جهت مشاهده مطالب کارشناسان و کاربران در این موضوع کلیک کنید







موضوع: می روم تا انتقام سیلی زهرا (س) بگیرم ...
-
۱۳۸۷/۰۸/۰۵, ۰۱:۲۳ #1
- تاریخ عضویت
مرداد ۱۳۸۷
- نوشته
- 2,954
- مورد تشکر
- 6,046 پست
- حضور
- 16 روز 10 ساعت 17 دقیقه
- دریافت
- 11
- آپلود
- 0
- گالری
-
611
می روم تا انتقام سیلی زهرا (س) بگیرم ...
می روم تا انتقام سیلی زهرا (س) بگیرم ...
سال 1372 در محور فکه در ارتفاعات 112 مشغول به تفحص بودیم ، بچه ها بسیار تلاش می کردند تا پیکر مطهر شهیدی را کشف کرده و به خانواده های چشم انتظارشان برسانند ، اما چند روزی بود شهدا خودشان را بما نشان نمی دادند ، و این بهانه ای شده بود برای بی حوصله گی و دمق بودن بچه ها ! بطوریکه کمتر با هم دیگه صحبت می کردند و هر کسی به گوشه ایی پناه میبرد ... آن شب هوا ابری بود و باران میبارید فکه هم بسیار دلگیر شده بود . یکی از بچه ها نواری از حاج منصور ، بدرون ضبط صوت گذاشت ، بچه ها با سوز حاجی که از شهادت حضرت زهرا (س) می گفت ، اشک می ریختند و ناله می کردند .. شب عجیبی شده بود ، اون حالت رو فقط بچه های جنگ ، و بچه هایی که در تفحص بوده اند ، بیشتر احساس می کنند ... همگی به حضرت زهرا (س) توسل کردیم و از او مدد می خواستیم . به یاد جمله حضرت امام ، افتادم که فرمود ، " سلام بر مفقودین عزیز که پناهی جز نسیم صحرا و مادرشان فاطمه زهرا ، ندارند " . و ایمان داشتم که بیشتر شهدا ء به " بی بی " ارادت زیادی داشتند و می خواستند قبرشان مثل قبر " مادرشان " گمنام باشد . پیش خودم گفتم ، یا فاطمه ما به عشق شهدا و مفقودین به این مکان آمدیم . مددی کن تا شهدا را پیدا کنیم و بدست مادران و پدرانشان برسانیم ، مددی کن شهدا به ما نظر کنند و خودشان را نشان بدهند .. آن شب با وجود یکی دو سید آل پیغمبر (ص) که در جمع ما بودند و رازو نیاز های دل سوز بچه ها ، شب آرام بخشی شد . روز بعد در حین کار به روی خاکریزی که درست روبروی پاسگاه 27 بود ، نظرم افتاد به یک بند انگشت ، با سر نیزه مشغول به کندن خاکهای اطراف آن شدم و سپس با بیل خاکها را برداشتم چشمم به پیکر مطهر شهیدی افتاد که بصورت دمر افتاده بود ، خاکها را که کامل برداشتم متوجه شدم شهید دیگری در کنارش قرار دارد ، هر دو صورتشان به سمت یکدیگر بود . خوشبختانه پلاک های هر دو شهید پیدا کردیم ، و از این بابت بسیار خوشحال بودیم .. اما وقتی پیکر یکی از شهدا را بلند کردیم تا در کیسه های حمل شهداء قرار دهیم ، چشمم به پشت پیراهن شهید افتاد ، جگرم سوخت و از خود بی خود شدم ... " با خط قرمز و بزرگ نوشته بود
(می روم تا انتقام سیلی زهرا (س) بگیرم ) .
------------------------------------
برادر : پدیدار
تبیان
یارب
يا رب منم جويان تو يا خود تويى جويان من
اى ننگ من تا من منم من ديگرم تو ديگرى
-
-
۱۳۸۷/۰۸/۰۵, ۰۳:۵۷ #2
- تاریخ عضویت
اسفند ۱۳۸۵
- نوشته
- 5,435
- مورد تشکر
- 4,566 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
-
27
ره دست و ره صحرا بگیریم
.... سیلی زهرا بگیریم
------------------------------------------
اگر جمال تو بینم
ز تو سئوال کنم:
تو منتقم ز جمال
کبود زهرایی؟!
