان راهنمایی رسانده تا این علوم ابزاری نشود در دست دشمن امروزی؟ و با دانش خود به حال و احوالات آینده و گذشته چرا اشاره ای نکردند که حد اقل یکی از این علوم کاملا به دست مسلمانان باشد در آینده (یعنی در دنیای امروز) و الان همه سرشاخه های علوم در دست دنیای غرب افتاده. شما میفرمایید که ماموریت این عزیزان برای انسان سازی بوده اما گاهی انسان سازی به واسطه ابزار و تکنولوژی است. اگر حتی یکی از این تکنولوژی ها به واسطه علم لدنی در دست مسلمانان بود آیا تبلیغ اسلام و همان ماموریت اصلی که فرمودید که انسان سازی است بهتر پیشرفت نمیکرد؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط شعیب نمایش پست
    ۲. گرچه شأن ویژه ی امام معصوم هدایتگری به سوی سعادت حقیقی است امّا چنین نیست که ائمه(ع) از علوم دنیوی چیزی برای بشر نگفته باشند.
    بنیانگذار علم شیمی نوین جابر بن حیّان شاگرد امام صادق(ع) است که امروزه به نام پدر علم شیمی شناخته می شود. و علم شیمی بزرگترین نقش را در رشد علم زیست شناسی و علم پزشکی داشته است.
    همچنین هزاران آموزه از مطالب طبّی از ائمه(ع) به یادگار مانده که هر جمله از آنها قابلیّت این را دارند که موضوعات تحقیق علمی شوند. حجّة الاسلام ری شهری این احادیث گهربار را در دو جلد قطور به نام احادیث پزشکی گرد آورده و به طبع رسانده اند.
    بنده برای اولین بار بود که بحث جابر بن حیان را میشنیدم از شما استاد بزرگوار. به همین علت در اینترنت با کسب اجازه از شما جست و جویی کردم و متوجه شدم پیرامون چگونگی شاگردی جابربن حیان در محضر امام صادق (ع) بحث است بین تاریخ نگاران و اتفاق نظر ندارند.

    نقل قول نوشته اصلی توسط شعیب نمایش پست
    همچنین هزاران آموزه از مطالب طبّی از ائمه(ع) به یادگار مانده که هر جمله از آنها قابلیّت این را دارند که موضوعات تحقیق علمی شوند. حجّة الاسلام ری شهری این احادیث گهربار را در دو جلد قطور به نام احادیث پزشکی گرد آورده و به طبع رسانده اند.
    ممنون این مورد رو هم نمیدانستم. هرچند کهولت سن شاید اجازه ندهد همه این موارد را مطالعه کنم اما بررسی بیشتر خواهم کرد.

    نقل قول نوشته اصلی توسط شعیب نمایش پست
    پیامبر(ص) هنگام ساخت مسجد النبی در مدینه دستوری محاسباتی به سازندگان داد که در قرن چهارم ریاضیدان بزرگ اسلامی ، ابوالوفای بوزجانی با استفاده از آن دستور العمل نبوی ، قانون تانژانت را در علم مثلثات کشف نمود.
    مجددا با استفاده از مراجعه به دانشنامه ها آنچه مشاهده میشود این است که «قانون تانژانت ها» را خواجه نصیرالدین طوسی ارائه نمود. ابوالوفای بوزجانی تابع تانژانت را برای مثلث قائم الزاویه کروی ارائه نمود که البته برخی منابع آن را به حبش بن حاسب ایرانی نسبت داده اند. اما آنچه مسلم است این است که همه این دانشمندان در دوران طلایی اسلام و در ایران زندگی میکرده اند. راجع به چگونگی اکتشاف قضیه تانژانت ها از ماجرای ساخت مسجد النبی به دست مبارک حضرت محمد (ص) نتوانستم منبعی پیدا کنم. که از آنجایی که قضیه بسیار برایم جذاب و شیرین شد ممنون میشوم از شما استاد ارجمند که منبعی ارائه کنید تا چگونگی این اکتشاف محاسباتی از آن ماجرا توسط ابوالوفا بوزجانی را مطالعه کنم به نظر ماجرای بسیار شیرینی است.


