جهت مشاهده مطالب کارشناسان و کاربران در این موضوع کلیک کنید







موضوع: مبانى رشد و لوازم آن در قرآن کریم(پژوهشی در قرآن)
-
۱۳۸۷/۰۷/۳۰, ۰۰:۲۲ #1
- تاریخ عضویت
اسفند ۱۳۸۵
- نوشته
- 5,435
- مورد تشکر
- 4,566 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
-
27
مبانى رشد و لوازم آن در قرآن کریم(پژوهشی در قرآن)
چکیده
نوشتارى را که در پیش روى دارید تفسیرى است از مبانى رشد و احکام و مسائل آن که بیشتر با تکیه بر آیات قرآن کریم و در برخى موارد با استشهاد به روایات فراهم آمده است .
نویسنده معتقد است که جامعنگرى، انتخاب احسن و خردورزى از لوازم رشد فردى و اجتماعى است . در این مقاله رابطه بین «اطاعت» ، «ولایت» و «رشد» به این صورت ترسیم شده که این سه بسان هرمى هستند که رشد در راس آن و اطاعت و ولایت در قاعده آن است . بنابراین ولى غیر رشید، ولایتش ساقط است و اطاعت از اوامر غیر رشید هیچ وجه شرعى و عقلى ندارد . نویسنده ملاکهاى رشد را شرع، عقل و رویه عقلا معرفى کرده است . وى بر آن است که استفاده از روش آزمایش و خطا براى رسیدن به رشد، امرى لازم است . نیز تاکید کرده است که پذیرش لوازم رشد، با پذیرش برخى آسیبهاى فردى و اجتماعى همراه است .
بنابراین نباید به خاطر برخى آسیبها، راه رشد و لوازم آن را سد کرد و رهروان را به درجازدن و گرد خود چرخیدن و بىراهه رفتن واداشت .
کلید واژهها: مفاهیم قرآن ، رشد، اطاعت، ولایت، آزمایش .
دست به دست من بده
پا به پای من بیا
نگو امروز مال ما
بگو فردا رو میخوام
به لطف الهی فردا از آن ماست....
-
۱۳۸۷/۰۷/۳۰, ۰۰:۲۲ #2
- تاریخ عضویت
اسفند ۱۳۸۵
- نوشته
- 5,435
- مورد تشکر
- 4,566 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
-
27
1) مقدمه
در بسیارى از واژهها و مفردات قرآن کریم مفاهیمى فراهم آمده که ویژه کاربردهاى خاص وحیانى است . از این رو براى دستیابى به مراد خداوند، علاوه بر توجه به معناى وضعى و کاربردى الفاظ در کلام عرب، باید به ادبیات خاص قرآنى نیز توجه کرد . توجه به مصادیق و نیز سیاق آیات، مىتواند دریچهاى براى راهیابى به فرهنگ و ادبیات قرآن کریم باشد .
در این نوشتار برآنیم تا فهم خود را از معنا و مصداق رشد و رشید در فرهنگ دینى و قرآنى بیان کنیم . در آغاز، معناى لغوى رشد در زبان عربى و فارسى و تفاوت مصداق رشید را در کاربردهاى این دو زبان حکایتخواهیم کرد . آن گاه با استناد به آیات قرآن ، تعریفى از رشد ارایه خواهیم داد . سپس به لوازم، احکام و مسائل مربوط به رشد خواهیم پرداخت .
دست به دست من بده
پا به پای من بیا
نگو امروز مال ما
بگو فردا رو میخوام
به لطف الهی فردا از آن ماست....
-
۱۳۸۷/۰۷/۳۰, ۰۰:۲۲ #3
- تاریخ عضویت
اسفند ۱۳۸۵
- نوشته
- 5,435
- مورد تشکر
- 4,566 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
-
27
2) معناى لغوى رشد
ابن فارس (ت 395 ق) مىنویسد: «سه حرف «ر ش د» بر راستى راه دلالت دارد و به مقاصد راهها، «مراشد» گفته مىشود» [1]. این واژه در مقابل واژه غى است و غى در اصل به معناى فرو رفتن در جهل است» [2].
