صفحه 1 از 8 123 ... آخرین
جهت مشاهده مطالب کارشناسان و کاربران در این موضوع کلیک کنید   

موضوع: آیا قرآن کلام خداوند هست یا نه؟

  1. #1

    تاریخ عضویت
    جنسیت مرداد ۱۳۸۷
    نوشته
    211
    مورد تشکر
    337 پست
    حضور
    نامشخص
    دریافت
    0
    آپلود
    0
    گالری
    0

    آیا قرآن کلام خداوند هست یا نه؟




    من دو سوال از همه کسانی که به قرآن ایراد میگیرند دارم:
    آیا قرآن کلام خداوند هست یا نه؟اگر نه به چه دلیل
    آیا انسان در زندگی خود نیاز به راهنما دارد یا نه؟

    لطفاً به روشنی و با دلیل پاسخ دهید.
    با تشکر

    اللهم عجل لولیک الفرج
    درود خداوند بر رهبر فرزانه انقلاب
    درود خداوند بر فرمانده شجاع حزب الله

    لعنت خداوند بر حکام جنایتکار عرب
    لعنت خداوند بر اسرائیل و حامیانش

  2. #2

    تاریخ عضویت
    جنسیت شهريور ۱۳۸۷
    نوشته
    267
    مورد تشکر
    36 پست
    حضور
    32 دقیقه
    دریافت
    0
    آپلود
    0
    گالری
    0



    نقل قول نوشته اصلی توسط احسان زمانی نمایش پست
    من دو سوال از همه کسانی که به قرآن ایراد میگیرند دارم:
    آیا قرآن کلام خداوند هست یا نه؟اگر نه به چه دلیل
    آیا انسان در زندگی خود نیاز به راهنما دارد یا نه؟

    لطفاً به روشنی و با دلیل پاسخ دهید.
    با تشکر
    قرآن کلام خدا نیست بخاطر اینکه اولا دلیلی وجود ندارد که کلام خدا باشد دوما پر از حرفهای متناقض است و سوما کاملا منطبق بر آداب و رسوم اعراب آنزمان است و چهارما از اشعار اموالقیس که پیش از حضرت محمد زندگی میکرده الهام گرفته شده است و ششما کپی برداری از تورات است و هفتما پر از احکام ضد بشری است و هشتما پر از مطالب بیهوده است و ....

    اصلا من نمیدانم چرا برای اینکه خدا راه زندگی را به ما نشان دهد باید کتابی را در هزار و خورده ای سال پیش نازل کند؟ چرا راه زندگی را مستقیما به خودمان نمیگوید ؟ مثلا که چی بشه که خدا پنهان شده که اعمال ما انسانها رو ببینه که چیکار میکنیم ؟ خوبی یا بدی هر انسانی کاملا منطبق بر شرایط محیط آن انسان و همچنین فیزیک بدن او است. اگر کودکی در یک محیط سالم بزرگ شود سالم میشود و اگر در یک محیط خراب بزرگ شود خراب میشود

    همانطور که اگر به یک درخت آب و کود بدهیم میوه های درشت میدهد و اگر ندهیم شاید اصلا میوه ندهد . هر کتابی که برای هدایت بشر می آید باید قبل از اینکه راه زندگی را به ما نشان دهد دلیل خلقت انسان را بگوید که هیچ کتاب به ظاهر آسمانی ای دلیل خلقت را نگفته اند و هر یک هم مدعی هستند که کلمات خدا هستند . حتی بعد از قرآن هم کتابی به نام اقدس از اسمان نازل میشود که مدعی میشود که راه صحیح زندگی را در خود دارد


    در مورد راه زندگی کردن هم چیزی که ما امروز شاهد هستیم این است که هر کشوری که به این کتابهای اسمانی تمسک جسته است هم از لحاظ اقتصادی عقب افتاده است و هم از لحاظ فرهنگی . چون هیچکدامشان راه صحیح زندگی کردن را به انسان نمی آموزند . در هیچ کتاب آسمانی ای نیامده که تمام انسانها با هم برابرند . مثلا در قرآن آمده که برده ها از انسانهای معمولی پایینترند و یا در تورات امده که یهودیان چوپان هستند و باقی انسانها مانند سگند و ...


  3. #3

    تاریخ عضویت
    جنسیت مرداد ۱۳۸۷
    نوشته
    211
    مورد تشکر
    337 پست
    حضور
    نامشخص
    دریافت
    0
    آپلود
    0
    گالری
    0



    ممنون از شما که جواب دادید
    قرآن کلام خدا نیست بخاطر اینکه اولا دلیلی وجود ندارد که کلام خدا باشد دوما پر ازحرفهای متناقض است و سوما کاملا منطبق بر آداب و رسوم اعراب آنزمان است و چهارما ازاشعار اموالقیس که پیش از حضرت محمد زندگی میکرده الهام گرفته شده است و ششما کپیبرداری از تورات است و هفتما پر از احکام ضد بشری است و هشتما پر از مطالب بیهودهاست و ....

    عزیز جان من یکبار گفتم با دلیل صحبت کنید.خوب منم می تونم بدون دلیل دهنمو باز کنم هرچی خواستم بگم.یه خواهش از شما دارم برای هرکدام از حرفهایی که میزنید در مورد این نقل قول یه نمونه بیارید.
    چرا راه زندگی را مستقیما به خودمان نمیگوید ؟
    بیشتر توضیح بدید چگونه راه را به ما نشان دهد؟چه چیزی مطلوب شماست؟
    مثلا که چی بشه که خدا پنهان شده که اعمال ما انسانها رو ببینه که چیکار میکنیم ؟
    منظور شما این نیست که خدا ظاهر مادی داشته باشد؟هرچند که اگر چشم بصیرت باشه میشه خدا رو خیلی چیزها دید.
    خوبی یا بدی هر انسانی کاملا منطبق بر شرایط محیط آن انسان و همچنین فیزیک بدن اواست. اگر کودکی در یک محیط سالم بزرگ شود سالم میشود و اگر در یک محیط خراب بزرگشود خراب میشود
    این دیگه از اون حرفها بودا.چند تا مثال بزنم که این حرف شما رو نقض کنه؟نمونه حضرت نوح و فرزندش،حضرت لوط و زنش،یا مالکوم ایکس که در محیط خراب آمریکا مسلمان شد(راستی آیا تا به حال فکر کردید چرا بعضی از افراد در مرکز فساد دنیا به دین اسلام گرایش پیدا می کنند؟)
    شما یه سرچ در اینترنت انجام بده و بنویس "گرایش به دین اسلام"ببین چقدر نتیجه به شما میده که اکثر این افراد از جامعه ای فاسد به دین اسلام روی آوردند.
    نه یه کمی به حرفهای خودت دقت کن اصلاً منطقی نیست.

