جهت مشاهده مطالب کارشناسان و کاربران در این موضوع کلیک کنید   

موضوع: رافضه در احادیث اهل بیت (ع)

  1. #1
    شروع کننده موضوع

    تاریخ عضویت
    جنسیت تير ۱۳۸۷
    نوشته
    505
    مورد تشکر
    1,183 پست
    حضور
    نامشخص
    دریافت
    17
    آپلود
    0
    گالری
    0

    رافضه در احادیث اهل بیت (ع)




    رافضه در احادیث اهل بیت (ع)


    رافضه اصطلاحی سیاسی است که طاغوتیان بنی امیه و بنی عباس بر ضدّ مخالفانشان ، خصوصاً اهل بیت (ع) استفاده می کردند. این لقب با گذشت زمان تغییر کرد و تنها شامل اهل بیت (ع) گردید. امّا واقعیت این است که با نگاهی به اخبار وارده از اهل بیت (ع) بسیاری از ابهامات پیرامون مفهوم رافضه روشن می شود.

    ابو بصیر ، از اصحاب امام باقر و امام صادق (ع) می گوید: به ابا جعفر (ع) گفتم: فدایت شوم. کسانی که خون و اموال ما را مباح می دارند و ما را مورد شکنجه قرار می دهند، ما را به این نام می خوانند. فرمود: به چه نامی؟ گفتم: رافضه. ابا جعفر (ع) فرمود: هفتاد تن از لشکر فرعون وی را ردّ کردند و به سمت موسی آمدند، پس موسی آنان را رافضه نامید، خدای تعالی به او وحی کرد: "این نام را در تورات برای آنان ثبت کن؛ زیرا من آنان را به خودم نسبت دادم"، بدانید که خدا با این اسم شما را به خودش منسوب کرده است.[1]

    در همین منبع از عتیبه نی فروش از قول امام صادق (ع) آمده که فرمودند : " و الله اسم مبارکی است که خدا به شما داده تا زمانی که به قول ما متمسّک می شوید و بر ما دروغ نسبت نمی دهید".

    در تفسیر منسوب به امام حسن عسکری (ع) چنین آمده:" به امام صادق (ع) گفتند: "عمّار الدهنی امروز نزد ابن ابی لیلا قاضی کوفه خواست که شهادت بدهد. قاضی به او گفت: برخیز ای عمّار! شهادت تو قبول نمی شود، زیرا تو رافضی هستی. عمّار برخاست در حالی که بدنش می لرزید و گریه می کرد. ابن ابی لیلا به او گفت: تو اهل علم و حدیث هستی، اگر از کلمه رافضی بدت می آید، از رافضه بیزاری بجوی. عمّار به او گفت: ای مرد! به خدا سوگند! گریه من به سبب آنچه که تو فکر کردی نیست، من به خاطر تو و خودم می گریم ، بر خودم می گریم؛ زیرا تو به من نسبت شریفی دادی که اهل آن نیستم، گمان کردی که من رافضی ام، وای بر تو! زیرا امام صادق به من گفت: اولین کسانی که به نام رافضه نامیده شدند ساحرانی بودند که وقتی معجزه عصای موسی را دیدند، به او ایمان آوردند و پیرو او شدند و دستور فرعون را ردّ و رفض کردند و تسلیم شکنجه او شدند و فرعون آنان را رافضه نامید، زیرا دین او را ردّ کردند.

    رافضی کسی است که هر آنچه را که خدا از آن کراهت دارد ردّ کند و هر آنچه را که خدا امر کرده انجام دهد، و امّا در زمان ما چنین شخصی یافت می شود؟ به حال خودم گریه کردم از خوف اینکه خدا بر قلبم آگاه شود در حالی که این اسم شریف بر من گذاشته شده، آنگاه مرا سرزنش کند و بگوید: "ای عمّار! آیا همانطور که به تو گفته شده امور باطل را ردّ کردی و طاعات را انجام دادی؟" و این مانع رسیدن من به درجات والا و موجب عقاب خداوند خواهد بود، مگر اینکه مولایم مرا با شفاعت خود نجات دهد. امّا بر تو می گریم از بزرگی دروغی که در نامیدن من به رافضه مرتکب شدی، بر تو می ترسم از عذاب خدای تعالی که برترین اسامی را پست ساختی، چگونه جسم تو عذاب خدا را به خاطر این کلمه ای که گفتی تحمل خواهد کرد؟" آنگاه امام صادق(ع) فرمود: اگر گناهان عمّار به اندازه آسمانها و زمین بود، با این سخنان از بین رفته است. خداوند با این کلمات آنقدر بر حسنات او می افزاید که حسنه هر کلمه او هزاران بار بزرگتر از همه دنیا باشد."[2]