    نقل قول نوشته اصلی توسط شعیب نمایش پست
    ابوالاسود دوئلی شاگر امام علی (ع) اوّلین کسی است که به تعلیم امیر المومنین(ع) علم دستور زبان (صرف و نحو) را در زبان عربی ابداع نمود. آنگاه غیر عربها نیز این شیوه را در زبان خود به کار بستند.
    بله منابع بسیاری از جمله شیعه، اهل تسسن، وخارجی به این نکته اشاره دارند و قبول دارند که ایشان پایه گذار علم صرف و نحو کلام عرب هستند و برخی از او با نام پدر علم نحو نیز یاد کرده اند و اذعان دارند که بنا به سفارش حضرت علی (ع) این علم را پایه گذاری کرده. البته داستانی هم هست که ذکر میکند روزی ایرانیانی که تازه مسلمان شده بودند از جایی رد میشدند در حالی که اسب خود را سوار نشده بودند. از ایشان میپرسند چرا سوار اسب نمیشود آنها به عربی میگویند برای اینکه اسب های ما قوی هستند و حضار به آنها میخندند و ابوالاسود آنجا میگوید ای کاش راهی بود که بشود قواعد زبان عرب را به برادران تازه مسلمانمان یاد میدادیم.
    اما علم دستور زبان به شکل جهانی به یاسکای و پانینی هندی (حدود سده چهارم پیش از میلاد حضرت مسیح (ع)) و همچنین به دیونوسیوس تراکس یونانی حدود دویست سال قبل از میلاد حضرت مسیح (ع) نسبت داده شده است.

    نقل قول نوشته اصلی توسط شعیب نمایش پست
    آیات و روایات پر اند از حقایقی در باب آسمانها و زمین و طبیعت که چند جلد از کتاب بحارالانوار را به خود اختصاص داده اند.برای نمونه به چند روایت اشاره می شود. « عَنْ جَابِرِ بْنِ یَزِیدَ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَ فَعَیِینا بِالْخَلْقِ الْأَوَّلِ بَلْ هُمْ فِی لَبْسٍ مِنْ خَلْقٍ جَدِیدٍ فَقَالَ یَا جَابِرُ تَأْوِیلُ ذَلِکَ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ إِذَا أَفْنَى هَذَا الْخَلْقَ وَ هَذَا الْعَالَمَ وَ أَسْکَنَ أَهْلَ الْجَنَّةِ الْجَنَّةَ وَ أَهْلَ النَّارِ النَّارَ جَدَّدَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَالَماً غَیْرَ هَذَا الْعَالَمِ وَ جَدَّدَ خلق [عَالَماً] مِنْ غَیْرِ فُحُولَةٍ وَ لَا إِنَاثٍ یَعْبُدُونَهُ وَ یُوَحِّدُونَهُ وَ خَلَقَ لَهُمْ أَرْضاً غَیْرَ هَذِهِ الْأَرْضِ تَحْمِلُهُمْ وَ سَمَاءً غَیْرَ هَذِهِ السَّمَاءِ تُظِلُّهُمْ لَعَلَّکَ تَرَى أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ إِنَّمَا خَلَقَ هَذَا الْعَالَمَ الْوَاحِدَ وَ تَرَى أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ یَخْلُقْ بَشَراً غَیْرَکُمْ بَلَى وَ اللَّهِ لَقَدْ خَلَقَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى أَلْفَ أَلْفِ عَالَمٍ وَ أَلْفَ أَلْفِ آدَمٍ أَنْتَ فِی آخِرِ تِلْکَ الْعَوَالِمِ وَ أُولَئِکَ الْآدَمِیِّینَ : جابر گوید از امام باقر(ع) سوال کردم در مورد قول خداوند متعال که می فرماید:« أَ فَعَیینا بِالْخَلْقِ الْأَوَّلِ بَلْ هُمْ فی لَبْسٍ مِنْ خَلْقٍ جَدیدٍ : آیا ما در آفرینش نخستین عاجز ماندیم ؟! ولی آنها باز در آفرینش جدید تردید دارند.»(ق:۱۵) پس فرمودند: ای جابر تاویل آیه این است که چون خدا این خلق و این عالم را فانی ساخت و اهل بهشت را در بهشت و اهل جهنّم را در جهنّم ساکن کرد ، دوباره عالم و خلق دیگری خلق خواهد نمود بدون هیچ نر و ماده ای که او را عبادت کنند و یگانه اش شمرند. و برای آنها زمینی خلق می کند غیر از این زمین تا آنها را حمل نماید و آسمانی خلق می کند غیر از این آسمان تا بر آن سایه افکند. گویی تو خیال نموده ای که خدا تنها همین عالم را آفریده است. و گویی چنین پنداری که خدا بشری غیر از شما خلق نکرده است.آری به خدا سوگند که خداوند تبارک و تعالی هزار هزار عالم و هزار هزار گونه آدم آفریده است که تو در آخر این عالمها و آدمها قرار داری.»(بحارالأنوار ،ج۸ ،ص۳۷۴)

    « عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ إِنَّ مِنْ وَرَاءِ شَمْسِکُمْ هَذِهِ أَرْبَعِینَ عَیْنَ شَمْسٍ مَا بَیْنَ شَمْسٍ إِلَى شَمْسٍ أَرْبَعُونَ عَاماً فِیهَا خَلْقٌ کَثِیرٌ مَا یَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ خَلَقَ آدَمَ أَوْ لَمْ یَخْلُقْهُ وَ إِنَّ مِنْ وَرَاءِ قَمَرِکُمْ هَذَا أَرْبَعِینَ قَمَراً مَا بَیْنَ قَمَرٍ إِلَى قَمَرٍ مَسِیرَةُ أَرْبَعِینَ یَوْماً فِیهَا خَلْقٌ کَثِیرٌ مَا یَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ خَلَقَ آدَمَ أَوْ لَمْ یَخْلُقْهُ ... : جابر گوید شنیدم از امام باقر(ع) که می فرمود: همانا در پس خورشید شما چهل چشمه ی خورشید که بین خورشیدی تا خورشید دیگر چهل سال فاصله است. در آن مخلوقات زیادی هستند که خبر ندارند که آیا خدا آدمی خلق کرده یا نه. و همانا در پس ماه شما چهل ماه است که از قمری تا قمر دیگر به اندازه سال فاصله است. در آن مخلوقات زیادی هستند که خبر ندارند که آیا خدا آدمی خلق کرده یا نه.»(بحارالأنوار ج : ۲۷ ص : ۴۵)
    احادیثی از این دست ، که اسراری علمی و فلسفی را در بر دارند در منابع روائی شیعه به فراوانی یافت می شوند که می توان از متن آنها فرضیّه ها و نظریّه های علمی را بیرون کشید ؛ همانگونه که ابوالوفای بوزجانی از حدیث پیامبر(ص) تانژانت را کشف نمود.
    بله بنده به کتاب گرانبهای بحار الانوار مراجعه کردم و البته نسخه ترجمه شده، خواندن این منابع خالی از لطف نیست و این احادیث را مجددا بررسی کردم.
    انسان از گذشته های بسیار دور به آسمان ها نگاه میکرده و سوال این بوده که آیا در آسمان ها موجودات دیگری نیز هستند یا خیر به عنوان مثال اپیکور که در منابع اسلامی به او ابیقور هم گفته میشده و در سالهای 270-341 قبل از میلاد میزیسته به این باور بوده که جهان ما بی انتهاست و این احتمال را مطرح کرده که جهان هایی به غیر از جهان ما وجود دارند و شاگردان این نظریه پردازان یونانی بحث موجودات فضایی را مطرح میکرده اند. افرادی شاید به نظریه وی میخندیدند که حالا بعد از 3000 سال مشخص شده شاید نظر اپیکور درست بوده باشد و جهان هایی در پس جهان ما باشد.