    خوب نتیجه گیری کلی من بماند بعد از اینکه دوستان دیگر نیز در گفتگو شرکت کردند.

    اللهم عجل لولیک الفرج
    درود خداوند بر رهبر فرزانه انقلاب
    درود خداوند بر فرمانده شجاع حزب الله

    لعنت خداوند بر حکام جنایتکار عرب
    لعنت خداوند بر اسرائیل و حامیانش

  4. #4

    تاریخ عضویت
    جنسیت شهريور ۱۳۸۷
    نوشته
    13
    مورد تشکر
    13 پست
    حضور
    نامشخص
    دریافت
    0
    آپلود
    0
    گالری
    0



    بله کلام خداست
    بله نیاز به راهنما داره وگرنه این بشر جاهل از کجا راه زندگی را بفهمد.وقرآن هم بهترین برنامه های زنگی را در خود دارد.
    نخونده قضاوت نکنید.
    ویرایش توسط sara.m : ۱۳۸۷/۰۷/۲۱ در ساعت ۲۲:۱۹ دلیل: توهین

  5. تشکر


  6. #5

    تاریخ عضویت
    جنسیت تير ۱۳۸۷
    نوشته
    455
    مورد تشکر
    1,000 پست
    حضور
    16 ساعت 38 دقیقه
    دریافت
    0
    آپلود
    0
    گالری
    1



    نقل قول نوشته اصلی توسط shapoor نمایش پست
    بله کلام خداست
    بله نیاز به راهنما داره وگرنه این بشر جاهل از کجا راه زندگی را بفهمد.وقرآن هم بهترین برنامه های زنگی را در خود دارد.
    نخونده قضاوت نکنید.


    شبهاتتان در مورد قران را در موضوعات مجزا مطرح بفرمایید تا من و دوستان پاسختان را بگوییم. در مورد اینکه دانش بشر برای یافتن راه زندگی کافی است نیز بد نیست یک موضوع ایجاد کنید تا ببینیم چقدر میتوانید از نظرات خودتان دفاع کنید.
    ویرایش توسط sara.m : ۱۳۸۷/۰۷/۲۱ در ساعت ۲۲:۲۰ دلیل: ویرایش نقل قول

  7. #6

    تاریخ عضویت
    جنسیت مهر ۱۳۸۷
    نوشته
    9
    مورد تشکر
    9 پست
    حضور
    نامشخص
    دریافت
    0
    آپلود
    0
    گالری
    0



    نقل قول نوشته اصلی توسط mantegh نمایش پست
    قرآن کلام خدا نیست بخاطر اینکه اولا دلیلی وجود ندارد که کلام خدا باشد دوما پر از حرفهای متناقض است و سوما کاملا منطبق بر آداب و رسوم اعراب آنزمان است و چهارما از اشعار اموالقیس که پیش از حضرت محمد زندگی میکرده الهام گرفته شده است و ششما کپی برداری از تورات است و هفتما پر از احکام ضد بشری است و هشتما پر از مطالب بیهوده است و ....

    اصلا من نمیدانم چرا برای اینکه خدا راه زندگی را به ما نشان دهد باید کتابی را در هزار و خورده ای سال پیش نازل کند؟ چرا راه زندگی را مستقیما به خودمان نمیگوید ؟ مثلا که چی بشه که خدا پنهان شده که اعمال ما انسانها رو ببینه که چیکار میکنیم ؟ خوبی یا بدی هر انسانی کاملا منطبق بر شرایط محیط آن انسان و همچنین فیزیک بدن او است. اگر کودکی در یک محیط سالم بزرگ شود سالم میشود و اگر در یک محیط خراب بزرگ شود خراب میشود

    همانطور که اگر به یک درخت آب و کود بدهیم میوه های درشت میدهد و اگر ندهیم شاید اصلا میوه ندهد . هر کتابی که برای هدایت بشر می آید باید قبل از اینکه راه زندگی را به ما نشان دهد دلیل خلقت انسان را بگوید که هیچ کتاب به ظاهر آسمانی ای دلیل خلقت را نگفته اند و هر یک هم مدعی هستند که کلمات خدا هستند . حتی بعد از قرآن هم کتابی به نام اقدس از اسمان نازل میشود که مدعی میشود که راه صحیح زندگی را در خود دارد


