جهت مشاهده مطالب کارشناسان و کاربران در این موضوع کلیک کنید







موضوع: اخلاق اجتماعي -پي آمد هاي تقليد كوركورانه
-
۱۳۸۷/۰۸/۰۸, ۱۹:۵۶ #1
- تاریخ عضویت
تير ۱۳۸۷
- نوشته
- 26,365
- مورد تشکر
- 68,356 پست
- حضور
- 22 روز 14 ساعت 29 دقیقه
- دریافت
- 26
- آپلود
- 0
- گالری
-
8953
اخلاق اجتماعي -پي آمد هاي تقليد كوركورانه
بنام تو اي قرار هستي
خلق را تقليدشان برباد داد
اي دوصد نفرين بر اين تقليد باد
پيشتر مردم به هنگام برخورد با تمدن غرب ، تحت تاثير فريبايى آن ، چنين مى پنداشتندكه : هر كس مى خواهد پيشرفته باشد، بايد باور داشته هاى اخلاقى و مذهبى خود را بدرودگويد و چون نسل جديد غرب ، عياشى ، لذت جويى ، و بى بند بارى راپيشه خود كند. تابتواند پابه پا قافله تمدن ، سير كند واز بازماندگى بيرون آيدو تا بنگرد روزش ازروز!
اما جوامع غربى از ديدگاه يك دانشمند جامعه شناس ، چون كشتى بى ناخدايى است كههمه ريسمان هاى لنگرش را بريده باشند كه با هر موجى به اين سو و آن سو مى لغزد. آنچه در غرب مى ديديم و يا براى ما شرقى ها به ارمغان دارد، تمدنى بود بى عاطفه و به دوراز احساسات پاك واصيل بشرى .
ارد لوتين دانشمند انگليسى و و سردبير مجله روندتيبل در جشن فارغ التحصيلان دانشگاه علي گره هند، گفت :
تمدن جديدما را تا لب پرتگاه كشانده است : شما را نيز خواه ناخواه بدان سو خواهد كشيد. ما به داروى خالصى نيازمنديم ، گمان دارم داروى درد ما نزد شماست ، و اما شما، به هوش باشيد تا داروى خالص خود را بر باد ندهيد و دقت كنيد در لذتهاى معجون مسموم كننده مادر نيفتيد (1)
اين سيماى غرب است كه مى توان گفت : سعادت در آنجا به پايان رسيده است ، ريشه اين بى سامانى را بايد در حذف معنويات از زندگى و توجه نكردن به جنبه هاى اخلاقى ، روانى واعتقادى ، جستجو كرد.
همه چيز را از پشت عينك مادى ديدن ،نه تنها گرهى از كارها نمى گشايد؛ بلكه در فرجام ، انسان را به گونه اى كرم پيله، در تارهاى خود، خفه مى كند.
مكتب و فلسفه رنگارنگ كه در جهان غرب از سرزمين انديشه چون قارچ مى رويد؛ و گروهى ازجوانان را، مدتى سرگرم مى دارد، نشانه سرگردانى نسل جديد غرب ونشان دهنده ناتوانى غرب در پاسخگويى به خواسته هاى واقعى وبنيادى انسانهاست .
اكنون بر آن نيستيم كهبگوييم : چه دستهاى مرموزى ، درنيل به هدفهاى استعمارى ، به تقويت اين گونه مكتب هاكمك مى كند، ولى آنچه ازگفتگو با جوانان سرخورده و دل مرده از زندگى ماشينى غرب كهبه سوى شرق سرازير شده اند بر مى آيداين است كه : تمدن موهوم غرب ، با همه مظاهرفريباى خودنتوانسته است به آنان آرامشى عنايت كند و حتى آنان به شرقى ها توصيه مى كنند: تااز نعمت آرامش روانى كه برخوردارند، رايگان دست نكشند.