    از آنچه گفته شد بر می آید که وهابیت و طاغوتیان اسلافشان از عنوان رافضه معنی بد آن را در نظر دارند و از آن در محکوم کردن پیروان تشیع استفاده می کنند، در حالی که رافضه با معانی که در ردّ و ستیز با ظلم و استبداد و قبول حق در بر دارد، عنوان صحیحی برای شیعیان است، چرا که کلمه شیعه به معنی اطاعت و تبعیت است: و منظور، تبعیت از سنّت رسول (ص) در حدیث ثقلین که شیعه و سنی در آن اتفاق نظر دارند، فرموده و در صحیح مسلم در باب فضائل امام علی آمده: "من در میان شما دو چیز می گذارم که تا زمانی که از آن دو پیروی کنید هرگز بعد از من گمراه نخواهید شد، آن دو کتاب خدا و عترت و اهل بیتم هستند که خداوند به من خبر داده که این دو از هم جدا نمی شوند تا اینکه نزد حوض کوثر بر من وارد شوند".

    بنابراین تبعیت از اهل بیت، بعد از پیامبر یک واجب شرعی محسوب می شود و رافضی مذموم کسی است که تمسّک به اهل بیت (ع) که امر رسول خداست را ردّ کند. کلام امام شافعی در این مورد بهترین دلیل بر برائت رافضه از نسبتهای سوء و طعنه هایی است که در دین شیعه روا می دارند یا اینکه می گویند رافضه حق را ردّ نمو ده اند.

    سخنان امام شافعی:

    در کتاب «الصواعق المحرقه» ص79 . از امام شافعی اشعاری نقل شده که ترجمه آن اشعار چنین است:

    می گویند رافضی شده ام، و من می گویم هرگز! رافضه دین و اعتقاد من نیست...

    ولی بدون شک بهترین امام و راهنما را پیروی کرده ام.

    اگر دوستی با ولی خدا رفض و ردّ است، پس من رافض ترینم.

    اگر در مجلسی سخن علی و دو پسرش، و فاطمه ذکیه بود...

    بگویید ای قوم در گذرید که این سخنان رافضه است.

    "از مردمی که حبّ فاطمه را ردّ و رفض می دانند، به درگاه خدا بیزاری می جویم"

    همچنین این ابیات را در کتابی با عنوان محمد بن ادریس شافعی از دکتر مصطفی شعکه ص45 . می توانید بیابید.

    ـ ردّ این شبهه که اهل بیت (ع) رافضه را ذمّ و سرزنش کرده اند:

    یکی از وهابیون چنین گفته است: علی رضی الله عنه و اولادش نسبت به شیعه که ادّعای دوستی و پیروی از آنها را دارند، بغض و کینه داشته و آنها را مورد ذمّ و سرزنش قرار داده اند. علی رضی الله عنه در ذمّ شیعه و نفرین بر آنها می گوید: دلم از دست شما پرخون است و سینه ام از خشم شما مالامال است، شما با نافرمانی و ذلّت پذیری رأی و تدبیر مرا تباه کردید.

    حسین بن علی رضی الله عنه خطاب به رافضه، هنگامی که به جای او با مسلم بن عقیل بیعت کردند می گوید: نفرین و نکبت بر شما ای جماعت! آنگاه که ما را فراخواندید، ما به شما پاسخ دادیم ولی شما بر ضدّ ما شمشیر بستید و به ما پشت کردید و از روی بی انصافی به دشمن کمک کردید، در حالی که ما آزاری به شما نرسانده بودیم..." کلینی از ابو الحسن امام موسی روایت می کند که فرمود: اگر شیعه را به گزین کنید در میان آنان کسی جز وصف کننده (خدا) پیدا نمی کنید و اگر آنها را امتحان کنید جز افرادی مرتد نمی یبابید".