    در مورد راه زندگی کردن هم چیزی که ما امروز شاهد هستیم این است که هر کشوری که به این کتابهای اسمانی تمسک جسته است هم از لحاظ اقتصادی عقب افتاده است و هم از لحاظ فرهنگی . چون هیچکدامشان راه صحیح زندگی کردن را به انسان نمی آموزند . در هیچ کتاب آسمانی ای نیامده که تمام انسانها با هم برابرند . مثلا در قرآن آمده که برده ها از انسانهای معمولی پایینترند و یا در تورات امده که یهودیان چوپان هستند و باقی انسانها مانند سگند و ...
    ان چیزی که شما به عنوان تناقض مطرح می کنید ( که البته منطق و سواد درست در طرح ان ندارید )
    ناسخ و منسوخ است که خداوند پیامبرانی برای راهنمایی بشر فرستاده و هر کدام بنا به شرایط درک مردمان
    ان زمان هدایت می شدند ...تا اسلام که خاتم می باشد حجت را تمام کرده ولی در مدت رسالت حضرت
    محمد(ص) به ترتیب و به اندازه درک مردم هدایت می شدند
    بطور مثال ایاتی که در باره حجاب است اول به ان شدت نبود و بعد از جریان تعرض در کوچه به زنان شدت یافت
    یا ایات مربوط به شراب یکپارچه منع نشد یا قبله مسلمین که اول به سمت بیت المقدس بود
    بعد ایات خواندن نماز به سمت مکه نازل شد .....و....خیلی ایات هستند که به ان ناسخ و منسوخ گفته
    می شود که به ترتیب هدایت مردم با وسعت گرفتن فهم انها بیشتر می شد
    =============
    خداوند سبحان در قران امثال شما را زیاد توصیف کرده :
    مثل قوم یهود که هزاران معجزه می دیدند و مدعی بودند که ایمان می اورند ولی باز کفر می ورزیدند
    شما اگر خدا را هم با چشم ببینید باز کافرید...چون ذات شما قابل هدایت نیست
    موسی (ع) که پیغمبر خدا بود برای دیدن او ( لن ترانی ) شنید....انوقت شما می گوئید خدا چرا با شما
    سخن نمی گوید......براستی که قران وصف شما را اینچنین می گوید....
    که کوران و کران و لالید و اندیشه و عقل ندارید
    و ان کتاب اقدس که متعلق به بهائیان است و از ان کافر خدا نشناس که ادعای پیغمبری کرد و چگونه رسوا شد
    و شما در باره ادعای ان چه می دانید که ان را به خدا نسبت می دهید
    و اما در مورد چرندیاتی که گفتید در قران امده با ادله صحبت کنید...
    ایات را بیاورید تا تفسیر شود


  8. #7

    تاریخ عضویت
    جنسیت شهريور ۱۳۸۷
    نوشته
    267
    مورد تشکر
    36 پست
    حضور
    32 دقیقه
    دریافت
    0
    آپلود
    0
    گالری
    0



    نقل قول نوشته اصلی توسط احسان زمانی نمایش پست
    ممنون از شما که جواب دادید


    عزیز جان من یکبار گفتم با دلیل صحبت کنید.خوب منم می تونم بدون دلیل دهنمو باز کنم هرچی خواستم بگم.یه خواهش از شما دارم برای هرکدام از حرفهایی که میزنید در مورد این نقل قول یه نمونه بیارید.

    بیشتر توضیح بدید چگونه راه را به ما نشان دهد؟چه چیزی مطلوب شماست؟


    منظور شما این نیست که خدا ظاهر مادی داشته باشد؟هرچند که اگر چشم بصیرت باشه میشه خدا رو خیلی چیزها دید.


    این دیگه از اون حرفها بودا.چند تا مثال بزنم که این حرف شما رو نقض کنه؟نمونه حضرت نوح و فرزندش،حضرت لوط و زنش،یا مالکوم ایکس که در محیط خراب آمریکا مسلمان شد(راستی آیا تا به حال فکر کردید چرا بعضی از افراد در مرکز فساد دنیا به دین اسلام گرایش پیدا می کنند؟)
    شما یه سرچ در اینترنت انجام بده و بنویس "گرایش به دین اسلام"ببین چقدر نتیجه به شما میده که اکثر این افراد از جامعه ای فاسد به دین اسلام روی آوردند.
    نه یه کمی به حرفهای خودت دقت کن اصلاً منطقی نیست.


    خوب نتیجه گیری کلی من بماند بعد از اینکه دوستان دیگر نیز در گفتگو شرکت کردند.
    در مورد یکی از تناقض های قرآن رجوع کنید به لینک زیر:

    http://askquran.ir/showthread.php?t=4945


    در مورد انطباق قرآن بر آداب و رسوم اعراب ، نمونه آیه زیر است :

    سوره توبه
    إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِندَ اللّهِ اثْنَا عَشَرَ شَهْرًا فِي كِتَابِ اللّهِ يَوْمَ خَلَقَ السَّمَاوَات وَالأَرْضَ مِنْهَا أَرْبَعَةٌ حُرُمٌ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ فَلاَ تَظْلِمُواْ فِيهِنَّ أَنفُسَكُمْ وَقَاتِلُواْ الْمُشْرِكِينَ كَآفَّةً كَمَا يُقَاتِلُونَكُمْ كَآفَّةً وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ ﴿36﴾
    در حقيقت‏ شماره ماه‏ ها نزد خدا از روزى كه آسمانها و زمين را آفريده در كتاب [علم] خدا دوازده ماه است از اين [دوازده ماه] چهار ماه [ماه] حرام است اين است آيين استوار پس در اين [چهار ماه] بر خود ستم مكنيد و همگى با مشركان بجنگيد چنانكه آنان همگى با شما مى ‏جنگند و بدانيد كه خدا با پرهيزگاران است
    ماههای حرام مسئله ای بوده است که قبل از اینکه حضرت محمد بدنیا بیاید در میان اعراب وجود داشته است ولی ایرانیان چنین رسومی نداشتند و ندارند بنابر این نود و نه درصدشان حتی نمیدانند ماه های حرام چه هستند

    در مورد تطابق قرآن با اشعار امروالقیس ، اشعار زیر است :

    اذا زلزلت الارض زلزالها*
    و اخرجت الارض اثقالها*
    تقوم الانام علی رسلها
    لیوم الحساب تری حالها
    یحاسبها ملک عادل
    فاما علیها واما لها

    *سوره زلزله - آیات 1 و 2


    یتمنی المرء فی الصیف الشتا
    حتی اذا جا الشتا انکره
    فهو لایرضی بحال واحد
    قتل الانسان ما اکفره*

    * سوره عبس - آیه 17


    دنت الساعه و انشق القمر*
    عن غزال صاد قلبی ونفر
    احور قد حرت فی اوصافه
    ناعس الطرف بعینیه حور
    مر یوم العید فی زینته
    فرمانی فتعاطی فعقر**
    بسهام من لحاظ فاتک
    فترکنی کهشیم المحتظر***
    و اذا ما غاب عنی ساعه
    کانت الساعه ادهی وامر
    کتب الحسن علی وجنته
    بسحیق المسک سطراً مختصر
    عاده الاقمار تسری فی الدجی
    فرایت اللیل یسری بالقمر
    بالضحی و اللیل من طرته
    فرقه ذالنور کم شی زهر
    قلت اذ شق العذار خده
    دنت الساعه و انشق القمر*

    * با یک کلمه تغییر / سوره القمر - آیه 1
    ** سوره القمر - آیه 29
    *** سوره القمر - آیه 31

    در مورد کپی برداری از تورات ، کافی است تورات را بخوانید هرچند که برخی جاها اشتباه کپی شده است.

