جهت مشاهده مطالب کارشناسان و کاربران در این موضوع کلیک کنید







موضوع: تفاوت میان شیعه و سنی و تاریخ پیدایش تشیع ؟
-
۱۳۸۷/۰۸/۱۶, ۱۴:۱۵ #1
- تاریخ عضویت
آبان ۱۳۸۷
- نوشته
- 26
- مورد تشکر
- 71 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
تفاوت میان شیعه و سنی و تاریخ پیدایش تشیع ؟
برای پی بردن به تفاوت میان شیعه و سنی، ابتدا باید چگونگی پیدایش این دو مذهب را در جهان اسلام، مورد بررسی قرار دهیم.
آغاز پیدایش شیعه را همان زمان حیات رسول اکرم( ،باید دانست. در آغازین روزهای بعثت، پیامبر( از خداوند مأموریت یافت، تا خویشان نزدیک خود را به اسلام دعوت کند. پیامبر ( به آنها فرمود : "هر کس از شما دعوت مرا بپذیرد، و بر دیگران سبقت گیرد، وزیر و جانشین و وصی من است." علی ( که از همه کوچکتر بود، اولین کسی بود که مبادرت کرد، و اسلام را پذیرفت.
پیامبر( همچنین طبق روایتی که سنی و شیعه نقل کرده اند، فرمود : "علی( در قول و فعل خود از خطا و معصیت مصون است. هر کاری که کند، و یا هر سخنی که بگوید، با دعوت دینی مطابقت دارد. و داناترین مردم به معارف و شریعت اسلام است."
خدمات ارزنده و گرانبهای علی( در مدت حیات با عزت و پربرکتش، شگفتی همگان را بر می انگیزد. و اگر او نبود، اسلام بدست دشمنان حق ریشه کن شده بود. فتوحاتی که در جنگهای بدر و احد و خندق و خیبر بدست آمد، همه مدیون فداکاریهای علی( است. (1)
حدیث غدیرخم از احادیث مسلّم و معتبر میان شیعه و سنی است. که بنابرآن پیامبر(، حضرت علی( را به ولایت و جانشینی خویش تعیین فرمود.
این چنین فضایل و امتیازاتی بود که گروهی از مسلمین را به گرد او جمع می کرد. و در این میان گروهی نیز به او حسد میورزیدند، و نسبت به او کینه داشتند.
نام شیعه علی( و شیعه اهل بیت( ، در سخنان پیامبر( بسیار دیده می شود. چنانکه می فرماید : "علی و شیعیانش در قیامت رستگار خواهند بود."
هواداران و پیروان علی( ، نظر به مقام و منزلتی که آن حضرت نزد رسول خدا( و صحابه داشت، و نیز علم و آگاهی و درایت و شجاعت و دیانت آن حضرت، مسلّم می دانستند که خلافت و مرجعیت پس از پیامبر(، از آن علی( است. اما بر خلاف انتظار، و بر خلاف فرمایش رسول خدا(، پس از رحلت پیامبر( ،در حالی که هنوز پیکر مطهرش دفن نشده بود، اهل بیت و خویشان پیامبر(،و هواداران صدیق اهل بیت، که مشغول مراسم دفن بودند، خبر یافتند که عده ای دیگر، که بعدها اکثریت را تشکیل دادند، با کمال عجله و بی آنکه با این گروه، خصوصاً اهل بیت( ، مشورتی بکنند، و حتی اطلاع دهند، به بهانه خیرخواهی، برای مسلمین خلیفه معین کردند. و علی( و یارانش را در برابرعمل انجام شده قرار دادند. و زمانی که با مخالفت پیروان علی( موجه گشتند، گفتند که ابوبکر سالخورده و با تجربه است و علی( جوان و کم تجربه؛ مصلحت مسلمین چنین بود که ابوبکر خلیفه باشد. بدین ترتیب پس از رحلت پیامبر خدا(، مسلمانان عملاً به دو گروه تقسیم شدند. گروهی معتقد به ولایت علی( بودند، و گروهی خلافت ابوبکر را پذیرفتند. هواداران علی( برای احیاء حقوق اهل بیت( ، در خصوص خلافت و مرجعیت ابوبکر و سپس عمر و عثمان، به انتقاد و اعتراض پرداختند، و از اکثریت مردم جدا شدند.
شیعیان در زمان خلفای راشدین (ابوبکر ـ عمر ـ عثمان)، پیوسته زیرفشار بودند. و پس از آن در مدت خلافت بنی امیه، هرگونه امان و مصونیت از جان و مالشان برداشته شد. و چه جنایتها که در حق شیعیان علی( صورت نگرفت!! (3)
اینکه از آغاز علی( دست به قیام خونین علیه خلفای راشدین نزد، به جهت رعایت مصالح اسلام و مسلمین، و نداشتن نیروی کافی بود. در عین حال جمعیت معترضین، از جهت عقیده تسلیم اکثریت نشدند، و جانشینی رسول اکرم( و مرجعیت علمی را حق مطلق علی( می دانستند، و مراجعه علمی و معنوی را تنها به آن حضرت روا می دانستند.
شیعه معتقد است که شریعت اسلام، بر اساس کتاب خدا و سنت پیامبر( است. و تا روز قیامت به اعتبار خود باقی است. و هرگز قابل تغییر نیست. ولی گردانندگان و طرفداران خلافت انتخابی، معتقدند که کتاب خدا مانند یک قانون اساسی محفوظ است، ولی سنت پیامبر( و بیانات او در اعتبار خود ثابت نیست، بلکه حکومت اسلامی می تواند به سبب اقتضای مصلحت، از اجرای آن صرف نظر کند. و با نقل روایات جعلی(صحابه مجتهدند و در اجتهاد و مصلحت بینی اگر درست عمل کنند مأجور و اگر خطا کنند معذروند.)، این اعتقاد خود را به تأیید رساندند.
