اشك كودك و وام 600 هزارتوماني و پدر

[rana_]

مصطفي بدرالسادات

شب گذشته، مهمان داشتيم. بنابراين زودتر از شبهاي ديگر به سمت خانه به راه افتادم و در ميدان ولي عصر (عج) دربست، سوار يك تاكسي پيكان قديمي شدم.

با راننده اش، آشنا بودم. قبلاً سوار ماشين اش شده بودم.
به سنت مردم كاوي روزنامه نگاري ام، عادت ندارم فرصت ها را براي گفت و گو با مردم از دست بدهم و سر سخن را با راننده جوان تاكسي كه جواني رنگ پريده بود و سي و اندي ساله نشان مي داد، باز كردم.
ابتدا از كارت سوختش گفت كه از ابتداي سهميه بندي بنزين به دستش نرسيده و او در تمام اين مدت، بنزين را از بازار آزاد تهيه كرده است و البته از پيگيري هاي يك ساله اش گفت و از اينكه چقدر او را سردوانده اند بين تاكسيراني و پليس و پست و شركت نفت.
سپس به تلخي گفت: ما از كجا شانس آورده ايم كه از كارت سوخت شانس بياوريم؟!
و بعد از آن، از تصادفي گفت كه چهار سال پيش برايش اتفاق افتاد:
پياده بودم، نفهميدم كه موتوري از كجا رسيد، چگونه زد و چطوري در رفت. فقط مي دانم كه لگن ام شكست و استخوان هاي پايم خرد شد. هزينه بستري و دارو و درمانم، شش ميليون تومان شد. خانه اي را رهن و اجاره كرده بودم. 500 هزار تومان رهن و الباقي اجاره.
براي تامين هزينه هاي درمانم، خانه را پس دادم، 500 هزار تومان را گرفتم و اسباب و اثاثيه بزرگ خانه مثل يخچال، تلويزيون، فرش و ... را فروختم و قرض كردم و ناچار با همسرم به خانه پدري ام رفتم.
همسرم، تازه باردار بود و خودش هم نمي دانست. براي همين هم بارها و بارها هنگام عكسبرداري از پايم، وارد اتاق راديولوژي شد. مسوولان راديولوژي به او گفته بودند بيا پاي همسرت را بگير تا تكان نخورد والا مجبوريم مجدداً عكسبرداري كنيم، هزينه تان بالا مي رود.
اما اتاق راديولوژي و اشعه هاي خطرناك آن، آتشي بر جان زندگي ام شد. بچه ام با نقص عضو به دنيا آمد و قلبش هم دچار مشكل بود... و اكنون سه سال است كه با اين رنج دايمي زندگي مي كنيم؛ با كودكي كه فقط يك قلم از داروهايش هر هفته 60 هزار تومان دارد و معالجه قلبش و آنژيوگرافي، جراحي دستانش و هزار مشكل ديگر. هر شب كه به خانه مي روم، مي گويد بابا برايم لپ لپ بخر و من با خود مي گويم از كجا هر شب 1000 تومان پول لپ لپ بدهم براي اين بچ؟
چندي پيش هم به بهزيستي رفتم تا بلكه بچه ام را حمايت كنند، قبول نكردند و پس از مدتها دوندگي 600 هزار تومان وام دادند كه به درد و علاج بچه ام برسم و البته همان اول كار 40 هزار تومان از 600 هزار تومان را به عنوان عوارض و كارمزد و ... كسر كردند.
اينك، منم و اين تاكسي قديمي و اجاره خانه و هزينه هاي سرسام آور زندگي و خرج درمان كودكم و شبهايي كه از شرم چشمان معصومش دير به منزل مي روم و پشت اين فرمان در گوشه اي خلوت از خيابان هاي تهران گريه مي كنم... .

