-
۱۳۸۷/۰۸/۱۰, ۱۹:۳۰ #1
- تاریخ عضویت
اسفند ۱۳۸۶
- نوشته
- 793
- مورد تشکر
- 2,216 پست
- حضور
- 2 ساعت 12 دقیقه
- دریافت
- 7
- آپلود
- 0
- گالری
-
13
جسدی که900سال سالم ماند!!!
آشكار شدن آرامگاه شیخ صدوق و پدیدار شدن جسد او
آرامگاه شیخ صدوق، درگذر زمان به خاطر حمله مغولان و جنگهای خوارزمیان و تیموریان و همچنین به علت حوادث مختلف چندین مرتبه خراب و ویران شد و سالها در زیر تودههای خاك پنهان گردیده بود.
در حدود سال 1238 هجری قمری، سیل عظیمی آمد و تمام اراضی مزروعی و باغات اطراف شهرری را آب فرا گرفت و بعضی از مناطق را تخریب نمود كه در این حادثه، واقعه عجیبی نیز اتفاق افتاد و بعد از سالیانی طولانی قبر مطهر شیخ صدوق منكشف شده و بدن شریف وی تازه و معطر و كاملا سالم و بدون هیچگونه تغییر و عیب و نقصی هویدا گردید كه تفصیل این واقعه را بسیاری از بزرگان در كتب خود، مانند:
خوانساری در كتاب روضات، تنكابنی در كتاب قصص العلمأ، مامقانی در كتاب تنقیح المقال، خراسانی در كتاب منتخب التواریخ، قمی در كتاب فوائد الرضویه و رازی در كتاب اختران فروزان ری و همچنین در مقدمه كتب مرحوم صدوق، از جمله كتاب كمال الدین صدوق و مقدمه كتاب خصال صدوق نقل نمودهاند.
وقتی كه برای بازرسی و جستجو به آنجا وارد شدند، جسدی را مشاهده كردند كه تمام اعضاء بدن آن سالم و تازه به نظر میرسید و هیچگونه عیب و نقصی در آن دیده نمیشد، و با صورتی نیكو آرمیده بود!
اما شرح واقعه چنین است:
باغ مستوفی در اطراف شهرری، یكی از باغاتی بود كه در آنجا زراعت میكردند. اتفاقا سیل عظیمی آمد و تمامی اراضی مزروعی را آب فراگرفت و بسیاری از مكانها را تخریب نمود.
بر اثر آب باران، حفره و شكافی عمیق، در باغ مستوفی نیز پدید آمد. هنگامی كه به اصلاح و مرمت این قسمت مشغول بودند، سردابی ظاهر شد كه آب قسمتی از آن را تخریب كرده بود.
وقتی كه برای بازرسی و جستجو به آنجا وارد شدند، جسدی را مشاهده كردند كه تمام اعضأ بدن آن سالم و تازه به نظر میرسید و هیچگونه عیب و نقصی در آن دیده نمیشد، و با صورتی نیكو آرمیده بود! و هنوز اثر خضاب كردن بر ناخنهایش مشهود بود! و ناخنهای یك دست را گرفته و ناخن دست دیگر را نگرفته بود و محاسن شریفش روی سینهاش ریخته بود و بدن چنان سالم و تازه بود كه چنین به نظر میآمد تازه از حمام بیرون آمده است و فقط رشتههای نخ پوسیده كفن كه از هم گسسته شده بود در اطراف جسد بر روی خاك ریخته بود!
این خبر در شهرری و تهران، به سرعت دهان به دهان گشت؛ و مردم فورا به سلطان وقت اطلاع دادند. به دستور سلطان، سریعا گروهی از علمأ و افراد سرشناس و صاحب نفوذ، كه در بین ایشان مرحوم حاج آقا محمد آل آقا كرمانشاهی و مرحوم میرزا ابوالحسن جلوه، حكیم گرانمایه آن روزگار و مرحوم آیة الله ملا محمد رستم آبادی و مرحوم علامه سید محمود مرعشی نجفی حضور داشتند؛ انتخاب و برای بررسی وضعیت در منطقه حضور پیدا كردند و وارد سرداب شدند و پس از تایید اصل قضیه، برای شناسایی جسد، شروع به تفحص و جستجو نمودند.
با تفحص و بررسیهای انجام شده در سرداب، متوجه لوح و سنگ قبری میشوند كه بر روی آن چنین نوشته شده است:
هذا المرقد العالم الكامل المحدث، ثقة الامحدثین، صدوق الطایفه، ابوجعفر محمد بن علی بن حسین بن موسی بن بابویه قمی.
