جهت مشاهده مطالب کارشناسان و کاربران در این موضوع کلیک کنید   

موضوع: تاریخچه مسجد جمکران

  1. #1

    تاریخ عضویت
    جنسیت شهريور ۱۳۸۷
    نوشته
    813
    مورد تشکر
    2,274 پست
    حضور
    1 روز 37 دقیقه
    دریافت
    165
    آپلود
    14
    گالری
    6

    تاریخچه مسجد جمکران




    بسم الله الرحمن الرحيم
    اللهم كن لولیک الحجة ابن الحسن صلواتک علیه و علی آبائه فی هذه الساعة و فی کلساعة ولیاً و حافظاً و قائداً و ناصراً و دلیلاً و عیناً حتی تسکنه ارضکطوعاً و تمتعه فیها طویلاً برحمتک یا ارحم الراحمین.



    السلام علي ربيع الانام و نضره الايام



    تاريخچه مسجد جمكران

    مسجدي در جمكران بسازيد
    وقتي در خانه اش آمدند خواب بود ، بيدارش كردند ، بيدار بيدار . از طرف امام زمان آمده بودند ، قرار بود ايراني ها هم صاحب مسجدي شوند كه مخصوص امام زمانشان باشد . اما هنوز هم كه داستان را از زبان حسن بن مثله مي خواني تازه است و دلنشين . داستاني حقيقي از شب هفدهم رمضان سال 393 قمري .

    بيدار بيدار
    حسن بن مثله جمكراني : نيمه شب گذشته بود . خواب بودم . گروهي در خانه آمدند و بيدارم كردند : بلند شو ، نزد امام برو . مرا آوردند همين جايي كه الان مسجد جمكران است . فرش زيبايي روي تختي كشيده بودند ، جواني حدودا سي ساله روي تخت ، بر بالش تكيه داده بود . پير مردي هم كنارش بود ، كتابي در دستش بود و براي جوان مي خواند . افراد ديگري هم بودند كه مشغول نماز بودند . فهميدم پير حضرت خضر است و آن جوان ، امام زمان ( عج ) است . امام به اسم صدايم كرد و گفت : « برو به حسن بن مسلم بگو ، تو چند سال است در اين زمين كار مي كني و ما كارت را خراب مي كنيم . پنج سال اينجا كشاورزي كردي و امسال دوباره شروع كردي . اجازه نداري در اين زمين كشاورزي كني ، بايد هر چه از اين زمين سود بردي ، برگرداني ، برگرداني تا در اين جا مسجد بسازند . » به او بگو : اين زمين شريفي است و خداي متعال آن را از ميان زمين هاي ديگر انتخاب كرده است ، تو آن را گرفته اي و به زمين خودت اضافه كرده اي . خدا دو پسر جوانت را گرفت و هنوز تنبيه نشده اي ! اگر اين كار را ترك نكني عذاب خدا از جايي سراغت مي آيد كه فكرش را هم نمي كني .
    به امام گفتم : مولاي من ! نشانه اي لازم دارم تا حرفم را قبول كنند . امام فرمودند : تو برو و مأموريتت را انجام بده . ما اين جا نشانه اي مي گذاريم تا گواه حرف تو باشد . پيش سيد ابوالحسن برو . به او بگو سود چند ساله ي زمين را از حسن مسلم بگيرد و پول را براي ساخت مسجد بدهد .
    ویرایش توسط شمس الظلام : ۱۳۹۵/۰۹/۲۸ در ساعت ۱۵:۱۲


  2. #2

    تاریخ عضویت
    جنسیت شهريور ۱۳۸۷
    نوشته
    813
    مورد تشکر
    2,274 پست
    حضور
    1 روز 37 دقیقه
    دریافت
    165
    آپلود
    14
    گالری
    6



    به نام خدا


    اعمال مسجد
    امام پس از آن گفت ، به مردم بگو با رغبت به اين جا بيايند و اين مسجد را گرامي نگه دارند . چهار ركعت نماز در اين جا بخوانند : دو ركعت نماز تحيت مسجد ، كه در هر ركعت يك بار سوره حمد و هفت بار سوره قل هو الله احد بخوانند و ذكر ركوع و سجده ها را هفت بار بگويند .
    دو ركعت هم نماز صاحب الزمان است . در هر ركعت در هنگام خواندن سوره حمد وقتي به آيه اياك نعبد و اياك نستعين رسيدند ، آن را صد بار بگويند و بعد سوره را تا آخر بخوانند . ذكر ركوع و سجده ها را هم هفت بار بگويند . نماز كه تمام شد لا اله الا الله و تسبيح حضرت زهرا ( س ) را بخوانند . بعد از آن به سجده روند و صد بار صلوات بفرستند بر پيامبر و اهل بيت . امام فرموند : هر كس دو ركعت نماز در اين جا بخواند هم چون نمازي است كه در خانه كعبه خوانده است .