راننده اينها را مي گفت و در تمام طول مسير، آرام و بي صدا اشك مي ريخت و من هنگامي كه او ماجراي وام 600 هزار توماني و كسر 40 هزار تومان از اين وام ناقابل را گوش مي كردم، به ماجراي اخير وكيلان همين راننده در مجلس و آن وام 100 ميليوني -كه دعوا بر سر معوض يا بلاعوض بودنش هست- فكر مي كردم.

هنوز اشك هاي مرد جوان را - كه در حوالي ميدان ولي عصر (عج) تهران با آن تاكسي رنگ و رو رفته اش- زياد مي بينمش، جلوي چشمانم هست و عكسي از پسر كوچك و بيمارش كه از كيفش درآورد و پشت چراغ قرمز خيابان معلم، نشانم داد.

وبلاگ خاطرات يك خبرنگار

[hossein777]

چه دزدی ها توی این مملکت میشه و چه وام ها گرفته میشه .............اون وقت این آقا هم ...............

خب حق داره که بره دزدی کنه ......حق نداره ........شما هم اگه جای اون باشید به فکر دزدی می افتید ..........والللللللللللللااااا اااااااااااااا می افتید

[رویش]

من نمی دونم چرا هر چی سنگه مال پای لنگه؟! :Geryan:

[مرصاد]

جناب سعید خان
اینها همه امتحانه!!!
هم امتحانی برای اون شخص ،هم برای ماکه مسلمونیم وشیعه ی علی (ع).
این حقیقت باید برای ما درسی بشه تا به یاد مولامون وکمکهاش بیفتیم وسیره ی عملی اون بزرگوار رودرپیش بگیریم.
.
.
.
یاعلی(ع)!به حق تنهایی شبهای کوفه،به حق یتیم نوازیت،به حق اون قلب کوچک بیمارزمینه ی رهایی اونها روازخدا طلب کن.
ای خدا!به حق اون رحمت واسعه،هیچ پدری روپیش فرزندش خجل نکن ودست بندگانت رو بجز بسوی خودت دراز نکن.

[hossein777]

چرا من مگه چی گفتم من ؟

[.:MONTAZER:.]

هیچ نگفتید!
تئوری سکولار را نشر و بسط دادید!

[shapour]

درود دوستان

درست است که آزمایش خداوند است
اما آزمون سایرین هم هست.
کاش یک سامانه بیمه ، بهتری داشتیم
چون خداوند ، آن بخش ها را هم دارد ، می آزماید.
شاید اگر از آن بخش های کاستی نبود ، اندکی بار بر دوش ایشان کمتر می شد.
امیدوارم خداوند به ایشان ، شکیبایی فراوان بدهد

سپاس
در پناه یزدان

[.:MONTAZER:.]

دقیقا!
شکی نیست.
از دو جنبه می توان به آن نگریست....
هم دینی
هم اجتماعی
بستگی به نوع نگاه داره!

[yeganeh]

خدایا خداوندا
میدونم که تو حتی دعای گناهکارها رو هم میشنوی .تو رو چادر خاکی زهرا .تورو سه ساله ابا عبدلله.تورو قد خمیده زینب فرج رو برسون که دیگه جون به لبمون رسیده .تا کی هی این چیزارو ببینیم و کاری از دستمون بر نیاد و فقط سوزش به دلمون بمونه
خدایا یه کاری کن
خدایا برای این خونواده یه کاری کن
خدایا از خزانه بی منت خودت یه کاری کن
تو رفیق دلهای دردمندی .تو همدم چشمهای اشک الودی .برای مرد سخته سرافکنده باشه جلوی زن و بچه اش .خدایا تورو به غیرتت قسمت میدم که از این خونواده دستگیری کن و درد بی درمونشون رو دوا کن. الهی امین

[.:MONTAZER:.]

کار از دعا کردن دیگه گذشته!
باید نشست و گریست!
باید دید و سوخت و ساخت!
مگر نمی دانید تئوری پیشرفت چیست؟!
پول داری زنده بمان
پول نداری بمیر!