جهت مشاهده مطالب کارشناسان و کاربران در این موضوع کلیک کنید   

موضوع: ايا حضرت يونس گناهکار بود که در شکم ماهي قرار گرفت ؟

  1. #1
    شروع کننده موضوع

    تاریخ عضویت
    جنسیت شهريور ۱۳۸۷
    نوشته
    222
    مورد تشکر
    304 پست
    حضور
    16 دقیقه
    دریافت
    0
    آپلود
    0
    گالری
    0

    ايا حضرت يونس گناهکار بود که در شکم ماهي قرار گرفت ؟




    سئوال :
    چطور حضرت یونس با اعراض از قوم خودش به امر خدا دچار گرفتاری در شکم نهنگ شد و تنها با اقرار به ظلم خودش(انی کنت من الظالمین) مورد بخشش قرار گرفت.ایشان مقام نبوت را داشتند و بعد آن هم از دست نداد؟
    توفیق شما را آرزومندم
    ویرایش توسط همکار مدیر سایت : ۱۳۸۹/۱۱/۰۹ در ساعت ۱۷:۳۷

  2. #2

    تاریخ عضویت
    جنسیت شهريور ۱۳۸۷
    نوشته
    259
    مورد تشکر
    756 پست
    حضور
    نامشخص
    دریافت
    109
    آپلود
    206
    گالری
    7

    پاسخ به سوال




    بسم الله الرحیم الرحیم


    نقل قول نوشته اصلی توسط moridenur نمایش پست
    بسیار عالی
    سئوال :
    چطور حضرت یونس با اعراض از قوم خودش به امر خدا دچار گرفتاری در شکم نهنگ شد و تنها با اقرار به ظلم خودش(انی کنت من الظالمین) مورد بخشش قرار گرفت.ایشان مقام نبوت را داشتند و بعد آن هم از دست نداد؟
    توفیق شما را آرزومندم
    جناب مرید نور عزیز
    پاسخ سوال شما،تا حدودی در پاسخ شما به جناب بنده ی خدا وجود دارد

    و اما پاسخ سوال شما:

    سوال شما در مورد آیه 87 سوره الأنبیاء می باشد.

    وَذَا النُّونِ إِذ ذَّهَبَ مُغَاضِبًا فَظَنَّ أَن لَّن نَّقْدِرَ عَلَيْهِ فَنَادَى فِي الظُّلُمَاتِ أَن لَّا إِلَهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنتُ مِنَ الظَّالِمِينَ
    و ذاالنون [= يونس‏] را (به ياد آور) در آن هنگام که خشمگين (از ميان قوم خود) رفت؛ و چنين مى‏پنداشت که ما بر او تنگ نخواهيم گرفت؛ (امّا موقعى که در کام نهنگ فرو رفت،) در آن ظلمتها(ى متراکم) صدا زد: «(خداوندا!) جز تو معبودى نيست! منزّهى تو! من از ستمکاران بودم!»
    *«نون» در لغت،به معنی ماهی عظیم،یا به نعبیر دیگر نهنگ یا وال است بنابراین ذا النون یعنی صاحب نهنگ.

    نخست می گوید «ذا النون را به یاد آر،هنگامی که بر قوم بت پرست و نافرمان خویش غضب کرد و از میان آن ها رفت» «وَذَا النُّونِ إِذ ذَّهَبَ مُغَاضِبًا».

    «او گمان می کرد ما زندگی را بر او تنگ نخواهیم کرد» «فَظَنَّ أَن لَّن نَّقْدِرَ عَلَيْهِ»
    او گمان می کرد،تمام رسالت خویش را در میان قوم نافرمانش انجام داده است و حتی ترک اولائی در این زمینه نکرده،و اکنون که آن ها را به حال خود رها کرده،و بیرون می رود،چیزی بر او نیست،در حالی که اولی(بهتر) این بود بیش ازاین در میان آن ها بماند،صبر و استقامت به خرج دهد و دندان بر جگر بفشارد،شاید بیدار شوند و به سوی خدا آیند.