    https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D9%BE%DB%8C%DA%A9%D9%88%D8%B1#cite_ref-FOOTNOTEStrodach2012%DB%B1%DB%B4%E2%80%93%DB%B1%DB %B5_107-0


    یا دموکریت (460 سال قبل از میلاد مسیح) نیز اولین دانشمندی بود که نظریه اتمی بودن جهان را ارائه کرد و نیز اینکه جهان بینهایت است.
    https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AF...B1%DB%8C%D8%AA

    بشر همواره با نگاه به آسمان این سوالش بوده که آیا به غیر از ما جهان های دیگری هستند یا خیر و کیفیت آنها چگونه است و سالها در این زمینه داستان های زیادی مطرح میشده. توجه ائمه و معصومین (ع) به این مقوله و بازتب این بحث علمی در کلام ایشان قابل تامل است.

    نقل قول نوشته اصلی توسط شعیب نمایش پست
    ۳. اهل بیت(ع) افراد قابلی برای این گونه علوم نداشتند تا آن هارا برایشان بیان کنند. امیر المومنین (ع) در جمع عمومی فرمودند:« أَیُّهَا النَّاسُ سَلُونِی قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِی فَلَأَنَا بِطُرُقِ السَّمَاءِ أَعْلَمُ مِنِّی بِطُرُقِ الْأَرْض :ای مردم قبل از آنکه مرا از دست بدهید از من بپرسید چرا که من راههای آسمان را بهتر از راههای زمین می شناسم.»( نهج البلاغة: خطبه ی ۱۸۹) یکی از حاضران پرسید : ای علی! تعداد موهای سر من چند است؟ آری، اهل بیت(ع) مبتلا به چنین افرادی بودند که به جای پرسیدن از اسرار طبیعت و کنه حقیقت از عدد موی سر خود می پرسیدند.
    امام باقر(ع) فرمودند:«... وَ لَمْ یَجِدْ جَدِّی أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع حَمَلَةً لِعِلْمِهِ حَتَّى کَانَ یَتَنَفَّسُ الصُّعَدَاءَ وَ یَقُولُ عَلَى الْمِنْبَرِ سَلُونِی قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِی فَإِنَّ بَیْنَ الْجَوَانِحِ مِنِّی عِلْماً جَمّاً هَاهْ هَاهْ أَلَا لَا أَجِدُ مَنْ یَحْمِلُهُ أَلَا وَ إِنِّی عَلَیْکُمْ مِنَ اللَّهِ الْحُجَّةُ الْبَالِغَة ... . : جدّم امیرالمومنین(ع) حاملی برای علم خود نمی یافت ؛ لذا مثل کسانی که نفس تنگی دارند نفس می کشید ، و بر بالای منبر می گفت از من بپرسید قبل از آنکه مرا از دست بدهید ؛ همانا درون سینه ی من علم فراوانی انباشته است. آه آه ، آگاه باشید که حمل کننده ای برای آن نمی یابم ؛ آگاه باشید که من حجّت بالغه ی خدا بر شما هستم. ( یعنی با وجود من حجّت بر شما تمام است) »(بحارالأنوار ،ج۳ ،ص۲۲۴)