    امّا سخن امام علی (ع) خطاب به مردم کوفه است که در آن زمان اقلیّت شیعه و اغلب پیرو امام واجب الاطاعه نبودند و این ذمّ و سرزنش مخصوص آنهاست که امیر المؤمنین (ع) با آنها مدارا می کرد و بر آنها سخت نمی گرفت و بر غیر آنچه که اعتقاد داشتند، اجبارشان نمی کرد، آنطور که روش طاغوتیان است. آنها قطعاً شیعه او نبودند؛ زیرا شیعه کسانی هستند که به امامت علی (ع) که امام برحق است اعتقاد دارند و این مستلزم اعتقاد به عصمت امام و وجوب اطاعت از اوست که در واقع اطاعت از خدای تعالی است. این حدیث پیامبر که فرموده: "علی مع الحق و الحق مع علی[3]" را عموم مسلمین صرفنظر از اینکه چه مذهبی داشته باشند، قبول دارند.

    امثال شیعه افاضلی هستند همانند مقداد بن ابی اسود و سلمان فارسی و جابر بن عبد الله انصاری و عمّار یاسر و خزیمة بن ثابت و ابوذر و محمد بن ابو بکر و ابن عباس و عبد الله بن مسعود و حجر بن عدی که امیر المؤمنین آنها را مورد محبّت خود قرار داده و ستودند، همانطور که تاریخ و اخبار نقل کرده است.

    امّا آن سخن امام حسین (ع) مربوط به روز عاشوراست که امام لشکر اموی و کوفیانی که به آنان پیوسته و علی و اهل بیتش را به خاطر پول و مقام پیروی نکردند و نیز خوارجی که علی و اهل بیتش را تکفیر نموده اند، را مورد خطاب خود قرار داده است. اینان نیز قطعاً شیعه حسین (ع) نیستند؛ زیرا چگونه شیعه او باشند و کمر به قتلش ببندند؟ شیعه حسین (ع) امثال حبیب بن مظاهر و مسلم بن عوسجه و بربر بن خضیرند که ستون لشکر او بودند و بزرگترین فداکاری و ایثار و قهرمانی را از خود نشان دادند.

    امّا سخن امام حسن موسی بن جعفر (ع) اگر با سند صحیح باشد، تنها در ردّ شبهه ای است که بعضی از مردم در آن زمان شایع کردند و گفتند شیعیان موسی بن جعفر اعمالی مرتکب می شوند که امام راضی نیست. آنها نیز شیعه حقیقی نبودند و فقط ادّعای آن را داشتند و موسی بن جعفر (ع) در پاسخ، این سخن را گفته بود تا حقیقت این مدّعیان را آشکار سازد، هر کس که خود را منتسب به تشیّع نماید، شیعه نیست؛ زیرا اصل تشیع متابعت و اطاعت از امام معصوم است، امّا اینان که پیروی و اطاعت او را نکرده اند، چگونه ممکن است شیعه او باشند؟ و این فقط ادّعایی ساختگی است! روشن است که حکومت عباسی در این امر دست داشت، زیرا وقتی دید که مردم به سوی امام موسی بن جعفر (ع) روی آورده اند، از این ترسید که کار شیعه بالا بگیرد، بنابراین جاسوسان و مزدوران خود را میان مردم فرستاد تا ادّعا کنند که شیعه اند و اعمالی انجام دهند تا امام (ع) و شیعیان حقیقی او را از چشم مردم بیندازند و این کارها از این طاغوتیان در هر زمانی و مکانی بعید نیست.

    ائمّه از شیعیان می خواهند که به والاترین درجات کمال برسند تا شایسته توصیف امام باقر (ع) باشند که می فرماید: شیعه علی زردرویان و لاغر اندامانی اند که باقی مانده ظرف را می نوشند، پشتشان لاغر، شکمشان باریک، رنگشان زرد و صورتهایشان دگرگون است، آنگاه که شب شود زمین را فرش خود می کنند و پیشانی بر خاک می گذارند و چشمانشان می گرید، بسیار نماز می گزارند و دعا می کنند و قرآن تلاوت می کنند.