    در مورد احکام ضد بشری میتوان به پایین دانستن برده ها و دستور کشتن کافران و مشرکین و ... اشاره کرد

    آیات بیهوده در قرآن هم که بسیار زیاد هستند و مثلا یک داستان خیلی ساده نوح 28 بار در قرآن تکرار شده است . یا نمونه دیگر آیه زیر :
    سوره مجادله:
    يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قِيلَ لَكُمْ تَفَسَّحُوا فِي الْمَجَالِسِ فَافْسَحُوا يَفْسَحِ اللَّهُ لَكُمْ وَإِذَا قِيلَ انشُزُوا فَانشُزُوا يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنكُمْ وَالَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ ﴿11﴾

    اى كسانى كه ايمان آورده ‏ايد چون به شما گفته شود در مجالس جاى باز كنيد پس جاى باز كنيد تا خدا براى شما گشايش حاصل كند و چون گفته شود برخيزيد پس برخيزيد خدا [رتبه] كسانى از شما را كه گرويده و كسانى را كه دانشمندند [بر حسب] درجات بلند گرداند و خدا به آنچه مى‏ كنيد آگاه است


    در آیه 17 سوره قاف آمده که دو فرشته در سمت چپ و راست همه انسانها هستند و اعمال انسانها را ثبت میکنند. خداوند میتوانست به آن دو فرشته بگوید که راه زندگی را به انسان بگویند . البته درستتر آن بود که خودش رابطه مستقیم با انسان پیدا میکرد ولی به همین هم راضی هستیم
    منظورم این نیست که با چشم خدا رو ببینیم . منظورم این است که فلسفه اینکه خدا از آن بالا اعمال ما انسانها را مینگرد پوچ است و هیچ دلیل منطقی ای ندارد


    در مورد گرایش به دین اسلام خوب است بدانی که همانطور که در کشورهای غربی ها به اسلام گرایش پیدا می کنند در کشورهای مسلمان نشین هم برخی ها به مسیحیت گرایش پیدا میکنند . آمار تغییر دین مردم ایران به زرتشتیت و مسیحیت بحدی بالا بود که مجلس مجبور شد لایحه ای تصویب کنه که هر کی تغییر دین بده اعدام بشه . دلیل این تغییر دین ها هم تنها این است که هر انسانی از یکنواختی متنفر است و پس از مدتی از دینی که دارد خسته میشود و دوست دارد که تحولی در زندگی اش اجرا کند . شما حتی اگر آمار گرایش به شیطان پرستی را هم نگاه کنید میبینید که بسیار زیاد است. اکثر کسانی هم که کافر شده اند روزی مسلمان متعصب بوده اند که از اسلام خسته شدند و بیرون آمدند
    ویرایش توسط sara.m : ۱۳۸۷/۰۷/۲۲ در ساعت ۰۰:۰۵ دلیل: اهانت

  9. #8

    تاریخ عضویت
    جنسیت شهريور ۱۳۸۷
    نوشته
    267
    مورد تشکر
    36 پست
    حضور
    32 دقیقه
    دریافت
    0
    آپلود
    0
    گالری
    0



    نقل قول نوشته اصلی توسط so0oko0ot نمایش پست
    ان چیزی که شما به عنوان تناقض مطرح می کنید ( که البته منطق و سواد درست در طرح ان ندارید )
    ناسخ و منسوخ است که خداوند پیامبرانی برای راهنمایی بشر فرستاده و هر کدام بنا به شرایط درک مردمان
    ان زمان هدایت می شدند ...تا اسلام که خاتم می باشد حجت را تمام کرده ولی در مدت رسالت حضرت
    محمد(ص) به ترتیب و به اندازه درک مردم هدایت می شدند
    بطور مثال ایاتی که در باره حجاب است اول به ان شدت نبود و بعد از جریان تعرض در کوچه به زنان شدت یافت
    یا ایات مربوط به شراب یکپارچه منع نشد یا قبله مسلمین که اول به سمت بیت المقدس بود
    بعد ایات خواندن نماز به سمت مکه نازل شد .....و....خیلی ایات هستند که به ان ناسخ و منسوخ گفته
    می شود که به ترتیب هدایت مردم با وسعت گرفتن فهم انها بیشتر می شد
    =============
    خداوند سبحان در قران امثال شما را زیاد توصیف کرده :
    مثل قوم یهود که هزاران معجزه می دیدند و مدعی بودند که ایمان می اورند ولی باز کفر می ورزیدند
    شما اگر خدا را هم با چشم ببینید باز کافرید...چون ذات شما قابل هدایت نیست
    موسی (ع) که پیغمبر خدا بود برای دیدن او ( لن ترانی ) شنید....انوقت شما می گوئید خدا چرا با شما
    سخن نمی گوید......براستی که قران وصف شما را اینچنین می گوید....
    که کوران و کران و لالید و اندیشه و عقل ندارید
    و ان کتاب اقدس که متعلق به بهائیان است و از ان کافر خدا نشناس که ادعای پیغمبری کرد و چگونه رسوا شد
    و شما در باره ادعای ان چه می دانید که ان را به خدا نسبت می دهید
    و اما در مورد چرندیاتی که گفتید در قران امده با ادله صحبت کنید...
    ایات را بیاورید تا تفسیر شود
    ناسخ و منسوخ قابل قبول نیست زیرا که در قرآن آمده که این کتاب از قبل در لوح محفوظ بوده است بنابر این خدا از قبل از پیدایش زمین ، قرآن را نوشته بود بنابر این میتوانست همان زمانی که در لوح محفوظ بود این آیات ناسخ و منسوخ را از بین ببرد و یک دستور ثابت در آن بنویسد

