-
۱۳۸۷/۰۷/۲۱, ۱۴:۱۸ #1
- تاریخ عضویت
شهريور ۱۳۸۷
- نوشته
- 2,087
- مورد تشکر
- 2,686 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 1
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
محكمه الهي
يه شب كه من حســـابي خستــه بودم همينجوري چشــــــامو بسته بودم
سياهي چشــام يه لحـــظه سر خورد يه دفعه مثل مرده هــــــا خوابم برد
تــو خواب ديدم محشــر كــبري شده محكـمــة الهــــي بــر پـــا شـــده
خـــدا نشستـه مــردم از مــرد و زن رديف رديف مقــابلش واستـــــادن
چرتكه گذاشتــه و حســـاب مي كنـه به بنده هاش عـــتاب خطاب مي كنـه
ميگه چـرا اين همــه لـــج مي كنيـد راهتــونو بـي خـودي كج مـي كنيـد
آيــــــه فرستـادم كــه آدم بشيـــد بــا دلخوشـي كنــار هـم جـمع بشيد
دلاي غــم گرفتــه رو شــ¬¬ــاد كنيــد بـا فكــرتـون دنيــــا رو آبـاد كنيـد
عقــل دادم بـريـــد تــدبـّر كـنيـــد نـه اينكه جاي عقلو كـــــاه پر كنيـد
مــن بهتون چقد مــــاشالاّ گفتــــم نيــــافريـده بــاريكـــــلاّ گفتـــم
من كه هـواتونو هميشـه داشتـــــم حتي يه لحظه گشنه تون نذاشتــــم
امـا شمـــا بازي نكـــرده باختيـــد نشستيد و خــــداي جعلي ساختيـد
هر كـدوم از شما خودش خــــدا شد از مــــا و آيــه هاي مـا جـدا شـــد
يه جــو زمين و اين همه شلــوغــي؟ اين همـــه ديــن و مذهب دروغــي؟
حقيقتـــاً شمــاهـــا خيـــلي پستيد خر نبـاشيـن گـــاوو نمـي پرستـيد
از تـوي جـم يكي بـُلند شد ايستـــاد بُـلند بـُلند هــي صلـ ــوات فرستـاد
از اون قــــيافه هاي حق به جــــانب هم از خودي شــاكي هم از اجـــانب
گفت چرا هيشكي روسري سرش نيست پس چرا هيشكي پيش همسرش نيست
چــرا زنـا ايــن جـــوري بد لبــاسند مــرداي غيـــــرتــي كجــا پلاسـند؟
خــــدا بهش گفت بتمـرگ حرف نــزن اينجا كـــه فرقي نـدارن مــــرد و زن
يــارو كِنِف شــد ولــي از رو نــرفت حرف خــدا از گـوش اون تو نـرفـت
چشــــاش مـي چرخه نمي دونم چشه آهان مي خواد يواشكي جــيم بشــه
ديد يـــه كمي سرش شلوغـــه خـدا يواش يواش شـد از جماعت جــــــدا
بــا شكمـي شبيـــه بشكـــــة نفت يهو ســرش رو پايين انـداخت و رفت
قــراولا چـــن تــــــا بهش ايس دادن يــارو وا نستاد تـــا جلوش واستـادن
فـوري در آورد واسه شون چك كشيــد گف ببريد وصــول كنيـد خوش بشيـد
دلــــم بـــــراي حــوريـا لــــك زده ديـر بــرســم يكــي ديگــه تـك زده
اگــــر نرم حوريــــه دلگير ميشــــه تو رو خــــدا بذار برم دير ميشـــــه
قراول حضــرت حــق دمش گــــرم بـا رشـوه ي خيلي كلـون نشد نـرم
گــوشاي يــارو رو گرفت تو دستـش كشون كشون بردويه جايـي بستش
رشوه ي حاجـي رو ضميمــه كــردن تـوي جهنـم اونـــو بيمــه كـــردن
حاجيــه داش بـُلند بُـلند غر مـــي زد داشت روي اعصـابــا تلنگر مـي زد
خدا بهش گفت ديگه بس كـن حــاجـي يه خورده هم حبس نفس كن حاجي
ايـن همـــــــه آدم رو معــطّل نكـن بگيـر بشين اين قــــده كل كل نكــن
يـــه عا لــمه نامــه داريـم نخــونده تــــازه ، هنوز كُرات ديگــــه مـونده