    امام صادق (ع) در وصف شیعه می فرماید: شیعه شکم و فرج خود را عفیف نگه می دارند و بسیار جهاد و عمل می کنند و امید ثواب خالق را دارند و از عقاب او می ترسند اگر اینها را دیدید بدانید که شیعه جعفر بن محمد هستند.

    همچنین امام صادق (ع) می فرمایند: شیعه جعفر اهل مهربانی و صبوری و دانش هستند به عزلت گزینی معروفند و علی (ع) را با ورع و تقوای خود یاری می کنند.

    شیعه باید اوصاف کمالی ظریفی را که ائمّه (ع) در مورد آنها گفته اند را بداند تا شایسته لقب شیعه و ستایش ایشان باشد. امام صادق (ع) در حق آنان فرموده: شیعه ما از باقیمانده گل ما خلق شده اند و از نور ولایت ما سرشته شده اند،در مصیبت ما می گریند و در شادی ما شادند، ما نیز از درد و رنج آنها اندوهگین می شویم و بر احوال آنان آگاهیم، آنان با ما هستند و از ما جدا نمی شوند و ما با آنانیم و از آنان جدا نمی شویم.
    السلام علیک یااباصالح المهدی(عج)


    http://www.askquran.ir/picture.php?a...pictureid=2362

  2. تشکر


  3. #2

    تاریخ عضویت
    جنسیت اسفند ۱۳۸۵
    نوشته
    1,799
    مورد تشکر
    3,021 پست
    حضور
    نامشخص
    دریافت
    0
    آپلود
    0
    گالری
    18

    جواب امام صادق ع در معنای نام رافضی




    بنام خدا
    هر گاه اسم رافضی به کسی گفته می شود چنین برداشت می گردد که این نام را مسلمین به شیعیان نسبت می دهند . این در حالی است که در کتب اثنی عشریه اسم رافضه و رافضی بارها آمده است :

    عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَیْمَانَ عَنْ أَبِیهِ قَالَ كُنْتُ عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع إِذْ دَخَلَ عَلَیْهِ أَبُو بَصِیرٍ ... قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ فَإِنَّا قَدْ نُبِزْنَا نَبْزاً انْكَسَرَتْ لَهُ ظُهُورُنَا وَ مَاتَتْ لَهُ أَفْئِدَتُنَا وَ اسْتَحَلَّتْ لَهُ الْوُلَاةُ دِمَاءَنَا فِی حَدِیثٍ رَوَاهُ لَهُمْ فُقَهَاؤُهُمْ قَالَ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع الرَّافِضَةُ قَالَ قُلْتُ نَعَمْ قَالَ لَا وَ اللَّهِ مَا هُمْ سَمَّوْكُمْ وَ لَكِنَّ اللَّهَ سَمَّاكُمْ بِهِ أَ مَا عَلِمْتَ یَا أَبَا مُحَمَّدٍ أَنَّ سَبْعِینَ رَجُلًا مِنْ بَنِی إِسْرَائِیلَ رَفَضُوا فِرْعَوْنَ وَ قَوْمَهُ لَمَّا اسْتَبَانَ لَهُمْ ضَلَالُهُمْ فَلَحِقُوا بِمُوسَى ع لَمَّا اسْتَبَانَ لَهُمْ هُدَاهُ فَسُمُّوا فِی عَسْكَرِ مُوسَى الرَّافِضَةَ لِأَنَّهُمْ رَفَضُوا فِرْعَوْنَ وَ كَانُوا أَشَدَّ أَهْلِ ذَلِكَ الْعَسْكَرِ عِبَادَةً وَ أَشَدَّهُمْ حُبّاً لِمُوسَى وَ هَارُونَ وَ ذُرِّیَّتِهِمَا ع فَأَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَى مُوسَى ع أَنْ أَثْبِتْ لَهُمْ هَذَا الِاسْمَ فِی التَّوْرَاةِ فَإِنِّی قَدْ سَمَّیْتُهُمْ بِهِ وَ نَحَلْتُهُمْ إِیَّاهُ فَأَثْبَتَ مُوسَى ع الِاسْمَ لَهُمْ ثُمَّ ذَخَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَكُمْ هَذَا الِاسْمَ حَتَّى نَحَلَكُمُوهُ یَا أَبَا مُحَمَّدٍ رَفَضُوا الْخَیْرَ وَ رَفَضْتُمُ الشَّرَّ افْتَرَقَ النَّاسُ كُلَّ فِرْقَةٍ وَ تَشَعَّبُوا كُلَّ شُعْبَةٍ فَانْشَعَبْتُمْ مَعَ أَهْلِ بَیْتِ نَبِیِّكُمْ ص وَ ذَهَبْتُمْ حَیْثُ ذَهَبُوا وَ اخْتَرْتُمْ مَنِ اخْتَارَ اللَّهُ لَكُمْ وَ أَرَدْتُمْ مَنْ أَرَادَ اللَّهُ فَأَبْشِرُوا ثُمَّ أَبْشِرُوا ... (الكافی ج : 8 ص : 34 : كِتَابُ الرَّوْضَة ، خُطْبَةُ الطَّالُوتِیَّةِ ) .