    همچنین حضرتش به کمیل ابن زیاد نخعی فرمود:« هَا إِنَّ هَاهُنَا لَعِلْماً جَمّاً ــ‌ وَ أَشَارَ بِیَدِهِ إِلَى صَدْرِهِ ــ‌ لَوْ أَصَبْتُ لَهُ حَمَلَةً بَلَى أَصَبْتُ لَقِناً غَیْرَ مَأْمُونٍ عَلَیْهِ مُسْتَعْمِلًا آلَةَ الدِّینِ لِلدُّنْیَا وَ مُسْتَظْهِراً بِنِعَمِ اللَّهِ عَلَى عِبَادِهِ وَ بِحُجَجِهِ عَلَى أَوْلِیَائِهِ أَوْ مُنْقَاداً لِحَمَلَةِ الْحَقِّ لَا بَصِیرَةَ لَهُ فِی أَحْنَائِهِ یَنْقَدِحُ الشَّکُّ فِی قَلْبِهِ لِأَوَّلِ عَارِضٍ مِنْ شُبْهَةٍ أَلَا لَا ذَا وَ لَا ذَاکَ أَوْ مَنْهُوماً بِاللَّذَّةِ سَلِسَ الْقِیَادِ لِلشَّهْوَةِ أَوْ مُغْرَماً بِالْجَمْعِ وَ الِادِّخَارِ لَیْسَا مِنْ رُعَاةِ الدِّینِ فِی شَیْ ءٍ أَقْرَبُ شَیْ ءٍ شَبَهاً بِهِمَا الْأَنْعَامُ السَّائِمَةُ کَذَلِکَ یَمُوتُ الْعِلْمُ بِمَوْتِ حَامِلِیهِ .: بدان که در اینجا علم فراوانی است ــ و اشاره فرمودند به سینه ی خود ــ کاش حاملی برای آن می یافتم . آری افراد باهوشی را می یابم که بر علم امین نیستند و دین را وسیله ی دنیا خواهی قرار می دهند و با نعمتهای الهی برای بندگانش اظهار فضل می کنند. و با حجّتهای خدا بر اولیایش فخر می فروشند. برخی نیز افراد فرمانبردار و امینی برای حاملان حقیقت هستند ولی بینایی و ژرف اندیشی لازم را در شناخت حقیقت ندارند ، که با اوّلین شبهه ای شک و تردید در دلشان ریشه می زند ؛ پس نه آنها و نه اینها ، سزاوار آموختن دانش های فراوان من نمی باشند.
    یا فرد دیگری که سخت در پی لذّت بوده و اختیار خود را به شهوت داده است ؛ یا آن که در ثروت اندوزی حرص می ورزد ؛ هیچ کدام از آنان نمی توانند از دین پاسداری کنند ، و بیشتر به چهارپایان چرنده شباهت دارند ؛ و چنین است که دانش با مرگ دارندگان دانش می میرد.»(خطبه ۱۴۷ نهج البلاغه)
    هرچند طبق فرموده های شما استاد ارجمند که فرمودید دانشمندان بسیاری زیر سایه و توجه مستقیم ائمه و معصومین (علیهم السلام) پرورش یافته اند، چرا این مسایل را برای ایشان مطرح نمیکردند؟ و با توجه به اینکه اگر علم مردم آن زمان نمیرسیده اصلا چه دلیلی برای بیان این مسئله وجود داشته؟ حکمت در چه بوده؟
    آیا نباید این مسایل برای افراد نزدیک تر مطرح میشده تا بتوان از آنها به نفع رشد مستقیم اسلام استفاده نمود؟ به عنوان نمونه در عصر حاضر صنعت انرژی پر سرمایه ترین صنعت دنیا است هرچند شاید در آینده این نیز تغییر کند اما الان حرف اول دنیا را کسی میزند که انرژی در اختیار او باشد. شاید نفت فردا قدیمی شود اما انرژی همیشه بحث اول باقی خواهد ماند.