پس از بررسیهای كامل و پیدا شدن این سنگ نبشته و تایید علمأ و امینان مردم، در صحت و شناسایی جسد مطهر شیخ صدوق، جای هیچگونه تردیدی باقی نماند؛ و لذا دستور دادند، سرداب را بازسازی كنند و در آن را بستند و حفره پدید آمده را نیز مرمت كردند و بنایی مناسب بر آن ساختند و به بهترین وجه تزیین و آیینه كاری نمودند.
مرحوم آیة الله مرعشی نجفی كلامی را نیز در ادامه بیان میدارند كه:
مرحوم پدرم، علامه سید محمد مرعشی نجفی میفرمودند:
من دست آن بزرگوار را بوسیدم و دیدم كه تقریبا پس از نهصد سال كه از مرگ و دفن شیخ صدوق میگذرد، دست ایشان، بسیار نرم و لطیف بود.
آری این چنین است سرانجام عاشقان و دلدادگان کوی حضرت دوست که مس وجود خود را با کیمیای محبت او به طلا مبدل ساختند.
منبع:مقدمه كتاب من لا یحضره الفقیه و کتاب روضات الجنات خوانساری
[SIGPIC][/SIGPIC]
اللهم انی اسئلک بحق روح ولیک
علی بن ابی طالب
الذی مااشرک بالله طرفه عین ابدا
ان تعجل فرج ولیک القائم المهدی
--------------------------------------
همه نام بسیج در گمنامی است و عزت او در مظلومیت او و افتخار او حضور در صحنه های حساس در روز های حادثه.... بسیجی دلگیر نباش ،تو خار چشم دشمنی....
-
تشکرها 3
-
۱۳۸۷/۱۱/۲۵, ۱۶:۱۱ #2
آیا مسلمان فوت شده ای را می شناسید که بدنش بعد از سالها سالم مانده باشد؟
از مسلمانان چه کسانی را می شناسید که سالها پس از فوت جسدشان سالم باقی مانده باشد ؟
-
تشکر
-
۱۳۸۷/۱۱/۲۵, ۱۶:۱۶ #3
جسد سالمي از 1300 سال قبل به دست آمد
در روزنامه كيهان پنجشنبه 3 مرداد 1353 شماره 9319 قضيه عجيبي ذكر شده كه عين مطالب آن اينجا درج ميگردد: در حفاري كه چند سارق ناشناس در يزد كردند، جسد سالمي از 1300 سال قبل به دست آمد.جسد متعلق به «بيبي حيات» يكي از زنان نامدار صدراسلام است.
قبر «بيبي حيات» كه در روستاي فهرج يزد قرار دارد چند روز پيش به وسيله چند سارق ناشناس حفر شد و جسد «بيبي حيات» كه از 1300 سال پيش تا كنون سالم مانده است، از زير خاك بيرون آمد. بنابه تأييد مقامات مسئول يزد، جسد بيبي حيات يكي از زنان نامدار صدراسلاممتلاشي نشده و اسكلت، ابروها و موهاي سر جسد، كاملاً سالم مانده است.
امروز در يزد اعلام شد كه مقامات اداره فرهنگ و هنر، اداره اوقاف و ژاندارمري يزد، سرگرم مطالعه چگونگي نبش قبر «بيبي حيات» و علل سالم ماندن جسد هستند. از طرف ژاندارمري يزيد نيز، كتبا درخواست رسيدگي شد و در محل، خادم زيارتگاه شهدا مورد بازجويي قرار گرفته است.
مشروطه، كارشناس اداره فرهنگ و هنر يزد، ضمن تأييد سالم بودن جسد و تعلق آن به «بيبي حيات» گفت: كساني كه شبانه قبر «بيبي حيات» را براي يافتن اشياء عتيقه، حفاري كردند، ابتدا دو نقطه زيارتگاه شهدا را خاكبرداري كردهاند و چون چيزي نيافتهاند، به نبش قبر «بيبي حيات» دست زدهاند. با اين حال، هنوز روشن نيست اشياء عتيقهاي از داخل قبر به سرقت رفته است يا نه.
وي افزود: بزودي براي پوشاندن قبر «بيبي حيات» كه زيارتگاه روستائيان فهرج است، اقدام خواهد شد.
-
تشکر
-
۱۳۸۷/۱۱/۲۵, ۱۶:۲۷ #4
آشكار شدن آرامگاه شیخ صدوق و پدیدار شدن جسد او
آرامگاه شیخ صدوق، درگذر زمان به خاطر حمله مغولان و جنگهای خوارزمیان و تیموریان و همچنین به علت حوادث مختلف چندین مرتبه خراب و ویران شد و سالها در زیر تودههای خاك پنهان گردیده بود.