    باقی حرفهایتان توهین بود

  10. #9

    تاریخ عضویت
    جنسیت تير ۱۳۸۶
    نوشته
    1,183
    مورد تشکر
    1,666 پست
    حضور
    نامشخص
    دریافت
    0
    آپلود
    0
    گالری
    0



    نقل قول نوشته اصلی توسط mantegh نمایش پست
    هر انسانی از یکنواختی متنفر است و پس از مدتی از دینی که دارد خسته میشود و دوست دارد که تحولی در زندگی اش اجرا کند . شما حتی اگر آمار گرایش به شیطان پرستی را هم نگاه کنید میبینید که بسیار زیاد است. اکثر کسانی هم که کافر شده اند روزی مسلمان متعصب بوده اند که از اسلام خسته شدند و بیرون آمدند
    ببینم
    مگه دین و مذهب مثل پیکنیک رفتنه ،که دلتون رو بزنه ؟
    مگه بچه بازیه که متنوع باشه ؟
    لطفی کنید و مزاح نفرمایید
    خب خندیدیم
    ویرایش توسط sara.m : ۱۳۸۷/۰۷/۲۲ در ساعت ۰۰:۰۴
    مهدیا کعبه شد از تاب تو بی تاب بتاب

  11. تشکر


  12. #10

    تاریخ عضویت
    جنسیت مرداد ۱۳۸۷
    نوشته
    211
    مورد تشکر
    337 پست
    حضور
    نامشخص
    دریافت
    0
    آپلود
    0
    گالری
    0



    به نام حق
    در مورد ماههای حرام:
    آیهء 37سورهء توبه : دربارهء ماه های حرام توضیح دهید. تاریخچهء آن چیست ؟ چگونه مراسم حج را انجام می دادند, با این که بت پرست بودند؟

    یکی از رسوم زمان جاهلیت بود; به معنای تأخیر انداختن و پشت گوش انداختن ماه حرام وتعویض آن با ماه های دیگر.
    علامهء مجلسی (ره ) در بحار آورده است : عرب ها ماه های قمری راملاک دوران سال خود قرار داده بودند و حج ّخانهء خدا در ماه ذی الحجّة واقع می شد, همان طوری که حضرت ابراهیم 7دهم ذی الحجة را برای اعمال حج قرارداده بود. آنان خواستند که این اعمال همیشه در فصل برداشت غلاّت و میوه ها و هوای مطلوب یعنی اوائل پاییز واقع شود, تا این که بر مسافران سخن نگذرد و انجام مناسک حجّ برایشان آسان باشد. از طرفی هر سال قمره ده روز به جلو می آید.
    بنابراین هر سه سال سی روز یعنی یک ماه تأخیر می افتاد. به این معنا که اگر سه سال قبل دهم ذی الحجّة در موقع خودش بود, بعد از سه سال دهم ذی الحجّة سی روز به جلو آمده بود. برای جبران این تغییر دگرگونی در ایام حج یک نفر در اجتماع حاجیان خطبه می خواند و حمد و ثنای خدا به جا می آورد و می گفت : من در این سال یک ماه اضافه می کنم . بنابراین در آن سال ماه های سال 13ماه بود. همین طور در هر سه سالی یک ماه اضافه می شد, تا در 36سال دوباره یک سال ; یعنی دوازده ماه تأخیر می افتاد و دهم ذی الحجة بعد از 36سال دوباره جای اوّلش که همان اوائل پاییز بود, قرار می گرفت .
    بنابراین هر سال ایام حج به صورت ظاهر در دهم ذی الحجة واقع می شد, ولی در واقع دهم ذی الحجة نبود.
    بر این فرض ممکن بود در یک سال دو ماه محرّم واقع شود. یک ماه محرم در اوّل سال و یکی در آخر سال . دراین صورت همان خطیب و سخنران اعلام می کرد و یکی از دو محرّم را ماه حرام اعلام می کرد و یکی از آن دو را ماه حرام حساب نمی کرد. این روال کار ادامه داشت تا ایام پیامبر اسلام 6که در حجهء الوداع سال یازده هجری دوره ءاین تأخیرها تمام شد و پیامبر6فرمود: و آن روال سابق را بر هم زد. ایام ذی الحجة که مردم به حج می روند,هر سال ده روز به جلو می آید و حجاج حج را در ایام خودش انجام می دهند و قرآن فرمود: .(1)
    در تفسیر صافی و مجمع البیان , را این طور بیان کرده اند که در مکه و اطراف آن که جایگاه ابراهیم واسماعیل و فرزندان آنان بود و به مرور زمان طوائف و قبائل فراوانی در آن مناطق زندگی می کردند و جنگ وجدال های فراوانی بین آنان واقع می شد, بزرگان فرزندان اسماعیل 7چهار ماه از دوازده ماه سال را, ماه های حرام اعلام کردند که در آن چهار ماه جنگ کردن حرام باشد. آن چهار ماه عبارت بود از: رجب و ذوالقعده و ذوالحجةو محرم . در این چهار ماه جنگ و قتل و غارت ممنوع بود, اما گاهی درگیری و جنگ قبل از ماه حرام شروع می شد وّف ادامه پیدا می کرد و به ماه حرام می رسید و چون نمی خواستند جنگ را نیمه تمام بگذارند, بزرگی از آنان فریاد می زدکه مثلاً ماه رجب که ماه حرام است , آن را تأخیر انداختم و امسال در این ماه جنگ می کنیم و در عوض سال دیگریک ماه حرام اضافه می کنیم , تا جبران آن ماه حرام که جنگ در آن واقع شده است بشود.
    قرآن این رسم غلط را برانداخت و فرمود: همان چهار ماه حرام , در سال حرام است , و تأخیر در ماه های حرام جائز نیست و باعث زیادهء کفر می شود, و آن سنّت بد را از بین برد.(2)
    اما این که بت پرستان زمان جاهلیت با این که بت پرست بودند, چگونه اعمال حج را انجام می دادند, جواب این است که : بت پرستی نزد آنان منافاتی با خداپرستی و با مراسم حج نداشت . آنان در مسئلهء خداپرستی دچار نوعی انحراف شده بودند و بت را به عنوان شعبه ای از خدا می دانستند و می گفتند: این بت ها واسطهء بین ما و خدا هستند. مابه واسطهء بت ها به خدا تقرّب می جوییم . این انحراف فکری در مسئلهء خداپرستی به وجود آمده بود, امّا آنان خدایعنی الله را که خالق آسمان ها و زمین و انسان و موجودات است , قبول داشتند و بر گرد خانهء خدا طواف می کردند واعمال حج انجام می دادند و تعظیمی هم به بت ها می کردند. ثانیاً همهء مردم زمان جاهلی بت پرست نبودند. بسیاری در آن سرزمین زندگی می کردند که بت نمی پرستیدند, ولی جرأت ابراز و مخالفت نداشتند.
    (پـاورقی 1.بحارالانوار, ج 58 ص 345 مروج الذهب , ج 2 ص 204
    (پـاورقی 2.مجمع البیان , ج 5 ص 45 صافی ج 2 ص 341