    حکمت اینکه به مردمی که نه امین هستند نه توان رشد و حفظ علم را دارند نه میتوانند بار آن را تحمل کنند و نه امکانات استفاده از آن در آن زمان بوده در یک مجمع عمومی گفته شود که من به تمام جزئیات آفرینش آگاه هستم و به انها حجت تمام میشود چه بوده است؟ و یا حداقل اگر آن حضرتش این راز را با کمیل در میان گذاشتند چرا گوشه ای از این علم را نیز در اختیار او قرار ندادند؟ آیا نمیشد از این علم حتی ذره ای استفاده کرد برای رشد خود اسلام و تشیع؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط شعیب نمایش پست
    ۴.علوم تجربی در بسترهای خاصّی رشد می کنند و بتدریج رو به کمال می روند ؛ گویی تدریج کشف در بطن آنها نهفه است.اگر امام(ع) می خواست نظریّه ی درست در مورد فیزیک را بدهند یقیناً هیچکدام از نظرات کشف شده ی امروزی را نمی دادند. چون همه ی این نظرات ناقص بوده در حال تکاملند. زمانی فیزیک نیوتنی بر جهان علم حاکم بود و الآن نسبیّت عامّ و خاصّ اینشتین و مکانیک کوانتوم. فردا نیز یقیناً نظریّه ای کاملتر از جای اینها را خواهد گرفت.کما اینکه هم اکنون نیز فیزیکدانها در پی نظریّه جایگزین می گردند ؛ و از هم اکنون نام نظریّه ی احتمالی را گمانه وحدت گذاشته اند. امام(ع) می خواست همین نظریات فیزیک کنونی رابیاموزاند آیا کسی وجود داشت که بتواند آنها را بیاموزد ؟؟!! باهوشترین انسانهای امروزی با اینهمه سابقه ی تاریخ علم ، برای درک این علوم ، حدود بیست سال زمان صرف می کنند ، حال امام (ع) چگونه باید اینگونه مطالب را به افرادی می گفتند که اجدادشان تازه دست از دختر کشی برداشته بودند.
    جابر بن حیّان که باهوشترین شاگرد امام در امور علمی بود یک هزارم علوم جدید را هم نمی توانست بفهمد کجا رسد کلّ آن را و بلکه بالاتر از آن را. لذا امام (ع) این علوم را تا آنجا که مردم ظرفیّت داشتند بیان نموده اند ؛ بلکه آنچه بیان نموده اند بیش از فهم آنها و بیش از فهم ماهاست. آیا ما انسانهای امروزی توانسته ایم پرده از اسراری که در دو روایت پیش گفته آمده است برداریم.
    بله رشد علوم قاعدتا تدریجی است و نیازمند سالها بررسی و تحقیق است تا شکوفا شود. اما قاعدتا آگاهی نسبت به گوشه ای از چگونگی واقعی حقایق علمی (که در اختیار معصومین بوده است) نه جعلی (علم امروزی که خود دانشمندان نیز قبول دارند با واقعیت فاصله زیادی دارد) این علم میتواند تاثیر بسیار بالایی در پیشرفت این علوم کند.