    سرانجام به خاطر همین ترک اولی او را در فشار قرار دادیم،نهنگ عظیمی او را بلعید «و او در آن ظلمت های متراکم صدا زد خداوندا جز تو معبودی نیست» «فَنَادَى فِي الظُّلُمَاتِ أَن لَّا إِلَهَ إِلَّا أَنتَ»

    «خداوندا پاک و منزهی،من از ستمکاران بودم»! «سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنتُ مِنَ الظَّالِمِينَ»
    هم بر خویش ستم کردم و هم بر قوم خودم،می بایست بیش از این ناملائمات و شدائد و سختی ها را پذیرا می شدم،تن به همه شکنجه ها می دادم شاید آن ها به راه آیند.

    نکته:
    یوسف علیه السلام چه ترک اولائی انجام داد؟

    بدون شک تعبیر «مُغَاضِبًا» اشاره به خشم و غضب «یونس» نسبت به قوم بی ایمان است،و چنین خشم و ناراحتی در چنان شرائطی که پیامبر دلسوزی سال ها برای هدایت قوم گمراهی زحمت بکشد،اما به دعوت خیرخواهانه ی او هرگز پاسخ مثبت ندهند،کاملا طبیعی بوده است.
    از سوی دیگر،از آنجا که یونس می دانست:به زودی عذای الهی آن ها را فرا خواهد گرفت،ترک گفتن آن شهر و دیار گناهی نبوده،ولی برای پیامبر بزرگی همچون یونس،اولی این بود که:باز هم تا آخرین لحظه-لحظه ای که بعد از آن عذاب الهی فرا می رسد-آن ها را ترک نگوید،به همین دلیل یونس،به خاطر این عجله،به عنوان یک ترک اولی،از ناحیه ی خداوند مورد مؤاخذه قرار گرفت.این همان چیزی است که در داستان حضرت آدم(علیه السلام)نیز اشاره شده که گناه مطلق نیست،بلکه گناه نسبی،و یا به تعبیر دیگر مصداق«حَسَناتُ الْأَبرارِ سَیِّئاتُ الْمُقَرَّبِيْنَ»

    ماجرای حضرت یونس(علیه السلام) ضمنا به همه ی رهبران راه حق در محدوده های مختلف هشدار می دهد که:هرگز رسالت خود را پایان یافته تصور نکنند،و هر تلاش و کوششی را در این راه،کوچک بشمارند؛چرا که مسئولیت شان بسیار سخت و سنگین است.

    موفق باشید
    ویرایش توسط حيدر کرار : ۱۳۸۷/۰۶/۱۰ در ساعت ۲۰:۲۳

  3. تشکرها 2


  4. #3
    شروع کننده موضوع

    تاریخ عضویت
    جنسیت شهريور ۱۳۸۷
    نوشته
    222
    مورد تشکر
    304 پست
    حضور
    16 دقیقه
    دریافت
    0
    آپلود
    0
    گالری
    0



    سلام و ارادت بزرگوار
    از توضیح شما بسیار سپاسگزارم.

  5. #4

    تاریخ عضویت
    جنسیت مهر ۱۳۸۷
    نوشته
    1
    تشکر:
    1
    حضور
    نامشخص
    دریافت
    0
    آپلود
    0
    گالری
    0

    آيا حضرت يونس گناهكار بود كه او را خدا در شكم ماهي قرار داد؟




    بادلیل ومدرک لطفا!!!
    ویرایش توسط مرصاد : ۱۳۸۷/۱۱/۰۲ در ساعت ۱۶:۳۱

  6. تشکر


  7. #5

    تاریخ عضویت
    جنسیت مهر ۱۳۸۷
    نوشته
    35
    مورد تشکر
    58 پست
    حضور
    نامشخص
    دریافت
    0
    آپلود
    0
    گالری
    0



