صفحه 1 از 2 12 آخرین
جهت مشاهده مطالب کارشناسان و کاربران در این موضوع کلیک کنید   

موضوع: چکیده ای از مثنوی شیعه(مرحوم آغاسی)

  1. #1

    تاریخ عضویت
    جنسیت مهر ۱۳۸۷
    نوشته
    3,708
    مورد تشکر
    5,614 پست
    حضور
    15 روز 12 ساعت 48 دقیقه
    دریافت
    8
    آپلود
    0
    گالری
    2

    چکیده ای از مثنوی شیعه(مرحوم آغاسی)




    چند بیت از مثنوی بلندبالای شیعه
    ساقي امشب باده از بالا بريز
    باده از خم خانه مولا بريز

    باده اي بي رنگ و آتش گون بده
    زان که دوشم داده اي افزون بده

    اي انيس خلوت شبهاي من
    مي چکد نام تو از لب هاي من

    محو کن در باده ات جام مرا
    کربلايي کن سرانجام مرا

    يا علي درويش و صوفي نيستم
    فاش ميگويم که کوفي نيستم

    ياعلي لعل عقيقي جز تو نيست
    هيچ درويشي حقيقي جز تو نيست

    لنگ لنگان طريقت را ببين
    مردم دور از حقيقت را ببين

    مست ميناي ولايت نيستم
    سرخوش از شهد ولايت نيستم

    خيل درويشان دکان آراستند
    کام خود را تحت نامت خواستند

    خلق را در اشتباه انداختند
    يوسف ما را به چاه انداختند

    کيستند اينان رفيق نيمه راه
    وقت جانبازي به کنج خانقاه

    فصل جنگ آمد تماشاگر شدند
    صلح آمد لاله پرپر شدند

    دل به کشکول و تبرزين بسته اند
    بهر قتلت تيغ زرين بسته اند

    موج ها از بس تلاطم کرده اند
    راه اقيانوس را گم کرده اند

    يا علي بار دگر اعجاز کن
    مشتهاي کوفيان را باز کن

    باز کن چشمان نازآلوده
    را بنگر اين چشم نياز آلوده را

    باز گو شعب ابي طالب کجاست
    آن بيابان عطش غالب کجاست

    تا ز جور پيروان بوالحکم
    سنگ طاقت را ببندم بر شکم

    تشنگي در ساغرم لب ريز شد
    زخم تنهايي فساد انگيز شد

    آتشي افکند بر جان و تنم
    کين چنين بر آب و آتش مي زنم

    تاول ناسور را مرحم کجاست
    مرحم زخم بني آدم کجاست

    مرحم ما جز تولاي تو نيست
    يوسفي اما زليخاي تو کيست

    شاهد اقبال در آغوش کيست؟
    کيسه نان و رطب بر دوش کيست؟

    کيست آن کس کز علي يادي کند
    بر يتيمان من امدادي کند

    دست گيرد کودکان شهر را
    گرم سازد خانه هاي سرد را

    اي جوانمردان جوان مردي چه شد
    ؟
    شيوه رندي و شبگردي چه شد؟

    شيعگي تنها نماز و روزه نيست
    آب تنها در ميان کوزه نيست

    کوزه را پر کن ز آب معرفت
    تا در او جوشد شراب معرفت

    حرف حق را ازمحقق گوش کن
    وز لب قرآن ناطق گوش کن

    گوش کن آواز راز شاه را
    صوت اوصيکم بتقو الله را

    بعد از او بشنو و نظم امرکم
    تا شوي آگاه بر اسرار خم

    خم تو را سر شار مستي مي کند
    بي نياز از هر چه هستي مي کند

    هر چه هستي جان مولا مرد باش
    گر قلندر نيستي شبگرد باش

    اي خروس بي محل آواز کن
    چشم خود بر بند و بالي بازکن

    شد زمين لبريز مسکين و يتيم
    ما گرفتار کدامين هيبتيم

    با يتيمان چاره لا تقهر بود
    پاسخ سايل و لا تنهر بود

    دست بردار از تکبر وز خطا
    شيعه يعني جود و انفاق و عطا

    باده ی مما رزقناهم بنوش
    ينفقون نوش و در انفاق کوش

    هم بنوش و هم بنوشان زين سبو
    لن تنالوا البرحتي تنفقوا

    يا علي امروز تنها مانده ايم
    در هجوم اهرمن ها مانده ايم

    يا علي شام غريبان را ببين
    مردم سر در گريبان را ببين

    گردش گردونه را بر هم بزن
    زخم هاي کهنه را مرحم بزن

    مشکها در راه سنگين مي روند
    اشک ها از ديده رنگين مي روند

    مشکهاي خسته را بر دوش گير
    اشکها را گرم در آغوش گير

    حيدرا يک جلوه محتاج توام
    دار برپا کن که حلاج توام