    اما در مورد آیه 11 سوره مجادله:
    آیه:
    يـأ يـهـا الذيـن ءامـنـوا إ ذا قيل لكم تفسحوا فى المجالس فافسحوا يفسح الله لكم و إ ذا قيل انشزوا فانشزوا يرفع الله الذين ءامنوا منكم و الذين اءوتوا العلم درجات و الله بما تعملون خبير
    ترجمه:
    اى كسانى كه ايمان آورده ايد هنگامى كه به شما گفته شود مجلس را وسعت بخشيد (و به تازه واردها جا دهيد) وسعت بخشيد، خداوند (بهشت را) براى شما وسعت مى بخشد، و هـنـگـامى كه گفته شود برخيزيد برخيزيد، اگر چنين كنيد خداوند آنها را كه ايمان آورده اند و كسانى را كه از علم بهره دارند درجات عظيمى مى بخشد.
    شان نزول:
    (طبرسى ) در (مجمع البيان ) و (آلوسى ) در (روح المعانى ) و جمعى ديگر از مـفـسـران نـقـل كـرده اند كه پيامبر (صلى الله عليه و آله ) در يكى از روزهاى جمعه در (صفه ) (سكوى بزرگى كه در كنار مسجد پيامبر (صلى الله عليه و آله ) قرار داشت ) نـشـسـتـه بـود و گروهى نزد حضرت حاضر بودند، و جا تنگ بود، پيامبر (صلى الله عـليـه و آله ) عـادتـش اين بود كه مجاهدان بدر را اعم از مهاجر و انصار احترام فراوان مى كـرد، در ايـن هـنـگـام گـروهـى از بـدريـون وارد شـدنـد، در حـالى كـه ديـگـران قـبـل از آنـهـا اطـراف پـيـامـبـر (صـلى الله عـليـه و آله ) را پـر كـرده بودند، هنگامى كه مقابل پيامبر (صلى الله عليه و آله ) رسيدند
    سـلام كـردنـد، پـيـامـبـر (صـلى الله عليه و آله ) پاسخ فرمود سپس به حاضران سلام كردند آنها نيز پاسخ گفتند، آنها روى پاى خود ايستاده بودند، و منتظر بودند حاضران به آنها جا دهند ولى هيچكس تكان نخورد! اين امر بر پيامبر (صلى الله عليه و آله ) سخت آمـد، رو بـه بعضى از كسانى كه اطراف او نشسته بودند كرد و فرمود: فلان و فلانى برخيزيد، چند نفر را از جا بلند كرد تا واردين بنشينند (و اين در حقيقت نوعى ادب آموزى و درس احترام گذاردن به پيشكسوتان در ايمان و جهاد بود).
    ولى ايـن مـطـلب بـر آن چـند نفر كه از جا برخاستند ناگوار آمدبه طورى كه آثارش در چـهـره آنـهـا نـمـايـان گشت ، منافقان (كه از هر فرصتى استفاده مى كردند) گفتند پيامبر (صـلى الله عـليـه و آله ) رسـم عـدالت را رعـايت نكرد، كسانى را كه عاشقانه نزديك او نـشسته بودند به خاطر افرادى كه بعدا وارد مجلس شدند از جا بلند كرد، در اينجا آيه فوق نازل شد (و قسمتى از آداب نشستن در مجالس را براى آنها شرح داد).
    تفسير :
    احترام به پيشكسوتان در مجالس
    در تعقيب دستورى كه در آيات گذشته در مورد ترك نجوى در مجالس ، و محدود ساختن آن بـه مـوارد مـعـيـن آمـده ، در اين آيه يكى ديگر از آداب مجلس را بازگو كرده ، مى فرمايد: (اى كسانى كه ايمان آورده ايد هرگاه به شما گفته شود به مجلس وسعت بخشيد و به تازه واردها جا دهيد اطاعت كنيد) (يا ايها
    الذين آمنوا اذا قيل لكم تفسحوا فى المجالس فافسحوا).
    كـه اگر چنين كنيد خداوند جاى شما را در بهشت وسعت مى بخشد، و در اين جهان به قلب و جان و رزق و روزى شما نيز وسعت مى دهد (يفسح الله لكم ).
    (تـفـسـحـوا) از مـاده (فـسـح ) (بـر وزن قفل ) به معنى مكان وسيع است ، بنابراين (تفسح ) به معنى توسعه دادن مى باشد و اين يكى از آداب مجلس است كه وقتى تازه واردى داخـل مـى شـود حـاضـران جـمـع و جـورتـر بـنـشـيـنـند، و براى او جا باز كنند، مبادا سـرگـردان ، و احـيـانـا خـسـتـه و شـرمـنـده شـود، ايـن مـوضـوع يـكـى از وسـائل تـحـكـيـم پـيـونـدهـاى مـحـبـت و دوسـتـى اسـت ، بـر عـكـس نـجـوى كـه در آيـات قـبـل بـه آن اشـاره شـده بـود كـه از عـوامـل نـفـرت و بـدبـيـنـى و دشـمـنـى اسـت . قـابـل توجه است كه قرآن مجيد اين كتاب بزرگى آسمانى كه به منزله قانون اساسى مسلمين است حتى بسيارى از جزئيات مسائل اخلاقى و زندگى دستجمعى مسلمانان را ناگفته نـگـذارده و در لابـلاى دسـتـورات مـهـم و بـنـيـادى بـه اين جزئيات نيز اشاره مى كند، تا مـسـلمـانـان تـصـور نـكـنـنـد تـنـهـا پـايـبـنـد بـودن بـه اصول كلى براى آنها كافى است .