    نقل قول نوشته اصلی توسط abouzar نمایش پست
    با دليل اثبات كنيد
    پيامبران ، از هر گونه گناه و اشتباه معصومند
    دليل بر اين كه انبيا علاوه بر معصوم بودنشان از هر گونه گناه ، از خطا و اشتباه (خواه در امور شرعى و خواه در امور عادى ) نيز پيراسته بودند ، اين است :
    الف ) آن ها در پرتو لطف الهى داراى علم غفلت ناپذير بودند كه هرگز صورت واقعى اشيا از قلمرو فكر و انديشه آن ها كنار نرفته و شعور و درك شان به خطا نمى رود .
    ب ) عقل سليم حكم مى كند كه منصب نبوت ، مقامى است كه پيامبران الهى از هر گونه گناه ، سهو و نسيان (حتى در امور شخصى ) منزّه باشند ; زيرا همان گونه كه يك ملت و جامعه اگر كسى را كه به فراموشى و عدم تمركز ذهنى مبتلاست به كارى جدى نمى گمارند ، به طريق اولى خداى حكيم نسبت به انبيا ـ كه مردم به آن ها بايد اعتماد كنند (اگر مبتلا به خطا و اشتباه باشند) ـ چنين نمى كند .
    ج ) آيات و روايات فراوان در دست است كه خود خداوند ، پيامبرانش را از هرگونه گناه ، اشتباه و نسيان معصوم مى داند ; مثلا خداوند متعال در آيات 87ـ88 ، انبياء 86 ، انعام و 163 نساء ، حضرت يونس (على نبينا وآله وعليه السلام) را يك پيامبر مرسل و از پيامبران بزرگى كه بر جهان برترى داده شده و در شمار پيامبران عظيم الشأنى هم چون حضرت ابراهيم ، نوح ، اسماعيل و عيسى(عليهم السلام)معرفى كرده است و در جاهاى ديگر انبيا را از گناه و اشتباه مبرّا دانسته است ; مثلا درباره پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله)مى فرمايد : «وَ مَا يَنطِقُ عَنِ الْهَوَى * إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْىٌ يُوحَى ; (نجم 3ـ4) او از روى ميل نفسانى سخن نمى گويد ; بلكه وحى الهى است كه به او القا مى گردد» . در جاى ديگر مى فرمايد : «مَا كَذَب َ الْفُؤَادُ مَا رَأَى.. . مَا زَاغَ الْبَصَرُ وَ مَا طَغَى ; (نجم ، 11ـ17) دل آن چه را كه ديده تكذيب نكرد .. . چشم او خطا و طغيان ننمود» . با اين حال ، چگونه معقول است كه يك پيامبر اشتباه داشته باشد ، در حالى كه اطمينان به گفتار پيامبر (در گرفتن وحى الهى و رساندن آن بدون كم و كاست به مردم و نيز جلب اعتماد مردم در مقام عمل ) بدون عصمت ممكن نيست .

    نتيجه ، آن كه به دلايل عقلى و نقلىِ بسيار ، انبيا معصومند . مواردى كه درباره بعضى پيامبران بيان شده (توهّم اشتباه ) خلاف عصمت آن ها نبوده است ; بلكه ترك اولى بوده و ترك اولى نه گناه و نه اشتباه و نه نسيان است .
    به عنوان نمونه حضرت يونس (على نبينا وآله وعليه السلام) در مورد بيرون رفتنش از ميان قوم خود و.. . گناه و خطايي مرتكب نشد و كار آن حضرت شده خلاف عصمت نيست ; بلكه ترك اولى است ; يعنى برگزيدن «خوب » آن جا كه «خوب تر» نيز وجود دارد و ترك اولى نه گناه و نه اشتباه ناشى از غفلت است يعني آن حضرت با آن كه همه سعي و تلاش خودش ر انجام داد باز هم ملت از گمراهي باز نايستادند و به كارهاي خلاف خود ادامه دادند
    از اين رو حضرت آنان را نفرين كردو از بين آنان بيرون رفت و آثار عذاب برايشان هويدا شد ولي آنان توبه كردند و خداوند هم توبه آنان را پذيرفت
    در اين داستان كار حضرت يونس بد نبود بلكه خوب بود ولي از آن حضرت كه مظهر لطف و رحمت خداوند بود انتظار ميرفت كار بهتر را برگزيند و باز هم صبر و تامل كند و به ماموريت خود ادامه دهد (براي آگاهي بيشتر مي توانيد به ، تنزيه الانبياء ، آية الله معرفت ، ص 93ـ95 و ص 339ـ341 ، انتشارات نبوغ و تنزيه الانبياء شريف مرتضي مراجعه فرماييد و در صورت نياز منابع بيشتر نيز معرفي خواهد شد.)
    )

  8. #6

    تاریخ عضویت
    جنسیت مهر ۱۳۸۷
    نوشته
    35
    مورد تشکر
    58 پست
    حضور
    نامشخص
    دریافت
    0
    آپلود
    0
    گالری
    0

    آیا حضرت یونس معصوم بود؟!!!