    از سلیمان روایت است که گفت : نزد ابی عبدالله ( امام جعفر صادق ) علیه السلام بودم که ابوبصیر داخل شد ... او گفت : گفتم ( به امام جعفر صادق ) فدایتان شوم، ما را به القابی می خوانند که پشتهای ما را می شکند و موجب مرگ قلبهای ما می شود و ولاة امور خونهای ما را حلال می دانند بر طبق حدیثی که فقهای آنان برایشان روایت می کنند . ابوعبدالله علیه السلام گفت : منظورت عبارت « رافضه » است ؟ گفتم : بله . امام جعفر صادق گفت : والله آنها به شما چنین اسمی نداده اند بلکه الله شما را چنین خوانده است . آیا می دانی ای ابا محمد که هفتاد مرد از بنی اسرائیل، فرعون و قومش را رد ( رفض ) کردند وقتی ضلالت آنها برایشان مشخص شد و به موسی علیه السلام پیوستند وقتی که هدایت او برایشان مشخص گردید؟ که آنها در لشکر موسی رافضه خوانده می شدند برای اینکه فرعون را رفض ( رد ) کرده بودند و عابدترین اهل لشکر موسی بودند و او و هارون و ذریه آنها علیهم السلام را بسیار دوست می داشتند پس الله عز و جل به موسی علیه السلام وحی کرد که این اسم ( رافضی ) را برایشان در تورات ثابت دارد که من آنها را به این اسم نامیده ام و آن را به آنها بخشیده ام که موسی علیه السلام این اسم را برایشان ثابت گردانید سپس الله عز و جل این اسم را برای شما نگاه داشت تا به شما اعطا کند . ای ابا محمد آنها خیر را رفض ( رد ) کردند و شما شر را . مردم به فرقه ها و شعبه های مختلفی تقسیم شدند و شما به اهل بیت نبیتان صلی الله علیه و آله و سلم منشعب شدید و رفتید هر جا که آنها رفتند و انتخاب کردید آنچه را الله برایتان انتخاب کرده بود و خواستید آنچه را الله خواست پس بشارت دهید و باز هم بشارت دهید ... ( اصول کافی : ج : 8 ص : 34 : كِتَابُ الرَّوْضَة ، خُطْبَةُ الطَّالُوتِیَّةِ ) .

    طبق این حدیث اسم رافضه اسمی است که الله برای اثنی عشریه انتخاب کرده است و آنها باید به این اسم مفتخر نیز باشند زیرا طبق این حدیث اصحاب خاص موسی علیه السلام نیز رافضی نامیده می شدند . در تفسیرفرات ‏الكوفی صفحه 377 نیز با آوردن این داستان در قوم موسی گفته شده که آنها هم از زبان موسی علیه السلام و هم از زبان عیسی علیه السلام رافضه خوانده شدند .