در حدود سال 1238 هجری قمری، سیل عظیمی آمد و تمام اراضی مزروعی و باغات اطراف شهرری را آب فرا گرفت و بعضی از مناطق را تخریب نمود كه در این حادثه، واقعه عجیبی نیز اتفاق افتاد و بعد از سالیانی طولانی قبر مطهر شیخ صدوق منكشف شده و بدن شریف وی تازه و معطر و كاملا سالم و بدون هیچگونه تغییر و عیب و نقصی هویدا گردید كه تفصیل این واقعه را بسیاری از بزرگان در كتب خود، مانند:
خوانساری در كتاب روضات، تنكابنی در كتاب قصص العلمأ، مامقانی در كتاب تنقیح المقال، خراسانی در كتاب منتخب التواریخ، قمی در كتاب فوائد الرضویه و رازی در كتاب اختران فروزان ری و همچنین در مقدمه كتب مرحوم صدوق، از جمله كتاب كمال الدین صدوق و مقدمه كتاب خصال صدوق نقل نمودهاند.
اما شرح واقعه چنین است:
باغ مستوفی در اطراف شهرری، یكی از باغاتی بود كه در آنجا زراعت میكردند. اتفاقا سیل عظیمی آمد و تمامی اراضی مزروعی را آب فراگرفت و بسیاری از مكانها را تخریب نمود.
بر اثر آب باران، حفره و شكافی عمیق، در باغ مستوفی نیز پدید آمد. هنگامی كه به اصلاح و مرمت این قسمت مشغول بودند، سردابی ظاهر شد كه آب قسمتی از آن را تخریب كرده بود.
وقتی كه برای بازرسی و جستجو به آنجا وارد شدند، جسدی را مشاهده كردند كه تمام اعضأ بدن آن سالم و تازه به نظر میرسید و هیچگونه عیب و نقصی در آن دیده نمیشد، و با صورتی نیكو آرمیده بود! و هنوز اثر خضاب كردن بر ناخنهایش مشهود بود! و ناخنهای یك دست را گرفته و ناخن دست دیگر را نگرفته بود و محاسن شریفش روی سینهاش ریخته بود و بدن چنان سالم و تازه بود كه چنین به نظر میآمد تازه از حمام بیرون آمده است و فقط رشتههای نخ پوسیده كفن كه از هم گسسته شده بود در اطراف جسد بر روی خاك ریخته بود!
این خبر در شهرری و تهران، به سرعت دهان به دهان گشت؛ و مردم فورا به سلطان وقت اطلاع دادند. به دستور سلطان، سریعا گروهی از علمأ و افراد سرشناس و صاحب نفوذ، كه در بین ایشان مرحوم حاج آقا محمد آل آقا كرمانشاهی و مرحوم میرزا ابوالحسن جلوه، حكیم گرانمایه آن روزگار و مرحوم آیة الله ملا محمد رستم آبادی و مرحوم علامه سید محمود مرعشی نجفی حضور داشتند؛ انتخاب و برای بررسی وضعیت در منطقه حضور پیدا كردند و وارد سرداب شدند و پس از تایید اصل قضیه، برای شناسایی جسد، شروع به تفحص و جستجو نمودند.
با تفحص و بررسیهای انجام شده در سرداب، متوجه لوح و سنگ قبری میشوند كه بر روی آن چنین نوشته شده است:
هذا المرقد العالم الكامل المحدث، ثقة الامحدثین، صدوق الطایفه، ابوجعفر محمد بن علی بن حسین بن موسی بن بابویه قمی.
پس از بررسیهای كامل و پیدا شدن این سنگ نبشته و تایید علمأ و امینان مردم، در صحت و شناسایی جسد مطهر شیخ صدوق، جای هیچگونه تردیدی باقی نماند؛ و لذا دستور دادند، سرداب را بازسازی كنند و در آن را بستند و حفره پدید آمده را نیز مرمت كردند و بنایی مناسب بر آن ساختند و به بهترین وجه تزیین و آیینه كاری نمودند.
مرحوم آیة الله مرعشی نجفی كلامی را نیز در ادامه بیان میدارند كه:
مرحوم پدرم، علامه سید محمد مرعشی نجفی میفرمودند:
من دست آن بزرگوار را بوسیدم و دیدم كه تقریبا پس از نهصد سال كه از مرگ و دفن شیخ صدوق میگذرد، دست ایشان، بسیار نرم و لطیف بود.