    نقل قول نوشته اصلی توسط abouzar نمایش پست
    بله يا خير كتاب معرفي كنيد

    به نام خدا
    به دلايل عقلى و نقلىِ بسيار ، ثابت شده كه انبيا معصومند . مواردى كه درباره بعضى پيامبران بيان شده (توهّم اشتباه ) خلاف عصمت آن ها نبوده است ; بلكه ترك اولى بوده و ترك اولى نه گناه و نه اشتباه و نه نسيان است .
    به عنوان نمونه حضرت يونس (على نبينا وآله وعليه السلام) در مورد بيرون رفتنش از ميان قوم خود و.. . گناه و خطايي مرتكب نشد و كار آن حضرت شده خلاف عصمت نيست ; بلكه ترك اولى است ; يعنى برگزيدن «خوب » آن جا كه «خوب تر» نيز وجود دارد و ترك اولى نه گناه و نه اشتباه ناشى از غفلت است يعني آن حضرت با آن كه همه سعي و تلاش خودش ر انجام داد باز هم ملت از گمراهي باز نايستادند و به كارهاي خلاف خود ادامه دادند
    از اين رو حضرت آنان را نفرين كردو از بين آنان بيرون رفت و آثار عذاب برايشان هويدا شد ولي آنان توبه كردند و خداوند هم توبه آنان را پذيرفت
    در اين داستان كار حضرت يونس بد نبود بلكه خوب بود ولي از آن حضرت كه مظهر لطف و رحمت خداوند بود انتظار ميرفت كار بهتر را برگزيند و باز هم صبر و تامل كند و به ماموريت خود ادامه دهد (براي آگاهي بيشتر مي توانيد به ، تنزيه الانبياء ، آية الله معرفت ، ص 93ـ95 و ص 339ـ341 ، انتشارات نبوغ و تنزيه الانبياء شريف مرتضي مراجعه فرماييد و در صورت نياز منابع بيشتر نيز معرفي خواهد شد.)
    در ادامه توجه شما را به چند نكته جلب مي كنم :
    1- حضرت ونس (ع) يكى از پيامبران بوده كه خدا وى را به سوى مردمى گسيل داشته كه جمعيت بسيارى بوده‏اند، يعنى آمارشان از صد هزار نفر تجاوز مى‏كرده سي سال مردم را به خداوند دعوت كرد ولي تنها دو نفر ايمان آوردند:
    عياشى از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمود : خداوند فرستاد يونس را بر اهل نينوا در حالت سى سالگى ....مدت سى سال قومش را دعوت نمود بجز دو نفر كسى باو ايمان نياورد
    2- وقتي عذابى كه يونس (ع) با آن تهديدشان مى‏كرد فرا رسيد. و يونس (ع) خودش از ميان قوم بيرون رفت.
    همين كه عذاب نزديك ايشان رسيد و با چشم خود آن را ديدند، همگى به خدا ايمان آورده و توبه كردند خدا هم آن عذاب را كه در دنيا خوارشان مى‏ساخت، از ايشان برداشت.
    و اما يونس (ع) وقتى خبردار شد كه آن عذابى كه خبر داده بود از ايشان برداشته شده، و گويا متوجه نشده كه قوم او ايمان آورده و توبه كرده‏اند، لذا ديگر به سوى ايشان برنگشت در حالى كه از آنان خشمگين و ناراحت بود. هم چنان پيش رفت، (ترجمه الميزان، ج‏17، ص: 253)
    3- سپس يونس سوار كشتى پر از جمعيت شد و رفت. در بين راه نهنگى بر سر راه كشتى آمد، چاره‏اى نديدند جز اينكه يك نفر را نزد آن بيندازند، تا سرگرم خوردن او شود و از سر راه كشتى به كنارى رود، به اين منظور قرعه انداختند و قرعه به نام يونس درآمد، او را در دريا انداختند، نهنگ او را بلعيد و كشتى نجات يافت.
    آن گاه خداى سبحان او را در شكم ماهى چند شبانه روز زنده نگه داشت، و حفظ كرد يونس (ع) فهميد كه اين جريان يك بلا و آزمايشى است كه خدا وى را بدان مبتلا كرده و اين مؤاخذه‏اى است از خدا در برابر رفتارى كه او با قوم خود كرد، لذا از همان تاريكى شكم ماهى فريادش بلند شد به اينكه:" لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ".
    خداى سبحان اين ناله او را پاسخ گفت و به نهنگ دستور داد تا يونس را بالاى آب و كنار دريا بيفكند. نهنگ چنين كرد. يونس وقتى به زمين افتاد مريض بود. خداى تعالى بوته كدويى بالاى سرش رويانيد، تا بر او سايه بيفكند. پس همين كه حالش جا آمد، و مثل اولش شد خدا او را به سوى قومش فرستاد، و قوم هم دعوت او را پذيرفتند و به وى ايمان آوردند، در نتيجه با اينكه اجلشان رسيده بود، خداوند تا يك مدت معين عمرشان داد.
    نتيجه اين كه يونس گناه و اشتباهي انجام نداد بلكه كم صبري كرد و اين ترك اولي است.