    جـمـله (يـفـسـح الله لكـم ) (خـداونـد بـه شـما وسعت مى بخشد) را جمعى از مفسران به توسعه مجالس بهشتى تفسير كرده اند، و اين پاداشى است كه خداوند براى افرادى كه در ايـن جهان اين آداب را رعايت كنند مى دهد، ولى از آنجا كه آيه مطلق است و قيد و شرطى در آن نيست ، مفهوم گسترده اى دارد، و هر گونه
    وسعت بخشيدن الهى را، چه در بهشت ، و چه در دنيا، و در روح و فكر، در عمر و زندگى ، و در مـال و روزى را شـامـل مـى شـود، و از فضل خدا تعجب نيست كه در برابر يك چنين كار كـوچـكـى چـنـان پـاداش عـظـيـمـى قـرار دهـد كـه پـاداش بـه قـدر كرم او است نه به قدر اعمال ما.
    و از آنـجـا كـه گاهى مجلس آنچنان مملو است كه بدون برخاستن بعضى جا براى ديگران پـيـدا نـمـى شـود، و يـا اگـر جـائى پـيـدا مـى شـود مـنـاسـب حال آنها نيست در ادامه آيه مى افزايد: هنگامى كه به شما گفته شود برخيزيد برخيزيد (و اذا قيل انشزوا فانشزوا).
    نه تعلل جوئيد و نه به هنگامى كه برمى خيزيد ناراحت شويد، چرا كه گاه تازه واردها از شـمـا بـراى نـشـستن سزاوارترند به خاطر خستگى مفرط، يا كهولت سن ، و يا احترام خـاصـى كـه دارنـد، و يـا جـهـات ديـگـر، اينجاست كه بايد حاضران ايثار كنند و اين ادب اسـلامـى را رعـايـت نـمـايـنـد، هـمـانـگـونـه كـه در شـاءن نـزول خوانديم پيامبر (صلى الله عليه و آله ) به جمعى از كسانى كه نزديك او نشسته بـودنـد دسـتـور داد جـاى خود را به جمعى از تازه واردان كه از مجاهدان بدر بودند، و از نظر علم و فضيلت بر ديگران برترى داشتند بدهند.
    بـعـضـى از مـفـسـران با توجه به اينكه (انشزوا) (برخيزيد) در اينجا نيز مطلق است آنـرا بـه مـعـنـى گـسـتـرده تـرى تـفـسـيـر كـرده انـد كـه هـم شـامـل بـرخـاستن از مجلس مى شود، و هم قيام براى جهاد و نماز و كارهاى خير ديگر، ولى با توجه به جمله قبل كه قيد (فى المجالس ) دارد ظاهر اين است كه اين جمله نيز مقيد
    به همان قيد است كه از تكرار آن به سبب وجود قرينه پرهيز شده است .
    سـپـس بـه بـيـان پـاداش انـجـام ايـن دسـتور الهى پرداخته مى افزايد: (اگر چنين كنيد خـداونـد كـسـانـى را از شـمـا كـه ايـمـان آورده انـد و بـهـره از علم دارند درجات عظيمى مى بخشد) (يرفع الله الذين آمنوا منكم و الذين اوتوا العلم درجات ).
    اشاره به اينكه اطاعت اين دستورات دليل بر ايمان و علم و آگاهى است ، و نيز اشاره به اينكه اگر پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله ) به بعضى دستور داد از جا برخيزند و بـه تـازه واردان جـا دهـند براى يك هدف مقدس الهى و احترام به پيشگامان در ايمان و علم بوده است .
    تـعـبـيـر بـه (درجات ) (به صورت نكره و با صيغه جمع ) اشاره به درجات عظيم و والائى است كه خداوند به اينگونه افرادى كه علم و ايمان را تواما دارا هستند مى دهد، در حقيقت كسانى كه به تازه واردان در كنار خود جا دهند درجه اى دارند و آنها كه ايثار كنند و جاى خود را به آنها بسپارند و از علم و معرفت بهره داشته باشند درجات بيشتر دارند.
    و از آنـجـا كـه گـروهـى ايـن آداب را بـا طـيـب خـاطـر و از صـمـيـم دل انـجـام مـى دهـنـد، و گروه ديگرى با كراهت و ناخشنودى ، و يا براى ريا و تظاهر، در پايان آيه مى افزايد: (خداوند به آنچه انجام مى دهيد آگاه است ) (و الله بما تعملون خبير).
    نكته ها :
    1 - مقام علماء و دانشمندان
    گـرچـه آيـه در مـورد خـاصـى نـازل شـده ، ولى بـا ايـن حال مفهوم عامى دارد و نشان مى دهد آنچه مقام آدمى را نزد خدا بالا مى برد، دو چيز است : 1 - ايمان
    2 - علم .
    مـى دانـيـم مـقـام (شـهـيـد) در اسـلام والاتـريـن مـقـام اسـت ، در عـيـن حـال در حـديـثـى از پـيـامـبـر اكـرم (صـلى الله عـليـه و آله ) مـى خـوانـيـم : فـضـل العـالم عـلى الشـهـيـد درجـة ، و فـضـل الشـهـيـد عـلى العـابـد درجـه ... و فـضـل العـالم عـلى سـائر الناس كفضلى على ادناهم !: (عالم يك درجه از شهيد بالاتر اسـت ، و شـهـيـد يـكدرجه از عابد ... و برترى عالم بر ساير مردم مانند برترى من بر كوچكترين آنها است ).
    در حـديث ديگرى از امير مؤ منان على (عليه السلام ) مى خوانيم : من جائته منيته و هو يطلب العـلم فـبـيـنه و بين الانبياء درجة !: (كسى كه مرگ او فرارسد در حالى كه در طلب علم است ، ميان او و پيامبران يك درجه فاصله است )!.