    طبق احادیث اثنی عشریه ائمه نیز آنها را به داشتن این نام تشویق می کردند :

    عن یعقوب بن یزید عن صفوان بن یحیى عن أبی أسامة زید الشحام عن أبی الجارود قال أصم الله أذنیه كما أعمى عینیه إن لم یكن سمع أبا جعفر ع یقول إن فلانا سمانا باسم قال و ما ذاك الاسم قال سمانا الرافضة فقال أبو جعفر ع بیده إلى صدره و أنا من الرافضة و هو منی قالها ثلاثا ( المحاسن ج : 1 ص : 157 : باب الرافضة ) .

    از ابی الجارود روایت است که به امام محمد باقر(ع) گفت : فلان ما را به اسمی صدا می کند . امام محمد باقر گفت : به چه اسمی ؟ گفت : ما را رافضه می خوانند .امام (ع)در حالی که دستش بر سینه اش بود گفت : من از رافضه هستم و او از من است که این جمله را سه بار تکرار نمودند . ( المحاسن ج : 1 ص : 157 : باب الرافضة ) .

    طبق احادیث دیگری اولین رافضی ها ساحرانی بودند که به موسی (ع) ایمان آوردند :

    و قیل للصادق ع إن عمارا الدهنی شهد الیوم عند [ابن‏] أبی لیلى قاضی الكوفة بشهادة، فقال له القاضی قم یا عمار فقد عرفناك، لا تقبل شهادتك لأنك رافضی. فقام عمار و قد ارتعدت فرائصه، و استفرغه البكاء. فقال له ابن أبی لیلى أنت رجل من أهل العلم و الحدیث، إن كان یسوءك أن یقال لك «رافضی» فتبرأ من الرفض، فأنت من إخواننا. فقال له عمار یا هذا ما ذهبت و الله حیث ذهبت، و لكنی بكیت علیك و علی أما بكائی على نفسی فإنك نسبتنی إلى رتبة شریفة لست من أهلها، زعمت أنی رافضی، ویحك لقد حدثنی الصادق ع «أن أول من سمی الرافضة السحرة الذین لما شاهدوا آیة موسى ع فی عصاه آمنوا به [و رضوا به‏] و اتبعوه و رفضوا أمر فرعون، و استسلموا لكل ما نزل بهم، فسماهم فرعون الرافضة لما رفضوا دینه». فالرافضی من رفض كلما كرهه الله، تعالى و فعل كل ما أمره الله ... ( تفسیرالإمام‏العسكری ص : 311 : فی معنى الرافضی، و أن أول من سمی به سحرة موسى ) .
    به امام صادق (ع) گفته شد که عمار الدهنی روزی نزد ابن ابی لیلی قاضی کوفه شهادت داد که قاضی به او گفت : بلند شو ای عمار که ما تو را می شناسیم و شهادت تو مقبول نیست زیرا رافضی هستی . پس عمار برخاست در حالی که می گریست . ابن ابی لیلی به او گفت : تو مردی از اهل علم و حدیث هستی، اگر ناراحت می شوی اینکه به تو رافضی گفته شود از رفض تبری بجو که از برادران ما می باشی . عمار به او گفت : نمیروم راهی را که تو می روی ولی من بر تو می گریم و بر خودم . اما گریه من بر خودم از این است که مرا به رتبه ای شریف نسبت دادی که از اهلش نیستم . گمان کردی که من رافضی هستم پس آگاه باش که امام جعفر صادق علیه السلام به من گفته است : اولین کسانی که رافضه خوانده شدند ساحرانی بودند که آیه موسی علیه السلام در عصایش را مشاهده نمودند و به او ایمان آوردند و از او تبعیت نمودند و امر فرعون را رفض ( رد ) کردند و به آنچه الله نازل نموده بود تسلیم گشتند که فرعون آنها را به جهت اینکه دینش را رفض کرده بودند رافضی خواند . پس رافضی کسی است که رفض ( رد ) کند آنچه را که الله آن را کریه و نکوهیده داند و انجام دهد آنچه را الله امر نماید ... ( تفسیرالإمام‏العسكری ص : 311 : فی معنى الرافضی، و أن أول من سمی به سحرة موسى ) .