پى آمدهاى تقليدهاى كوركورانه
پيروى بى چون و چرا از جوامع متمدن ! باعث عقب ماندگى بيشترين ملتها است . ملتهاى عقب مانده ويا به عبارتى رساتر عقب نگه داشته شده مانند ايراندر رژيم منحوط پهلوى؛ حتى افراد كشورهاى در حال رشد، هميشه دنباله رو بوده اند و ازخود ابتكار و استقلال نداشته اند و با شيفتگى چشم به دروازه هاى غرب دوخته بودند تادر مسابقه مد لباس ، كفش و كلاه و موى و سبيل و... عقب نمانند و چنان بى اختياربودند كه بى اختيار آدمى به حيرت و شيفتگى پرندگانى مى افتد كه مى گويند در برابرديدگان نوعى مار زهرناك ، چنين بيخود مى گردند....
چنين افرادى به جاى اقتباس ازتجربيات سودمند ديگران ، به جنبه هاى منفى توجه داشتند و صرف مشروبات الكلى ، بىبند و بارى ، ولنگارى ، لا قيدى ، شب نشينى هاى زيان بخش و آزادى جنسى را نشان پيشرفت مى پنداشتند.
اين گونه تقليد از نظر روانشناسان و جامعه شناسان ، يك بيمارى خطرناك و حاكى از عقده هاى خود كم بينى افراد و ملتهاست كه براى جبران عقب ماندگى خود، برآنند هميشه از ملل پيشرفته تقليد كنند.
همه گيرى اين بيمارى اجتماعى در برخى از محيط هاى استعمارزده تا بدان پايه بود كه يكى از نويسندگان نوشت :
در وطن و كشورخود شبيه قومى از خود بيگانه ايم . در لباس و خانه مان ، در خوراكمان ، در ادبمان ،و خطرناكتر از همه در فرهنگمان ، فرنگى ماب مى پروريم و فرنگى ماب فكر مى كنيم وراه حل هر مشكلى را فرنگى مابانه مى جوييم . (2)
بزرگترين خطرى كه اينگونه تقليدهابه دنبال دارد، ركود فكرى و اضمحلال شخصيت فردى و اجتماعى است . ملت مقلد، همواره متكى به ديگران است و از خود استقلال ندارد ونمى تواند روى پاى خودش بايستد. روح اعتماد به نفس در آنان ، كشته شده است و براى هميشه محكوم به بردگى خواهند بود.
پي نوشت :
1- اسلام و تمدن غرب ص 146
2-غرب زدگى ص 36
ویرایش توسط ║★║فاطمی║★║ : ۱۳۸۷/۰۸/۰۸ در ساعت ۲۰:۰۱
-
۱۳۸۷/۰۸/۰۸, ۲۰:۱۸ #2
- تاریخ عضویت
تير ۱۳۸۷
- نوشته
- 26,365
- مورد تشکر
- 68,356 پست
- حضور
- 22 روز 14 ساعت 29 دقیقه
- دریافت
- 26
- آپلود
- 0
- گالری
-
8953
اخلاق اجتماعي- چگونه مي توان بيماري تقليد را درمان كرد؟
بنام تو اي قرار هستي
درمان بيمارى تقليد
براىدرمان بيمارى ، نخست بايد روحيه اعتماد به نفس را در افراد زنده كرد و آنگاه به يكدوباره بينى ژرف و دگرگونى اخلاقى و فرهنگى ، تمام مظاهر بيگانه پرستى رااز بين مى برد.
اين دگرگونى ، از لباس ، خوراك و تا اقتصاد و فرهنگ و اخلاق همه راشامل مى شود.