نامــه ي تـو پر از كـــاراي زشتـــــه كي به تو گفتـه جات توي بهشتــــه ؟
بهش جـــــاي آدمـــــاي بـاحالـــــه ولت كنـــــم بري بهش ؟ محالـــــه
يادتـــــه كـه چقد ريا مي كـــــردي بنده هــاي مـارو سيـاه مـــي كردي
تا يـــه نفر دور و بـرت مـي ديــدي چقد ولا الضّــــا لّينـومـي كشيـدي
اين همه كه روضه ونوحـه خونـدي يه لقمه نون دست كسي رسونـدي؟
خيال مي كردي ما حواسمــون نيس نظم نظام هستي كشكي كشكي س؟
هر كـــاري كـردي بچـه هـا نوشتن مي خواي برو خودت ببين تو زونكن
خلاصــه ، وقتي يـارو فهميد اينـــه بـازم دُرُست نمـي تونس بشينـــه
كاسه ي صبرش يه دفعه سر مي رفت تــا فرصتي گير مي آورد در مي رفت
قيـامتـه اينجـــا عجـب جــــاييــه جــون شمــــا خيلـي تمـاشـاييــه
از يــــه طرف كلــي كشيش آوردن كشون كشون همــه رو پيش آوردن
گفتـم اينـــارو كه قطــــــــار كردن بيچـــاره ها مگـــه چيكــار كــردن؟
مــــأ موره گفت ميگم بهت مــن الان مفسد في الارض كــه ميگن همين هان
گفت: اينـــــا بهشت فروشي كـردن بـــي پـدرا خـــدارو جوشي كــردن
بنـــام دين حسابي خــوردن اينها كـــفر خــــــدارو در آوردن اينهــــا
بد جــوري ژانداركو اينـــا چزونـدن زنــده تـوي آتيش اونـــو سوزوندن
روي زمين خـــدايي پيشــه كــردن خون گاليلـــه رو تو شيشــه كــردن
اگــــه بهش بگي كُلاتــو صاف كن بهت ميگـــه بشين و اعتـراف كــن
هميشـــه در حــال نظاره بــــودن شما بگـــــو اينا چي كـــاره بـودن؟
خيام اومد يه بطري ام تــو دستش رفت و يه گوشــه يي گرفت نشستش
حــاجي بُـلند شد با صـداي محكم گف : ايـن آقـــا بـايد بــره جهنـــم
خدا بهش گف تـــو دخـا لت نكــن بــــه اهـل معرفت جسارت نكـــن
بگــو چرا بـــه خون اين هلاكــي اين كـــه نه مدعي داره نـــه شاكـي
نــه گـرد و خاك كــرده و نـه هياهـو نــــه عربده كشيده و نـــه چاقــــو
نـــه مال اين نــــه مال اونـو برده فقط عـــرق خــــريده رفتـــه خورده
آدم خوبيـه هـــــواشو داشتــــم اينجا خــــودم براش شراب گذاشتـم
يهــــو شنيــدم ايست خبردار دادند نشستـه ها بُــلند شـدن واستـــادن
حضرت اسرافيل از اونــــور اومد رفت روي چار پايه و چند تا صور زد
ديـــدم دارن تخت روون ميــــارن فرشتـه هــــا رو دوششـون ميــارن
مونده بودم كــه اين كيــه خدايـــا تـــو محشـر اين كــارا چيـــ خدايـــا
فِكر مي كنيد داخل اون تخت كي بــود الان ميگم ،يـه لحظه ، اسمش چي بـود؟
اون كه تو دنيـــا مثل توپ صدا كـرد همون كــــه اين لامپــارو اختـرع كــــرد
همونكه كاراش عالي بــود اون ديگه بگيد بــابــا ، تومــــاس اديسون ديگـه
خــدا بهش گف ديگـــه پايين نيــــا يـــــه راس بـــــرو بهش پيش انبيـــا
وقت و تلف نكن تــوماس زود بــرو بــه هـر وسيلــه اي اگـــــر بود بــــرو
از روي پل نري يــــه وخ مـي افتــي مـيگــم هــــوايي ببرنـــد و مفتــــي
باز حاجــي ساكت نتونس بشينــــه گفت كـــه : مفهــــوم عدالت اينـــه؟
آخه اديسون كــه مسلمون نبــــــود ايـن بـابـا اهل ديــن و ايمــــون نبــود
نــه روضه رفته بود نــه پـــاي منبر نــه شمـر مي دونس چيـه نـه خـنجــر