    جلوه اي کن تا که موسايي کنم
    يا به رقص آيم مسيحايي کنم

    يک دوگام از خويشتن بيرون زنم
    گام ديگر بر سر گردون زنم

    گام بردارم ولي با ياد تو
    سر نهم بر دامن اولاد تو

    شيعه يعني شرح منظوم طلب
    از حجاز و کوفه تا شام وحلب

    شيعه يعني يک بيابان بي کسي
    غربت صد ساله بي دلواپسي

    شيعه يعني صد بيابان جستجو
    شيعه يعني هجرت از من تا به او

    شيعه يعني دست بيعت با غدير
    بار ش ابر کرامت بر کوير

    شيعه يعني عدل و احسان و وقار
    شيعه يعني انحناي ذوالفقار

    از عدالت گر تو مي خواهي دليل
    ياد کن از آتش و دست عقيل

    جان مولا حرف حق را گوش کن
    شمع بيت المال را خاموش کن

    اين تجمل ها که بر خوان شماست
    زنگ مرگ و قاتل جان شماست

    مي سزد کز خشم حق پروا کنيم
    در مسير چشم حق پر وا کنيم

    اين دو روز عمر مولايي شويم
    مرغ اما مرغ دريايي شويم

    شيعه يعني قسمت يک کاسه شير
    بين نان خشک خود با يک اسير

    چيست حاصل زين همه سير و سلوک
    تاب وتاول چهره وچين وچروک

    سالها صورت ز صورت باختيم
    تا ز صورت ها کدورت يافتيم

    يک نظر بر قامتي رعنا نبود
    يک رسوخ از لفظ بر معنا نبود

    گر چه قرآن را مرتب خوانده ايم
    از قلم نقش مرکب خوانده ايم

    سوره ها خوانديم بي وقف و سکون
    کس نشد واقف به سر يسطرون

    سر حق مستور مانده در کتاب
    عالمان علم صورت در حجاب

    اي برادر عالمان بي عمل
    همچو زنبورند لاکن بي عسل

    علمها مصروف هيچ و پوچ شد
    جان من برخيز وقت کوچ شد

    از نفوذ نفس خود امداد گير
    سير معني را ز مجنون ياد گير

    اي خوش آن جهلي که ليلايي شويم
    هر نفس لا گوي الايي شويم

    تا به کي در لفظ ماني همچو من
    سير معني کن چو هفتادو دو تن

    همچو يحيي گر نهي سر در طبق
    مي شود عريان به چشمت سّر حق

    همچو يحيي گر نهي سر در طبق
    مي شود عريان به چشمت سّر حق

    شيعه يعني عشق بازي با خدا
    يک نيستان تک نوازي با خدا

    شيعه يعني هفت خطي درجنون
    شيعه طوفان ميکند در کاف ونون

    شيعه يعني تندر آتش فروز
    شيعه يعني زاهد شب شير روز

    شيعه يعني شير يعني شيرمرد
    شيعه يعني تيغ عريان در نبرد

    شيعه يعني تيغ، تيغ مو شکاف
    شيعه يعني ذوالفقار بي غلاف

    شيعه يعني سابقون السابقون
    شيعه يعني يک تپش عصيان و خون

    شيعه بايد آب ها را گل کند
    خط سوم را به خون کامل کند

    خط سوم خط سرخ اولياست
    کربلا بارز ترين منظور ماست

    شيعه يعني بازتاب آسمان
    بر سر ني جلوه رنگين کمان

    از لب ني بشنوم صوت تو را
    صوت اني لا اري الموت تو را

    يا حسين زلفت رها در باد شد
    وز شميمش کربلا ايجاد شد

    صبر کن ني از نفس افتاده است
    ناله بر دوش جرس افتاده است

    کاروان بي مير و بي پشت و پناه
    در غل و زنجير مي افتد به راه

    مي رود منزل به منزل در کوير
    تا بگويد سرّ بيعت با غدير

    شيعه يعني انتزاج نار و نور
    شيعه يعني راس خونين در تنور

    شيعه يعني هفت وادي اظطراب
    شيعه يعني تشنگي در شط آب

    مادر موسي که خود اهل ولاست
    جرعه نوش از باده جام بلاست

    در تب پژواک بانگ الرحيل
    مي نهد فرزند بر دامان نيل

    نيل هم خود شيعه مولاي ماست
    اکمل اوييم و او اولاي ماست

    شيعه يعني تيغ بيرون از نيام
    اين سخن كوتاه كردم والسّلام




  2. #2

    تاریخ عضویت
    جنسیت مهر ۱۳۸۷
    نوشته
    3,708
    مورد تشکر
    5,614 پست
    حضور
    15 روز 12 ساعت 48 دقیقه
    دریافت
    8
    آپلود
    0
    گالری
    2