ششمين امام حضرت صادق عليه السلام مى فرمايد:
خدابه يكى ازپيامبران وحى كرد كه : به مومنين بگو در لباس ، خوراك و روش ، دشمنان خدا را سرمشق نسازند كه اگر چنين كنند همانند آنان ، دشمنان خدا محسوب مى گردند. (1)
پيروى از سنت و روش دشمنان اسلام، انسان را ناخودآگاه همانند آنان مى كند. قرآن كريم پيامبررا از پيروى خواسته هاى كافران (بيگانگان )باز مى دارد تا مردم وظيفه خود را بدانند.مى فرمايد:
اىپيامبر!...از هوى و هوس هاى آنان پيروى نكن و از آنان بر حذر باش كه از برخى چيزهاكه خدا به تو نازل كرده است منحرفت نكنند... (2)
براى مبارزه باتقليد، بايد انقلابفكرى و فرهنگى ايجاد كرد؛ نيروى خلاقه انسانها را به تكاپومى افكند و استعدادهاى ذاتى آنان را پرورش داد.
بايد گذشته تابناك اسلام را در ذهنملت زنده نگه داشت.
ابزارهاى تحقيق و پژوهش علمى جوانان را آماده و صنايع و اختراعات ملى را ترويج نمود.
مگر ملل اسلامى ، مشعل فروزان دوران دنياى تاريك دوران توحش غرب نبوده اند؟!
مگر سبباصلى (رنسانس ) علمى اروپا، دانش مسلمانان نبود؟
اكنون چرابه خويشتن و استعدادهاى ذاتى خود متكى نباشيم ؟
مگر ديگران چه دارند كه ما نداريم ؟
((جرج سارتين ))مى گويد:
خورشيد تمدن و دانش نيز از مشرق درخشيد و مردم شرق ، به تمدن ما يارى بزرگى كردهاند. (3)
آيا ستارگان آسمان بشرى چون بو على سينا،زكريا رازى ، خوارزمى ، ابوريحان بيرونى ، .... كه از پايه گذران علوم طب و ستاره شناسي و فيزيك و شيمي به شمار مي روند از ما مسلمانان نبوده اند؟
پس چرا امروزه مامقلد باشيم و به گونه اى دنباله رو ويدك كش غربى در آييم و مصرف كننده بى چون وچرا ي بنجلهاى فكرى و اجتماعى آنان بمانيم؟
اينك كه انقلاب عظيم ملت مسلمان ايران ، جهان را شگفت زده كرده است ، اينك كه به جهان ثابت شده ما ملت مسلمان با دست خالى و تكيه بر ايمان اسلامى خود توانسته ايم يكىاز جبارترين رژيم هاى تاريخ را با وجودحمايت هاى همه جانبه همه ابرقدرتها خلع سلاح كنيم و فرعون را از تخت ستمگرى به زير كشيم ، ديگر زمان آن كه مقلد فرهنگ منحط غربىباقى بمانيم گذشته است .
آنانكه مى پنداشتند كار اسلام و مسلمانان تمام است وملتهاى مسلمان برده بى چون و چرا، وعقب افتاده هايى دنباله روى دجال غرب است ، و يابه وقتهاى استعمارى ديگر مى ديدندكه : (مذهب افيون ملتهاست )، اينك سر افكنده اند.
آنان بسيار كوشيدند كه ملتهاى مسلمان را از اسلام جدا سازند و گمان مى كردند در اينكار موفق شده اند؛
آرى كامپيوترهاى آنان خون حسين عليه السلام را نمى ديد و فريادهاىابوذر را نمى شنيد.
اينك ملت مسلمان ايران آن خون را از زخمهاى شهيدان انقلاب اسلامىبه چشم هاى نابينايشان پاشيد و آن فرياد را با مشت هاى گره كرده بر مغزهاى تخدير شدهاز الكلشان فرو كوفت : الله اكبر...انقلاب ملت كبير مسلمان ايران پيروز شد،
پس جادارد كه غرب براى نجات جوامع خويش از بى پناهي هاى معنوى و ركودهاى انسانى و اخلاقى از ما تقليد كند، نه ما از مظاهري ر از فساد و تحميق كننده غرب .ژ
اقتباس درست
ما هرگز منكراقتباس درست از تجربيات علمى و فكرى ديگران و بهره گيرى از نظر متخصصين نيستيم . زيرا از اين راهنمايى ها، در هر فنى ، لازم است و گرنه هركسى بايد از كودكى ،تجربيات و رفتار و كردار ويژه خود برگزيند.