  4. #3

    تاریخ عضویت
    جنسیت اسفند ۱۳۸۵
    نوشته
    1,799
    مورد تشکر
    3,021 پست
    حضور
    نامشخص
    دریافت
    0
    آپلود
    0
    گالری
    18



    بنام خدا
    طبق احادیث اثنی عشریه افتخار رافضی بودن به همه شیعیان نمی رسد بلکه فقط مختص اثنی عشریه است :

    و أخبرنی أبو الحسین محمد بن هارون قال حدثنا أبی هارون بن موسى قال حدثنا أبو المفضل محمد بن أحمد بن عبد الله بن أحمد الهاشمی المنصوری بسر من رأى من لفظه قال حدثنا أبو موسى عیسى بن أحمد بن عیسى بن المنصور الهاشمی قال حدثنا الحسن بن علی بن محمد بن علی بن موسى عن علی بن موسى عن موسى بن جعفر عن أبیه جعفر بن محمد قال حدثنی محمد بن علی قال حدثنی أبی علی بن الحسین قال حدثنی أبی الحسین بن علی قال قال أمیر المؤمنین قال لی رسول الله رأیت لیلة أسری بی إلى قصور من یاقوت أحمر و زبرجد أخضر و در و مرجان و عقیقا بلاطها المسك الأذفر و ترابها الزعفران و فیها فاكهة و نخل و رمان و حور و خیرات حسان و أنهار من لبن و أنهار من عسل تجری على الدر و الجوهر و قباب على حافتی تلك الأنهار و غرف و خیام و خدم و ولدان و فرشها الإستبرق و السندس و الحریر و فیها أطیار فقلت یا حبیبی جبرئیل لمن هذه القصور و ما شأنها فقال لی جبرئیل هذه القصور و ما فیها خلقها الله عز و جل كذا و أعد فیها ما ترى و مثلها أضعاف مضاعفة لشیعة أخیك علی و خلیفتك من بعدك على أمتك یدعون فی آخر الزمان باسم یراد به غیرهم یسمون الرافضة و إنما هو زین لهم لأنهم رفضوا الباطل و تمسكوا بالحق و هم السواد الأعظم و لشیعة ابنه الحسن من بعده و لشیعة الحسین من بعده و لشیعة ابنه محمد بن علی من بعده و لشیعة ابنه جعفر بن محمد من بعده و لشیعة ابنه موسى بن جعفر من بعده و لشیعة ابنه علی بن موسى من بعده و لشیعة ابنه محمد بن علی من بعده و لشیعة ابنه علی بن محمد من بعده و لشیعة ابنه الحسن بن علی من بعده و لشیعة ابنه محمد المهدی من بعده یا محمد فهؤلاء الأئمة من بعدك أعلام الهدى و مصباح الدجى شیعتهم و شیعة جمیع ولدك و محبیهم شیعة الحق و موالی رسوله الذین رفضوا الباطل و اجتنبوه و قصدوا الحق و اتبعوه یتولونهم فی حیاتهم و یزورونهم من بعد وفاتهم متناصرین لهم قاصدین على محبتهم رحمة الله علیهم إنه غفور رحیم‏ ( دلائل‏الإمامة ص : 255 ) .