    جای تشکر مجدد دارد از شما استاد ارزشمند بابت وقتی که میگذارید.


  12. #8

    تاریخ عضویت
    جنسیت ارديبهشت ۱۳۹۱
    نوشته
    691
    مورد تشکر
    1,177 پست
    حضور
    12 روز 19 ساعت 54 دقیقه
    دریافت
    0
    آپلود
    0
    گالری
    0



    نقل قول نوشته اصلی توسط ek857wpdaJbWCmvn8o8k نمایش پست
    بنده اینجا کمی گیج شدم. چرا فقط از لفظ «ائمه اطهار» (علیهم السلام) استفاده فرمودید؟ یعنی آیا سایر معصومین و یا پیامبران اولوالعزم از حیطه علم لدنی خارج اند؟ و آیا حد و اندازه این علم بین این عزیزان با همدیگر تفاوت ندارد؟
    با سلام و عرض ادب
    خیر، استفاده از لفظ ائمه اطهار به جهت این بود که ائمه اطهار فرد شاخص دارای علم غیب هستند آنها در سطح بالایی دارای علم غیب هستند. علم لدنی و علم غیب منحصر در چهارده معصوم و پیامبران نیست و برخی از افراد مانند حضرت زینب (سلام الله علیها) به اقرار امام معصوم دارای علم لدنی هستند آنجا که فرمودند: «انت الحمد لله عالمه غیر معلمه فهمه غیر مفهمه»
    البته سطح علم غیب و علم لدنی افراد با هم متفاوت است در مورد عاصف بن برخیا که تخت بلقیس را جابجا کرد قرآن تعبیری دارد به این عنوان: الَّذِى عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتابُ: «کسى که بخشى از علم کتاب را دارا بود»
    در حالى که در سوره رعد آیه 43 در مورد پیامبر(صلى الله علیه وآله) و گواهان بر حقانیت او، چنین آمده است: قُلْ کَفى بِاللّهِ شَهِیداً بَیْنِی وَ بَیْنَکُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ:
    «بگو کافى است براى گواهى میان من و شما، خداوند و کسى که در نزد او «علم کتاب» است».
    در حدیثى از «ابو سعید خدرى» از پیامبر(صلى الله علیه وآله) چنین آمده است: ابو سعید مى گوید: من از معنى «الَّذِى عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتابُ» (که در داستان سلیمان آمده) از محضرش سؤال کردم، فرمود: او وصى برادرم سلیمان بن داود(علیه السلام) بود، عرض کردم «وَ مِنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابُ» از چه کسى سخن مى گوید؟ فرمود: ذاکَ أَخِى عَلِىُّ بْنِ أَبِیْطالِبِ: «او برادرم على بن ابیطالب است»!.(1)
    توجه به تفاوت «عِلْمٌ مِنَ الْکِتابُ» که «علم جزئى» را مى گوید، و «عِلْمُ الْکِتابُ» که «علم کلى» را بیان مى کند، روشن مى سازد: میان «آصف» و «على»(علیه السلام) چه اندازه تفاوت بوده است؟!.
    لذا در روایات بسیارى مى خوانیم: اسم اعظم الهى هفتاد و سه حرف است، یک حرف آن نزد «آصف بن برخیا» بود، و چنان خارق عادتى را انجام داد، و نزد امامان اهلبیت(علیهم السلام) هفتاد و دو حرف آن است، و یک حرف آن مخصوص به ذات پاک خدا است.




    الهي كفي بي عزا ان اكون لك عبدا و كفي بي فخرا ان تكون لي ربا انت كما احب فاجعلني كما تحب
    معبودا بس است مرا اين عزت كه بنده توام و بس است مرا اين افتخار كه تو پروردگار مني.
    تو چناني كه دوست ميدارم مرا چنان كن كه دوست ميداري.
    امام علی (علیه السلام)

  13. تشکرها 2


  14. #9

    تاریخ عضویت
    جنسیت ارديبهشت ۱۳۹۱
    نوشته
    691
    مورد تشکر
    1,177 پست
    حضور
    12 روز 19 ساعت 54 دقیقه
    دریافت
    0
    آپلود
    0
    گالری
    0



    نقل قول نوشته اصلی توسط ek857wpdaJbWCmvn8o8k نمایش پست
    از طرفی برداشت بنده از توصیف شما این است که علم لدنی به مثابه قرارگرفتن در جایگاه و مرتبت حضرت رب و ذات اقدس الهی است. آیا چنین است؟
    هرگز.
    مخلوق هیچگاه به مرتبه خالق نمی رسد بلکه تجلی از تجلیات او می شود. انسان می تواند با پیمودن مراتب عبودیت به مقامی برسد که به مرتبه از مراتب علم الکتاب و لوح محو اثبات و لوح محو اثبات دست پیدا کند و این علم داشتن از غیب بالعرض است بالتبع است نه بالذات. علم غیب بالذات مخصوص خداست و لا غیر


