-
۱۳۸۷/۰۸/۱۰, ۲۲:۱۹ #1
- تاریخ عضویت
مهر ۱۳۸۷
- نوشته
- 87
- مورد تشکر
- 323 پست
- حضور
- 4 ساعت 2 دقیقه
- دریافت
- 1
- آپلود
- 0
- گالری
-
1
دغدغههاى يك پايه چهارمى
نان و قلم
بدو... بدو... بدو... حالا بپر
حالا گازشو بگير كه ديره، داره غروب مىشه.
مواظب باش! بوق بزن بچه نپره جلوت.
يادت نره نون بخرى.
راستى اين پسره چى مىگفت؟ شور و نشاط طلبگى؟ توليد علم؟ آموزشِ پژوهشمحور؟...
رسيدى به پل. چند تا پا بزن جون بگيره. حواست باشه نونوايى رو رد نكنى.
اوناها اونم نونوايى.
اوه چقدر شلوغه!
چارهاى نيست بايد وايسى.
فراد رو بگو كه مهمون دارى. چى مىخواى بذارى جلوشون؟
عدس پلو؟
آره خوبه.
راستى عدس كيلويى چنده؟
ولش كن.
بحث امروز چى بود؟
«دعوا سر اين بود كه امر به چيزى، نهى از ضدش رو اقتضاء مىكنه يا نه؟
اول گفتن كه ضد دو جوره:
ضد عام
ضد خاص...»
ـ آقا برو جلو. برو جلوتر.
ضد عام چى بود؟
«ترك امر، كه عدميه، در مقابل فعل كه وجوديه.»
ضد خاص چى بود؟
«هر معاند وجودى رو بهش مىگن ضد خاص.»
ـ آقا برو جلو ديگه.
راستى قبض برق چرا اين دفعه اينقدر زياد اومده؟! هشت هزار تومن؟!
مگه دو تا لامپ و يك يخچال چقدر مصرف داره؟
ـ چند تا نون مىخواى؟
ـ دَ... دَه تا
راستى كنار عدس پلو مىخواى ماست بذارى يا تخم مرغ؟
ماست چقدر گرون شده؟! يه سطل فسقلى پونصد تومن.
به كى مىرسه؟
تخم مرغ صرفش بيشتره. جلو پدر زن، مادر زنت هم زياد كم نميارى.
حالا نونا رو جمع كن.
بدو... بدو... كه خيلى دير شد.
هنوز نه خريدى كردى، نه شام خوردى، نه درس خوندى، نه به حرفهاى زنت گوش دادى.
بيچاره اونم گير تو افتاده، نمىدونه چى كار كنه.
اول برو دكان على آقا ميوه بخر.
ـ خوب على آقا چقدر شد؟
ـ يك و نهصد و پنجا، شما يك و نهصد بده.
خوب اين هم خريد يك روزمون، دو تومن پَر.
بپر رو موتور كه دير شد. پا بزن... پا بزن...
خوب اينم كوچه. بپيچ تو.
ـ اوه حسين آقا! سلام.
ـ عليكم السلام و رحمة اللّه، چطورى آق مهدى؟
ـ خدا رو شكر. راستى امروز شهريه گرفتهام، حساب كتاب كنم، كرايه رو ميارم خدمتتون.
ـ حالا چه عجلهايه؟
ـ اختيار دارين، وظيفهاس.
ـ راستى امسال چى كار مىخواين بكنين؟ مىمونيد يا افتخار نمىدين...؟
ـ شما شرايط جديد رو بفرمائين، ما ببينيم مىتونيم خدمتتون بمونيم يا نه.
ـ بابا اين حرفا چيه. ما با شما اين حرفا رو نداريم.
ـ نه، بالاخره شما حقتونه، خونه تونه...
ـ راستش ما كه خجالت مىكشيم بگيم، ولى اگه بتونى ده تومن اضافه كنى، خوبه.
ـ ده تومن؟!
ـ آره ديگه. خودت كه اوضاع رو مىبينى.
ـ ... حالا فكرامو بكنم، بهتون خبر مىدم.
بىخيال حالا يه طور مىشه ديگه. خودتو جمع و جور كن، نفس بگير، برو تو خونه ...
از جواب سلامش معلومه كه پكره. حواست باشه كه حرفهاشو خوب گوش كنى. اون بيشتر از اينكه بخواد مشكلهاش رو حل كنى، احتياج داره حرفهاشو بزنه. ظرفيتت رو ببر بالا، تا مىتونى. نقطه عطف همه فشارها همين جاست. سخته ولى شدنيه...
اوه، سه ساعت طول كشيد! اما عيبى نداره بجاش آروم شد.
يه چيزى بخور بچسب به درس.
پا شو، پا شو، روى كتاب خوابت برده.
بلند شو چراغ رو خاموش كن بعد بخواب.
نوشتههاتو كه خوندم، دنبالت گشتم، پيدا كردمت و بهت گفتم: مگر فقط تو مشكل دارى؟ مگر علماى قديم بدون مشكل بودن كه ارادهشان دل سنگ رو آب مىكرد؟ مگر اين جور نيست كه تو سختىهاست كه طلبه ساخته مىشه؟ مگر نبايد با مشكلات كنار بيايى و صبر كنى؟ مگر...
و توگفتى: باشه من صبر مىكنم، سعى مىكنم، خيلى هم سعى مىكنم ولى به هر حال مشكلات كم نيست. فكر نمىكنى زمانه هم عوض شده؟
... خيلى با هم حرف زديم راجع به همين نان و قلم. گفتيم و شنيديم، باز هم مىگوئيم و مىشنويم...
-
تشکر
اطلاعات موضوع
کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
موضوعات مشابه
-
"صلى عليك مليك السماء" - ملاباسم کربلایی
توسط Si14 در انجمن کلیپ صوتیپاسخ: 0آخرين نوشته: ۱۳۹۱/۰۵/۲۱, ۱۲:۴۰ -
چرا به امام زمان (عج) شريك القرآن ميگوئيم
توسط raze_shab در انجمن مهدویت و امام زمان در قرآنپاسخ: 4آخرين نوشته: ۱۳۹۰/۰۴/۲۳, ۱۸:۱۶ -
جمع بندی آيا بشر مى تواند از راه تكنيك جديد به سعادت برسد؟
توسط shamime_yas در انجمن سایر مباحث اعتقادی در قرآنپاسخ: 1آخرين نوشته: ۱۳۹۰/۰۳/۱۹, ۰۰:۳۲ -
ازخودگذشتگي يك روحاني براي نجات دختر جوان از چنگال اراذل و اوباش + عكس
توسط گل نرگس در انجمن اخبار قرآنیپاسخ: 0آخرين نوشته: ۱۳۹۰/۰۳/۱۷, ۱۴:۰۹ -
روايت رويترز و نيوزويك ازجنگ تحميلي:حضوربسيجي ها مايه كابوس رژيم عراق
توسط خالد اسلامبولی در انجمن ولایت و پایداریپاسخ: 0آخرين نوشته: ۱۳۸۸/۰۹/۱۶, ۲۲:۵۱
اشتراک گذاری