  3. #3

    تاریخ عضویت
    جنسیت شهريور ۱۳۸۷
    نوشته
    813
    مورد تشکر
    2,274 پست
    حضور
    1 روز 37 دقیقه
    دریافت
    165
    آپلود
    14
    گالری
    6



    ترديد مكن

    در اين فكر بودم كه اين جا يك زمين خالي است چگونه بگويم مسجد صاحب الزمان است . امام اشاره كرد كه برو ! راهي نرفته بودم . امام صدايم زد و فرمود : بزي در گله جعفر كاشاني است . بز را بخر و اين جا بياور و قرباني كن و گوشتش را يه بيماراني كه مرض لاعلاج دارند بده ، همه شفا مي گيرند .
    به خانه برگشتم . تمام شب در فكر بودم . صبح تا نماز خواندم سراغ علي منذر رفتم . جريان ديشب را برايش گفتم و با هم به همان مكان ديشبي رفتيم . زنجيرهايي را ديديم كه حدود مسجد را مشخص كرده بودند . علي گفت اين ها همان نشانه اي است كه امام گفته است .
    همان طور كه امام گفته بود ، سوي خانه سيد ابوالحسن رضا در قم رفتيم . دم در خانه اش خادمش ايستاده بود . گفت : شما از جمكران آمده ايد ؟ تأييد كرديم . گفت : سيد از سحر منتظر است . سيد به من احترام زيادي گذاشت ، گفت : در خواب بودم كه شخصي به من گفت حسن بن مثله نامي از جمكران پيش تو مي آيد . هر چه مي گويد ، تصديق كن و به حرفش اعتماد كن . سخن او سخن ماست . حرفش را رد مكن . از موقعي كه بيدار شده ام تا الان منتظر تو بودم . جريان ديشب را برايش تعريف كردم . سيد دستور داد تا اسب ها را زين كردند و راه افتاديم . به نزديك روستاي جمكران كه رسيديم ،‌ گله ي جعفر كاشاني را ديديم . من ميان گله رفتم . بزي از پشت گوسفندان به سمتم مي آمد . جعفر قسم خورد كه اين بز در گله او نبوده است و تا حالا نديده امش . بز را به مسجد آورديم و ذبحش كرديم . هر بيماري كه از گوشت آن مي خورد ، با عنايت خداوند و حضرت بقيه الله ( عج ) شفا مي يافت. از حسن مسلم هم سود چند ساله زمين را گرفتيم و مسجد را با چوب و ديوار پوشانديم . سيد زنجير ها و ميخ ها را با خود به قم برد و در خانه خود گذاشت . هر بيمار و دردمندي كه خود را به آن زنجيرها مي ماليد ، خدا او را شفا مي داد . پس از فوت سيد ، زنجيرها ناپديد شد و ديگر كسي آن ها را نديد .


  4. #4

    تاریخ عضویت
    جنسیت شهريور ۱۳۸۷
    نوشته
    813
    مورد تشکر
    2,274 پست
    حضور
    1 روز 37 دقیقه
    دریافت
    165
    آپلود
    14
    گالری
    6



    به نام حضرت دوست

    خبر آمد خبري در راه است
    سرخوش آن دل كه از آن آگاه است
    شايد اين جمعه بيايد ، شايد
    پرده از چهره گشايد ، شايد
    دست افشان ، پاي كوبان مي روم
    بر در سلطان خوبان مي روم
    مي روم بار دگر مستم كند
    بي پر و بي پا و بي دستم كند
    مي روم كز خويشتن بيرون شوم
    پرده ي ليلا رخي مجنون شوم
    هر كه نشناسد امام خویش را
    بر كه بسپارد زمان خویش را
    با همه‎ی لحن خوش آوایی‎ام
    در به در کوچه تنهایی‎ام
    ای دو سه تا کوچه ز ما دورتر
    نغمه‎ی تو از همه پر شورتر
    کاش که این فاصله را کم کنی
    محنت این قافله را کم کنی
    کاش که همسایه‎ی ما می‎شدی
    مایه‎ی آسایه‎ی ما می‎شدی
    هر که به دیدار تو نایل شود
    یک شبه حلاّل مسائل شود
    دوش مرا حال خوشی دست داد
    سینه ما را عطشی دست داد
    نام تو بردم لبم آتش گرفت
    شعله به دامان سیاوش گرفت
    نام تو آرامه‎ی جان من است
    نامه‎ی تو خط امان من است
    ای نگهت خاستگه آفتاب
    بر من ظلمت ‎زده یک شب بتاب
    پرده برانداز ز چشم تَرم
    تا بتوانم به رخت بنگرم
    ای نفست یار و مدد کار ما
    کـی و کجا وعده‎ی دیدار ما
    دل مستمندم ای جان به لبت نیاز دارد
    به هوای دیدن تو هوس حجاز دارد
    به مكه آمدم ای عشق تا تو را بینم
    تویی كه نقطه‎ی عطفی به اوج آیینم
    كدام گوشه مشعر، كدام كنج منا
    ز شوق وصل تو در انتظار بنشینم
    ای زلیخا دست از دامان یوسف باز كش
    تا صبا پیراهنش را سوی كنعان آورد
    ببوسم خاك پاك جمكران را
    تـجلی‎خـانه پیغمبران را
    خبر آمد خبري در راه است
    سرخوش آن دل كه از آن آگاه است
    شايد اين جمعه بيايد ، شايد
    پرده از چهره گشايد ، شايد