    شيعه يعني تيغ بيرون از نيام
    اين سخن كوتاه كردم والسّلام




  3. #3

    تاریخ عضویت
    جنسیت شهريور ۱۳۸۷
    نوشته
    418
    مورد تشکر
    697 پست
    حضور
    نامشخص
    دریافت
    0
    آپلود
    0
    گالری
    0



    ازذکر علـــی مدد گرفتیـــم
    آن چیز که می شود گرفتیم
    در بوته ی آزمایش عشــــق
    ازنمره ی بیست صدگرفتیم
    محکوم به حبس عشق گشتیم حکــــم ازلـــی ابد گرفتیـــم
    دیدیــم که رایت علی سبز
    معجــون هدایت علی سبز
    در چمــــبر آسمــــــان آبی
    خورشیــد ولایت علی سبز
    از باده ی حق سیاه مستیم
    اما ز حمــــایت علـــی سبز
    شیــرین شکایت علــــی زرد
    فرهــاد حکــایت علـــی سبز
    دستان شهــــادت علی سرخ
    لبخنــــد رضایت علـــــی سبز
    در نامــــه ی ما سیـــاه رویان
    امضــــای عنایت علـــی سبز



    یا علی در بند دنیا نیستیم
    بنده ی لبخند دنیا نیستیم
    بنده ی آنم که لطفش دائـــم است
    با من وبی من به ذاتش قائم است
    دائـــم الوصلیـــــم اما بی خبــــــر
    درپی اصلیــــم اما بی خبـــــــــر
    گفت پیغمبر که ادخال سرور فی قلــوب المؤمنین اما بنور
    نـــور یعنی انتشـــار روشنی تا بســاط ظلم را بر هم زنی
    هر که از سر سرور آگاه شد عشقبــــازان را چراغ راه شد

    ویرایش توسط سپیدارسبز : ۱۳۸۷/۰۸/۱۳ در ساعت ۰۶:۴۹


  4. #4

    تاریخ عضویت
    جنسیت شهريور ۱۳۸۷
    نوشته
    813
    مورد تشکر
    2,274 پست
    حضور
    1 روز 37 دقیقه
    دریافت
    165
    آپلود
    14
    گالری
    6



    بسمه تعالي

    خبر آمد خبري در راه است
    سرخوش آن دل كه از آن آگاه است
    شايد اين جمعه بيايد ، شايد
    پرده از چهره گشايد ، شايد
    دست افشان ، پاي كوبان مي روم
    بر در سلطان خوبان مي روم
    مي روم بار دگر مستم كند
    بي پر و بي پا و بي دستم كند
    مي روم كز خويشتن بيرون شوم
    پرده ي ليلا رخي مجنون شوم
    هر كه نشناسد امام خویش را
    بر كه بسپارد زمان خویش را
    با همه‎ی لحن خوش آوایی‎ام
    در به در کوچه تنهایی‎ام
    ای دو سه تا کوچه ز ما دورتر
    نغمه‎ی تو از همه پر شورتر
    کاش که این فاصله را کم کنی
    محنت این قافله را کم کنی
    کاش که همسایه‎ی ما می‎شدی
    مایه‎ی آسایه‎ی ما می‎شدی
    هر که به دیدار تو نایل شود
    یک شبه حلاّل مسائل شود
    دوش مرا حال خوشی دست داد
    سینه ما را عطشی دست داد
    نام تو بردم لبم آتش گرفت
    شعله به دامان سیاوش گرفت
    نام تو آرامه‎ی جان من است
    نامه‎ی تو خط امان من است
    ای نگهت خاستگه آفتاب
    بر من ظلمت ‎زده یک شب بتاب
    پرده برانداز ز چشم تَرم
    تا بتوانم به رخت بنگرم
    ای نفست یار و مدد کار ما
    کـی و کجا وعده‎ی دیدار ما
    دل مستمندم ای جان به لبت نیاز دارد
    به هوای دیدن تو هوس حجاز دارد
    به مكه آمدم ای عشق تا تو را بینم
    تویی كه نقطه‎ی عطفی به اوج آیینم
    كدام گوشه مشعر، كدام كنج منا
    ز شوق وصل تو در انتظار بنشینم
    ای زلیخا دست از دامان یوسف باز كش
    تا صبا پیراهنش را سوی كنعان آورد
    ببوسم خاك پاك جمكران را
    تـجلی‎خـانه پیغمبران را
    خبر آمد خبري در راه است
    سرخوش آن دل كه از آن آگاه است
    شايد اين جمعه بيايد ، شايد
    پرده از چهره گشايد ، شايد