خلافت انتخابی، خمس را که حق اهل بیت( و خویشان پیامبراکرم( بود، ممنوع کرد. و نوشتن احادیث پیامبر( نیز قدغن گردید. و اگر به حدیث مکتوبی برمی خوردند، آنرا می سوزانیدند. و این امر در زمان تمام خلفای راشدین، تا زمان عمربن عبدالعزیز،خلیفة اموی، ادامه داشت.(4)
خلیفه دوم حج تمتع، و نکاح متعه، و گفتن "حی علی خیرالعمل" را در اذان نماز، ممنوع کرد. و به جای این جمله، جمله "اصلاة خیرٌ من النوم" را وارد کرد. یعنی (نماز از خواب بهتر است.) او در تقسیم بیت المال نیز عدالت به خرج نمی داد،لذا اختلاف طبقاتی عجیبی را میان مسلمین موجب گشت. در زمان او معاویه در شام، با رسومات سلطنتی حکومت می کرد. و خلیفه او را کسرای عرب می نامید، و متعرّض او نبود. در زمان خلیفه سوم، عثمان، وضع از این هم بدتر گردید. او خویشان اموی خود را بر مردم مسلط کرد. و آنها آشکارا بی بندوباری را آغاز کردند، و از هرگونه ستم و بیداد و فسق و فجور و نقض قوانین اسلام ابایی نداشتند. خلیفه سوم که تحت تأثیر خویشاوندان اموی خویش بود، به شکایات مردم ترتیبی نمی داد. بلکه دستور تعقیب شاکی را نیز صادر می کرد. عاقبت مردم بر او شوریدند، و او را به قتل رساندند. هم در زمان او بود که حکومت معاویه بیش از پیش تقویت گردید. خود معاویه منشأ بسیاری از جنایتها و خیانتها، در حق اسلام و مسلمین است. (5)
خلیفه اول با انتخاب اکثریت صحابه، و خلیفه دوم با وصیت خلیفه اول، و خلیفه سوم نیز با نظر شورای شش نفره، که اعضا و آئین نامة آنرا "عُمر" تعیین و تنظیم کرده بود، به خلافت رسید. و حال آنکه پیامبر اکرم(،در هنگام وفاتش دوات و قلم خواست، تا ولایت امیرالمؤمنین( را به ثبت رساند. ولی عمر مانع شد، و گفت که پیامبر( هزیان می گوید. به هنگام موت، خلیفة اول به خلافت عمر وصیت کرد، و در حین وصیت بیهوش شد. ولی عمر چیزی نگفت، و نسبت هزیان به او نداد.(6)
سیاست خلفای راشدین در اداره امور، بر طبق اجتهاد و مصلحت وقت بود، که خلیفة تشخیص می داد. در معارف نیز تنها قرآن، بدون شرح و تفسیر، و بدون کنجکاوی در آیاتش، خوانده می شد. بیانات پیامبر( بدون اینکه نوشته شود، روایت میگردید، و از حد زبان و گوش تجاوز نمی کرد. و این امر موجبات بروز روایات ضد و نقیض، در مورد مسایل ضروری دین، از جمله نماز، گردید. در سایر رشته های علوم نیز در این مدت، قدمی برداشته نشد. و اکثریت مردم سرگرم فتوحات پیدرپی اسلام، و دلخوش به غنائم بودند. و عنایتی به علوم خاندان نبوت، که در رأسشان علی( بود، نمی شد. زمانی که قرار شد قرآن را به صورت مصحفی جمع آوری کنند، به مصحف علی( اهمیتی ندادند، و حتی او را در این امر مهم دخالت ندادند. اینها اموری است که پیروان علی( را، در عقیده و اعتقادشان راسخ تر می کرد. (7)
آنگاه که علی( به خلافت رسید، عناصری که منافعشان به خطر افتاده بود، هر روز بهانه ای می تراشیدند. و از اینرو در تمام مدت خلافت امیرالمؤمنین(، که چهار سال و نه ماه به طول انجامید، جنگهای داخلی خونینی توسط این گروه برپاشد.
علی( گرچه نتوانست در این مدت کوتاه، اوضاع درهم ریخته اسلامی را کاملاً به حال اول برگرداند، ولی از چند جهت، خلافت این بزرگ مرد تاریخ بشریت اهمیت دارد. به اجرای قوانین معطله اقدام کرد، و عدالت را در جامعه جاری ساخت. و بدین ترتیب به نسل جدید چهرة حقیقی اسلام را نشان داد. زندگی او مانند فقیرترین مردم بود. و هرگز دوستان و خویشاوندان خود را بردیگران مقدم نداشت . با آن همه گرفتاریها و جنگهایی که در طول این مدت درگیر آن بود، ذخایر گرانبهایی از معارف الهی و علوم اسلامی در میان مردم بیادگار گذاشت. در طول خلافتش هرگز از در فریب و نیرنگ، برای پیشبرد مقاصدش وارد نشد، و به قوانین اسلام پایبند بود. دستور زبان عربی را وضع کرد، و اساس ادبیات عرب را بنیان نهاد. اول کسی بود که در اسلام بحثهای فلسفی را مطرح کرد، و به سبک استدلال آزاد و برهان منطقی سخن گفت. یازده هزار کلمه قصار از او ضبط شده است. و معارف اسلام را با شیواترین لهجه و روان ترین بیان، ایراد می نمود. گروه انبوهی از رجال دینی و دانشمندان اسلامی را تربیت کرد، که افراد ممتاز و برجسته ای در میان عرفای اسلامی، و خبرگان علم کلام، فقه، تفسیر، قرائت و غیره به شمار می آیند.(8)
با همة جنایاتی که معاویه مرتکب گردید. اهل تسنن اعتقاد دارند که نمی شود او را لعن کرد. او مجرم نیست تا موجب لعن گردد، بلکه از جانب خدا برای او اجر و ثواب است. و اطاعت از او در همه اوامر و نواهی که می کرد، واجب و لازم است! ولی شیعه این بیهوده گوییها و مهملات را نمی پذیرد. طبق عقیده شیعه و سنی، علی(خلیفه مسلمین بود، و اطاعت از او واجب بود؛ نه اینکه در برابر او قیام کنند.