برخى از معاجم باتوجه به معناى وضعى و کاربردى رشد، آن را اینگونه تعریف کردهاند: رشد عبارت است از رسیدن به حقیقت امر . رشید نیز به کسى گفته مىشود که تدابیر او در بسترى استوار به غایت و کمال مطلوب رسد [3].
در زبان فارسى رشد کردن به معنى نمو کردن است [4] و رشید به معناى شجاع و دلیر است . نیز در فارسى رشید را به معنى خوش قد و قامت استعمال کنند، چنانکه گویند: فلان کس جوانى است زیبا و رشید . در عربى به جاى آن «رشیق» گویند و مصدر آن نیز رشاقت است [5]. خلیل مىنویسد: «پسر یا دخترى را که از نظر اندام متعادل باشد، رشیق گویند» [6].
در متون اسلامى نیز رشد به معناى جسمانى به کار نرفته است، لذا در توصیف برخى از افرادى که به رشد نرسیدهاند، گفته شده است: «. . . کبیرة غیر رشیدة» [7].
دست به دست من بده
پا به پای من بیا
نگو امروز مال ما
بگو فردا رو میخوام
به لطف الهی فردا از آن ماست....
-
۱۳۸۷/۰۷/۳۰, ۰۰:۲۳ #4
- تاریخ عضویت
اسفند ۱۳۸۵
- نوشته
- 5,435
- مورد تشکر
- 4,566 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
-
27
3) معانى رشد در ادبیات قرآنى
آنچه مسلم است رشد در قرآن به معناى رشد جسمانى نیست . واژه رشد در فرهنگ قرآنى از واژههاى حوزه عقل و فکر انسان است . رشد، کمال عقل است; از این رو نمىتوان کسى را که عاقل است، رشید نامید .
با نظر در آیات قرآن کریم مىتوان گفت: سه عنصر در مفهوم رشد نهفته است; جامعنگرى، انتخاب احسن، خردورزى و اقامه برهان . با این بیان، رشید کسى را گویند که اولا عقلى جامعنگر داشته باشد، ثانیا از میان راههاى مختلف، قادر به انتخاب احسن باشد، ثالثا انتخابش مبتنى بر حجت و برهان باشد . اکنون به بیان مستندات قرآنى هریک از این سه عنصر مىپردازیم .
دست به دست من بده
پا به پای من بیا
نگو امروز مال ما
بگو فردا رو میخوام
به لطف الهی فردا از آن ماست....
-
۱۳۸۷/۰۷/۳۰, ۰۰:۲۳ #5
- تاریخ عضویت
اسفند ۱۳۸۵
- نوشته
- 5,435
- مورد تشکر
- 4,566 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
-
27
1- 3) جامعنگرى
از آیات سوره کهف در داستان خضر و موسى علیهما السلام فهمیده مىشود که لازمه رشد در هر امرى، احاطه فرد به جوانب مختلف آن امر است . خداوند در آیه 65 سوره کهف مىفرماید: «ما به خضر دانشى خاص آموختیم» . در آیه بعد این دانش ملازم یا زمینهساز رشد معرفى شده است، (1) آنجا که موسى علیه السلام به خضر علیه السلام مىگوید: «هل اتبعک على ان تعلمن مما علمت رشدا» ; (آیا تو را پیروى کنم بر اینکه مرا از آنچه به تو آموختهاند بیاموزى تا به رشد راه یابم) و از آیه 68 همین سوره فهمیده مىشود که یکى از لوازم رشد، «احاطه خبرى» به موضوعاتى است که مورد تصمیمگیرى است . خضر علیه السلام در استدلال بر این که چرا موسى علیه السلام نمىتواند در همراهى با او شکیبا باشد مىگوید: «کیف تصبر على مالم تحط به خبرا» [کهف68] ; (چگونه بر آنچه کاملا آگاه نیستى، شکیبایى کنى).