يــه ركعت ام نماز شب نخــونــــده با سيم ميماش شب روبه صُبح رسونده
حرفـاي يارو كــه بـــه اينجـا رسيد خـــدا يه آهـــي از تـــه دل كشيـــد
حضرت حق خــودش رو جابجــــا كرد يــــــه كم به اين حاجي نيگا نيگا كـرد
از اون نگـاههـاي عـــــاقل انـــدر ــ [ سفيه ] شــــو بـايد بيــارم ايـن ور
با اينكه خيلي خيلي خستـه هم بـــود خطاب بــه بنده هاش دوبـاره فرمــود
شمـــا عجب كلّـــه خــــرايي هستيد بــابـا عجب جــــونـورايـي هستيـــد
شمر اگه بــــــود آدولف هيتلـرم بود خـنجــر اگـــر بــود روو ِلـوِرم بــود
حيفه كــــه آدم خودشو پير كنــــــه و ســـوزنش فقط يـــه جـا گير كنــه
ميگيـد تومـاس من مسلمـون نبـــود اهل نمــاز و ديـن و ايمـــون نبــــود
اولاً از كجــا ميگيــد ايـن حرفــــو ؟ در بيــــاريد كـلّــة زيـــر بـــرفـــو
اون منــو بهتـر از شمـا شنـاختــــه دليلشم اين چيزايــي كــه ساختـه
درسـتـــه گفتـه ام عبـــادت كنيــد نگفتــــــه ام به خلـق خدمت كنيـد؟
تومـاس نه بُمب ساخته نه جنگ كرده دنيـــارو هم كلـّــي قشنگ كــــرده
من يـــه چراغ كــه بيشتـر نداشتـم اونم تـــو آسمونـا كـار گذاشتـــم
توماس تو هر اتاق چراغ روشن كرد نميدونيد چقــــد كمك به مــن كـرد
تو دنيـا هيچـكي بـي چـراغ نبـــوده يا اگـرم بـوده ، تـــو بــاغ نبـــوده
خــدا بـراي حاجــي آتش افــــروخت دروغ چرا يه كم براش دلم ســـوخت
طفلي تو باورش چه قصرا ســــاخته اما بـــه اينجا كـه رسيده باختــــه
يكي مياد يــــه هاله ايي بــاهاشـــه چقـــد بهش ميـــاد فرشتـــه باشــه
اومد رسيد و دست گذاش رو دوشم دهـــانشــــو آوُرد كنــار گـوشــم
گف:تو كه كلّه ات پرِقورمه سبزيست وقتي نمي فهمي،بپرسي بد نيست
اونكـــه نشستـه يك مقــام والاست متــرجمــه ، رفيق حق تعالـا ست
خـودِ خــــدا نيست ، نمـاينده شـــــه مــــورد اعتماده شـــه بنــده شـــــه
خــــداي لم يلد كــــه ديدنــي نيس صـداش با اين گوشـا شنيدني نيس
شمـــا زمينيـــا همــش همينيـــد اونـــورِ ميــزي رو خــدا مـي بينيـد
همينجوري مي خواست بلند شه نم نم گف : كــه پاشو، بـايد بــري جهنــــم
وقتـي ديـدم منم گــــرفتار شــــدم داد كشيــدم يــــه دفعـه بيدار شدم
بهترين كارها سه كار است:
تواضع به هنگام دولت ، عفو هنگام قدرت و بخشش بدون منت
پيامبر اكرم (ص)
http://www.hamdardi.com/my_documents....com_8.com.jpg
-
تشکر
-
۱۳۸۷/۰۷/۲۱, ۱۵:۴۳ #2
این شعر در شب شعری شاعرش خونده که تراکتش در گوشیهای همراه هم این روزا وجود داره ودست به دست می شه.
-
۱۳۸۷/۰۷/۲۱, ۱۸:۵۱ #3
- تاریخ عضویت
شهريور ۱۳۸۷
- نوشته
- 540
- مورد تشکر
- 1,103 پست
- حضور
- 1 ساعت 31 دقیقه
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
سپاس از متنی که گذاشتید...البته صوتی شنیده بودیم
تزول الجبال و لا تزل عض على ناجذك اعرالله جمجمتك تد فى الارض قدمك و اعلم ان النصر من عندالله
اگر كوه ها از جا كنده شوند تو استوار باش دندان ها را بر هم بفشار كاسه سرت را به خدا عاريت ده پاى بر زمين ميخكوب كن و بدان كه پيروزى از سوى خداست.
