جهت مشاهده مطالب کارشناسان و کاربران در این موضوع کلیک کنید







موضوع: زندگی نامه *شهید محمد حسين فهميده*
-
۱۳۸۷/۰۸/۰۸, ۱۵:۱۱ #1
- تاریخ عضویت
تير ۱۳۸۷
- نوشته
- 1,268
- مورد تشکر
- 2,086 پست
- حضور
- 10 دقیقه
- دریافت
- 4
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
زندگی نامه *شهید محمد حسين فهميده*
شهید محمد حسین فهمیده
وي فرزند محمد تقي است که در خانواده اي مذهبي در يکي از روزهاي بهاري ارديبهشت ۱۳۴۶ ( مصادف با سوم محرم ) در شهر خون و قيام درخانه اي محقر و کوچک در محله پامنار قم چشم به جهان گشود.
دوران کودکي را همراه ساير فرزندان خانواده و درکنار برادرش داوود که وي نيز سه سال بعد از شهادت محمد حسين به فوز شهادت نايل آمد، با صفا وصميميت و در زير سايه محبت و توجه پدر و مادري مهربان ، سپري کرد .
درسال ۱۳۵۲، به مدرسه رفت وکلاس اول تا چهارم ابتدايي را با يک معلم روحاني طي کرد. سال پنجم ابتدايي واول و دوم راهنمايي را به دليل انتقال خانواده اش به کرج در دو مدرسه دراين شهر گذراند.
درهمين دوران بود که به واسطه حوادث انقلاب، روح وي نيز، مانند ميليون ها جوان و نوجوان ديگر کشور، دچار تحولات عظيمي گرديد.
شخصيت او با داشتن خانواده اي متدين ومذهبي و شرايط خاص شهر مقدس قم و نيز زمينه مساعد روحي به گونه اي شکل گرفت که سرشار از دين و فرهنگ غني اسلام بود.
شهيد فهميده ، نوجواني خوش برخورد، شجاع ، فعال ، کوشا بود که به مطالعه علاقه زيادي داشت و با وجود اين که به سن تکليف نرسيده بود، نماز مي خواند و احترام خاصي براي والدينش قايل بود و هرگز به آن ها بي احترامي نمي کرد.
شيفته و عاشق امام قدس سره بود و با تمام وجود سعي در اجراي فرامين امام قدس سره داشت . او مي گفت : امام هر چه اراده کند، همان را انجام خواهم داد و من تسليم او هستم .
ویرایش توسط سفیر : ۱۳۸۷/۰۸/۰۸ در ساعت ۱۵:۱۶
شهید محمد رضا موحد دانش
ای خواهران حجاب و عصمت و پاکدامنی را سرلوحه زندگی خودتان قرار دهید ،
و همیشه فاطمه وار و زینب گونه زندگی و مبارزه کنید .
-
تشکرها 6
-
۱۳۸۷/۰۸/۰۸, ۱۵:۱۵ #2
- تاریخ عضویت
تير ۱۳۸۷
- نوشته
- 1,268
- مورد تشکر
- 2,086 پست
- حضور
- 10 دقیقه
- دریافت
- 4
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
عزيمت به سوي جهاد
فهميده دوازده ساله بود که حوادث کردستان اتفاق افتاد.
او که عشق انقلاب وامام قدس سره را در سر داشت ، خود را به کردستان رساند، ولي به دليل کمي سن، برادران کميته او را باز مي گردانند و درصدد برمي آيند که در حضور مادرش از او تعهد بگيرند که ديگراز شهرستان کرج خارج نشود. ولي او رضايت نمي دهد و خطاب به آنان مي گويد که خودتان را زحمت ندهيد. اگر امام بگويد، به هر کجا که باشد، آماده رفتن هستم . من بايد به مملکت خدمت کنم و اضافه مي کند: من نمي نويسم و اگربنويسم حرفي دروغ زده ام . حتي با تهديد به زندان حاضر نمي شود تعهد بدهد و بالاخره تنها از مادرش امضا مي گيرند.