ویرایش توسط سفیر : ۱۳۸۷/۱۱/۲۰ در ساعت ۱۵:۰۳
-
۱۳۸۷/۰۸/۰۵, ۰۷:۱۲ #3
السلام عليك يا فاطمه الزهرا
-
۱۳۸۷/۰۸/۰۵, ۱۰:۴۵ #4
- تاریخ عضویت
شهريور ۱۳۸۷
- نوشته
- 2,087
- مورد تشکر
- 2,686 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 1
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
السلام عليك يا فاطمه الزهرا
بهترين كارها سه كار است:
تواضع به هنگام دولت ، عفو هنگام قدرت و بخشش بدون منت
پيامبر اكرم (ص)
http://www.hamdardi.com/my_documents....com_8.com.jpg
-
۱۳۸۷/۰۸/۰۵, ۱۵:۴۳ #5
ما نیز به نوبه خود تا ظهور حضرت ولی عصر (عج ) با اعلام برائت و انزجار از دشمنان اهل بیت (ع ) علی الخصوص کسانی که دل زهرای پیامبر را بدرد آوردند وظیفه خود را در قبال آل پیامبر (ص) به انجام می رسانیم.
-
تشکر
-
۱۳۸۷/۰۸/۰۵, ۱۵:۴۴ #6
- تاریخ عضویت
ارديبهشت ۱۳۸۷
- نوشته
- 1,245
- مورد تشکر
- 1,620 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
ان شاء الله منتقم اصلي مي آيد و از ظالمان تاريخ انتقام مي گيرد.
علم و عمل اي دوست به مايي و مني نيست
هر كس به بَرَش خرقه، اويس قرني نيست
هر شيشه ي گلرنگ عقيق يمني نيست
خوبي به خوش اندامي و سيمين زَقَني نيست
حُسن آيت روح است، به نازك بدني نيست
-
۱۳۸۷/۰۸/۰۵, ۱۸:۱۷ #7
یا فاطمه زهرا(س)
دردناکه که دستمون به قاتلشون نمی رسه وگرنه خودم ...
مهدیا کعبه شد از تاب تو بی تاب بتاب
-
۱۳۸۷/۰۸/۰۶, ۰۰:۲۹ #8
- تاریخ عضویت
اسفند ۱۳۸۵
- نوشته
- 5,435
- مورد تشکر
- 4,566 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
-
27
سحر خیز مدینه!
کی می آیی و انتقام مادر سیلی خورده مارا می گیری؟!
چشم امیدمان به شماست !
آقا جانم!
-
۱۳۸۷/۰۸/۰۷, ۲۰:۱۱ #9
- تاریخ عضویت
مرداد ۱۳۸۷
- نوشته
- 2,954
- مورد تشکر
- 6,046 پست
- حضور
- 16 روز 10 ساعت 17 دقیقه
- دریافت
- 11
- آپلود
- 0
- گالری
-
611
یه انار سرخ و زیبا
فاطمه ام ابیها
یه انار خیلی خوشبو
کی میدونه مادرم کو؟؟
یکی گفت دیگه انارنیست
جای مادرم چه خالیست
باباسر و برده درچاه
جون زینبت نکش آه
وقتی بابا زخما را دیده
اشکاشو دیدم که غلطید
مادرم پیر نیست نامردا
کمرش شکسته اما
ایهاالناس اون جونه
فقط قامتش کمونه
السلام علیک ام ابیها
محبوبه خدا
یارب
يا رب منم جويان تو يا خود تويى جويان من
اى ننگ من تا من منم من ديگرم تو ديگرى
-
تشکر
-
۱۳۸۷/۰۸/۰۷, ۲۳:۰۴ #10
- تاریخ عضویت
اسفند ۱۳۸۵
- نوشته
- 5,435
- مورد تشکر
- 4,566 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
-
27
به زیر نور کمی از هلال نازک ماه، برای غسل علی آب می کشید از چاه!
...
.....
......سحر خیر مدینه کی می آیی؟!
تا انتقام سیلی مادر بگیریم؟!
ویرایش توسط .:MONTAZER:. : ۱۳۸۷/۰۸/۰۷ در ساعت ۲۳:۰۶
دست به دست من بده
پا به پای من بیا
نگو امروز مال ما
بگو فردا رو میخوام
به لطف الهی فردا از آن ماست....
-
تشکر
اطلاعات موضوع
کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
اشتراک گذاری