اهل تسنن یزید فرزند معاویه را هم که مرتکب جنایات عدیده ای شد، و آن همه بی حرمتیها را به اهل بیت پیامبر( روا دانست، و شهادت امام حسین( و یارانش، و اسارت اهل بیتش به دستور او بود، و نیز علناً تظاهر به فسق می کرد، مستحق لعن نمیدانند. و می گویند که دربارة او باید سکوت کرد. چون اگر به قتل حسین بن علی( دستور داده باشد، باید لعن شود؛ ولی معلوم نیست. و یزید به هر حال مسلمان است، و لعن مسلمان جایز نیست.(9)
در طول تاریخ، اهل تسنن به فرقه ها و مذاهب دیگری منشعب گشتند؛ از جمله گروهی به نام معتزله، و گروهی به نام اشاعره. همچنان که شیعه نیز به فرقه های مختلف انشعاب یافت.
در میان مسلمانان تنها گروهی که به فلاح و رستگاری نزدیک شدند، شیعه دوازده امامی است. چرا که پشتوانة معارف و علوم آنها، دانش بیکران ائمه اطهار( است؛ که از خطا بدور می باشند، و کلام آنها برای شیعه حجت است. آنان که از کلام و انس و معرفت این بزرگواران، خود را محروم ساختند، گمراه گشتند. امیرالمؤمنین علی( می فرماید : "نگاهتان به اهل بیت پیامبر( باشد؛ از آن سمت بروید، که آنها می روند؛ و گام را به جای گام آنها بنهید. آنها شما را از راه هدایت بیرون نمیبرند، و به سر منزل پستی سوق نمی دهند. اگر سکوت کردند، شما نیز سکوت کنید؛ و اگر قیام نمودند، بپا خیزید. از آنها پیشی نگیرید، که گمراه می شوید، و از آنها عقب نمانید، که هلاک می گردید." (10) و نیز می فرماید : "کجایند آنان که به دروغ و ستم خیال می کردند راسخان درعلمند. خداوند ما را مقامی بلند بخشید، و آنان را پست و خوار ساخت. به ما عطا نمود، و آنها را محروم ساخت. ما را داخل در رحمت خویش کرد، و آنها را خارج ساخت. از ناحیه ماهدایت عطا می شود، و کوردلان روشنی می گیرند. ائمه و پیشوایان از قریشند، درخت وجودشان در این خاندان، از تیره هاشم غرس شده است. امامت سزاوار دیگران نیست، و نباید راهبر و راهنمایان از غیر آنها باشند." در مورد مخالفان ائمه( چنین ادامه می دهد : "زندگی این جهان را برگزیدند، و آخرت را پشت سرانداختند. آب زلال و گوارا را رها کردند، و آبهای گندیده و پرلجن نوشیدند." (11) امام حسن مجتبی می فرمایند : "در مورد ما از خدا بترسید، که ما امیران و رؤسای شما هستیم."(12)
به طور کلی اصول دین در نزد شیعه، "5" اصل است : "توحید، عدل، نبوت، امامت و معاد"؛ و در نزد اهل تسنن (اکثریت اهل تسنن)"3" اصل می باشد : "توحید، نبوت و معاد".
ـــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــــ
منابع و مآخذ :
1. شیعه در اسلام، علامه طباطبایی
2. همان
3. همان
4. همان
5. همان
6. روضة الصفا،جلد2،ص260
7. شیعه در اسلام، علامه طباطبایی
8. همان
9. بررسی ادیان و مذاهب، نادر علی حکیمی جاغوری
10. نهج البلاغه،خطبه97
11. نهج البلاغه، خطبه 144
12. رهبری امام علی از دیدگاه قرآن، سیدشرف الدین
رساله نوین امام خمینی، عبدالکریم بی آزار شیرازی
الحمد لله الذي جعلنا من المتمسکين بولاية علي بن ابيطالب (ع)
-
تشکرها 2
-
۱۳۸۸/۱۲/۰۸, ۱۹:۲۲ #2
- تاریخ عضویت
دي ۱۳۸۸
- نوشته
- 2,245
- مورد تشکر
- 5,583 پست
- حضور
- 19 روز 19 دقیقه
- دریافت
- 12
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
مذهب تشیع چه تاریخی بوجود آمد؟
مذهب تشيع در چه تاريخي بوجود آمد؟
در مورد آغاز تشيع اظهارنظرهاي متفاوتي شده و به طور كلي ميتوان اين نظرات را به دو دسته كلي تقسيم كرد:
ابتداء نويسندگان و محققاني كه قائلاند كه تشيع بعد از رحلت پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ ايجاد شده است و اينان نيز به چند دسته تقسيم ميشوند:
نخست آن عده كه قائلاند تشيع در روز سقيفه پديد آمده، همان روزي كه جمعي از بزرگان صحابه به صراحت گفتند: علي ـ عليه السّلام ـ اولي به امامت و خلافت است.[1]
دسته دوم، پيدايش شيعه را مربوط به اواخر خلافت عثمان ميدانند و انتشار آراء عبدالله بن سباء را در اين زمان، به شروع تشيع ربط ميدهند.[2]
گروه سومي نيز معقدند كه شيعه در روز فتنة الدار (يعني روز قتل خليفه سوم) به وجود آمده است. بعد از اين پيروان علي ـ عليه السّلام ـ كه همان شيعيان بودند، در مقابل خونخواهان عثمان و به اصطلاح عثمانيان قرار گرفتند؛ چنانكه ابن نديم مينويسد: وقتي كه طلحه و زبير با علي ـ رضي الله عنه ـ مخالفت كردند و جز به خونخواهي عثمان به چيز ديگري قانع نشدند و علي نيز خواست با آنها بجنگد، تا سر به فرمان حق نهند، آن روز كساني را كه از او پيروي كردند، به نام شيعه خواندند و او خود نيز به آنها ميگفت: شيعيان من.[3] ابن عبد ربه اندلسي ميگويد: «شيعيان كساني هستند كه علي را بر عثمان تفضيل دادند».[4]
دسته چهارم، معتقدند كه تشيع بعد از حكميت تا شهادت علي ـ عليه السّلام ـ به وجود آمده است.[5]
دسته پنجمي نيز آغاز تشيع را به واقعه كربلا و شهادت امام حسين ـ عليه السّلام ـ ربط ميدهند.[6]
در مقابل اينها محقّقاني قرار دارند كه معتقدند: تشيع ريشه در عصر رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ دارد. از ميان دانشمندان شيعه، مرحوم كاشف الغطا،[7] شيخ محمدحسين مظفر،[8] حسين زين عاملي[9] و از ميان علماي اهل سنت «محمد كردعلي» است كه ميگويد: عدهاي از صحابه در عصر پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ معروف به شيعه علي بودند.[10]
با توجه به نظراتي مذكور ميتوان گفت: ايام سقيفه، اواخر خلافت عثمان، جنگ جمل، حكميت و واقعه كربلا مقاطعي هستند كه حوادثي در آنها واقع شده كه بر تاريخ تشيع تأثير گذاشتهاند؛ علاوه بر اينكه وجود شخصي چون عبدالله بن سباء مورد ترديد است. امّا اينكه تشيع در اين مقاطع ايجاد شده باشد صحيح به نظر نميرسد؛ زيرا اگر احاديث نبوي را مورد بررسي قرار دهيم خواهيم ديد كه نام شيعه پيش از همه، توسط رسول خدا، محمد مصطفي ـ صلّي الله عليه و آله ـ ، در احاديث متعددي بر دوستداران علي ـ عليه السّلام ـ اطلاق شده است كه به تعدادي از آنها اشاره ميكنيم كه همه در منابع اهل سنت نقل شده است.
مسعودي نوشته است: عباس بن عبدالمطلب ميگويد: «روزي نزد رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ بوديم، ناگهان علي بن ابي طالب وارد شد، همين كه چشم پيامبر به علي افتاد، چهرهاش شكفته شد. عرض كردم: يا رسولالله شما به خاطر ديدن اين پسر چهرهتان باز شد! فرمود: عمو! بخدا سوگند كه خداوند بيش از من او را دوست دارد؛ هيچ پيامبري نيست مگر اينكه اولادش از صلب خود اوست، امّا اولاد من پس از من از نسل علي هستند؛ وقتي كه روز قيامت شود مردم را به نام خود و نام مادرشان بخوانند ـ به خاطر اينكه خداوند پردهپوشي كند ـ جز علي و شيعيانش كه آنان را به نام خود و نام پدرانشان صدا زنند».[11]
پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ به علي ـ عليه السّلام ـ فرمود: «خدا گناهان شيعيان و دوستداران شيعيان تو را بخشيده است».[12]
باز پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ فرمود: «تو و شيعيانت در حوض كوثر بر من وارد ميشويد از آن سيراب شده و صورتتان مفيد است و دشمنان تو تشنه و در غل و زنجير بر من وارد ميشوند.
پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ در ضمن حديث طولاني درباره فضائل علي ـ عليه السّلام ـ به دخترش فاطمه ـ سلام الله عليها ـ ميفرمايد: «يا فاطمه! علي و شيعيان او رستگاران فردا هستند».[13]
همچنين رسول اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ فرمود: «يا علي! خدا گناهان تو، خاندانت و شيعيان و دوستداران شيعيانت را بخشيده است...».[14]
باز رسول اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ فرمود: «يا علي! آنگاه كه روز قيامت شود من به خدا تمسّك ميكنم و تو به دامن من چنگ ميزني و فرزندانت دامن تو را ميگيرند و حتّي رواياتي از رسول اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ در خصوص بعضي از شيعيان وارد شده و جالب اينكه از زبان مخالفان شيعه نقل گشته است! مثل روايتي كه عايشه درباره حجر بن عدي نقل كرده است آنگاه كه معاويه بعد از قتل حجر و يارانش، حج گزارد و به مدينه آمد، عايشه به او گفت: «معاويه! هنگامي كه حجر و يارانش را ميكشتي حلمت كجا رفته بود؛ آگاه باش از رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ شنيدم كه فرمود: جماعتي در محلي به نام «مرج عذراء كشته ميشوند كه اهل آسمانها به خاطر قتل آنان خشمگين ميگردند.»[15]
چون اين احاديث قابل انكار نيستند و محدثان بزرگ اهل سنّت نقل كردهاند، بعضي از نويسندگان اهل سنّت دست به تأويل ناروائي از آن ها زدهاند؛ ابن ابي الحديد ميگويد: «منظور از شيعه كه در روايات متعدد، وعده بهشت به آنان داده شده است كساني هستند كه قائل به افضليت و برتري علي ـ عليه السّلام ـ بر تمام خلق هستند، بدين لحاظ عالمان معتزلي ما در تصانيف و كتابهايشان نوشتهاند: در حقيقت ما شيعه هستيم و اين حرف اقرب به سلامت و اشبه به حق است».[16] ابن حجر هيثمي نيز در كتاب «الصواعق المحرقه في الرد علي اهل البدع و الزندقه» ـ كه كتابي در رد اعتقادات و مباني شيعه است ـ هنگام نقل اين احاديث گفته: «منظور از شيعه، در اين احاديث شيعيان نيستند. بلكه منظور خاندان و دوستداران علي هستند كه مبتلا به بدعت سبّ اصحاب نشوند».[17]
مرحوم مظفر هم در جواب او ميگويد: «عجيب است كه ابن حجر گمان كرده، مراد از شيعه در اينجا اهل سنّت هستند! و من نميدانم اين به جهت مترادف بودن دو لفظ شيعه و سنّي است؟ يا به جهت اينكه اين دو فرقه يكي هستند؟ و يا اهل سنت بيشتر از شيعيان از خاندان پيامبر پيروي كرده و آنان را دوست ميدارند؟»[18]
مرحوم كاشف الغطاء نيز ميگويد: با نسبت دادن لفظ شيعه به علي ـ عليه السّلام ـ ميتوان مراد را فهميد زيرا غير از اين صنف، شيعه ديگران هستند؟[19]
ظهور معناي شيعه در احاديث و سخنان پيامبر آشكار و روشن است لذا ظهور شيعه به عصر پيامبر بر مي گردد و اين كه برخي خواسته اند اين معنا را تحريف كنند به خاطر اين بوده است كه از حقيقت فرار كنند، اينان در واقع خود را فريب داده اند به خصوص با توجه به اينكه مصداق شيعه در همان عصر پيامبر مشخص بوده است و عدهاي از اصحاب پيامبر در اين زمان مشهور به «شيعه علي» بودند.[20]
پس طبق احاديث موجود، نام شيعه پيش از همه، توسط رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ بر دوستداران علي ـ عليه السّلام ـ اطلاق شده است و حوادث ديگري مانند سقيفه، جنگ جمل، حكميت و واقعه كربلا، بر تاريخ تشيع تأثير گذاشتند.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. شيعه در تاريخ، محمد حسين مظفر، ترجمه سيد محمد باقر حجتي.
-------------------------------------
[1]. يعقوبي گفته: تعدادي از بزرگان صحابه از بيعت با ابوبكر امتناع كردند و گفتند: علي ـ عليه السّلام ـ اولي به خلافت است. (تاريخ يعقوبي، منشورات الشريف الرضا، قم 1414 هـ ق، ج 2، ص 124.)
[2]. مختار الليثي، الدكتورة سميرة، جهاد الشيعه، بيروت، دار جبل، 1396 هـ ق، ص 25.
[3] . زين عاملي، محمد حسين، شيعه در تاريخ، ترجمه محمدرضا عطايي، انتشارات آستان قدس، چاپ دوم، 1375 هـ ش، ص 33 و 34 به نقل از الفهرست ابن نديم، ص 249.
[4] . ابن عبد ربه اندلسي احمد بن محمد، العقد الفريد، بيروت، داراحياء التراث العربي، 1409 هـ، ج 2، ص 230.
[5] . البغدادي، ابومنصور عبدالقادر بن طاهر بن محمد، الفرق بين الفرق، قاهره، 1367 هـ ، ص 134.
[6] . مختار الليثي، الدكتور سميره، همان كتاب، ص 35، به نقل از برنارد لويس: اصول الاسماعيليه، ص 86.
[7] . دفاع از حقانيت شيعه، ترجمه غلامحسين محرّمي، مؤمنين، چاپ اول، 1378، ص 48.
[8] . تاريخ منشورات مكتبة بصيرتي، بيتا، ص 4.
[9] . شيعه در تاريخ، ترجمه محمدرضا عطائي، انتشارات آستان قدس رضوي، ص 34.
[10] . مظفر، محمدحسين، تاريخ شيعه، مكتبة بصيرتي، بيتا، ص 9، به نقل از خطط الشام، ج 5، ص 251 ـ 256.
[11] . زين عاملي، محمد حسين، همان مأخذ، ص 42، به نقل از مروج الذهب، ج 2، ص 51.
[12] . ابن حجر الهيثمي المكي: الصواعق المحرقه، مكتبة قاهره، چاپ دوم، 1385، ص 232.
[13] . اخطب خوارزم: المناقب للخوارزمي، منشورات المكتبة الحيدرية، نجف، 1385 هـ، ص 206.
[14] . همان مأخذ، ص 209.
[15] . ابن واضح، تاريخ يعقوبي، منشورات الشريف الرضي، 1414 هـ ، ج 2، ص 231.
[16] . ابن ابي الحديد، شرح نهچ البلاغه، بيروت، داراحياء التراث العربي، ج 20، ص 226.
[17] . هيثمي، مكي، ابن حجر: الصواعق المحرقه، مكتبة قاهره، 1385 هـ ، ص 232.