درهمان روزهاي نخست جنگ تحميلي ، محمد حسين تصميم مي گيرد که به جبهه برود وبا متجاوزان بعثي بجنگد . زمزمه رفتن را در خانواده و بين دوستانش مي افکند. دريکي از بيمارستان هاي کرج خود را به يکي از دوستانش که بستري بود، مي رساند و با او خداحافظي مي کند و از جبهه و جنگ براي او مي گويد و تکليف الهي خود را گوشزد مي کند.
يک روزکه به بهانه خريد نان از منزل خارج شده بود ، مبلغ ۵۰ تومان را به دوستش مي دهد واز او مي خواهد که نان را بخرد و به منزل آن ها ببرد و تصميم خود را براي رفتن به خوزستان به او مي گويد و از وي مي خواهد که تا سه روز به خانواده اش خبر ندهد تا مانع رفتن او نشوند وسپس آن ها را مطلع کند . دوست ا و يکي ، دو روز بعد خبر را چنين مي دهد که :
من رفتم جبهه نگران من نباشيد.
ویرایش توسط سفیر : ۱۳۸۷/۰۸/۰۸ در ساعت ۱۵:۱۸
شهید محمد رضا موحد دانش
ای خواهران حجاب و عصمت و پاکدامنی را سرلوحه زندگی خودتان قرار دهید ،
و همیشه فاطمه وار و زینب گونه زندگی و مبارزه کنید .
-
تشکرها 4
-
۱۳۸۷/۰۸/۰۸, ۱۵:۲۴ #3
- تاریخ عضویت
تير ۱۳۸۷
- نوشته
- 1,268
- مورد تشکر
- 2,086 پست
- حضور
- 10 دقیقه
- دریافت
- 4
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
در تهران يکي از پاسداران کميته متوجه تصميم او مي شده و با وي صحبت و سعي مي کند او را از تصميم خويش منصرف نمايد، اما موفق نمي شود .در جبهه جنگ
شهيد فهميده که درعزم خود راسخ بود، خود را به شهرهاي جنوب کشور مي رساند و هرچه تلاش مي کند که همراه گروه يا دسته اي که عازم خطوط مقدم جبهه هستند، برود ، موفق نمي شود. تا با گروهي از دانشجويان انقلابي دانشکده افسري برخورد کرده و به نزد فرمانده آنان مي رود واز او مي خواهد که وي را با خود ببرند. فرمانده امتناع مي کند، اما شهيد فهميده ، آن قدر اصرار مي کند تا فرمانده را متقاعد مي کند که براي يک هفته اورا همراه خود به خرمشهر ببرد.
دراين مدت کوتاه هر کاري که پيش مي آيد حسين پيشقدم شده و استعداد و قابليت خود را درهمه کارها نشان مي دهد. درهمين مدت کوتاه حضور درخرمشهر با دوستي که درآن جا پيدا کرده بود، يعني محمد رضا شمس ، هر دو مجروح مي شوند وآن دو را به بيمارستان منتقل مي کنند و علي رغم مخالفت فرمانده آن گروه و با حالت مجروحيت، دوباره به خطوط مقدم در خرمشهر بر مي گردد.
درحين برخورد با فرمانده و پس از ممانعت وي از حضور درخط مقدم، چشمان حسين پراز اشک شده و با ناراحتي به فرمانده مي گويد:
من به شما ثابت مي کنم که مي توانم به خط بروم ولياقت آن را دارم.
او براي اثبات لياقت خود يک بار به تنهايي به ميان عراقي ها رفته ولباس و اسلحه اي از عراقي ها به دست مي آورد و در هيئت يک عراقي به نيروهاي خودي نزديک مي شود،به طوري که رزمندگان مشاهده مي کنند که يک عراقي کوچک به طرف آنان مي آيد! مي خواهند به او شليک کنند، که يکي از آنان مي گويد، صبرکنيد با پاي خودش بيايد تا اسيرش کنيم . هنگامي که نزديک مي شود، مي بينند حسين است که خواسته ثابت کند که مي تواند با دست خالي هم با عراقي ها بجنگد و شهامت ولياقت حضور در خط مقدم را دارد.
مسوول گروه که به توانمندي و توانايي واراده پولادين حسين براي رزم در جبهه اعتماد واطمينان پيدا مي کند، به او اجازه ماندن در جبهه را مي دهد.