دایره اطلاعات خضر علیه السلام فراتر از اطلاعات موسى علیه السلام بود، لذا او از امورى آگاه بود که موسى علیه السلام آگاهى نداشت و همین باعثشده بود، که خضر علیه السلام در هر مورد عملى رشیدانه انجام دهد; اما موسى علیه السلام که از آن اطلاعات بىبهره بود، آن عمل را ناپسند و قبیح بداند . به طور مثال وقتى خضر علیه السلام کشتى را سوراخ کرد، موسى علیه السلام آن را با این عبارت تقبیح کرد: «لقد جئتشیئا امرا» [کهف71] ; (براستى کارى ناپسند انجام دادى).
بنابراین روشن شد که وقتى انسان از همه جوانب کارى که «مىخواهد انجام دهد، اطلاع نداشته باشد، ممکن است کارى صحیح را قبیح و یا کار قبیحى را نیکو بشمرد . پس اولین رکن رشد یافتگى، داشتن تصور صحیح از جوانب و عواقب امور است . تاکید قرآن و سنتبر تدبر و عاقبت اندیشى در امور نیز به همین رو است . گاهى انتخاب راه ورود در امرى، مستلزم دیدن راههاى خروجى است . در حدیثى از امام صادق علیه السلام آمده است: «نزد هر کارى درنگ کن تا راه ورود آن را از راه خروجش بشناسى; پیش از آنکه بدان دستبیازى و پشیمان شوى» [9].
دست به دست من بده
پا به پای من بیا
نگو امروز مال ما
بگو فردا رو میخوام
به لطف الهی فردا از آن ماست....
-
۱۳۸۷/۰۷/۳۰, ۰۰:۲۳ #6
- تاریخ عضویت
اسفند ۱۳۸۵
- نوشته
- 5,435
- مورد تشکر
- 4,566 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
-
27
2- 3) انتخاب احسن
خداوند در آیه ششم سوره نساء پس از آنکه همگان را از سپردن اموال به دستسفیهان باز داشته است، مىفرماید: «وابتلوا الیتامى حتى اذا بلغوا النکاح فان آنستم منهم رشدا فادفعوا الیهم اموالهم» (و یتیمان را تا وقتى که به [سن] نکاح مىرسند، بیازمایید! اگر آنان را رشید یافتید، مالهایشان را به آنان برگردانید).
طبق ظاهر این آیه، تاز مانى که یتیم به رشد نرسیده، نمىتوان اموالش را در اختیارش گذاشت تا در آن تصرف کند . اما براى رسیدن به جواب این سؤال که چه وقت مىتوان گفت: او به رشد رسیده است و مىتواند در اموالش تصرف کند، کافى استبه وظیفه ولى یا قیم نظرى بیاندازیم که اموال یتیم به او سپرده شده است . او موظف است در تداول مال یتیم، بهترین شیوه ممکن را برگزیند تا منافع او را به نحو احسن تامین کند . خداوند مىفرماید: «ولا تقربوا مال الیتیم الا بالتى هى احسن» [انعام 152] ; (به مال یتیم نزدیک مشوید، جز به گونهاى که بهتر باشد). پس مىتوان از این دو آیه چنین نتیجه گرفت که وقتى یتیم خود بتواند مال خود را از میان راههاى مختلف در راه صحیحتر بکار بندد، به رشد رسیده است . بنابراین «انتخاب احسن» رکن دیگر رشد است که در همه امور، چه در حوزه اندیشه و یا در حوزه گفتار و رفتار باید ملاک عمل باشد .
دست به دست من بده
پا به پای من بیا
نگو امروز مال ما
بگو فردا رو میخوام
به لطف الهی فردا از آن ماست....