[18] . مظفر، محمدحسين، تاريخ الشيعه، منشورات مكتبة بصيرتي، بيتا، ص 5.
[19] . دفاع از حقانيت از شيعه، ترجمه غلامحسن محرّمي، مومنين، چاپ اول، 1378، ص 48 و 49.
[20] . سعد بن عبدالله اشعري اين باره ميگويد: نخستين فرقه، شيعه است.
-
تشکرها 3
-
۱۳۸۸/۱۲/۰۸, ۲۱:۴۹ #3
- تاریخ عضویت
دي ۱۳۸۸
- نوشته
- 1,775
- مورد تشکر
- 6,873 پست
- حضور
- 6 روز 6 ساعت 7 دقیقه
- دریافت
- 8
- آپلود
- 0
- گالری
-
7
قدمت تشيع باندازه قدمت اسلام است.
گرچه مطالب دو پست قبلی دوستان کامل به نظر می رسد ولی مستندتر و خلاصه تر نوشتن، دو مطلب خالی از لطف نیست
دو ادعاي با دليل (فقط از منابع اهل سنت):
اول: همانطور که وصايت و جانشيني حضرت علي عليه السلام با نبوت پيامبر آغاز شد.
دوم: پيروي از ايشان نيز قدمتي به قدمت تاريخ نبوت دارد.
دليل ادعای اول:
پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم در جلسه تبليغ خويشاوندانشان چنين فرمودند:
يا بني عبد المطلب ! إني قد جئتكم بخير الدنيا والآخرة وقد أمرني الله أن أدعوكم إليه فأيكم يؤازرني على هذا الامر على أن يكون أخي ووصيي وخليفتي فيكم ؟ قال : فأحجم القوم عنها جميعا وقلت : يا نبي الله ! أكون وزيرك عليه ؟ فأخذ برقبتي ثم قال : هذا أخي ووصيي وخليفتي فيكم ، فاسمعوا له وأطيعوا، تاريخ طبري ج 2 ص 63، کنزالعمال ج 13 ص 114 ح 36371، طبقات ابن سعد ج 1 ص 187، درالمنثور ج 5 ص 97، تفسير ابن کثير ج 3 ص 364، تفسير بغوي ج 3 ص 400، شواهد التنزيل ج 1 ص 488 و...
اي فرزندان عبدالمطلب، من خير دنيا و آخرت را براي شما آورده ام، خداوند به من دستور داده است که هرکدام از شما مرا تصديق کرديد برادر و وصي و جانشين من باشد، تا اينکه ازميانش پراکنده شدند و من گفتم، يا نبي الله من وزير تو باشم؟ سپس دست بر شانه ام گذاشت و فرمود: اين برادر و وصي و جانشينم مي باشد.
دليل مطلب دوم:
پيامبر گرامي اسلام صلي الله عليه و آله و سلم بارها و بارها شيعيان علي عليه السلام را تمجيد مي کردند، مثلا روايات زيادي عاقبت به خيري آنان را بيان کرده است مانند نوراني و سيراب بودن شيعيان نزد ايشان بر حوض کوثر:
أنت وشيعتك تردون على الحوض رواة مرويين بيضة وجوهكم، معجم کبير طبراني ج 1 ص 319، مجمع الزوائد ج 9 ص 131 و...
تو و شيعيانت حوض کوثر بر من وارد ميشويد در حالي که سيراب گشته و صورتانتان نوراني است.
البته روايات فراوان ديگري در همين زمينه هست با سرچ عبارت انت و شيعتک به موارد متنوع و متعددي خواهيد رسيد.
اين روايات بيانگر تأييد پيروان علی عليه السلام در عهد رسالت است.
ویرایش توسط صالح : ۱۳۸۸/۱۲/۰۸ در ساعت ۲۲:۳۳
-
تشکرها 3
-
۱۳۹۳/۱۱/۲۶, ۰۶:۴۶ #4
- تاریخ عضویت
دي ۱۳۸۸
- نوشته
- 2,245
- مورد تشکر
- 5,583 پست
- حضور
- 19 روز 19 دقیقه
- دریافت
- 12
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
جمع بندی
پرسش:
مذهب تشيع در چه تاريخی بوجود آمد؟
پاسخ:
در مورد آغاز تشيع اظهارنظرهای متفاوتی شده و به طور كلی میتوان اين نظرات را به دو دسته كلی تقسيم كرد:
ابتداء نويسندگان و محققانی كه قائلاند كه تشيع بعد از رحلت پيامبر اكرم (صلّي الله عليه و آله) ايجاد شده است و اينان نيز به چند دسته تقسيم میشوند:
نخست آن عده كه قائلاند تشيع در روز سقيفه پديد آمده، همان روزی كه جمعی از بزرگان صحابه به صراحت گفتند: علی (عليه السّلام) اولي به امامت و خلافت است.(1)
دسته دوم، پيدايش شيعه را مربوط به اواخر خلافت عثمان میدانند و انتشار آراء عبدالله بن سباء را در اين زمان، به شروع تشيع ربط میدهند.(2)
گروه سومی نيز معقدند كه شيعه در روز فتنة الدار (روز قتل خليفه سوم) به وجود آمده است. بعد از اين پيروان علی (عليه السّلام) كه همان شيعيان بودند، در مقابل خونخواهان عثمان و به اصطلاح عثمانيان قرار گرفتند؛ چنانكه ابن نديم مینويسد: وقتی كه طلحه و زبير با علی (رضی الله عنه) مخالفت كردند و جز به خونخواهی عثمان به چيز ديگری قانع نشدند و علی نيز خواست با آنها بجنگد، تا سر به فرمان حق نهند، آن روز كسانی را كه از او پيروی كردند، به نام شيعه خواندند و او خود نيز به آنها میگفت: شيعيان من.(3) ابن عبد ربه اندلسی میگويد: «شيعيان كساني هستند كه علي را بر عثمان تفضيل دادند».(4)