    در این حدیث طولانی که ما به اختصار معنی و مفهوم آن را بیان می کنیم از قول علی علیه السلام از رسول الله(ص) آمده است که ایشان در شب اسری قصرها و باغها و نهرها و نعمات بسیاری را مشاهده می کنند که از جبریل علیه السلام می پرسند که اینها برای چه کسی است که جبریل علیه السلام پاسخ می دهد اینها برای شیعه برادرت و خلیفه بعد از تو می باشد که در آخرالزمان به اسم رافضه خوانده می شوند و آن اسم زینتی برای آنهاست زیرا که باطل را رفض ( رد ) کردند و به حق متمسک شدند و آنها سواد اعظم هستند و اسم رافضه زینتی برای شیعه پسرش حسن بعد از او و برای شیعه حسین بعد از او و برای پسرش محمد بن علی بعد از او و برای شیعه پسرش جعفر بن محمد بعد از او و برای شیعه پسرش موسی بن جعفر بعد از او و برای شیعه پسرش علی بن موسی بعد از او و برای شیعه پسرش محمد بن علی بعد از او و برای شیعه علی بن محمد بعد از او و برای شیعه پسرش حسن بن علی بعد از او و برای شیعه پسرش محمد المهدی بعد از او می باشد .
    حال اینکه چرا در این حدیث اسم علی بن الحسین امام چهارم اثنی عشریه حذف شده است جای بررسی دارد ولی این حدیث نشان می دهد که طبق اعتقاد اثنی عشریه فقط و فقط از بین شیعیان آنها رافضی هستند و نه شیعه دیگر .
    ممکن است این سؤال پیش آید که چرا اثنی عشریه اسم رافضه را به وقایع فرعون و موسی مرتبط کردند . شاید بتوان چنین گفت که در بعضی از احادیث اثنی عشریه تفسیر فرعون و هامان را ابوبکر و عمر دانسته اند و به همین دلیل اثنی عشریه خواستند تا با این احادیث چنین وانمود کنند که از نظر اسم رافضی نیز بین این دو شباهت وجود دارد . برای مثال می توان به مورد زیر اشاره کرد :
    ... ورد أن فرعون و هامان و قارون كنایة عن الغاصبین الثلاثة فإنهم نظراء هؤلاء فی هذه الأمة و إن الأول و الثانی عجل هذه الأمة و سامریها ... ( بحارالأنوار ج : 24 ص : 156 ) .

    آمده است که فرعون و هامان کنایه از غاصبین ثلاثه هستند و آنها نظیر این عده در این امت می باشند و بدرستیکه اول و ثانی گوساله این امت و سامری آن هستند ... ( بحارالأنوار ج : 24 ص : 156 ) .
    طبق این حدیث در بحار الانوار ابوبکر،فرعون و گوساله است و عمر،هامان و سامری می باشد . و یا در این حدیث که صراحت بیشتری دارد بیان شده :
    ظُهُورِ الْمَهْدِیِّ مَعَ إِمَامٍ إِمَامٍ وَ وَقْتٍ وَقْتٍ وَ یَحِقُّ تَأْوِیلُ هَذِهِ الْآیَةِ وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِینَ وَ نُمَكِّنَ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ وَ نُرِیَ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ جُنُودَهُما مِنْهُمْ ما كانُوا یَحْذَرُونَ قَالَ الْمُفَضَّلُ یَا سَیِّدِی وَ مَنْ فِرْعَوْنُ وَ هَامَانُ قَالَ أَبُو بَكْرٍ وَ عُمَر ( بحارالأنوار ج : 53 ص : 17 ) .
    در این حدیث نیز در جواب مفضل درباره آیه فوق که از فرعون و هامان سؤال کرده بود آمده است که آن دو ابوبکر و عمر هستند . در تفسیر قمی نیز در تفسیر این آیه ( القصص آیات 5 و 6 ) آمده است :
    هم الذین غصبوا آل محمد حقهم و قوله مِنْهُمْ أی من آل محمد ( تفسیرالقمی ج : 2 ص : 133 : سورة القصص مكیة آیاتها ثمان و ثمانون 88 ) .
    آنها ( فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ جُنُودَهُما ) کسانی هستند که حق آل محمد را غصب کردند و عبارت «منهم» ( در آیه 6 از سوره القصص ) یعنی « من آل محمد » .
    به همین ترتیب در کتاب الصراط المستقیم در تفسیر آیات 5 و 6 از سوره القصص آمده است :
    فقد ورد أن المستضعفین آل محمد ص و فرعون و هامان الشیخان المتقدمان ... ( الصراط المستقیم ج : 2 ص : 252 ) .
    بدرستیکه آمده است «مستضعفین»، آل محمد (ص)و فرعون و هامان، شیخان متقدم هستند . ( الصراط المستقیم ج : 2 ص : 252 ) .
    این عده معتقدند که بنی اسرائیل ظاهر آیه است در حالی که معنی باطنی و اصلی آیه همان ابوبکر و عمر هستند و می آورند که این امر بدین خاطر است که آیه دلالت بر آینده می کند .
    ویرایش توسط meshkaat : ۱۳۸۷/۰۸/۲۶ در ساعت ۰۷:۳۷

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

اشتراک گذاری

اشتراک گذاری

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
^

ورود

ورود