-
۱۳۸۷/۰۷/۳۰, ۰۰:۲۴ #7
- تاریخ عضویت
اسفند ۱۳۸۵
- نوشته
- 5,435
- مورد تشکر
- 4,566 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
-
27
3- 3) خردورزى و اقامه برهان
چنانچه کسانى در راه صحیح قدم بردارند، اما اگر از آنها پرسیده شود که چرا در این راه گام برمىدارید، جوابى قانع کننده ارائه ندهند، اینگونه افراد را نمىتوان رشید نامید . بنابراین داشتن حجت و برهان از لوازم رشد است . به تعبیر قرآن ، کسانى که به اقوال مختلف گوش فرا مىدهند و از بهترین آنها پیروى مىکنند، اولواالالباب هستند; پس انتخاب رشیدانه آن است که به عقلى خالص، جامعنگر و پخته (لب) متکى باشد .
در قرآن آمده است که، وقتى جوانان رشیدى به نام اصحاب کهف از حسن انتخاب پروردگار خود به قاطعیتسخن گفتند که: «ربنا رب السموات والارض لن ندعوا من دونه الها» [کهف 14] ; (پروردگار ما پروردگار آسمانها و زمین است ما جز او خدایى را نمىخوانیم)، در ادامه، سوء انتخاب قوم خود و حجت نداشتن آنها را اینگونه بیان کردند: «هؤلاء قومنا اتخذوا من دونه آلهة لولا یاتون علیهم بسلطان بین» [کهف 15] ; (اینان قوم ما هستند . خدایانى جز خداى یگانه را برگزیدند; در حالى که دلیلى روشن بر آن ندارند).
«سلطان بین» دلیلى است که بتواند بر ادعاهاى مخالف آن غلبه و برترى پیدا کند . پس باید بر انتخاب گزینهها در هر زمینهاى که باشد حجت داشته باشیم . اگر خضر علیه السلام راهى را انتخاب کرد که موسى علیه السلام در نظر اول آن را تقبیح نمود، در نهایتبا بیان دلیل محکم و خلل ناپذیر خود، موسى علیه السلام را قانع کرد . بنابراین رشید کسى است که بتواند:
اولا، راههاى مختلف را در نظر بگیرد و جوانب و عواقب هرکارى را ببیند;
ثانیا، راه بهتر را برگزیند;
ثالثا، آن راه صحیح را با حجت و برهان قاطع به اثبات برساند; لذا نمىتوان اندیشه و عملى را پیش خود برتر دانست و با تحکم بر دیگران تحمیل کرد که چه بسا برتر بودن آن خیالى بیش نباشد; چنانکه خداى متعال درباره گروهى مىفرماید: «یحسبون انهم یحسنون صنعا» [کهف 104] (مىپندارند که کارى نیک مىکنند) و یا در جایى دیگر مىفرماید: «افمن زین له سوء عمله فرآه حسنا» [فاطر 8] ; (پس آیا آنکه کار بدش آراسته شده و آن را نیک مىبیند).
دست به دست من بده
پا به پای من بیا
نگو امروز مال ما
بگو فردا رو میخوام
به لطف الهی فردا از آن ماست....
-
۱۳۸۷/۰۷/۳۰, ۰۰:۲۴ #8
- تاریخ عضویت
اسفند ۱۳۸۵
- نوشته
- 5,435
- مورد تشکر
- 4,566 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
-
27
4) ابراهیم علیه السلام، اسوه رشد
یکى از نمونههاى بارز رشد، حضرت ابراهیم علیه السلام است که خداوند او را به عنوان اسوه معرفى کرده است [ممتحنه 4]. خداوند درباره او مىفرماید: «و لقد آتینا ابراهیم رشده من قبل» [انبیاء 51] ; (و ما پیش از این ابراهیم را رشد دادیم).