-
۱۳۸۷/۰۷/۲۱, ۲۰:۳۷ #4
فکر کنم اون شخصی که این رو نوشته بی قصد و غرض نبوده
به هرحال خیلی از جاهای این نوشته بی پایه با قرآن و اعتقادات ما مخالفت داره ...
ویرایش توسط مُدَبّر : ۱۳۸۷/۰۷/۲۱ در ساعت ۲۰:۳۷
-
۱۳۸۷/۰۷/۲۲, ۰۸:۱۵ #5
- تاریخ عضویت
شهريور ۱۳۸۷
- نوشته
- 2,087
- مورد تشکر
- 2,686 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 1
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
بهترين كارها سه كار است:
تواضع به هنگام دولت ، عفو هنگام قدرت و بخشش بدون منت
پيامبر اكرم (ص)
http://www.hamdardi.com/my_documents....com_8.com.jpg
-
۱۳۸۷/۰۷/۲۲, ۱۰:۳۷ #6
بحث یه ریا کار نیست ..
اگه فقط این بود که مشکلی نداشت
من جاهایی که به نظر مخالف اموزه های دینی هست رو رنگی میکنم قضاوت با دوستانه
حقيقتـــاً شمــاهـــا خيـــلي پستيد خر نبـاشيـن گـــاوو نمـي پرستـيدگفت چرا هيشكي روسري سرش نيست پس چرا هيشكي پيش همسرش نيست
چــرا زنـا ايــن جـــوري بد لبــاسند مــرداي غيـــــرتــي كجــا پلاسـند؟((این خودش یه تیکه هست))
بهش جـــــاي آدمـــــاي بـاحالـــــه ولت كنـــــم بري بهش ؟
((الان میگه کی باحاله همون شراب خوارها دیگه!!)
خيام اومد يه بطري ام تــو دستش رفت و يه گوشــه يي گرفت نشستش
حــاجي بُـلند شد با صـداي محكم گف : ايـن آقـــا بـايد بــره جهنـــم
خدا بهش گف تـــو دخـا لت نكــن بــــه اهـل معرفت جسارت نكـــن
بگــو چرا بـــه خون اين هلاكــي اين كـــه نه مدعي داره نـــه شاكـي
نــه گـرد و خاك كــرده و نـه هياهـو نــــه عربده كشيده و نـــه چاقــــو
نـــه مال اين نــــه مال اونـو برده فقط عـــرق خــــريده رفتـــه خورده
آدم خوبيـه هـــــواشو داشتــــم اينجا خــــودم براش شراب گذاشتـم
((اینا تفکر مادی هست که وراد دین می خوانن بکنن .دین که فقط حق الناس نیست .گویا حق الله و حق ال بیت پیامبرص را فراموش کردند در صورتیکه اصل دین معرفت خدا و اهل بیت ع هست نه..))