دسته چهارم، معتقدند كه تشيع بعد از حكميت تا شهادت علی (عليه السّلام) به وجود آمده است.(5)
دسته پنجمی نيز آغاز تشيع را به واقعه كربلا و شهادت امام حسين (عليه السّلام) ربط میدهند.(6)
در مقابل اينها محقّقانی قرار دارند كه معتقدند: تشيع ريشه در عصر رسول خدا (صلّی الله عليه و آله) دارد. از ميان دانشمندان شيعه، مرحوم كاشف الغطا،(7) شيخ محمدحسين مظفر،(8) حسين زين عاملی(9) و از ميان علمای اهل سنت «محمد كردعلی» است كه میگويد: عدهای از صحابه در عصر پيامبر اكرم (صلّی الله عليه و آله) معروف به شيعه علی بودند.(10)
با توجه به نظرات مذكور میتوان گفت: ايام سقيفه، اواخر خلافت عثمان، جنگ جمل، حكميت و واقعه كربلا مقاطعی هستند كه حوادثی در آنها واقع شده كه بر تاريخ تشيع تأثير گذاشتهاند؛ علاوه بر اينكه وجود شخصی چون عبدالله بن سباء مورد ترديد است. امّا اينكه تشيع در اين مقاطع ايجاد شده باشد صحيح به نظر نمیرسد؛ زيرا اگر احاديث نبوی را مورد بررسی قرار دهيم خواهيم ديد كه نام شيعه پيش از همه، توسط رسول خدا، محمد مصطفي (صلّي الله عليه و آله) در احاديث متعددی بر دوستداران علی (عليه السّلام) اطلاق شده است كه به تعدادی از آنها اشاره میكنيم كه همه در منابع اهل سنت نقل شده است.
مسعودي نوشته است: عباس بن عبدالمطلب میگويد: «روزی نزد رسول خدا (صلّی الله عليه و آله) بوديم، ناگهان علی بن ابی طالب وارد شد، همين كه چشم پيامبر به علی افتاد، چهرهاش شكفته شد. عرض كردم: يا رسولالله شما به خاطر ديدن اين پسر چهرهتان باز شد! فرمود: عمو! بخدا سوگند كه خداوند بيش از من او را دوست دارد؛ هيچ پيامبری نيست مگر اينكه اولادش از صلب خود اوست، امّا اولاد من پس از من از نسل علی هستند؛ وقتی كه روز قيامت شود مردم را به نام خود و نام مادرشان بخوانند ـ به خاطر اينكه خداوند پردهپوشی كند ـ جز علی و شيعيانش كه آنان را به نام خود و نام پدرانشان صدا زنند.»(11)
پيامبر اكرم (صلّی الله عليه و آله) به علی (عليه السّلام) فرمود: «خدا گناهان شيعيان و دوستداران شيعيان تو را بخشيده است.»(12)
باز پيامبر (صلّی الله عليه و آله) فرمود: «تو و شيعيانت در حوض كوثر بر من وارد میشويد از آن سيراب شده و صورتتان مفيد است و دشمنان تو تشنه و در غل و زنجير بر من وارد میشوند.
پيامبر اكرم (صلّي الله عليه و آله) در ضمن حديث طولانی درباره فضائل علی (عليه السّلام) به دخترش فاطمه (سلام الله عليها) میفرمايد: «يا فاطمه! علی و شيعيان او رستگاران فردا هستند.»(13)
همچنين رسول اكرم (صلّی الله عليه و آله) فرمود: «يا علی! خدا گناهان تو، خاندانت و شيعيان و دوستداران شيعيانت را بخشيده است...»(14)
باز رسول اكرم (صلّي الله عليه و آله) فرمود: «يا علی! آنگاه كه روز قيامت شود من به خدا تمسّك میكنم و تو به دامن من چنگ ميزنی و فرزندانت دامن تو را میگيرند و حتّی رواياتی از رسول اكرم (صلّي الله عليه و آله) در خصوص بعضی از شيعيان وارد شده و جالب اينكه از زبان مخالفان شيعه نقل گشته است! مثل روايتی كه عايشه درباره حجر بن عدی نقل كرده است آنگاه كه معاويه بعد از قتل حجر و يارانش، حج گزارد و به مدينه آمد، عايشه به او گفت: «معاويه! هنگامی كه حجر و يارانش را میكشتی حلمت كجا رفته بود؛ آگاه باش از رسول خدا (صلّي الله عليه و آله) شنيدم كه فرمود: جماعتی در محلی به نام «مرج عذراء» كشته میشوند كه اهل آسمانها به خاطر قتل آنان خشمگين میگردند.»(15)
چون اين احاديث قابل انكار نيستند و محدثان بزرگ اهل سنّت نقل كردهاند، بعضی از نويسندگان اهل سنّت دست به تأويل ناروائی از آن ها زدهاند؛ ابن ابي الحديد میگويد: «منظور از شيعه كه در روايات متعدد، وعده بهشت به آنان داده شده است كساني هستند كه قائل به افضليت و برتری علی (عليه السّلام) بر تمام خلق هستند، بدين لحاظ عالمان معتزلی ما در تصانيف و كتابهايشان نوشتهاند: در حقيقت ما شيعه هستيم و اين حرف اقرب به سلامت و اشبه به حق است.»(16)