    ویرایش توسط مرصاد : ۱۳۸۷/۱۱/۰۲ در ساعت ۱۶:۳۲ دلیل: اضافه نمودن عنوان

  9. تشکر


  10. #7

    تاریخ عضویت
    جنسیت اسفند ۱۳۸۶
    نوشته
    348
    مورد تشکر
    1,058 پست
    حضور
    9 ساعت 5 دقیقه
    دریافت
    3
    آپلود
    0
    گالری
    9



    حضرت يونس بخاطر يك ترك اولي گرفتار شكم ماهي شد ( بخاطر نفريني كه به قوم خود نمود )
    حدیث قدسی
    عبدی اطعنی اجعلک مثلی
    بنده من تو مرا عبادت کن من تو را مثل خودم قرار می دهم.
    عبد وافعی شدی قدرت خدایی پیدا می کنی

    آي دي من در ياهو مسنجر unas120@yahoo.com

  11. #8

    تاریخ عضویت
    جنسیت شهريور ۱۳۸۷
    نوشته
    418
    مورد تشکر
    697 پست
    حضور
    نامشخص
    دریافت
    0
    آپلود
    0
    گالری
    0



    انبيا معصومند واز هر گناه وخطايي مصون ...اما اكثر انبيا در كارنامه ي نبوتشون برنامه ي ترك اولي داشته اند الا انبيايي كه بمقام امامت هم رسيده بودند .مانند حضرت ابراهيم خليل الله وپسران بزرگوار ايشون كه در قرآن به اين موضوع اشاره گرديه وياحضرت محمد بن عبدالله حبيب الله صلوات الله عليه ...
    اين موضوع رو در كتبي مانند قصص الانبيا وقصه هاي قرآن مي تونيد دنبال كنيد .جديدترين كتاب منتشره با عنوان " قصه هاي قرآن يا تاريخ انبيا " نوشته ي احمد جاد المولي و... با ترجمه : استاد مصطفي زماني (ره) ...انتشارات پژواك انديشه - قم ... التماس دعا
    ویرایش توسط همکار مدیر سایت : ۱۳۸۹/۱۱/۰۹ در ساعت ۱۷:۳۴

  12. #9

    تاریخ عضویت
    جنسیت مرداد ۱۳۸۷
    نوشته
    191
    مورد تشکر
    78 پست
    حضور
    نامشخص
    دریافت
    0
    آپلود
    0
    گالری
    0