شهید محمد رضا موحد دانش
ای خواهران حجاب و عصمت و پاکدامنی را سرلوحه زندگی خودتان قرار دهید ،
و همیشه فاطمه وار و زینب گونه زندگی و مبارزه کنید .
-
تشکرها 4
-
۱۳۸۷/۰۸/۰۸, ۱۵:۲۶ #4
- تاریخ عضویت
تير ۱۳۸۷
- نوشته
- 1,268
- مورد تشکر
- 2,086 پست
- حضور
- 10 دقیقه
- دریافت
- 4
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
کيفيت شهادت
از آن پس او به اتفاق دوست شهيدش محمد رضا شمس ، دريک سنگر قرار داشتند تا در هجوم عراقي ها به خرمشهر محاصره مي شوند. محمد رضا شمس ، دوست و هم سنگر حسين زخمي مي شود و حسين با سختي و زحمت زياد او را به پشت خط مي رساند و به سنگر خود بر مي گردد و مي بيند که تانک ها ي عراقي ( ظاهرا ۵ دستگاه ) به طرف رزمندگان اسلام هجوم آورده ودر صدد محاصره آن ها هستند.
حسين درحالي که تعدادي نارنجک به کمرش بسته و در د ستش گرفته بود به طرف تانک ها حرکت مي کند. تيري به پاي او مي خورد واز ناحيه پا مجروح مي شود. اما زخم گلوله نمي تواند از اراده محکم و عزم پولادين او جلوگيري نمايد.
بدون هيچ دغدغه و ترديدي تصميم خود را عملي مي کند واز لا به لاي امواج تير که از هر سو به طرف او مي آمد، خود را به تانک پيشرو مي رساند وآن را منفجر مي کند و خود نيز تکه تکه مي شود .
افراد دشمن گمان مي کنند که حمله اي از سوي نيروهاي ايراني صورت گرفته است ، جملگي روحيه خود را مي بازند و با سرعت تانک ها را رها کرده و فرار مي کنند.
در نتيجه ، حلقه محاصره شکسته مي شود و نيروهاي کمکي هم مي رسند و آن قسمت را از وجود متجاوزان پاک سازي مي کنند.
خبر شهادت حسين فهميده
صداي جمهوري اسلامي ايران با قطع برنامه هاي خود اعلام مي کند که نو جواني سيزده ساله با فداکاري زير تانک عراقي رفته آن را منفجر کرده و خود نيز به شهادت رسيده است .
امام قدس سره در پيامي که به مناسبت دومين سالگرد پيروزي انقلاب اسلامي صادر مي کنند، جملات معروف خود را پيرامون او مي فرمايند:
رهبر ماآن طفل سيزده ساله اي است که با قلب کوچک خود که ارزشش از صدها زبان و قلم بزرگ تر است، با نارنجک ، خود را زير تانک دشمن انداخت وآن را منهدم نمود و خود نيز شربت شهادت نوشيد.
فهميده در بيان مقام معظم رهبري
رهبر معظم انقلاب ، مي فرمايند: زنده نگه داشتن ياد حادثه شهادت دانش آموز بسيجي ، شهيد فهميده از اصالت هاي دفاع مقدس مي باشد .
مقام معظم رهبري درديدار با خانواده او در رابطه با فداکاري و شجاعت او فرمودند: بروز چنين حوادثي که از تربيت صحيح واصالت هاي خانوادگي است ، صرفا درمحيط هاي اسلامي جلوه گري و نور افشاني مي کند.