آری این چنین است سرانجام عاشقان و دلدادگان کوی حضرت دوست که مس وجود خود را با کیمیای محبت او به طلا مبدل ساختند.
ویرایش توسط mel64 : ۱۳۸۷/۱۱/۲۵ در ساعت ۱۶:۳۸
-
تشکر
-
۱۳۸۷/۱۱/۲۵, ۱۶:۵۰ #5
شهيد محمدرضا شفيعي
چهارده ساله بود که عزم جبهه کرد، ولي چون سنّشکم بود قبولش نمي کردند. بالأخره يک روز خودش شناسنامه اش را يکسال بزرگتر کرد و بهآرزويش رسيد.
بعدها خانواده فهمیدند که محمد رضا را اسير کرده اند. يازده روز در اسارتزنده بوده و در نهايت به خاطر جراحتش زير شکنجه ي بعثي ها به شهادت رسيده و همانجادر کربلا دفنش کرده اند.
به نقل دوستانش وقتي او را اسير مي کنند، مي گويند کهبه امام توهين کن و او با همان حال زخمي مي گويد: مرگ بر صدام. آنها نيز با لگد بهدهان او مي کوبند و دندانش مي شکند.
وقتي بعد از شانزدهسال جنازه ي محمد رضا را سالم از خاک در آورده بودند صدام گفته بود اين جنازه نبايدبه اين شکل به ايران برود. پيکر پاک محمد رضا را سه ماه در آفتاب گذاشتند تاشناسايي نشود، ولي جسد سالم مانده بود. حتي روي جسد پودر مخصوص تخريب جسد ريختندکه خاصيتش اين بود که استخوان هاي جسد هم از بين مي رفت ولي باز هم جسد سالم ماندهبود. وقتي گروه تفحص جنازه ي محمد رضا را دريافت مي کردند سرهنگ عراقي که در آنجاحضور داشته گريه مي کرده و گفته: ما چه افرادي را کشتيم!
مادر شهيد می گوید موقع دفن محمد رضا، حاج حسين کاجي به من گفت: « شما مي دانيد چرا بدن اوسالم است؟» گفتم:«از بس ايشان خوب و با خدا بود. »
ولي حاج حسين گفت: « راز سالم ماندن ايشان در چهار چيز است: هيچ وقت نماز شب ايشانترک نمي شد؛ مداومت بر غسل جمعه داشت؛ دائما با وضو بود و اينکه هر وقت زيارتعاشورا خوانده مي شد، ما با چفيه هايمان اشکمان را پاک مي کرديم ولي ايشان با دستاشکهايش را مي گرفت و به بدنش مي ماليد و جالب اينکه جمعه وقتي براي ما آب ميآوردند، ايشان آب را نميخورد و آن را براي غسل نگه مي داشت. »
شهيد در سال 81 در گلزار شهداي قم به خاک سپرده شد و من چند ماه پس از خاکسپاري آنبزرگوار از طريق خواهر يکي از دوستان آن شهيد با ايشان آشنا شدم.
وقتي ميگويمشهيد با تمام وجودم به اين عبارت ايمانقلبي دارم. ايشان در حقم برادري بزرگي کردند که هرگز فراموش نخواهمکرد.
تصویر شهید شفیعی پس از گذشت شانزدهسال از شهادتش:
-
۱۳۸۷/۱۱/۲۵, ۱۸:۰۴ #6
حر بن يزيد رياحي كسي بود كه بعد از 1000 سال بدنش سالم ماند.
داستان از اينجا شروع شد كه شاه عباس صفوي شنيده بود دستمالي رو روز عاشورا امام بر سر حر بسته
شاه عباس هم خواست به عنوان تبرك اين دستمال رو برداره.
به همين دليل دستور داد تا قبر وي را بشكافند.
بعد از اين كه قبر شكافته شد ديدند كه جسد كاملا سالم است.
دستمال را باز كردند و همان دم بود كه خون تازيه از سر حر جاري شد ، هر دستمالي اوردند فايده نداشت
مجبور شدند دوباره همان دستمال رو ببندن رو سرش.
شهوت فرماندهان روم و ريميبرد سرهاي ما را روي نيبشنو از ني چون حكايت ميكندشيعه را در خون روايت ميكند
شیعه یعنی هفتخطی درجنونشيعه طوفان میکند در کاف و نون
این سخن کوتاه کردم والسلامشیعه یعنی تیغ بیرون از نیام
-
تشکرها 2
اطلاعات موضوع
کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
اشتراک گذاری