اعجاز قرآن


نزول قرآن طوفاني بوجود آورد كه همه خس و خاشاك بت‌پرستان قريش را بهم ريخت. درنتيجه، دارالندوه استماع قرآن را تحريم كرد. سران قريش از حلاوت و جذابيت قرآنمرعوب و مجذوب شده و شكست خود را در مقابل آن شاهد كردند. ناچار استماع قرآن را كهرسول خدا صبحگاهان و شبانگاهان با صداي دلنشين مي‌خواند تحريم كردند و قرآن در سورهفصلت آيه 26 لايحه تحريم قريش را در اين جمله خلاصه كرده است: «لاتسمعوا لهذاالقرآن و الغو فيه لعلكم تغلبون» بر اين قرآن گوش فراندهيد و هنگام قرائت آن جار وجنجال راه بياندازيد، شايد غلبه كنيد.
سران قريش به‌زودي به زانو درآمدند
چيزي نگذشت كه تحريم‌كنندگان در صف قانون‌شكنان درآمدند. در سيره ابن هشام بازگوشده كه ابوسفيان و ابوجهل و اخنس بن ثرين يك شب بدون اطلاع از يكديگري از خانهبيرون آمده هر كدام در يك گوشه خانه پيامبر پنهان شده به صداي قرآن رسول خدا گوشدادند. سپيده‌دم مجبور شدند كه به سوي خانه‌هاي خود برگردند. هر سه نفر در نيمه راهبه همديگر رسيده و يكديگر را سرزنش كردند وگفتند ما سران قريش تحريم كننده بوديم،اگر افراد عامي از كار ما آگاه شوند درباره ما چه مي‌گويند؟!
در شب دوم اين جريان نيز به همين وضع تكرار شد. گويا يك نيروي پنهان آنها را بهسوي خانه پيامبر(ص) مي‌كشيد. بامدادان موقع برگشت بازهم هر سه نفر با هم برخوردكردند و نخست همديگر را سرزنش كردند و تصميم جدّي گرفتند كه اين عمل را ديگر تكرارنكنند.
ولي جذبه قران براي بار سوّم قهراً آنها را بدون اطلاع ديگري بسوي خانه رسولالله جذب كرد و پيمان شكستد و بصورت پنهاني در پشت خانه پيامبر جا گرفتند و به آوازدلنشين قرائت قرآن رسول خدا گوش دادند. وقتي آيات وعده و عيد را مي‌شنيدند در هر آنبيم آنها زيادتر مي‌شد و با خود مي‌گفتند هرگاه اين آيات درست باشد واي بر حال ماكه در زندگي خطا رفته‌ايم! وقتي هوا روشن گرديد از ترس مردم خانه پيامبر ترك كردندو اين دفعه هم مانند گذشته‌ها همديگر را ديدند و همگي اقرار كردند كه در برابرجذابيت قرآن تاب مقاومت ندارند، ولي براي پيش‌گيري از حوادث ناگوار آينده بازپيمانمؤكد بستند كه هرگز اين عمل تكرار نكنند.1
جذابيت قرآن نه تنها در فصاحت و بلاغت خلاصه مي‌شد مسئله مهّم براي قريش سبكنگارش قرآن بود كه با هيچ نوع سبك‌هاي معمول جهان از روزي كه خط و نگارش پيدا شدهبود هم‌آهنگ نبود. ما مي‌بينيم سبك نگارش در دوران جاهليت و دوران مغول و صفويه وقاجار و دوران فعلي در ممالك عربي و ايران با هم تفاوت كلّي دارد، از قبيلجمله‌بندي و تقسيم مطالب به مقدمه و فصول و ابواب و بيان موضوعات و غايات و تقسيمبه بخش‌ها و تبصره‌ها و پايان، و ليكن مي‌بينيم كه قرآن مطالبش تقسيم‌بندي شده است،امّا نه مانند تقسيم‌بندي‌هاي معمول گذشته بلكه تقسيم به سوره‌ها شده است و سوره‌هابه آيات تقسيم شده‌اند. سوره‌ها با «بسم الله الرحمن الرحيم» آغاز شده است، به جزسوره برائت كه بدون بسم‌الله شروع شده است. نزول اين سبك نوين، قريش و آگاهان مكّهرا به وحشت و دهشت دچار كرده بود.
ماجراي وليد در قرآن
به گفته قمي در تفسير خود در ذيل آيات 8-17 مدثر كه درباره وليد بن مغيره نازلشده است: «فاذا نقرفي الناقور» تا مي‌رسد «سأرهقه صعودً» و اين پيرمرد از متفكرينقريش بود و بسيار مكاّر تشريف داشت. رسول خدا روزي در حجر اسماعيل قرآن مي‌خواندقريش به خانه وليد بن مغيره رفتند و او هميشه پيامبر را استهزاء و مسخره مي‌كرد. بهاو گفتند يا ابا عبدالشمس اين مرد چيزي كه مي‌خواند آيا شعر است يا كهانت يا خطابهاست؟ وليد سه روز مهلت خواست و گفت بايد به سخنان او دقيقاً گوش دهم. نزد پيامبرآمد و گفت يا محمد از شعرهاي خود بر من بخوان. حضرت فرمود: آنها شعر نيست كلام خدااست كه بر فرشته‌هاي خود وانبياي خود انتخاب كرده است. وليد گفت همانها را براي منبخوان. رسول خدا سوره «فصلت» را شروع كرد: «حمّ تنزيل من الرحمن الرحيم -تا آيه 13- فان اعرضوا فقل انذرتكم صاعقه مثل صاعقه عاد و ثمود» فراخواند. وليد به لرزه افتادو موهاي بدنش راست شد. يكسره به خانه خود برگشت و بيرون نيامد و آنها به ابوجهل كهبرادرزاده او بود متوسل شدند كه از عموي خود براي ما خبري بياور. نكند كه او دينمحمد را قبول كرده از خانه بيرون نمي‌آيد.