  5. تشکرها 2


  6. #5

    تاریخ عضویت
    جنسیت شهريور ۱۳۸۷
    نوشته
    937
    مورد تشکر
    1,691 پست
    حضور
    1 ساعت 48 دقیقه
    دریافت
    2
    آپلود
    0
    گالری
    0



    گفت خداوند جهان آفرین
    بنده ی من لا تطع الکافرین

    قوم به حج رفته بالانشین
    لکه ی ننگ اید به دامان دین

    پشت به آداب خدا کرده اید
    این چه دکانی است که وا کرده اید

    دین که متاع سر بازار نیست
    سیم و زر و درهم و دینار نیست

    دین را با دنیا تبیین کنید ؟
    این چه مزاحی است که با دین کنید

    رشوه مگر ناقض آیات نیست
    نفی احادیث و روایات نیست

    در نظر صائب اهل یقین
    عین خلاف آمد نفس است دین

    نفس اگر میل حکومت کند
    حتی با عقل خصومت کند

    دین ز کف عقل برون می شود
    فرق علی غرقه به خون می شود

    های ی ی ی مگر صاحب دین مرده است؟
    حافظ قرآن مبین مرده است؟

    می رسد از راه سواری عرب
    صاحب آزاده ی تیغ دو لب

    میرسد از راه سواری غریب
    نصر من الله و فتح قریب

    صاعقه بر گرده ی طوفان سوار
    بر کف او شعشعه ی ذوالفقار


    ویرایش توسط ceramic : ۱۳۸۷/۰۸/۱۳ در ساعت ۱۲:۴۱


  7. #6

    تاریخ عضویت
    جنسیت شهريور ۱۳۸۷
    نوشته
    641
    مورد تشکر
    3,862 پست
    حضور
    14 ساعت 4 دقیقه
    دریافت
    84
    آپلود
    9
    گالری
    66



    چکیده ای از مثنوی شیعه(مرحوم آغاسی)

    چند بيت كم تر معروف مرحوم آغاسي :

    آينه در آينه تكثير شد
    آينه غمگير و جهانگير شد
    فاطمه خود كيست؟ نمود علي
    كيست علي؟ فاطمه ي منجلي

    فاطمه زن بود (و هم) نور بود
    جلوه ي حق بود كه مستور بود

    الحمد لله الذي جعلنا من المتمسّكين بولاية اميرالمومنين
    زياده عرضي نيست.
    التماس دعا
    طارق

    ویرایش توسط طارق : ۱۳۸۷/۰۸/۱۳ در ساعت ۱۵:۰۰
    اي حيوان ناطق بدان:
    برباد فنا تا ندهي گرد خودي را
    هرگز نتوان ديد جمال احدي را
    و بدان فرودگاه شيطان خودبيني و تكبر است براي همين است كه شيطان به عزّت خدا قسم خورد همه را اغوا كند جز مخلَصين را و ويژگي انسان با اخلاص آن است كه آنقدر محو جمال و جلال خداست كه نه در فكر و نه در عمل هيچ توجهي به خويش ندارد.
    رابطه ي عكس ميان توجّه به خدا و تكبر بسيار مهم است در مسير سعادت انسان.

    [SIGPIC][/SIGPIC]


  8. #7

    تاریخ عضویت
    جنسیت شهريور ۱۳۸۷
    نوشته
    1,007
    مورد تشکر
    3,000 پست
    حضور
    17 ساعت 3 دقیقه
    دریافت
    12
    آپلود
    0
    گالری
    0



    سلام
    خوبید انشاالله.
    شعر تو ن عالی بود و خیلی جالب.
    ولی یک سوال: چرا شعر تون رو نیمه کاره نوشتید
    مثلا:
    قبل از :شاهد اقبال در آغوش کيست؟
    کيسه نان و رطب بر دوش کيست؟

    می گه:
    چیست درویشی بجز خالی شدن
    بی خود از خود گشن عالی شدن
    موج ورزیدن به بحر کائنات
    تشنه ماندن بر لب اب فرات
    گر تو درویشی کمی اندیشه کن
    سیره ی ال علی را پیشه کن
    بعد ادامه رو می گه
    خیلی جالب بود.
    تشکر
    یا علی مدد.