فهميده از نگاه شهید آويني
سيد شهيدان اهل قلم ، حاج مرتضي آويني ، در قسمتي از برنامه پنجم روايت فتح با نام شهري درآسمان شهادت محمد حسين فهميده را اين گونه زيبا ترسيم مي کند: خرمشهر، از همان آغاز خونين شهر شده بود. خرمشهر، خونين شهر شده بود. آيا طلعت را جز از منظر اين آفاق مي توا ن نگريست ؟ آنان درغربت جنگيدند و با مظلوميت به شهادت رسيدند و پيکرهاي شان زير تانک هاي شيطان تکه تکه شد و به آب و باد و خاک و آتش پيوست . اما... راز خون آشکار شد. راز خون را جز شهدا در نمي يابند. گردش خون در رگ هاي زندگي شيرين است . اما ريختن آن در پاي محبوب ، شيرين تر.... شايستگان آنانند که قلبشان را عشق تا آن جا انباشته است که ترس از مرگ جايي براي ماندن ندارد. شايستگان جاودانانند. حکمرانان جزاير سرسبز اقيانوس بي انتهاي نور، که پرتوي از آن همه کهکشان آسمان دوم را روشني بخشيده است.
رهبر معظم انقلاب اسلامی، شهید فهمیده را یك نوجوان نمونه، استثنایى و پرورشیافته در آب و هواى تحول یك ملت توصیف كردند.
آنچه در پی میآید بخشهایی از بیانات معظم له درباره این شهید گرانقدر است:
- مواردى است كه شخصیتهاى حقیقى، به نماد و به حقایق اسطورهگون تبدیل مىشوند... و از جملهى زیباترین آنها، شهادت این نوجوان بسیجى است.
- او سیزده ساله بود؛ اما با رشد، با شعور، با اراده و مصمم، كشور خود را شناخت، امام خود را شناخت، دشمن خود را شناخت، اهمیت وجود و فعالیت خود را هم شناخت و رفت این سرمایه را تقدیم عزت كشور و آیندهى انقلاب و منافع و مصالح مردم كرد.
- جسم او (شهید فهمیده) رفت؛ اما روحش زنده ماند، یادش ابدى شد و خاطرهاش به صورت اسطوره درآمد. این الگوست.
- او واقعا یك نوجوان نمونه، استثنایى و پرورشیافته در آب و هواى تحول یك ملت و البته با استعداد لازم بود.
رهبر معظم انقلاب اسلامی، شهید فهمیده را یك نوجوان نمونه، استثنایى و پرورشیافته در آب و هواى تحول یك ملت توصیف كردند.هو الشهید
آنچه در پی میآید بخشهایی از بیانات معظم له درباره این شهید گرانقدر است:
- مواردى است كه شخصیتهاى حقیقى، به نماد و به حقایق اسطورهگون تبدیل مىشوند... و از جملهى زیباترین آنها، شهادت این نوجوان بسیجى است.
- او سیزده ساله بود؛ اما با رشد، با شعور، با اراده و مصمم، كشور خود را شناخت، امام خود را شناخت، دشمن خود را شناخت، اهمیت وجود و فعالیت خود را هم شناخت و رفت این سرمایه را تقدیم عزت كشور و آیندهى انقلاب و منافع و مصالح مردم كرد.
- جسم او (شهید فهمیده) رفت؛ اما روحش زنده ماند، یادش ابدى شد و خاطرهاش به صورت اسطوره درآمد. این الگوست.
- او واقعا یك نوجوان نمونه، استثنایى و پرورشیافته در آب و هواى تحول یك ملت و البته با استعداد لازم بود.
ویرایش توسط همکار مدیر سایت : ۱۳۸۹/۰۸/۰۴ در ساعت ۱۷:۰۴
شهید محمد رضا موحد دانش
ای خواهران حجاب و عصمت و پاکدامنی را سرلوحه زندگی خودتان قرار دهید ،
و همیشه فاطمه وار و زینب گونه زندگی و مبارزه کنید .