نمونهاى از موارد رشد ابراهیم علیه السلام، جدال احسن او با کفار و مشرکان است . او یکایک خدایان دروغین چون ستاره و ماه و خورشید را که قومش مىپرستیدند، مطرح مىکند و با حجت و برهان رد مىکند: «تلک حجتنا آتیناها ابراهیم على قومه» [انعام 83] ; (آن حجت ماست که به ابراهیم دادیم تا بر قومش اقامه کند) و در نهایت، با قاطعیت اعتقاد احسن را اینگونه بیان مىکند که: «انى وجهت وجهى للذى فطرالسموات والارض حنیفا و ما انا منالمشرکین» [انعام 79] ; (من رویم را حقگرایانه به سوى کسى گردانیدم که آسمانها و زمین را آفرید و من از شرک آورندگان نیستم).
دست به دست من بده
پا به پای من بیا
نگو امروز مال ما
بگو فردا رو میخوام
به لطف الهی فردا از آن ماست....
-
۱۳۸۷/۰۷/۳۰, ۰۰:۲۴ #9
- تاریخ عضویت
اسفند ۱۳۸۵
- نوشته
- 5,435
- مورد تشکر
- 4,566 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
-
27
5) احکام و مسائل رشد
با غور و وارسى در آیات کریمه قرآن و نظر به ارتباطهاى موجود بین رشد و موضوعات دیگر، مىتوان احکام و مسائلى را از قرآن کریم استنباط کرد که در اینجا به برخى از آنها مىپردازیم .
1- 5) ارتباط رشد با اطاعت و ولایت
از آیات قرآن کریم به خوبى استفاده مىشود که فقط امر رشید مورد اطاعت قرار مىگیرد . ولایت تنها براى کسى محقق است که رشید باشد . به عبارتى مىتوان گفت که رشد در راس هرم اطاعت و ولایت قرار دارد .
در سوره هود مىخوانیم: «ولقد ارسلنا موسى بآیاتنا و سلطان مبین الى فرعون و ملائه فاتبعوا امر فرعون و ما امر فرعون برشید» [هود 97 و 98] ; (و ما موسى را با آیات خود و حجتى روشن به سوى فرعون و اشراف قومش فرستادیم . اما فرمان فرعون را پیروى کردند و حال آنکه فرمان فرعون رشد یافته نبود).
ملاحظه مىکنیم که خداوند پیروى قوم فرعون از دستورهاى او را تخطئه مىکند، به این جهت که امر فرعون رشید نبوده است . بنابراین از امرى مىتوان تبعیت کرد که بر مبناى رشد باشد و این مطلب در جمیع مراتب اطاعت و ولایتحاکم است . در اسلام اطاعت از پدر و مادر واجب شناخته شده است، اما این امر منوط به آن است که آنها فرزند را به راه رشد دعوت کنند، ولى اگر راهى را نشان دهند که به طور مسلم خلاف راه خداست، نباید اطاعت کرد . خداوند با همه تاکیدهایى که بر احترام و احسان به پدر و مادر دارد، در اینگونه موارد صریحا انسان را از اطاعت پدر و مادر نهى مىکند . در سوره لقمان مىفرماید: «و ان جاهداک على ان تشرک بى ما لیس لک به علم فلا تطعهما» [آیه 15] ; (و اگر کوشند که آنچه را بدان آگاه نیستى، شریک من قرار دهى، از آنان اطاعت مکن).
اطاعت زن از شوهر نیز در فقه اسلامى در همین چارچوب پذیرفتنى است . یعنى اگر طبق آیه «الرجال قوامون علىالنساء (2) » [نساء 34]، مدیریتخانواده را بر عهده مرد گذاشته است، اطاعت زن از او در مواردى است که دستورهاى او بر خلاف رشد نباشد .