  9. #8

    تاریخ عضویت
    جنسیت مهر ۱۳۸۷
    نوشته
    3,708
    مورد تشکر
    5,614 پست
    حضور
    15 روز 12 ساعت 48 دقیقه
    دریافت
    8
    آپلود
    0
    گالری
    2



    از ذکر علی مدد گرفتیم
    آن چیز که می شود گرفتیم

    در بوتۀ آزمایش عشق
    از نمرۀ بیست صد گرفتیم

    محکوم به حبس عشق گشتیم
    حکم ازلی ابد گرفتیم
    دیدیم که رایت علی سبز
    معجون هدایت علی سبز

    در چمبر آسمان آبی
    خورشید ولایت علی سبز

    از بادۀ حق سیاه مستیم
    اما ز حمایت علی سبز

    شیرین شکایت علی زرد
    فرهاد حکایت علی سبز

    دستار شهادت علی سرخ
    لبخند رضایت علی سبز

    بر نامۀ ما سیاه رویان
    امضای عنایت علی سبز
    ویرایش توسط شهید علی اصغر پازوکی : ۱۳۸۷/۰۸/۱۵ در ساعت ۲۱:۰۴

  10. تشکرها 2


  11. #9

    تاریخ عضویت
    جنسیت مهر ۱۳۸۷
    نوشته
    3,708
    مورد تشکر
    5,614 پست
    حضور
    15 روز 12 ساعت 48 دقیقه
    دریافت
    8
    آپلود
    0
    گالری
    2



    چند بیت از مرحوم آغاسی درباره رهبر انقلاب

    بنگـر رحمــــــــــاءُ بینهــم را تكـــرار تـب غـــدیـر خــــم را
    امروز علی غریب و تنهاست آماج هجوم اهرمن هاست
    او كیست؟گلی زباغ زهرا (س) پرورده درد و داغ زهرا (س)
    او نـور دل بسیجیــان اســت چون مادر خویش مهربان است
    مستــم ز تبســم نمـــازش لبخند چو غنچه، دل نوازش
    چشمانش بوی عشق دارد مستی ز سبوی عشق دارد
    چون فاطمه پشتوانه اوست تا هستم و هست دارمش دوست


  12. تشکرها 2


  13. #10

    تاریخ عضویت
    جنسیت مهر ۱۳۸۷
    نوشته
    3,708
    مورد تشکر
    5,614 پست
    حضور
    15 روز 12 ساعت 48 دقیقه
    دریافت
    8
    آپلود
    0
    گالری
    2



    خواهرانم حجاب تیغ شماست
    تیغ خود را ز کف میندازید
    شرف زن به حفظ عصمت اوست
    خویش را از شرف میندازید


    در خیابان چهره آرایش مکن
    از جوانان سلب آسایش مکن

    زلف خود از روسری بیرون مریز
    در مسیر چشم ها افسون مریز

    یاد کن از آتش روز معاد
    طره گیسو مده در دست باد

    خواهرم دیگر تو کوچک نیستی
    فاش تر گویم عروسک نیستی

    خواهرم ای دختر ایران زمین
    یک نظر اشک شهیدان را ببین

    خواهر من این لباس تنگ چیست
    پوشش چسبان رنگارنگ چیست

    خواهرم این قدر لجبازی نکن
    با اصول شرع لجبازی نکن

    در امور خویش سرگردان مشو
    نوعروس چشم نامردان مشو


    پدرم گفت پدر جان زن اگر زن باشد
    شیر در خانه و در کوچه و برزن باشد

    پدرم گفت که ای دخت نکو بنیادم
    زلف بر باد نده تا ندهی بر بادم

    هدف دشمن سنگ افکن پیشانی ماست
    کسب جمعیتش از زلف پریشانی ماست

    پدرم گفت گل از رنگ و لعابش پیداست
    و زن مومنه از طرز حجابش پیداست



صفحه 1 از 2 12 آخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

اشتراک گذاری

اشتراک گذاری

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
^

ورود

ورود