-
تشکرها 5
-
۱۳۸۷/۰۸/۰۸, ۱۵:۴۵ #5
- تاریخ عضویت
تير ۱۳۸۷
- نوشته
- 1,268
- مورد تشکر
- 2,086 پست
- حضور
- 10 دقیقه
- دریافت
- 4
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
شعری برای شهید فهمیده
نوجواني جبهه ها را درك كرد
بازي پس كوچه ها را ترك كرد
رفت تا خط مقدم تا خدا
رفت تا معنا كند آيينه را
صورتش را با چفيه بسته بود
عزم او انگيزه اي پيوسته بود
مادر پيرش پر از دلواپسي
پشت پايش نور مي ريزد بسي
«دست حق پشت و پناهت اي پسر
دين و ايمان تكيه گاهت اي پسر»
آن بسيجي نبض فردا را گرفت
نبض فردايي فريبا را گرفت
رفت تا در جبهه ها زيبا شود
نيمه گم گشته اش پيدا شود
خاك ايران را حمايت مي نمود
خونفشاني را روايت مي نمود
«تكه اي از آسمان مال من است
راه پرواز من از اين روزن است»
جبهه درها را به رويش باز كرد
او خودش را تا خدا آغاز كرد
بوي باروت و مسلسل، بوي خون
جانفشاني هاي پي در پي، جنون
واحد پول جنون پروانگي است
شعله هاي آتش و ديوانگي است
يورش دشمن، شقايقهاي سرخ
عشق تا اوج دقايقهاي سرخ
تانكها ناگاه پيدا مي شوند
بي خدايي ها هويدا مي شوند
جز اسارت چاره اي ديگر نبود
نوجوان اما پر از دلدادگي است
او پر از انگيزه آزادگي است
داخل دستان او نارنجكي است
واي! اين با زندگي بيگانه كيست؟
او كه اين سان مست و بي پروا شده
او كه اين سان عاشق و شيدا شده
سنگر خود را رها كرد و پريد
پرده هاي خواب و رويا را دريد
تانك دشمن ناگهان آتش گرفت
نقشه گردنكشان آتش گرفت
يك كبوتر از ميان شعله ها
آسمان - پرواز آبي تا خدا
رضا حداديان
ویرایش توسط سفیر : ۱۳۸۷/۰۸/۰۸ در ساعت ۱۵:۴۷ دلیل: برای شادی روح شهید صلوات
شهید محمد رضا موحد دانش
ای خواهران حجاب و عصمت و پاکدامنی را سرلوحه زندگی خودتان قرار دهید ،
و همیشه فاطمه وار و زینب گونه زندگی و مبارزه کنید .
-
تشکرها 6
-
۱۳۸۷/۰۸/۰۸, ۲۲:۱۵ #6
درود
درود و سپاس از نوجوان بزرگ ایرانی ، شهید فهمیده
او و هم رزم هایش ، به راستی نشان دادند ، که خون بزرگان و شیر مردان ایران زمین را در رگ های خود جاری دارند.
دشمن به آرش گفت ، مگر تو چه توانی داری ، که می خواهی تیر را نشانه روی!
آرش با همه توان خویش تیر را در کمان کشید ، و مرز ایران را نشان داد ، و دیگر نیرویی برایش نماند ، او به پیش یزدان رفت و جاودانه شد
فرزندی ایرانی ، پس از هزاران سال پیدا شد ، که مانند آرش کسی او را نمی شناخت و از عشقش چیزی نمی دانست.
او مانند آرش ، خودش را چون شمع سوزاند و نگذاشت کشور ما کنام دشمنان شود
روانش شاد ، یادش گرامی و راهش پر رهرو باد
سپاس
ویرایش توسط shapour : ۱۳۸۷/۰۸/۰۸ در ساعت ۲۲:۱۶
-
تشکرها 4
-
۱۳۸۷/۰۸/۰۸, ۲۳:۲۱ #7
- تاریخ عضویت
اسفند ۱۳۸۵
- نوشته
- 5,435
- مورد تشکر
- 4,566 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
-
27
شهادت رهبر معنوی ایرانیان تسلیت باد....
درود بر غیور مردان مرد!
دست به دست من بده
پا به پای من بیا
نگو امروز مال ما
بگو فردا رو میخوام
به لطف الهی فردا از آن ماست....
-
تشکرها 4
-
۱۳۹۵/۰۹/۱۳, ۱۳:۲۴ #8
- تاریخ عضویت
بهمن ۱۳۹۳
- نوشته
- 1,552
- مورد تشکر
- 3,594 پست
- حضور
- 9 روز 13 ساعت 56 دقیقه
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
سه چیز همیشه تو قلبمه!!!
1_خدا
2_پدر
3_مادر
تکواندو نیست نه..
تکواندو ضربان قلبمه..
نباشه میمیرم
-
تشکرها 2
اطلاعات موضوع
کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
اشتراک گذاری