پيداست كه در اين صورت ، زندگى دراجتماع ، بسيار دشوار و شايد غير ممكن باشد. پس بايد از مظاهر خوب و سودمند وتجربيات درست ، سود جست و بينشى درست و بخردانه از دستاوردهاى فكرى و تجربه هاىعلمى ملتها و تمدنها، به دست آورد و از آن در چهار چوب فكر و عمل ملى و اعتقادى خوداستفاده كرد.
پي نوشت :
1-وسائل ج 3 ص 279 جديث 8 - عن صادق عليه السلام قال :انه اوحى الله الى نبى من انبيائه قل للمومنين لا تلبسوالباس اعدائى و لا تطمعو مطاعم اعدائى ولا تسلمو مسالك اعدائى فتكونوا اعدائى كماهم اعدائى .
2- سوره مائده آيه 49.
3-سرگذشت علم تاليف جرج سارتين ص 181
ویرایش توسط ║★║فاطمی║★║ : ۱۳۸۷/۰۸/۰۸ در ساعت ۲۰:۱۸
-
تشکر
-
۱۳۹۱/۰۶/۰۹, ۱۸:۵۹ #3
- تاریخ عضویت
بهمن ۱۳۹۰
- نوشته
- 593
- مورد تشکر
- 733 پست
- حضور
- 2 روز 23 ساعت 33 دقیقه
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
اسلام، تقليد در مسائل ديني را به شيوه صحيح پذيرفته و مسلمانان را به آن تشويق كرده است، ولي اگر تقليد، بر منطقي درست استوار نباشد، تقليدي منفي است كه به انحراف و اشتباه مي انجامد و مي تواند زمينه هاي گناه را فراهم كند. يكي از موارد تقليد نادرست و غيرمنطقي پذيرش افكار و رفتار گذشتگان است. خداوند در آيه اي از قرآن مجيد، در اين باره مي فرمايد: «إِنْ أَنْتُمْ إِلاّ بَشَرٌ مِثْلُنا تُريدُونَ أَنْ تَصُدُّونا عَمّا كانَ يَعْبُدُ آباؤنا؛ شما جز مردماني همانند ما نيستيد. مي خواهيد ما را از آنچه پدرانمان مي پرستيدند، باز داريد.» (ابراهيم: 10) يا در سخني ديگر مي فرمايد:
وَ إِذا قِيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا ما أَنْزَلَ اللّهُ قالُوا بَلْ نَتَّبِعُ ما أَلْفَيْنا عَلَيْهِ آباءَنا. (بقره:170)
چون به آنها گفته مي شود از آنچه خدا نازل كرده است، پيروي كنيد، مي گويند: نه، ما به همان راهي مي رويم كه پدرانمان مي رفتند.
متأسفانه برخي افراد با اينكه در جامعه ديني زندگي مي كنند، ولي نوع پوشش و شيوه گفتار و رفتارشان با جامعه و فرهنگ اسلامي متناسب نيست، بلكه از فرهنگي بيگانه تقليد مي كنند. جالب اينكه اين گونه افراد، هيچ آگاهي دقيقي از آن فرهنگ بيگانه ندارند و از كساني تقليد مي كنند كه به گونه اي خودباخته شده و فرهنگ بيگانه را بزرگ پنداشته اند.
پيروي كوركورانه و بدون تحقيق بسيار ناپسند است. مقلّدان بي منطق، مانند كوهي هستند كه آواز ديگران را بدون تشخيص زشتي و زيبايي آن، در خود منعكس مي سازند. مولانا در مثنوي در اين باره مي سرايد:
از صدا آن كوه، خود آگاه نيست
سوي معني، هوش كُه را راه نيست
او همي بانگي كند بي گوش و هوش
چون خمش گردي تو، او هم شد خمش1
1. مثنوى مولوى، دفتر سوم، ص 384.
اطلاعات موضوع
کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
اشتراک گذاری