ابوجهل فردا به خانه وليد رفت و گفت: عمو! ما را سرافكنده كردي و مورد شماتتدشمن قرار دادي. به دين محمد تمايل كردي. آبروي ما را بردي. وليد گفت: تمايل به دينمحمد هرگز و لكن از او سخناني گرانبها و فوق‌العاده شنيدم، بند بند بدنم لرزيد وموهاي بدنم راست گرديد. ابوجهل گفت آنها كه شنيدي خطابه بود؟! گفت نه، زيرا خطابهالفاظش متصل مي‌شود و سخنان او پراكنده بود. هر جمله از ديگري سوا بود ولي بسيارپرمحتوا. گفت آيا شعر بود؟! گفت شعر نبود، من اشعار عرب را طولاني و كوتاهش و ذم ومدحش را شنيده‌ام، سخنان او از آنها نبود. گفت آيا كهانت بود؟ گفت او ابداً كاهننيست. گفت پس چه بود؟ گفت تا فردا به من مهلت دهيد. ابوجهل فردا آمد. وليد گفت بهقريش بگو اين سخنان سحر است، دل‌هاي شنوندگان را جذب مي‌كند.2
خلاصه ترتيب و تنظيم قرآن مطابق با اسلوب زمان خود و گذشته نبود و قطع نظر ازفصاحت و بلاغت و مطالب شيرين و جذاب آن اسلوب آن محير‌العقول بوده است.
مطلب ديگر اينكه، قرآن از همه چيز سخن گفته است؛ از تاريخ و قصص و طبيعت و قانونو موعظه و ارشاد و از مسائل گوناگون فلسفي و اجتماعي و اخلاق و تكاليف شرعي. خلاصههمه چيز را گفته است: «لارطب ولايابس الاّ في كتاب مبين» (انعام/59) امّا از يكديگرتفكيك نشده‌اند بلكه به صورت تلفيقي با بيان بديع آمده است.
يك آيه هم موعظه است هم تهديد است هم وعده و وعيد است و هم يك قانون كلي شرعي ياعلمي و يا طبيعي است. اين سبك را در هيچ نوشتار نمي‌توان پيدا كرد. بلكه خاص قرآناست. اين يك سبك ابتكاري است. نه در دوره پيامبر رواج داشت و نه پس از آن. نه درعربستان و نه در جاهاي ديگر. نه از كسي گرفته شده و نه كسي تا حال توانسته از آنتقليد كند. كساني كه با كتاب و كتاب نويسي سركار داشته‌اند اين نكات ظريف را بهخوبي درك مي‌كنند و اگر اين نكات را در كنار مطلب ديگر بگذاريم كه گوينده و آورندهآن مردي است درس نخوانده و مدرسه نرفته، مسأله آن قدر عظمت پيدا مي‌كند كه انساننمي‌تواند ابعاد آن را درك كند.
نزول قرآن در 23 سال
مطلب كه به اينجا رسيد مناسب است اين نكته اضافه شود كه نزول قرآن از آغاز تاخاتمه آن بيست و سه سال ادامه داشته و در تمام اين مدت رسول الله(ص) مشغول كارهاياجتماعي و نظامي و اقتصادي به شكل ابتكاري و انقلابي بود. پي‌درپي تحولات و حوادثبزرگ در زندگي و در شرايط اجتماعي و لشكركشي‌هاي پيش‌بيني نشده بوقوع مي‌پيوست و هرروز يك طوفاني فروكش نكرده بود مگر اين كه بحران ديگري جاي او را پرمي‌كرد. در اينميان آيات پربركت مناسب با حوادث نازل مي‌شد و وظيفه را بيان مي‌كرد. با اين وضعاگر قرآن يك نوشته معمولي بود مي‌بايست به شكل يادداشت‌هاي متفرقه بيست و سه سال درآيد نه به اين شكل بديع و نمي‌توان گفت كتابي كه اكنون بنام قرآن در دست ما استهمان نيست كه در دوران نزول بوده، بلكه پس از رسول مرتب و منظّم شده تا به شكلموجود درآمده است. زيرا تاريخ متواتر به صراحت دلالت دارد همه جهات قرآن موجود بههمين نحو بود كه در عصر رسول الله بود؛ حتي ترتيب آيات در سوره‌ها. مثلاً گاهيسوره‌اي نازل مي‌شد و پس از مدّت زيادي يك آيه جداگانه مي‌آمد. رسول خدا دستورمي‌داد اين آيه را در فلان سوره بعد از آيه فلان قرار دهيد و و اين كم نيست وروايات در اين باره زياد است. رجوع شود به البيان في تفسير القرآن آيت الله العظميعلاّمه خوئي رضوان الله عليه3.
تا اينجا چند مطلب بيان شد:
1- قرآن از زبان يك مرد درس نخوانده بازگو شده است.
2- سبك نگارش آن از لحاظ نظم ترتيب و الفاظ و معني با سبك‌هاي ديگر متفاوتاست.
3- قرآن از همه چيز سخن گفته اما از يكديگر تفكيك نشده است بلكه بصورت تلفيقياست با بيان بديع.
4- نزول قرآن علي‌رغم آن كه در 23 سال نازل شده هيچ گونه گسيختگي و پراكندگي درآن نيست بلكه كاملاً منظم و مرتب است.

1- سيره ابن هشام ج 2 ص 237
2- تفسير قمّي ج 2 ص 392 تفسير برهان ج 4 ص 401
3- البيان ص 268 و بعد