ابن حجر هيثمی نيز در كتاب «الصواعق المحرقه في الرد علی اهل البدع و الزندقه» ـ كه كتابی در رد اعتقادات و مباني شيعه است ـ هنگام نقل اين احاديث گفته: «منظور از شيعه، در اين احاديث شيعيان نيستند. بلكه منظور خاندان و دوستداران علی هستند كه مبتلا به بدعت سبّ اصحاب نشوند.»(17)
مرحوم مظفر هم در جواب او میگويد: «عجيب است كه ابن حجر گمان كرده، مراد از شيعه در اينجا اهل سنّت هستند! و من نمیدانم اين به جهت مترادف بودن دو لفظ شيعه و سنّي است؟ يا به جهت اينكه اين دو فرقه يكی هستند؟ و يا اهل سنت بيشتر از شيعيان از خاندان پيامبر پيروی كرده و آنان را دوست میدارند؟»(18)
مرحوم كاشف الغطاء نيز میگويد: با نسبت دادن لفظ شيعه به علی (عليه السّلام) میتوان مراد را فهميد زيرا غير از اين صنف، شيعه ديگران هستند؟(19)
ظهور معنای شيعه در احاديث و سخنان پيامبر آشكار و روشن است لذا ظهور شيعه به عصر پيامبر بر می گردد و اين كه برخي خواسته اند اين معنا را تحريف كنند به خاطر اين بوده است كه از حقيقت فرار كنند، اينان در واقع خود را فريب داده اند به خصوص با توجه به اينكه مصداق شيعه در همان عصر پيامبر مشخص بوده است و عدهاي از اصحاب پيامبر در اين زمان مشهور به «شيعه علی» بودند.(20)
پس طبق احاديث موجود، نام شيعه پيش از همه، توسط رسول خدا (صلّي الله عليه و آله) بر دوستداران علی (عليه السّلام) اطلاق شده است و حوادث ديگری مانند سقيفه، جنگ جمل، حكميت و واقعه كربلا، بر تاريخ تشيع تأثير گذاشتند.
____________
(1) يعقوبي گفته: تعدادي از بزرگان صحابه از بيعت با ابوبكر امتناع كردند و گفتند: علي ـ عليه السّلام ـ اولي به خلافت است. (تاريخ يعقوبي، منشورات الشريف الرضا، قم 1414 هـ ق، ج 2، ص 124.)
(2) مختار الليثي، الدكتورة سميرة، جهاد الشيعه، بيروت، دار جبل، 1396 هـ ق، ص 25.
(3) زين عاملي، محمد حسين، شيعه در تاريخ، ترجمه محمدرضا عطايي، انتشارات آستان قدس، چاپ دوم، 1375 هـ ش، ص 33 و 34 به نقل از الفهرست ابن نديم، ص 249.
(4) ابن عبد ربه اندلسي احمد بن محمد، العقد الفريد، بيروت، داراحياء التراث العربي، 1409 هـ، ج 2، ص 230.
(5) البغدادي، ابومنصور عبدالقادر بن طاهر بن محمد، الفرق بين الفرق، قاهره، 1367 هـ ، ص 134.
(6) مختار الليثي، الدكتور سميره، همان كتاب، ص 35، به نقل از برنارد لويس: اصول الاسماعيليه، ص 86.
(7) دفاع از حقانيت شيعه، ترجمه غلامحسين محرّمي، مؤمنين، چاپ اول، 1378، ص 48.
(8) تاريخ منشورات مكتبة بصيرتي، بيتا، ص 4.
(9) شيعه در تاريخ، ترجمه محمدرضا عطائي، انتشارات آستان قدس رضوي، ص 34.
(10) مظفر، محمدحسين، تاريخ شيعه، مكتبة بصيرتي، بيتا، ص 9، به نقل از خطط الشام، ج 5، ص 251 ـ 256.
(11) زين عاملي، محمد حسين، همان مأخذ، ص 42، به نقل از مروج الذهب، ج 2، ص 51.
(12) ابن حجر الهيثمي المكي: الصواعق المحرقه، مكتبة قاهره، چاپ دوم، 1385، ص 232.
(13) اخطب خوارزم: المناقب للخوارزمي، منشورات المكتبة الحيدرية، نجف، 1385 هـ، ص 206.
(14) همان مأخذ، ص 209.
(15) ابن واضح، تاريخ يعقوبي، منشورات الشريف الرضي، 1414 هـ ، ج 2، ص 231.
(16) ابن ابي الحديد، شرح نهچ البلاغه، بيروت، داراحياء التراث العربي، ج 20، ص 226.
(17) هيثمي، مكي، ابن حجر: الصواعق المحرقه، مكتبة قاهره، 1385 هـ ، ص 232.
(18) مظفر، محمدحسين، تاريخ الشيعه، منشورات مكتبة بصيرتي، بيتا، ص 5.
(19) دفاع از حقانيت از شيعه، ترجمه غلامحسن محرّمي، مومنين، چاپ اول، 1378، ص 48 و 49.
(20) سعد بن عبدالله اشعري اين باره ميگويد: نخستين فرقه، شيعه است.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. شيعه در تاريخ، محمد حسين مظفر، ترجمه سيد محمد باقر حجتي.
ویرایش توسط عظيم : ۱۳۹۵/۰۸/۰۷ در ساعت ۲۱:۱۷ دلیل: همکار ویراستار تدوین
امام صادق- علیه السلام- فرمودند :
محبوب ترین دوست من کسی است که عیب های مرا به من هدیه کند.
-
تشکرها 2
اطلاعات موضوع
کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
اشتراک گذاری