اطاعت دختران از پدر و جد پدرى در ازدواج نیز در همین چارچوب قابل توجیه است; با این توضیح که دختران معمولا کمتر از پسران در اجتماع حضور دارند; در نتیجه، بسیارى از دسیسهها را تجربه نمىکنند; لذا ممکن استبا کم توجهى به جوانب امر خطیر ازدواج، ناخودآگاه در دام افراد شیاد گرفتار آیند; به همین جهت استفاده از تجربه و خیرخواهى پدر و جد پدرى در این مورد در راستاى رشد است; اما اگر پدر یا جد پدرى بخواهد بدون دلیل او را از ازدواج با فرد صالح و دلخواه خودش باز دارند، دادگاه صالح این حق را از آنها سلب خواهد کرد و به دختر اجازه ازدواج بدون اذن آنها را خواهد داد (3) و این امر در فتاوى فقهاى ما نیز آمده است [10].
دست به دست من بده
پا به پای من بیا
نگو امروز مال ما
بگو فردا رو میخوام
به لطف الهی فردا از آن ماست....
-
۱۳۸۷/۰۷/۳۰, ۰۰:۲۵ #10
- تاریخ عضویت
اسفند ۱۳۸۵
- نوشته
- 5,435
- مورد تشکر
- 4,566 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
-
27
2- 5) ملاکهاى رشد
رشد داراى ملاکهایى است که مىتوان هر امرى را با آن سنجید . به نظر نگارنده ملاکهاى عمده رشد عبارتند از: شرع، عقل و سیره عقلاء . در اینجا هریک را به اختصار توضیح مىدهیم .
الف) شرع: بى شک آیینى که از جانب خدا نازل شده، عین رشد است و مخالفتبا آن نشانه سفاهت . خداى تعالى فرمود: «من یرغب عن ملة ابراهیم الا من سفه نفسه» [بقره130] ; (هیچکس از آیین ابراهیم روى نگرداند، مگر آنکه نابخرد باشد).
قرآن ، سنت رسول الله صلى الله علیه و آله وسلم، گفتار و رفتار معصومان علیهم السلام همگى ملاک رشد محسوب مىشوند و این نکته در آیات و روایات مورد تاکید است . موارد ذیل از آن جمله است:
- «انا سمعنا قرآنا عجبا یهدى الى الرشد» [جن 2] ; (ما قرآنى شگفت را گوش دادیم که به رشد راه مىنماید).
- على علیه السلام درباره رسول خدا صلى الله علیه و آله وسلم فرمود: «سیرته القصد و سنته الرشد» [11] ; (سیره او میانه روى و سنت او رشد است).
- در زیارت جامعه کبیره آمده است که: «کلامکم نور و امرکم رشد» [12] ; (سخن شما نور و فرمان شما رشد است).
بنابراین امرى که به طور قطع خلاف شرع باشد، خلاف رشد نیز خواهد بود; به طور مثال، پدر یا مادر نمىتواند فرزند خود را از نماز خواندن باز دارد یا در زمانى که دفاع از
کیان اسلام و کشور واجب است، او را از آن باز دارد .
ب) عقل: یکى دیگر از معیارهاى اصلى رشد عقل است . مراد از عقل در اینجا آن است که به عنوان یکى از منابع فقه به شمار مىآید . همان که گفته شده است: «کلما حکم به العقل حکم به الشرع» (4) . از این عقل به قوه تشخیص حسن و قبح تعبیر مىشود . در متون روایى بر این ملاک نیز تاکید شده است:
- على علیه السلام مىفرماید: «کفاک من عقلک ما اوضح لک سبیل غیک من رشدک» [13] ; (خردمندى تو همین بس که برایت راه سرگردانى را از رشد باز شناساند).
- در احادیث معصومان علیهم السلام آمده است: «اصاب العاقل بالرشد» [14] ; (خردمند با رشد یافتن به راه درست مىرود). «استرشدوا العقل ترشدوا» [15] ; (از خرد رشد بخواهید، تا رشد یابید). «لا تسترشد الى الحزم بغیر دلیل العقل» [16] ; (بدون راهنمایى خرد به دور اندیشى رهنمون نمىشوى).
دست به دست من بده
پا به پای من بیا
نگو امروز مال ما
بگو فردا رو میخوام
به لطف الهی فردا از آن ماست....
اطلاعات موضوع
کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
اشتراک گذاری