    مـى دانـيـم در شـبـهـاى مـاهـتـابـى مـخـصـوصـا شـب چـهـاردهـم مـاه كـه (بـدر كـامـل ) اسـت ، ستارگان در نور ماه محو مى شوند، و جالب اينكه در مقايسه عالم و عابد در حـديـث ديـگـرى از پـيـامـبـر (صـلى الله عـليـه و آله ) آمـده فـضـل العالم على العابد كفضل القمر ليلة البدر على سائر الكواكب :(برترى عالم بر عابد همچون برترى ماه در شب بدر، بر ساير ستارگان است ).
    جـالب ايـنـكـه عـابد عبادتى را انجام مى دهد كه هدف آفرينش انسان است ولى از آنجا كه روح عـبادت معرفت است عالم بر او برترى فوق العاده دارد. آنچه درباره برترى عالم بـر عابد در روايات فوق آمده ، منظور از آن فاصله عظيم ميان اين دو است ، و لذا در حديث ديگرى تفاوت ميان اين دو بجاى يك درجه ، يكصد درجه ذكر شده كه فاصله هر درجه با درجه ديگر، مقدار حركت سريع اسب در هفتاد سال است !.
    اين نيز واضح است كه مقام شفاعت در قيامت از آن هر كس نيست ، بلكه مقام مقربان درگاه خدا اسـت ، امـا در حـديـثـى از پـيـامـبـر (صلى الله عليه و آله ) مى خوانيم : يشفع يوم القيامة ثـلاثـة الانبياء ثم العلماء ثم الشهداء: (سه گروه در قيامت شفاعت مى كنند، پيامبران ، علما و شهيدان )!.
    در حـقـيـقـت مـوفـقـيـت در طـريـق تـكـامـل و جـلب خـشـنـودى خـدا و قـرب او مـرهـون دو عامل است : ايمان و علم يا آگاهى و تقوى كه هيچكدام بدون ديگرى براى هدايت و پيروزى كافى نيست .
    2 - آداب مجلس
    در قـرآن مجيد كرارا در كنار مسائل مهم اشاراتى به آداب اسلامى مجالس شده است از جمله آداب تـحـيـت ، و ورود در مـجـلس ، آداب دعـوت بـه طعام ، آداب سخن گفتن با پيامبر (صلى الله عليه و آله ) و آداب جا دادن به تازه واردان مخصوصا افراد با فضيلت و پيشگام در ايمان و علم است .
    و ايـن بـه خـوبـى نـشـان مـى دهـد كـه قرآن براى هر موضوعى در جاى خود اهميت و ارزش قـائل اسـت ، و هـرگـز اجـازه نـمى دهد آداب انسانى معاشرت به خاطر بى اعتنائى افراد زير پا گذارده شود.
    در كـتب احاديث صدها روايت درباره آداب معاشرت با ديگران از پيامبر (صلى الله عليه و آله ) و ائمـه معصومين (عليهم السلام ) نقل شده است ، و مرحوم (شيخ حر عاملى ) آنها را در كتاب (وسائل ) جلد هشتم در 166 باب گردآورى كرده است ، ريزه كاريهائى
    كـه در ايـن روايـات اسـت نـشـان مـى دهـد اسـلام تـا چـه حـد در اين باره باريك بين و حتى سختگير است .
    در اين روايات حتى طرز نشستن ، سخن گفتن ، تبسم كردن ، مزاح نمودن اطعام كردن ، طرز نـامـه نـوشـتـن ، و حـتـى طـرز نـگـاه كردن به دوستان نيز مورد توجه قرار گرفته ، و دسـتـورهـائى در زمينه هر يك داده شده است كه نقل آنها ما را از بحث تفسيرى خارج مى كند، تـنـهـا بـه يـك حـديث از امير مؤ منان على (عليه السلام ) در اينجا قناعت مى كنيم : ليجتمع فى قلبك الافتقار الى الناس و الاستغناء عنهم ، يكون افتقارك اليهم فى لين كلامك ، و حسن سيرتك ، و يكون استغنائك عنهم فى نزاهة عرضك و بقاء عزك : (بايد در قلب تو نـيـاز به مردم و بى نيازى از آنها جمع باشد نيازت در نرمى سخن ، و حسن سلوك تجلى كند، و بينيازيت در حفظ آبرو و عزت نفس ).


    اینقدر دل خوش به ذهن و درک خودتان نباشید.بار هزارم که میگم آیات قرآن تفسیر دارند و مهمتر از آن شان نزول دارند.من اینجا نمی خواستم تفسیر و شان نزول بیاورم اما دوستان فقط به معنی چسبیده اند و از شان نزول آیات خبری ندارند.

    در مورد اون شاعر من اطلاعاتی ندارم حتی اسمش را نمی تونم خوب تلفظ کنم.کم سوادیه دیگه.اگه دوستان هم فکر خودمون کسی اطلاعاتی داره،بیان کنه تا بهتر بشه نتیجه گیری کرد.

    اللهم عجل لولیک الفرج
    درود خداوند بر رهبر فرزانه انقلاب
    درود خداوند بر فرمانده شجاع حزب الله

    لعنت خداوند بر حکام جنایتکار عرب
    لعنت خداوند بر اسرائیل و حامیانش

  13. تشکر


صفحه 1 از 8 123 ... آخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

اشتراک گذاری

اشتراک گذاری

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
^

ورود

ورود