  5. #5

    تاریخ عضویت
    جنسیت شهريور ۱۳۸۷
    نوشته
    2,087
    مورد تشکر
    2,686 پست
    حضور
    نامشخص
    دریافت
    1
    آپلود
    0
    گالری
    0



    اينم فايل صوتي شعر بالا
    گوش كرديد منو هم ياد كنيد

    فايل هاي پيوست شده فايل هاي پيوست شده
    بهترين كارها سه كار است:
    تواضع به هنگام دولت ، عفو هنگام قدرت و بخشش بدون منت
    پيامبر اكرم (ص)
    http://www.hamdardi.com/my_documents....com_8.com.jpg



  6. #6

    تاریخ عضویت
    جنسیت شهريور ۱۳۸۷
    نوشته
    813
    مورد تشکر
    2,274 پست
    حضور
    1 روز 37 دقیقه
    دریافت
    165
    آپلود
    14
    گالری
    6



    به نام خدا
    السلام عليك يا اباصالح المهدي ( عج )


    تصاوير کوچک فايل پيوست تصاوير کوچک فايل پيوست برای دیدن سایز بزرگ روی عکس کلیک کنید

نام:  صورة034.jpg
مشاهده: 144
حجم:  186.6 کیلو بایت   برای دیدن سایز بزرگ روی عکس کلیک کنید

نام:  صورة036.jpg
مشاهده: 149
حجم:  293.3 کیلو بایت   برای دیدن سایز بزرگ روی عکس کلیک کنید

نام:  صورة037.jpg
مشاهده: 133
حجم:  208.3 کیلو بایت   برای دیدن سایز بزرگ روی عکس کلیک کنید

نام:  Qom.jpg
مشاهده: 142
حجم:  12.5 کیلو بایت  


  7. #7

    تاریخ عضویت
    جنسیت شهريور ۱۳۸۷
    نوشته
    2,087
    مورد تشکر
    2,686 پست
    حضور
    نامشخص
    دریافت
    1
    آپلود
    0
    گالری
    0



    كاش زودتر بيايي آه كه اگر زودتر مي آمدي .............

    بهترين كارها سه كار است:
    تواضع به هنگام دولت ، عفو هنگام قدرت و بخشش بدون منت
    پيامبر اكرم (ص)
    http://www.hamdardi.com/my_documents....com_8.com.jpg



  8. #8

    تاریخ عضویت
    جنسیت شهريور ۱۳۸۷
    نوشته
    813
    مورد تشکر
    2,274 پست
    حضور
    1 روز 37 دقیقه
    دریافت
    165
    آپلود
    14
    گالری
    6



    جمكران پايگاه عاشقان
    آقاي سيد حسن نصر الله ( دبير کل حزب الله لبنان ) مي گفت : يک دفعه به همراه شوراي حزب الله لبنان محضر مقام معظم رهبري بوديم . اوج سختي و تنگنايي ما بود و خيلي به حزب الله سخت مي گذشت کنفرانس شرم الشيخ هم صورت گرفته بود ، همه توطئه ها شده بود که حزب الله را نابود کنند . موقعي که ما با رهبر معظم جهان اسلام ديدار داشتيم ايشان به ما اميد دادند و فرمودند : شما پيروز مي شويد ، اين چيزها زياد مهم نيست سپس اضافه کردند :
    من در اداره امور کشور بعضي وقتها حل مسائل برايم دشوار مي شود و ديگر هيچ راهي پيدا نمي شود ، به دوستان و اعوان و انصار مي گويم که آماده شويد به جمکران برويم، راه قم را پيش مي­گيريم و راهي مسجد جمکران مي شويم .

    سروده مقام معظم رهبري حضرت آية الله خامنه اي (مدّ ظله العالي) :

    دلم قرار نمي گيرد از فغان بي تو *** سپند وار ز كف داده ام عنان بي تو

    ز تلخ كامي دوران نشد دلم فارغ *** ز جام عشق لبي تر نكرد ، جان بي تو

    چو آسمان مه آلوده ام ز تنگ دلي *** پر است سينه ام از اندوه گران بي تو

    نسيم صبح نمي آورد ترانه شوق *** سر بهار ندارند بلبلان بي تو

    لب از حكايت شب هاي تار مي بندم *** اگر امان دهدم چشم خون فشان بي تو

    چو شمع كُشته ندارم شراره اي به زبان *** نمي زند سخنم آتشي به جان بي تو

    ز بي دلي و خموشي چو نقش تصويرم *** نمي گشايدم از بي خودي زبان بي تو

    عقيق سرد به زير زبان تشنه نهم *** چو يادم آيد از آن شكرين دهان بي تو

    گزارش غم دل را مگر كنم چون امين*** جدا از خلق به محراب جمكران بي تو

    - تخلص شعري مقام معظم رهبري در اين شعر «امين» مي باشد.




اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

اشتراک گذاری

اشتراک گذاری

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
^

ورود

ورود