    نقل قول نوشته اصلی توسط مسجدي نمایش پست
    به نام خدا

    به دلايل عقلى و نقلىِ بسيار ، ثابت شده كه انبيا معصومند . مواردى كه درباره بعضى پيامبران بيان شده (توهّم اشتباه ) خلاف عصمت آن ها نبوده است ; بلكه ترك اولى بوده و ترك اولى نه گناه و نه اشتباه و نه نسيان است .
    به عنوان نمونه حضرت يونس (على نبينا وآله وعليه السلام) در مورد بيرون رفتنش از ميان قوم خود و.. . گناه و خطايي مرتكب نشد و كار آن حضرت شده خلاف عصمت نيست ; بلكه ترك اولى است ; يعنى برگزيدن «خوب » آن جا كه «خوب تر» نيز وجود دارد و ترك اولى نه گناه و نه اشتباه ناشى از غفلت است يعني آن حضرت با آن كه همه سعي و تلاش خودش ر انجام داد باز هم ملت از گمراهي باز نايستادند و به كارهاي خلاف خود ادامه دادند
    از اين رو حضرت آنان را نفرين كردو از بين آنان بيرون رفت و آثار عذاب برايشان هويدا شد ولي آنان توبه كردند و خداوند هم توبه آنان را پذيرفت
    در اين داستان كار حضرت يونس بد نبود بلكه خوب بود ولي از آن حضرت كه مظهر لطف و رحمت خداوند بود انتظار ميرفت كار بهتر را برگزيند و باز هم صبر و تامل كند و به ماموريت خود ادامه دهد (براي آگاهي بيشتر مي توانيد به ، تنزيه الانبياء ، آية الله معرفت ، ص 93ـ95 و ص 339ـ341 ، انتشارات نبوغ و تنزيه الانبياء شريف مرتضي مراجعه فرماييد و در صورت نياز منابع بيشتر نيز معرفي خواهد شد.)
    در ادامه توجه شما را به چند نكته جلب مي كنم :
    1- حضرت ونس (ع) يكى از پيامبران بوده كه خدا وى را به سوى مردمى گسيل داشته كه جمعيت بسيارى بوده‏اند، يعنى آمارشان از صد هزار نفر تجاوز مى‏كرده سي سال مردم را به خداوند دعوت كرد ولي تنها دو نفر ايمان آوردند:
    عياشى از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمود : خداوند فرستاد يونس را بر اهل نينوا در حالت سى سالگى ....مدت سى سال قومش را دعوت نمود بجز دو نفر كسى باو ايمان نياورد
    2- وقتي عذابى كه يونس (ع) با آن تهديدشان مى‏كرد فرا رسيد. و يونس (ع) خودش از ميان قوم بيرون رفت.
    همين كه عذاب نزديك ايشان رسيد و با چشم خود آن را ديدند، همگى به خدا ايمان آورده و توبه كردند خدا هم آن عذاب را كه در دنيا خوارشان مى‏ساخت، از ايشان برداشت.
    و اما يونس (ع) وقتى خبردار شد كه آن عذابى كه خبر داده بود از ايشان برداشته شده، و گويا متوجه نشده كه قوم او ايمان آورده و توبه كرده‏اند، لذا ديگر به سوى ايشان برنگشت در حالى كه از آنان خشمگين و ناراحت بود. هم چنان پيش رفت، (ترجمه الميزان، ج‏17، ص: 253)
    3- سپس يونس سوار كشتى پر از جمعيت شد و رفت. در بين راه نهنگى بر سر راه كشتى آمد، چاره‏اى نديدند جز اينكه يك نفر را نزد آن بيندازند، تا سرگرم خوردن او شود و از سر راه كشتى به كنارى رود، به اين منظور قرعه انداختند و قرعه به نام يونس درآمد، او را در دريا انداختند، نهنگ او را بلعيد و كشتى نجات يافت.
    آن گاه خداى سبحان او را در شكم ماهى چند شبانه روز زنده نگه داشت، و حفظ كرد يونس (ع) فهميد كه اين جريان يك بلا و آزمايشى است كه خدا وى را بدان مبتلا كرده و اين مؤاخذه‏اى است از خدا در برابر رفتارى كه او با قوم خود كرد، لذا از همان تاريكى شكم ماهى فريادش بلند شد به اينكه:" لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ".
    خداى سبحان اين ناله او را پاسخ گفت و به نهنگ دستور داد تا يونس را بالاى آب و كنار دريا بيفكند. نهنگ چنين كرد. يونس وقتى به زمين افتاد مريض بود. خداى تعالى بوته كدويى بالاى سرش رويانيد، تا بر او سايه بيفكند. پس همين كه حالش جا آمد، و مثل اولش شد خدا او را به سوى قومش فرستاد، و قوم هم دعوت او را پذيرفتند و به وى ايمان آوردند، در نتيجه با اينكه اجلشان رسيده بود، خداوند تا يك مدت معين عمرشان داد.
    نتيجه اين كه يونس گناه و اشتباهي انجام نداد بلكه كم صبري كرد و اين ترك اولي است.
    توجیه جالبی بود ،اولین باری بود که شنیده بودم

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

اشتراک گذاری

اشتراک گذاری

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
^

ورود

ورود