اون كه تو دنيـــا مثل توپ صدا كـرد همون كــــه اين لامپــارو اختـرع كــــرد
همونكه كاراش عالي بــود اون ديگه بگيد بــابــا ، تومــــاس اديسون ديگـه
خــدا بهش گف ديگـــه پايين نيــــا يـــــه راس بـــــرو بهش پيش انبيـــا
وقت و تلف نكن تــوماس زود بــرو بــه هـر وسيلــه اي اگـــــر بود بــــرو
از روي پل نري يــــه وخ مـي افتــي مـيگــم هــــوايي ببرنـــد و مفتــــي
باز حاجــي ساكت نتونس بشينــــه گفت كـــه : مفهــــوم عدالت اينـــه؟
آخه اديسون كــه مسلمون نبــــــود ايـن بـابـا اهل ديــن و ايمــــون نبــود
نــه روضه رفته بود نــه پـــاي منبر نــه شمـر مي دونس چيـه نـه خـنجــر
يــه ركعت ام نماز شب نخــونــــده با سيم ميماش شب روبه صُبح رسونده
حرفـاي يارو كــه بـــه اينجـا رسيد خـــدا يه آهـــي از تـــه دل كشيـــد
اون منــو بهتـر از شمـا شنـاختــــه دليلشم اين چيزايــي كــه ساختـه
درسـتـــه گفتـه ام عبـــادت كنيــد نگفتــــــه ام به خلـق خدمت كنيـد؟
((آیات قرآن را بخوانید خواهی فهمید ملاک بهشت و جهنم اختراع چراغ نیست بلکه ایمان با عمل صالح هست نه هر عملی .عمل صالح بدون ایمان ؟؟))
حرف اخر
شیعه باید هوشیار باشد نه اینکه گول این هوچی گری ها رو بخوره
ویرایش توسط مُدَبّر : ۱۳۸۷/۰۷/۲۲ در ساعت ۱۰:۳۸
-
-
۱۳۸۷/۰۷/۲۲, ۱۰:۴۵ #7
- تاریخ عضویت
شهريور ۱۳۸۷
- نوشته
- 2,087
- مورد تشکر
- 2,686 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 1
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
بهترين كارها سه كار است:
تواضع به هنگام دولت ، عفو هنگام قدرت و بخشش بدون منت
پيامبر اكرم (ص)
http://www.hamdardi.com/my_documents....com_8.com.jpg
-
۱۳۸۷/۰۷/۲۲, ۱۰:۴۹ #8
- تاریخ عضویت
شهريور ۱۳۸۷
- نوشته
- 2,087
- مورد تشکر
- 2,686 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 1
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
دوست عزيز
منظورش مطمئنا اين نيست كه بهشت جاي آدمها شراب خوار است چرا اينطوري شعر را نمي خوني واينطوري برداشت نمي كني كه :
خدا از حق خودش و حق فرد بر نفسش هم مي گذرد اما از حق الناس نمي گذرد
تو اين شعر هم دقيقا منظور همين است درست را شعر بخون دوست من گفته
بگــو چرا بـــه خون اين هلاكــي اين كـــه نه مدعي داره نـــه شاكـي
نــه گـرد و خاك كــرده و نـه هياهـو نــــه عربده كشيده و نـــه چاقــــو
نـــه مال اين نــــه مال اونـو برده فقط عـــرق خــــريده رفتـــه خورده
درسته ؟
بهترين كارها سه كار است:
تواضع به هنگام دولت ، عفو هنگام قدرت و بخشش بدون منت
پيامبر اكرم (ص)
http://www.hamdardi.com/my_documents....com_8.com.jpg
-
۱۳۸۷/۰۷/۲۲, ۱۰:۵۳ #9
- تاریخ عضویت
شهريور ۱۳۸۷
- نوشته
- 2,087
- مورد تشکر
- 2,686 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 1
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
و اما حرف آخر
كي گفته فقط معيار رفتن تو بهشت نماز و روزه است ؟اگر اينطور باشه همه جهان به جز اقليتي اون هم حتما ايرانيان به جهنم مي روند
پس اين وسط اعمال ما تاخر نقشش كجاست دوست من ؟ مگر نه اينكه اختراع برق از اعمال ماتاخر است ؟خداييش چند بار خود شما با اومدن برق گفتيد خدا پدر و مادر اديسون را بيامرزد
و نه تنها ايشان بلكه بقيه هم
بهترين كارها سه كار است:
تواضع به هنگام دولت ، عفو هنگام قدرت و بخشش بدون منت
پيامبر اكرم (ص)
http://www.hamdardi.com/my_documents....com_8.com.jpg
-
۱۳۸۷/۰۷/۲۲, ۱۳:۰۳ #10
کسی نگفت تنها معیار نماز روز هست ولی از طرفی هیچ وقت هم معیار خدمت خلق نیست
1-حـدثـنـى الحـسین بن محمد الأشعری عن معلى بن محمد الزیادی عن الحسن بن علی الوشاء قـال حـدثـنـا أبـان بـن عثمان عن فضیل عن أبى حمزة عن أبى جعفر ع قال بـنـی الإسـلام على خمس على الصلاة و الزکاة و الصوم و الحج و الولایة و لم یناد بشیء کما نودی بالولایة
1-امـام بـاقـر (ع ) فـرمـود: اسـلام روزى پنج پایه نهاده شده : نماز و زکوة و روزه و حج و ولایت (در روز غدیر خم یا در عالم میثاق ) فریاد زده شد، براى هیچ چیز دیگر فریاد زده نشد.
اصول کافی باب پایه های ایمان
اطلاعات موضوع
کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
اشتراک گذاری