    نقل قول نوشته اصلی توسط ek857wpdaJbWCmvn8o8k نمایش پست
    سوال اساسی که مطرح میشود این است که با توجه به فرمایش حضرت عالی که فرمودید معصومین (علیهم السلام) اگر میخواستند به ذره ذره کاینات اشراف میافتند و اینکه علوم تجربی بخشی از علم این بزرگواران بوده است و به همه آن اشراف داشته اند، چرا کسی را مامور نکردند که به این علوم بپردازد به جای اینکه عمر مبارک خود را روی این مباحث بگذارند به شکل مستقیم و از علم جوشان خود ذره ای به این عزیزان راهنمایی رسانده تا این علوم ابزاری نشود در دست دشمن امروزی؟ و با دانش خود به حال و احوالات آینده و گذشته چرا اشاره ای نکردند که حد اقل یکی از این علوم کاملا به دست مسلمانان باشد در آینده (یعنی در دنیای امروز) و الان همه سرشاخه های علوم در دست دنیای غرب افتاده. شما میفرمایید که ماموریت این عزیزان برای انسان سازی بوده اما گاهی انسان سازی به واسطه ابزار و تکنولوژی است. اگر حتی یکی از این تکنولوژی ها به واسطه علم لدنی در دست مسلمانان بود آیا تبلیغ اسلام و همان ماموریت اصلی که فرمودید که انسان سازی است بهتر پیشرفت نمیکرد؟
    اتفاقا این کار را کرده اند شما امام صادق (ع) را ببینید شاگردانی دارد که از حضرت شیمی می آموزند شاگردانی دارد که در خواص مواد کار می کنند جابر بن حیان هنوز هم به عنوان پدر علم شیمی مطرح است او شاگرد امام صادق است و همین شاگرد پروری ائمه در این علوم بود که تمدن اسلامی را حدود 5 قرن متوالی در صدر عالم قرار داد تا آن جا که گوستاو لوبن تاریخ تمدن نویس مشهور غربی در این رابطه می گوید:

    بعضی از اروپاییان عار دارند که اقرار کنند مسلمانان سبب خارج شدن اروپای مسیحی از حالت توحش و جهالت گردیده است لذا آن را مکتوم نگاه می دارند ولی این نظر به درجه ای بی اساس و تاسف آور است که به آسانی می توان آن را رد نمود ... نفوذ اخلاقی همین اعراب زاییده اسلام ، آن اقوام اروپا را که سلطنت روم را زیر و زبر نمودند ، داخل در طریقه آدمیت نمود و نیز نفوذ عقلانی آنان دروازه علوم و فنون و فلسفه را که از آن به کلی بی خبر بودند ، به روی آنان باز کرد و تا ششصد سال استاد ما اروپاییان بودند .(گوستاولوبون ،تمدن اسلام و عرب،ص 751)

    این مطلب آنقدر واضح است که برخی گفته اند این تمدن اسلامی بود غرب وحشی را از توحش بیرون برد و غربی ها با دست یافتن به کتب و تعالیم اسلامی (در جنگ های صلیبی) به تمدن راه یافتند :
    دکتر زرین کوب نیز در این باره می نویسد: در زماني كه شارلماني(امپراتور رم) در قلمرو خويش بزحمت مي توانست چند تن با سواد پیدا کند مسلمین در دربار مأمون با کتابهای افلاطون و ارسطو و اقلیدس و جالینوس سر و کار داشتند. دور زمین را اندازه می گرفتند و در مذاهب و عقاید فلاسفه و درباب طبقات ارضی و اجرام فلکی تحقیقات و مباحثات می کردند.( کارنامه اسلام , دکتر عبدالحسین زرین کوب , مؤسسه انتشارات امیر کبیر , چاپ بیست و دوم , ص 38 و 39)

    اما متاسفانه مسلمانان با تفرقه و سستی در امور دنیا به وضع فعلی در علوم و فنون رسیدند
    الهي كفي بي عزا ان اكون لك عبدا و كفي بي فخرا ان تكون لي ربا انت كما احب فاجعلني كما تحب
    معبودا بس است مرا اين عزت كه بنده توام و بس است مرا اين افتخار كه تو پروردگار مني.
    تو چناني كه دوست ميدارم مرا چنان كن كه دوست ميداري.
    امام علی (علیه السلام)


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

اشتراک گذاری

اشتراک گذاری

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
^

ورود

ورود